انواع یادگیری (2)
 انواع یادگیری (2)

 

نویسنده: تقی ژاله فر




 

مهمترین و کار آمدترین اطلاعاتی که فرد بر اساس نیاز خود از محیط تربیتی فرا گرفته باشد، یادگیری تحقیقی می باشد.
محیط تربیتی این نوع یادگیری ممکن است مدرسه و دانشگاه و یا مسجد و جلسات تربیتی و حتی مطالعه کتاب های سودمند باشد که نیازهای معنوی وی را تأمین نماید و او را از مرحله نادانی و جهالت خارج سازد و به شهر علم و آگاهی برساند.
بنابر این دینی دارای اعتبار است که درستی آن توسط تحقیق کردن به اثبات رسیده باشد. کسی که دینی را با پژوهش و تحقیق پیروی نماید در مقابل تند باد حوادث و مخالفان، همچون کوه ایستادگی می نماید.
انسان بر اساس تعهدی که دارد، ملزم به دریافت اطلاعات از طریق تحقیق و پژوهش می باشد؛ زیرا اگر چنین روشی را در زندگی اتخاذ نکند، مورد بازخواست خدای تعالی قرار خواهد گرفت.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در تفسیر این آیه قرآن کریم:
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ .( انعام، 149)
می فرمایند:
« خدای متعال در روز قیامت به تک تک بندگان خود می فرماید:
بنده من بگو ببینم در دنیا عالم بودی یاجاهل؟
اگر گوید عالم بودم، می پرسد چرا به علم خود عمل نکردی؟
و اگر گوید جاهل بودم، می فرماید: چرا علم نیاموختی تا بدان عمل کنی؟
به همین دلیل او را مجاب می کند. و این حجّت بالغه خدای عزّ و جلّ بر مخلوقات خود می باشد.»(1)
نکاتی که در این روایت بسیار زیبا وجود دارد آن است که اولاً هیچ عذری برای جاهل ماندن و به دنبال علم نرفتن، بر کسی وجود ندارد و بر همه واجب است که به دنبال علم آموزی باشند.
ثانیاً اینکه بعد از آموختن علم، عمل نمودن به آن علم، بر انسان واجب می باشد و این مرحله بعدی علم آموزی است بنابراین، نه فرد جاهل دلیلی بر جهل خود می تواند داشته باشد و نه عالمی که به علم خود عمل نکرده باشد می تواند در مقابل استدلال خدای تعالی پاسخگو باشد و این حجت بالغه خدای تعالی است که هیچکس را گریز گاهی از آن نیست.
این روایت بطور تلویحی، مراحل یادگیری تحقیقی را به سه مرحله؛ آموختن، فهمیدن و بکار بستن تقسیم بندی می نماید. اما باید توجه داشت که مراحل یادگیری انسان در این سه مرحله خلاصه نمی شود؛ اگر چه هر فرد در یادگیری هایش بتواند خود را به این سه مرحله برساند، از خطر نادانی رها گردیده است.
بدین لحاظ باید گفت که مراحل یادگیری انسان علاوه بر سه مرحله فوق، یک مرحله عالی تری را نیز شامل می گردد و آن مرحله درونی شدن می باشد.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:
« عالم، در حقیقت کسی است که دانش او وی را به پارسایی و پرهیزگاری و دل بر کندن از دنیای فانی و شیفتگی به بهشت فرا خواند.»(2)
کلام مولای بزرگوار(ع) بیانگر این حقیقت است که اگر کسی سه مرحله؛ خواندن، فهمیدن و بکار بستن را در یادگیری هایش تجربه کند، مرحله چهارم، یعنی درونی شدن آن علم در سراسر رفتارش چهره خود را آشکار خواهد ساخت و او را تبدیل به یک دانشمندی برجسته خواهد نمود که او را به سوی سعادت ابدی رهنمون خواهد شد.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) نیز می فرماید:
« دانش به آموختن نیست؛ بلکه نوری است که در دل هر کس که خدای تبارک و تعالی بخواهد هدایتش کند، می افتد. بنابراین اگر خواهان دانش هستی، نخست حقیقت عبودیت را در جان خودت جویا شو و دانش را از طریق بکار بستن آن بجوی و از خداوند فهم و دانایی بخواه تا تو را فهم و دانایی دهد»(3)
نباید تصور نمود که کلام مولای بزرگوار(ع) مرحله اول یادگیری را نفی می کند؛ زیرا چنین علمی که « حکمت» نامیده می شود، می تواند حتی بدون آموختن، در قلب انسان پدیدار گردد. مانند افرادی که خواندن و نوشتن نمی دانند؛ اما با بکار بستن آنچه را که از محیط پرروشی فرا گرفته اند، چنان خود را آماده نموده اند که خداوند متعال چهار مرحله یادگیری را یکجا در قلبشان مستقر ساخته و آنان را به سوی سعادت و خوشبختی جاودانه رهنمون فرموده است.
بدین ترتیب می توان گفت که یادگیری های علمی انسان دارای مراحلی است که از مرحله خواندن آغاز می شود و با مرحله درونی شدن خاتمه می یابد.
بنابراین لازم است که تحلیل مراحل چهار گانه تحقیق علمی را بر اساس سخنان ارزنده ائمه معصومین (ع) مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم.

