کانون های تجاری ایران در دوره صفوی (1)
کانون های تجاری ایران در دوره صفوی (1)

 

نویسنده: راضیه محمدقاسمی
منبع: راسخون



 

چکیده:

عصر صفوی یکی از مهم ترین دوره های تاریخی ایران است که از لحاظ سیاسی و اقتصادی نسبت به دوره های قبل آن متمایز می باشد. دردهه های آغازین قرن یازدهم قمری(هفدهم میلادی) که مقارن با پادشاهی شاه عباس اول است، اوج رونق و شکوفایی ایران به ویژه از لحاظ اقتصادی می باشد. بسیاری از شهر های ایران در این دوره از لحاظ تجاری رونق قابل ملاحظه ای یافتند که این امر به دلیل عبور کاروان های تجاری و رفت و آمد تعداد بی شماری از بازرگانان داخلی و خارجی بوده است. از طرفی توجه خاص شاه به بعضی شهر ها در رونق تجاری آن بی تأثیر نبوده است. سیاحان اروپایی در مدت اقامت خود در ایران از شهر های بسیاری دیدن کرده و شرح اوضاع آن مناطق را به ویژه از لحاظ اقتصادی ـ تجاری در سفرنامه های خود بیان کرده اند.
در این مقاله به روش توصیفی و به شیوه مطالعات کتابخانه ای مهم ترین کانون های تجاری ایران در عصر صفوی، مورد بررسی قرار گرفته است.

کلید واژگان:

صفوی، سفرنامه، سیاحان، مراکز تجاری

کانون های تجاری ایران در دوره صفوی

یکی از جوانب خاص تکامل اقتصادی ایران در دوره صفوی این بود که اعتلای اقتصادی و رونق امور تجاری بیشتر در شهر های مرکزی و غربی کشور یعنی اصفهان، شیراز، همدان، کرمان، رشت و آذربایجان(تبریز و اردبیل) مشهور بوده است و بر عکس خراسان، به استثنای مشهد و قندهار، در این دوره دچار رکود گشته بود و علت این توقف به طور کلی تعدیل شدید روابط اقتصادی با آسیای میانه بوده است (پیگولوسکایا، 1354: 545). شهر هایی در اثر داد و ستد و فروش ابریشم و محصولات ابریشمی مشهور گشتند و از سایر شهر های ابریشم خیز، محصول ابریشم و سایر محصولات به آنجا حمل می شد. بازرگانان خارجی عمدتاً در این شهر ها حضور داشتند و مسیر کاروان های تجاری بودند (ثواقب،1380،ج2: 145-144). موقعیت جغرافیایی، اقلیم و آب و هوا به دلیل تاثیری که در کشاورزی داشت و علاقه شخصی شاهان صفوی به بعضی شهر ها را هم نمی توان نادیده گرفت. مثلاً توجهی که به شهر اردبیل می شد این بود که اجداد شاهان صفوی در آنجا مدفون و در نتیجه مورد توجه و علاقه آنها بود. بر این اساس مهم ترین کانون های تجاری در آن دوره عبارت بودند از:

اصفهان

از مهم ترین کانون های تجاری در دوره صفویه« اصفهان» بوده است. انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت و قرار داشتن آن در مسیر کاروان های بزرگ تجاری در این امر بی تاثیر نبوده است. در مورد علل انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت ایران صفوی در فصل دوم نکاتی بیان شد. این انتخاب هم از جنبه سیاسی ـ نظامی و هم اقتصادی حائز اهمیت بوده است. اما مساله اقتصادی آن بیشتر مورد توجه بوده است. توجه شاه عباس به رونق اقتصادی و رشد تجارت بین المللی بود که استفاده از راه دریایی این امکان را فراهم می ساخت. به دلیل اهمیت یافتن خلیج فارس در صدور محصولات، و مرکزیت اصفهان و نقش مواصلاتی آن در صدور محصولات داخلی به ویژه ابریشم شمال ایران به کرانه های خلیج فارس، این شهر از اهمیت خاصی برخوردار گردید(همان: 144). اولئاریوس در مورد انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت از طرف شاه عباس اول می نویسد: « شاه عباس زمانی که مصمم شد پایتخت شاهی را از قزوین به جای آرام تر و زیبا تری منتقل کند، اصفهان را برگزید و نه تنها شهر را با ساختمان های با شکوه آراست، بلکه از ایالات دیگر اقوامی را به آنجا کوچاند که امروز اصفهان همچون جهان کوچکی می ماند که بیش از پانصد هزار نفر جمعیت را می توان در آن شمرد (اولئاریوس، 1363: 237). بی دلیل نیست که ضرب المثل «اصفهان نصف جهان» در میان مردم روایج یافت!
رونق و شکوفایی اصفهان تا حدی ناشی از سیاست های جذب جمعیت بود که شاه عباس اتخاذ کرد. در نتیجه این سیاست نه تنها عناصری در سپاه، بلکه در بین اهالی وارد شدند که جدیتشان در شغل، حرفه و مهارت در کسب و کار برای پایتخت مفید واقع شد. سیاست مربوط به جمعیت با انتقال سه هزار خانوار ارمنی به اصفان به وضوح آشکار گردید (رویمر،1385: 358). ارامنه در تجارت مهارت زیادی داشتند.
بنا بر نظر سحاب در کتاب « تاریخ زندگانی شاه عباس»، در اثر سفر هایی که شاه عباس به اصفهان می نمود، طراوت و هوای اصفهان که بسیار مطلوب بود در نظر شاه جلوه نمود و امر داد که پایتخت را به اصفهان انتقال دهند (سحاب، 1325: 175). این مطلب با مسائل اقتصادی نیز در ارتباط است، زیرا هوای مساعد در جذب بازرگانان داخلی و حتی خارجی موثر بود. شاردن نیز آب و هوای اصفهان را سالم ترین و سازگار ترین آب و هوایی توصیف می کند که به عمر خود در سراسر گیتی دیده است (شاردن، 1374،ج4: 1584)
میرزا حسن خان انصاری نیز در مورد انتخاب اصفان می نویسد: «شاه عباس اول پاتیخت را به اصفهان منتقل فرمود و مساعی مشکوره به آبادی نمود. نظر به مجاهداتش بر اساس دین و خیرات برای مسلمین، جنت مکانش گفتند؛ بسیاری تجار و صنعت گران عالم را آورده؛ مهم ترین مرکز تجارت مشرق زمین شده و از گرانبهاترین منسوجات زرینه تا فرومایه تر البسه ریسمانی به دیگر ممالک آسیا رفته... بعضی بازار ها و دکاکین رعیتی نمایش را فرمود خراب کرده و طرح جدید ساختند (جابرانصاری،1358: 39). البته اهداف سیاسی را نباید نادیده گرفت. شاردن این اهداف را «نیات بلند شاه در تسخیر فارس و ولایات مجاور کرانه دریای فارس» می داند (همان: 1589). تاورنیه نیز علاوه بر موقعیت و وضع جغرافیایی اصفهان، نزدیکی به ممالک مفتوحه را ذکر می کند (تاورنیه، 1369: 378).
اقدامات شاه عباس اول در راه ایجاد امنیت، تسامح مذهبی و حمایت از تاجران، بیگانگان به ویژه اروپاییان را ترغیب به آمدن به اصفهان می کرد. تلاش او در آبادانی و زیبایی شهر نیز در جذب سیاحان، تاجران و سفرای دیگر کشور ها به این شهر نیز بی تاثیر نبوده است. به قول دلاواله اصفهان آن زمان با ناپل برابر بود. (دلاواله،1370: 36). کمپفر نیز می نویسد: «اصفهان را بزرگ ترین شهر آسیا در این سوی رود کنگ می توان به حساب آورد» (کمپفر،1350: 185). تعداد قابل ملاحظه ای از اروپاییان در اصفهان اقامت داشتند که از آن جمله عاملین کمپانی های هند شرقی انگلیس وهلند، صنعت-گران و هنرمندان اروپایی و آسیایی از جمله ساعت سازان سوئیسی و کوزه گران چینی و همچنین روحانیون طریقت های مختلف کاتولیک که شاه عباس آنها را به دایر کردن صومعه در اصفهان و رسیدگی به احتیاجات معنوی ساکنین اروپایی تشویق می کرد را می توان نام برد (سیوری، 1374: 172). در اصفهان کمپانی های هلند و انگلیس نمایندگان تجاری و تجارت خانه ای