ستیغ پژوهش در پژوهش ستیغ
ستیغ پژوهش در پژوهش ستیغ

 

نویسنده: رضا مختاری




 
الذریعه الی تصانیف الشیعه، تألیف شیخ آقا بزرگ تهرانی، چاپ اول، 25 جزء در 28 مجلد (جزء 9 در 4 مجلد)، نجف و تهران، 1355 ـ 1398 ق+مجلّد 26=مستدرکات المؤلّف، مشهد، 1405 ق.
درباره الذریعه در قیاس با کتابهای دیگر واقعاً باید گفت: «کلُّ الصید فی جوف الفراء» و «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری». این اثر عظیم و گرانسنگ در 25 مجلد ـ که جلد نهم آن خود چهار مجلّد است ـ طیّ حدود نیم قرن در سالهای 1355 تا 1398 ق در نجف و تهران به چاپ رسید (ج 25، ص 309 ـ 310). و مستدرکات و بازیافته های مؤلف نیز در سال 1405ق، به همت موسسه طبع و نشر آستان قدس رضوی طیّ مجلّدی جداگانه (مجلّد 26) منتشر شد. هیچ انسان منصف مطّلعی نیست که در برابر عظمت این کار لب به تحسین نگشاید و مؤلف و همت بلند و اخلاص کم مانند و تلاش پیگیر او را نستاید. در وصف شیخ آقا بزرگ تهرانی ـ قدّس الله نفسه و طیّب رمسه ـ و اثر جاودانه اش، بزرگان سخنان بسیار گفته اند و اینک من مانده ام که با این بضاعت مزجات چه بگویم؟ و از میان سخنان بزرگان و میدان داران تحقیق و فکر کدام را انتخاب کنم؟ از این رو، برای پرهیز از تکرار مطالب از یک سو، و معرفی اجمالی الذریعه و پدید آورنده اش از سوی دیگر، به اندکی در وصف این دو می پردازم و نمی از یم سخنان بزرگان را در این باره می آورم و خواننده را به منابع فراوان این مباحث ارجاع می دهم:
شیخ محمدحسن، مرعوف به شیخ آقا بزرگ، شب پنج شنبه 11 ربیع الاول 1293ق، در تهران به دنیا آمد. در 7 سالگی به مکتب رفت و در ده سالگی لباس روحانیت پوشید، آنگاه تا سال 1315 در تهران به ادامه تحصیل ادامه داد، سپس عزم به تحصیل در حوزه نجف به سال 1315 پا به نجف اشرف گذاشت و از استادان بزرگ و قله های برافراشته دانش در آن حوزه کهن سال، دانشهای گوناگون بیاموخت. در سال 1329 پس از وفات آخوند خراسانی به سامرّا کوچ کرد و تا سال 1335 در آنجا ماند، و سپس به سال 1354 دوباره به نجف اشرف پر کشید و تا پایان عمر در آنجا مقیم شد و در روز جمعه 13 ذی حجه 1389 ـ مطابق با 12 اسفند 1348 ـ در 96 سالگی بدرود حیات گفت، پیکر پاکش را شهید آیت الله مدنی غسل داد و آیت الله العظمی خویی بر آن نماز گذارد، و پس از تشیعیی با شکوه در کتابخانه اش در نجف اشرف به خاک سپرده شد.
این اجمالی است از حیات مردی بزرگ، ولی حیات این دانشی مرد و ستیغ برافراشته پژوهش به همین جا ختم نمی شود، بلکه تا نامی از شیعه و آثار شیعه هست نام او هم هست و یادش پیوندی ناگسستنی با یاد و نام تشیع دارد. صاحب این قلم را نرسد که درباره چنین مردی چیزی بنگارد، چه «وصف خورشید به شب ژره اعمی نرسد». از این رو، قلم را به دست بزرگانی می سپارم که از نزدیک این قامت نستوه را دیده اند:
حضرت آیت الله شبیری زنجانی ـ دامت برکاته ـ گوید:
آیت الله شیخ آقابزرگ تهرانی (1293 ـ 1389) هشتاد سال مداوم در رشته های متنوع علوم اسلامی، مخصوصاً علم تراجم و کتاب شناسی، با زحمتی طاقت فرسا اشتغال داشت و حدود شصت سال یا بیشتر است که کتب ایشان مرجع بسیار مهم اهل تحقیق است، و بسیاری از رجال اسلامی، امامیه و غیر امامیه، از این دانشمند عالی مقام اجازه روایی تحصیل کرده اند، حتی مرجع علی الاطلاق امامیه درعصر اخیر، مرحوم آیت الله روجردی ـ اعلی الله مقامه ـ از ایشان اجازه روایت داشتند... .(1)
مرحوم استاد علامه سیدعبدالعزیز طباطبایی رحمه الله علیه گوید:
ایشان آنقدر اطلاعات و معلومات تاریخی را از گوشه و کنار اسناد و قباله ها و کتابهای خطی استخراج و ثبت کرد که اگر ایشان نبود تمام این اطّلاعات از بین رفته بود. وی حق بزرگی بر تاریخ اسلام و تشیع و علمای شیعه دارند و هنوز قدرش شناخته نشده، هر چه روزگار بگذرد قدرش بیشتر شناخته می شود.
در بزرگواری شیخ آقا بزرگ متحیّر می شوم. متدیّن و با ورع و تقوا و زاهد در دنیا و مرد ملّا و فاضلی بود در طول 90 سال با پرکاری خدمت کرد، ایشان تا یک ماه قبل از وفاتش قلم از دستش نیفتاد، و چون 97 سال داشت، اگر از هفت سالگی قلم به دست گرفته باشد، می توان گفت 90 سال با قلم خدمت کرد.(2)
ایشان مرد وارسته و بی آلایشی بود و هیچ تکبّر، غرور و وابستگی نداشت و از جهت سلامت نفس، مانند ایشان سراغ ندارم. فقر و سختی بسیاری را تحمّل کرد، اما باز هم از نگارش کتابهایش دست نکشید و آنها را به هزینه خودش چاپ می کرد و خودش دسته بندی می نمود و برای افراد و مؤسسات مختلف سراسر جهان می فرستاد. روزی به منزلش رفتم و دیدم بسته های کتاب زیر تخت ایشان مانده است. گفتم: اگر خادمتان نمی تواند اینها را به اداره پست ببرد من ببرم. ایشان موافقت نکرد، بعدها متوجه شدم پول پست کردن کتابها را نداشته است.(3)
وسعت زحمات آن مرحوم در حدّی است که ما در حال حضار هم که پیشرفتهای زیادی حاصل شده، و به فهرست نسخه های خطی کتابخانه ها دسترسی ممکن است و وسائل جدیدی هم پیدا شده، هر وقت نسخه تازه ای پیدا می کنیم می بینیم آن پیرمرد سختکوش سالها پیش از ما به کتاب دست یافته و آن را در الذریعه فهرست کرده است. خدا می داند و بس که این مرد بزرگ تاریخ در مدت شصت سال چقدر زحمت کشیده. و از خواب و خوراک و استراحت خود کاسته و بدون داشتن ابزار و وسایل و کمک، یک تنه تاریخ و فرهنگ و میراث فرهنگی شیعه را زنده کرده است. هرچه زمان بگذرد او بیشتر جلوه می کند، تا زنده بود از او قدردانی نشد. ولی تاریخ درباره عظمت کارهای او قضاوت خواهد کرد.
من در تسریع چاپ الذریعه نقش داشتم ـ نه در تألیف آن، الذریعه از سال 1329ق، و چاپ آن از سال 1354 ق آغاز شد و تا 1357 ق سه جلد آن در نجف چاپ شد و جلد چهارم آن در سال 1360 ق در تهران به چاپ سپرده شد. در ایران چاپ این اثر به کندی پیش می رفت و در مدت هیجده سال از 1360 تا 1378 فقط هشت جلد در ایران چاپ شد، یعنی تا جلد 11 ـ و از این جهت ناراحت بودم، و به لحاظ عشق و علاقه به این اثر دوست داشتم همه مجلدات آن به سرعت چاپ شود، از طرفی هم فکر نوشتن مستدرک برای آن را در سر می پرورانم. و وقتی می شد مستدرک را شروع کرد که همه کتاب چاپ می شد تا بدانیم چه کتابهایی در الذریعه فهرست نشده و باید استدراک شود.
از این رو، شروع کردم به کار مشکل استنساخ الذریعه، چون نسخه مؤلّف درهم آشفته و با خطّی ریز نوشته شده بود، با همه مشکلات، این کار را در سال 1378 ق شروع کردم، تا آن تاریخ الذریعه تا حرف «ر» چاپ شده بود. من از حروف «ش» شروع به نوشتن و پاکنویس کردم، حرف «ش» که تمام شد مرحوم صاحب الذریعه ـ قدّس الله روحه ـ فرمودند: «اجازه می دهید این قسمت را همین جا چاپ کنیم؟ من خیلی خوشحال شدم که الذریعه از دو جا چاپ می شود و زودتر تمام می شود. حرف «ش» در دو جلد ـ 13 و 14 ـ در نجف در سال 1378ق، از روی خط من چاپ شد.
من معمولاً تابستانها به ایران می آمدم، در ایران با مرحوم حاج آقا اسماعیل کتابچی، مدیر کتابفروشی و چاپخانه اسلامیه درباره ادامه سریع چاپ الذریعه به کتابفروشی اسلامیه وارد صحبت شده بودم، تا عاقبت گفتگوها به نتیجه رسید و از سال 1387 ق از جلد 17 الذریعه به بعد را کتابفروشی اسلامیه به دست گرفت. و چون هم سرمایه کافی داشت و هم چاپخانه مجهّز بود، تا سال 1398ق، دوره الذریعه در 25 جلد کامل شد.
متاسّفانه تا مؤلّف بزرگوار زنده بود، چاپ دوره کامل کتابش را ندید.
جلد بیستم زیر چاپ بود که این کهن مرد علم و فضیلت در 97 سالگی از میان ما رفت.(4)
حضرت مستطاب استاد سید مرتضی نجومی ـ دامت افاضاته ـ گوید:
مرحوم شیخ ـ رحمه الله علیه ـ بسیار بزرگوار، سلیم النفس، خودنگهدار، حلیم، دائم الاشتغال و الکتابه بودند، به مجرّد آنکه از کتابت یا مطالعه دست می کشیدند تا قدری استراحت کنند آهسته به ذکر مشغول می شدند.
نویسنده کتاب دور الکتب العربیه فی لخافقین ـ دکتر یوسف اسعد دغر لبنانی مسیحی ـ در پشت نسخه ای که به آن مرحوم اهدا کرده، نوشته است: «هدیه الی عبقریه التاریخ و شیخ الباحثین». وی نیز در تقریظی بر الغدیر که در آغاز مجلد یازدهم آن چاپ شده می نویسد: «سوگند به خدا اگر جهان تشیّع در قرن چهاردهم هجری جز آقای امینی در فراهم آوردن الغدیر، و فقید سعید سید محسن امین در تألیف أعیان الشیعه، و علّامه بلند پایه شیخ آقا بزرگ در تألیف الذریعه، مردان دیگری از اعلام علم و دین نداشت، هر آینه بر نشر افکار اسلام و راهنمایی ارباب اندیشه و خرد کافی بود».
بسیاری از مستشرقان و محقّقان غربی و حتّی اسلامی و عربی، فکر می کردند ایشان امکانات فراوان و منشی و کمک کار دارند، وقتی به اتاق ایشان ـ که مفروش از زیلو یا فرش رنگ و رو رفته بود ـ وارد می شدند، مبهوت می شدند، زیرا می دیدند این مشت استخوان، یک تنه برای دستیابی و فهرست کردن کتابهایی شیعه این همه پژوهش کرده است. و اگر تابستانها بر او وارد می شدند در حیاط بیرونی منزل، او را بر روی تشکی کوچک که روی حصیری افتاده بود و به همراه کتاب و قلم و اوراق می دیدند.(5)
تهرانی چنانکه خود تصریح کرده، روز دحوالأرض (25 ذیقعده) 1329ق، تألیف الذریعه را شروع کرده است. وی نخست کتابها را به ترتیب حروف اول اسامی آنها در مجلدی بزرگ تا سال 1331 ق گرد آورد و آن را مسوّده نامید. آنگاه به ترتیب اسامی کتابها به شیوه رایج میان مؤلّفان، یعنی با در نظر گرفتن حرف اوّل و دوم و سوم نام کتاب ـ و در صورت مشترک بودن چند کتاب در یک نام و با رعایت حروف الفبا در نام مؤلّفان آنها ـ آن را در شش مجلّد تا سال 1334 ق مرتّب کرد. آنگاه آنرا به علامه سید حسن صدر عرضه کرد و وی آن را پسندید و نام الذریعه الی تصانیف الشیعه را بر آن برگزید و تقریظی بر مجلد آن نوشت. این شش مجلد سالها همچنان به صورت خطی باقی ماند و دست به دست محققان می گشت و از آن استفاده می کردند، تا اینکه در سال 1355 ق نخستین مجلد آن و در سالهای 1356 و 1357 مجلدات دوم و سوم آن در نجف اشرف چاپ شد، از آن پس کار چاپ آن در تهران زیر نظر فرزندان مؤلّف پی گرفته شد. و در مجلّداتی که در تهران چاپ شد، برخی تعلیقات از فرزند مؤلف جناب آقای علی نقی منزوی ـ به خصوص در حرف «دال»، یعنی مجلّد دواوین ـ برآن افزوده شد.(6)
چنانکه اشاره شد ـ برخلاف کسانی که اجازه نمی دهند، پیش از چاپ کسی از اثر آنها استفاده کند یا حتی آنها را ببیند ـ تهرانی پیش از چاپ الذریعه آن را در اختیار محقّقان و از جمله علامّه سید محسن امین گذاشت، همچنان که خود در الذریعه گوید:
الذریعه الی معرفه أعیان الشیعه، ابتدا نام کتاب بزرگ سی محسن امین بود... و آنگاه که مجلّدات کتاب الذریعه را دید، این نام را کنار گذاشت و اثر خود را أعیان الشیعه نامید. تمام مجلّدات کتابم الذریعه مدتی طولانی در اختیار او بود، همچنان که در آغاز أعیان الشیعه به این نکته تصریح کرده، و الذریعه را یکی از منابع کتابش دانسته است.(7)
مجموع بست و شش جلد الذریعه مشتمل بر بیش از یازده هزار صفحه و معرفی بیش از پنجاه و پنج هزار اثر از علمای شیعه است (8) که با حذف عناوین مکرّر یک کتاب ـ که گاهی مؤلّف متوجه اتحاد دو عنوان نشده است ـ و یا آثاری که از غیر شیعیان است و طبق مبنای مؤلف نمی بایست در الذریعه ذکر می شد، می توان گفت در الذریعه پنجاه هزار اثر از عالمان شیعه معرفی شده است. بنای مؤلف بزرگوار بر این بوده که همه آثار شیعه از آغاز تا زمان خود را فهرست کند و برای این منظور به حدود شصت کتابخانه از کتابخانه های عمومی و خصوصی عراق، و بیشتر کتابخانه های ایران و برخی از کتابخانه های سوریه، فلسطین، مصر و حجاز سرکشید (9) و در آنها به جستجو و مطالعه پرداخت. و بسیاری از فهرستهای کتابخانه های ترکیه، هند، افغانستان و پاکستان را از نظر گذراند.(10) و چه بسا اتفاق می افتاد که برای بررسی و مطالعه آثار موجود در کتابخانه ها از کتابدار می خواست که به او اجازه دهد، در مواقعی که کتابخانه بسته است، نیز از کتابخانه استفاده کند. از این رو، آب و غذایش را برمی داشت و شبها هم در کتابخانه می ماند و کتابدار در کتابخانه را تا روز بعد قفل می کرد.
دانشمند سختکوش مدرّس تبریزی، مؤلّف ریحانه الأدب می گوید:
پرواضح است که احاطه بر مصنّفات شیعه با این همه تشتّت و تفرّق آنها که در تمامی اقطار عالم در خانه ها و کتابخانه های عمومی و خصوصی، ملّی و دولتی، در هر شهر و قریه و قصبه منتشر می باشد از محالات عادیه به شمار است، لکن این علامه وقت در اثر قوّت دیانت و خدمت بر اسلامیت با اهتمام تمام و عزم راسخ فتورناپذیر در انجام ‍[دادن] این مرام مقدّس، دامن همت بر کمر زده و تا آنجا که مقدور و میسّر است با به کار بردن مساعی جمیله مقتضیه از مسافرتها و استعلام از کتابخانه ها و مراجعه به فهرستهای آنها و مکاتبات و مراسلات متوالیه به بلاد بعیده و دیگر زحمات لازمه، انجام [دادن] این خدمت سراپا سعادت را ـ که با مختصر اندیشه کمّ و کیف آنها در نظر جلوه گر می گردد ـ متحمّل، و طبقات اهل علم را رهین منّت آن همه زحمات فوق التّصور خود فرموده است.(11)
تهرانی در الذریعه به صرف ذکر نام و معرفی کتابها نپرداخته است، بلکه به اقتضای بحث، مطالب و توضیحات ارزنده ای راجع به برخی عنوانهای اصلی برخی از کتابها یا دانشها که به نوعی در فهرست و کتابشناسی لازم است، طی عباراتی موجز و گویا ذکر کرده است، مثلاً درباره این مفاهیم و اصطلاحات: اربعین (ج1، ص 409)؛ اسطرلاب (ج2، ص 58)؛ اصل (ج2، ص 125 ـ 135)؛ امالی (ج2، ص 305)؛ بداء(ج3، ص 51 ـ 53)؛ بیاض (ج3، ص 166)؛ تجوید (ج3، ص 361)؛ تحریف (ج3، ص 311 ـ 314)؛ تخمیس (ج4، ص 5)؛ تفسیر(ج4، ص 231 ـ 234)؛ تقریرات (ج4، ص 366 ـ 367.(12)
ترجمه قرآن (ج4، ص 123)؛ حاشیه (ج6، ص 7)؛ نیز رک:ج4، ص 144، ص 147، ج8، ص 3، 23، 54، 155، 172، 210.(13)
همچنین تهرانی بسیاری از کتابها ـ هرچند غیر تراجم و رجال ـ را به دقت خوانده، و برای آنها فهرست نوشته، و آگاهی هایی از لابه لای آنها راجعه به مولفان یا کتابها استخراج کرده، و در الذیعه آورده است. کوتاه سخن اینکه:
اگر این کتاب را با وسعت دامه و عظمت علمی ای که دارد، مؤسسّات صاحب هزینه های هنگفت تهیه کرده بودند و گروهی متعدّد برای سالیانی چند بر سر تألیف آن معطّل شده بودند، به هنگام عرضه آن دنیا را پر از غوغا می کردند. اما این روحانی بزرگ، با زندگی زاهدانه طلبگی، از گوشه انزوای خویش، دست تنها این کتاب را پدید آورد، این است ایمان به علم و علم به ایمان.(14)
باری، درباره این دریای بی پایان و پدید آورنده اش سخن بسیار است، ولی به همین اندازه اکتفا می کنیم و طالبان آگاهی بیشتر را به منابعی چند در این زمینه ارجاع می دهم.(15)

