چگونه اقتصاد سیاسی بین المللی بخوانیم؟
چگونه اقتصاد سیاسی بین المللی بخوانیم؟

 

نویسنده: دکتر طهماسب محتشم دولتشاهی




 

بطور سنتی سه روش برای مطالعه در مباحث اقتصاد سیاسی بین المللی وجود دارد که عبارتند از: روش های مرکانتی لیسم، لیبرالیسم و ساختارگرایی (1).
تفکر مرکانتی لیستی با توجه به اهمیت اصل «ملت- دولت» در اروپا در قرون بین پانزده تا هجده، مطرح و ریشه گرفت. این دوره در برگیرنده محدود زمانی «امپریالیسم کلاسیک» بود، وقتی که جنگ و بدست آوردن مستعمرات، تنها راه کسب قدرت بشمار می رفت. ایده مرکانتی لیسم (زر اندوزی و تجارت طلبی) ایده ای بود که تسلط اروپایی ها را بر فلزات گرانبها، معادن و نیروی کار خارجی توجیه می کرد. انگلستان بدلیل دسترسی به راه های آبی آزاد از مروجین ایده مرکانتی لیسم بشمار می رفت.
براساس نظریه مرکانتی لیسم کلاسیک، دولت بهترین بازیگر در نظام بین الملل محسوب می شود و مهمترین وظیفه اش، تأمین امنیت است. تحت این شرایط، دولت نقش مهمی را در تنظیم فعالیت های اقتصادی بازی می کند. چنانچه امنیت، تأمین و فعالیت های اقتصاد آزاد و پر رونق باشد، ثروت بوجود می آید. وجود ثروت، دولت را قادر به خرید اسلحه، سربازگیری بیشتر و حفظ و بدست آوردن مستعمرات می کند.
نگاه لیبرالیستی (آزادیخواهانه) به اقتصاد سیاسی بین الملل به قرن هجدهم میلادی بر می گردد و از اهمیت آن نیز تاکنون کاسته نشده است. مکتب لیبرالیسم که بر مبنای احترام به آزادی های فردی پایه گذاری شده در رابطه با فعالیت های اقتصادی، اعتقاد به فعالیت های آزاد و بدون دخالت دولت دارد. آدام اسمیت، بانی و پایه گذار نظریه اقتصادی لیبرالیستی است.
بنای نظریه ساختار گرایی، نظرات مارکس و لنین است. براین اساس شناخت مفاهیمی چون جنگ طبقاتی، استثمار، استعمار و تغییرات ناشی از آن برای شناسایی چگونگی عملکرد اقتصاد سیاسی بین الملل الزام آور است.
با توجه به اینکه با کدام روش به مطالعه بر خیزیم، با روش مرکانتی لیسم، لیبرالیسم و یا ساختارگرایان، مباحث اقتصاد سیاسی بین الملل با یکدیگر اختلاف پیدا می کند. ارزیابی تفکرات ساختارگرایان به چگونگی تحلیل موضوع با توجه به نقطه نظرات مارکس، دارد.
بطوریکه اطلاع داریم، مارکس تاریخ را روندی دینامیک تلقی می کند که بر محمل آن، کاپیتالیسم، جانشین فئودالیسم می شود و کاپیتالیسم، خود جایش را به سوسیالیسم و بالاخره به کمونیسم واگذار می کند، روندی که او، ماتریالیسم تاریخی می خواند.
لنین با تکمیل کردن نظریه مارکسیسم اعتقاد دارد که کشورهای در حال توسعه توسط کشورهای پیشرفته استعمار می شوند. لنین نظریه «سیستم جهانی» را مطرح می کند که در آن کشورهای مسلط از یک طرف و زیر سلطه (وابسته) از طرف دیگر در نظام بین الملل وجود دارند، چیزی که به نظریه مارکسیسم- لنینیسم مشهور است. بدیهی است که در این نظام، ‌اجتماعات نیز بر اساس جنگ طبقاتی متحول می شوند.
بهر صورت زوال نظریه کمونیستی، نشان داد که نظریه سیستم جهانی نیز نمی تواند نظریه ای معتبر باقی بماند.

پی نوشت ها :

1- Structuralism

منبع مقاله :
محتشم دولتشاهی طهماسب (1390) مبانی علم اقتصاد: اقصاد خرد، اقتصاد کلان تهران: چاپ سی و یکم، ویراست ششم (1390).



 

 

نسخه چاپی