در نیمه اول سده هفدهم آمستردام به کانون فعال فرهنگی الیگارشی یهودی بدل شد و همپای آن ترویج آرمانهای مسیحایی به عنوان ایدئولوژی استعماری زمانه آغاز گردید. کانون فرهنگی آمستردام به شدت بر فضای فکری اروپای آن روز موثر بود. در نیمه اول سده هفدهم اقبالی وسیع به مطالعه آثار عبریزبان در میان پوریتانهای انگلیسی پدید شد. این تحول با تکاپوی شدید چاپخانههای یهودی مستقر در آمستردام در پیوند است. نخستین کتاب عبری در ژانویه سال 1627 در آمستردام به چاپ رسید که با ویرایش مناسه بن اسرائیل بود. پوریتانها در متون عبریزبان حاخامهای یهودی در جستجوی پیشگوییهایی در زمینه "آخرالزمان" و ظهور مسیح بودند. (1) بدینسان، فضای مسیحایی مولود مکتب کابالا و تکاپوی تبلیغاتی و انتشاراتی زرسالاری یهودی آمستردام تأثیرات جدی در تکوین اندیشه استعماری انگلیس بر جای نهاد.
شکوفایی کانون یهودی آمستردام و امپراتوری مستعمراتی هلند با سلطنت دو پادشاه انگلستان، جیمز اول (1603-1625) و چارلز اول (1625-1649)، مقارن است. این دو از خاندان شاهان استوارت اسکاتلند بودند. جیمز اوّل سیاست اتحاد با امپراتوری کاتولیک اسپانیا را در پیش گرفت و خشم الیگارشی پروتستان انگلیس را بر ضد خود برانگیخت. نمایندگان این الیگارشی، که بطور عمده در "پارلمان" مستقر بودند، اسپانیا را رقیب سرسخت خویش میانگاشتند. نوستالژی "عصر الیزابت" آنان را به شدت آزار میداد و خواستار اعاده همان سیاستها بودند؛ سیاستهایی که ضربات نهایی را بر پیکر امپراتوری مستعمراتی اسپانیا وارد سازد و مردهریگ آن را به الیگارشی ماوراء بحار بریتانیا تقدیم کند. ستیز میان "پارلمان" و "دربار" شاخص تاریخ انگلیس در نیمه اول سده هفدهم است.
در دوران چارلز اول تعارض میان الیگارشی ماوراء بحار و دربار انگلیس اوج گرفت. رهبران "پارلمان" چارلز را به ستمگری متهم کردند و علاوه بر اختیارات فراوانی که در زمینه امور گمرکی و تجاری برای خود میطلبیدند، خواستار "خالص کردن" (2) مناسک دینی انگلیس از زنگارهای کلیسای کاتولیک نیز شدند. در پس این خواست، درواقع، تأسی به هلندیهای پروتستان و چنگاندازی بر مستملکات جهانی امپراتوری کاتولیک اسپانیا مستتر بود. سومبارت مینویسد:
در تمامی سده هفدهم، همه نظریهپردازیهای فلسفی و سیاست عملی در میان ملتهای اروپای شمالی- غربی تنها یک هدف داشت: تقلید از هلند در تجارت، در صنعت و در تصرف مستعمرات. (3)
چنین بود که "پوریتانیسم" (4) به یک نیروی متنفذ سیاسی و اجتماعی در جامعه انگلیس بدل شد.
"پوریتانیسم" نیز میراث دوران الیزابت اول است. الیزابت راه پدر را در معارضه با کلیسای کاتولیک، که پشتوانه ایدئولوژیک امپراتوری جهانی اسپانیا انگاشته میشد، ادامه داد و در قالب فرقه پوریتان، مذهب پروتستان را به ایدئولوژی توسعهطلبی ماوراء بحار الیگارشی مستعمراتی انگلیس بدل ساخت. آرمانهای مسیحایی دال بر "پایان جهان"، ظهور مسیح و استقرار حکومت جهانی مسیحیت از پایههای اصلی اندیشه "پوریتانها" بود و در این میانه "سرزمین صهیون" جایگاه محوری داشت؛ سرزمینی مقدس که باید به مرکز امپراتوری جهانی مسیحیت بدل میشد. بدینسان، بار دیگر آرمانهای صلیبی سر برکشید و این بار از درون مذهب پروتستان. در اوایل سده هفدهم، آرمانهای پوریتانی اشاعه یافت و به پرچم اخلاقی و ارزشی الیگارشی ماوراء بحار انگلیس بدل شد؛ ماجراجویانی حریص و غارتگر که، به سان پرتغالیها و اسپانیاییهای "کاتولیک"، بر تکاپوی خود جامه دینی پوشانیده و آن را در راستای تحقق رسالت مسیحایی خویش جلوه میدادند.
در ژوئن سال 1606م. جزوهای به زبان انگلیسی منتشر شد که بر روی جلد آن طرحی از شوالیههای صلیبی شمشیر به دست و در حال پیشروی مندرج است. این جزوه اخبار رم (5) نام دارد و به ظاهر نامه یک ایتالیایی به نام آقای والسکو (6) است به فردی ونیزی بهنام دن ماتیاس رنسی (7) که بهوسیله فردی بهنام "W. W." از ایتالیایی به انگلیسی ترجمه شده.
نویسنده این رساله از وضع آشفته زمانه و سلطه عثمانیها بر اروپا سخن میگوید. او پیشبینی میکند که در سال 1607 قدرتهای اروپایی، از مجارستان تا مسکو، به "ترکها و محمد خدای آنان"، اعلام جنگ خواهند کرد، مسلمانان را از اروپا بیرون خواهند ریخت و قسطنطنیه را تصرف خواهند نمود. در این زمان مردم تونس، مراکش و عربستان بر عثمانیها خواهند شورید و آنان را از آفریقا بیرون خواهند کرد و همزمان صوفیان و مادها (ایرانیها) و مردم مالابار هند نیز به پا خواهند خاست و به این موج "مسیحایی" خواهند پیوست. سرانجام، "اسباط دهگانه گمشده بنیاسرائیل" ظهور خواهند کرد و "سرزمین مقدس" را از عثمانیها بازپس خواهند گرفت.
نویسنده ناشناس و بسیار مطلع "ایتالیایی" در این "غیبگویی" به توصیف مشروح رهبران ارتش مسیحایی میپردازد که البته فرمانده کل آن یک یهودی بهنام "زوروآم" (8) است. (9)
انتشار این جزوه به زبان انگلیسی نکته مهمی است که باید بر آن تأکید نمود. این سرآغاز موجی جدید از مسیحاگرایی در سده هفدهم است که به ایدئولوژی توانمند و بسیار موثر توسعهطلبی ماوراء بحار انگلستان بدل شد. انتشار جزوه فوق کمی پس از اشغال جزایر ملوک (اندونزی) بهوسیله کمپانی هند شرقی هلند و همزمان با تأسیس "کمپانی ویرجینیا" (1606) در لندن است. (10)
در سال 1607م.، درست یک سال پس از انتشار جزوه اخبار رم، فرقهای از کشیشان پوریتان در انگلستان پدید شد که خود را "پدران زائر" (11) میخواندند. آنان نخستین موج مهاجرت پوریتانها از انگلستان به بندر آمستردام را سازمان دادند که دو سال (1607-1609) تداوم یافت. هدف از این مهاجرت، سفر به فلسطین و جنگ در رکاب مسیحی بود که وعده ظهور عنقریب آن داده میشد. برجستهترین چهره "فرقه زائران" کشیشی بود بهنام جان رابینسون (12) (1575-1625)، از طلاب مدرسه کرپوس کریستی (13) حوزه علمیه کمبریج. رابینسون در لیدن مستقر شد و به تدریس در حوزه علمیه این شهر پرداخت.