1- خواندن

بدون تردید، خواندن آغاز گر ورود هر فرد به مرحله یادگیری می باشد؛ زیرا بدون داشتن اطلاعات خواندن و نوشتن، هیچ علمی را نمی توان از محیط پرورشی فرا گرفت.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:
« هیچ یک از شما وقتی چیزی را نمی داند، از آموختن آن شرم نکند.»(4)
کلام مولای بزرگوار(ع) مبتنی بر آغاز مرحله یادگیری می باشد؛ زیرا فرا گرفتن هر علمی مستلزم آموختن آن علم می باشد.
آن بزرگوار در کلامی دیگر می فرمایند:
« بر دانش آموز لازم است که خود را در طلب علم کوشا سازد و از آموختن دانش خسته نشود و دانسته های خود را زیاد نشمارد.»(5)
از تحلیل این روایت نیز می توان دریافت که خواندن، آغاز گر رسیدن به مرحله بالاتر یادگیری می باشد و بدون گذراندن با موفقیت این مرحله امکان ندارد که انسان به سوی دانشمند شدن حرکت می کند.
بنابراین اولین مرحله یادگیری انسان با خواندن مطالب آغاز می شود. و اگر خواندن مطالب با فهمیدن همراه باشد، تلاش انسان می تواند او را به مرحله بالاتر ارتقاء دهد. بدین لحاظ می توان گفت که مرحله دوم یادگیری، فهمیدن آن چیزی است که انسان فرا گرفته است.

2- فهمیدن

دومین گام پس از خواندن، فهمیدن مطالبی است که فرد به وسیله خواندن فرا گرفته است؛ زیرا اگر کسی بخواند و نتواند آنها را بفهمد، بدون تردید در گام اول فراگیری علم در جا زده است و خواندن نیز نتوانسته است او را به مرحله بالاتر سوق دهد.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
« برترین قلبها، قلبی است که آگنده از فهم باشد.»(6)
و نیز می فرمایند:
« همانا این دلها ظرفهایی است و بهترین آن ها دلی است که خیر و خوبی را پذیراتر و نگهدارنده تر باشد.»(7)
بدین ترتیب می توان دریافت که فهمیدن پس از فراگیری آموختن علم، دارای ارزشی بسیار سودمند است و می تواند انسان را به سوی شناخت رهنمون گردد.
به عبارت دیگر باید گفت که فهمیدن، گام دوم یادگیری می باشد. اگر این مرحله وجود نداشته باشد، مرحله اول یادگیری، یعنی مرحله خواندن، هیچگونه سودی برای انسان نخواهد داشت؛ زیرا فهم مطالب است که انسان را قادر می سازد که اطلاعات را در ذهن و قلب خود بگنجاند و نگهداری نماید.