کارهایی درباره الذریعه

تاکنون کارهایی درباره الذریعه انجام شده که به نوعی با آن پیوند دارد، اهمّ این کارها عبارت است از:

1. مستدرک الذریعه: تألیف استاد بزرگ فنّ مرحوم آقای سیدعبدالعزیز طباطبایی قدس سره، این اثر هنوز چاپ نشده، و استاد تا پایان عمر مشغول تکمیل آن بودند. ایشان خود در این زمینه گفته اند:

هنگامی که در نجف بودم بسیار علاقه داشتم که آقا بزرگ را دنبال کنم، ولی مانع کار این بود که هنوز تمام اثر چاپ نشده بود و نمی دانستم که در الذریعه نام چه کتابهایی نیامده است؛ ثانیاً فکر می کردم شاید فرزندان آن مرحوم بخواهند این کار را ادامه بدهند؛ و ثالثاً نجف محل مناسبی برای این کار نبود، زیرا هر لحظه امکان داشت ما را از عراق خارج کنند، تا اینکه به ایران آمدم و در آن زمان چاپ الذریعه تمام شده بود. و از آقای علی نقی منزوی پرسیدم که آیا شما می خواهید این کار را ادامه بدهید؟ پاسخ ایشان منفی بود و لذا من شروع به نوشتن مستدرک کردم و تاکنون حدود یازده هزار فیش شده، و ممکن است به سی تا چهل هزار برسد ـ که بعداً ان شاء الله چاپ خواهد شد ـ .(16)

2. اضواء علی الذریعه: تألیف استاد سید عبدالعزیز طباطبایی ـ طاب ثراه ـ این اثر نیز هنوز چاپ نشده است، مؤلف بزرگ خود درباره این اثر نوشته است:

هنگامی که برای بار دوم در کتابخانه آستان قدس کار می کردم، گاهی در می یافتم که در الذریعه برخی از مشخصات اشتباه یا ناقص آمده است. این موارد را فیش برداری کرده ام، که به نام اضواء علی الذریعه آماده چاپ است.(17)
ایشان همچنین گفته اند:
من یک تهذیبی بر الذریعه مشغول شدم و جلد اول آن درحال تکمیل است. ان شاء الله اگر دوره شود و چاپ شود، الذریعه مهذّب و پاکیزه و خوبی خواهد شد.(18)
مرحوم استاد طباطبایی با شیخ آقا بزرگ و فرزندانش در تألیف الذریعه هم مساعدت می کرده است. فرزند شیخ آقا بزرگ، آقای علی نقی منزوی در این باره می گوید:
... سید عبدالعزیز از روی شکسته نفسی گفته اند: «من در تألیف الذریعه هیچ نقشی نداشته ام...» لیکن من (منزوی) خود گواه هستم که این برادر نستوه و فرزند روحی پدرم هر سفر که از خارج برمی گشت، خانه ما یکی از نخستین مراکز مراجعه علمی او بود، ساعتها که گهگاه تا بعد از نیمه شب ادامه می یافت در خدمت مرحوم صاحب الذریعه نشسته، دیده ها و اطلاعات جدید خود را به ایشان بازگو می نمود و یادداشتهای خود را تحویل ایشان می داد و پس از انتقال ما به تهران، همه گونه کمک علمی به ما می فرمود و گهگاه یادداشتهای خود را با گشاده رویی تمام د راختیار ما می نهاد و ما پس از استجازه کتبی از محضر والدمان در نجف آنها را در الذریعه می گنجانیدیم.
مرحوم پدرم در یکی از نامه ها مرقوم داشته بودند: «اجازه دارید هر یادداشتی را که جناب آقای سیدعبدالعزیز راجع به کتاب شیعه به شما تحویل می دهند و مورد یقین ایشان است وارد الذریعه نمایید». من وظیفه اخلاقی و انسانی خود دیدم ـ در پایان ج25، ص 349 الذریعه ـ از ایشان در ردیف علمای بزرگ و کتاب شناسان سترگ شکر و سپاسگزاری نمایم.(19)

