بختیاریها، نفت و دولت انگلیس
 بختیاریها، نفت و دولت انگلیس

 

نویسنده: دکتر غفار پوربختیار




 

زمینه تاریخی روابط

انگلیسی ها سال ها قبل از کشف نفت در مسجد سلیمان، با بختیاری ها روابط دوستانه برقرار نموده بودند. بختیاری یکی از ایلات جنوب ایران است که تابستانها را در چهار محال بختیاری و زمستانها را در خوزستان می گذرانند. این ایل در تاریخ دارای قدرت نظامی بسیاری بوده که هر از گاهی قدرت خود را به نمایش گذاشته است. فتح تهران و سرنگونی محمدعلی شاه قاجار نمونه آنهاست. به همین جهت، دول خارجی برای حفظ منافع خود علاقه مند به برقراری روابط دوستانه با ایل بختیاری بوده اند؛ به ویژه دولت انگلیس که در قرون 19 و 20 برای حفظ منافع خود در هندوستان به دنبال جلوگیری از ایجاد دولت مرکزی و قوی در ایران بوده است. انگلیسی ها علاقه مند بودند از رهبران محلی به ویژه رهبران ایلات و عشایر حمایت به عمل آورند و با تقویت آنها نگذارند دولت مرکزی قاجار اقتدار و استحکام زیادی بیابد. در صورت تقویت دولت مرکزی ایران، هند مستعمره گران سنگ انگلیس از سوی ایران و به ویژه روسیه تزاری به خطر می افتاد، زیرا در آن روزگار و به ویژه پس از معاهده ترکمان چای، دربار و دولت قاجار به شدت تحت حمایت و وابستگی تزارها قرار داشت. با محاصره هرات توسط محمدشاه قاجار که به تحریک دولت روسیه انجام گرفت، حساسیت دولت انگلیس را نسبت به امنیت هند دو چندان کرد. بنابراین ضمن اعزام نیروهای خود به جنوب ایران و تصرف جزیره خارک و مناطق دیگر، با رهبران محلی ایل بختیاری طرح دوستی و اتحاد بر ضد دولت قاجار ریخت. سر هنری لایارد دیپلمات انگلیسی مأمور این کار گردید و با دست آویز بازدید از آثار باستانی خوزستان به میان ایل بختیاری آمد و با محمدتقی خان چهارلنگ روابط دوستانه برقرار کرد و او را بر ضد محمدشاه قاجار تحریک نمود. در ادامه، با کمک های راولینسون افسر انگلیسی که در سپاه قاجار فعالیت داشت محمدتقی خان ادعای استقلال بختیاری را مطرح کرد و به مبارزه با دولت مرکزی پرداخت. اما چون محمدشاه قاجار از ترس تجاوزات بیشتر قوای انگلیسی به ایران، محاصره هرات را رها کرد و به تهران بازگشت، دولت انگلیس نیز حمایت از محمدتقی خان چهارلنگ را به فراموشی سپرد و او را به حال خود واگذاشت. خان بختیاری هم دستگیر گردید و تا پایان عمر در زندان قاجارها باقی ماند. تا سالها پس از این واقعه انگلیس و بختیاری ها پیوند دوستانه و مستحکمی نداشتند و منابع از حضور انگلیسی ها در میان ایل بختیاری ذکر و یا اشاره ای به عمل نمی آورند تا اینکه پس از کسب قدرت حسین قلی خان بختیاری و منصوب شدن به مقام ایلخانی کل بختیاری از جانب ناصر الدین شاه، بار دیگر انگلیسی ها رفت و آمد به میان ایل بختیاری را آغاز و با حسین قلی خان رابطه دوستانه برقرار کردند؛ کسانی چون استاک، مکنزی و لینچ دیدارها و گفتگوهایی با او داشتند. این روابط دوستانه که از جانب دولت قاجار نامطلوب تلقی می گردید بار دیگر خشم قاجارها را نسبت به این خان بختیاری برانگیخت و حسین قلی خان نیز همانند سلفش محمدتقی خان مغضوب و به قتل رسید. اما روابط بختیاری ها و انگلیس دیگر منقطع نگردید بلکه ادامه یافت و مدتی بعد منجر به انعقاد دو قرارداد گردید. ابتدا در 1314 هـ. ق/ 1897 م قرارداد جاده بختیاری میان شرکت برادران لینچ و خوانین بختیاری بسته شد که این جاده از اهواز آغاز گردیده، از طریق کوههای بختیاری به اصفهان می رسید. بازرگانان انگلیسی از طریق این جاده کوتاه و میان بر کالاهای خود را تحت حفاظت و حراست سواران بختیاری به اصفهان، یکی از مراکز بازرگانی ایران می رساندند و از این طریق سود سرشاری به دست می آوردند. انعقاد این قرارداد باعث شد روابط دوستانه اما غیررسمی دولت انگلیس و خوانین بختیاری جنبه رسمی به خود بگیرد که سرانجام با انعقاد قرارداد نفتی میان طرفین به اوج خود رسید.