بسیار زیبا و با وسعت داشتند (دولیه دلند، بی تا: 24 و کمپفر،1350: 197). فیگوئروا که که در زمان شاه عباس اول در اصفهان حضور داشته در مورد کثرت اروپاییان در اصفهان می نویسد: «محاسبه و آمار بیگانگانی که در اصفهان مقیم هستند، غیر ممکن می باشد، زیرا این تعداد به قدری زیاد است که کاروانسرا های شهر، با همه وسعت و تعدادی که دارند قادر نیستند آنان را در خود جای دهند (فیگوئروا، 1363: 208). این مطلب نشان دهنده رونق تجارت در اصفهان می باشد که تا این حد مردم دیگر کشور ها از جمله اروپا را جذب می کرد و آنها نیز از طریق تجارت در اصفهان سود سر شاری به ویژه از تجارت ابریشم به دست می آوردند. شاردن اصفهان را یکی از مراکز مهم تولید پارچه های زربفت می داند که این پارچه ها از گرانبها ترین و نفیس ترین منسوجات آن زمان به شمار می رفت و نرخ هر گز آن 50 تومان بود (فریر، 1384: 326 و شاردن،1374،ج2: 896). ). بنا بر نوشته اروج بیگ «پارچه های ابریشمی که با نهایت ظرافت در شهرستان های اطراف اصفهان به ویژه کاشان بافته می شد در بازار های اصفهان به مشتریان عرضه می-شده است (اروج بیگ، 1338: 43).
شاه عباس تلاش بسیاری در رونق تجارت این شهر می کرد. انتقال ارامنه به اصفهان در واقع یکی از اهداف او در این زمینه بود، به طوری که یان اسمیت در سفرنامه خود می نویسد: « شاه عباس برای آبادی و توسعه اقتصادی اصفهان تلاش بسیاری کرد. او هزاران نفر از مسیحیان سرزمین های ترک و مسیحی نشین که را فتح کرده بود به اصفهان کوچاند که در میان آنها عده ای بازرگان و سرمایه دار نیز وجود داشت. در این میان گروهی بازرگان وجود داشت که به تجارت با کشور های خارجی می پرداختند و از این راه منافع فراوانی کسب می شد (فلور، 1356: 82). ارامنه از اوزان، اندازه ها، انواع پول ها، قیمت کالا ها و قوانین گمرکی و تجاری در تمام شهر ها اطلاع داشتند (درهوهانیان،1379: 119).
شاه عباس حتی برای رونق کشاورزی اصفهان که یکی از ارکان اقتصادی این شهر بود، تدبیری به کار برد. او تصمیم گرفت آب کوهرنگ را به اصفهان انتقال دهد. به همین دلیل فضل الله شهرستانی وزیر اصفهان را مامور این کار کرد، ولی کار به جایی نرسید. پس از چند سال محب علی بیگ با چند مهندس ادامه کار را دنبال کردند و او پس از چندی پیشنهاد ساخت سدی را به ارتفاع هشتاد ذرع داد. شاه سرانجام ادامه این کار را به امام قلی خان بیگلربیگی فارس سپرد (میرمحمد صادق، 1382: 145). البته این طرح در زمان شاه عباس به دلایلی ناکام ماند. اولئاریوس علت آن را سردی هوا می داند و می نویسد: «کارگران به دلیل شرایط جوی و سرما و برف در محل حفر تونل سالی سه ماه بیشتر نمی توانستند کار کنند و پیشرفت قابل توجهی به دست نمی آمد (اولئاریوس، 1369،ج2: 603). سانسون نیز مخالفت های شیخ علی خان(رئیس الوزرا) را مانعی در اتمام این طرح می داند. زیرا با حاصلخیزی اصفهان او نمی توانست محصولات همدان و کرمانشاه را در اصفهان بفروشد (سانسون،1346: 103-102). در دوره های شاه عباس دوم، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین تلاش هایی در این مورد صورت گرفت که موفقیت آمیز نبود.
یکی از مهم ترین عوامل رونق اقتصادی اصفهان وجود بازار های متعدد در آن بود. بازار های فراوانی در اصفهان وجود داشت که کالا های مختلفی در آن تولید و به فروش می رسید و همیشه مملو از جمعیت و تجار بود که به داد و ستد مشغول بودند. شاردن می نویسد: « همیشه در بازار های اصفهان انبوه جمعیت چنان عظیم است که اشخاص سواره، پیشاپیش خود، خدمتکاری برای گشودن راه عبور مامور می سازند (شاردن،1345،ج7 :67 و 1379 :6).
میدان نقش جهان اصفهان یکی دیگر از مراکز تجارت در اصفهان بوده و همواره مورد توجه سیاحان قرار داشته است. اولئاریوس در مورد این میدان می نویسد: «میدان نقش جهان اصفهان یا مکان بزرگ تجارت آنقدر بزرگ است که نظیر آن را در هیچ جا ندیده ام» (اولئاریوس،1363: 239). پردولاماز نیز میدان نقش جهان را یکی از زیباترین میدان های جهان می داند (کشیشان فرانسوی، همان: 91). فیگوئروا درباره بازار ها و حجره های میدان می نویسد: «در هر چهار طرف این میدان فروشگاه هایی ساخته اند. همه این دکان ها سکویی در جلو و اطاق کوچک و مهتابی در قسمت فوقانی دارند. به فرمان شاه در اطراف میدان بنا های بزرگ ساخته اند تا تناسب این حجرات