3- بکار بستن

سومین و مهمترین مرحله علم آموزی، بکار بستن است؛ زیرا علمی دارای ارزش است که پس از خواندن و فهمیدن، بکار بسته شود و مهارت لازم را در رفتار فرد ایجاد نماید.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
« هر گاه خبری ( مطلبی) را شنیدید، در اندیشه بکار بستن آن باشید نه به فکر عقل کردنش؛ زیرا بازگو کنندگان دانش بسیارند و به کار برندگان آن اندک!»(8)
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) نیز می فرمایند:
« هر اندازه که دلتان می خواهد بیاموزید اما ( بدانید که) تا به علم عمل نکنید، خداوند هرگز از آن به شما سودی نمی رساند؛ زیرا که دانایان به عمل کردن اهتمام می ورزند و نادانان به روایت کردن.(9)
این دو روایت ارزنده، اهمیت بکار بستن و علم را پس از فراگیری و فهمیدن آن، مورد تأیید قرار می دهد.
بکار بستن علم دارای ارزش والایی است و کسی که به علمش عمل کند، دارای مقام ارزنده ای می باشد.
مولای بزرگوار، امام صادق (ع) نیز می فرمایند:
« هر که برای خدا علم بیاموزد و برای خدا ( به آن) عمل کند و برای خدا به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها از او به بزرگی یاد شود و گفته شود: برای خدا آموخت، برای خدا عمل کرد و برای خدا آموزش داد.»(10)
و هر کس علمی را فرا گیرد و بدان عمل نکند، خداوند متعال او را خوار و پست می گرداند.
پیامبر بزرگوار(ص) می فرمایند:
« هر کس دانش بیاموزد و به آن عمل نکند، خداوند در روز قیامت او را نابینا محشور فرماید.»(11)
و نیز فرموده اند:
« روز قیامت، علمای بدکردار آورده و به آتش دوزخ افکنده می شوند و هر یک از آنها، مانند خر که بر گرد سنگ آسیا می چرخد. به او گفته می شود؛ وای بر تو! ما به واسطه تو به راه راست آمدیم و اینک تو را چه شده است؟ گوید: من شما را ( از گناه و زشتکاری) نهی می کردم و خود بر خلاف آن عمل می کردم.»(12)
بدین ترتیب می توان دریافت که هر چه به مراحل تکامل علم نزدیک تر می شویم، مسئولیتی سنگین بر دوش خود احساس خواهیم کرد؛ زیرا کسی که دانش را فرا گیرد و بکار بندد، با این عمل خود می تواند به مقام والایی نایل آید و در غیر این صورت آینده ای تاریک و ظلماتی در انتظار وی می باشد.

