انتظار در آثار شاعران قبل و بعد از انقلاب اسلامی
انتظار در آثار شاعران قبل و بعد از انقلاب اسلامی

 

نویسنده: زهرا محدثی خراسانی




 

انتظار در آثار شاعران قبل از انقلاب اسلامی

مفهوم انتظار قبل از انقلاب در آثار شاعران اهل بیت، مذهبی و هیأتی- و به صورت معدودی در آثار شاعران حرفه ای مسلمان- حضور دارد.
آثار شاعرانی چون: شهریار، امیری فیروز کوهی، ابوالحسن ورزی، قابل مقایسه با آثار شاعران پس از انقلاب نیست.
در واقع پس از پیروزی انقلاب مفهوم انتظار در شعر شاعران رنگ و جلوه ای دیگر به خود گرفت. بعد از انقلاب و احیای باورها و آرمان های اسلامی، ما با وفورِ باورهای مذهبی در شعر مواجه می شویم، که مهم ترین آن مسأله ی عاشورا و مفهوم انتظار است؛ و انتظار با توجه به استقبال بسیارِ شاعران، تبدیل به برجسته ترین حوزه ی شعر آیینی شد. و از لحاظ کیفی ویژگی های خاص خود را پیدا کرد؛ ویژگی هایی که کاملاً متمایز از آثار شاعران قبل از انقلاب می باشد.
در اشعار انتظارِ معاصر، شاعر موعود را در ارتباط مستقیم خوی شحس می کند، و از همین منظر، شعر شاعران پس از انقلاب بستری صمیمی و عاطفی برای گفت و گوی منتظر و موعود است؛ و متأثّر از این حال است که انتظار برای شاعر، یک مفهوم ملموس و عینی است.
به ابیاتی از مثنوی مطوّل علی معلم با عنوان «رجعت سرخ ستاره» اشاره می کنیم:
باور کنیم رجعت سرخ ستاره را
میعاد دستبرد شگفتی دوباره را
باور کنیم رویش سبز جوانه را
ابهام مردخیز غبار کرانه را
باور کنیم ملک خدا را که سرمد است
باور کنیم سکّه به نام محمد(ص) است
راوی، بخوان! که رستم افسانه می رسد
جوهر فروش همّت مردان می رسد
راوی بخوان که افسر سیارگان مَه است
راوی بخوان که مهدی موعود در ره است (1)
شاعر در ابیات یاد شده، مخاطب را فرامی خواند تا ظهور حضرت مهدی(عج) را باور کند؛ ظهوری که متأثر از شمشیر عدالت گستر موعود، سرخ و خونین است و عدالت و مردانگی هدیه ی حضرت مهدی(عج) برای جهان و جهانیان است.
شاعر در بیت سوم معتقد است که ما باید باور کنیم که حکومت از آنِ پروردگار و دینِ اسلام است، که در جهان فراگیر خواهد شد.
شاعر از همنامی حضرت محمد(ص) و حضرت مهدی(عج) بهره برده و آن چه در این شعر مشهود است، این است که شاعر، آمدن موعود را به مخاطب تذکر داده است.
در شعر مذکور که نمونه ای از شعر شاعران قبل از انقلاب است، می بینیم که مفهوم انتظار بسیار کلی و تئوریک مطرح است، و در بستر شعر، عاطفه و صمیمت چندانی احساس نمی شود؛ در حالی که در شعر انتظار پس از انقلاب، حضور دو نکته ی ذکر شده به روشنی محسوس می باشد.

