تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (71)
تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (71)

 

نویسنده:دکتر سید حمید روحانی*




 

موهوماتی ازچرایی وقوع جنگ تحمیلی علیه ایران

پافشاری آقای منتظری روی ادامه جنگ

از ادعاهایی که در خاطرات منسوب به آقای منتظری آمده این است که نامبرده درپی فتح خرمشهرخواهان پذیرش آتش بس و پایان جنگ بوده است!! متن آنچه در خاطرات آمده چنین است:
... س: حضرتعالی از چه وقت نظر داشتید که جنگ خاتمه پیدا کند و از چه وقت مرحوم امام نظرشان بر این قرار گرفت که قطعنامه 598 را بپذیرد؟
ج: آن زمانی که صدام کشور ایران را اشغال کرد ما نظرمان مثل همه این بود که باید جنگید و آنها را از کشور بیرون کرد؛ ولی وقتی خرمشهر را فتح کردیم و اینها را بیرون راندیم احساس کردیم که نیروها، به خصوص ارتش، انگیزه داخل شدن در خاک عراق را ندارند[!] خودشان می گفتند ما تا حالا جنگ کردیم که دشمن را از کشورمان بیرون کنیم ولی حالا اگر بخواهیم در خاک عراق برویم این کشورگشایی است [!!] و انگیزه نداشتند.
[!!] روی همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم که هر کاری می خواهید بکنید حالا وقتش است؛ و حمله کردن به عراق درست نیست. آن روز حسابی برای غرامت به کشور ما پول می دادند و منت ما را هم می کشیدند و شرایط آماده بود ولی آقایان فکر می کردند که الان می رویم عراق را می گیریم، صدام را نابود می کنیم، بالاخره من از همان وقت، نظرم این بود که جنگ را به یک شکلی خاتمه دهیم ولی خوب رهبری با امام بود و نظر ایشان مقدم بود.... (1)
در این فراز از خاطرات چند ادعا در خور توجه است:
1.اینکه آقای منتظری پس از فتح خرمشهر خواهان پایان جنگ و پذیرش آتش بس
بوده است!
2. چون رهبری با امام بود و «نظر ایشان » بر نظر آقای منتظری «مقدم» بود این پیشنهاد رد شد! چون حتماً امام مخالف آتش بس و پایان دادن به جنگ بودند!!
3. اینکه نیروهای ایران به خصوص ارتش، پس از فتح خرمشهر انگیزه جنگیدن و داخل شدن در خاک عراق را نداشتند؛
4. اینکه در آن روز حسابی برای غرامت به کشور ما پول می دادند و منت ما را هم می کشیدند!!
5. اینکه «آقایان» (؟؟) فکر می کردند که الان می رویم عراق را می گیریم، صدام را نابود می کنیم و... و در واقع آقایان را غرور گرفته بود و از روی غرور خواهان ادامه جنگ بودند، لیکن آقای منتظری که از هرگونه غرور و بلند پروازی مصون هستند خواهان پایان دادن به جنگ بودند!!
نکته در خور توجه اینکه در خاطرات منسوب به آقای منتظری گاهی موضوعاتی که مربوط به امام است، به نام آقای منتظری مطرح می شود. مانند موضوع پیشنهاد امام به آیت الله العظمی بروجردی که خوبست علمای همه شهرهای ایران از جانب آن مرجع بزرگ هر سال یک بار به قم فراخوانده شوند و با ایشان نشستی داشته باشند. امام به آقای بروجردی یادآور شده بود که این نشست همگانی
موجب آن است که دشمن حساب کار خود را بکند و دریابد که عالمان شیعه در سراسر کشور با آقای بروجردی همراه و هماهنگ اند و اگر روزی آن مرجع بزرگ به پاخیزد. ایران به پا خواهد خاست و چون در آن روزگار هنوز نهضت و مبارزه ای در کار نبود تا به نشست و رایزنی نیازی باشد، امام به آقای بروجردی یادآوری کرده بود که در این نشست سالانه حتی اگر حرف و بحث مهمی با علمای بلاد ندارید همین اندازه که با هم بنشینید و چای بنوشید مفید است و دل دشمن را خالی می کند. آقای منتظری این مطلب را از امام شنیده لیکن درنیافته است که آن را در چه شرایطی باید به کار برد. در خاطرات منسوب به او آمده است که در جریان تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی :
... ما منزل مراجع می رفتیم و از آنها در خواست می کردیم که هفته ای یک بار هر چند برای چای خوردن هم شده، کنار یکدیگر بنشینید و همین تجمع باعث می شود که شاه و دولت روی آن حساب کنند...!!(2)
و این در شرایطی است که مراجع قم گاهی درهفته برای بررسی تصویب نامه غیرقانونی امیر اسدالله سه بار با یکدیگر می نشستند و مذاکره و مشاوره داشتند و در این شرایط آقای منتظری از آنان در خواست می کرده است که هفته ای یک بار کنار یکدیگر بنشینند و اگر کاری ندارند! چای بنوشند!!
پس از فتح خرمشهر، امام به سران سه قوه و مسئولان جنگ و جبهه پیشنهاد داده بود که اگر صدام آماده است مناطق اشغال شده ایران مانند : نفت شهر، قصرشیرین و... را ترک کند و از خاک ایران به کلی عقب بنشیند، آتش بس را بپذیرید و جنگ را به درون خاک عراق نکشانید زیرا تا امروز سرباز عراقی انگیزه ای برای جنگیدن ندارد و رژیم صدام او را با زور وفشار به جبهه کشانده است، لیکن فردا اگر شما وارد خاک عراق شدید، شرایط تفاوت می کند و انگیزه دفاع از خاک و آب کشور و ناموس ملت، سرباز عراقی را بر آن می دارد که با سرسختی و مقاومت بجنگد و دربرابر هجوم ایران بایستد. آقای منتظری این را شنیده لیکن درست درنیافته که امام چه گفته است. از این رو، آورده است یا به نام او آورده اند:
... وقتی خرمشهر را فتح کردیم و اینها را بیرون کردیم احساس کردیم که نیروها[ی ایرانی ] به خصوص ارتش، انگیزه داخل شدن در خاک عراق ندارند [!!]... روی همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم که هرکاری می خواهید بکنید حالا وقتش است؛ و حمله کردن به عراق درست نیست...!!
اولاً باید آقای منتظری توضیح دهد که به چه کسی«پیغام» داده و به وسیله چه کسی «پیغام»فرستاده که «حمله کردن به عراق درست نیست » و «پیغام گیر» چه کسانی بوده اند؟چرا از آنان نام نبرده است؟ ثانیاً آقای منتظری در هر موضوع و مسئله جزیی، به نامه پراکنی دست می زده و نامه های بلند بالایی می نوشته است؛ چگونه در این مورد تنها به «پیغام» بسنده کرده و حتی بازگو نکرده است که به چه مقامی پیام داده است؟ ثالثاً در پی فتح خرمشهر هنوز صدها کیلومتر از خاک ایران در اشغال عراقی ها قرار داشت و نیروهای ایرانی هنوز در سرزمین ایران می جنگیدند، این«پیغام » که «حمله کردن به عراق درست نیست» چه معنا و مفهومی دارد؟ رابعاً این ادعا که «... آن روز حسابی برای غرامت به کشور ما پول می دادند و منت ما را هم می کشیدند» هیج گونه پایه و اساسی ندارد؛ چه کشوری حسابی به ایران غرامت می داد؟ صدام؟ سازمان ملل؟! چرا آقای منتظری این مقام یا مقاماتی را که چنین سخاوتمندانه و دلسوزانه پول می ریختند به تاریخ و نسل های آینده نشناسانده است واز آنان نامی به میان
نیاورده است؟ این مقامات چگونه آمادگی خود را برای پول ریختن و غرامت دادن به هیچ مقام مسئول ایرانی اطلاع ندادند و حتی به صورت آشکارا نیز به وسیله رسانه ها اعلام نکردند و آن را تنها به آقای منتظری گفته اند؟! هیچ گزارش رسمی و حتی غیر رسمی از مجامع بین المللی و دولت های منطقه مبنی بر پرداخت غرامت به ایران نیافتیم و هیچ گزارشی ندیدیم.
آیا این ادعا نیز همانند بسیاری دیگر از ادعاها از شایعه سازی ها و دروغ پردازی های مرموزانه لیبرال ها و منافقان حاکم در بیت آقای منتظری نیست؟ آیا گروهک ها و سازمان های سرسپرده به غرب این شایعه را برای به زیر سؤال بردن خط امام و نابخردانه نمایاندن راه مقاومت و شهادت در کام آقای منتظری نگذاشته اند؟! خامساً طبق اسناد موجود، آقای منتظری نه تنها در پی فتح خرمشهر خواهان آتش بس و پایان جنگ نبوده بلکه بحق از سرنگونی صدام و شعار «راه قدس از کربلا می گذرد » دم می زده است. او در 17 /3 /1361 طی نطقی خطاب به رزمندگان، اعلام کرده است:«... شما که در جبهه ها با شعار مسجدالاقصی و بیت المقدس وارد نبرد شدید و توانستید خوزستان و خرمشهر را آزاد کنید، بدانید