کشف نفت و قرارداد نفت بختیاری

هنری لایارد(1) به هنگام مسافرت خود به خوزستان و حضور در میان بختیاری ها، در مشرق شوشتر با چشمه هایی مواجه گردید که از آن مایه ای تیره رنگ خارج می شد. او می نویسد: « نزدیک ظهر به محلی به نام چشمه نفت رسیدیم، از این چشمه مقداری مایه تیره رنگ به نام مومیایی تولید می گردد که معمولاًً ایرانی ها جهت درمان کوفتگی شدید و درد مفاصل به کار می برند. در اینجا ساختمان کوچکی احداث شده و چند نفر تفنگچی هم از طرف محمدتقی خان از آن چشمه محافظت می کنند.»(2) این دومین باری بود که یک انگلیسی از وجود نفت در خوزستان خبر می داد. پیش از این راولینسون(3) در سال 1836 م/ 1252 ق به هنگام همراهی با لشکرکشی دولت ایران به فرماندهی بهرام میرزا و برای سرکوبی محمدتقی خان چهار لنگ بختیاری، از وجود چشمه های قیر بین شوشتر و رامهرمز خبر داده بود.(4) این نکته که فاتح می نویسد انگلیسی ها از طریق نوشته های و. د. مورگان باستان شناس فرانسوی پی به وجود نفت در این منطقه برده اند قابل تأمل و تعجب می باشد.(5)
انگلیسی ها از مدتها قبل به جستجوی نفت در ایران برآمده بودند. سرانجام ویلیام ناکس دارسی(6) در 29 مه 1901/ 10 صفر 1319 امتیاز نفت را از مظفرالدین شاه به دست آورد. او ابتدا در منطقه چاه سرخ کرمانشاه نزدیک مرز ایران و عراق اقدام به جستجوی نفت نمود اما چون نفت به دست آمده در مقیاس وسیع و تجاری نبود و سود چندانی برای او نداشت کار متوقف شد.(7) دارسی با توجه به گزارش های مسافران و مأموران سابق انگلیس مبنی بر وجود چشمه های نفت در اطراف شوشتر، کاوش نفت را در این منطقه دنبال کرد. لذا دارسی در محلی به نام مسجد سلیمان که در حوالی شوشتر قرار داشت به دنبال کشف نفت برآمد و مهندسین او در دو منطقه ماماتین و نفتون مشغول به کار شدند. این منطقه جزو قلمرو گرمسیری ایل بختیاری بود و عشایر بختیاری زمستان خود را در آنجا می گذراندند. اراضی و املاک آنجا تحت حاکمیت خوانین بختیاری قرار داشت. دارسی درصدد برآمد برای تسهیل کار خود با خوانین بختیاری به عنوان مالکان و حاکمان این منطقه وارد مذاکره شده، قراردادی منعقد نماید. از آنجایی که خوانین قدرت واقعی و برجسته این منطقه بودند و تا این زمان اقتدار دولت مرکزی در این نقطه همچنان ضعیف مانده بود، قبل از انجام هرگونه عملیات اکتشاف و حفاری مذاکره و توافق با آنها ضرورت داشت. دارسی در ابتدا بدون اطلاع و اجازه دولت ایران با اسفندیار خان سردار اسعد ایلخانی و محمدحسین خان سپهدار ایل بیگی بختیاری وارد مذاکره شد. سپهدار پیش نویس قراردادی را تنظیم و به انگلیسی ها پیشنهاد
کرد. مواد مندرجه آن به نوشته اوژن بختیاری بسیار محکم، قانونی و حتی از لحاظ قوانین بین المللی متقن بود، اما انگلیسی ها زیر بار نرفتند. آنها که می خواستند با هزینه کم منافع بسیاری به دست آورند تنها حاضر شدند سالیانه مبلغی به عنوان حق الارض به ایلخانی و ایل بیگی بختیاری بپردازند.(8) با مرگ اسفندیار و پس از چندی محمدحسین خان، انگلیسی ها که شرایط را مساعد دیدند تصمیم گرفتند با حاکمان جدید بختیاری وارد مذاکره شوند. ابوالفتح اوژن بختیاری حتی احتمال می دهد که مسئله نفت در مرگ مشکوک و پر سر و صدای محمدحسین سپهدار بی تأثیر نبوده باشد. او می نویسد: « بعید هم نیست که محمدحسین خان سپهدار اولین قربانی نفت در ایران شده باشد.»(9) دارسی، پریس(10) کنسول انگلیس در اصفهان را به عنوان نماینده ویژه و تام الاختیار خود تعیین کرده تا با خوانین بختیاری وارد مذاکره شود. او ابتدا در بهار 1905 م/ 1323 ق و بار دیگر در پاییز همان سال به منطقه بختیاری سفر کرد؛ به این امید که بتواند به یک قرار داد پرسود برسد. خوانین قبل از شروع مذاکره می خواستند از مقاصد نهایی صاحب امتیاز در قلمرو بختیاری اطلاع حاصل کنند. در این موقع نجفقلی خان صمصام السلطنه و غلامحسین خان شهاب السلطنه (سردار محتشم بعدی) به ترتیب ایل خانی و ایل بیگی بختیاری بودند. آنها در مذاکرات خود با پریس ده درصد از درآمد شرکت را مطالبه نمودند اما علیقلی خان سردار اسعد پس از نشستن پشت میز مذاکرات، آن رقم را کافی ندانسته و بیست درصد از درآمد را مطالبه کرد. سردار اسعد از هر نظر از خوانین دیگر به ویژه از ایلخانی و ایل بیگی برجسته تر بود. او از دانش و اطلاعات و هوش و ذکاوت زیادتری نسبت به دیگر خوانین برخوردار بود. سالها اقامت در تهران و دوستی اش با امین السطان صدراعظم و مسافرت به اروپا از جمله امتیازاتی بود که دیگر خوانین فاقد آن بودند. او با شخصیت برجسته خود، نفوذ بسیاری بر همه طوایف بختیاری داشت. سردار اسعد از اینکه ایلخانی و ایل بیگی یک قبضه تفنگ و یک عدد ساعت به عنوان هدیه از طرف دولت انگلستان قبول کرده بودند، بسیار عصبانی بود.(11) او در مقابل پریس، برای کسب امتیازات بیشتر و حفظ منافع بیشتر خوانین تلاش نمود. با وجود مقاومت سردار اسعد، ایلخانی و ایل بیگی بختیاری مواد قراردادی را که پریس بر اساس سه درصد درآمد سهام برای خوانین تنظیم کرده بود، امضا کردند و پس از دو روز با چانه زنی بسیار و تلاش زیاد، سردار اسعد نیز قرارداد را امضا نمود.(12) این پیروزی بزرگی برای پریس بود که توانسته بود امتیازات ارزانی از خوانین کسب نماید.
نکته عجیب این است که خوانین و به ویژه سردار اسعد که حتی به بیست درصد از درآمد نیز راضی نمی شدند، چگونه تنها به سه درصد راضی شدند. به گفته اوژن، خوانین بختیاری می توانستند از موقعیت فراهم آمده در خصوص نفت استفاده ببرند اما چون سیاستمدار نبودند به همان سه درصد تن دادند. آنها به آسانی مغلوب مکر و حیله پریس گردیدند.(13)
در 17 رمضان 1323 مطابق با 15 نوامبر 1905 قراردادی متشکل از شش فصل میان چهار تن از خوانین بختیاری، دو تن از اولاد ایلخانی به نام های نجفقلی خان صمصام السلطنه و علیقلی خان سردار اسعد و دو تن از اولاد حاجی ایلخانی به نام غلامحسین شهاب السلطنه (سردار محتشم بعدی) و نصیر خان صارم الملک (سردار جنگ بعدی)، به نمایندگی از جانب خود و خانواده هایشان از یک طرف و پریس سرکنسول انگلیس در اصفهان و نماینده ویلیام ناکس دارسی و شرکاء از طرف دیگر امضاء گردید.
دولت ایران نه تنها نقشی در این قرارداد نداشت بلکه بدون اطلاع و اجازه آن صورت گرفته بود. محمدتقی امین الشریعه منشی اول پریس و رینولدز(14) سرمهندس منطقه عملیات حفاری مسجد سلیمان نیز به عنوان شهود آن را امضا نمودند.(15) ماده اول قرارداد درباره زمان پنج ساله عملیات و اقدامات دارسی به اکتشاف نفت در قلمرو بختیاری، احداث راهها و خطوط لوله و منازل مسکونی و غیره بود. برای این کار خوانین بختیاری می باید زمین لازم را به دارسی می دادند؛ زمین های غیر زراعی، رایگام، و زمین زراعتی را به قیمت عادلانه روز می فروختند و در صورت اختلاف بر سر قیمت زمین، نایب کنسول انگلیس در خرمشهر و رئیس نگهبانان که بختیاری ها تعیین کرده اند میانجی شده، مشکل را حل می نمودند. حفاظت و حراست خانه های مسکونی، راهها و سایر تأسیسات و ابنیه مناطق عملیات حفاری و امنیت تمام کارکنان و مسئولیت هرگونه خسارت و یا ضرری که به کارکنان و یا منازل و تأسیسات نفتی وارد آید، با خوانین بختیاری بود، و در مقابل سالی دو هزار لیره استرلینگ در چهار قسط دریافت می داشتند. خوانین بختیاری موظف شدند دو دسته نگهبانان در دو نقطه ای که عملیات حفاری آغاز شده بود در اختیار دارسی قرار دهند و هنگامی که نفت کشف شد و عملیات حفاری در چند نقطه گسترش یافت، خوانین بختیاری می بایست چند دسته نگهبان در نقاط مختلف جهت حفاظت از منطقه عملیات به محل اعزام بدارند. در ماده دوم قرارداد ذکر شده بود که در صورت کشف و تولید نفت در قلمرو بختیاری به اندازه ای که دارسی بتواند آن را تصفیه و صادر کند، پس از احداث خط لوله و ورود نفت به پالایشگاه، دارسی هر ساله مبلغ یک هزار لیره دیگر (جمعاً سه هزار لیره) جهت حفاظت خط لوله، منازل و تأسیسات نفتی به خوانین بپردازد. همچنین دارسی متعهد شد که پس از تشکیل یک یا چند شرکت جهت کشف نفت در بختیاری، سه درصد از همه سهام عمومی را به خوانین بختیاری واگذار کرده، قیمت آن را از آنها بگیرد. ماده سوم در این باره بود که در صورت خسارت و صدمه احتمالی چشمه های نفت توسط کارکنان دارسی، دارسی به خوانین خسارت بپردازد و در صورت ایجاد اختلاف، کنسول انگلیس در اصفهان میانجی شده، مسئله را حل و فصل نمایند. ماده چهارم باز هم درباره حفاظت میادین و تأسیسات نفتی بود که مطابق آن خوانین متعهد شدند یکی از میان خود را به ریاست امور نگهبانی منصوب کنند تا او بتواند هم مأمورین حفاظتی و هم کارگران ایرانی را که در استخدام دارسی هستند به انجام وظیفه وادارد تا وظایف خود را صادقانه انجام داده، موجب کسب رضایت دارسی شوند. در ماده پنجم ذکر شده بود مبلغی را که خوانین بختیاری بابت اقدامات ذکر شده در این قرارداد می گیرند، در صورت مسامحه آنها یا مأمورین شان در وظایف و کارهای محوله، شرکاء نفت حق دارند غرامت و ضرر خود را با اطلاع سرکنسول انگلیس در اصفهان از خوانین مطالبه نمایند، اما قرارداد باطل نمی شود و خوانین در مقابل هر شخص مدعی و مزاحم، ضامن و جوابگو هستند. ماده ششم یا آخرین فصل قرارداد روشن می کرد که پس از انقضاء مدت امتیاز، تمامی ابنیه، عمارت و اموال متعلق به دارسی در خاک بختیاری به خوانین تعلق می گرفت.(16) نکته جالب توجه در این قرارداد چگونگی حل اختلاف میان خوانین بختیاری و سندیکای امتیازات دارسی است.
مطابق ماده اول و سوم قرارداد در صورت اختلاف میان طرفین، کنسولهای انگلیس در خرمشهر و اصفهان میانجی گری می نمودند و روشن است که این دو کنسول قطعاً جانب انگلیس را نگه می داشتند و به ضرر خوانین بختیاری مداخله می کردند.