"زائران" مدتی در آمستردام و لیدن ماندند ولی از "ظهور مسیح" و "آزادی ارض مقدس" خبری نشد. در این زمان یکی از رهبران "پارلمان" بریتانیا به نام سِر ادوین ساندیس (14) (1561-1629) آنان را به سفر به قاره آمریکا و تأسیس پلانت تشویق کرد. ادوین ساندیس پسر اسقف منطقه یورک است و خود و برادرش، جرج ساندیس (15) (1578-1644)، از سرمایهگذاران مهم ماوراء بحار در انگلستان به شمار میرفتند. سِر ادوین ساندیس از مدیران و سرمایهداران مهم "کمپانی ویرجینیا"، "کمپانی هند شرقی" و "کمپانی جزایر سامرز" (16) بود. ساندیس مجوز استقرار "زائران" در آمریکای شمالی را از "کمپانی ویرجینیا" اخذ کرد و "تجار لندن" در قالب یک کمپانی تجاری- مستعمراتی به نام "کمپانی پلیموت"، (17) وابسته به "کمپانی ویرجینیا"، به سرمایهگذاری در سفر آنان پرداختند. سِر ادوین ساندیس ریاست این گروه را به یک کشیش از فرقه "زائران" به نام ویلیام بریوستر (18) (1566-1643) سپرد. پدر بریوستر از کارکنان پدر ساندیس در اسقفنشین یورک بود و خود وی مدتی در دستگاه ویلیام داویدسون، (19) دیپلمات دوران الیزابت اول، خدمت میکرد. بریوستر از سال 1590 شغل پدری را در اسقفنشین یورک به دست گرفت و سپس بهمراه "زائران" به آمستردام مهاجرت نمود.
در دسامبر 1620 اولین گروه "زائران" در 54 کیلومتری جنوب شرقی بوستن امروز پیاده شدند. این بندر به نام "کمپانی پلیموت" بندر پلیموت نام گرفت و سرزمین فوق "نیو انگلند" (20) (انگلستان جدید) خوانده شد. بدینسان، نخستین پلانتهای پوریتانها در قاره آمریکا تأسیس شد. در طول ده ساله پسین بتدریج بر شمار سکنه "کلنی پلیموت" افزوده شد. ریاست این کلنی با یکی دیگر از "زائران" مهاجر به آمستردام به نام ویلیام برادفورد (1590-1657) بود. ویلیام بریوستر نیز ریاست کلیسای پلیموت را به دست گرفت. برادفورد مولف کتابی است به نام تاریخ پلانتکاری در پلیموت (21) که مهمترین مأخذ تاریخ مهاجرت اولیه پوریتانها و از منابع کلاسیک تاریخ ایالات متحده آمریکا است. (22)
استقرار کانونهای مستعمراتی پوریتان در قاره آمریکا دارای اهمیت جدی در تاریخ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایالات متحده آمریکاست. این مهاجرت دقیقاً بر بنیاد آرمانهای مسیحایی شکل گرفت. جان وینتراپ، (23) اولین رئیس "کمپانی خلیج ماساچوست" مبلغ این نظریه بود که باید با اینگونه مهاجرتها زمینههای ظهور مسیح و استقرار سلطنت جهانی مسیحیت را فراهم ساخت. نگرشهای مسیحایی وینتراپ چنان سخت بود که راجر ویلیامز میگفت او ماساچوست را با "اسرائیل" یکی گرفته است. (24)
با شناخت ساختار امپراتوری مستعمراتی هلند و فضای سیاسی و فرهنگی آن روز آمستردام، نمیتوانیم استقرار پوریتانها در آمریکای شمالی را بدون ارتباط با زرسالاری یهودی هلند بدانیم. تقارن انتشار جزوه اخبار رم به زبان انگلیسی و تأسیس "کمپانی ویرجینیا" در لندن نیز تصادفی نیست. تنها با اشاعه شور و شوق مسیحایی بود که الیگارشی ماوراء بحار انگلیس و شرکای یهودیاش میتوانست گروههای کثیری از نیروهای انسانی را از میان توده عوام به مهاجرت به قاره آمریکا و تأسیس پلانتها برانگیزاند. بدون وجود این نیروی انسانی طبعاً هرگونه سرمایهگذاری ماوراء بحار بیمعنا بود. بعدها، با نقش "الیگارشی بوستن" در تجارت جهانی پنبه و تریاک سده نوزدهم و در ترکیب الیگارشی زرسالار سده بیستم آشنا خواهیم شد و اهمیت این پدیده را درخواهیم یافت.
ترویج آرمانهای مسیحایی و صلیبی جدید با رساله اخبار رم به پایان نرسید.
کمی پس از استقرار نخستین گروه مهاجران پوریتان در آمریکای شمالی، در سال 1621 یک کشیش پوریتان انگلیسی به نام دکتر ویلیام گاگ (25) (1578-1653) رسالهای منتشر کرد به نام اعاده بزرگ [سلطنت] جهانی یا فراخوانی یهودیان که مولف آن سِر هنری فینچ (1558-1625) است. (26) دکتر گاگ فارغالتحصیل کینگز کالج (27) کمبریج است و در آنجا زبان عبری را نزد یک "یهودی مخفی" به نام فیلیپ فردیناندوس (28) (1555-1598) فراگرفت. فردیناندوس از یک خانواده یهودی مستقر در لهستان است. مدتی در استانبول بود و سپس، در زمان الیزابت اول، به انگلستان رفت و به تدریس زبان عبری در حوزههای علمیه آکسفورد و کمبریج پرداخت. ابتدا "کاتولیک" بود و قبل از سفر به انگلیس "پروتستان" شد. در اواخر عمر به هلند رفت و به تدریس زبان عبری در حوزه علمیه لیدن پرداخت. جوزف اسکالیگر، (29) مورخ و زبانشناس مسیحی، از شاگردان او در لیدن است. (30) بهنوشته نائوم سوکولو، دکتر گاگ "تنها شاگرد استوار این یهودی" در انگلیس بود. فینچ در این کتاب "اعاده سلطنت یهودیان و استقرار امپراتوری جهانی آنان" را پیشگویی کرده است. دکتر ویلیام گاگ در مقدمه خود، مسایل مهم مطروحه در این رساله را مرهون آشنایی سِر هنری فینچ با زبان عبری و کشف رازهای منابع یهودی میخواند. انتشار کتاب فوق، خشم جیمز اول را برانگیخت. هنری فینچ در آوریل 1621 زندانی شد و تنها پس از عذرخواهی و حذف بخشهایی از کتابش رهایی یافت. دکتر گاگ نیز مدت کوتاهی (9 هفته) زندانی شد. کتاب فینچ و گاگ به سرعت آوازه یافت و بر اندیشه سیاسی پوریتانها تأثیر فراوان بر جای نهاد. (31)
در سال 1628م. چارلز اول به انحلال "پارلمان" و سرکوب سران آن دست زد و به مدت یازده سال سلطنت بلامنازع خود را برقرار نمود. در تاریخنگاری انگلیس این دوره به "استبداد یازده ساله" شهرت دارد و مقارن با زمانی است که انگلستان در کوران جنگ با دو دولت اسپانیا و فرانسه به شدت فرسوده بود و دربار انگلیس در زیر بار بدهیهای سنگین قرار داشت. (32) در نتیجه این تعارض، آمستردام به کانون استقرار و تکاپوی مخالفین تبعیدی چارلز اول بدل شد و زرسالاران یهودی آمستردام با آنان رابطه نزدیک برقرار نمودند. (33) این تبعیدیان انگلیسی، برخلاف اعضای فرقه "زائران"، از رجال متنفذ سیاسی و فرهنگی انگلیس به شمار میرفتند؛ بسیاری از آنان اعضای "پارلمان" بودند و در سالهای بعد به مقامات عالیرتبه دولت انگلستان بدل شدند.
در سال 1639م.، با تحریک تبعیدیان هلند و قطعاً با سرمایهگذاری زرسالاران آمستردام، شورش علیه چارلز در اسکاتلند آغاز شد و جنگ داخلی سراسر سرزمین انگلیس را فراگرفت. چارلز بناچار "پارلمان" را فراخواند. مدتی بعد، بار دیگر تعارض میان او و الیگارشی ماوراء بحار انگلیس اوج گرفت و به جنگ میان این دو کشید. این جنگ با شکست و اعدام چارلز پایان یافت. او تنها پادشاه انگلیس است که در زمان سلطنتش اعدام شد. این ماجرا، به دلیل پیوند سران "پارلمان" با فرقه پوریتان "انقلاب پوریتان" (34) نامیده میشود.