4- درونی شدن

مرحله چهارم یادگیری، دارای ارزش والایی است؛ زیرا اگر علمی در قلب دانشمند درونی شود، آن علم هرگز صاحبش را رها نخواهد ساخت.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:
« پست ترین دانش، آن دانشی است که از زبان فراتر نرود و ارجمندترین دانش، آن دانشی است که در اعضا و جوارح نمودار گردد.»(13)
باید توجه داشت که درونی شدن علم، همبستگی بسیار مثبتی با تحقیق و پژوهش آن علم دارد؛ زیرا کسی که با تحقیق و پژوهش علمی را به دست آورد، همواره می خواهد آن علم را در مراحل خاص خود بکار برد و به مرحله درونی شدن برسد.
کسانی که دین اجدادی خود را بدون تحقیق و بررسی پیروی می نمایند و هیچگونه آگاهی در مورد چگونگی آن ندارند، به راحتی در مقابل مخالفان تسلیم می شوند؛ زیرا دلیلی برای گفته های خود ندارد و دینشان بدون تحقیق است و اطلاعات در قلبشان درونی نشده است.
بنابراین دینی دارای اعتبار است که درستی آن توسط تحقیق کردن به اثبات رسیده باشد. کسی که دینی را با پژوهش و تحقیق پیروی نماید در مقابل تند باد حوادث و مخالفان، همچون کوه ایستادگی می نماید.
در قرآن کریم در مورد کسانی که دین خود را با تقلید از محیط نامطلوب بدست آورده اند، مطالب فراوانی بیان گردیده است. افرادی که در اثر تعاملات محیطی به دینی خدایتعالی مبعوث می شود تا آن قوم را از دین باطلشان به سوی حق دعوت کند، در مقابل سخنان او سرسختانه ایستادگی و مقاومت می کنند و هرگز حاضر نمی شوند دست از دین اجدادی خود بردارند.
خدای متعال در سوره انبیاء، آیات 53/ 52 می فرماید:
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا هذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ‌ .
« وقتی ابراهیم (ع) به پدرش (عمویش) و به قومش گفت: این تصاویر چیست که به عبادت آن ها کمر بسته اید؟
گفتند: پدران خویش را پرستشگر آنها یافتیم؟
استدلال قوم حضرت ابراهیم (ع) در پرستیدن بت ها در اثر یادگیری محیطی پدران خویش می باشد. آنها هر آنچه را که پدران خویش می پرستیدند، فرا گرفته بودند و اکنون ابراهیم (ع) با تمام توان و استدلال خود، سعی می کند این یادگیری محیطی را از ذهن و قلب آنان بزداید. ( و الله اعلم)
گاهی یادگیری محیطی چنان عمیق در ذهن و قلب افراد مؤثر می گردد که آنان با سرسختی درمقابل هدایتگری های پیامبر زمان ایستادگی و مقاومت می نمایند.
در سوره یونس آیه 78 می خوانیم:
قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیَاءُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا نَحْنُ لَکُمَا بِمُؤْمِنِینَ‌
« قوم فرعون به موسی گفتند: تو آمده ای ما را از آئینی که پدرانمان را بر آن یافتیم، بازداری و خود در زمین به سلطنت و عظمت برسی. ما به تو ایمان نمی آوریم.»
افرادی که در مقابل راهنماییهای حضرت موسی (ع) ایستادگی و مقاومت می کردند، بدون تردید تابع دینی بوده اند که از پدرانشان به آن ها رسیده بود و به همین جهت به آسانی نمی توانستند از آن دست بردارند. افرادی که دین پدران خویش را پیروی می کردند، انسانهایی بودند که این عمل خود را به حق می دانستند و گمان می کردند از دین حقیقی پیروی می نماید. ( والله علم)
یادگیری محیطی، از سوی والدین و محیط اجتماعی انسانها، در تربیت آنان نقش بسزایی دارد به طوری که وقتی به آنان راه حقیقت ارائه می گردد، از پذیرش آن شدیداً خودداری می کنند.
خداوند متعال در سوره مائده، آیه 104 می فرماید:
وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لاَ یَهْتَدُونَ‌ .
« و هنگامی که به آنها گفته شود به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر بیائید، گویند؛ آنچه را که از پدران خود یافته ایم ما را بس است!