3. تبویب الذریعه: از شهید سید احمد دیباجی اصفهانی. این اثر فهرست موضوعی کتابهایی است که در الذریعه آمده، و تنها یک جلد آن ـ شامل فهرست موضوعی سه جلد اول الذریعه ـ در سال 1393ق/1352 ش، درتهران چاپ شده است.
4. معجم مؤلفی شیعه: از فاضل محترم حضرت آقای علی فاضلی قائنی نجفی. این اثر در تهران به وسیله انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به سال 1405ق/1363 ش، به چاپ رسیده است. این اثر نویسنده خواسته است فهرست واره ای از نام کتاها و مؤلفاتی که در الذریعه ذکر شده اند به دست دهد.(20)
5. ایضاح الطریقه: از فاضل محترم حضرت آقای سید محمود موسوی دهسرخی، ایشان الذریعه و کشف الظنون و ذیل آن را در هم آمیخته و تلخیص کرده است، از این دو اثر دو جلد به چاپ رسیده است.
6. اعلام الذریعه: از آقای علی نقی منزوی فرزند مؤلّف، فهرست اعلام تمام مجلدات الذریعه است و در سه جلد چاپ شده است.
7. تعلیقاتی بر الذریعه: از استاد علامه آقای سید محمدعلی روضاتی ـ دامت افاضاته ـ ایشان طیّ سالهای متمادی انسا با الذریعه حواشی و تعلیقاتی بر آن نگاشته اند که هنوز مدوّن نشده است، امید است هر چه زودتر این حواشی تنظیم و چپا شود.
8. مصنّفات شیعه: از آقای محمد آصف فکرت. این اثر تلخیص الذریعه و ترجمه آن به فارسی است که قرار است در شش جلد منتشر شود و تاکنون چهار جلد آن به وسیله بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی منتشر شده است.
9. مهذّب الذریعه: از حجّت الاسلام جناب آقای سید احمد حسینی اشکوری. مؤلّف سالها پیش وعده تألیف چنین کتابی را داده اند.(21) و اکنون نمی دانم این وعده عملی شده است یا نه؟!
10. آقای نجیب مایل هروی اظهار داشته است که درباره الذریعه «گفتاری مفصّل پرداخته است که در آتیه عرضه خواهد شد».(22)
11. تعلیقاتی انتقادی بر الذریعه: از آقای سید عبدالله شریف الدین، فرزند علامه شرف الدین عاملی ضمن کتاب مع موسوعات رجال الشیعه، این اثر در سه جلد در سال 1411 ق در بیروت به وسیله الارشاد للطباعه و النشر چاپ شده، و جلد اول آن به نقد الذریعه و طبقات اعلام الشیعه اختصاص دارد و مفصلّترین نقد الذریعه است که تاکنون منتشر شده است. مولّف در مقدمه می گوید:

روشن است که هیچ کتابی در این زمینه خالی از لغزش و اشتباه نخواهد بود، به خصوص کتابهای دوره ای و مجموعه ها. و برای خدمت به حقیقت و علم به تصحیح و تنقیح این مجموعه ها دست زدم و بررسی و ژرف نگری و تتبّع و را به حدّ کمال رساندم و ـ بحمدالله ـ به بهترین وجه ر نقد و تصحیح موفّق گشتم.
خواننده الذریعه و اعلام الشیعه، شیخ آقا بزرگ را رادمردی با نیت خالص، حقیقت جو، پاک طینت، بزرگوار و دارای عظمت روح و اخلاقی والا می یابد.
مؤلف شیخ آقا بزرگ را با تعبیر علامه ای که در تتّبع و تحقیق و احاطه به دانش رجال و روات شهره آفاق است می ستاید و اهل دانش ـ خصوصاً تشیّع را ـ وامدار او می شمارد. آنگاه می افزاید:
با توجه به تتبّع گسترده و اطلاعات وسیع، اشتباهات فراوانی در این دو کتاب ـ طبقات اعلام الشیعه و الذریعه، خصوصاً الذریعه ـ راه یافته است. و عجیب است که مشتمل بر بسیاری از تألیفات اهل سنت خصوصاً مشاهیر آنان ـ از قبیل محی الدین عربی ـ از قدما و متأخّران گشته است. شگفت انگیزتر آنکه کتابهای زیادی از عده ای از ناصبی را که به دشمنی با شیعه شناخته شده اند و برخی دشمنان اهل بیت علیهم السلام هستند نام برده است. نظیر کتابهای غزالی، دیوان سلطان محمود غزنوی و سلطان سلیمان قانونی. و آنچه موجب تعجب و تحیّر می شود، ذکر تألیفات تعدادی از مسیحیان همچون عبدالمسیح انطاکی، و همچنین ذکر مولّفات متعددی از قادیانی ها، بهایی ها و هندوهاست، چنانکه نوشته های عده ای را که پیش از اسلام وفات کردند هم یاد کرده است.
آنگاه مؤلف به نقل از اهل وثوق و اطلاع خبر می دهد که برخی از دست اندرکاران نشر، بدون اطلاع شیخ آقا بزرگ، مطالب فراوانی را لابه لای صفحات الذریعه گنجانده اند. وی می گوید:
این خبر نزدیک به حقیقت می نماید، وگرنه شیخ آقا بزرگ برتر و جلیل القدرتر از آن است که در دام چنین خطاهایی گرفتار آید.
و می افزاید:
گذشته از این، آنچه در طول تحقیقم بدان رسیدم این است که چنین مجموعه ای با این اندازه و کیفیت ناگزیر از وجود خطا، حتی در امور روشن و بدیهی است، چنانکه محمد فرید وجدی هم شرح حال شریف رضی را یک بار ذیل عنوان «الشریف الرضی» و دیگر بار ذیل «الشریف الرازی» آورده است.
نویسنده در پایان مقدمه می گوید:
برای خدمت به این دو کتاب به تصحیح و تحقیق این دو کتاب همّت گماشتم و بحمدالله به تصحیح و تصویب همه جانبه آن موفق شدم.(23)
گفتنی است که با اینکه زحمات مؤلف بزرگوار این اثر ستودنی است و حقا مطالب محققانه و ارزنده ای در اثر وی به چشم می خورد، ولی انصافاً بسیاری از ایرادات وی به تهرانی وارد نیست، وی افرادی را که مذهبشان مورد بحث است سنی شمرده است (ج1، ص 336، 448). علاوه به نظر می رسد بسیاری از مؤلفان غیر شیعه را خود تهرانی هم می دانسته شیعه نیستند، ولی به جهانی نامشان و اثرشان را ذکر کرده است، مثلاً در الذریعه (ج14، ص 160) از شرح نهج البلاغه محمّد محی الدین عبدالحمید معاصر یاد کرده است. و تهرانی هم مثل شرف الدین می دانسته که وی سنی است نه شیعه. همچنین بسیاری از ایرادات خطاهای مطبعی یا سهو القلمی بوده است، مثل اینکه گوید: «در الذریعه (ج5، ص 278)» از شهید ثانی با عنوان زین العابدین یاد شده، در حالی که نامش زین الدین است».(24) با توجه به اینکه تهرانی در سراسر الذریعه ـ شاید بیش از صد بار ـ نام شهید را به طور صحی «زین الدین» آورده، و این نکته ای بسیار روشن و بدیهی برای شخصی مانند تهرانی بوده است، این خطا حتماً چاپی یا سهو القلم است و نباید آن را به حساب اشتباهات الذریعه گذاشت، بلکه می بایست مؤلّف جدولی از اغلاط مطبعی الذریعه تنظیم می کرد و این گونه موارد ذیل آن جدول می آورد.
نمونه دیگر اینکه گفته است: «در الذریعه (ج11، ص 129) به جای «هذا» باید «هذه» باشد.(25) همچنین گفته است: «در الذریعه (ج12، ص 266) وفات ابن فهد حلی به سال 481 ذکر شده، ولی درست آن 841 است».(26) در حالی که اصاغر فن، چه رسد به تهرانی، می دانند که ابن فهد حلّی متوفای 481 نیست و باید این اشتباهی مطبعی یا سهوالقلمی باشد. باری، یکی از سست ترین ایرادات مؤلّف بر الذریعه این است که می گوید:
در الذریعه (ج21، ص 138) آمده است: «المطاعن فی تشنیع علماء الجمهور بعضهم علی بعض، لسیّدنا العلامه ابی محمد الحسن صدرالدین ـ دام ظلّه ـ اینکه آقا بزرگ فرموده: «دام ظله» سهو است، زیرا این مجلّد الذریعه در سال 1392 ق یعنی 38 سال بعد از وفات سید حسن صدر چاپ شده است.(27)
پیداست که این ایراد خیلی مضحک است، تهرانی که با سید صدر دوست بود خیلی خوب می دانسته که وی چه وقت از دنیا رفته است؛ ثانیاً جمله «دام ظلّه» نشان می دهد که این قسمت الذریعه در زمان حیات سید صدر نوشته شده است. و اتّفاقاً حذف این گونه تعبیرات که نشان دهنده تاریخ تألیف کتاب است اشتباه است و نه ابقا آنها، وگرنه لازم است مؤلف همواره چنین اثری دست ببرد، چون بسا می شود تا هنگام چاپ کتاب، بسیاری از کسانی که از آنها با تعبیرات دالّر حیات یاد شده از دنیا بروند؛ (28) ثالثاً این مجلدّ الذریعه دو سال بعد از وفات تهرانی چاپ شده است و چه توقّع که تهرانی دو سال بعد از وفات خود «دام ظلّه» را به «رحمه الله» تبدیل کند!