موج دوم مهاجرت پوریتانها به آمریکای شمالی در سال 1628 آغاز شد و دو سال ادامه یافت. این بار تکاپوی ماجراجویان پوریتان در قالب "کمپانی خلیج ماساچوست" (35) صورت گرفت؛ با سرمایه این کمپانی بود که آنان در منطقه بوستن امروزین سکنی گرفتند و ایالت ماساچوست را بنیان نهادند. (36) در کوران این تکاپو، جان هاریسون(37) (حوالی 1630)، "جهانگرد" و دیپلمات انگلیسی، رسالهای نوشت بهنام مسیح میآید. (38) این رساله، که به فردریک شاه بوهم اهدا شده، شرح مصایب یهودیان شمال آفریقاست در زیر ستم حکمرانان مسلمان. (39) یهودیانی که دیروز به شمال آفریقا مهاجرت کردند، امروز نه تنها خود را صاحب اصلی خانه میدانند بلکه از زبان جان هاریسون حکمرانان اروپا را به نجات خود از سلطه "بربرها" فرامیخوانند.
دومین موج مهاجرت پوریتانها به آمریکای شمالی با نام راجز ویلیامز، بنیانگذار کلنی رودآیلند، در پیوند است.
راجر ویلیامز (40) (1603-1683) از اندیشهپردازان نامدار پوریتانیسم به شمار میرود. او در یک خانواده تاجر لندنی به دنیا آمد، در سال 1627 تحصیلات خود را در حوزه علمیه کمبریج به پایان برد و به عنوان کشیش در املاک یکی از اشراف انگلیس بهنام سِر ویلیام ماشام (41) به کار پرداخت.
او در سال 1630 بهمراه گروهی از پوریتانها از بندر بریستول راهی قاره آمریکا شد تا با "کشف" و تملک سرزمینهای ماوراء بحار پایههای ظهور مسیح را بنیان نهند. در ماساچوست با گروه خود از سایر انگلیسیها جدا شد و در سال 1638 با تملک اراضی قبایل سرخپوست مستعمرهای به چنگ آورد و آن را "پروویدنس" (42) (فضل الهی) نامید که همان رودآیلند (43) کنونی است. ویلیامز در سفر سال 1642 خود به انگلیس "فرمان" تملک پلانتهای "پروویدنس" را از دربار انگلیس گرفت. او از پلانتکاران و تجار بزرگ، از دوستان نزدیک اولیور کرومول و جان میلتون و از هواداران فرقه کواکر بود. (44)
راجر ویلیامز مدافع سرسخت یهودیان بود. در زمان حکومت کرومول به مدت دو سال و نیم در انگلستان مستقر شد و از پیوند انگلیسیها و زرسالاری یهودی آمستردام بطور جدی حمایت نمود. در سپتامبر 1654 به رودآیلند بازگشت و به عنوان فرماندار این منطقه منصوب شد. در دوران زمامداری ویلیامز، رودآیلند به یکی از پایگاههای مهم یهودیان در آمریکای شمالی بدل گردید. او در مستعمره خود درگذشت. در سال 1899 اسکار اشتراوس، (45) از خاندان زرسالار یهودی اشتراوس و وزیرمختار وقت ایالات متحده آمریکا در عثمانی، این کتیبه را بر سنگ قبر او منقوش ساخت: "به یاد راجر ویلیامز... بنیانگذار دولت رودآیلند و پیشاهنگ آزادی دینی در آمریکا." (46)
بدینسان، منطقه ماساچوست به کانون یک شبکه مقتدر از خاندانهای ثروتمند تاجر و صراف بدل شد که در آمریکای سده بیستم به نام "الیگارشی بوستن" شناخته میشوند. این الیگارشی با تأسیس کالجهای هاروارد (1636م.) و ییل (1701م.) پایههای فرهنگ جدید آمریکایی را بنیان نهاد.
شواهد تاریخی، بهویژه پیوند استوار الیگارشی بوستن با شبکه جهانی زرسالاری یهودی از آغاز تا به امروز، تردیدی بر جای نمینهد که "یهودیان مخفی" در ترکیب این الیگارشی جایگاهی برجسته داشتهاند. معهذا، شناخت مستند تبار "یهودی" خاندانهای مشکوکی چون ییل، پرکینز، فوربس، کابوت، استورگیز، راسل و غیره به بررسی تخصصی نیازمند است. بهرروی، تعداد یهودیانِ آشکار بوستن تا سده نوزدهم اندک است. معهذا، آنان تجار و صرافان ثروتمندی بودند که به دلیل پیوندهایشان با کانونهای مالی اروپا وزن و اعتبار فوقالعادهای در حیات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی شهر بوستن داشتند. این یهودیانِ آشکار بطور عمده از آلمان به ماساچوست مهاجرت کردند و با شاخههای خاندانهای نامدار خود در سراسر اروپا مرتبط بودند. به دلیل همین پیوندها است که بوستن به قلب تجارت خارجی ایالات متحده آمریکا و کانون اصلی تجارت این کشور با مشرق زمین بدل شد. و نیز به دلیل همین جایگاه برجسته یهودیان مخفی و آشکار است که شهر بوستن به عنوان "مادر فراماسونری آمریکا" شناخته میشود. (47) و دقیقاً به همین دلیل است که برجستهترین چهره تاریخ فراماسونری بوستن یک زرسالار یهودی به نام موسس هایس است.
موسس هایس (48) (1739-1805) از تجار و صرافان بزرگ زمان خود بود و در آغاز در بندر نیویورک سکونت داشت. در سال 1782 به شهر بوستن مهاجرت کرد و در دسامبر همین سال استاد اعظم گراند لژ ماساچوست شد. هایس به عنوان یکی از ارکان اصلی حیات سیاسی و اقتصادی منطقه فوق در اواخر سده هیجدهم و اوایل سده نوزدهم شناخته میشود. (49)
آمار سال 1875، تعداد یهودیانِ آشکار شهر بوستن را سه هزار نفر نشان میدهد. بیست سال بعد، در سال 1895، این رقم به 20 هزار نفر رسید که 14 هزار نفر آنان مهاجرین تازه از راه رسیده، بیشتر از آلمان، بودند. در سال 1939، شمار یهودیان بوستن به 160 هزار نفر رسید. در سال 1969 تعداد یهودیان ایالت ماساچوست (با 6 میلیون نفر جمعیت) به 275 هزار نفر رسید که قریب به 80 درصد آنان در بوستن زندگی میکردند. در این زمان در ایالت فوق حدود 200 کنیسه وجود داشت. (50)
دوران "استبداد یازده ساله" سران تبعیدی "پارلمان" انگلیس و اپوزیسیون پوریتان را با دنیای نوین هلند و دستاوردهای خیرهکننده امپراتوری جهانی آن از نزدیک آشنا نمود و پیوندهای استواری میان آنان و زرسالاران یهودی آمستردام پدید ساخت. در این میان بهویژه مناسه بن اسرائیل به عنوان سخنگوی فکری الیگارشی یهودی رابطهای همبسته با بسیاری از رجال سیاسی و فرهنگی انگلیس برقرار نمود.