فروش اراضی نفتی

سرانجام پس از اینکه در 26 مه 1908/ 25 ربیع الثانی 1326 از اولین چاه در منطقه نفتون، نفت بسیاری فوران کرد، انگلیسی ها پی بردند که مقادیر فراوانی نفت در منطقه مسجد سلیمان وجود دارد، از این رو درصدد مستحکم نمودن قرارداد خود با خوانین بختیاری و حفظ رابطه خوب با آنها برآمدند. از این رو مجموعه ای از امور تجاری و مالی به جریان درآمد تا شرایط قرارداد با خوانین اجرا شود. در 14 آوریل 1909/ 23 ربیع الاول 1327 شرکت نفت انگلیس و ایران تشکیل شد. روز قبل از آن یعنی 13 آوریل 1909 شرکت نفت بختیاری تشکیل شد.(17) همچنین شرکت دیگری موسوم به شرکت بهره برداری اولیه شکل گرفت تا معاملات شرکت نفت ایران و انگلیس را با خوانین تسهیل نماید. این شرکتها علی الظاهر با هدف فراهم کردن درآمد خوانین تأسیس شدند. کشف نفت در خوزستان و در جایی که جزء قلمرو بختیاری ها به حساب می آمد، دولت انگلیس را به این باور کشاند که بایستی دوستی و اتحاد دیرینه خود را که با افتتاح جاده کاروان رو با بختیاریها گرم تر شده بود، بیش از پیش مستحکم نماید. کشف نفت در سرزمین ایل بختیاری ارزشها و فواید این ایل را برای دولت انگلیس بیش از پیش نشان داد. انگلیسی ها برای حفظ و گسترش نفوذ خود در خوزستان و به ویژه برای حفظ امنیت میادین نفتی به دوستی و همکاری خوانین بختیاری نیاز داشتند و خانها نیز برای حفظ خود در مقابل هرگونه قدرت رقیب و مخالفی چون ایلات همسایه و یا دولت مرکزی به حمایت سیاسی و مالی انگلیس نیاز داشتند. این منافع مشترک، دو طرف را به یک تفاهم متقابل رساند که دست دوستی و همکاری دراز مدت به سوی یکدیگر دراز نمایند. از زمان کشف نفت در مسجد سلیمان تا هنگامی که رضاشاه به قدرت رسید، دولت انگلیس به شدت از خوانین بختیاری حمایت مالی و سیاسی به عمل آورد؛ حقوق و پولهای زیادی به آنها پرداخت کرد و بارها در مقابل دولت مرکزی و دیگر مخالفان از آنها پشتیبانی نمود و خانها نیز به عنوان تحت الحمایه انگلیس سیاست های آن دولت را در جنوب ایران به ویژه در خوزستان نفت خیز پیش بردند.

