تاریخچه روابط ایران و عراق
تاریخچه روابط ایران و عراق

نویسنده: حسن خامه یار




 

چگونگی شکل گیری کشور عراق

کشوری که امروزه عراق نامیده می شود تا قرن هفتم میلادی بخشی از سرزمین پهناور ایران در دوران باستان بوده است. تا جایی که باقیمانده آثار باستانی «تیسفون» پایتخت امپراتوری ساسانیان در 20 کیلومتری شرق بغداد، پایتخت فعلی عراق همچنان پابرجاست. بغداد پیش از شکل گیری دولت عثمانی، مرکز خلافت عباسیان بوده و سپس میان بسیاری از دولت های گوناگون ایرانی، ترکمن و عرب دست به دست گشته است. سرزمین بین النهرین که عراق فعلی نامیده می شود، پس از تأسیس دولت عثمانی در استانبول، در طول چند قرن گذشته بین سلاطین عثمانی و حکومت های شیعی ایران دست به دست گشته است. شاه اسماعیل صفوی در سال 914 هجری بغداد را به تصرف خود در آورد. ولی در سال 1059 هجری سرزمین عراق برای همیشه توسط سلطان مراد چهارم پادشاه عثمانی از ایران جدا شد و ضمیمه دولت عثمانی گشت. در آن چند قرن تاریک که فرمانداران عثمانی بر عراق حکومت کردند، مالیات مردم محروم این سرزمین روانه استانبول می شد، تا اینکه دولت عثمانی در جریان جنگ اول جهانی فرو پاشید و به کشورهای متعدد و کوچکی بین استعمارگران انگلیسی و فرانسوی تجزیه شد.
دولت استعمارگر انگلیس در سال 1914 میلادی با یورش به سرزمین عراق از طریق بندر بصره واقع در شمال خلیج فارس، ایالت های بصره، بغداد و موصل را یکپارچه کرد و کشور جدید عراق را به وجود آورد و فیصل اول پسر شریف حسین امیر حجاز را به پادشاهی آن کشور منصوب کرد. البته شیعیان جنوب عراق در آن برهه به رهبری مراجع تقلید حوزه علمیه نجف اشرف و کربلا در برابر یورش انگلیس ها ایستادند و در اولین مرحله قیام که در سال 1920 روی داد، سپاه انگلیس را که اغلب سربازان آن هندی بودند شکست دادند. ولی نظر به این که مردم بخش های میانی و شمالی عراق به کمک شیعیان جنوب نشتافتند، این قیام با شکست مواجه شد.