انتظار در آثار شاعران پس از انقلاب اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی و احیای آرمان ها و باورهای اسلامی ما شاهد گسترش تعالیم اسلامی در سطح جامعه بوده ایم. انقلاب بستر مناسبی برای طرح مفاهیم و باورهای اصیل اسلامی فراهم کرد و در این میان، مسأله ی انتظار و مهدویت رشد و گسترش چشمگیری یافت، واین در حالی است که نفس شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران، تفسیر و تبیین جدیدی از مفهوم انتظار است.
در این مفهوم و تعبیر، انفعال، رخوت، سستی و دست روی دست گذاشتن معنایی ندارد. انقلاب اسلامی نشان داد که اگر ما به عنوان منتظر در جهت موعود حرکت نکنیم، انتظار بی معناست.
در روایات و احادیث اسلامی نیز از انتظار به عنوان برترینِ اعمال یاد شده است و انقلاب شکوهمند اسلامی باعث شد که تعریف انتظار به عنوان یک حالت، به نقطه ی مقابل آن، یعنی انتظار به عنوان یک عمل تبدیل شود.
در باور شاعران پس از انقلاب اسلامی، انتظار دعوت به «نپذیرفتن» است؛ نه «پذیرفتن»، نپذیرفتنِ باطل، نپذیرفتنِ ستم، نپذیرفتنِ بردگی و ذلّت.
انتظار درفش بنیادگر پایداری است. پایداری در برابر هر ستم و هر ستمگری، منجی ای که شعر انقلاب منتظر اوست، شخصیتی یک بُعدی آن گونه که قبل از این معرفی می شد، نیست و پیرو آن شعر انتظار نیز، شعری یک بُعدی و مجالی برای شِکوه و گلایه از وضع موجود نمی باشد. بلکه شاعر انتظار در این روزگار، با طرح مسایل اجتماعی و انتقادی، سعی دارد وضعیت موجود را به حالی مطلوب و قابل قبول تغییر دهد.
... روزی که دست خواهش کوتاه؛
روزی که التماس گناه است!
روزی که روی درها،
با خطِّ ساده ای بنویسند؛
تنها ورود گردن کج ممنوع!
پروانه های خشک شده آن روز
از لای برگ های کتاب شعر
پرواز می کنند.
و خواب در دهان مسلسل ها
خمیازه می کشد.
و کفش های کهنه ی سربازی،
در کُنج موزه های قدیمی
با تار عنکبوت گِره می خورند.(2)
شاعر، از نگاه خود جهان موعودِ مطلوب را به تصویر کشیده، که به نوعی جهت دهنده ی افکار و اندیشه هاست و می توان گفت این شعر، تنها تصویری از یک مدینه ی فاضله نیست.
شاعر در ضمن توصیف و برشمردن ویژگی های مدینه فاضله ی موعود، معیارهایی از زندگی درست و انسانی را به ما نشان می دهد. او «التماس کردن» و «گردن کج کردن» را، امری نادرست معرفی کرده است و به این شکل، سیمایی از یک انسان منتظر را ارایه می کند؛ انسانی که اهل تملّق، خفّت، خواری، زبونی و... نیست.
یا در بند آخر، شاعر به نکوهش جنگ پرداخته و تصویری از آرامش جهان موعود را ارایه کرده؛ که از منظر شعری، ناب و در نوع خود کم نظیر است.
نکته ی دیگری که در رابطه با شعر فوق قابل تأمّل است، قالب شعر است. قالب نو هر چند در شعر فارسی سابقه ی چندانی ندارد، اما برخی شاعران با بهره مندی از ویژگی ها و ظرفیت های این قالب توانسته اند آثار ماندگاری را در حوزه ی شعر آیینی ارایه دهند، که مقبول سلیقه ی همگان باشد.
بهترین نمونه از قالب نو «سپید» در حوزه ی شعر آیینی، کتاب «گنجشک و جبرئیل»، اثر سیدحسن حسینی است (که قبلاً معرفی شد) و می توان از آن به عنوان یکی از شاهکارهای شعر آیینی در موضوع عاشورا و شعر پس از انقلاب، یاد کرد.
