یهودیان و جغرافیای اقتصادی جدید جهان (2)
 یهودیان و جغرافیای اقتصادی جدید جهان(2)

 

نویسنده: عبدالله شهبازی




 

دومین کانون اصلی مهاجرت یهودیان اسپانیا و پرتغال، سرزمین عثمانی بود.
در اواخر سده پانزدهم و اوایل سده شانزدهم، یهودیان هسته‌های منسجم و بسته خود را در شهرهای مهم عثمانی بنیان نهادند: علاوه بر بغداد و استانبول، بنادر سالونیک، آدریانوپول (ادرنه) و ازمیر به سه مرکز مهم جدید یهودیان بدل شد. آنان در قاهره، دمشق و سایر شهرهای عثمانی نیز مستقر شدند. از این میان، بندر سالونیک اهمیت ویژه‌ای یافت و در سده‌های هفدهم تا نوزدهم کانون مهم اقتصادی و فرهنگی و سیاسی یهودیان و قطب مهم تجاری اروپا به‏شمار می‌رفت. به‏نوشته دایرة المعارف یهود، مارانوها بخش اعظم جمعیت بندر سالونیک را تشکیل می‌دادند و تعداد آنها بیش از "سایر یهودیان" و غیر یهودیان بود. (1) دایرة المعارف یهود به صراحت می‌نویسد: "تعداد مارانوها بیش از سایر یهودیان بود." همانطور که ملاحظه شد، در منابع یهودی مارانوها شاخه‌ای از یهودیان شمرده می‌شوند نه جداشدگان از یهودیت.
در سده‌های هفدهم و هیجدهم، سالونیک به زادگاه فرقه‌های رازآمیز "دونمه" و "فرانکیست"، و در سده نوزدهم به مرکز تکاپوی فراماسونری بدل شد و سرانجام نقش مهمی در فروپاشی دولت عثمانی ایفا نمود. سالونیک مرکز پیدایش و تکاپوی "ترکان جوان" و زادگاه و موطن مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) است.
حرفه بسیاری از یهودیان مستقر در سرزمین عثمانی، وارد کردن پشم از بالکان و تولید و صدور پوشاک بود. بخشی به صادرات پوست و چرم به اروپا اشتغال داشتند و گروهی به صادرات سنگ‌ها و فلزات قیمتی. یهودیان ثروتمند صراف بودند و ثروتمندترین آنها صرافان حکام محلی. (2)
در سال 1622 که سِر توماس رو، نماینده دربار انگلیس، وارد قسطنطنیه (استانبول) شد، تجارت عثمانی و ایران در دست یهودیان بود و تعداد اندکی از ترک‏ها؛ و تخمین زده می‌شد که نیمی از تجارت یهودیان استانبول با انگلیس است. تجار انگلیسی نزد توماس رو از یهودیان شکایت بردند. یهودیان قراردادهای شفاهی خود را نقض می‌کردند و هیچ یهودی حاضر نمی‌شد در دادگاه عثمانی به سود تجار انگلیسی و علیه یهودی دیگر شهادت دهد. لذا، سِر توماس رو دستور داد تجار انگلیسی از این پس کلیه قراردادهای خود را مکتوب کنند. بسیاری از این قراردادها هم اکنون موجود است. (3)
از زمان بایزید اول (792-805 ‌ق./ 1389-1402م.) توجه دولت نوخاسته عثمانی به سوی قاره اروپا معطوف شد و همو بود که واپسین لشکرکشی عظیم صلیبی‌ به سوی شرق را در نیکوپولیس (حاشیه رود دانوب) با شکستی سخت به پایان برد (25 سپتامبر 1396م.). در این ماجرا، هزاران تن از شوالیه‌های صلیبی به قتل رسیدند. جنگ صلیبی نیکوپولیس با تمامی پیامدهای آن نقطه عطفی در رابطه اروپا و جهان اسلام به‏شمار می‌رود. دکتر استانفورد شاو می‌نویسد:
پیروزی‏ عثمانی‏ها بر صلیبی‌ها در نیکوپولیس اروپا را بیمناک‏تر کرد، در حالیکه در جهان اسلام مایه شهرت عثمانی‏ها شد؛ بدین معنا که بایزید لقب سلطان یا فرمانروای کل اسلام یافت. این سبب شد که هزاران تن دیگر از مسلمانان به آناتولی سرازیر شوند تا به خدمت بایزید درآیند. (4)