مناسه بن اسرائیل (51) (1604-1657) در یک خانواده یهودی مخفی مستقر در پرتغال به دنیا آمد. پدرش شموئیل بن اسرائیل نام داشت که با نام مسیحی گاسپار رودریگز نانز (52) خوانده میشد. مناسه نیز به عنوان مسیحی غسل تعمید یافت و نام مسیحی مانوئل دیاز سوئیرو (53) بر او نهاده شد. این خانواده به آمستردام مهاجرت کردند و در آنجا یهودیت خویش را آشکار نمودند. مناسه از نوجوانی در زمینه فراگیری زبان و اندیشه دینی و کلامی استعدادی شگرف از خود بروز داد و مورد توجه حاخامهای آمستردام قرار گرفت. او در 22 سالگی اولین چاپخانه عبری را در آمستردام گشود و به چاپ و نشر کتابهای عبری، پرتغالی و اسپانیولی مشغول شد. نخستین کتابهای چاپی عبری بهوسیله او انتشار یافت و وی بسیاری از رسالههای دینی یهودیان را به زبانهای مختلف منتشر نمود. به دلیل این تکاپو، مناسه در محافل فرهنگی اروپا به عنوان سرشناسترین نماینده فرهنگ یهودی زمان خود شهرت فراوان یافت. او با بسیاری از شخصیتهای فرهنگی اروپای آن روز دوست شد و از جمله با رامبراند (54) (1606-1669)، نقاش معروف هلندی، رابطه نزدیک داشت. یکی از تابلوهای رامبراند تصویری از چهره مناسه است. مناسه را به عنوان اندیشهپرداز بزرگ سیاسی یهودی در سده هفدهم میشناسند. (55)
نائوم سوکولو از میان دوستان مسیحی مناسه بهویژه به افراد زیر اشاره میکند: ادوارد نیکلاس، جان سادلر، هوگ پیترز، اسحاق واسیوس و دکتر ناتانیل هولمز .(56)
جان سادلر (57) (1615-1674) نماینده "پارلمان" انگلیس و از دوستان اولیور کرومول، رهبر "انقلاب پوریتانی"، جان دوری و جان میلتون، چهرههای نامدار پوریتان، بود. (58)
هوگ پیترز (59)(1598-1660)، که سوکولو او را هوادار سرسخت پیوند با یهودیان میخواند، (60) در سال 1622 از مدرسه ترینیتی حوزه علمیه کمبریج فارغالتحصیل شد و به عنوان واعظ به کار پرداخت. پس از مدتی به دلیل عقاید ضد کلیساییاش برکنار و مدت کوتاهی زندانی شد. سپس به آمستردام مهاجرت کرد. مدتی بعد بهمراه راجر ویلیامز به ماساچوست رفت و در سال 1636 نقش مهمی در تأسیس حوزه علمیه (دانشگاه) هاروارد ایفا نمود. وی پلانتهای مستقل خود را به پا کرد و در سال 1638 در بازنویسی اساسنامه "کمپانی خلیج ماساچوست" شرکت داشت. در سال 1641 ظاهراً برای دریافت فرمان جدید کمپانی به انگلستان بازگشت. این سفر با آغاز جنگ داخلی انگلیس همزمان بود. هوگ پیترز به صفوف ارتش کرومول پیوست و کشیش این ارتش شد. پس از صعود کرومول وی از حامیان پرحرارت او بود. پس از اعاده سلطنت، هوگ پیترز به دلیل مشارکت در اعدام چارلز اول زندانی و اعدام شد. (61)
اسحاق واسیوس (62) (1618-1689) از اندیشهپردازان بنام پروتستان و عضو دربار ملکه کریستینای سوئد بود. بهنوشته سوکولو، او توجه کریستینا را به مناسه جلب کرد. (63)
دکتر ناتانیل هولمز (1599-1678) نیز واعظ و اندیشهپرداز متنفذ پوریتانیسم بود. او همان کسی است که بگفته سومبارت هیچ کاری را شایستهتر از خدمت به "قوم برگزیده خداوند" (یهودیان) نمیدانست.
مناسه با تعداد زیادی از چهرههای سیاسی و فرهنگی آن روز اروپا پیوند داشت و افراد فوق تنها نزدیکترین دوستان مسیحی او بودند. به علاوه، مناسه تنها اندیشهپرداز سیاسی یهودی نبود. او عضوی از حلقهای گسترده بود که در آن یهودیان برجستهای عضویت داشتند. نائوم سوکولو از میان متفکران یهودی همبسته با مناسه به افراد زیر اشاره کرده است: اسحاق فونسکا ابواب، دکتر افرائیم هزقل بوئنو، دکتر آبرهام زاکوتو لوسیتانو و یاکوب ساسپورتاس.
اسحاق فونسکا ابواب از خاندان نامدار فونسکا ابواب و از رهبران اصلی فرقه کابالا در زمان مناسه بود. او نخستین حاخام قاره آمریکا و اندیشهپرداز بزرگ زرسالاری یهودی پس از مرگ مناسه است. پدر او، بهنام دیوید ابواب، "پوریتان" بود. (64)
دکتر افرائیم هزقل بوئنو (متوفی 1665)، که با نام مسیحی مارتین آلوارز نیز شناخته میشد، (65) از پزشکان نامدار اروپا بود و در بندر بورودی فرانسه سکونت داشت. او همان کسی است که رامبراند تصویرش را در تابلوی معروف خود به نام "دکتر یهودی" ثبت کرده است.
افرائیم بوئنو به خاندان زرسالار بوئنو، از خاندانهای نامدار مارانوی پرتغال، تعلق دارد. در نیمه اول سده هفدهم یکی از اعضای این خاندان بهنام جوزف بوئنو، با نام مسیحی روی گومز فرونترا ، (66) در بندر بوردوی فرانسه زندگی میکرد. او پزشک و شاعر بود و در زمان مرگ پرنس موریس ناسویی (1567-1625)، پسر "ویلیام خاموش" و فرمانده مقتدر نظامی هلند در جنگ با اسپانیا، در بستر او حضور داشت. جوزف بوئنو نیز از دوستان نزدیک مناسه بود. دکتر افرائیم هزقل بوئنو پسر اوست.
در سده هفدهم، شاخهای از این خاندان بهنام بوئنو مسکوئیتا در آمستردام سکونت داشت و بتدریج شاخههای دیگر آن در انگلستان و قاره آمریکا نیز گسترده شد. این شاخه حاصل وصلت دو خاندان بوئنو و مسکوئیتاست.
لویی دو مسکوئیتا (67) در حوالی نیمه سده هفدهم در مکزیک مستقر شد. در دهه 1660 بنجامین بوئنو دو مسکوئیتا (68) در جاماییکا به تجارت اشتغال داشت. او از بنیانگذاران بندر نیویورک به شمار میرود؛ در 1683 در این شهر درگذشت و بنای یادبودش کهنترین بنای گورستان یهودیان نیویورک است. در اواخر سده هفدهم، یکی از پسران او، بهنام جوزف بوئنو دو مسکوئیتا، از تجار و صرافان سرشناس نیویورک بود و با لرد بلامونت، (69) فرماندار انگلیسی نیویورک، معاملات کلان داشت. برادر او، بهنام آبراهام بوئنو دو مسکوئیتا، نیز در جزایر هند غربی انگلیس در تکاپو بود. از سال 1744 موسس دو مسکوئیتا (1688-1751) حاخام یهودیان سفاردی در لندن است. خاندان بوئنو مسکوئیتا امروزه نیز در ایالات متحده آمریکا و انگلستان حضور دارند.
در نیمه اول سده هفدهم، دیوید بوئنو مسکوئیتا از تجار بزرگ آمستردام بود و از سوی حکمرانان اروپا به ماموریتهای دیپلماتیک در دربار سلطان مراکش میرفت. او در سال 1648 رئیس کل امور مالیاتی دوک برونسویک، از دوکنشینهای آلمان، شد. یکی دیگر از اعضای این خاندان، بهنام یاکوب بوئنو مسکوئیتا، در سده هفدهم در مراکش مستقر بود و تجارت گستردهای را با سایر اعضای خانوادهاش در آمستردام و لندن سامان داد. در سال 1682 دو تن از اعضای این خاندان، بهنامهای اسحاق و جوزف، نماینده دولت هلند در مذاکرات صلح با مراکش بودند و با همکاری یوسف میمران و یوسف تولدانو در سال 1683 پیمان صلح هلند و مراکش را امضا کردند. در سال 1729 یکی از اعضای این خاندان بهنام اسحاق بوئنو سفیر مراکش در هاگ، پایتخت هلند، شد .(70)
دکتر آبراهام زاکوتو لوسیتانو (71) (1575-1642) از تبار زاکوتو، منجم دربار مانوئل پادشاه پرتغال، است. (72) آبراهام زاکوتو، که لوسیتانوس زاکوتوس و مانوئل آلوارز دتاوارا (73) نیز نامیده میشد، از سرشناسترین پزشکان اروپا بود. او از سال 1626 در آمستردام ساکن شد و با دربار چارلز اول، پادشاه انگلیس، نیز رابطه داشت. (74)
در نیمه دوم سده هفدهم، یکی دیگر از اعضای خاندان زاکوتو از چهرههای نامدار الیگارشی یهودی است. او موسس بن مردخای زاکوتو (75) (1620-1697) نام داشت و در آمستردام و لهستان و ونیز و وین مستقر بود. موسس زاکوتو رهبری فرقه کابالا را در ایتالیا به دست داشت و از فعالین ضد کلیسای رم بود. میگویند او چهل روز روزه گرفت تا زبان لاتین را فراموش کند! (76)
یاکوب ساسپورتاس (77) (1610-1698) نیز از حاخامهای معروف یهودی سده هفدهم و از دوستان نزدیک مناسه بود. او در شمال آفریقا به دنیا آمد. در سال 1664 به عنوان حاخام یهودیان لندن به این شهر رفت ولی دو سال بعد به علت شیوع بیماری طاعون به آمستردام بازگشت. در سال 1693 حاخام یهودیان آمستردام شد. (78)
در سده هفدهم نیز گروهی از "یهودیان مخفی" در صفوف کشیشان مسیحی (کاتولیک و پروتستان) حضور داشتند و در این کسوت به تبلیغ آرمانهای زرسالاری یهودی، بهویژه تهاجم به شرق اسلامی و بازگشت یهودیان به "ارض موعود"، ادامه میدادند. اسحاق لاپیرر (79) (1594-1676) یک نمونه برجسته از این گروه است.