اختلافات خوانین با شرکت نفت جنوب

اگر چه مسئله نفت باعث اتحاد و دوستی هر چه بیشتر بختیاری ها و انگلیس گردید اما در طول زمان اختلافات و حتی نارضایتی های شدیدی در میان دو طرف ایجاد شد. پس از انعقاد قرارداد میان خوانین بختیاری و نمایندگان دارسی و پس از کشف نفت در مقیاس تجاری در اراضی تحت تملک بختیاری ها و آغاز عملیات حفاری، خیلی زود اختلافات میان طرفین بروز کرد. این اختلافات بیشتر از همه بر سر سه مسئله متمرکز بود: فروش اراضی، تأمین امنیت و حفاظت و حراست بختیاری ها از میادین نفتی، و سهامی که خوانین در سندیکای نفت داشتند. در خصوص فروش اراضی مورد نیاز شرکت مطابق ماده اول قرارداد 1905، میان دو طرف کشمکش به وجود آمد. خوانین امضا کننده قرارداد، اراضی مورد نیاز شرکت را از طوایف بختیاری به قیمت ارزان خریده و به قیمت گرانتری به شرکت نفت می فروختند در حالی که قیمت پیشنهادی آنها برای شرکت بسیار ارزان و در واقع رایگان بود. این امر باعث شد تا مدتها کشمکش های طولانی میان دولت مرکزی، خوانین بختیاری و شرکت نفت ایران و انگلیس به وجود آید. هم خوانین بختیاری و هم دولت ایران اراضی مناطق نفتی را ملک طلق خود می دانستند و شرکت نیز هر زمانی که بر سر زیاده طلبی خوانین از آنها خشمگین می شد با توسل به ماده 3 قرارداد دارسی مبنی بر اینکه دولت نباید اجازه بدهد صاحبان اراضی از قیمت عادلانه تجاوز کرده، تحمیلاتی به شرکت وارد نمایند، به آسانی و با قیمت ارزان اراضی مورد نیاز خود را از بختیاری ها خریداری می نمود.(18)
حفاظت و حراست از میادین نفتی یکی دیگر از موارد اختلاف و چانه زنی خوانین با شرکت بود. مطابق ماده های اول و چهارم قرارداد خوانین با نمایندگان دارسی، حفاظت و حراست از کارکنان و تأسیسات مناطق نفتی بر عهده خوانین بختیاری بود. در مقابل شرکت سالیانه 2000 لیره انگلیسی بابت انجام این مسئولیت، هر سه ماه یک بار به آنها پرداخت می نمود که پس از شروع بهره برداری 1000 لیره دیگر نیز بر آن افزوده می گشت.(19)
خوانین برای اجرای این تعهد، عده ای از سواران بختیاری را برای تأمین امنیت مناطق نفتی به کار گرفتند. از آنجایی که خوانین بختیاری فرمانروایان بلامنازع مناطق نفتی بودند، می توانستند از هرگونه خرابکاری در میادین و لوله های نفتی ممانعت به عمل آورند.(20) اما مسائلی چون ادعای خوانین مبنی برکم بودن مبلغ حق الحفاظه، عدم پرداخت به موقع حق الحفاظه از سوی شرکت و و بویژه اختلاف میان خوانین دو جناح ایلخانی و حاجی ایلخانی بر سر مسئله ایلخانی گری و ایل بیگی گری، بر کیفیت نگهبانی و حفاظت از میادین نفتی تأثیر گذاشت و موجبات نارضایتی و خشم شرکت از یک سو و خوانین بختیاری را از سوی دیگر فراهم آورد. این مشکل باعث گردید در طول سالهای متمادی مذاکرات و چانه زنی های بسیاری توسط طرفین برای حل آن انجام گیرد و گاه به کشمکش های شدیدی میان خوانین و شرکت منجر شود.
هنوز چند ماهی از انعقاد قرارداد 1905 م/ 1323 ق نگذشته بود که هر دو طرف ناخشنود شدند، زیرا از یک طرف خوانین معتقد بودند شرکت، آنها را به حقوق ناچیزی قانع کرده است و بایستی حقوق واقعی آنها داده شود و از طرف دیگر شرکت ادعا داشت که حقوق و منافعی که به خوانین می دهد پول زور و تقریباً چیزی شبیه حق السکوت و یا باج سبیل می باشد.(21) مقامات سندیکای نفت و دیگر انگلیسی ها، حتی لوریمر کنسول انگلیس در اهواز خوانین را اشخاص طمع کار و حتی بی شرمی دانست که معامله با آنها بسیار مشکل است.(22) اسپرینگ رایس(23) کاردار انگلیس طی نامه ای به وزارت خارجه متبوعش نوشت: « بیشتر بحث و گفتگوی خوانین نادرست و سفسطه آمیز است. ظاهراً آنها تصمیم گرفته اند تا آنجا که ممکن است پول بیشتری دریافت کنند و احتمالاً تنها در برابر زور تسلیم خواهند بود.»(24) در فوریه 1906/ ذیحجه 1323 خوانین بختیاری علائمی از نگماردن نگهبانان در ماماتین و میدان نفت نشان دادند. ادعای آنها این بود که 2000 لیره ای که مطابق قرارداد 1905 جهت حفاظت از مناطق نقتی در نظر گرفته شده است برای تهیه یک نیروی مناسب ناکافی است. آنها از سندیکای نفت تقاضا کردند که یک فوق العاده سالیانه به مبلغ 500 لیره به یکی از رؤسای برجسته بختیاری پرداخته شود تا او به عنوان سرپرست محلی نگهبانان منصوب گردد. خوانین یکی دو ماه بعد اظهار تمایل کردند که اصلاحاتی در بعضی مواد قرارداد به ویژه مواد مربوط به مسئولیت نگهبانی صورت گیرد.(25)
در اواسط 1906 م/ 1324 ق حکومت هند از دولت انگلیس تقاضا نمود امور بختیاری به جای اینکه به سفارت انگلیس در تهران محول شود، بهتر است به لوریمر(26) کنسول یار انگلیس در اهواز واگذار گردد.(27) این بدان جهت بود که خوانین بختیاری به ویژه در مسئله نفت، بیشتر به دنبال کسب نظرات سفارت انگلیس در تهران بودند تا به واسطه دور بودن و ناآشنایی وزیر مختار از امور نفت بتوانند نظر موافق وی را نسبت به خود جلب نموده، امتیاز بگیرند. اما سرانجام، هم حکومت هند و هم سفارت انگلیس در تهران متوجه این نکته گردیدند که مواضع انگلیسی ها باید نسبت به امور بختیاری یکی شده و یک صدا و متحد در مقابل زیاده خواهی های آنها بایستند. در اکتبر 1906/ 1324 ق وزیر مختار انگلیس در تهران به وزارت خارجه متبوع خود پیشنهاد نمود که امور بختیاری تحت تصدی نایب کنسول انگلیس در اهواز قرار گیرد و او تحت نظارت و اداره سفارت، عهده دار امور بختیاری باشد.