پس از این پیروزی بزرگ، بایزید به ادرنه بازگشت تا درباره حرکت بعدی خود تصمیم بگیرد، تصمیمی تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز: ادامه پیشروی در قاره اروپا یا پایان دادن به آن؟ اروپا بر سر دو راهی مرگ و زندگی قرار گرفت و تمامی ترفندهای خود را، از جمله از طریق مشاورین سلطان، برای منحرف ساختن توجه بایزید از سیاست ضدصلیبی‌اش به کار برد. (5) و درست در این هنگام "بخت" یا "دسیسه" به یاری اروپاییان آمد. امیرتیمور گورکانی، که پیشتر سرزمین‌های مسکو و شمال هند را آماج تهاجم خویش قرار داده بود، بناگاه به سوی غرب روی گرداند و در ستیز با دولت عثمانی قرار گرفت. او سرانجام، به آسیای صغیر یورش برد و در جنگی سخت سلطان بایزید اول و پسران و خانواده‌اش را بطرزی خفت‌بار به اسارت گرفت. گفته می‌شود که تیمور بایزید را در قفسی آهنین حمل می‌کرد و شب‌ها به غل و زنجیر می‌کشید. (6) بایزید در 9 مارس 1403م. در اسارت تیمور درگذشت و به روایتی بطرزی فجیع کشته شد. بدینسان، تیمور گورکانی به "ناجی اروپا" بدل شد.
بیهوده نیست که در ادبیات اروپا از تیمور قهرمانی "چوپان‌زاده" ساخته شد. در سال 1588 کریستوفر مارلو، (7) مولف نمایشنامه معروف دکتر فائوستوس، تیمور لنگ کبیر را نگاشت که دو سال بعد به چاپ رسید. او در این نمایشنامه تیمور را چوپان‌زاده دلاوری توصیف می‏کند که بر اثر نبوغ خود به اوج اقتدار و شهرت رسید. به‏نوشته یک مورخ ایرانی، "آنچه از این نمایشنامه مستفاد می‌شود نفرت و وحشت اروپای مسیحی و بی اطلاع است از دیانت اسلام." مارلو، بدون توجه به مسلمان بودن تیمور، ادعا می‌کند که تیمور "قرآن ترکی و نوشته‌های خرافی را که در معبد محمد یافته بود" سوزانید؛ بایزید و همسرش در اسارت تیمور از ترس از اسلام برگشتند و زمانیکه تیمور وارد "پرسپولیس" شد ارابه جنگی او را عده‌ای از شاهان آسیا می‌کشیدند! (8)
علاقه اروپاییان به تیمور تعلقی سرنوشت‌ساز بود. حکمرانان اروپا از تهاجم بایزید به غرب سخت هراسان بودند و در چنین فضایی است که توجه آنان به شدت به تیمور جلب شد. گی لسترنج، شرق‌شناس نامدار، در مقدمه سفرنامه کلاویخو می‌نویسد:
از لحظه‌ای که تیمور در سال 1400‌م./ 803 ‌‌ق. به گرجستان پا گذارد همه پیشروی‌های او را کشورهای اروپایی با دقت و علاقه روزافزون زیر نظر داشتند. (9)
او می‌افزاید: "نزدیک شدن خطر سرانجام اروپا را بیدار کرد." (10)
مأموریت گونزالس کلاویخو، (11) ندیم خاص و رئیس تشریفات هنری سوم، شاه کاستیل (1390-1406)، نیز با چنین هدفی بود. (12) هنری سوم به خاطر سیاست خصمانه‌اش علیه مسلمانان در داخل و خارج شبه جزیره ایبری و جنگ‏هایش با دولت غرناطه شهرت داشت. (13) او عموی "هنری دریانورد"، شاهزاده پرتغالی، و نیای ایزابل، ملکه کاستیل، است.
به‏رغم خدمت تیمور به اروپای صلیبی، تهدید عثمانی به پایان نرسید و بار دیگر در زمان سلطان محمد دوم (855-886 ‌ق./ 1451-1481‌‌م.)، معروف به سلطان محمد فاتح (نوه بایزید)، اوج گرفت. به‏نوشته استانفورد شاو،
پس از فتح قسطنطنیه (1453م.) مسلمانان جهان محمد را در مقام رهبر جهاد با مسیحیت تأیید کردند... محمد بتدریج خود را نه تنها وارث روم شرقی بلکه در مقام فرمانروایی بر یک امپراتوری جهانی یافت. (14)
تهاجم عثمانی به قاره اروپا واکنش جهان اسلام در قبال تهاجم صلیبی بود.