آغاز اختلافات ایران و عراق

با شکل گیری دولت جدید التأسیس عراق، اختلاف میان تهران و بغداد بر سر حاکمیت بر اروند رود آغاز شد، و دولت ایران از شناسایی کشور عراق خودداری کرد. ایران شناسایی دولت عراق را به برسمیت شناختن حقوق مسلم ایران بر اروند روند و کسب رضایت شهروندان ایرانی مقیم آن کشور مشروط دانست. در سال 1937 موافقتنامه ای بر سر تقسیم امتیاز کشتیرانی در اروند رود بین دو کشور به امضاء رسید که تا سال 1958 به مورد اجرا گذاشته شد. در روز 14 ژوئیه 1958 میلادی رژیم سلطنتی عراق با کودتای نظامی سرهنگ عبدالکریم قاسم سرنگون شد، و این اقدام باعث تیرگی فزاینده روابط بین دو کشور گردید. در آن برهه محمدرضا پهلوی اعلام کرد: اروند رود مرز آبی بین دو کشور است، و نمی تواند مورد استفاده یک جانبه قرار گیرد. اما عبدالکریم قاسم در پاسخ اعلام کرد: حق حاکمیت عراق بر اروند رود قطعی است و امتیازی که به موجب قرارداد 1937 در مورد پنج کیلومتر از مسیر اروند رود به ایران داده شده، بخشی از طرف دولت وقت عراق بوده و در صورت لزوم آن را پس خواهد گرفت. رژیم های ناسیونالیست و سوسیالیست که پس از سرنگونی رژیم سلطنتی در سال 1958 پی در پی در عراق حکومت کردند، همیشه ادعا می کردند که اروند رود و کشور کویت بخشی از خاک عراق می باشند.
با این وصف جنگ تبلیغاتی شدیدی بین دو کشور آغاز گشت و این جنگ تا پس از گذشت چند ماه از روی کار آمدن عبدالرحمن عارف به ریاست جمهوری عراق در سال 1343 شمسی ادامه یافت. ناگفته نماند که دولت چپگرای عبدالکریم قاسم با کودتای نظامی مشترک ناسیونالیست ها و بعثی ها به رهبری سرهنگ عبدالسلام عارف در سال 1342 شمسی سرنگون شد، و پس از گذشت شش ماه نظامیان ناسیونالیست عراقی طرفدار جمال عبدالناصر رئیس جمهوری پیشین مصر قدرت را در بغداد به دست گرفتند. اما دیری نپایید که عبدالسلام عارف رئیس جمهوری عراق در همان سال بر اثر سانحه سقوط بالگرد در استان بصره کشته شد و نظامیان حاکم بر بغداد قدرت را به دست برادرش عبدالرحمن عارف سپردند.
عبدالرحمن عارف که به داشتن گرایشات محافظه کارانه مذهبی و سیاست میانه روی شهرت داشت، در اولین سال حکومت خود با سفر به تهران و گفت و گو با محمدرضا پهلوی، مذاکراتی را برای حل اختلافات مرزی بین دو کشور آغاز کرد. هنوز کمیسیون حل اختلاف کار خود را آغاز نکرده بود که کودتای نظامی دیگری در عراق توسط حزب بعث سوسیالیست به رهبری سرهنگ احمد حسن البکر در روز 17 ژوئیه سال 1968 میلادی به وقوع پیوست و دیری نپایید که ادعاهای دولت های پیشین عراق مبنی بر حاکمیت بر اروند رود را تکرار کرد. در پی تیرگی فزاینده روابط دو کشور، رژیم حزب بعث همزمان با برگزاری جشن های کذایی دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی در ایران، حدود یک هزار تن از اتباع ایران مقیم در عراق را در سرمای زمستان سال 1349 اخراج کرد، تا با این اقدام به دولت وقت ایران فشار وارد کند.
رژیم حزب بعث از بدو روی کار آمدن، با اتحاد جماهیر شوروی قرارداد همکاری مشترک نظامی 20 ساله امضاء کرد و با این پشتوانه به ایران هشدار داد که هر کشتی که با پرچم ایران از این آبراه عبور کند توقیف خواهد شد. دولت وقت ایران هم در پاسخ به این تهدید هشدار داد چنانچه به حاکمیت ایران در اروند رود لطمه وارد شود، ارتش به حکم وظیفه مقدس حفظ تمامیت ارضی، برای از میان برداشتن هر گونه مانعی اقدام خواهد کرد و دولت عراق را مسئول تقسیم پیامدهای آن خواهد دانست.