(28) لوریمر مسئول جدید امور بختیاری در پاییز 1906م/ 1324 ق به منطقه بختیاری سفر کرد و به خواسته های خوانین گوش فرا داده و تقاضای آنها را درباره حفاظت از منطقه عملیات نفتی، با شرکت سندیکای امتیازات مطرح کرد، اما خوانین همچنان به دنبال آن بودند تا از اختلافات مواضع کنسول گری در اهواز و سفارت در تهران امتیازی به سود خود کسب نمایند. در نتیجه در مه 1907م/ 1325 ق سرپرستی لورین(29) دبیر سفارت با حضور در منطقه بختیاری آشکارا اعلام نمود که از آن پس در تمامی کارهای سفارت و بختیاری ها بایستی از طریق لوریمر کنسول یار سیار انگلیس که هم اکنون در اهواز است، انجام شود. حتی هنگام مذاکره خوانین در تهران، سفارت بایستی پیش از دخالت در مسئله، با لوریمر در تماس باشد.(30) همچنین اعلام شد که تنها لوریمر می تواند واسطه خانها و طرف انگلیسی باشد، که بدین ترتیب منافع بریتانیا با یک صدا و یک آهنگ در مناطق بختیاری افزایش می یافت. اسپرینگ رایس به هنگام دادن گزارش لورین به ادوارد گری(31) وزیر امور خارجه انگلیس، کاملاً با توصیه های او موافقت کرد. او به وزارت خارجه متبوعش اطلاع داد که مایل است تا آنجا که امکان دارد امور بختیاری ها و نفت را در پس پرده نگه دارد.(32)
لوریمر که اکنون همه کاره امور بختیاریها شده بود به طور مکرر با خوانین بختیاری دیدار و مذاکره می نمود . همین دیدارهای مکرر از مناطق بختیاری نشین باعث گردید در زمینه فرهنگ و ادبیات بختیاری تحقیقاتی نموده، مطالبی بنویسد.(33) او آنان را وادار کرد از همه تقاضاهای خود غیر از درخواست برای افزایش حق الحفاظه، صرفنظر نمایند. مصالحه طرفین تا بدانجا انجامید که با موافقت سندیکا مبلغ حق الحفاظه از 2000 لیره به 2500 لیره افزایش یافت، اما مقرر شد 500 لیره اضافه شده به عنوان حق الزحمه، به خانی پرداخت شود که ریاست و مسئولیت نگهبانان را به عهده داشته است. شرکت، افزایش حق الزحمه را به شرطی پذیرفت که خوانین از یک طرف تقاضای دیگری نداشته باشند و از طرف دیگر ادعای لطفعلی خان شجاع السلطنه مبنی بر اینکه بعضی اراضی که شرکت در آنجا مشغول عملیات است ملک او است، خود حل و فصل نمایند.(34) با اضافه شدن این مبلغ، خوانین از دیگر ادعاهای خود عقب نشینی کردند، اما زمان پرداخت حق الحفاظه ها مشکل دیگری بود که باعث عدم رضایت خوانین و نگهبانها و ناآرامی و ناامنی در میادین نفتی می گردید. طی تابستان و پاییز 1906 م/ 1324 ق، با عدم پرداخت به موقع اقساط حق الحفاظه اغتشاشاتی در مناطق نفتی ایجاد شد و خوانین و نگهبانها به شدت ناراضی شدند. برای جلوگیری از تکرار چنین مشکلاتی ترتیبی داده شد که اقساط از طریق سرکنسول انگلیس در اصفهان در عوض رسید امضا شده توسط ایلخانی و ایل بیگی بختیاری پرداخت شود.(35) در این هنگام چون نرخ ارز بسیار تنزل کرده بود، خانها در ابتدا حاضر نبودند مبلغی را که توسط بانک یا نرخ رایج مبادله می پرداخت، بپذیرند، اما در نهایت حاضر به پذیرش آن گردیدند.(36) با اضافه شدن حق الحفاظه، لوریمر و شرکت سندیکای امتیازات با اتخاذ یک سیاست واحد، خوانین بختیاری را تهدید کردند که اگر تعداد نگهبانان را افزایش ندهند، اقساط حق الحفاظه آنها پرداخت نخواهند شد.(37) در فوریه 1907 / محرم 1325 لوریمر به وزیر مختار انگلیس در تهران گزارش داد که علی رغم تلاش های وی، خوانین بختیاری هیچ ترتیبات صحیحی برای نگهبانی تأسیسات سندیکای نفت نداده اند.(38)
واقعیت این بود که بی نظمی و عدم ترتیب در حفاظت از مناطق نفت خیز تنها در جهت اختلافات خوانین و شرکت سندیکای امتیازات نبود بلکه خوانین بختیاری خود نیز با یکدیگر مشکل داشتند بی نظمی و ناامنی مناطق نفت خیز معلول همین اختلافات بود. اختلاف میان دو جناح ایلخانی و حاجی ایلخانی بر سر حکومت بختیاری سالها ادامه داشت. اگر چه قرارداد 1905را، ایلخانی و ایل بیگی که از هر دو طیف بودند امضا کرده بودند، اما دو جناح تلاش می کردند از مسئله نفت به سود حاکمیت خود بر بختیاری بهره ببرند. به هنگام این گونه رقابت های داخلی، خوانین بر سر گرفتن ریاست نگهبانان مناطق نفتی نیز با یکدیگر رقابت می نمودند و یا تلاش می کردند حق الحفاظه فقط به آنها پرداخته شود. در ماه مه 1906/ ربیع الاول 1324 گزارشی به سفارت انگلیس در تهران رسید که سالار ارفع، نگهبانان اعزامی از سوی صمصام السلطنه برای حفاظت از چاههای نفت را دور رانده است.(39) گرانت دوف(40) وزیر مختار انگلیس در تهران این مسئبه را به صدر اعظم ایران گزارش کرد. صدر اعظم بلافاصله فرمانی برای مرتضی قلی خان و معین همایون مبنی بر جایگزینی نگهبانان دیگر صادر نمود. صدر اعظم به سردار اسعد دستور داد از ایجاد مشکل دست بردارد.(41) در مورد اختلاف بر سر 500 لیره حق الحفاظه اضافه شده، بعداً صمصام السلطنه و شهاب السلطنه بدین ترتیب توافق کردند که سندیکای نفت دارسی به هر یک از چهار خان امضا کننده، یک چهارم از 500 لیره را پرداخت نماید.