در چنین فضایی تحرکات وسیع کارگزاران حکمرانان اروپا را در ایران و در دربار دودمان نوخاسته آق‌قویونلو شاهدیم.
تصادفی نیست که این دولت ترک به متحد اروپاییان مسیحی و خصم عثمانی بدل شد. تصادفی نیست که امپراتوری یونانی طرابوزان دوست نزدیک آق‌قویونلوها بود. تصادفی نیست که سفیران ونیز بطور دائم در دربار اوزون حسن آق‌قویونلو (857-883 ‌ق./ 1453-1478‌م.) اقامت داشتند؛ و ایلچپان مجارستان و لهستان و مارکو روسوی ایتالیایی، سفیر ایوان سوم پادشاه روس، به دربار او می‌رفتند. تصادفی نیست که اوزون حسن از خاندان حکمرانان یونان زن گرفت. و تصادفی نیست که سرانجام دولت آق قویونلو به عضویت اتحاد ضد‌ عثمانی درآمد و در کنار پاپ و حکمرانان ونیز و ناپل و مجارستان و قبرس جای گرفت. (15)
این تحولات مهم و سرنوشت‌ساز همه و همه از یک دوران طولانی تکاپوی سخت سیاسی و اطلاعاتی حکایت دارد. در این تکاپو، طبعاً الیگارشی یهودی اروپا، به دلیل آشنایی و پیوند عمیق با دو حوزه فرهنگی اسلامی و مسیحی، مناسب‌ترین کارگزاران به‏شمار می‌رفت. لذا، پدیده "اسحاق بیگ" یهودی را نیز نباید عجیب و تصادفی شمرد.
در دوران سلطنت هنری چهارم، برادر ایزابل و شاه کاستیل و لئون (1425- 1474)، شاهد تکاپوی مرموز یک یهودی اسپانیایی در ایران هستیم. از این فرد زندگینامه‌ای در دائره‌المعارف یهود مندرج نیست و نمی‌دانیم به کدام یک از خاندان‏های الیگارشی یهودی تعلق داشت. می‌دانیم که در دربار آق‌قویونلو اقامت گزید، ظاهراً به اسلام گروید و به "اسحاق بیگ" شهرت یافت؛ هرچند در اسناد ونیزی از او به عنوان "یهودی" یاد شده است. "اسحاق بیگ" چنان با اوزون حسن رابطه نزدیک یافت که شاه آق‌قویونلو در ژوئیه 1472، دو سال پیش از صعود ایزابل کاستیلی، او را به عنوان سفیر خود به دربارهای اروپا اعزام کرد. نامه‌ای از اوزون حسن به حکمران مولداوی در دست است که در آن "اسحاق بیگ"، از جمله، چنین معرفی شده است:
بدانید که اسحاق بیگ را از جانب خود به حضور فرمانروای والامقام فرنگیان می‌فرستم. این اسحاق به خوبی به اسرار ما واقف است. بنابراین همانطور که به ما اطمینان دارید به او نیز اطمینان کنید در آنچه او از طرف ما می‌گوید. (16)
در زمان مهاجرت یهودیان اسپانیا و پرتغال، سلطان بایزید دوم در رأس حکومت عثمانی جای داشت (886-918ق./ 1481-1512م.). بایزید نیز، چون سلطان فاس، تحت تأثیر افسانه‌هایی که درباره "ستم" حکمرانان مسیحی اسپانیا بر یهودیان نقل می‌شد قرار گرفت و اجازه داد تا آنان در سرزمین‌اش مأوا گیرند. به‏نوشته یکی از معاصران،
سلطان پیک‌هایی به سرزمین تحت حکمرانی‌اش فرستاد و طی فرمان‌های مکتوب اعلام کرد که هیچ یک از کارگزاران او در شهرها حق ندارند یهودیان را برانند یا اخراج کنند، بلکه باید با لطف و مودت ایشان را پذیرا شوند. (17)