لاپیرر به یک خاندان مارانوی مستقر در بندر بوردوی فرانسه تعلق داشت. او در سال 1640 منشی پرنس منطقه کنده (80) شد و از همین زمان، یعنی دقیقاً مقارن با آغاز تکاپوی فکری مناسه بن اسرائیل، به ترویج آرمانهای مسیحایی و نگارش رسالاتی در این زمینه پرداخت. لاپیرر مورد علاقه برخی حکمرانان اروپا، بهویژه کریستینا ملکه سوئد، بود.
دایرة المعارف یهود، لاپیرر را "پدر صهیونیسم" میخواند. لاپیرر میگفت باید به جستجوی "اسباط گمشده" پرداخت و قوم بنیاسرائیل را گرد آورد زیرا ظهور مسیح برای دیدار آنان خواهد بود. آنگاه باید مسیحیان و یهودیان متحد شوند و به کمک پادشاه فرانسه سرزمین "صهیون" را تسخیر کنند. احیاء دولت صهیون در فلسطین راه "پیروزی نهایی مسیحیان" را بر مسلمانان هموار خواهد کرد و امپراتوری جهانی پدید خواهد ساخت که مرکز آن در اورشلیم است. اسحاق لاپیرر در سال 1644 سفیر فرانسه در کپنهاگ شد و به اشاعه این اندیشه در میان محافل فرهنگی و سیاسی مرتبط با دربار کریستینا پرداخت.
نظریه جنجالی دیگر لاپیرر درباره خلقت انسان و انواع انسانها بود. او در رساله انسانهای پیش از آدم (81) (1643) این نظریه را مطرح ساخت که پیش از "آدم" نسل انسانها پدید شده بود و بنابراین "آدم" نخستین انسان نیست. این نظریه کاربرد وسیع دینی و اخلاقی در تجارت جهانی برده و کشتار سکنه بومی قاره آمریکا داشت زیرا طبق آن سیاهان آفریقا و سرخپوستان آمریکا از تبار "آدم" به شمار نمیرفتند. رساله فوق مخالفت پاپ را برانگیخت ولی کریستینا آن را به خرج خود چاپ و منتشر کرد. در سال 1655 پنج چاپ از این رساله به زبان لاتین در آمستردام و بال انتشار یافت و در سالهای بعد به زبانهای انگلیسی (1656) و هلندی (1661) نیز منتشر شد. (82) بعدها، در فضای فکری سده نوزدهم، نظریه لاپیرر درباره منشاء انسان، و نیز رسالههای انسانشناختی متعدد او درباره اقوام و قبایل غیر اروپایی، مورد توجه اندیشمندان غربی قرار گرفت بیآنکه به کاربردهای "مستعمراتی" آن در فضای سده هفدهم توجه شود.
لاپیرر دوست صمیمی اسحاق واسیوس و هوگو گروتیوس، دو اندیشهپرداز متنفذ آن زمان، بود و این محفل با مناسه و دوستان مناسه، چون سیمون اپیسکوپیوس، کاسپار بارلائیوس (83) (1584-1648)، جرارد جان واسیوس (84) (1577-1649)، یوهانس مورسیوس (85) (1579-1639)، دیوید بلاندل (86) (1591-1655)، پتروس سراریوس (87) (1650-1700) و پائولوس فلگنهاور (88) (حوالی 1625) پیوند نزدیک داشت. این کانون مهم فکری و فرهنگی به اشاعه اندیشههای مشابهی در زمینه یافتن "اسباط گمشده"، استقرار امپراتوری جهانی مسیحیت و اعاده دولت یهود در "اسرائیل" مشغول بود. (89) نائوم سوکولو میافزاید: "تمامی این پیشاهنگان مسیحی آزادی دینی و صهیونیسم رابطه نزدیک با مناسه داشتند." (90)
افراد فوق چهرههای فکری متنفذ آن روز اروپا به شمار میروند. برای نمونه، سیمون اپیسکوپیوس (91) (1583-1643)، متکلم نامدار پروتستان، از سال 1634 تا زمان مرگ ریاست کالج (حوزه علمیه) آرمینیان آمستردام را به دست داشت. (92)
هوگو گروتیوس (93) (1583-1645) نیز شخصیت فکری بسیار متنفذی بود. او در یک خانواده اشرافی هلندی به دنیا آمد، تحصیلات خود را در حوزه علمیه لیدن به پایان برد و درجه دکترای (اجتهاد) خود را در زمینه حقوق در حوزه علمیه اورلئان فرانسه دریافت داشت. پس از بازگشت به وطن به عنوان مورخ رسمی دولت هلند منصوب شد. در سال 1613 نماینده روتردام در شورای دولتی هلند شد. مدتی بعد، با موریس ناسویی، فرمانده نظامی هلند، اختلاف پیدا کرد، به پاریس گریخت و به خدمت دربار فرانسه درآمد. در سال 1634 سفیر این کشور در سوئد شد و بعدها در دربار کریستینا و محفل فرهنگی او حضور داشت. گروتیوس دارای تألیفات متعدد در زمینه حقوق بینالملل است. او در آثار خود از حق تملک جزایر هند شرقی بهوسیله هلندیها دفاع میکرد زیرا بهزعم او هیچ دولتی نمیتواند ادعای تملک دریاهای بزرگ را داشته باشد. امروزه، گروتیوس را پدر "حقوق بینالمللی جدید" میخوانند؛ (94) "حقوقی" که بر بنیاد "حق" تام و تمام غربیان و "بیحقی" کامل سایر مردم جهان شکل گرفت.
از جان میلتون (95) (1608-1674) نیز به عنوان "دوست پوریتان یهودیان" یاد میشود. این شاعر نامدار انگلیسی در ردیف شکسپیر و چاوسر (96) یکی از سه چهره درجه اول ادبی انگلیس است و منظومه "بهشت گمشده" او را "قویترین و عمیقترین شعر در ادبیات انگلیسی" توصیف میکنند.
پدر میلتون یک منشی اهل آکسفورد بود و مادرش، سارا، به یک خانواده تاجر پوشاک تعلق داشت که درباره آن اطلاع اندکی در دست است؛ تنها میدانیم که مادر میلتون "زن خوبی بود و اهل صدقه و خیرات." در کودکی آموزگار او توماس یانگ (97) بود که به عنوان کشیشی با گرایشهای پوریتانی شناخته میشد. (98) خاندان یانگ از خانوادههای مجهولالنسب و مرموز انگلیسی است که، چنانکه در آینده خواهیم دید، تا به امروز نقش مهمی در تکاپوهای استعماری بریتانیا داشته است. در سده نوزدهم، رابرت یانگ (99) (1822-1888) از کارشناسان درجه اول تاریخ یهود و زبان عبری در انگلیس بهشمار میرفت. (100) در آن دوران، چنین تخصصهایی معمولا به "یهودیان مخفی" و اعضای خاندانهای دارای سنن فرهنگی "یهودی" تعلق داشت.
میلتون در شانزده سالگی تحصیلات خود را در مدرسه کریست چرچ (101)حوزه علمیه کمبریج آغاز کرد؛ دانشگاهی که "سنن نیرومند پوریتانی" بر آن غالب بود. (102) او در سال 1637 به مدت یک سال به قاره اروپا سفر کرد و در پاریس با هوگو گروتیوس آشنا شد. (103) در بازگشت از این سفر، شاعر جوان به سیاست گرایش شدید یافت و با نگارش رسالههایی در دفاع از پوریتانها تکاپو در این عرصه را آغاز کرد. نامدارترین اثر میلتون منظومه "بهشت گمشده" (104) (1665) است؛ اثری که با الهام از اسطورههای دینی یهود درباره سرنوشت و فرجام بشر سروده شده. پیام جان میلتون در "بهشت گمشده" این است: دوازده قبیله بنیاسرائیل به "صهیون" بازخواهند گشت و دولت خود را مستقر خواهند کرد. او این اندیشه را در منظومه "نوا سولیما"، (105) که در سال 1648 در لندن چاپ شد، نیز بیان داشته است. (106)
پیوندی که مناسه بن اسرائیل و سایر چهرههای فرهنگی و مالی و سیاسی یهودی در دوران تبعید سران پوریتان در هلند با ایشان برقرار نمودند، بهویژه پس از سقوط چارلز اول و استقرار حکومت "پارلمان" در انگلیس (1649-1659) اهمیت فراوان یافت. (107) با استقرار حکومت "پارلمان"، اولیور سن جان (108) (1598-1673)، سفیر دولت جدید انگلیس در هلند (1651) نیز در زمره دوستان نزدیک مناسه درآمد. (109)
در نخستین سالهای پس از "انقلاب پوریتانی"، آرمانهای مسیحایی ملهم از "عهد عتیق" در انگلستان جاذبهای شگرف یافت. (110) در این فضا بود که مناسه بن اسرائیل و دوستان و همفکرانش افسانه "اسباط گمشده بنیاسرائیل" را به "اکتشافات" ماوراء بحار در قاره آمریکا پیوند زدند و آن را به دستمایه ایدئولوژیک بسیار موثری برای نیل به اهداف غارتگرانه زرسالاری یهودی و الیگارشی مستعمراتی اروپا بدل ساختند.