در پی این موضع قاطع، نیروهای سه گانه نظامی ایران در مرزهای عراق به حال آماده باش کامل درآمدند. تعدادی کشتی تجاری با پرچم ایران و با پشتیبانی ناوچه های نیروی دریایی و هواپیماهای «اف-4» وارد اروند رود شدند و در بندر خرمشهر پهلو گرفتند. دولت عراق که از تدارکات نظامی ایران در مرزها آگاهی داشت از هرگونه اقدامی که به برخورد نظامی منجر شود خودداری کرد و به تسلیم شکایتی به شورای امنیت سازمان ملل متحد اکتفا نمود. دولت بعثی حاکم بر بغداد پی در بی نتیجه ماندن این شکایت، جنگ تبلیغاتی گسترده ای را علیه ایران آغاز کرد، و با پناه دادن به افرادی چون تیمور بختیار رئیس پیشین ساواک بر شدت تنش در روابط با تهران افزود. البته دولت وقت ایران در آن برهه نیز بیکار ننشست و با برنامه ریزی طرح کودتای نظامی توسط شخصیت های سلطنت طلب و افسران مستقل عراقی و با پشتیبانی لجستیکی حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری ملامصطفی بارزانی، کوشید رژیم حزب بعث را سرنگون کند، اما این طرح در آخرین لحظه توسط یک افسر وامانده لو رفت و بدین سان تعدادی از افسران دستگیر و تعداد دیگری هم از مرز معینی به ایران پناهنده شدند.
در آستانه برگزاری کنفرانس سران کشورهای تولید کننده نفت «اوپک» در اسفند سال 1353 در کشور الجزایر، احمد حسن البکر رئیس جمهور وقت عراق و صدام حسین معاون او از هواری بومدین رئیس جمهوری پیشین الجزایر تقاضا کردند میان ایران و عراق میانجیگری کند، و آنان را با محمدرضا پهلوی آشتی دهد. یکی از دلایل انعطاف پذیری دولت عراق در قبال ایران در خصوص اروند رود، موفقیت گروه های مبارز کُرد عراقی به رهبری ملامصطفی بارزانی در ضربه زدن بر پیکر ارتش عراق بود که با پشتیبانی همه جانبه دولت وقت ایران صورت می گرفت. لذا در پی این تقاضا محمدرضا پهلوی و صدام حسین تکریتی با میانجیگری هواری بومدین در حاشیه کنفرانس «اوپک» دیدار کردند و در نتیجه این دیدار «قرارداد معروف سال 1975 الجزایر» به امضاء طرفین رسید. به موجب این قرارداد دولت حزب بعث عراق، در ازای کمک های تسلیحاتی ایران به شورشیان کُرد شمال عراق، حقوق مسلم ایران در آبراه بین المللی اروند رود را به رسمیت شناخت. شورشیان کُرد سپس مورد عفو عمومی دولت عراق قرار گرفته و کادر رهبری کُردها به ایران پناهنده شدند.
به طور تأکید حقوق ایران و عراق به موجب موافقتنامه سال 1975 الجزایر در اروند رود، بر اساس خطوط معتبر بین المللی «خط تالوک» یعنی خط مرزی مشترک میان دو کشور اروند رود بر مبنای نقاط عمیق آبراه تعیین شد، به طور کامل و جامع در موافقتنامه مزبور رعایت شده بود. اما صدام تکریتی در مقطعی که در ایران انقلاب شکل گرفته بود، و به نوعی نابسامانی و بی ثباتی در اوضاع کشور بروز کرده بود، از این فرصت سوء استفاده کرده و این سند تاریخی را که در حقیقت بیانگر تسلیم ایران به خواست قانونی و مشروع ایران در آبراه اروند رود بود در برابر انظار مردم جهان پاره کرد. صدام ادعا کرده بود که موافقتنامه سال 1975 الجزایر در شرایطی که عراق در ضعف بود، امضا شده و اکنون وقت آن رسیده تا این خفت و شکست از پیشانی کشور عراق برطرف شود.
در پی انعقاد قرارداد مزبور، مقام های ایران و عراق به منظور بهبودی روابط دو کشور اقداماتی را به عمل آوردند. بدین سان در سال 1354 امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت ایران از عراق بازدید به عمل آورد و و متقابلاً پس از گذشت چند ماه صدام نیز در رأس هیئتی بلندپایه به تهران آمد. در نتیجه این دیدارها موافقتنامه متعددی در زمینه های کشاورزی، ماهیگیری، بازرگانی، فرهنگی، حمل و نقل و ارتباطات به امضا رسید. این روابط به ظاهر گرم بین دو کشور تا آغاز انقلاب اسلامی ادامه یافت تا اینکه شاه از صدام تقاضا کرد، رهبری انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) را که در حوزه نجف اشرف اقامت داشتند، تحت فشار قرار دهد یا ایشان را از عراق اخراج کند. با پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم شاهنشاهی و آشکار شدن شعارهای ضد استبدادی و ضد استعماری انقلاب، دولت آمریکا دشمنان قسم خورده انقلاب از جمله صدام را بر ضد نظام نوپای اسلامی ایران برای تجاوزگری به کشورمان تشویق کرد.