کوچک که همگی ارتفاع مساوی دارند بهم نخورد» (فیگوئروا،1363: 212). تاورنیه نیز از بازار های اطراف میدان و اجناسی که در هر یک از آنها تهیه و به فروش می رسید شرح مختصری می دهد و می نویسد: «بین عالی قاپو و بازار ارامنه، به دباغی پوست اختصاص دارد. هم چنین مشک و راویه و دلو درست می کنند. تیر و کمان ساز ها و جبه چی ها در این جا هستند. از دهنه بازار ارامنه تا آخر این قسمت بازار غربی، دکاکین عطاری و ادویه فروشی است... (تاورنیه،1369: 389). توماس هربرت درباره میدان نقش جهان می نویسد: «این میدان بزرگ بدون شک مجلل ترین و مطبوع ترین بازار در سراسر جهان است. این میدان شبیه مرکز بورس ما یا میدان سلطنتی در پاریس است (هربرت، نقل از نوایی،1370، ج1: 236 و همایون، همان: 127).
توجه شاه عباس به سهولت تجارت، رفاه و آسایش تجار به حدی بود که دستور داد که اجناس موجود در بازار اصفهان به شکلی ترتیب و نظم یابند که بازرگانان و مردم عادی بتوانند در خود میدان اشیاء معمولی و متداول عام و در بازار های اطراف آن کالا های نادر و نایاب را به دست آورند. همچنین عامل هایی بین بازار شاه و اسواق اطراف استقرار یافتند و به فرمان شاه «فروشندگان اجناس واحدگرد هم می آمدند و در محل و منطقه مخصوص رسته هایی پدید می آورند» (شاردن،1345، ج7: 113). شاردن بازار های بسیاری (صحافان، سراجان، چرم فروشان، شمشیر سازان، قلابدوزان، جوراب فروشان، جواهرفروشان، حلاجان...) را در اصفهان توصیف می کند که هر کدام مربوط به یک صنف بود و داد و ستد در آن رونق فراوانی داشت (شاردن،1379: 76-75). اروج بیگ شمار دکان های اصفهان را ده هزار نوشته است (اروج بیگ، 1338: 209). دلاواله اصفهان را عالی تر از قسطنطنیه توصیف می کند و می نویسد: «بازار هایش بسیار بزرگ و مسقف و مملو از انواع و اقسام اجناس مناسب مشتریان و مرکز داد وستد هر نوع کالایی است» (دلاواله،1380،ج1: 472).
بازار اصفهان مساحتی حدود 30 کیلومتر مربع را می پوشاند. فرایر که در 1677م/1087ق از اصفهان بازدید کرد، سخت تحت تاثیر مجموعه منظره بازار قرار گرفته و در توصیف آن می نویسد: «این حیرت انگیزترین نمونه عظمت در بزرگداشت تجارت که تمامی جهان می تواند به آن بنازد و بورس های ما در مقابل این بازار های معروف، ساختمان های پراکنده ای بیش نیست» (به نقل از سیوری، 1374: 162). کمپفر وجود بازار قیصریه را معیار خوبی برای اظهار نظر درباره رفاه اجتماعی و توسعه داد وستد در اصفهان می داند و می نویسد در دالان های مسقف این بازار، پارچه های پشمی، زری، منسوجات پنبه ای و ابریشمین و انواع و اقسام اجناس خارجی دیگر برای فروش در معرض تماشا قرار گرفته است (کمپفر،1350: 194). پارچه های بافته شده توسط بافندگان، در بازار قیصریه، در حجره های بسیار در معرض فروش گذاشته می شد و بخشی نیز روانه بازار های خارجی می شد.
در واقع مهم ترین بازار های عهد صفویه همانا بازار های
اطراف میدان نقش جهان و بازار قیصریه و انشعابات آن بود که مهم ترین فعالیت های بازرگانی اعم از داخلی و خارجی در این بازار ها جریان داشت. در این بازار ها علاوه بر سراها، تیمچه ها و کاروانسرا ها، مدارس و مساجدی نیز وجود داشت. در کاروانسرا های موجود در بازار، اجناس تحویل گرفته و سپس وزن، ارزیابی و انبار می شد (سیوری،1374: 164). کاروانسرای «لله بیگ» و کاروانسرای «شاهی» در بازار قرار داشتند که محل تجارت بازرگانان بود (شاردن،1379: 90). فیگوئروا نی کاروانسرایی در بازار را توصیف می کند که از نظر او واقعاً « شاهانه» بوده است (فیگوئروا، همان: 314-312).
کاروانسرا های تجاری که در اصفهان وجود داشت و مملو از کاروان ها با بار های تجاری از اقصی نقاط کشور بود، منبع درآمدی برای شاه بود. اولئاریوس می گوید: «کاروانسرا ها که تجار در آن حجره داشته و مشغول تجارت هستند، سالانه مبلغ 50 هزار تالر(150 هزار مارک) به شاه مالیات می دهند» (اولئاریوس،1369،ج2: 745). دلاواله نیز می نویسد که در اصفهان کاروانسرا هایی برای اقامت خارجیان وجود داشته که همگی خوب و وسیع ساخته شده بودند (دلاواله،1380،ج1: 472). اصفهان به عنوان مرکز ثقل تجارت و تولیدات صنعتی و کشاورزی در دوره صفوی رشد چشمگیری یافت. اگرچه ممکن است ارقام گزارشی سیاحان مبالغه باشد، اما نشان دهنده وفور بازرگانان مختلف و داد و ستد آنان در اصفهان دارد.