یهودیان ثروتمند و متنفذ قسطنطنیه (استانبول) و بغداد نقش مهمی در جلب نظر بایزید به این مهاجرت داشتند. در این زمان، یک یهودی به‏نام موسی بن الیا کپسالی (18) (1420-1496) در دربار بایزید مقامی مهم داشت. او از یهودیان کرت (ایتالیا) بود که پس از انضمام این جزیره به قلمرو عثمانی (1453) به مهم‌ترین حاخام سرزمین عثمانی بدل شد و تا زمان مرگ ریاست جامعه یهودیان قسطنطنیه را به دست داشت. (19) با همین حمایت‌ها بود که یهودیان مهاجر بلافاصله موقعیتی شامخ در جامعه عثمانی یافتند؛ تا بدانجا که یکی از یهودیان غرناطه به‏نام یوسف حمون، (20) بلافاصله (1493) پزشک مخصوص دربار شد. او 25 سال در این سمت بود و دوست صمیمی سلیم، پسر بایزید، به‏شمار می‌رفت. پس از مرگ یوسف حمون، پسرش به‏نام موسی حمون (21) در مقام او جای گرفت. (22)
در دربار سلیم، که پس از پدر به‏نام سلطان سلیم اول (918- 926 ق./ 1512-1520م.) به سلطنت رسید، یهودیان نفوذ فراوان یافتند. برای نمونه، وی یکی از اعضای خاندان مهم یهودی کاسترو، به‏نام آبراهام کاسترو(23) را در سمت وزیر مالیه مصر منصوب کرد. (24)
در نیمه دوم سده شانزدهم حضور یهودیان در دربار عثمانی چشمگیر است. نامدارترین آنان یوسف ناسی است.
یوسف ناسی (25) (1524-1579) در یک خاندان مارانو در پرتغال به دنیا آمد. پدرش ساموئل ناسی (متوفی 1525) نام داشت. عنوان "ناسی" نشانه تعلق او به الیگارشی یهودی و خاندان "شاهزادگان داوودی" است. ساموئل ناسی پزشک دربار پرتغال بود؛ مسیحی شد و نام اگوستینو میکاس (میگوئز) (26) را بر خود نهاد. خواهر او، گراسیا ناسی (27) (1510-1569)، همسر فرانسیسکو مندس، تاجر ادویه و سنگ‌های قیمتی در لیسبون و آنتورپ، بود.
یوسف ناسی، که در این زمان "خوا میکاس" (28) نام داشت، در سال 1537 به همراه عمه‌اش، گراسیا، به بندر آنتورپ رفت و در موسسه تجاری و صرافی دیوگو مندس به کار پرداخت. (خواهر گراسیا همسر دیوگو مندس بود و دختر گراسیا و فرانسیسکو مندس به همسری یوسف ناسی درآمد.) در آنتورپ، گراسیا در مجامع درباری و اشرافی جنوب اروپا شهرت فراوان یافت. با مرگ دیوگو مندس (1542) اداره تجارتخانه و صرافی مُعظَم خاندان مندس در آنتورپ به دست گراسیا افتاد و پس از استقرار او در ایتالیا (1545) یوسف ناسی اداره آن را به دست گرفت. در این دوران، یوسف با کارل پنجم، امپراتور "روم مقدس"، و ماکزیمیلیان، امپراتور بعدی، و ولیعهد هلند رابطه داشت. او در سال 1547 به فرانسه رفت و مورد توجه فرانسوای اول، پادشاه فرانسه (1515-1547)، قرار گرفت.
در سال 1553، گراسیا به عثمانی رفت و تا زمان مرگ در این کشور ماند. او در قسطنطنیه مورد توجه سلیمان قانونی، سلطان عثمانی (1520-1566)، قرار گرفت و راه را برای ورود برادرزاده‌اش یوسف به دربار عثمانی هموار ساخت. گراسیا زنی فتنه‌گر و پرتکاپو بود. دایرة المعارف یهود او را برجسته‌ترین زن یهودی از زمان سقوط دولت یهود تا به امروز خوانده است.