دلایل تحمیل جنگ بر ایران

شکی نیست که موافقتنامه سال 1975 الجزایر منافع دو کشور ایران و عراق را عادلانه تأمین کرد، و به اختلاف دیرینه بین دو کشور پایان داد. کما اینکه موافقتنامه مزبور این زمینه را فراهم کرد تا دولت های ایران و عراق به امور داخلی خودشان بپردازد. آگاهان سیاسی معتقدند که مهمترین دلایل تحمیل جنگ بر نظام نوپای اسلامی ایران رؤیاهای سلطه جویانه و جاه طلبانه صدام عفلقی بود. چرا که او پس از مرگ جمال عبدالناصر رئیس جمهور پیشین مصر رؤیای رهبری جهان عرب را در سر می پروراند، تا با اشغال خوزستان و براندازی نظام انقلاب ایرانی عقده ها و حقارت های روانی اش را تأمین کند. بدین ترتیب خود را سردار بزرگ قادسیه و سیف العرب معرفی کرده و دوران پس از پیروزی انقلاب را بهترین فرصت برای تحمیل جنگ دید. با این وصف صدام دوباره اختلافات کهنه اروند رود و ارتفاعات میمک را مطرح کرد، و قدرت های استکبار جهانی و شیوخ مرتجع عرب خلیج فارس در این مسیر او را همراهی کردند.
دلیل دوم تحمیل جنگ بر جمهوری اسلامی، این است که انقلاب اسلامی دست غارت و منافع چپاول گرانه آمریکا و غرب و صهیونیست ها را از کشورمان قطع کرد و می رفت تا آن دستان پلید را از سرتاسر خاورمیانه قطع کند. چرا که محافل استکباری از اولین روز پیروزی انقلاب به این نتیجه رسیدند، حال که انقلاب ما را از ایران طرد کرده است شاید در آینده نزدیک هم ما را از سرتاسر خاورمیانه بیرون کند. دشمنان به این باور رسیدند که اگر اندیشه امام خمینی(ره) و شعارهای انقلاب فراگیر شود و به سایر مناطق جهان سرایت کند، ساختار نظام دو قطبی و لیبرالیسم در جهان فرو می ریزد. لذا قدرت های استکباری بیدرنگ دست به کار شدند تا انقلاب را از مسیر اصلی اش منحرف نماید، یا از محتوی تهی کنند. و یا دستکم بتوانند انقلاب را در درون مرزهای جغرافیایی ایران محاصره کند. قدرت های استکباری که از دستیابی به این هدف عاجز ماندند، به دست زدن به کودتا و انواع تحریم های اقتصادی و سیاسی و براندازی انقلاب از طریق تشویق صدام به جنگ و حمله نظامی روی آوردند.
استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا به منظور تحقق اهداف یاد شده صدام حسین تکریتی را بهترین ابزار یافت تا به طور مستقیم وارد عمل شود و نظام انقلابی ایران را ساقط کند. چرا که آمریکا شانس خود را در صحرای طبس آزموده بود و تمایل نداشت بار دیگر وارد عمل شود. اگر مستقیم وارد عمل می شد، نمی توانست به راحتی از مهلکه رؤیارویی با مردم انقلابی و شریف ایران بیرون بیاید. چرا که آمریکا سیل بنیان کن انقلاب را دیده بود و نمی خواست خود در مسیل آن قرار گیرد. با این وصف آمریکا با شناختی که از صدام داشت، برای اعلام جنگ با ایران چراغ سبز به او نشان داد. نکته حایز اهمیت در دوران هشت سال دفاع مقدس این است که اتحاد جماهیر شوروی هم به نمایندگی از سوی بلوک شرق با بلوک غرب در حمایت از صدام هماهنگ شده بود تا شاید در توطئه براندازی نظام اسلامی ایران سهمی داشته باشد. چرا؟ چون شوروی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، کشور مسلمان افغانستان را اشغال کرده بود تا از سرایت شعله های درخشان انقلاب به مناطق مسلمان نشین آسیای میانه جلوگیری کند. ولی حضرت امام(ره) بر اصول سازش ناپذیر انقلاب محکم ایستادند، و تأکید کردند که بیگانگان شرق و غرب نباید در امور مسملین دخالت کنند. ارتش شوروی باید از افغانستان بیرون رود. لذا شعار نه شرقی و نه غربی مردم ایران و موضع انقلابی و اسلامی امام (ره) خوشایند شوروی نبود، و آن کشور بر این اساس بر ضد انقلاب اسلامی ایران، متحد آمریکا و غرب شد، در جنگ هشت ساله، صدام را با انواع سلاح های پیشرفته تجهیز و تقویت کرد. ولی رهبری حکیمانه امام(ره) و مقاومت مردم و درایت فرماندهان و فداکاری رزمندگان جان بر کف، شرق و غرب به نتیجه دلخواه شان نرسیدند و جنگ به نفع ملت مسلمان ایران خاتمه یافت.