نقد الذریعه

در ارزیابی و نقد هر کتابی، نکاتی چند باید مدّ نظر باشد، از جمله شرایط مکانی، زمانی، و اجتماعی ای که آن کتاب در آن شرایط پدید آمده است. با توجه به اینکه، چه بسا کتابی امروزه و با توجّه به شرایط ما نقاط ضعف فراوان داشته باشد، اما در ظرف زمانی خود واقعاً شاهکار محسوب می شده است. الذریعه نیز از این حکم مستثنا نیست، یعنی چه بسا شخصی کم اطلاع و از خود راضی چند خطا در آن بیابد و بپندارد که شق القمر کرده است، و به شیخ آقا بزرگ ـ طیب الله رمسه ـ نسبت تسامح و بی دقّتی و بی اطلاعی دهد، ولی چون از سر انصاف بنگرد خواهد دید: وی در دورانی به چنین کاری دست یازید که هیچک از فهرست های نسخه های خطی آثار شیعه به شکل امروزی وجود نداشت ـ به جز چند مجلد فهرست رضوی و مانند آنکه آنها هم پس از شروع تألیف الذریعه نوشته شد ـ و بسیاری از کتابهای رجال و تراجم و تذکره چاپ نشده بود و یا اگر چاپ شده بود، مغلوط و غیر قابل اعتماد بود.
از سوی دیگر، کتابها فاقد فهرستهای راهنما، و گاه حتی فاقد شماره صفحه بود و وسایل ارتباطی و بسیاری از ابزار تحقیق در اختیار ایشان و مانند ایشان نبود. افزون بر اینها، چاپ و نشر کتاب از «نَقلُ الصخر من قُلَل الجبال» مشکلتر و طاقت فرساتر بود. افزون بر این کارهایی این چنین در آن زمان نه خریداری داشت و نه مروّجی، بلکه زخم زبان وَرمی به «بیسوادی» و مانند آن را نیز به دنبال داشت.
خلاصه اینکه، این گونه کارها نه آبی داشت نه نانی و نامی، در چنین روزگاری شیخ آقا بزرگ ضرورت کار را درک، و یک تنها به آن اقدام کرد. و بیش از نیم قرن عمر خود را بدان اختصاص داد، ولی در زمان ما که وسایل کار مهیا، فهرستهای گوناگون نسخه های خطی منتشر، و بسیاری از آثار خطی و چاپی مغلوط آن دوره همراه با تصحیح و فهرستهای راهنما چاپ شده است، طبیعی است که آدمی در الذریعه لغزشهایی بیاب و چه بسا به چند صد خطا در یک مجلد آن برخورد، ولی این به هیچ ری مایه تنقیص الذریعه و یا کوچک جلوه دادن کار تهرانی نمی شود.
جناب استاد سید مرتضی نجومی ـ دامت افاضاته ـ از معاشران شیخ آقا بزرگ، در این زمینه سخنی دارند که نقل آن مناسب است.
بعضی می گویند: «الذریعه کتابهای ناقابل و بی ارزشی را هم ذکر کرده است»، ولی مگر الذریعه فقط فهرست کتابهای با ارزش است؟ اگر واقعاًالذریعه چنینبود باز همی می گفتند: آیا فلان کتاب با ارزش نیست، چرا فلان کتاب با ارزش را شیخ واگذارده است؟ زیرا خود با ارزش و بی ارزشی نیز مورد نظر و اختلفا اشخاص است، پس بهتر آنکه کتب شیعه یکجا جمع آورده شود تا هر کس به فراخور حال و تتّبع و قدرت خود قضاوت کند.
بعضی از منتقدین هم کتاب و یا رساله ای از گوشه کتابخانه های دور افتاده پیدا کرده و در بوق و کرنا می کنند که صاحب الذریعه به این کتاب و رساله برنخورده و نام آن را در الذریعه نیاورده است. اگر این کار برای فضل فروشی وخودنمایی منتقد و کسر شأن شیخ اجلّ بوده باشد، واقعاً باید به خدا پناه برد! چقدر بی انصافی است که از شیخ این قدر انتظار داشته باشیم، خود حاج شیخ وقتی به این عبارات و فضل فروشی ها برمی خوردند می فرمودند: «بنده کمال تفحّص را کرده و زحمت کشیده و کوتاهی نکرده ام، ادعا هم نمی کنم که همه تألیفات شیعه را فهرست کرده ام، من به مقدار توان خدادادی و تکلیف شرعی خود جستجو کرده ام، خوب است دیگران برای تصحیح خطاها، لغزشها و اشتباهات ما را مساعدت نمایند».
هیچ کتابی مخصوصاً با این موضوع و این گستردگی مصون از اشکال نخواهد بود و کسی همچنین ادّعایی نکرده است، و «العصمه لاهلها». بلی اگر فردی از راه ادب، متواضعانه مثل خود شیخ، اشاره ای کند که این کتاب یا رساله به نظر مبارک ایشان نرسیده، و از باب خدمت به او چنین مطلبی می گویم، هیچ اشکالی ندارد. و اگر صاحب الذریعه زنده بودند با کمال خرسندی و مسرّت می پذیرفتند و دعای خیر هم می کردند، چنانکه مکرراً اتفاق افتاد.(29)
انتقادهایی را که بر الذریعه وارد شده و یا می شود، می توان به چند دسته تقسیم کرد:

1. ذکر کتابهای دیگر مذاهب و غیر مربوط به موضوع کتاب

در توضیح این ایراد می توان گفت: نام کتاب مبیّن این است که الذریعه حاوی مصنفات شیعه است و بس، پس چرا کتابهایی که مؤلفان آنها غیر شیعی است در الذریعه ذکر شده است؟
در پاسخ باید گفت تهرانی جایی توضیح نداده که چرا برخی از کتابهای غیر شیعی ذکر شده است؟ و اساساً مبنای انتخاب کتابها را ـ در آغاز یا انجام الذریعه ـ دکر نکرده است، ولی فرزند و دوستانی تهرانی و برخی آشنایان به روش وی در این باره مطالبی ابراز داشته اند.
حضرت استاد نجومی در این باره می گوید:
مؤلف الذریعه گاهی کتبی را که مربوط به شیعه و عالم تشیّع و یا مترجم آنها شیعه است، گرچه نویسنده اش مسیحی یا سنّی باشد، جزء کتاب شیعه آورده است، پس سزا نیست بگوییم ایشان مؤلف مسیحی را به نام شیعه آورده است. گاهی نیز اتفاق افتاده است که چون محتوای کتاب مربوط به شیعه و عالم تشیع بوده، ندرتاً بعضی از این کتابها را نیز ذکر، و تصریح کرده که نویسنده از علمای عامه است.
بعضی اشکال می کنند که تشیّع بعضی از مؤلفان معلوم نیست. شیخ می فرمایند: «بودن شخص در مجتمع شیعی و تألیف کتاب به روش تشیّع کافی است که حکم کنیم کتاب از تألیفات شیعه است، و لازم نیست مؤلف تصریح کند که من شیعه ام، یعنی با این خصوصیات بنا را بر اصل تشیّع نویسنده می گذاریم، مگر آنگه تصریح کند که شیعه نیستم».(30)
همچنین یکی از فاضلان معاصرگرفته است:
آقا بزرگ... به نگاشته هیا عده ای از مولفان خالی از عصبیت مذهبی ـ یعنی خواصّ محقّقان اهل سنّت و جماعت ـ نظر داشته است.
آقا بزرگ... به دور از تحقیق عمل نکرده، بلکه بر اساس تدقیق و تتبّع در نگاشته های مولفان غیر شیعی و ارای شیعی آنان از آثارشان یاد کرده است، چنانچه اگر می بینیم که در الذریعه از آثار و مؤلفات علاء الدوله سمنانی یاد شده، (31) مؤلف به رساله مناظر المحاضر للناظر الحاضر او که در شرح واقعه غدیر خمّ است توجه داشته. و نیز چون از سعد الدین حمویّه (م 650) و آثار او یاد کرده،(32) این نکته را متوجّه بوده که او در خصوص حضرت حجّت (علیه السلام) کتابها ساخته است....(33) و با توجّه و آرا و آثار شیعیِ مؤلّفان اهل سنّت، از حسین بن معین الدین میبدی (م 910) و نگاشته هایش در الذریعه یاد کرده است...
آنچه باز گفتنش سزاوار است این است که مرحوم آقا بزرگ تهرانی در ذکر مؤلّفات و نگاشته های مؤلّفان غیر شیعی- که آثار و آرایِ شیعی داشته اند و از خواصّ محقّقان اهلِ سنّت و جماعت بوده اند- معیار و ملاکی داشته است که نگارنده در گفتار «نکاتی چند پیرامونِ ادامه ی حیات الذریعه» خواهم کوشید تا آن را بنمایانم.(34)
بنابراین، ذکر هر اثری از عالمان غیر شیعه در الذریعه را نمی توان خرده گرفت، بلی بعضاً کتابهایی در آن راه یافته که با معیارهای فوق هم منطبق نیست که شاید ذکر عمده ی این گونه کتابها به وسیله ی فرزند مؤلّف صورت گرفته است.
استاد بزرگوار مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی (قدس سره) در این زمینه گوید:
الذریعه از جلد چهارم به بعد در ایران به دست پسر ایشان افتاد و او از پیش خود کتابهایی را داخل در الذریعه کرد که نباید می کرد و مطالبی اضافه کرد که نمی بایست اضافه شود. و من از خود شیخ آقا بزرگ - رحمة الله علیه - شنیدم که فرمود: «من به فرزندم گفتم: تو هر چه می خواهی در الذریعه بنویسی بنویس، آزادی، ولی به صورت پاورقی بنویس که معلوم باشد از توست، و کار من و تو جدا باشد».
فرزند ایشان به همین شکل در جلد چهارم به صورت پاورقی اضافاتی دارد، اما در جلدهای بعد در متن الذریعه وارد کرده و خراب کرده است.
اینها باید از الذریعه جدا شوند، و من یک تهذیبی بر الذریعه مشغول شدم که جلد اوّل که در حال تکمیل است. ان شاء الله اگر دوره و چاپ شود، الذریعه ی مهذّب و پاکیزه و خوبی خواهد شد.(35)
بر اساس توضیحات این آگاهان، اوّلاً: نباید به صرف اینکه کتابی از عالمی غیر شیعی در الذریعه ذکر شده، تهرانی را سرزنش کرد؛ ثانیاً: ذکر برخی کتابهای غیر مربوط کار فرزند مؤلّف است نه خود مؤلّف. به هر حال، یک نمونه از مواردی را که نمی بایست در الذریعه ذکر می شد. در اینجا یاد می کنم، نمونه ای که باعث به اشتباه افتادن عدّه ای از نویسندگان و فهرست نگاران شده است:
در الذریعه اثری به نام فاطمة ارّه چنین معرفی شده است: « فاطمه أره، فارسی مطبوع بطهران فی 40 صفحة».(36)
می دانیم که این کتاب ربطی به حضرت صدیقه ی طاهره - سلام الله و صلواته علیها- ندارد و جای آن در الذریعه نیست. در لغت نامه دهخدا در این باره آمده است:
فاطمه ارّه: زنی سخت بی شرم، کنایه است برای زنانی که حرمت خود و دیگران را نگه ندارند و سخنانشان نیشدار باشد، اصلاً فاطمه ارّه نام یکی از قهرمانان هزار و یک شب، یعنی زن معروف پینه دوز بغدادی است.(37)
ولی به لحاظِ ذکر آن در الذریعه متأسفانه برخی پنداشته اند که این اثر در وصف حضرت زهرا(علیهاالسلام) است. از جمله یکی از فاضلان معاصر طیّ مقاله ای با عنوان «معجم ما کتب عن فاطمة الزهراء(علیهاالسلام) آن را در ردیف کتابهای مربوط به آن حضرت ذکر کرده است.(38)
به دنبال ایشان در کتاب فاطمه در آیینه ی کتاب آن را در عِداد آثار مربوط به آن حضرت یاد کرده اند.(39) کاش قضیه به همین جا ختم می شد. ولی متأسفانه در کتاب فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی نیز به نقل از مجله تراثنا، این اثر را ذکر و در ترجمه این کتاب، تعبیر «فاطمه ارّه» ـ که نام کتابی است به زبان فارسی ـ ترجمه کرده اند به: «فاطمه می بینم»!(40)
ملاحظه می شود که بر اثر یک اشتباه در منبع و مرجع مهمی مانند الذریعه، چه اشتباهاتی رخ می دهد و یکی از دلایل لزوم تدوین کتابشناسی آثار شیعه در امروز همین نکته است.

2. ذکر نکردن همه آثار شیعه

یکی از انتقادهایی که به الذریعه وارد می شود این است که وی همه آثار شیعه ـ تا زمان خود ـ را ذکر نکرده است. این نکته گرچه حق و یکی از دلایل لزوم تدوین کتاب شناسی آثار شیعه است، ولی نباید آن را تبدیل به چماقی بر ضدّ تهرانی والذریعه کرد، زیرا می دانیم که منابع تهرانی هنگام تدوین الذریعه اندک بود، بدین معنا که منابع کامل و وافی وجود نداشت و همچنان که پیشتر در معرفی الذریعه گذشت، شناسایی این تعداد از آثار شیعه با نبود منابع، شاهکاری بزرگ؛ بلکه کرامتی برای تهرانی محسوب می شود.
البته مواردی هم هست که در منابع در اختیار تهرانی وجود داشته، ول یایشان از ذکر آنها غفلت کرده است محض نمونه:

الارکان فی الفقه:

یکی از آثار فقهی شیخ مفید است که در کتابهای فقهی مختلف مانند: مختلف علامه و معتبر محقق از آن مطالبی نقل شده، و ابن شهرآشوب هم آن را در عداد تألیفات شیخ مفید ذکر کرده است، با این همه نام این کتاب در الذریعه ذکر نشده است.
همچنین بخش عظیمی از کتابها و رساله هایی که در موضوعات خاصی نوشته شده در الذریعه معرفی نشده است. مثلاً فعلاً حدود سی رساله فقهی در خصوص مساله غنا و موسیقی از عالمان شیعه در دست است که با عنوان میراث قفهی به کوشش این جانب و دوست فاضل جناب آقای محسن صادقی و دوستانی دیگر منتشر شده است. از این سی رساله که تقریباً همگی قبل از سال 1370 ق ـ سال منتهای محدوده زمانی معرفی کتابها در الذریعه ـ تألیف شده اند، فقط ده رساله، یعنی یک سوم راسهل ها در الذریعه معرفی شده است. ظاهراً درباره سایر موضوعات هم قضیه از این قرار است.