مناسه در سال 1650 رسالهای به زبان لاتین در آمستردام منتشر کرد بهنام امید اسرائیل؛ اسباط دهگانه بنیاسرائیل در آمریکا.(111) این رساله بلافاصله بهوسیله موسس وال (112) پوریتان، از نویسندگان معروف عصر کرومول، به زبان انگلیسی ترجمه و در سال 1651 بهوسیله دکتر جان دوری، دوست مناسه، در لندن منتشر شد. (113) در سرآغاز کتاب، اثر فوق به "پارلمان و شورای دولتی انگلیس" اهدا شده است. بهنوشته نائوم سوکولو، این کتاب "تأثیری عمیق بر سراسر انگلستان بر جای نهاد." (114)
این رساله مهم و جنجالی مناسه به مسئله حضور "اسباط گمشده بنیاسرائیل" در "دنیای جدید" (قاره آمریکا) اختصاص دارد. در این کتاب، گزارشهای یک مارانوی پرتغالی بهنام آنتونی مونتزینوس (115) به چاپ رسیده که نام واقعی او هارون (آرون) لوی (116) است.
مونتزینوس گویا در جریان گشت و گذار خود در آمریکای جنوبی در سالهای 1641-1642، تصادفاً در اکوادور به قبیلهای برمیخورد که مناسک دینی یهودیان را به جای میآورند. او در کاوش بیشتر درمییابد که اینان اعضای قبایل روبن و لوی، از اسباط دهگانه "گمشده"، هستند. مونتزینوس در سال 1650، در جریان سفر برزیل، درگذشت ولی سران یهودی آمستردام بر صحت گزارش او گواهی میدادند. مناسه این ماجرا را با نقل قولهایی از "عهد عتیق" درآمیخت که در آن پایان پراکندگی بنیاسرائیل سرآغاز اعاده سلطنت مسیح عنوان شده بود. طبق این نظریه، تا بقایای اسباط بنیاسرائیل یافت نمیشدند مسیح ظهور نمیکرد.
کتاب مناسه به پرتغالی و زبانهای دیگر نیز منتشر شد، در محافل فرهنگی اروپا انعکاس گسترده یافت و نویسندگان انگلیسی چون توماس توروگود (117) (1650، 1660) و سِر حمون لسترنج (118) (1652) درباره آن کتابهایی در لندن منتشر نمودند. (119)
این رساله مناسه با انتشار پیشگوییهایی درباره ظهور قریبالوقوع مسیح تکمیل میشد. برای نمونه، یاکوب بوئنو مسکوئیتا، زرسالار یهودی مقیم مراکش، در همین حول و حوش پیشگویی کرد که در سال 1672 مسیح در هلند ظهور خواهد کرد. (120) یادآوری میکنیم که طبق متون عبری رایج و مقبول مسیحیان در آن زمان، ظهور مسیح با کشف "اسباط گمشده" و احیای دولت "بنیاسرائیل" توأم بود.
درباره "اسباط گمشده بنیاسرائیل" و کارکرد آن در ایدئولوژی سیاسی یهودیان پیشتر سخن گفتهایم. (121) پیشینه آمیزش این اسطوره با "اکتشافات" قاره آمریکا به دوران پس از سفر کلمب باز میگردد و محتملا این نیز از ساختههای اسحاق آبرابانل است.
میدانیم که آبراهام بن مردخای فریزول، اندیشهپرداز یهودی اوایل سده شانزدهم و معاصر اسحاق آبرابانل، (122) در یکی از آثار خود فصلی مستقل به حضور "اسباط گمشده بنیاسرائیل" در قاره آمریکا اختصاص داده است. (123) این نظریه در نیمه سده هفدهم بهوسیله مناسه بن اسرائیل و الیگارشی یهودی آمستردام با تبلیغات فراوان احیا شد و موجی بسیار موثر را پدید ساخت. گزارش مونتزینوس دومین شعبده بزرگ زرسالاری یهودی در دوران تکاپوی ماوراء بحار اروپاییان، پس از ماجرای دیوید روبنی، است.
روشن است که این رساله مناسه دعوتی است به کاوش در اعماق قاره آمریکا؛ کاری عظیم که به سرمایهگذاری بسیار هنگفت و پشتوانه سیاسی و نظامی نیرومند نیاز داشت. یهودیان طبعاً به دنبال "خویشاوندان" خود (اسباط گمشده) بودند و مسیحیان مشتاق ظهور سریعتر مسیح خویش و هر دو در این جستجو سهیم و شریک؛ و این همه تنها جعل یک آرمان دینی بود برای غارت قاره آمریکا. کتاب مناسه بن اسرائیل روشن میکند که زرسالاری یهودی از پیوند با الیگارشی انگلیس اهدافی بس فراتر از مهاجرت یهودیان به جزایر انگلیس را میجست و درواقع یک اتحاد و شراکت استراتژیک را پیشنهاد میکرد.
نخستین کسی که ادعاهای مناسه را پذیرفت و به مروج اصلی آن در جامعه انگلیس بدل شد، دکتر جان دوری، (124) مبلغ و سیاح نامدار پوریتان و به تعبیر سوکولو "دوست بزرگ یهودیان"، بود. او بر اساس گزارش مونتزینوس، که بهنوشته دوری به تأیید "دوست ارجمند و همکارم" مناسه بن اسرائیل رسیده است، رسالهای درباره ردپای "اسباط گمشده بنیاسرائیل" در قاره آمریکا (1650) نوشت. دوری در رساله دیگر خود (1656) خواستار عضویت یهودیان در دولت "مشترکالمنافع" مسیحیان شد. (125)
دوری تنها مبلغ پیوند با یهودیان نبود. ادوارد نیکلاس، (126) از دوستان پوریتان مناسه، نیز رسالهای با عنوان پوزش به درگاه ملت شریف یهود (127) به زبان انگلیسی در لندن منتشر نمود. (128)
در همین زمان فرقهای از پوریتانها تأسیس شد بهنام "اسرائیلیان انگلیس". (129) رهبری این گروه با جان سادلر، عضو "پارلمان" و دوست دیگر کرومول و مناسه، بود. نخستین رساله این فرقه در حوالی سال 1650 بهوسیله جان سادلر منتشر شد.