اقدامات تحریک آمیز رژیم بعثی قبل از آغاز جنگ

رژیم منحوس بعث عراق به منظور زمینه سازی برای دامن زدن به جنگ بر ضد نظام نوپای ایران اقدامات متعددی را به مورد اجرا گذاشت که مهمترین آن عبارتند:
1- اخراج حدود 50 هزار تن از شیعیان ایرانی تبار عراق و مصادره اموال و املاک آنان.
2- اخراج علماء و روحانیون برجسته از حوزه های علمیه نجف و کربلا و کاظمین و به شهادت رساندن تعدادی از آنان از جمله شهید بزرگ آیت الله العظمی سید محمدباقر صدر، و فرزندان آیت الله العظمی سید محسن حکیم.
3- پناه دادن به نظامیان فراری و وابستگان رژیم پهلوی و تقدیم همه گونه کمک مالی و تسلیحاتی به آنان به منظور براندازی نظام نوپای اسلامی ایران.
4- پشتیبانی مالی و تسلیحاتی از احزاب و گروه های ضد انقلاب ایران در سراسر کشور.
5- حمایت از اقدامات خرابکارانه «کانون خلق عرب» که عملیات مسلحانه این گروهک در شهرهای مختلف خوزستان در سال 1358 به کشته و مجروح شدن صدها شهروند منجر گردید. دولت عراق در همان برهه به تقویت پاسگاه های مرزی خود در استان خوزستان اقدام کرد و بالگردهای آن کشور به طور روزمره بر فراز اروند رود به پرواز درآمدند.
6- آغاز عملیات ایذایی ناوچه های عراق در اروند رود، و بالگردهای آن کشور بر فراز پاسگاه های مرزی که نقض آشکار حاکمیت ایران به شمار می رود. این تجاوزگری ها با بمباران روستاهای مرزی ایران در برخی از مناطق غرب کشور توسط هواپیماهای جنگی دشمن و تهدید شدن ده ها تن از هموطنان ابعاد گسترده تری یافت.
7- صدام عفلقی که به تدریج قدرت را در دست گرفته بود، در چارچوب سیاست جنگ افروزی با ایران در روز 24 تیرماه سال 1358 سپهد احمد حسن البکر رئیس جمهوری وقت را عزل کرد و قدرت را به دست گرفت.
در جمهوری اسلامی ایران، دولت موقت که روزهای آشفته پس از پیروزی انقلاب را سپری می کرد، در سیاست خارجی طبق رهنمودهای امام خمینی(ره) به حفظ آرامش در منطقه و برقراری روابط دوستانه با همسایگان مسلمان علاقمند بود. در حالی که برخی از تصمیم گیری ها و اقدامات شتابزده دولت موقت در بسیاری از زمینه ها به زیان انقلاب تمام می شد و به مشکلات داخلی کشور می افزود. اقداماتی از قبیل کاهش مدت خدمت سربازی از دو سال به یک سال و لغو قراردادهای خرید تجهیزات و وسایل پیشرفته نظامی مانند هواپیماهای آواکس و ناوچه های مدرن برای نیروی دریایی و هواپیماهای جنگنده و توقف اجرای طرح احداث پایگاه نظامی چابهار نه تنها موجب تضعیف توان رزمی کشور گشت، بلکه عوامل استکبار جهانی را در تصمیم گیری برای زمینه سازی جنگ با ایران گستاخ تر کرد. این سیاست نابخردانه به اندازه ای با خواست گروه های ضد انقلاب داخل کشور مبنی بر لزوم انحلال ارتش همخوانی داشت.
در همان شرایط رژیم عراق فرصت تحولات پس از پیروزی انقلاب در ایران و آشفتگی موجود را مغتنم شمرد و با تقویت ساختار دفاعی و نظامی، خود را برای حمله گسترده نظامی آماده کرد تا به اهداف دیرینه و کینه توزانه خود جامه عمل بپوشاند. امضای قرارداد های کلان خرید بی رویه تسلیحات و جنگ افزارهای پیشرفته نظامی از کشورهای مختلف جهان از قبیل جنگنده های پیشرفته میراژ و سوپراتندار ساخت فرانسه و جنگنده های میگ 25 و 27 و سوخو ساخت روسیه بخشی از اقدامات جنگ افروزانه دولت بعثی عراق را تشکیل می داد.
صدام معدوم که ادعاهای رهبری جهان عرب را در سر می پروراند، در آغاز سال 1359 طی مصاحبه ای گفت: «اکنون عراق توانایی نظامی برای اعمال حاکمیت بر شط العرب (اروند رود) و استرداد سه جزیره ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک که توسط شاه ایران اشغال شده را دارد. ما از زمان اشغال این سه جزیره هرگز ساکت ننشسته ایم و پیوسته از نظر نظامی برای پس گرفتن سه جزیره مذکور خود را آماده می کرده ایم». آمارهایی که پس از آغاز جنگ در تهران منتشر شد حاکی است که کشورمان از فروردین سال 1359 تا 31 شهریور همان سال 474 بار از زمین و هوا و دریا مورد تجاوز رژیم بعثی عراق قرار گرفته و همه این تجاوزگری ها به سازمان ملل متحد گزارش و ثبت شده است.
هر چند ارتش عراق تا حدودی اطلاعات نظامی درستی از وضعیت ارتش ایران داشت و می دانست که بسیاری از فرماندهان ارتش متواری و پادگان ها از سرباز خالی شده و ساختار نظام سیاسی کشور هنوز سامان نگرفته است. اما صدام هرگز از اصول و مبانی اعتقادی مردم مسلمان ایران و عمق نفوذ حضرت امام خمینی(ره) در قلب مردم ایران شناخت کافی نداشت. ده ها تن از نظامیان طرفدار شاه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به بغداد گریختند، هرچند وطن فروشی کرده و اطلاعات فراوانی از مراکز و پایگاه های نظامی کشورمان را در اختیار صدام قرار دادند، ولی در عین حال اطلاعات نادرست شان از عمق وفادری مردم ایران به آرمان های مقدس انقلاب و امام خمینی(ره) موجب غفلت صدام از این قدرت انقلاب اسلامی شد.