3. ذکر نکردن مشخصات کامل و نسخه های کتابها

ایراد دیگر بر الذریعه این است که تهرانی گاهی از کتابی نام می برد، و اگر چاپی است مشخصات کامل و دقیق چاپ آن، و اگر خطی است ـ یا خطی هم دارد ـ مشخصات کامل نسخه های خطی یا همه نسخه های خطی آن را ذکر نکرده است، که البته مانند پاخسی که به ایراد سابق داده شده باید گفت: منابع تهرانی محدود بوده است و چه بسا کسانی کتابی را شفاهی یا کتبی به حضورش معرفی کرده اند و مشخصات آن ا به طور کامل ذکر نکرده اند و تهرانی هم بیش از این در توان نداشته که مشخصات بیشتری کسب کند. و چنانکه پیشتر گذشت نه مانند امروز این همه فهرست مخطوطات وجود داشت و نه این همه کتابخانه عمومی و نه این مقدار آثار شیعه که امروزه چاپ شده، چاپ شده بود.

4. اشتباهات نه چندان مهم

اشتباهاتی در الذریعه رخ داده که به مقصود مؤلف که شناساندن آثار شیعه است لطمه چندانی نمی زند، مثل اشتباه در تاریخ وفات و ولادت مولفان، تاریخ چاپ آثار آنها اشتباهات جزئی در ثبت نام کتاب و مانند آن. ما در اینجانمونه هایی از این نوع ایرادها را بدون اینکه قصد استصقا یا تنقیص کار تهرانی داشته باشیم ذکر می کنیم:
تاریخ شهادت شهید ثانی همه جا به سال 966 ذکر شده (41) که درست آن 965 است، اذله متعدد این ادعا را به تفصیل در مقدمه منیه المرید آورده ام.(42)
ج 21، ص 139: «مطالب السنیه فی شرح الفیه» اشتباه، و درست آن المطالب السنیه ... است.
ج 24، ص 288: «النقض علی ابی عبدالله البصری للمفید». ناقص است و کامل این اثر ـ هم چنان که نجاشی ذکر کرده ـ (43) النقص علی ابی عبدالله البصری کتابه فی المتعه است.
ج18، ص 64: «الکشف فی مقدمات الاصول، للشیخ المفید». از آنجا که در برخی نسخه های رجال نجاشی به جای النُکَت فی مقدمات الاصول به اشتباه الکشف فی مقدمات الاصول آمده است. این اشتباه برای تهرانی پیش آمده و این اثر را در دو جای الذریعه (ج18، ص 67؛ ج24، ص 302) با عنوان های «الکشف...» و «النکت...» معرفی کرده، در حالی که هر دو نام یک اثر، و صحیح آن النُکَت فی مقدمات الاصول است.
ج4، ص 365: تقریب الاحکام، للشیخ ... المفید... ذکره فی کشف الحجب. اقول: احال الیه الشیخ المفید نفسه فی کتابه الفصول المختاره المطبوع فی النجف...
همچنان که در کشف الحجب (ص 137) و الفصول المختاره و معالم العلماء (ص 114) آمده است، نام درست کتاب تقریر الاحکام است. البته این خطای چاپی نیست، چون ذیل عناوین «تقریب...» ها آمده است، نه «تقریر...».
ج5، ص 175:«جواب اهل الحجاز فی نفی سهو النبی (ص)» که البته صحیح آن «جواب اهل الحائر...» است.(44)
ج1، ص 510: «هو [ارشاد الاذهان] من اجلّ الکتب الفقهیه...، فرغ منه سنه 676 او 696».
در اینجا تاریخ اول مسلما اشتباه است و جای تردید بین دو تاریخ نیست، زیرا علامه در مقدمه ارشاد الذهان تصریح کرده که آن را به درخواست فرزندش فخرالدین تألیف کرده است، و مسلّماً فخرالدین به سال 682 به دنیا آمده است، و نمی شود تاریخ فراغ از تألیف آن شش سال پیش از تولد وی باشد.
ج17، ص 176: «و قد فرغ منه [قواعد الاحکام] فی 693 او 692، کما ذکره فی کشف اللثام».
در اینجا هر دو تاریخ اشتباه است، زیرا علامه از تألیف جزء اول قواعد در نهم ماه مبارک رمضان سال 699. و از تألیف جزء دوم آن در چهاردهم ذو الحجه سال 699 فرغت یافته است. اذله این مدعا را به تفصیل در مقدمه غایه المراد آورده ام.(45)
شهید ثانی قدس سره فرموده است: «آخرین تألیف فقهی علامه مختلف الشیعه است».(46) شیخ آقابزرگ برای توجیه سخن شهید فرموده است: ممکن است این سهو القلم باشد و شهید تذکره را آخرین تألیف می دانسته، ولی به سبق قلم مختلف نوشته است.(47) ولی این توجیه وجهی ندارد که دلیل آن را در مقدمه غایه المراد آورده ام.(48)
ج 23، ص 12:... و خرج منه [منتهی المطالب] الی المعاملات فی سبع مجلدّات... و فرغ من السابع فی ربیع الثانی [کذا، و الصواب: ربیع الاخر] 693 ، کما فی الخلاصه.
علامه در خلاصه نفرموده است که از مجلد هفتم منتهی در ربیع الاخر 693 فراغت یافته است، بلکه فرموده است تا این تاریخ هفت مجلد آن تألیف شده است.(49) و این می سازد با این که از مجلد هفتم چند سال پیش از این تاریخ فراغت یافته باشد، همچنان در سال 720 مشابه همین تعبیر را در اجازه به ابن سنان در وصف منتهی آورده و فرموده است: «خرج منه العبادات سبع مجلدات».(50) و این دلیل نمی شود که در سال 720 از تألیف مجلد هفتم فراغت یافته باشد.
ج4، ص 44:«و امّا شروعه فی تألیفه [تذکره الفقهاء]، فلعلّه کان فی حدود 710 ...». علامه حلی از تألیف جزء اول تذکره، در بیست و چهارم صفر سال 703 و از جزء دوم درهیجدهم شعبان همین سال فراغت یافته است. همچنان که درنسخه های خطی شماره 3745 کتابخانه آیت الله مرعشی ـ سقی الله ثراه بوابل الغفران ـ آمده است. این نسخه تذکره در زمان حیات علامه کتابت شده، ونشانه انهاء به خط مبارک علانه بر آن دیده می شود.
ج20، ص 296: مزار شهید، للشیخ شمس الدین... الشهید 786. اوّله «الحمدلله الذی جعل زیاره اولیائه من اقرب... .
اول مزار شهید چنین نیست، بلکه این عبارت، آغاز مراد المرید لمزار الشهید است. و مزار شهید اینچنین آغاز می شود: «اللهم من جَعَل الحضورَ فی مشاهد اصفیائه ذریعهً الی الفوز بدرجات احبّائه».(51)
ج14، ص 111: «کالشمس الطالعه فی رائعه النهار» خطا و درست آن «... فی رابعه النهار» است.
ج20، ص 378: و حُکِی عن الشیخ علی النباطی عن والده: ان مدّه تصنیفه [مسالک الافهام] تسعه اشهر.
این سخن صواب نیست و تألیف مسالک محدود سیزده سال به طول انجامیده است.دلایل این مدعا را به تفصیل در جای دیگر آورده ام.(52)
ج11، ص 126: «... زین الدین بن علی بن احمد الشامی الجزّینی الشهید». شهید ثانی اهل جِزّین ـ بر وزن سِکّین ـ نیست، بلکه شهید اول جِزّینی است. و شاید همین امر منشا اشتباه شده است.
ج3، ص 136: ... للشیخ بهاء الدین محمد بن علی... الجزینی، الذی تلمذ علی الشهید و لازم خدمته من عاشر بیع الاول سنه 945، الی ان سافر الشهید الی خراسان.
ابن عودی پیش از سال 945 در خدمت شهید بوده است، محتمل است 945. در اینجا مصحف 940 باشد، دلی لاین ادّعا را در جای دیگر آورده ام.(53)
ج13، ص 108: شرح الفقیه الشهید، للشیخ جمال الدین ابی العبّاس احمد بن... محمد بن فهد الحلّی، تلمیذ المؤلّف و المتوفّی 841.
این سخن بدون تردید اشتباه است و ابن فهد شاگرد شهید نبوده است، بلکه با واسطه برخی از شاگردان شهید مثل ابن خازن حائری و ضیاالدین علی، فرزند شهید از وی روایت می کند بنابراین شاید عبارت الذریعه در اصل «تلمیذ ولد المولف» بوده و درچاپ کلمه «ولد» ساقط شده است.