سادلر از سالها پیش مروج آرمانهای مسیحایی بود و در آن زمان ادعا میکرد در متون عبری یک پیشگویی کهن یافته که در آن زمان ظهور مسیح سال 5408 یهودی (برابر با سال 1648 مسیحی) ذکر شده است. چنانکه دیدیم، این پیشگویی، البته به شکل سقوط چارلز اول و با چند ماه تأخیر، تحقق یافت. اعضای فرقه سادلر مدعی بودند که "ملت انگلستان" بقایای "اسباط گمشده بنیاسرائیل"اند. این جمعیت تا اواخر سده هیجدهم فعال بود. (130)
سادلر تنها فرقهساز پوریتان نیمه سده هفدهم نبود. فردی بهنام توماس ونر (131) نیز فرقهای ایجاد کرد بهنام "مردان سلطنت پنجم". (132) ونر میگفت پس از چهار سلطنتی که در "عهد عتیق" (کتاب دانیال) یاد شده (کلده، ایران، یونان و روم) سلطنت پنجمی بهوسیله مسیح پدید خواهد شد و وظیفه مسیحیان هموار ساختن راه ظهور اوست. اعضای این فرقه خواستار کمک به یهودیان برای دستیابی مجدد به "ارض اسرائیل" بودند. (133)
"دوست بزرگ دیگر یهودیان"، به تعبیر سوکولو، کشیش دیگر بهنام هنری جسی (134) (1601-1663) است که در مدرسه سن جان کمبریج (135) به تدریس زبان عبری و ادبیات یهود اشتغال داشت. او از اعضای کمیسیونی بود که اولیور کرومول برای رسیدگی به درخواست مهاجرت جمعی یهودیان به انگلیس تشکیل داد. جسی رسالهای نوشت بهنام افتخار یهودا و اسرائیل (136) که در سال 1653 بهوسیله مناسه در آمستردام چاپ شد. (137)
اشاعهدهندگان این موج فراوان بودند:
توماس فولر (138) (1608-1661) در رسالههای خود یهودیان را دارای حقی بزرگ بر جهانیان میدانست. بهزعم او، آنان بنا به "مشیت الهی" رسالت "پیروز ساختن خیر بر شر" را به دست دارند. (139)
توماس دراکس، (140) کشیش متنفذ نیمه اول سده هفدهم، از وامداری مسیحیان به یهودیان و اعاده حاکمیت یهود در سرزمین کنعان سخن میگفت.
توماس برایتمن (141) (1562-1607)، متفکر پوریتان، در تفسیر خود بر "عهد عتیق" بازگشت "سلاطین شرق" (یعنی یهودیان) را به موطنشان (فلسطین) پیشگویی میکرد.
کشیش جیمز دورهام (142) (1622-1658) در "متون مقدس" مبانی "محکمی" برای اثبات اعاده دولت یهود یافته بود. (143)
واواسور پاول (144) (1617-1660)، متنفذترین رهبر فرقه باپتیست (145) در دوران نخستین پیدایش آن و کسی که در سالهای پس از 1655 بیست کلیسای این فرقه را در انگلستان بنیان نهاد، (146) پیشگویی میکرد که یهودیان سرزمین کنعان را از "عثمانیها" خواهند گرفت و دولت خود را اعاده خواهند کرد. (147) امروزه، باپتیستها بزرگترین فرقه پروتستان در ایالات متحده آمریکا به شمار میروند.
بدینسان، به تعبیر سوکولو، در سده هفدهم "علاقه به احیای دولت اسرائیل" به یک پدیده "عمیق و عمومی" در جامعه انگلیس بدل شد و انگلستان را به "نخستین حامیان صهیونیسم" بدل ساخت. (148) در نتیجه این فضای سیاسی و فکری است که در سده هیجدهم انگلستان به کانون اصلی استقرار زرسالاری یهودی بدل شد (149) و کسانی چون کشیش توماس نیوتون (150) (1704-1782) پدید شدند.
نیوتون، اسقف متنفذ بندر بریستول، یهودیان را با تمامی ملتهایی که در طول تاریخ به آمیختگی نژادی دچار شدهاند، از جمله انگلیسیها، مقایسه میکند و آنان را "کهنترین و شریفترین و برترین" ملتها میخواند که تبارنامهشان به آغاز جهان، به ابراهیم، میرسد. بهزعم نیوتون، یهودیان در طول تاریخ قربانی کشتارها و ستمگریهای دینی بودهاند معهذا هنوز "بسیار پرشمارند." آیا جز این است که "قدرتی ماوراء طبیعی" به حفظ آنان همت گمارده؛ مزیتی که هیچ ملت دیگری از آن برخوردار نیست؟ آیا جز این است که همین "مشیت الهی" دشمنان مقتدر آنان را به نابودی میکشد؟ این سرنوشت مصریان است که یهودیان را به بندگی بردند. این سرنوشت آشوریان است که سرزمین ده قبیله بنیاسرائیل را اشغال نمودند. این سرنوشت بابلیان است که دو قبیله بازمانده یهودا و بنیامین را به اسارت گرفتند. مقدونیها بیرحمانه آنان را سرکوب کردند و سرانجام رومیان چنان به حیات دولت یهودا پایان دادند که هیچگاه نتوانستند آن را بار دیگر به چنگ آورند. "و اکنون آن سلطنتهای بزرگ و نامدار، که یکی پس از دیگری مردم برگزیده خداوند را به اسارت گرفتند و بر آنان ستم کردند، کجا هستند؟" آنان اکنون به یک رویا میمانند و اقتدار و حتی نامشان در زمین مدفون شده؛ ولی یهودیان هنوز ماندهاند. نیوتون میافزاید:
تمامی امپراتوریهایی که بر مردم [برگزیده] خداوند ستم میکنند فرومیپاشند... این سرنوشت مقدر تمامی دشمنان و ستمگران بر یهودیان است و باید هشداری باشد فراروی همه کسانی که... چنین رویهای پیش میگیرند. (151)
در سدههای هفدهم و هیجدهم چنین تهدیدهایی بسیار موثر بود. توجه کنیم که در اواسط سده هفدهم کمپانیهای هلندی و فرانسوی و انگلیسی، که رقبای یکدیگر به شمار میرفتند، همه جزایری را به یهودیان واگذاردند تا از "نفرین" خداوند در امان بمانند. در سال 1652، کمپانی هند غربی هلند جزیرهای را به جوزف نانز فونسکا (152) واگذار کرد، در سال 1654 انگلیسیها جزیرهای در سرینام (153) (اقیانوس اطلس) را به یهودیان بخشیدند، و در سال 1659 کمپانی هند غربی فرانسه جزیرهای را در کاین به دیوید ناسی (154) اعطا کرد. (155)
در کوران تلاطم فکری و سیاسی نیمه سده هفدهم در انگلستان و در فضای ظهور فرقههای متعدد کوچک و بزرگ پروتستان، فرقه دیگری نیز پدید شد که اعضای آن به "کواکرها" (156) شهرت یافتند. "الیگارشی کواکر" بعدها نقش مهمی در ترکیب زرسالاری جهانی سدههای نوزدهم و بیستم و در تحولات بریتانیا و ایالات متحده آمریکا ایفا نمود.
بنیانگذار فرقه کواکر فردی بهنام جرج فوکس (157) (1624-1691) است که به یک خانواده گمنام تاجر تعلق داشت. در فضای "انقلاب پوریتانی" فوکس نیز فعالانه وارد گود شد و حرکتی گسترده را علیه نهاد کلیسا سامان داد. او مدعی شد که مسیح بر او ظاهر شده و اعلام کرده که خداوند در قلب تمامی بندگان حضور دارد و برای ایجاد رابطه با او نیازی به کلیسا و کشیش نیست. خدا در همه انسانها تجلی دارد و ایمان نوری است درونی که دریافت آن هیچ واسطهای را، اعم از انسان یا معبد، برنمیتابد. فوکس فرقه خود را به نامهای مختلف نامید: "فرزندان نور"، "ناشرین حقیقت"، "دوستان حقیقت" و "انجمن دینی دوستان". سرانجام، نام اخیر به عنوان رسمی فرقه فوق بدل شد.
تکاپوی انجمن جرج فوکس با واکنش کلیسای انگلستان و پوریتانها مواجه شد و تعدادی از اعضای آن زندانی شدند. گروهی نیز در سال 1656 به آمریکای شمالی مهاجرت کردند و در فیلادلفیا یک کلنی مستقل تشکیل دادند. رهبری فرقه در آمریکا با ویلیام پن(158) (1644-1718) بود و هموست که در سال 1681 با فرمان چارلز دوم شهری را بنا نهاد که بهنام او "پنسیلوانیا" نامیده میشود. پادشاه انگلیس این فرمان را در ازای بدهی 16 هزار پوندیاش به پدر ویلیام پن به او اعطا کرد. (159)
رهبری کواکرها، از آغاز تا امروز، در دست چند خاندان بسیار ثروتمند صراف و تاجر است که در پیوند تنگاتنگ با زرسالاران یهودی قرار دارند. خاندانهای لوید، (160) بارکلی، (161) گرنی، (162) بوان، (163) بارینگ، (164) ایروینگ (165) و فوکس از خاندانهای درجه اول زرسالار سدههای نوزدهم و بیستم هستند و مجتمعهای مالی غولپیکری نام آنان را بر خود دارد. "بیمه لویدز" و "بانک بارکلی" از شناختهشدهترین نامهای زمان ماست. در اوائل سده نوزدهم، جونز لوید (166) و ساموئل گرنی (167) از بزرگترین صرافان لندن و دوستان نزدیک ناتان مایر روچیلد و سِر موسس مونتفیوره بودند.