آیا نه چنین است که پدران آنها چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند؟»
افرادی که به دین اجدادی خود وابسته مانده اند. و هرگز نمی خواهند از آن ها دست بردارند اگر چه اجداد آنها در گمراهی کامل بوده اند، تأثیر یادگیری محیطی را در آنها به اثبات می رساند.(والله اعلم)
مطالعه این موضوع در زمان ما کاملاً آسان است. افرادی که پیرو ادیان باطل می باشند و هرگز حاضر نیستند از دین اجدادی خود که باطل است دست بردارند، از دین والدین خود پیروی می کنند؛ زیرا هر کدام از آنان دین اجدادی خود را حقیقی می پندارند درحالی که از نظر عقل، دین حقیقی یکی بیشتر نمی تواند باشد به لحاظ اینکه دینی با حقیقت همراه است که از سوی خدایتعالی مورد تأیید باشد.
آیا خدای متعال تمام ادیان ناخالص و گاهی باطل را مورد تأیید قرار می دهد؟
یادگیری های محیطی که از طریق والدین در کودک تأثیر می گذارد، فراتر از آموزش زبان و دین می باشد. سنت ها و نگرش هایی که بنیانگذار آن والدین و جامعه می باشند، کودک را بدون آنکه خود بخواهد به سوی خود فرا می خوانند.
این نوع یادگیری در محیط تربیتی و آموزشی دوم یعنی اجتماع شدیدتر می شود؛ زیرا دومین محیطی که روی رفتار و شخصیت فرد تأثیر می گذارد، محیط اجتماعی است که کودک در آن به سر می برد.
فرهنگ حاکم بر جامعه، نوع حکومت ها، عواملی هستند که در تکوین رفتار محیطی- شخصیتی فرد مؤثرند.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
« مردم به حاکمان خود بیش تر شباهت دارند تا به پدران خویش» (14)
کلام مولای بزرگوار(ع) بیانگر این حقیقت است که خصوصیات فرهنگی و اجتماعی نه تنها از سوی والدین به افراد منتقل می شود؛ بلکه تعاملات محیط و جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند، نیز می تواند بر روی ویژگی های فرهنگی و اجتماعی شخص تأثیر گذار باشد.
تأثیر گذاری فرهنگ جامعه بر روی رفتار انسان از فرهنگ والدین بیشتر است. محیط اجتماعی، پایه گذار فرهنگ و هویت اجتماعی فرد می باشد. سالم بودن هویت و فرهنگ فرد به سالم بودن محیط اجتماعی وی وابسته است؛ زیرا در جامعه ی ناسالم است که افراد نابهنجار و متخلف تربیت می شوند.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
« وقتی محیط اجتماع آلوده باشد، سجایای اخلاقی بی رونق و زبان آور می شود، و رذایل و ناپاکی در جامعه گسترش می یابد.»(15)
روایاتی که ارائه گردید، همگی بیانگر یک حقیقت است و آن اینکه محیط تربیتی برای فرد ابتدا دامن خانواده و سپس محیط اجتماع می باشد.
خانواده، باورها و نگرش ها و گویش های خود را به کودک القا می کند. کودک در خانوده ای که به زبان فارسی سخن می گویند، نا آگاهانه به زبان فارسی سخن خواهد گفت و کودکی که در خانواده ای که به زبان انگلیسی تکلم می کنند، بطور یقین به زبان انگلیسی تکلم خواهد نمود. کودک در انتخاب زبان از خود اراده ای ندارد و این یادگیری از سوی محیط تربیتی بر وی القا شده است.
و نیز فردی که در خانواده و محیط مسلمان تربیت شده است به تبع والدین و اجتماع خود مسلمان است و فردی که در خانواده و اجتماع مسیحی رشد کرده باشد به تبع محیط تربیتی خود مسیحی تربیت می شود. پیروان ادبیان دیگر نیز چنین هستند. آنها درانتخاب دین خود هیچگونه دخالتی نداشته اند و این والدین و محیط تربیتی بودهاست که القائات خود را بر آنان تحمیل نموده است.
محیط های تربیتی اجتماعی تنها شامل خود اجتماع نمی باشد؛ بلکه محیط های تربیتی دیگر مانند کودکستان، دوران تحصیلی ابتدایی و متوسطه و دانشگاه، و ...همگی تأثیر گذار باورها و نگرش ها و فرهنگ های افراد می باشند که همه این یادگیری ها از محیط اجتماعی سر چشمه می گیرند.