تبریز

تبریز یکی از مهم ترین شهر های ایران در دوره صفوی بود. دریابل تبریز را شهری بزرگ با مساجد، باغ ها و ساختمان-های زیبا توصیف می کند(دریابل،1351: 54). اگرچه تبریز از لحاظ بازرگانی، ثروت و جمعیت دومین شهر ایران پس از اصفهان بود (شاردن،1374،ج2: 476 )، اما به واسطه فعالیت های تجاری یکی از معروف ترین شهر ها و کانون های تجاری آسیا بود. تاورنیه در مورد تجارت تبریز می تویسد: «تبریزدائماً با عثمانی، اعراب و گرجی ها، هندوستان و دولت مسکوی تجارت داشت. عده کثیری تجار و مقدار فراوانی مال التجاره در آنجاوجود دارد. خصوصاً ابریشم که از گیلان و نقاط دیگر به تبریز حمل می شو »(تاورنیه، 1369: 67-66)، زیرا ابریشم تنها از راه جنوب صادر نمی شد، بلکه از راه شمال و خصوصاً روسیه نیز تجارت صورت می گرفت و از نقاط عمده ای که در مرکز این تجارت قرار داشت، تبریز بود (باستانی، 1362: 118). از آنجا که ابریشم گیلان به تبریز می آمد و نخ ابریشمی از آن تهیه می شد «عده کثیری کارگر ابریشم باف در تبریز زندگی می کردند» (تاورنیه، 1369: 67). تاورنیه همچنین نیز می نویسد: «در تبریز کلیه ارزاق گران نیست و پول در آنجا بیش از سایر نقاط آسیا در گردش و جریان است (تاورنیه،1369: 66). اولیا چلبی که در زمان سلطنت شاه صفی در سال 1050 ق به تبریز آمده بود، می نویسد: «200 باب کاروانسرا و حدود7000 دکان در این شهر است که به طرز حلب ساخته شده و جمیع امتعه و کالا های تجاری در این بازار به فروش می رسد و تیمچه های بزرگ دارد که تجار درآن تجارت و کاسبی می کنند» ( به نقل ازمشکور، 1352 :59-58). شاردن نیز بازار تبریز را آبادترین و بهترین بازار های آسیا می داند که جمعیت کثیری در آنجا رفت و آمد می کردند. «دکان های آن انباشته از کالا های متنوع است که بیانگر آبادی و شکوه شهر می باشد. زیبا ترین بازار های تبریز بازاری است که جایگاه خرید و فروش مصنوعات گرانبها و انواع جواهر می باشد و بازار «قیصریه» نامیده می شود» (شاردن، 1374، ج2: 477). شاردن همچنین در خصوص حضور تجار خارجی و رونق تجارت در تبریز می نویسد: « از کلیه ممالک آسیایی در تبریز گروه هایی سکونت دارند. سرتاسر این شهر پر از صنایع پارچه، ابریشم و زرگری است. عالی ترین دستاورد های ایران در تبریز تهیه می شود. بازرگانان بزرگ شهر تاکید می کردند که همیشه سالیانه شش هزار عدل ابریشم در کارگاه های این شهر یافت می شود. تجارت تبریز در سرتاسر ایران، عثمانی، مسکوی و هندوستان و ممالک ساحلی دریای سیاه گسترده شده است (شاردن، 1349، ج2: 410-409).
رونق تجارت باعث افزایش جمعیت تبریز شده بود. «لابولای لوگوز»(2) فرانسوی که نمایندگی کمپانی هند را در اصفهان بر عهده داشت، قبل از تشکیل کمپانی فرانسه، در سال 1645م/ 1055ق به تبریز سفر کرد. وی این شهر را از نظر جمعیت با فلورانس مقایسه می کند و می نویسد: «این شهر بهترین شهر تجارتی آسیاست و علت آن عبور کاروان هایی از این شهر می باشد که همه نوع کالا حمل می کنند.که شامل طلا، نقره، پارچه های ظریف، ابریشم، الماس، پارچه های کتانی، دارچین و... می شد. در تبریز دستمال های ابریشمی تهیه می شود که به یونان و آفریقا صادر می گردد (مشکور، 1352: 75). سانسون از وجود کارگاه های نساجی در تبریز خبر می دهد (سانسون،1346: 191). ابریشم خام گیلان به تبریز می آمد و در آنجا از آن نخ ابریشمی تهیه می شد (کارری،1383: 31).
«لابرولاندیر» که در زمان شاه سلطان حسین از تبریز دیدن نمود، این شهر را از بزرگ ترین مراکز تجاری بعد از اصفهان محسوب می دارد و بازار آن را نیز به عنوان یکی از زیباترین بازار های آسیا توصیف می کند (گرس،1370: 180-177).شهر تبریز در دوره صفویه به چنان رونقی رسیده بود که از نظر شاردن «در ایران هیچ جا نیست که بتوان مانند تبریز به راحتی و آسایش زندگی کرد و کلیه مایحتاج در حد وفور باشد» (شاردن،1374،ج2: 480).