غزلی پیرامون موضوع مورد بحث به اشاره ذکر می کنیم:
به آتش می کشم فردا من این بی دست و پایی را
و ویران می کنم دیوار سنگین جدایی را
تمام خارها را می کنم، سبزینه می کارم
و می گویم به مردم این که خوب من، می آیی را
در این یلدا که غم می بارد از هر سو، به این شادم
که تو می آوری، خورشید های روشنایی را
و می دانم که می آیی، طلوع جمعه ی فردا
و وسعت می دهی آیینه های آشنایی را
تو می آیی و عالم سبزِ سبزِ سبز می گردد
و احیا می نمایی مکتب سبز رهایی را (3)
می بینیم که در شعر فوق نیز که پیرامون انتظار و ظهور موعود است، شاعر به عنوان منتظر نقشی انفعالی ندارد.
در بیت اول و دوم، پویایی و حرکت شاعر به عنوان «منِ نوعی» تصویر شده است. «به آتش کشیدن»، «بی دست و پایی» و «ویران کردن دیوار جدایی»، همان حرکت منتظر به سوی موعود است؛ که در بیت دوم به گونه ای دیگر تصویر شده است.
«کندن خارها» و «کاشتن سبزینه ها»، بیان نمادینی است از «دور شدن از زشتی ها و ناپاکی ها» و «پرورش نیکی ها»، و شاعر از آن منظر خار و سبزینه را به عنوان نمادی از زشتی و نیکی آورده است که در بیت پایانی ظهور موعود، به ظهور بهار تشبیه شده است. موعودی که هم بهارِ جان است و هم بهار جسم.
هرچند در ابیات یاد شده، شاعر نظاره گر تاریکی جهان امروز است؛ اما عمیقاً به آمدن نور و روشنایی ایمان دارد، و به آن سو در حرکت می باشد.
گاه سروده هایی را شاهدیم که شاعر در آن، ظهور مهدی(عج) را زمینه ساز تحولی بنیادین در سراسر عالم می بیند. و این همان حدیث بلند و موعودی است که در تمامی ادیان و کتب آسمانی و دینی، به آن پرداخته شده است. تحوّلی که انسان را به خویشتنِ راستین خویش، باز می گرداند، و او را از «بستر جهالت» و «خواب های گران» بیدار می کند و در یک کلام، همه چیز و هر آن چه که نباید باشد، اما هست، به زیباترین حال «ورق می خورد»:
روزی که آمدید جهان می خورد ورق
آقای ما، کتاب زمان می خورد ورق!
از بستر جهالت خود پلک می زنیم
آن روز خواب های گران می خورد ورق
طومار هر چه زردی و «پاییز برگ ریز»
در زیر پای رهگذران می خورد ورق
می ریزد آسمان طبقاتش، ستاره هاش
آن روز افق، کران به کران می خورد ورق
با موجی از حقیقت آن روز ناگزیر
افسانه های شاپریان می خورد ورق
آن روز دور نیست که در شعر شاعران
«ماه و پلنگ»، «ماه و کتان» می خورد ورق
شعر حضورِ جمعه ی توفانی شما
در روزنامه های جهان می خورد ورق!(4)
***
یا مهدی!
سپید، سیاه است
و کودکان مهمان صاعقه و ساطورند!
از قهقه تا مرثیه، مرگ است و باروت
پس پرنیانِ دست تو کجاست؟
کوهی که تو باید از آن پیدا شوی،
تنها صدایم را به من باز می گرداند!
این جا چندی است که دف ها،
تو را شیهه می کشند!(5)
شِکوه و گلایه از روزگار موجود، نخستین قدم اعتراض به وضع موجود جامعه است. هر چند اعتراض در این سطح، چندان قابل قبول نیست، ولی به هر حال از سکوت و پذیرفتن بهتر است. این شکل از اعتراض در آثار بسیاری از شاعران دیده می شود.
شاعر در شعر مذکور، با زبانی صمیمی و ساختاری از جنس گفت وگو، عدم رضایت خود را از وضع موجود نشان داده است؛ که این خود از نقاط قوّت شعر به شمار می آید.