پی نوشت ها :

1. اِنَّ اللهَ تعالی یَقولُ لِلعَبدِ یَومَ القیامَةِ: عَبدی اَکنتَ عالِماً؟ فَاِنْ قالَ نَعَمْ، قالَ لَهُ: اَفَلا عَمِلتْ بِما عَلِمْتَ؟ وَ اِنْ قالَ کُنتَ جاهلاً، قال لَهُ: اَفَلا تَعَلَّمْتَ حَتّی تَعمَلَ، فَیَخصُمُ، فَتِلَکَ الحُجَّةُ البالغَ]ُ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی خَلقِهِ ( اصول وافی، ص 371).
2. اِنَّما العالِمُ مَن دعاءُ عِلمُهُ اِلَی الوَرَعِ و التُّقی، وَ الزُّهدِ فِی عالَمِ الفَناءِ، وَ التَّوَلُّهِ بِجَنَّةِ المَأوَی ( میزان الحکمه، ج8، ص 3986).
3. لَیسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ، انَّما هُوَ نورٌ یَقَعُ فی قَلبِ مَن یُریدُ اللهُ تبارکَ وَ تعالی انْ یَهدیَهُ. فَاِن اَردَتَ العِلمَ فَاطلُب اوَّلاً فِی نَفسِکَ حقیقَة العُبُودیَّةِ، وَاطلُبِ العِلمَ بِاستعمالِهِ وَ استَفتِهِمُ اللهُ یُفهِمْکَ ( میزان الحکمه، ج8، ص 4016).
4. لا یستَحینَّ أحَدٌ إذا لَم یَعلَمِ الشَّیءِ أنَ یَتَغَلَّمَه ( میزان الحکمه، ج8، ص 3965).
5. عَلَی المُتَعلِّمِ أنْ یُدئبَ نَفسَهُ فِی طَلَبٍ وَ لا یَمَلَّ مِن تَعَلُّمِهِ وَ لا یَستَکثِرَ ما عَلِمَ ( همان، ج8، ص 3979).
6. أَفضَلُ القُلُوبِ قَلبٌ حُشیّ بِالفَهمِ ( همان، ج8، ص 4985).
7. اِنّ هِذهِ القُلوبَ أَوعیةٌ فَخَیرُها أَوعاها لِلخَیرِ ( میزان الحکمه، ج10، ص 4983).
8. اِعقِلُوا الخَبَرَ اِذا سَمِعتُمُوهُ عَقَلَ رِعایَةٍ لا عَقَلَ رِوایَةٍ ‌فَاِنَّ رُواةَ العِلمِ کَثیرٌ وَ رعاتَهُ قَلیلٌ ( میزان الحکمه، ج8، ص 4004).
9. تَعَلَّمُوا ما شِئتُم أنْ تَعَلَّمُوا فَلَن یَنفَعَکُم اللهُ بالعِلمِ حَتّی تَعمَلُوا بِهِ؛ لِانَّ العُلَماءَ هِمَّتُهُمُ الرِّعایَةُ، وَ السُّفَهاءَ هِمَّتُهُمُ الرَّوایَةُ ( همان، ج8، ص 4004).
10. مَن تَعَلَّمَ للهِ وَ عَمِلَ للهِ وَ عَلَّمَ للهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ عَظیماً فَقیلَ: تَعَلَمَ للهِ وَ عَمِلَ للهِ وَ عَلَّمَ للهِ ( میزان الحکمه، ج8، ص 3965).
11. مَن تَعَلَّمَ العِلمَ وَ لَم یَعمَل بِما فیهِ حَشَرَهُ اللهُ یَومَ القیامةِ أعمَی ( همان، ج8، ص 4006).
12. میزان الحکمه، ج8، ص 4006.
13. أوضَعُ العِلمِ ما وُقِفَ عَلَی اللِّسانِ وَ أرفَعُهُ ما ظَهَرَ فِی الجوارِحِ و الاَرکانِ ( میزان الحکمه، ج8، ص 4004).
14. النّاسُ بامرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بابائِهِم ( حدیث تربیت، ج2، ص 92).
15. إِذا خَبَثَ الزَّمانُ کَسَدتِ الفَضائِلُ وَ ضَرَّتْ وَ نَفَقَتِ الرَّذائِلَ وَ نَفَعَتْ ( حدیث تربیت، ج2، ص 105).

منبع مقاله :
ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم



 

 

نسخه چاپی