5. استنادهای اشتباه

در مواردی زیادی در الذریعه، تهرانی اثری را به نویسنده ای نسبت داده که وی چنان اثری ندارد، یا اثر نویسنده ای را به نویسنده دیگری نسبت داده است، یا نسخه ای خطی را نسخه اثری پنداشته که با قرائن و شواهد و خصوصیات نسخه می توان پی برد که نسخه اثری نیست که تهرانی متعلق به آن اثر دانسته است. البته عمده این نوع اشتباهات از فهرستها و منابعی که تهرانی در اختیار داشته ناشی شده است، ولی به هر حال نمونه هایی از این دست را در اینجا می آوریم:
ج19، ص 66: کتاب المنعه، للشیخ المفید... و هو احد کتبه فی المتعه... و فی الرضویه رساله المتعه، للمفید، اوّلها... و آخرها: «وقد املیتُ فی هذا المعنی کتاباً سمّیته الموضح فی الوعد و الوعید...».
اثر معرّفی شده اجویه المسائل السرویه (54) تألیف شیخ مفید است. نه کتاب المتعه، و هیچیک از آثار شیخ مفید درباره متعه موجود نیست و این آثار جزء کتابهای مفقود شیخ محسوب می شوند، البته این اشتباه از فهرست رضوی (ج2، ص 67) به الذریعه راه یافته است.(55)
ج23، ص 267: الموضع فی الوعید، للشیخ المفید... احال الیه فی المسائل السرویه ... لکن فی آخر رسالته فی المتع قال: «و قد املیت فی هذا المعنی کتاباً سمّیته الموضح فی الوعد و الوعید» و الظاهر انه من غلط نسخه الرساله.
چنانکه گفته شد، شیخ مفید با این عبارت در اجوبه المسائل السرویه از المواضح فی الوعد یاد کرده است نه در راسهل اش در متعه، وثانیاً : در اکثر نسخه های اجوبه المسائل السرویه «فی الوعد و الوعید» آمده است.
ج 20، ص 325: مزار المفید، للشیخ المفید، فیه زیاره النبی و الائمه علیهم السلام. اوله: «یا من جعل الحضور فی مشاهد اصفیائه ...»، کذا فی کشف الحجب.
اشتباه کشف الحجب (ص 502)، در اینجا به الذریعه سرایت کرده است. و این اثر با این مشخصات مزار شهید اول است، نه مزار شیخ مفید.(56)
ج24، ص 302: النکت فی مقدمات الاصول... للمفید ...، طبع ببغداد، 1323، بتصحیح هبه الدین شهرستانی، بعنوان النکت الاعتقادیه... .
آنچه به همّت مرحوم شهرستانی قدس سره با عنوان النکت الاعتقایه و پس از چاپ مرحوم شهرستانی بارها چاپ شده است، النکت فی مقدمات الاصول نیست. و النکت فی مقدمات الاصول، نخستین بار در سال 1413ق، به همّت کنگره هزاره شیخ مفید به چاپ رسید.(57)
ج15، ص 386: ... و امّا نفس العیون و المحاسن، للشیخ المفید، فهو موجودٌ ایضاً. و کان فی خزانه شیخنا النوی... و فی الرضویه .. اوّله: «الحمدلله الذی لا تدرکه الشواهد، و لا تراه النواظر...».
در اینجا نسخه ای که العیون و المحاسن شیخ مفید پنداشته شده، نسخه ای از اختصاص منسوب به مفید است که بارها چاپ شده است، و اصل کتاب العیون و المحاسن امروزه در دست نیست.
ج22، ص 294: مناظره سائر فرق الشیعه مع الامامیه الاثنی عشریه فی الامایه، للشیخ المفید، و النسخه عند السیّد شهاب الدین بقم. اوّله: «اتّفقت الشیعه العلویه من الامامیه و الزیدیه و الجارودیه...».
این رساله اثر مستقلی از شیخ مفید نیست، بلکه همان مسائل الجارودیه است که تهرانی در جای دیگر (ج20، ص 351) آن معرفی کرده است: نسخه موجود در کتابخانه مرحوم آیت الله مرعشی هم نسخه ای از مسائل الجارودیه است.(58)
ج16، ص 230: فصل الخطاب عدّه السنگلجی من ماخذ کتابه: کلید فهم قرآن، و نسبه الی الشیخ المفیدف ولعلّه الفصول العشره الاتیه.
سنگلچی چنین کتابی به شیخ مفید نسبت نداده است. عبارت سنگلجی چنین ست: «شیخ مفید در اواخر فصل الخطاب از کتاب مقالاتش می گوید: جماعتی از امامیه می گویند...».(59) بنابراین نه فصل الخطاب اثری مستقل از شیخ است و نه همان الفصول العشره است، بلکه فصل الخطاب بخشی از اوائل المقالات است و این عبارت در آن هست.
ج24، ص 440 ـ 441: النیه، لمحمد بن مکّی الجزینی العاملی الشهید... اولّها: «اعلم ـ وفّقک الله و ایّانا ـ انّ الاصل فی النیّه و اعتبارها انّ الافعال البشریه الصادر...» تقرب من ثمانین بیتاً... .
این اثر قطعاً تألیف شهید ثانی است نه شهید اول(60) و در جلد اوّل رسائل الشهید الثانی منتشر شده است.
ج2، ص 45: اسرار الزکاه و الصوم و الحجّ، للشیخ زین الدین .. العاملی الشهید، اوّله: «الاصل فی الصدقه و الزکاه قوله تعالی: «مثلُ الذّین یُنْفِقُونَ اَمْولِهِم فِی سَبیلِ اللهِ»، قال فی کشف الحجب: «انه استخرجه من جواهر القرآن للغزالیّ»، و له ایضاً: اسرار الصلاه الموسوم بالتنبیهات العلیّه.
شهید ثانی چنین اثری ندارد و هیچیک از کسانی که سرگذشت شهید را نوشته اند، مانند شاگرد ملازمش ابن عودی، و نواده اش شیخ علی عاملی ـ که تألیفات شهید را به تفصیل برشمرده اند(61) از این کتاب نامی به میان نیاورده اند. همچنین در فهرست تألیفات شهید به قلم خودش که از خط فزندش صاحب معالم نقل شده است،‌(62) نیز نامی از این کتاب نیست. منشأ این اشتباه الذریعه سخن کنتوری در شف الحجب (ص 44) است و هیچ منبع دیگری مؤیّد این موضوع نیست، ثقه الاسلام شهید تبریزی نیز سخن کشف الحجب را تلویحاً مردود دانسته است.(63)
ج2، ص 448: انوار الهدی فی مساله البداء، للشیخ الشهید زین الدین بن علی...، ذکره سیّدنا الحسن صدرالدین فی التکلمه.
به همان دلایلی که در بند قبل گفته شد، شهید ثانی اثری به این نام ندارد و احتمالاً علامه سید حسن صدر ـ طاب ثراه ـ کتاب انوار الهدی فی تحقیق مساله البداء، تألیف شیخ سلیمان بحرانی را اشتباهاً به شهید نسبت داده است.این را هم بیفزایم که در بخش چاپ شده تکمله امل الامل مطلبی را که تهرانی از آن نقل کرده است نیافتم، البته سرگذشت شهید ثانی در بخش چاپ شده تکمله آمده است.(64)
ج5، ص 278: ج15، ص 109: جواهر الکلمات فی صبغ العقود و ایقاعات، ... و قد رایتُ فی مکتبه السید محمد علی هبه الدین، نسخه صبغ العقود للشهید، اوّله: «الحمدلله حمداً کثیراً کما هو اهله»... و لکن لیس فی التسمهی بجواهر الکلمات.
صبغ العقود و الایقاعات، للشیخ السعید زین الدین ... الشهید .. رایتها عند السیّد هبه الدین الشهرستانی، اوّلها: «الحمدلله کما هو اله... فهذه جمله کامله [ظ: کافله] ببیان سبغ العقود و الایقاعات... .
شهید ثانی اثری درباره صیغ عقود و ایقاعات ندارد، نه به نام جواهر الکلمات، و نه به نام صبغ العقود، بلکه اوّلی تألیف صیمری و دومی تألیف محقّق کرکی است. و نسخه هایی که به شهید نسبت داده شده، نسخه هایی یکی از این دو اثر است. در این باره پیشتر به تفصیل بحث کرده ام.(65)
ج6، ص 23: الحاشیه علیها [الالفیه]، للشیخ زین الدین الشهید ... و هی غیر شرحه الموسوم بالمقاضد العلیه. و قد احال الیه فی هذه الحاشیه عند الکلام فی اشتراط الامام او نائبه فی الجمعه،فقال: «فیه نظر؛ لاطلاق الایه و الاخبار» ... الی قوله: «و قد بسطنا الکلام فی شرح هذه الرساله»، و مراده المقاصد العلیه نسخه منه فی الرضویه... .
نسخه ای را که ترهانی در اینجا آن را حاشیه الفیه شهید ثانی پنداشته، نسخه حاشیه الفیه شهید ثانینیست، بلکه نسخه ای از اشیه الفیه تألیف مولی عبدالله شوشتری است. و عبارتی هم که تهرانی از ان نقل کرده، عبارت حاشیه شوشتری (برگ 63) است نه شهید ثانی. و اساساً شهید ثانی در حاشیه اش بر الفیه به مقاصد العلیه اراجع نداده است، نسخه ای که تهرانی معرفی کرده در کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره 2780 محفوظ است. و در فهرست کتابخانه (ج5، ص 406) معرّفی و اشتباهاً به شهید ثانی منسوب شده است، نسخه ای دیگر از حاشیه شوشتری در کتابخانه ای مذکور به شماره 165 فقه (فهرست کتابخانه، ج2، ص 50) و نیز نسخه ای در کتابخانه آیت الله مرعشی ـ طاب ثراه ـ به شماره 4968 (فهرست کتابخانه، ج13، ص 165) هست. و مسلّم است که شوشتری ـ مانند شهید ثانی ـ هم بر الفیه و هم بر حاشیه شرح دارد.
ج6، ص 193: الحاشیه علیه ‍[المختصر النافع]. للشیخ السعید زین الدین الشهید ... اولها بعد الحمد: «فهذه تعلیقات علّقها من جعله الله للشیعه عیناً و للشریعه زیناً».
شهید ثانی بر مختصر نافع حاشیه دارد، ولی آنچه تهرانی معرفی کرده، حاشیه محقّق کرکی بر مختصر نافع است. و نسخه ای از آن به شمار 4079 در کتابخانه آیت الله مرعشی قدس سره هست. از حاشیه شهید ثانی تنها یک نسخه می شناسیم و آن هم نسخه شماره 1095 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ـ از کتب اهدایی مرحوم مشکاه ـ است.(66)
ج6، ص 199: «حاشیه المسالک، لمؤلّف اصله، عبّر عنها صاحب الروضات بالتعلیقات و قال: انّها فی مجلّدتین».
حقیقت این است که شهید حاشیه بر مسالک ندارد، منشا اشتباه تهرانی در این جا اشتباه روضات الجنّات است که ناشی از کم دقّتی در عبارت شهید ثانی در اجازه اش به شیخ تاج الدین جزایری است که صاحب ریاض آن را نقل کرده است.
صاحب روضات گوید: و من جمله مصنّفاته الغیر المذکوره فی الامل ایضاً ـ علی ما ذکره صاحب ریاض العلماء و غیره ـ و تعلیقاته اللطیفه علی کتاب المسالک فی مجلّدتین... .(67)
ملاحظه می شود که مستند صاحب روضات در اینجا ـ از جمله، سخن ریاض است.
سخن ریاض چنین است: قال قدس سره فی اجازته، للشیخ تاج الدین بن هلال الجزائری: «فاستخرتُ الله و اجزتُه جمیع ما جری به قلمی القاصر من المصنّفات المختصره و المطوّله و الحواشی و الفوائد المفرده و الفتاوی، و هی کثیره شهیره لا یقتضی الحال ذکرها، و من اجلّها کتاب مسالک الافهام فی تنقیح شرائع الاسلام ـ وفّق الله تعالی لاکماله ـ فی سبع مجلدات کبیره؛ و منها حواشی الکتاب المذکور مجلّدان...».(68)
در اینجا مراد شهید از «حواشی الکتاب المذکور» ـ به قرائن بیار ـ حواشی شرایع است نه مسالک نسخه های خطی آن هم بحمدالله موجود است. چو صاحب روضات «الکتاب المذکور» را مسالک پنداشته، یکی از تألیفات شهید را تعلیقات مسالک دانسته است.در حالی که مراد شهید شرائع است و اتفاقاً تهرانی هم در احیاء الدائر «کتاب المذکور» را به شرایع تفسیر کرده است، آنجا که گوید: ... ذکر فیها [الاجازه للجزائری] من تصانیف المجیز ـ بعد شرح الشرایع الموسوم بالمسالک فی سبع مجلّدات ـ الحاشیه علی الکتاب المذکور، یعنی الشرایع.(69)
ج11، ص 60: رساله فی الارض المفتوحه عنوهً، للشیخ زین العابدین الهشید، کذا وجدت بخطّ الشیخ علی بن اسماعیل الترک علی ظهر بعض المجامیع.
شهید ثانی رساله ای در این موضوع و با این نام ندارد، احتمالاً شیخ علی بن اسماعیل ترک که چنین رساله ای به شهید نسبت داده است، رساله نواده شهید با همین نام را به خود شهید نسبت داده است، به خصوص با توجه به این عبارت به خط فرزند مؤلّف بر روی نسخه ای از رساله نواده شهید ـ که تهرانی حکایت کرده است ـ :هو المالک، دخل هذا الکتاب المستطاب فی نوبه اقلّ اخلیفه، زین الدین بن الشیخ محمد المصنّف لهذا الکتاب... .(70).
به هر حال، این مسلبم است که شهید چنین تألیفاتی ندارد و چون الذریعه عبارتی از آغاز یا انجام آن نقل نکرده، به طور قطع نمی شود مشخص کرد که منشا اشتباه چه بوده است.
ج25ف ص 29: وجوب الاجتهاد علی جمیع العباد عند عدم المجتهدین، لنور الدین علی بن عبدالعالی الکرکی م940. اوّلها: «اللهم ارنا الحقّ حقّاً و اجعلنا من اهله...».
این اثر با این خصوصیات، همان تخفیف العباد شهید ثانی است و از محقّق کرکی نیست.
ج1، ص 43؛ ج12، ص 21 ـ 22: آیات الاحکام، للمولی محمد بن الحسن الطبسی، نسبه الیه المولی المقدّس الاردبیلی (المتوّفی سنه 993) فی زبده البیان. یوجد فی الزخانه الرضویه، کما فی فهرسها. و هو غیر زبده البیان فی آیات قصص القرآن. للطبسی الذی الّفه سنه 1083.
زبده البیان فی تفسیر آیات قصص القرآن، للشیخ محمد بن محمود بن مولانا علی الطبسی، کما حکی عن الریاض. و هو غیر الشیخ محمد بن الحسن الطبسی المقدّم علی الاردبیلی، و هو صاحب آیات الاحکام، الذی ینقل عنه المقدّس الاردبیلی فی کتابه زبده البیان.
با فحص بسیار در نسخه های چاپی و خطی آیات الاحکام محقق اردبیلی و نیز سیار آثارش نامی از چنین آیات الاحکامی دیده نشد، همچنین در فهرست الفبایی کتب خطی کتابخانه آستان قدس رضوی چنین اثری معرفی نشده است. هرچند منظور تهرانی فهرست الفبایی نیست، ولی آنچه در سایر فهارس آن کتابخانه معرفی شده و صحیح بوده، در فهرست الفبایی هم آمده است.
ج12، ص 21: زبده البیان... للمولی المقدّس احمد بن محمد الاردبیلی... و علیها حواشٍ منها: حاشیه المحقّق المحدّث الفیض الکاشانی م 1091.
حاشیه ای که در اینجا به فیض کاشانی نسبت داده شده است در حقیقت اثر میر فیض الله تفرشی، شاگرد محقّق اردبیلی است نه فیض کاشانی، و نسخه های آن هم بسیار است، (71) ظاهراً تشابه «فیض الله» و «فیض» منشأ این اشتباه شده است.