قزوین

قزوین یکی دیگر از کانون های تجاری ایران در عصر صفوی می باشد. از زمانی که شاه طهماسب پایتخت را به دلایلی چون حملات عثمانی، از تبریز به قزوین انتقال داد بر رونق آن افزوده شد. فیگوئروا می نویسد: «شهر قزوین تا بدان حد قابل اهمیت است که بعد از آنکه عثمانی ها قسمتی از ایالات آذربایجان را به امپراطوری خود اضافه ساختند و شهر تبریز را غارت کردند، شاهان ایران قزوین را پایتخت خود قرار دادند (فیگوئروا،1363: 261).
در احسن التواریخ تاریخ انتقال پایتخت به قزوین در 14 رمضان 955 ق بیان شده است (روملو، 1357، ج2: 433). اگرچه احمد قمی علت انتخاب قزوین را موقعیت جغرافیایی آن به دلیل دور بودن از مرز عثمانی و مناسب بودن برای قشلاق ذکر می کند (حسینی، 1359، ج1: 378)، اما نباید موقعیت تجاری آن را نادیده گرفت. شاردن در خصوص تعیین قزوین به پایتختی می نویسد: «به سبب اینکه بر سر راه ایالات و ولایات جنوبی ایران با هیرکانی و ماد است و کاروان-های تجاری پیوسته از آن می گذرند دارای موقع بازرگانی ممتاز می باشد. در سال 955 ق وقتی که شاه طهماسب خود را از دفاع تبریز در برابر تهاجم پادشاه عثمانی ناتوان دید، ناچار گشت پایتخت را به قزوین منتقل کند. وی این شهر را برای اقامت در تمام فصول مناسب دید (شاردن،1374، ج2: 511). از نوشته شاردن می توان دریافت که عوامل سیاسی، تجاری و جغرافیایی در انتخاب قزوین دخیل بوده است.
قزوین قبل از صفویه نیز از مهم ترین مرکز ارتباطی ایران بوده است. این شهر علاوه بر گیلان و مازندران، راه ارتباطی مستقیم از شرق با خراسان، از غرب با آذربایجان، از جنوب، از طریق ساوه با اصفهان و از جنوب غربی با همدان و کرمانشاه دارد. این مرکزیت برجسته ارتباطی به قزوین امتیاز خاص می داد (پارسا دوست، 1381: 715). همچنین گفته شده که در این تغییر و تبدلات، مساله هر چه بیشتر ایرانی شدن امپراطوری صفوی را می توان مشاهده کرد چون سنت دیرپای ترکمانان در تبریز، با این کار مفهوم و اهمیت خود را از دست می داد (کمبریج، همان :60 ). البته پارسادوست این نظر را قبول ندارد و آن را رد می کند (پارسادوست، 1381: 716). قزوین حدود نیم قرن پایتخت ایران بود تا اینکه سرانجام اصفهان به پایتختی برگذیده شد.
سیاحان بر اهمیت تجاری این شهر اشارات متعددی دارند. دولیه دلند در سفرنامه خود می نویسد: «در قزوین بازار های بزرگی وجود دارد. محصول عمده این شهر پسته می باشد. عده زیادی در این شهر سکنی دارند که به تجارت مشغول می-باشند (دولیه دلند، بی تا :16). دریابل که در زمان شاه عباس از قزوین دیدن کرده قزوین را با شهر آلمانی برسلو مقایسه می کند (دریابل،1351 :49). محصولات کشاورزی این شهر به خارج نیز صادر می شده است. تاورنیه می نویسد: «مقدار فراوانی از پسته قزوین از ایران خارج و بیشتر به هند صادر می شود (تاورنیه، 1369: 77 و کشیشان فرانسوی،همان: 71). دلاواله نیز قزوین را شهری «پرجمعیت، تجاری و پر داد و ستد» توصیف می کند و می نویسد: «همه نوع کالایی در آنجا له فروش می رسد وکلیه لوازم ضروری و مایحتاج زندگی و انواع پارچه و سایر کالا ها به میزان زیادی وجود دارد ( دلاواله،1380،ج1: 709).
از باغ های بزرگ و مستعد قزوین انواع و اقسام میوه به دست می آمد که باغداران به شهر منتقل می کردند. همچنین در مراتع آنها رمه های گاو و گوسفند زیادی وجود داشت که گوشت و لبنیات حاصل از آنها به شهر حمل می شد. انگور قزوین را به کشمش تبدیل و به سراسر ایران صادر می کردند (شاردن،1374،ج2: 508-507 و1350،ج3 :38-37). اولئاریوس نیز از میدانی به نام «اَت» یا میدان مالفروشان در قزوین یاد می کند که «تجارت و معاملات بسیاری در آنجا صورت می گیرد و در مقابل پول کم، اجناس و کالا های مختلفی توسط تجار خریداری می شود. یاقوت، لعل، سنگ فیروزه نیز فروخته می شد.»کاروانسرا های زیادی نیز در قزوین وجود داشته است که مورد استفاده بازرگانان کشور های دیگر قرار می گرفت (اولئاریوس،1363: 157-156).
از زمانی که شاه عباس اول پایتخت را از قزوین به اصفهان انتقال داد از اهمیت قزوین کاسته شد. زیرا وجود دارالسلطنه در قزوین، در رونق تجاری و اقتصادی آن نقش به سزایی داشته است. شاردن نیز در این مورد می نویسد: «فایده بزرگی که از اقامت دربار در قزوین عاید مردم می شد، فروش مقادیر زیادی از مواد خوراکی مازاد بر مصرف اهالی بود که چون در ایالات و ولایات دیگر خریداری نداشت، اگر آنان نبودند بدون استفاده می ماند و تباه می شد» (شاردن، 1374،ج2: 511).