حمله عراق به کویت

با پایان گرفتن جنگ ایران و عراق، کشمکش بین دولت عراق و شیخ نشینان خلیج فارس بر سر پرداخت هزینه های جنگی به عراق و تأمین هزینه بازسازی این کشور بالا گرفت. صدام مدعی شده بود که ارتش عراق به منظور جلوگیری از سرایت انقلاب اسلامی ایران به جهان عرب به ویژه به کشورهای حوزه خلیج فارس به نمایندگی از اعراب با ایران جنگیده است. ولی کویت با فشار سیاسی آمریکا و خط مشی تعیین شده از سوی شورای همکاری خلیج فارس تقاضای باز پس گیری وام های پرداخت شده به عراق را در طول هشت سال جنگ داشت. عراق در واکنش به این موضع کویت مدعی شد که بدهی های عراق به آن کشور مربوط به جنگ هشت ساله است، و عراق به خاطر حمایت از کویت و جهان عرب در برابر انقلاب ایران متحمل این همه بدهی ها شده است. صدام علاوه بر آن مدعی شده بود که کویت به میزان چهار میلیارد دلار از حوزه نفتی مشترک رمیله نفت استخراج کرده و باید این مبلغ را به عراق بازگرداند. همچنین صدام کویت را متهم کرد که با افزایش میزان تولید نفت بیش از سهمیه تعیین شده خود در چارچوب اوپک به نفع سیاست آمریکا گام برداشته و به منافع اقتصادی عراق آسیب وارد آورده است.
هرچند که اشغال کویت و ضمیمه کردن آن کشور یکی از اهداف دیرینه دولت های حاکم بر بغداد بوده است، اما صدام که پس از شکست در جنگ با ایران خود را مار گزیده می دید، با همدستی پنهان آمریکا زمینه تصرف کویت را مساعد دانست و به ماجراجویی دیگری دست زد. همدستی آمریکا و تشویق صدام برای اشغال کویت اینگونه بود که روزی صدام با خانم آبریل گلاسبی سفیر وقت آمریکا در بغداد درباره بحران فزاینده اقتصادی ناشی از پیامدهای جنگ هشت ساله و کارشکنی شیوخ خلیج فارس در بهبودی اوضاع اقتصادی عراق بحث کرد. صدام در آن جلسه با سفیر آمریکا درباره امکان حمله به کویت و اشغال آن کشور نظرخواهی کرد که گلاسبی به نشانه موافقت با چنین تصمیمی سر تکان داد و صدام این سر تکان دادن را نشانه چراغ سبز آمریکا برای حمله به کویت تعبیر کرد. چرا که سفیر آمریکا در بغداد به هیچ وجه مایل نبود موافقت آمریکا با حمله عراق به کویت به عنوان سند تاریخی در صورت جلسه این دیدار ثبت شود، و فقط با تکان دادن سر، صدام را به حمله به کویت تشویق کرد.
در حقیقت اختلافات موجود بین عراق و کویت به سال 1961 میلادی باز می گردد. کویت در همان سال با خروج سربازان انگلیسی، کشوری مستقل و عضو خانواده سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب اعلام شد. دولت های متعاقب عراق به ناچار این واقعیت را پذیرفتند، اما در عین حال خواستار تعدیل خطوط مرزی و تملک دو جزیره استراتژیک بوبیان و وربه بودند. عدم دسترسی گسترده عراق به آب های خلیج فارس و تقاضا برای لغو بدهی های مالی هشت سال جنگ با ایران بهانه خوبی برای حمله عراق به کویت نبود. ولی تصمیم قاطع آمریکا برای حضور گسترده نظامی در خلیج فارس به منظور سامان دادن به نظم نوین جهانی، پس از فروپاشی اتحاد شوروی و حل و فصل مناقشه دیرینه خاورمیانه موقعیت مناسبی برای صدام به منظور تصرف کویت فراهم کرد. در روز دوم مرداد سال 1369 عراق حدود 30 هزار سرباز در مرز کویت مستقر کرد. اما تلاش های سیاسی سران چند کشور عرب جهت متقاعد نمودن صدام از حمله به کویت به جایی نرسید، زیرا تصمیم گیری نهایی حمله عراق به کویت و اشغال آن کشور از سوی آمریکا اتخاذ شده بود.
در ساعت دو بامداد روز 11 مرداد سال 1369 ارتش عراق به درون خاک کویت پیشروی کرد، و در عرض چند ساعت آن کشور را به تصرف خود در آورد و بیدرنگ پس از فرار امیر کویت و خاندان او به عربستان سعودی، یک دولت دست نشانده در آن جایگزین کرد. در این بحث لازم می دانم هشدارهای مکرر حضرت امام(ره) به خاندان الصباح کویت و سایر شیوخ خلیج فارس را از عواقب کمک به صدام و ماجراجویی های او یادآوری کنم. آنگاه شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه ای تجاوز عراق به کویت را محکوم کرد، و ایران سومین کشوری بود که ضمن محکوم نمودن این تجاوز اعلام کرد که به هیچ وجه تغییر جغرافیای سیاسی منطقه را نمی پذیرد. ایران با این بیانیه دولت های غرب و آمریکا را عامل دامن زدن به آشوب در خلیج فارس معرفی کرد. دولت های استکباری از آن پس نمی توانستند ادعا کنند که ایران قصد کشورگشایی دارد و به همین دلیل بسیاری از دولت های جهان موضع شان را نسبت به جمهوری اسلامی ایران تغییر دادند. کویت و عربستان سعودی که در دوران هشت سال دفاع مقدس، انواع امکانات مالی و تسلیحاتی را در اختیار صدام قرار داده بودند، از عملکرد خود اظهار ندامت کرده و آمادگی شان را برای گشایش صفحه جدیدی در روابط سیاسی با تهران اعلام نمودند.