او در همان ابتدا با گفتن این جمله که؛ «سپید، سیاه است»، تصویری از پیرامون خود ارایه داده، و در ادامه، مصادیقی برای آن آورده است. و در کُل می توان گفت که شالوده و مبنای این شعر، بر این استوار است که:
جهان پر از ظلم و ستم شده است و تو ای منجی، چرا ظهور نمی کنی؟
***
بُتی که راز جمالش هنوز سربسته ست
به غارت دل سوداییان کمر بسته ست
بر آن بهشت مجسّم، دلی که ره برده ست
درِ مشاهده بر منظر دِگر بسته ست
بیا که مردمک چشم عاشقان، همه شب
میان، به سلسله ی اشک تا سحر بسته ست
هزار سدّ ضلالت شکسته ایم و کنون
قوام ما به ظهور تو، منتظَر بسته است
به یازده خُم می، دست ما اگر نرسید
بده پیاله که یک خم هنوز سربسته ست
کرامتی که ز خون شهید می جوشید
بسا که دست دعا را ز پشتِ سر بسته ست (6)
شاعر در شعر فوق، از انتظار و موعود در فضا و حال و هوایی عاشقانه، صحبت کرده است.
یکی از اَشکال طرح شده در شعر انتظار، «تِم عاشقانه» است که شاعران زیادی با استفاده از این فضا، در شعر خود بستری برای گفت و گوی عاشقانه فراهم کرده اند، و از این رو، انتظار باعث شده است که یک پل «زمینی- آسمانی»، برای عشق ترسیم گردد و در این رابطه ی عاشقانه، معوشق امام زمان(عج) است. این گونه ارتباط ها با مفهوم انتظار، باعث شده که انتظار به عنوان یک مفهوم عینی و ملموس در سطح جامعه، مطرح شود.
شاعر در سه بیت ابتدایی شعر فوق، با زبانی کاملاً تغزّلی و غیرصریح وارد شده است. ولی در ابیات بعدی، صراحت بیشتری پیدا می یابد.
در بیت پنجم به شکل بسیار ظریفی به مسأله ی امامت اشاره می شود:
هرچند ما نتوانستیم از محضر مبارک یازده امام معصوم(ع) استفاده کنیم، اما امام زمان(عج) هست، و می توان از نور الهی او بهره مند شد.
به یازده خُم می، دست ما اگر نرسید
بده پیاله، که یک خم هنوز سربسته است
نکته ی معرفت شناختی بیت، این است که شاعر، امام زمان(عج) را با این که غایب است، دور از دسترس نمی داند؛ بکله او را در همه جا حاضر می بیند.
در بیت پایانی، شاعر به بسط نظری انتظار و مهدویت، پرداخته است. در این دو بیت شاعر می گوید که شهیدان و خون سرخ آنان، زمینه ساز ظهور امام زمان(عج) است، و این بدان معنا است که برای این که زمینه ی ظهور امام زمان(عج) فراهم شود، باید به جنگ ظالم و طاغوت رفت، و در این راه از جان خود نیز گذشت؛ زیرا کرامت خون شهیدان است که زمینه ساز ظهور است، و تأثیرش به مراتب از دعا کردن صِرف برای ظهور آن حضرت، بیشتر است.

پی نوشت ها :

1. علی معلم، همان کتاب، ص57 .
2. قیصر امین پور، آینه های ناگهان، انتشارات افق، چاپ سوم، تهران، 1377، ص9 .
3. سیدرضا محمدی، نامه ی اهل خراسان، انجمن ادبی اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان، چاپ اول، مشهد، 1374، ص165 .
4. هادی محمدزاده، شهود شرقی، گزیده ی غزل شاعران خراسان، ص128 .
5. محمدحسین جعفریان، گزیده ی ادبیات معاصر، شماره12، انتشارات نیستان، چاپ اول، تهران، 1378، ص49 .
6. قادر طهماسبی(فرید)، عشق بی غروب، انتشارات حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، تهران، 1375، ص39 .

منبع مقاله :
محدثی خراسانی، زهرا؛ (1388)، شعر آیینی و تأثیر انقلاب اسلامی بر آن، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا



 

 

نسخه چاپی