گیلان و مازندران

اهمیت تجاری شهر های شمالی ایران به ویژه مناطق گیلان ومازندران در دوره صفویه به دلیل تولید و تجارت ابریشم بوده است. به دلیل اهمیت ابریشم در میان تولیدات متعدد داخلی، بازرگانان بسیاری از کشور های مختلف علاقه مند به خرید و خارج کردن آن از ایران بودند. بین بازرگانان داخلی و شرکت های خارجی رقابت شدیدی در به دست آوردن ابریشم وجود داشت. سیاحانی چون تاورنیه و شاردن که در حین سفر ازشهر های شمالی عبور کرده اند، مناطق پرورش ابریشم را مشاهده و به شرح آن پرداخته اند. بخش وسیعی از ایالت گیلان را توتستان های وسیع در بر می گرفت. تاورنیه می نویسد: « عمده تجارت ایران ابریشم است که بیشتر در ایالت گیلان به عملمی آورند (تاورنیه،1369: 600). این مسئله هم به دلیل آب و هوای مناسب و هم حضور فعال ارامنه در آن مناطق بوده است.
گیلان در میان ولایت های ایران از نظر تولید ابریشم رتبه اول را داشته و به تنهایی محصول ابریشم آن 8000 عدل بوده است(اولئاریوس،1369،ج2 :659).شاردن نیز محصول ابریشم گیلان را10000لیور بیان کرده است (شاردن،1374،ج2: 902). بنابراین ابریشم تولیدی گیلان از منابع مهم درآمد برای کشور بود.
درآمد شاه از ابریشم گیلان سهم بزرگی را به خود اختصاص می داد. شاردن، سود حاصل از فروش ابریشم را از جمله درآمد های شاه سلیمان می داند و می نویسد: «عایدات شهر رشت به تنهایی یک ششم مجموع درآمد شاه می باشد» (شاردن،1374،ج3: 1256). از نظر سانسون نیز مهم ترین درآمد گمرکی ایران از خلیج فارس و گیلان وصول می شده است که از آنجا ابریشم به خارج صادر می کردند. سانسون مقدار گمرک گیلان را برای شاه 80 هزارتومان بیان کرده است. صید ماهی درگیلان نیز از درآمد های دیگر شاه بود (سانسون، 1346: 135- 134 و اولئاریوس،1363: 39). به علت تولید فراوان ابریشم، همیشه تعداد زیادی از خریداران داخلی و نمایندگان شرکت های بازرگانی خارجی درگیلان حضور داشتند. «پردولاماز» که همراه ایلچی شاه سلیمان به لهستان رفته بود در بازگشت به گیلان آمد. او درباره کثرت تعداد کسانی که در گذرگاه رشت عبور و مرور می کردند، می نویسد: «در آن گذرگاه تعداد جمعیت چنان است که در آنجایی که دکان ها قرار دارند، رفت و آمد آسان نیست...تجارت بسیار پربهای ابریشم گیلان که از بهترین ابریشم دنیاست در آنجا انجام می شود (کشیشان فرانسوی ،1370 :61-60 ). او همچنین می نویسد:« بازرگانی که از آمستردام بازگشته است به من گفت که هر سال از ابریشم گیلان مبلغی بیش از 5 میلیون عاید او می شود» (همان:61).

نتیجه:

تا قبل از روی کار آمدن صفویان یکپارچکی و اتحاد در ایران از میان رفته بود. با تشکیل دولت صفوی و رسمی کردن مذهب تشیع توسط شاه اسماعیل بود که حکومتی متمرکز و مستقل در ایران برقرار شد. در نتیجه امنیت و تسهیلاتی که به وسیله شاهان صفوی به ویژه شاه عباس اول در کشور ایجاد شده بود، فعالیت های بازرگانان داخلی و خارجی بالا گرفت و به دنبال آن تجارت (به ویژه داد و ستد ابریشم) رونق بسیاری یافت. شهر های ایران همچون اصفهان، تبریز، اردبیل، گیلان و... به عنوان کانون های تجاری توسعه پیدا کردند. کاروان های تجاری مختلفی از این شهر ها عبور می کرد و داد و ستد انواع کالا های تجاری در آنجا صورت در می گرفت. در این میان، اصفهان به عنوان پایتخت صفوی بالاترین جایگاه تجاری را در میان شهر های ایران به خود اختصاص داده بود؛ به ویژه که این شهر در مرکز ایران و در مسیر کاروان های تجاری که به سمت جنوب می رفت، قرار داشت .گزارش هایی که سیاحان اروپایی از اوضاع تجاری شهر-های ایران عصر صفوی ارائه کرده اند، منبع مناسبی است که از طریق آن می توان به مهم ترین کانون های تجاری ایران و چگونگی فعالیت های بازرگانی در آن مناطق پی برد.