همانگونه که پیشتر به آن اشاره کردم آمریکا به بهانه کمک به اخراج عراق از کویت چند ناو هواپیمابر به خلیج فارس اعزام کرد که ده ها هزار سرباز آمریکایی در کشورهای کویت و عربستان مستقر شدند. افزون بر آن آمریکا به بهانه اخراج عراق از کویت یک نوع ائتلاف نظامی چند ملیتی با شرکت ارتش های تعدادی از کشورهای غربی و عربی به وجود آورد. صدام به رغم همه این مسائل و به منظور ادامه سیاست عوام فریبانه در روز 17 مرداد از رادیو و تلویزیون بغداد اعلام کرد که کویت به سرزمین اصلی اش عراق ضمیمه شده است. ارتش عراق که در مرز جنوبی با کمبود نیرو مواجه بود با بسیج عمومی حدود یک میلیون نیروی نظامی و شبه نظامی در مقابل نیروهی چند ملیتی در استان های جنوبی کشور مستقر کرد. صدام در آن شرایط سرنوشت ساز با انجام اقداماتی از قبیل آزادسازی فوری ده ها اسیر ایرانی جنگ تحمیلی و فراخوانی همه نیروهای نظامی خود از مرز ایران و انتقال آن ها به مرزهای کویت و عربستان سعودی، کوشید روابط خود را با تهران بهبود ببخشد. رئیس جمهوری وقت عراق بجز به دست آوردن دل مظلوم ایران و آشتی با کشورمان راه دیگری نداشت. صدام عفلقی روز 24 مرداد از طریق رادیو و تلویزیون بغداد اعلام کرد که ارتش عراق از اراضی اشغالی ایران عقب نشینی نموده و اسیران جنگی ایران به زودی و به تدریج آزاد خواهند شد. او در آن سخنرانی، موافقتنامه سال 1975 الجزایر را که در خصوص اروند رود بین ایران و عراق امضا شده بود رسماً پذیرفت.
همزمان با اشغال کویت، یک هیئت بلندپایه عراقی به سرپرستی عزت ابراهیم الدوری معاون صدام تکریتی به تهران آمد تا با مذاکرات رسمی، شاید بتواند مقام های کشورمان را از نظر سیاسی و نظامی تشویق کند در جنگ آینده با نیروهای چند ملیتی به سرپرستی آمریکا برای آزادسازی کویت با عراق همراه کند. این تقاضای وقیحانه پس از گذشت هشت سال جنگ خانمانسوز و در شرایطی که شهید حسین لشکری همچنان در اسارت رژیم بعثی بسر می برد هرگز نتوانست مسئولین آگاه جمهوری اسلامی را فریب دهد. علاوه بر عزت الدوری شخصیت های سیاسی و مذهبی متعددی از جهان اسلام و جهان عرب که از موضع عراق در قبال آمریکا حمایت می کردند، به تهران آمدند و کوشیدند مقام های کشورمان را به دفاع از عراق تشویق نمایند، اما مقام های جمهوری اسلامی با این نیرنگ به شدت مخالفت کرده و اعلام داشتند که تهران در این منازعه موضع بیطرفی اتخاذ کرده و در این بازی زشت شرکت نخواهد کرد.
نیروهای ائتلاف بین المللی از روز 25 بهمن سال 1369 حملات هوایی گسترده ای را به منظور بازدارندگی حرکت نیروهای هوایی و زمینی ارتش عراق آغاز کردند و پس از ده روز بمباران شدید مراکز نظامی و اقتصادی و صنعتی و تأسیسات آب و برق و ارتباطات عراق، خسارت های جبران ناپذیری بر ساختار این کشور وارد آوردند. اما حمله زمینی ائتلاف بین المللی روز پنجم اسفند ماه همان سال آغاز شد و ارتش عراق از همان ساعات اولیه این حمله بزرگ از هم پاشید. زیرا سربازان عراقی که از جنگ هشت ساله با ایران خسته شده و به ستوه آمده بودند، توان ایستادگی در برابر یورش نیروهای غربی را نداشتند. ارتش سرگردان و مضمحل عراق با به جا گذاشتن ده ها هزار کشته و زخمی به طرز وحشتناکی متلاشی شد. پیشروی غربی ها چنان سریع و غافلگیر کننده بود که اگر جنگ تا چند روز دیگر ادامه پیدا می کرد، امکان داشت شهر بغداد سقوط کند. ولی قیام شیعیان جنوب و کُردهای شمال عراق برای دولت های غربی و عربی شرکت کننده در این حمله غیرقابل پیش بینی بود.
در آن شرایط سرنوشت ساز شیعیان جنوب و کُردهای شمال عراق و همه مخالفان صدام طی چهل روز جنگ خلیج فارس توانستند کنترل دو سوم عراق و مناطق فقیر نشین حومه بغداد را به دست بگیرند. این قیام همگانی که با شعارهای اسلامی از جمله لزوم برپایی نظام جمهوری اسلامی به رهبری مراجع دینی آغاز شد، اغلب دولت های مترجع خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی را به شدت به وحشت انداخت و آن ها از آمریکا خواستند صدام را همچنان بر سر قدرت نگه دارد. سعود الفیصل وزیر امور خارجه چند سال بعد از جنگ آزادسازی کویت طی نطقی در یک مرکز پژوهشی آمریکا وقیحانه اعتراف کرد که دولت متبوع او از ترس روی کار‌آمدن یک نظام اسلامی طرفدار ایران در عراق بعد از سرنگونی صدام حسین از آمریکا خواست صدام را همچنان بر سر قدرت نگه دارد. با این وصف آمریکا به تقاضای دولت عربستان ترتیب اثر داد و بیدرنگ به صدام برای سرکوب شیعیان جنوب و کُردهای شمال چراغ سبز نشان داد تا بتواند دوباره بر اوضاع داخل عراق مسلط شود. صدام هم بلافاصله به افسران گارد ریاست جمهوری دستور سرکوب انتفاضه شعبانیه را صادر کرد. بدین سان دوباره در جنوب عراق حمام خون راه افتاد، و گورهای دسته جمعی به وجود آمد، ولی حدود سه میلیون کُرد عراقی از بیم نسل کشی مجدد به مرزهای ایران اسلامی پناهنده شدند که در پی برقراری منطقه ممنوع پروازی در چهار استان شمال عراق از سوی ائتلاف بین المللی به کشورشان بازگشتند.