در سال 1554، یوسف ناسی به عمه‌اش در قسطنطنیه پیوست و به دستیار او در تکاپوهای مالی و سیاسی‌اش بدل شد؛ به دربار سلیمان قانونی راه یافت و به مقام مشاور مالی سلطان رسید. او در ماجرای رقابت سلیم و بایزید برادرش، به صعود سلیم یاری رسانید (29) و به این سبب در زمره دوستان صمیمی سلطان سلیم دوم (1566-1574) جای گرفت. پیوند یوسف ناسی با سلیم قدرتی فراوان در چنگ او قرار داد. دائره‌المعارف یهود می‌نویسد یوسف ناسی به دلیل آشنایی با مسایل اروپای مسیحی و "شبکه کارگزارانی که در سراسر جهان غرب داشت، تأثیر فراوان بر سیاست خارجی دولت عثمانی بر جای گذارد." ‌سلیم انحصار واردات شراب به عثمانی را به او واگذارد که سالیانه 15000 سکه طلای دوکات درآمد داشت. او درآمدهای فراوان دیگر نیز داشت؛ ثروتی انبوه اندوخت و به مقتدرترین و ثروتمندترین یهودی زمان خود بدل شد. در واقع، یوسف ناسی "شاه داوودی" زمان خود بود و اقتدار او بر یهودیان جهان در تاریخنگاری یهود کاملاً مشهود است.
سلیم دوم را سلطانی "کاهل، هرزه، بیکاره و غرق در وجود خود و لذاتش" توصیف کرده‌اند که تنها استعدادش سرودن شعر بود؛ و سرانجام به علت افراط در باده‌گساری درگذشت. (30) به‏نوشته استانفورد شاو، از دوران سلیم نفوذ زنان حرمسرا در دربار عثمانی به اوج رسید و عصر "سلطنت زنان" آغاز شد که یک سده دوام یافت. (31) بی‌شک، گراسیا ناسی در این دربار زنانه نفوذ فراوان داشت.
نفوذ یوسف ناسی در دربار سلیم فوق‌العاده بود و وی، به تعبیر دایرة المعارف یهود، در رأس "جناح جنگ‌طلب" دربار سلیم جای داشت. لرد کین راس حمله عثمانی به جزایر ونیز را به تحریک این "نزول‎خوار یهودی پرتغالی" می‌داند و می‌افزاید سلیم پیشنهاد ناسی را پذیرفت، در یک بزم میگساری او را در آغوش کشید و قول داد که در صورت پیروزی او را در سمت دوک جزیره مهم ناکسوس (32) و 12 جزیره دیگر منصوب کند(33). چنین شد و یوسف ناسی به "دوک ناکسوس" بدل گردید. او فرانسیسکو کورونل، از اعقاب آبراهام سنئور حاخام یهودیان کاستیل در زمان ایزابل، را برای سرپرستی این املاک به ناکسوس فرستاد؛ و خود از راه دور، از درون کاخ باشکوه‌اش در نزدیکی قسطنطنیه، بر کار او نظارت می‌کرد.
کمی پس از اشغال جزایر فوق، ناسی سلیم را به تصرف جزیره قبرس تحریک کرد؛ که به دلیل تولید فراوان پنبه و شکر و نیز "شراب‌های نابش" شهره بود. (34) هرچند قبرس اشغال شد (1571) ولی این با اقتدار محمد سوکولی، وزیر اعظم عثمانی که او را رهبر "جناح صلح‌طلب" دربار سلیم خوانده‌اند، مقارن بود. از این پس ستاره اقبال یوسف ناسی افول کرد. پس از مرگ او، همسرش، دوشس ناکسوس، در قصر یوسف زندگی می‌کرد و اداره املاک پهناورش را به دست داشت. ریاست کتابخانه مفصل ناسی در این قصر با یوسف بن اسحاق اشقلونی (35) بود. (36) جئوفری ویگودر در فرهنگ زندگینامه یهود، علت مهاجرت یوسف ناسی، این دسیسه‌گر نامدار زمانه، را از پرتغال به پیگرد انگیزیسیون منتسب می‌کند! (37)
در دربار مراد سوم (1574-1595) نیز دن سلیمان بن یائیش (38) مشاور مالی سلطان بود. (39) در همین زمان، موسی، از خاندان بن‌ونیزت، پزشک مخصوص سیاووش پاشا، وزیر اعظم عثمانی، بود. او و نسیم، رئیس یهودی ضرابخانه عثمانی، در سیاست این دولت نفوذ فراوان داشتند. موسی بن‌ونیزت بهمراه داوود پاسی یهودی و پائولو ماریای ایتالیایی و بارتون، سفیر انگلیس، به توطئه نافرجام علیه حکمران میتیلن (40) دست زدند. بن‏ونیزت در زمره جناح هوادار اسپانیا در سیاست عثمانی جای داشت و یکی از نمایندگان سه‌گانه دولت عثمانی در مذاکرات صلح با اسپانیا بود. به‏نوشته دایرة المعارف یهود، موسی بن‌ونیزت به دلایل سیاسی (قاعدتاً به دلیل جاسوسی و خیانت) دستگیر شد و در زندان درگذشت. (41)