6. تکرار یک کتاب به عناوین گوناگون

گاهی از کتابی با چند عنوان یاد می شود، مثلاً از غایه المراد با عناوین غایه المراد، نکت الارشاد، شرح الارشاد و حاشیه الارشاد در کتابها یاد شده است. در این گونه موارد، اغلب شیخ آقا بزرگ در یک جا کتاب را معرفی و برای آن شماره ای ذکر کرده، و ذیل عناوین دیگر، بدون اینکه شماره دیگری برای کتاب ذکر کند، به عنوانی که کتاب را ذیل آن عنوان معرفی کرده احاله داده است که کاری است علی القاعده و مطابق ضوابط و جای هیچگونه ایرادی نیست، ولی مواردی هم هست که ایشان متوجه نشده که این چند عنوان همگی نام یک اثر است و در نتیجه با شماره های جداگانه ـ که نشانه تعدّد کتاب است ـ از آن یاد کرده است. همچنین گاهی فصل و بابی از اثری را که در جای خود به تفصیل معرفی کرده، کتابی مستقل پنداشته و عنوان و شماره ای جداگانه به آن اختصاص داده است. در اینجا مواردی از این گونه تسامحات را محض نمونه ذکر می کنم:
ج20، ص 340 ـ 341: مسائل تزاحم الحقوق، للشیخ الاجل الشهید ابی عبدالله محمد بن مکی، اوّله: «یجوز فتح بابٍ فی الطریق النافذ و احداث روشنٍ وساباط» رایته فی مجموعه فی طهران فی کتب السیدّ ... فی اثنتی عشره صفحه. فی آخرها:«هذه مسائل منقوله عن... الشیخ الهشید محمد بن مکّی».
در حالی که «مسائل تزاحم الحقوق» اثر مستقلی از شهید نیست، بلکه بخشی از کتاب دروس شهید است با عنوان «کتاب تزاحم الحقوق»، و آغازش چنین است: «یجوز فتح باب فی الطریق النافذ و احداث روشن و ساباط...».(72)
ج20، ص 392: مساله فی المتعه، للفاضل المقداد ... اوّله: «و مّما شنع به الامامیه، و ادّعی تفرّدها به». و النسخه بخطّ المؤلّف مع کتابه نضد القواعد فی الخزانه الرضویه.
حال آنکه نه «مساله فی المتعه» کتاب مستقلی است و نه تألیف فاضل مقداد است، بلکه بخشی از کتاب انتصار سید مرتضی علم الهدی ـ طاب ثراه ـ است(73) که به خط فاضل مقداد در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود آست.
ج20، ص 395: المساله الموضحه فی تزویج عثمان، ایضاً للشیخ المفید ... و ذکرت بعنوان الرساله فی تزویج النبی صلی الله علیه و آله و سلم ابنته من عثمان ایضاً و هی من المسائل السرویه الوارده من الشریف ... اوّلها: «ما قوله ـ ادام الله علاه ـ فی تزویج النبیّ ابنیته: زینب و رقیّه من عثمان بن عفّان».
در این مورد به عکس درمور قبل، تهرانی اثری مستقل از شیخ مفید را جزئی از اثر دیگر وی دانسته است. در حالی که المساله الموضحه فی تزویج عثمان اثری مستقل است، غیر از اجوبه المسائل السرویه و ربطی به اجوبه المسائل السرویه ندارد، و نجاشی هم مستقلاً از آن یاد کرده است، (74) هر چند شیخ در مسأله دهم این اثر هم از این موضوع بحث کرده و آغازش همان عبارتی است که تهرانی نقل کرده است.
ج20، ص 395: مسأله فی ممن مات و لم یعرف امام زمانه، هل هو صحیح ثابت ام لا؟ للشیخ المفید عند السید شهاب الدین بقم. اوّله: «قیل له: بل هو خبر صحیح یشهد له اجماع اهل الآثاره».
در حالی که این اثر، رساله مستقلّی از شیخ مفید نیست، بلکه همان رساله الغیبه تألیف شیخ مفید است که نسخه های آن در کتابخانه آیت الله مرعضی قدس سره را سالها پیش معرفی کرده ام.(75)
ج20، ص 386 ـ 387: مساله فی خلق الارواح... لشیخ المفید، توجد عن السید شهاب الدین بقم. مساله فی الرجعه. للشیخ المفید، عند السیّد شهاب الدین المذکور بقم.
اینها دو اثر مستقل از شیخ نیست، بلکه «مساله فی خلق الارواح»، سوال و جواب دوم اجوبه المسائل السرویه؛ و «مساله فی الرجعه»، سؤال و جواب اول آن است. اجوبه المسائل السرویه در مجلد هفتم مجموعه مصنّفات الشیخ المفید چاپ شده است.
ج2، ص 59؛ ج3، ص 228؛ ج19، ص 26:
الاسطنبولیه فی الواجبات العینیه، للشیخ زین الدین... ذکره فی کشف الحجب.
الاعتقادیه، للشخی زین الدین... اوّله: «الحمدلله ربّ العالمین...، فهذه رساله مشتمله علی ما لا یسمع المکلّف جهلُ...».
ما لا یسمع المکلَّف جهلُه من الاصول و الفروع، مختصر فی مئه و خمسین بیتاً، للشیخ السعید زین الدین ... اوّله: «الحمدلله رب العالمین»... .
این سه عنوان در حقیقت سه نام برای یک رساله شهید ثانی ـ اعلی الله مقامه ـ است که تهرانی قدس سره نام سه رساله جداگانه پنداشته و در سه جای الذریعه با سه شماره مستقل آنها را ذکر کرده است. این رساله نخستین بار با تحقیق فاضل محترم جناب آقای حاج شیخ احمد عابدی و این جانب در تراثنا (76) و سپس در مجموعه رسائ لالشهید ثانی به چاپ رسید.
ج5، ص 212، 234 ـ 235: جوابات الفاضل المقداد بن عبدالله السُیُوری، للشیخ السعید محمد بن مکّی... و هوی سبع و عشرون مساله... .
حوابات المسائل المقدادیه، سبع وعشرون مساله، سالها الفاضل المقداد بن عبدالله السیوری من اُستاذه اشهید، فکتب هو جواباتها... .
این دو عنوان مربوط به یک اثر است که در دو جای الذریعه با دو شماره معرفی شده است.
ج18، ص 108\ ج20، ص 335 ـ 336:رساله فی الکلام فیها اربعون مسأله من المسائل الکلامیه علی ترتیب المعارف الخمسه، للشیخ السعید... الشهید... رایتها فی مکتبه السید الصدر... .
المسائل الارعبنیه، الشیه السعید ابی عبدالله محمد بن مکّی... اوردها بتمامها الفاضل احمد عارف الزین فی کتابه مختصر تاریخ الشیعه، و طبعه بمطبعه العرفان بصیدا.
این دو عنوان نیز نام یک اثر است که در دو جای الذریعهه با دو شماره معرفی شده است.
ج12، ص 266؛ ج7، ص 248: رساله فی السهو و الشک فی الصلاه، للشیخ ابراهیم بن سلیمان القطیفی، المتوّفی بعد 945، اوّلها: «الحمدلله الذی فطر السموات و الارض فاستوتا...» و آخرها: «انّه ولیّ القدرهو مقیل العثره»... .
الخلل فی الصلاه، لبعض الاصحاب. و قد طبع فی آخر کتاب البیان... اوّله: «الحمدلله الذی فطر السماوات و الارضَ فاستوتا...» و آخره: «انّه ولیّ القدره و مقیل العثره»... رایت انا نسخهً اخری منه منضمّه الی حاشیه الشرایع للمحقّق الکرکی... و من اتّصاله بسائر تصانیف الکرکی فی هذه النسخ المکتوبات فی قرب عصره یُظَنّ کونه ایضاً من تصنیفه.
چنانکه ملاحظه می شود، تهرانی از یک اثر با دو نام و دو شماره در دو جای الذریعه اید کرده، و در یک جا آن را جزماً به شیخ ابراهیم قطیفی نسبت داده، و در جای دیگر استظهار فرموده که تألیف محقق کرکی است.
ج1، ص 22: آداب الصلاه، و هو غیر اسرار الصلاه له [الشهید الثانی]: بل هو مختصر فیه بعض الاداب و الادعیه و التعقیبات، رایته فی النجف ضمن مجموعه من رسائل الشهید، عند آقا محمد بن المولی ممد عی الخوانساری.
شهید چنین اثری ندارد و هیچیک از کسانی که سرگذشت شهید را نوشته اند، همانند شاگردش ابن عودی و نواده اش شیخ علی عاملی در الدرّ المنثور، از چنین اثری یاد نکرده اند، حتی عاملی تعدادی از آثاری را که ابن عودی از قلم انداخت یاد کرده، ولی از چنین اثری نامی نبرده است.(77)و صرف اینکه ضمن مجموعه ای از رسائل شهید بوده است، دلیل نمی شود که از شهید با تألیف مستقلی از شهید باشد، و چه سا بخشی از آثار دیگرش باشد، در فهرست تألیفات شهید به قلم خودش که از خط صاحب معالم فرزند شهید نقل شده، نیز نامی از چنین کتابی به میان نیامده است.
ج2، ص 75؛ ج5، ص 196، 205: اسئله ابن فروّج، للشیخ زین الدین علی .. الشهیر بابن فروّج، ارسلها الی الشهید الثانی... و کتب هو اجوبتها... .
جوابات ابن فروّج، هو الشیخ زین الدین بن ادریس المعروف بان فروّج، للشیخ زین الدین الشهید... .
جوابات سبع مسائل، مختصره تقرب من خمسین بیتاً، اوّلها: «حکم المغضوب بعد رفع ید الغاصب...».
این سه عنوان در حقیقت نام یک اثر است که در دو جای الذریعه با دو شماره ـ که نشانه تعدّد معنون آنهاست ـ ذکر شده است.(78)
ج2، ص 86؛ ج5، ص 201، 206: الاسئله السماکیه، للسیّد فخر الدین السماکیف وهی ثلاث مسائل مع فرعها: الوسخ تحت الظفر المتنجّنس بالمنیّ، و الجلد المّبان عنی الحیّ، و حدّ شعور المریض فی الوصیه؛ ارسلها الی الشیخ زین الدین الشهید... قال الشهید فی اوّل جواباتها؛ «و بعد، فقد وصلت رسالتک ایّها الجلیل...».
جوابات بعض الافاضل... و هی جوابات عن ثلاث مسائل سئل عنها، توجد ضمن مجموعه من رسائله.
جوابات السماکی، و هو السید المیر... و هو الذی بعث الی الشیخ زین الدین شهید ... ثلاث مسائل، و طلب منه جواباتها: 1 ـ الوسخ الممتزج بالمنی تحت الظفر... اوّله... .
همه این عناوین نام یک اثر است، ولی تهرانی ـ طاب ثراه ـ متوجه اتحاد آنها نشده، وهر یک را با شماره ای مستقل ـ که نشانه عدم ذکر آن با نامی دیگر است ـ یاد کرده است. این رساله را نیز این جانب با همکاری دوستانی چند تصحیح کرده ام و در جلد اوّل رسائل الشهید الثانی منتشر شده است.