نتیجه گیری

بی تردید، تمایلات ماجراجویانه صدام عفلقی، و جنگ افروزی های محافل مرتجع عرب با همدستی قدرت های بین المللی باعث شد که جنگ بر کشورمان تحمیل شود. وقتی جنگ تحمیل شد حضرت امام(ره) با بیان ساده، اما پرمعنی فرمودند که دزدی به خانه مان آمده و سنگی را در چاپ پرتاب کرده و شما جوانان بروید آن سنگ را بیرون بکشید. اگرچه این جمله کوتاه بار نظامی نداشت، ولی جوانان پرشور و شجاع کشور با این بیان پیر خردمند جماران به جبهه ها شتافتند و کار بیرون کشیدن سنگ از چاه را با امکانات ساده آغاز کردند و به دفاع و مقاومت یرخاستند. از نظر تحلیل نظامی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی و روانی، هشت سال دفاع مقدس در تاریخ معاصر، جایگاه خاصی به ایران اسلامی بخشید. ملت ایران در طول این جنگ، در مقابل تجاوزگری های دشمن، هویت سازش ناپذیری خود را نشان داد. دفاع مقدس قدرتی برای کشور به وجود آورد که امروزه در دنیا به عنوان یک کشور قدرتمند شناخته می شود. مردم ایران در جنگ شجاعانه در مقابل قدرت هایی که در برابر کشور و نظام ما متحد شدند، ایستادند و از ارزش های اسلامی و اصالت ملی خود دفاع کردند، و در تاریخ معاصر برای خود هویت جهانی به وجود آوردند. خودباوری و خودکفایی در زمینه های گوناگون ایجاد کردند. مردم مسلمان ایران به دنیا فهماندند که این قدرت را دارند تا در مقابل فشارهای بین المللی بایستند و به دشمن اجازه پیروزی ندهند. دشمن و حامیان بین المللی او را از دستیابی به اهداف شان محروم کردند. صدام با آن لشکر عظیمی که به میدان جنگ آورده بود گمان می کرد می تواند به اهداف کینه توزانه خود برسد. ولی دیری نپایید که صدام به دست سیاست های نابخردانه اش در آتش همان جنگ سوخت، و کشور عراق مورد تاخت و تاز آمریکای جهانخوار قرار گرفت. در حالی که ایران اسلامی به رهبری خردمندانه امام خمینی(ره) همچنان سربلند باقی مانده است.
منبع: نشریه شاهد یاران شماره 85


 

 

نسخه چاپی