"الیگارشی کواکر" در تاریخ ایالات متحده آمریکا نیز از اهمیت سیاسی جدی برخوردار است. برای نمونه، هربرت هوور، (168) که دوازده سال (1929-1933) ریاست جمهوری آمریکا را به دست داشت، از اعضای این فرقه بود. فرقه کواکر در سال 1970، حدود 200 هزار عضو داشت که 119 هزار نفر در ایالات متحده آمریکا و کانادا، 24 هزار نفر در انگلستان و سایر کشورهای اروپایی، 6 هزار نفر در آمریکای جنوبی و 45 هزار نفر در آفریقا سکونت داشتند.
پینوشتها:
1. Nahum Sokolow, History of Zionism, 1600- 1918, London: Longmans Green, 1919, vol. 1, pp. 22, 40.
2. purification
3. Sombart, ibid, p. 11.
4. Puritanism
5. News from Rome.
6. Signior Valesco
7. Don Mathias de Rensie
8. Zoroam
9. Sokolow, ibid, p. 47. متن کامل جزوه فوق در جلد دوم کتاب سوکولو، پیوست 15، مندرج است.
10. درباره پیدایش کمپانی ویرجینیا و پیوند آن با کشیش ریچارد هاکلوت بنگرید به: همین کتاب، ج 1، ص 271.
11. The Pilgrim Fathers
12. John Robinson
13. Corpus Christi College
14. Sir Edwin Sandys
15. George Sandys
16. Somers Islands Company
17. Plymouth Company
18. William Brewster
19. William Davidson
20. New England
21. William Bradford, History of Plymouth Plantation, [ed. by Samuel E. Morison,] USA: Knopf, 1952.
22. Americana, vol. 4, pp. 400, 512; vol. 22, pp. 98, 262-265; vol. 24, p. 227.
23. John Winthrop
24. ibid, vol. 23, p. 23.
25. William Gouge
26. Sir Henry Finch, The World's Great Restauration, or The Calling of the Jews, London: 1621.
27. King's College
28. Philip Ferdinandus
29. Joseph Scaliger
30. Judaica, vol. 6, pp. 1227-1228.
31. Sokolow, ibid, p. 47-49; vol. 2, pp. 207, 209.
32. Americana, vol 6, p. 301.
33. Sokolow, ibid, p. 20.
34. Puritan Revolution
35. Massachusetts Bay Company
36. Americana, vol. 23, p. 22.
37. John Harrison
38. The Messiah already come.
39. Sokolow, ibid, vol. 1, p. 51; vol. 2, p. 210.
40. Roger Williams
41. Sir William Masham
42. Providence
43. Rhode Island
44. Americana, vol. 28, pp. 790-791.
45. Oscar S. Straus
46. Sokolow, ibid, vol. 1, pp. 49-51.
47. Robert Freke Gould, The History of Freemasonry, London: Caxton Publishing Company [1885], vol. VI, p. 446.
48. Moses Michael Hays
49. Coil, ibid, p. 304; Mackey, ibid, vol. 1, p. 446.
50. Judaica, vol. 4, p. 1265; vol. 11, pp. 1111-1113.
51. Manasseh ben Israel
52. Gaspar Rodrigues Nunez
53. Manoel Dias Soeiro
54. Rembrandt
55. ibid, vol. 11, pp. 855-857; Sokolow, ibid, vol. 1, pp. 45-46.
56. Sokolow, ibid, p. 44.
57. John Sadler
58. ibid, p. 40.
59. Hugh Peters
60. ibid, p. 44.
61. Americana, vol. 21, p. 811.
62. Isaac Vossius (Vos)
63. Sokolow, ibid, p. 40.
64. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، ص 173.
65. Ephraim Hezekial Bueno (Martin Alvarez)
66. Joseph Bueno (Ruy Gomez Frontera)
67. Luis de Mesquita
68. Benjamin Bueno de Mesquita
69. Lord Bellamont
70. Judaica, vol. 4, pp. 1460-1461; vol. 11, p. 1406.
درباره رابطه خاندانهای بوئنو مسکوئیتا و ساسپورتاس با مراکش و خاندانهای تولدانو و میمران بنگرید به: همین کتاب، ج 2، ص 75.
71. Abraham Zacuto Lusitano
72. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، ص 48.
73. Lusitanus Zacutus (Manuel Alvares de Tavara)
74. Judaica, vol.16, p. 909.
75. Moses ben Mordecai Zacuto
76. ibid, pp. 906-909.
77. Yacob Sasportas
78. ibid, vol. 14, pp. 893-894.
79. Isaac La Peyrere
80. Conde
81. Praeadamitae
82. ibid, vol. 10, pp. 1425-1426; Sokolow, ibid, pp. 41-42.
83. Caspar Barlaeus (van Baerle)
84. Gerard John Vossius
85. Johannes Meursius (van Meurs)
86. David Blondel
87. Petrus Serrarius (Peter Serrurier)
88. Paulus Felgenhauer
89. Sokolow, ibid, p. 42.
90. ibid, p. 53.
91. Simon Episcopius
92. Americana, vol. 10, p. 516.
93. Hugo Grotius (Huig van Groot)
94. ibid, vol. 13, pp. 508-509.
95. John Milton
96. Chaucer
97. Thomas Young
98. ibid, vol. 19, p. 133.
99. Robert Young
100. Judaica, vol. 8, p. 67.
101. Christ Church
102. Americana, vol. 19, p. 133.
103. ibid, p. 135.
104. Paradise Lost
105. Nova Solyma
106. Sokolow, ibid, pp. 40-41.
107. درباره روابط اولیور کرومول با یهودیان بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 99، 101-102، 237.
108. Oliver St. John
109. ibid, p. 20.
110. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 237-238.
111. Esperanca de Israel
112. Moses Wall
113. The Hope of Israel; Ten Tribes... in America.
114. Sokolow, ibid, p. 19.
115. Anthony Montezinos
116. Aaron Levi
117. Thomas Thorowgood
118. Sir Hamon L'Estrange
119. Judaica, vol. 11, p. 856; vol. 12, p. 278; vol. 15, p. 1006; Ben-Sasson, ibid, p. 653; Sokolow, ibid, vol. 1, pp. 18-19; vol. 2, pp. 171-172.
120. Judaica, vol. 4, p. 1461.
121. بنگرید به: همین کتاب، ج 1، صص 344-346.
122. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 32-34.
123. ibid, vol. 6, p. 1185.
124. John Dury (Durie)
125. Sokolow, ibid, vol. 1, pp. 51-52; vol. 2, pp. 211-212.
126. Edward Nicholas
127. An Apology for the Honorable Nation of the Jews.
128. Sokolow, ibid, vol. 1, p. 44; vol. 2, pp. 182-183.
129. British Israelites
130. Judaica, vol. 4, pp. 1381-1382; Sokolow, ibid, vol. 1, p. 40.
131. Thomas Venner
132. Fifth Monarchy Men
133. Ben-Sasson, ibid, p. 654; Americana, vol. 11, p. 193.
134. Henry Jessey (Jacie)
135. St. John College
136. The Glory of Jehudah and Israel.
137. Sokolow, ibid, vol. 1, p. 52; vol. 2, p. 214.
138. Thomas Fuller
139. ibid, vol. 1, pp. 52- 53.
140. Thomas Draxe
141. Thomas Brightman
142. James Durham
143. ibid, pp. 42-43.
144. Vavasor Powell
145. Baptist
146. Americana, vol. 3, p. 213.
147. Sokolow, ibid, vol. 1, p. 43.
148. ibid, p. 53.
149. درباره تکاپوی زرسالاران یهودی در انگلیس پس از انقلاب پوریتانی بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 101-105.
150. Thomas Newton
151. ibid, p. 56; vol. 2, pp. 216-217.
152. Joseph Nunez Fonseca
153. Surinam
154. David Nasi
155. ibid, vol. 1, p. 57.
156. Quakers
157. George Fox
158. William Penn
159. Americana, vol. 11, pp. 677-678; vol. 12, pp. 93-95.
160. Lloyd
161. Barclay
162. Gurney
163. Bevan
164. Baring
165. Irving
166. Jones Lloyd
167. Samuel Gurney
168. Herbert Hoover
/م