(42) به نوشته گارثویت، لوریمر و شرکت سندیکای امتیازات در رقابت میان دو جناح ایلخانی و حاجی ایلخانی، غلامحسین خان شهاب السلطنه از جناح حاجی ایلخانی را تشویق کردند خود را به مقام ایلخانی برساند تا مسئولیت حفاظت مناطق نفتی را بر عهده او بگذارند. شهاب السلطنه ایل بیگی بختیاری نیز به لوریمر تعهد کتبی داد که اگر ایلخانی بختیاری شود به شرکت سندیکای امتیازات اجازه خواهد داد مستقیماً حقوق نگهبانان منطقه عملیات نفتی را پرداخت کند و آن مبلغ از کل وجوه مستمری او کسر گردد. لوریمر تصور می کرد پیشنهادات شهاب السلطنه قابل پذیرش می باشد، اما اسپرینگ رایس وزیر مختار انگلیس چندان تمایلی به پیش قدم شدن در این کار نداشت. او در آوریل 1907/ صفر 1325 با شجاع السلطان (امیر مفخم بعدی) برادر شهاب السلطنه ملاقات کرد و در آنجا بود که پی برد شهاب السلطنه به جای صمصام السلطنه از سوی محمدعلی شاه به سمت ایلخانی بختیاری برگزیده شده است.(43) بنابراین مسائل مربوط به نفت مستقیماً با او ارتباط پیدا کرد. ظاهراً سفارت بریتانیا در این انتصاب فشار مستقیمی به تهران وارد نیاورد و ترتیبی اتخاذ شد که این انتصاب صرفاً به عنوان نزدیکی شجاع السلطان با شاه قلمداد شود. با این انتصاب، شهاب السلطنه و برادرش شجاع السلطان که با سفارت انگلیس به توافق رسیده بودند به طوایف تحت فرمان خود دستور دادند نظم را در قلمرو بختیاری برقرار سازند و نگهبانان مناطق نفتی بر سر کار خود باقی بمانند. ولی در مجموع نظم و آرامش در منطقه بختیاری و به ویژه میادین نفت برقرار نگردید، زیرا میان صمصمام السلطنه ایلخانی مخلوع و شهاب السلطنه ایلخانی جدید درگیری های مسلحانه ای رخ داد. صمصام دستور داد نگهبانان بختیاری حوزه های نفتی را ترک گویند. هر دو طرف به سر اسپرینگ رایس شکایت بردند و هر کدام سعی کردند نظر وی را به خود جلب کنند و خطراتی را که طرف مقابل می توانست به جان و مال اتباع انگلیس وارد آورد، به او خاطر نشان کنند. در همین ایام تفنگچی های صمصام به پیک سفارت انگلیس حمله بردند و به احتمال زیاد به تحریک وی، راهزنان کهگیلویه ای به حوزه های عملیات نفتی دستبرد زدند.(44) ناامنی و بی نظمی در مناطق نفت خیز بختیاری و بی توجهی خوانین بختیاری نسبت به حل اختلافات خودشان و عمل نکردن به تعهدات حفاظت و حراست از مناطق نفت خیز، قرارداد 1905 نفت را با مشکلات فراوانی مواجه ساخت تا جایی که شرکت اعلام نمود احتمال قطع عملیات حفاری وجود دارد، زیرا به قدر کافی نگهبان در اختیار ندارند و نگهبانان اعزامی از طرف خوانین نیز چنان از نظر تعداد کم هستند که نمی توانند از تأسیسات حفاظت کنند. از این رو شرکت وادار گردید جهت حفاظت از میادین نفتی، سربازانی را از هند وارد نماید. بلوشر می نویسد: « بختیاری ها که مالک آن خطه به شمار می رفتند همه چادرنشینان راهزنی بودند که خطری دائمی برای جان و مال خارجی ها بودند. گاه کار مزاحمت و سرکشی آنان به جایی می کشید که ناگزیر می شدند برای حمایت از کارکنان شرکت، یک واحد از سربازان هندی را به خدمت بگیرند.»(45) در سپتامبر 1907/ شعبان 1325 کنسول انگلیس در اهواز گزارش داد که زندگی مستخدمان اروپایی سندیکای نفت دارسی به علت موضع تجاوزکارانه مردان ایل بختیاری- ناشی از درگیری مربوط به خلع صمصام از ایلخانی گری- بیشتر از زمان دیگر در خطر قرار گرفته است و مسئله حفاظت مسلحانه از آنها اهمیت بیشتری یافته است. او پیشنهاد کرد که گارد کنسولگری اهواز بایستی به 17 نظامی یا بیشتر افزایش یابد که دوازده نفر آنها بایستی در تأسیسات نفت و بقیه در ماماتین مستقر گردند.(46) در واقع این بهانه ای بود که تعداد گارد کنسولگری خود را افزایش دهند. سییزدهم اکتبر دولت هند به چارلز مارلینگ اطلاع داد که آنها باید اعزام دو افسر انگلیسی و 20 سرباز را تدارک ببینند. در بیست و هشتم اکتبر کنسول اهواز پیشنهاد کرد که گارد کنسولگری حداقل باید شامل هشت مرد مسلح باشد. دولت انگلیس در پاسخ به اصرارهای کنسولگری، افزایش نفرات گارد را پذیرفت و در بیست و یکم نوامبر از دولت هند خواستند 20 سرباز و دو افسر انگلیسی را به سمت مناطق نفت خیز خوزستان اعزام نماید.
دولت هند دوازده پیاده و هشت سوار را تحت نظر دو افسر انگلیسی به نام های ویلسون و رنکینگ از هنگ هجدهم نیزه دار بنگال در نوامبر 1907/ شوال 1325 به ایران اعزام نمود که نیمه دوم ماه دسامبر 1907 به اهواز رسیده و حفاظت از کنسولگری اهواز را بر عهده گرفتند.(47)
اعزام این سربازان در صورت ظاهر برای حفاظت از کنسولگری اهواز بود، ولی مقصود اصلی حراست از میدان های اکتشاف نفت تا زمان تولید و یا ترک کارشناسان نفتی از این مناطق بود. حضور این نیرو در مناطق نفت خیز بختیاری موجبات تکدر خوانین بختیاری را فراهم آورد و آنها از آن پس هر از چند گاه کارشکنی و اخلال در حراست و امنیت مناطق نفتی ایجاد می کردند.(48) با وجود این نگهبانان بختیاری که در جانب خوانین تعیین می شدند، همچنان حفاظت و حراست از بخش اعظم مناطق نفتی را برعهده داشتند و روابط خوانین و شرکت بر سر مسئله نگهبانی تأسیسات نفتی و حق الحفاظه آنها با فراز و نشیب ادامه یافت. حتی در سال 1919 م زمانی که لوله های نفتی قطع گردید شرکت به شدت دولت را مسئول دانسته و ادعا کرد که از خسارت های قطع شدن لوله ها صرف نظر کرده و اگر چه مجبور است 3000 لیره به خوانین بختیاری بپردازد اما مطابق ماده چهارده امتیاز دارسی مسئولیت همه نوع حفاظت منافع کمپانی بر عهده دولت قرار دارد.(49) تا اینکه پس از قدرت یابی رضاخان و افزایش اقتدار دولت مرکزی، نیروهای ارتش حفاظت از میادین نفتی را به دست گرفتند و جایگزین نگهبانان بختیاری شدند.