نفوذ خاندان بن‌ونیزت و مندس در عثمانی همچنان ادامه یافت و این در حالی است که شاخه‌های دیگر این خاندان در شهرهای مهم اروپا مستقر بودند. شبکه صرافی فرانسیسکو مندس، که مرکز آن در لیسبون قرار داشت، در سراسر اروپا گسترده بود؛ (42) در سده هفدهم مانوئل بن‌ونیزت در آمستردام چاپخانه داشت و ناشر مهمی به‏شمار می‌رفت، (43) و در سده هیجدهم آبراهام بن‌ونیزت رئیس یهودیان ازمیر بود. (44)
در اوایل سده شانزدهم، چرخشی بزرگ در سیاست خارجی دولت عثمانی پدید شد؛ و از زمان بایزید دوم تهاجم دولت عثمانی به سرزمین ممالیک مصر، تنها قدرت بزرگ دریایی مسلمان آن عصر و مانع اصلی نفوذ پرتغالی‏ها در اقیانوس هند، آغاز گردید. دولت ممالیک، که بیش از سایر دولت‏های مسلمان در معرض تهاجم پرتغالی‏ها بود، سرانجام به دست سلیم اول سقوط کرد.
و نیز در زمان سلیم بود که فاجعه کشتار چهل هزار تن شیعیان عثمانی و جنگ چالدران رخ داد. این حوادث شالوده‌ای زشت را در روابط دو ملت مسلمان ایران و عثمانی بنا نهاد؛ بخش عمده توان دولت‏های عثمانی و صفوی را به هرز برد، در تمامی دوران طلوع استعمار جدید غرب این دو قدرت مسلمان را در دو قطب متضاد جای داد و بستری برای بهره‌برداری اروپاییان از این تضاد فراهم ساخت؛ و سرانجام در اوایل سده بیستم بر حیات مستقل هر دو دولت نقطه پایان نهاد. این حوادث، با تمامی پیامدهای تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز آن در حیات جهان اسلام، همه و همه متأخر بر مهاجرت یهودیان اسپانیا و پرتغال به عثمانی است و سنگ‌بنای آن به‏ویژه به‏وسیله سلیم نهاده شد. مورخین شوروی می‌نویسند:
سلطان سلیم اول... سیاست خارجی ترکیه را تغییر داد. ترکیه در سراسر سده پانزدهم با دولت‏های شبه جزیره بالکان و همچنین مجارستان و ونیز و دیگر دول اروپایی در جنگ بود و قصد داشت ممالک مزبور را فتح کند. سلطان سلیم اول، نقشه فتح آسیای مقدم را کشید و مقدمات لشکرکشی به سوی ایران را تحت شعار دفاع از مذهب "حقه" سنی علیه "شیعیان بددین" فراهم آورد. نخست، پشت جبهه خویش را به‏وسیله کشتار چهل هزار شیعه فعال آسیای صغیر، که منهیان و جاسوسان خفیه سلطان قبلا صورت اسامی آنان را تهیه کرده بودند، پاک کرد و سپس علیه دولت صفوی وارد جنگ شد. لشکریان ترک در آن زمان مقادیر کثیری توپ داشتند که قزلباشان فاقد آن بودند.‌ و ترکان قزلباش را در جلگه چالدران [آذربایجان ایران] شکست سختی دادند. [23 اوت سال 1514م./ 920 ق.]... سلطان تبریز را اشغال کرد ولی به سبب شورش ینی‌چری‌ها، که عناصر متمایل به شیعه در میان آنان زیاد بود، نتوانست از پیروزی خود بهره گیرد. (45)
مورخین دانشگاه عبری اورشلیم می‌نویسند: یهودیان مهاجر به‏ویژه در عرصه نظامیگری به اقتدار دولت عثمانی یاری رسانیدند و در میان آنها متخصصان ذوب فلز و سازندگان باروت حضور داشتند که در خدمت ارتش عثمانی قرار گرفتند. الیا کپسالی (46) (1483-1555)، حاخام یهودی، در رساله‌ای که در زمینه تاریخ دولت عثمانی تدوین کرده (1523) می‌نویسد:
خداوند به دلیل وجود یهودیان به ترکان برکت عطا کرد... و به یمن یهودیان ترکان بر سلاطین بزرگ و قدرتمند غلبه کردند... یهودیان به ترکان طریق استفاده از انواع سلاح‏های مخرب را آموختند و از طریق آنان ترکان از همه مردم جهان قدرتمندتر شدند. (47)

پی‌نوشت‌ها:

1. Judaica, vol. 11, p. 1020.
2. ibid, vol. 16, pp. 1545-1546.
3. Michael Strachan, Sir Thomas Roe, 1581-1644, London: Michael Russell, 1989, pp. 162- 163.
4. استانفورد شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ترجمه محمود رمضان‌زاده، مشهد: معاونت فرهنگی آستان قدس، 1370، ج 1، ص 74.
5. همان مأخذ.
6. لرد کین راس، قرون عثمانی، ترجمه پروانه ستاری، تهران: کهکشان، 1373، ص 78.
7. Christopher Marlowe
8. عبدالحسین نوایی، ایران و جهان؛ از مغول تا قاجاریه، تهران: هما، 1366، ج 1، ص 105.
9. کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم با تجدیدنظر، 1366، ص 19.
10. همان مأخذ، ص 17.
11. Ruy Gonzales de Clavijo
12. هیئت کلاویخو سفر خود را از سال 1402 آغاز کرد و در 1406 به پایان برد.
13. Americana, vol. 14, p. 95.
14. شاو، همان مأخذ، ص 116.
15. ن. و. پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم، ترجمه کریم کشاورز، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1349، ج 2، صص 472-473.
16. عبدالحسین نوایی، ایران و جهان؛ از مغول تا قاجاریه، تهران: هما، 1366، ج 1، صص 130-131.
17. Ben-Sasson, ibid, p. 632.
18. Moses ben Elijah Capsali
19. Judaica, vol. 5, p. 153-154.
20. Joseph Hamon
21. Moses Hamon
22. Ben-Sasson, ibid, p. 632.
23. Abraham Castro
24. Judaica, vol. 16, p. 1534.
25. Joseph Nasi
26. Agostinho Micas (Miguez)
27. Gracia Nasi
28. Joao Micas
29. درباره ستیز این دو پسر سلیمان قانونی و ماجرای مرموز قتل بایزید، که به شاه طهماسب صفوی پناه برد، بنگرید به: نوایی، ایران و جهان، ج 1، ص 161.
30. لرد کین راس، قرون عثمانی، ترجمه پروانه ستاری، تهران: کهکشان، 1373، ص 278.
31. شاو، همان مأخذ، ج 1، ص 309.
32. Naxos
از بزرگترین جزایر دریای اژه. در سال‏های 490-450 پیش از میلاد در تصرف ایران بود، در سال‏های 1207-1566 به ونیز تعلق داشت و در سال‏های 1579-1832 به عثمانی. امروزه در قلمرو دولت یونان است. در سال 1960 جمعیت آن 16703 نفر بود.
33. کین راس، همان مأخذ، ص 273.
34. همان مأخذ.
35. Joseph b. Isaac Ashkeloni
36. Judaica, vol. 12, pp. 836-839.
37. Wigoder, ibid, p. 369.
سیسیل روت، مورخ معروف یهودی، کتابی درباره خاندان ناسی نگاشته است که نگارنده به آن دست نیافت: C. Roth, House of Nasi, Duke of Naxos, 1948.
38. Don Solomon ben Yaish
39. Judaica, vol. 16, p. 1535.
40. David Passi, Paolo Maria, Barton, Mytilene
41. ibid, vol. 4, pp. 562-563.
42. ibid, vol. 11, p. 1024.
43. ibid, vol. 4, p. 562.
44. ibid, p. 559.
45. پیگولوسکایا، همان مأخذ، صص 506-507.
46. Elijah Capsali
47. Ben-Sasson, ibid, p. 633.

منبع مقاله : شهبازی، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز 1390)



 

 

نسخه چاپی