که تازه اول کار است...» (3)
او در سخنرانی دیگری در تاریخ 18 /4 /1361 نیز اعلام کرده است:
... طبیعی ترین و بهترین راه برای رسیدن به جبهه های قدس عزیز و آزاد سازی مسجدالاقصی از اشغال نژاد پرستان صهیونیست، گذشتن از خاک عراق و کربلای حسینی می باشد... (4)
آیا آقای منتظری به راستی پس از فتح خرمشهر خواهان پایان دادن به جنگ و پذیرش آتش بس بوده است که به رزمندگان هشدار داده است «شما که... خوزستان و خرمشهر را آزاد کردید بدانید که تازه اول کار است »؟! آیا آقای منتظری مخالف ورود نیروهای ایرانی به خاک عراق بوده است که اعلام می دارد: «طبیعی ترین و بهترین راه رسیدن به جبهه های قدس
عزیز و آزاد سازی مسجدالاقصی.. گذشتن از خاک عراق و کربلای حسینی می باشد؟؟ او در تاریخ 30 /5 /1361 در دیدار با آقای غرایب سفیرالجزایر در ایران که مدت خدمتش در جمهوری اسلامی به پایان رسیده است، اظهار کرد:
.... کشور ما از زمانی که مورد هجوم ارتش کافر واقع شد علی رغم اینکه هیچ گونه کمک قابل توجهی به او نشد و با تمام مساعدت های بی دریغ و بلاعوضی که عراق از بلوک شرق و غرب دریافت کرد، مقاومت نمود تا اینکه با بیرون راندن متجاوزین بعثی، به یاری خدا در آستانه پیروزی نهایی قرار گرفته است.... (5)
آقای منتظری اگر در پی آزادی خرمشهر خواهان پایان یافتن جنگ و پذیرش آتش بس بوده است، چگونه از پیروزی نهایی سخن می گوید؟ و نزدیک بودن آن را نوید می دهد؟ او در دیدار با رهبر مذهبی-سیاسی مسلمانان بنگلادش به نام مولانا حافظی 16 /6 /1361 موضع خود را پیرامون جنگ و رژیم صدام روشن تر بیان کرده است :
... شرایط ما برای خاتمه دادن به جنگ و برقراری صلح همان شرایطی است که ازقبل گفته ایم و این چیزی است غیر قابل تغییر و این شرایط عبارتند از : خروج کامل نیروهای متجاوز و اشغالگر صدام از کشور اسلامی ایران، محاکمه و مجازات متجاوز و پرداخت همه خسارات... و اصولاً چه مفهومی دارد که بر ملت مسلمان عراق حزبی حاکم باشد که همه افراد آن وابسته به بیگانه و با اسلام دشمنی دیرینه دارند. ما چگونه می توانیم با صدام صلح کنیم در حالی که هیچ یک از شرایط ما محقق نشده... (6)
راستی « قسم حضرت عباس را باید باور کرد یا دم خروس را باید دید»؟؟ آیا ادعای اینکه «... من نظرم این بود که جنگ را به یک شکلی خاتمه دهیم و حمله کردن به عراق درست نیست و.... » مطابق واقع است یا این بیاناتی که درپی آزادی خرمشهر در آن از «آزاد سازی مسجدالاقصی از خاک عراق» دم زده و از«پیروزی نهایی پس از بیرون راندن متجاوزین بعثی » داد سخن داده و هرگونه « صلح با صدام » را رد کرده است باواقعیت سازگار است و با موضع آن روز آقای منتظری همخوانی دارد؟! آیا کسانی که این خاطرات را به نام آقای منتظری سرهم بندی کرده اند، درنیافته اند که با آبرو و حیثیت او بازی کرده، راستی و صداقت او را به زیر سؤال برده و او را یک عنصر« کذاب»، فریبکار و متزلزل به نسل امروز و نسل های آینده و به تاریخ نمایانده اند؟!

پی نوشت ها :

*مورخ انقلاب اسلامی
1. خاطرات منسوب به آقای منتظری، ص 589.
2. همان، ص 209.
3. فقیه عالیقدر، صدا و سیمای جمهوری اسلامی، 1366، ص 191.
4. همان، ص 193.
5. همان، ص 197.
6. همان.

منبع مقاله :
نشریه 15 خرداد، شماره21



 

 

نسخه چاپی