مسئله سهام نفتی

مسئله دیگری که در افزایش اختلافات خوانین بختیاری و شرکت نفت ایران و انگلیس نقش زیادی داشت، مسئله سهام تعلق گرفته به خوانین و سود سالیانه حاصله از آنها بود. مطابق قرارداد 1905، سه درصد از سهام هر شرکتی که برای کشف نفت در بختیاری تأسیس می گردید به خوانین بختیاری تعلق می گرفت، اما وقتی که شرکت نفت ایران و انگلیس به وجود آمد این شرکت باقی 97 درصد از سهام شرکت نفت بختیاری و همه سهام شرکت بهره برداری اولیه را دریافت نمود. یعنی برخلاف قرارداد خوانین و دارسی تنها سه درصد از سهام و درآمد یک شرکت را به خوانین پرداخت نمودند. خوانین متوجه این فریب انگلیسی ها نشدند و به این امر اعتراض ننمودند. اگر چه از مدتها قبل روابط میان خوانین و شرکت بر اثر چشم هم چشمی های خصمانه بر سر پول، حقوق و مناصب، مشکلاتی ایجاد کرده بود و هم حق الحفاظه ها و هم فروش اراضی، سوء طن را در میان هر دو طرف گسترده بود، اما جدی ترین علت بر هم خوردن روابط میان خوانین و شرکت، از مسئله سهام خوانین در شرکت نفت بختیاری و شرکت بهره برداری اولیه ناشی می گردید که منجر به آسیبی مهلک به خوانین از سوی بخشی از مدیریت ارشد شرکت گردید. تا ژوئن 1921 م/ 1300 ش مقامات شرکت شکایت داشتند که سه درصد حق الامتیازهایی که آنها در 1905 م/ 1284 ش با آن موافقت کردند به زور بر آنها تحمیل شده است. خوانین نیز به نوبه خود به شرکت و متحدش یعنی بانک شاهنشاهی بی نهایت بدگمان بودند و فکر می کردند که هر دوی آنها خواسته اند آنها را فریب بدهند. مدت زمان زیادی از قرارداد 1905 نگذشته بود که خوانین دریافتند آنها تنها مغبون این قرارداد هستند. آنها از کمی سهم خود شکایت داشته، معتقد بودند که بایستی حق السهم بیشتری به آنها پرداخته شود.(50) مطابق قرارداد 1905 م/ 1284 ش سهام خوانین به نام چهار خان بزرگ، نیمی به طور شراکتی به نام دو تن از خانواده ایلخانی یعنی صمصام السلطنه و سردار اسعد و نیمه دیگر به طور شراکتی به نام دو تن از خانواده حاجی ایلخانی یعنی سردار محتشم و سردار جنگ ثبت گردیده بود. به محض صدور سهام، خوانین تلاش کردند از وام دهندگان انگلیسی و غیر انگلیسی، در عوض سهام خود قرض بگیرند. قرضه خوانین از منابع غیر انگلیسی در مقابل تضمین سهامشان و بازپرداخت آن سبب مشکلات و نگرانی فراوان مقامات شرکت گردید. تا 1920 م/ 1299 ش از 21000 سهام ثبت شده خوانین در شرکت نفت بختیاری، 9330 سهام در تصرف آنها بود و 11670 سهم در بانک شاهنشاهی ایران تحت عنوان تضمین قرضه ها به وثیقه گذاشته شده بود.(51) شرکت و بانک از بی ثباتی ناشی از سهام خوانین در عذاب بودند. ترس شرکت از اینکه سهم خوانین ممکن است در نتیجه نیاز سیری ناپذیر خوانین به پول، سرانجام در بیرون از انگلیس و شاید در دست دشمنان انگلیس قرار گیرد، بر معاملات شرکت با خوانین سایه افکند. از این رو مقامات انگلیسی هم در سفارتخانه و هم در شرکت و بانک شاهنشاهی ایران تصمیم گرفتند از مشکلات مالی خوانین و نیاز دائمی آنها به قرضه های فردی به عنوان وسیله ای برای کنترل آنها استفاده نمایند.(52) شرکت نفت ایران و انگلیس سیاسی فعال و تعمدی با هدف ایجاد وابستگی مالی خوانین اعمال نمود و تاکتیک های تهاجمی خود را که از لحاظ حقوقی ایراد داشتند، تا پایان به کار بست. مقامات شرکت در تشویق خوانین به اخذ قرضه های پی در پی، آنان را با یک رشته از موافقت نامه های پیچیده و بی اعتبار مالی، فریب دادند؛ هر چند خود به خوبی می دانستند که خوانین هرگز نخواهند توانست آنها را باز پرداخت نمایند. این گرفتاری ها باعث شکست خیلی از این خوانین گردید. خوانین نیز به نوبه خود را در رفتارهایی که احمقانه، هرزه، آزمندانه و متقلبانه بود، درگیر نمودند؛ رفتارهایی که برای شرکت خیلی مناسب بود و در نهایت به پیروزی آن منجر گردید.(53) خوانین بختیاری حتی برای شرکت نفت ایران و انگلیس نیز دردسر آفرین شدند. اگر چه روابط میان شرکت و خوانین از ابتدای برقراری آن صمیمانه بود و اساساً این روابط برای شرکت ضروری و برای خوانین پرسود بود، اما هرگز در این روابط سازگاری پدید نیامد. شرکت پی برد که خوانین بهانه گیر، مسئولیت ناپذیر و غیر قابل اتکا می باشند خوانین از ابتدا این عقیده را داشتند که شرکت می خواهد سر آنها کلاه بگذارد.(54)
هنگامی که سرانجام دولت رضاشاه بر ضد خوانین بختیاری اقدام نمود، شرکت بی درنگ از حمایت آنها عقب نشینی کرد و علاوه بر این، از اینکه می دید از دست شریکان محلی خود خلاص می گردد، بسیار خوشحال بود. دولت رضاشاه با چراغ سبز شرکت نفت ایران و انگلیس توانست خوانین بختیاری را شکست داده، هم سهام آنها را از چنگشان برباید و هم مالیات چندین ساله سود سهامشان را به طور تمام و کمال از آنها وصول نماید.