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌:

1. کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی- دانشگاه اصفهان
2- La boulleye le Gouz

منابع و مأخذ:
- اولئاریوس، آدام، (1363)، سفرنامه اولئاریوس، ترجمه احمد بهپور، تهران، نشر ابتکار.
- اولئاریوس، آدام، (1369)، سفرنامه اولئاریوس، ترجمه حسین کرد بچه، جلد 2، نشر کتاب برای همه.
- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، (1362)، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران، انتشارات صفی علیشاه.
- بیات، اروج بیگ، (1338)، دون ژوان ایرانی، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب
- پارسادوست، منوچهر ، (1381)، شاه طهماسب اول، تهران، شرکت انتشار، چاپ دوم.
- پیگولو سکایا و دیگران، (1354)، تاریخ ایران( از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادی)، ترجمه کریم کشاورز، تهران، انتشارات
- تاورنیه، ژان باپتیست، (1369)، سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوری، با تصحیح حمید شیرانی، تهران، کتابخانه سنایی و کتابفروشی تایید اصفهان، چاپ چهارم.
- ثواقب، جهانبخش، (1380)، مجموعه مقالات همایش اصفهان وصفویه، به کوشش مرتضی دهقان نژاد، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان.
- جابرانصاری، میرزا حسن خان، (1358)، تاریخ اصفهان، به اهتمام جمشید سروشیار، بی جا.
- درهوهانیان، هارتون، (1379)، تاریخ جلفای اصفهان، ترجمه لئون. گ. میناسیان و موسوی فریدنی،اصفهان، نشر زنده رود با مشارکت نقش خورشید.
- دلاواله، پیترو، (1370)، سفرنامه، ترجمه شعاع الدین شفا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
- دلاواله، پیترو،(1380)، سفرنامه، جلد1و2، ترجمه احمد بهفروزی، تهران، نشر قطره.
- دولیه دلند، آندره، (بی تا)، زیبایی های ایران، ترجمه محسن صبا، انجمن دوستداران کتاب.
- دریابل، ژرژ تکتاندر، (1351)، گزارش سفارتی به دربار شاه عباس اول، ترجمه محمود تفضلی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- روملو، حسن بیگ، (1357)، احسن التواریخ،جلد2، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات بابک.
- رویمر، هانس روبرت،(1385)، ایران در راه عصر جدید(تاریخ ایران از 1350 تا1750)، ترجمه آذر آهنجی،تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
- سانسون، (1346)، سفرنامه (وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان)، ترجمه تقی تفضلی، تهران، نشر ابن سینا.
- سحاب، ابوالقاسم، (1325)، تاریخ زندگانی شاه عباس کبیر، تجدید عظمت ایران،تهران، بنگاه مربی.
- سفرنامه ونیزیان در ایران، (1349)، ترجمه منوچهر امیری، تهران، انتشارات خوارزمی.
- سیوری، راجر ، (1374)، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز.
- شاردن، ژان ، (1345)، سیاحتنامه شاردن، جلد 7 ترجمه محمد عباسی، تهران، امیر کبیر.
- شاردن، ژان ، (1349)، سیاحتنامه شاردن، جلد 2 ترجمه محمد عباسی، تهران، امیر کبیر.
- شاردن، ژان ، (1350)، سیاحتنامه شاردن، جلد3، ترجمه محمد عباسی، تهران، امیر کبیر.
- شاردن، ژان ، (1374)، سفرنامه، جلد 2، 3،4 ترجمه اقبال یغمایی، تهران، انتشارات توس.
- فریر، رانلد دبلیو، (1384)، برگزیده و شرح سفرنامه شاردن، ترجمه حسین هژبریان و حسن اموی، تهران، نشر فروزان.
- فلور، ویلم،(1356)، اولین سفرای ایران و هلند، ترجمه و نگارش ویلم فلور، به کوشش داریوش مجلسی و
حسین ابوترابیان، تهران،کتابخانه طهوری.
- فیگوئروا، دن گارسیا دسیلوا، (1363)، سفرنامه، سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ترجمه غلامرضا سمیعی،تهران، نشر نی.
- کارری، جووانی فرانچسکو جملی، (1383)، سفرنامه، ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ،تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
- کشیشان فرانسوی در دوران صفویه و افشار، (1370)، نامه های شگفت انگیز، ترجمه بهرام فره وشی، تهران، موسسه علمی اندیشه جوان.
- کمبریج (دوره صفویان)، (1387)، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر جامی، چاپ سوم.
- کمپفر، انگلبرت، (1350)، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی.
- گرس، ایوان،(1370)، سفیر زیبا، سفرنامه فرستاده فرانسه در دربار شاه سلطان حسین، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، انتشارات تهران.
- مشکور، محمد جواد، (1352)، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، سلسله انتشارات انجمن آثار ملی
- میر محمد صادق، سعید، (1382)، سرگذشت شاه عباس اول(تلخیص و بازنویسی عالم آرای صفوی)، تهران، موسسه فرهنگی اهل قلم.
- نوایی، عبدوالحسین ، (1370)، ایران و جهان، تهران، نشر هما، چاپ سوم.
- همایون، غلامعلی، (1348)، اسناد مصور اروپاییان از ایران از اوائل قرون وسطی تا اواخر قرن هیجدهم،تهران، دانشگاه تهران.



 

 

نسخه چاپی