پی نوشت ها :

1. Henry Layard.
2. لایارد، هنری، سفرنامه لایارد، ترجمه سهراب امیری، تهران، آنزان، ج دوم، 1376، ص 186.
3. Rawlinson.
4. راولینسون، سر هنری، سفرنامه راولینسون (گذر از زهاب به خوزستان)، ترجمه اسکندر امان اللهی بهاروند، تهران، چ اول، آگاه، 1362، ص 100.
5. فاتح، مصطفی، پنجاه سال نفت ایران، تهران، پیام، چ دوم، 1385، ص 250.
6. William N. Darcy.
7. ابطحی، علیرضا، نفت و بختیاریها، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چ اول، 1384، صص 39-38.
8. اوژن بختیاری، ابوالفتح، تاریخ بختیاری، تهران، وحید، چ اول، 1344، ص 175.
9. همان، ص 176.
10. J. R. Preece.
11. گارثویت، جن راف، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه مهراب امیری، تهران، سهند،چ اول، 1373، ص 206.
12. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، همان، ص 208.
13. تاریخ بختیاری، ص 176.
14. Reynolds.
15. سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 7- 397/49- 240.
16. همان سند.
17. Cronin, Stephanie, Politices of Debt: the Anglo- Persian oil company and Bakhtiyari Khans, Middle Eastern Studies, Vol. 40, No. 4, July 2004, p. 4.
18. سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 280/122/30- 240، نامه شخصی ناشناس به وزارت خارجه در تاریخ 7 اوت 1919.
19. همان سند، شماره 397/49/57- 240.
20. بلوشر، ویپرت، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، چ اول، 1363، ص 261.
21. Cronin, Politics of Debt ..., p.
22. Iran Political Diaries, v. 3, p. 261.
23. Spring rice.
24. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ص 217.
25. Iran Political Diaries, v. 3, p. 106.
26. Lorimer.
27. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ص 216.
28. Iran Political Diaries, v. 3, p. 209.
29. Sir Percy Loriane.
30. استرانک، تئودور، حکومت شیخ خزعل ...، ص 129.
31. Sir Edward Grey.
32. حکومت شیخ خزعل ...، همان.
33. مینورسکی، دوبد، ادموندز، دو سفرنامه درباره رساله لرستان و لرها، ترجمه اسکندر امان اللهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران، بابک، چ اول، 1362، ص 30.
34. Iran Political Diaries, v. 3, p. 106.
35. Ibid.
36. Ibid.
37. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ص 217.
38.Ibid, 482.
39. Iran Political Diaries, v. 3, p. 162.
40. Grant Duff.
41. Iran Political Diaries, v. 3, p. 162.
42. Ibid.
42. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ص 218.
44. همان، ص 220.
45. سفرنامه بلوشر، ص 261.
46. Iran Political Diaries, v. 3, p. 445.
47. Ibid, p. 446.
48. عباسی، دانش، تاریخ مسجد سلیمان، تهران، هیرمند، 1374، چ اول، صص 102-101.
49. سازمان اسناد ملی ایران، سند شماره 280/122/30- 240.
50. مکین روز، الیزابت، با من به سرزمین بختیاری بیایید، ترجمه مهراب امیری، تهران، آنزان، چ اول، 1373، ص 59.
51. Cronin, Politics of Debt ..., p. 8.
52. Ibid, p. 9.
53. Ibid, p. 1.
54. Ibid, p. 2.

منبع مقاله :
(1387)، ایران و استعمار انگلیس(مجموعه سخنرانیها، میزگرد و مقالات، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی1388



 

 

نسخه چاپی