ج2، ص 91؛ ج5، ص 199: الاسئله المازحیه، للشیخ احمد العاملی المعروف بالمازحی، تقرب من مئه مساله فقیهیه، سالها من الشیخ [کذا، والصواب: سال الشیخعنها] زین الدین... .
جوابات الشیخ احمد العاملی، توجد ضمن مجموعه من رسائل الشهید فی الخزانه الرضویه، تاریخ کتابتها 980... .
این دو عنوان نیز نام یک رساله است، نه دو رساله، و در جلد دوم رسائل الشهید الثانی منتشر شده است.
ج4، ص 392 ج10، ص 42: تقلید المیت، للشیخ زین الدین بن علی الشهید... اولّه: «اللهم حبّبنا الی الحقّ وجبّبه الینا...» و آخر کلامه: «ما اردت الا الاصلاح، و ما توفیقی الا بالله»... .
ـ ذمّ التقلید واتّاع الاباء و ترک الاستدلال، للشیخ زین الدین الشهید الثانی... اوّله: «اللهم حبّنا الحقّ و حبّبه الینا»... .
روشن است که این دو عنوان نیز نام یک رساله است که با دو شماره در دو جای الذریعه ذکر شده است.
ج4، ص 4؛ ج11، ص 30: تخفیف العباد فی بیان احوال الاجتهاد...، للشیخ السعید زین الدین بن علی... الشهید... اوّله: «اللهم ارنا الحقّ حقّاً... فهنا مقامان: احدهما:ان الاجتهاد یجب علی المکلفین، عند خلوّ العصر عن المجتهد».
رساله فی الاجتهاد، للشیخ زین الدین بن علی بن احمد العاملی الشهید 966، ذکر فی کشف الحجب.
این دو عنوان نام یک رساله است، نه دو رساله. و منشأ اشتباه الذریعه در این مقام سخن کشف الحجب (ص 229) است که رساله فی الاجتهاد را نیز ـ به جز تخفیف العباد ـ به شهید نسبت داده است، ولی علت اشتباه کنتوری در کشف الحجب این است که وی نمی دانسته تخفیف العباد تألیف شهید است. و با اینکه آن را معرفی کرده و آغازش را آورده است، با این همه مؤلّفش را نشناخته و نامش را به صورت مصحف، یعنی تحفه العباد ذکر کرده است، آنجا که گوید: تُحَفَ العباد فی بیان الحوال الاجتهاد، لم اظفر علی اسم مصنّفه، صنّفه فی مبحث تحقیق ما وقع فیه الاختلاف من وجوب الاجتهاد و عدمه. اذا کان المجتهد مفقوداً فی عصر من الاعصار و ایجابه علی جمیع المکلّفین، اوّله: «اللهم ارنا الحق حقّاً و اجعلنا من اهله و انصاره، وارنا الباطل باطلاً و ثبّتنا علی اجتنابه...».(79)
ملاحظه می شود که مشخصاتی که کنتوری ذکر کرده کاملاً منطبق بر تخفیف ابعاد شهید است، ولی چون مؤلف آن را نشناخته، و از طریقی چون در کتابهای تراجم رساله ای در اجتهاد به شهید منسوب شده است، لذا رساله فی الاجتهاد را یکی از تألیفات شهید دانسته است، ولی تهرانی که مؤلف تخفیف العباد را ـ کما هو الحق ـ شناخته، قاعدتاً نمی بایست دوباره آن را با عنوان دیگری ـ به نقل از کشف الحجب ـ یاد می کرد.
ج11، ص 55؛ ج23، ص 303 ـ 304؛ ج19، ص 35: رساله فی ارث الزوجه، للشهید الثانی، اوّلها: «اللهم اهدنا لم اختلف فیه من الحقّ باذنک، انک تهدی من تشاء الی صراطٍ مستقیم». الفها یوم الخمیس، 27 ذی الحجّه 956... .
ـ رساله فی میراث الزوجه غیر ذات الولد، للشهید الثانی... فیها بیان ما تحرم منه غیر ذات الولد... .
ـ ما یحرم الزوجه منه ارث زوجها... للشیخ زین الدین الشهید... .
این عناوین همگی نام یک اثر است و نمی بایست با چند شماره مستقل در الذریعه ذکر می شد. این رساله در مجلّد اوّل، رسائل الشهید الثانی چاپ شده است.
ج11، ص 126؛ ج15، ص 234؛ ج24، ص 65: رساله فی البئر و عدم انفعاله، لشیخنا السعید زین الدین بن علی... اوّلها ـ بعد الحمد الله ـ :«مساله: اختلف اصحابنا فی نجاسته البئر بمجرّد ملاقاه النجاسه...». فرغ منها خامس صفر 950.
ـ رساله فی عدم انفعال البئر بملاقاه النجاسه، للشیخ زین الدینالشهید ... اوّلها: «مساله: اختلف اصحابنا فی نجاسه البئر بملاقاه النجاسه له کالقلیل و عدمه...».
ـ رساله فی نجاسه البئر بالملاقاه او عدمها، للشیخ زین الدین بن علی بن احمد العاملی الشهید ... قال فی آخرها:«و لمّا لم یتمّ الدلیل علی النجاسه نفیناها و بقی جانب الاحتیاط مراعی»... .
این سه عنوان نام یک اثر است و می بایست ـ طبق روش الذریعه ـ با یک شماره ذکر می شد، نه سه شماره. و از عناوین دیگر به یک عنوان ارجاع داده می شد.
ج11، ص 180؛ ج17، ص 100؛ ج24، ص 44 ـ 45: رساله فی خروج المقیم عن محلّ الاقامه، للشیخ زین الدین بن علی بن احمد الشامی الشهید، کما صرّح باسمه فی آخرها، و فرغ فی 7 رمضان 950.
ـ المقصر فی السفر، رساله موجزه فی صلاه المسافر، للشهید الثانی... اولّه:«بعد حمدالله تعالی علی نعمه العظام».
نتایج الافکار فی حکم المتقین فی الاسفار، لزین الدین بن علی بن احمد الشهید ... اوّله: «بعد حمدالله تعالی علی نعمه العظام...»... .
اشکالی که به مورد قبلی وارد شده، عیناً در اینجا وارد شده است.
ج15، ص 87: رساله فی صله الرحم و انها تزید فی العمر، للشیخ السعید زین الدین بن علی بن احمد العاملی الشهید.. .
این اثر رساله مستقلی از شهید نیست، بلکه همان اجوبه المسائل المازحیه است. و چون اوّلین سوال و جواب آن مربوط به صله رحم است،رساله ای در صله رحم پنداشته شده است، اجوبه المسائل المازحیه در دو جای الذریعه معرفی شده است.(80)
ج15، ص 175، 176: رساله فی طلاق الحاضر زوجها و تحریمه، للشیخ زین الدین بن علی العاملی الشهید... توجد بحظّ تلمیذه المحجاز منه،الشیخ سلمان بن محمد بن محمد الجبعی، کتبها فی 951... .
ـ رساله فی طلاق الحامل الحاضر زوجها المدخول بها، ایضاً للشهید الثانی، موجوده فی تلک المجموعه.
ـ رساله فی طلاق الغادب، للشیخ زین الدین الشهید الثانی، احال الیها فی کتاب الطلاق من الروضه البهیه، ... نخسه بخطّ تلمیذه المجاز منه... و طبع ضمن عشر رسائل فی 1312.
این سه عنوان نیز نام یک اثر است که با سه شماره، در سه جای الذریعه درج شده است.
ج21، ص 1: مستثنیات الغیبه، للشیخ زین الدین الشهید... ذکرها بعض الفضلاء... .
شهید ثانی کتابی به این نام ندارد و این اثر یا بخشی از کشف الریبه شهید ـ به خصوص که فصل سوم آن در مستثنیان غیبت است ـ یا تألیف عالم دیگری است.(81)
ج10، ص 250: الرسائل العشره [کذا، و الصواب: العشر]، للشیخ السعید زین الدین بن علی الشهید... طبعت مجموعه فی ایران... .
در اینجا این عنواندارای شماره مستقل است، در حالی که نام اثری از شهید نیست، بلکه حاوی ده رساله اوست که هر کدام با عنوان خاص خود درجای جای الذریعه معرفی شده است و نمی بایست دارای شماره جداگانه باشد.
گذشته از اشکالاتی که ذکر شد، اشکال نامگذاری های مختلف بر یک اثر نیز باید بر اشکالات گذشته افزوده شود. آنچه ذکر شد نمونه ای از این قبیل است و مانند آنها را در جای جای الذریعه می توان یافت.
در پایان این بخش از اشکالات، توضیح این نکته ضروری است که تهرانی از بسیاری از کتابها با عنوان متعدد نام برده است و هر جا توجّه داشته که آن عناوین مربوط به یک کتاب است، فقط یک شماره برای آن کتاب ذکر کرده و از سایر عناوین به عنوانی که با شماره ذکر کرده ارجاع داده است ـ بنابراین هر جا پیش از نام کتابی شماره ای ذکر کرده است، نشانه آن است که آن اثر با عنوان و شماره در جای دیگر الذریعه معرفی نشده است ـ مثلاً غایه المراد، در چهار جای الذریعه بدین گونه معرفی شده است:
ـ شرح الارشاد ... (ج6، ص 109؛ ج13، ص 80).
ـ 67: عایه المراد فی شرح نکت الارشاد ... (ج16، ص 117).
ـ نکت الارشاد، اسمه غایه المراد ... (ج24، ص 302).
بنابراین، اگر از اثری با چند عنوان و چند شماره در الذریعه یاد شده باشد، این خود نشانه تعدد معنون آن عنوان است.(82) و بسیاری از اشکالاتی که در این بخش ذکر شد، مبتنی بر همین نکته است. و همین امر برخی را به اشتباه انداخته، به طوری که شمار تألیفات شهید ثانی را به استناد الذریعه به صدر رسانده اند، (83) در حالی که تألیفات شهید ثانی حدود هفتاد عنوان است.
در پایان این فصل نذکر چند نکته ضروری است:
1. تهرانی برخی اشتباهاتی را که در الذریعه رخ داده، در مجلّدات بعدی الذریعه ـ یا طبقات اعلام الشیعه ـ تذکر داده و اصلاح کرده است، مثلاً در الذریعه (ج14، ص 110) سه بار از نهایه شیخ طوسی با تعبیر «نهایه الاحکام» یاد کرده، ولی در ج 24، ص 403 متذکر شده و فرمود: نهایه الاحکام نام اثر علامه حلی است نه شیخ طوسی:... لکن وقع هناک منّا خطا فی التسمیه، فجاء شرح نهایه الاحکام بدل شرح النهایه... و من المعلوم انّ الاوّل اسم الاکتاب العلامه الحلّی.
همچنین موارد بسیاری را در پایان جلد 25 الذریعه تذکر داده است.
2. منشأ بسیاری از اشتباهات الذریعه ماخذ آن است، نه اینکه تهرانی خود دچار اشتباه شده باشد. محض نمونه به یک مورد اشاره می شود:
در یکی از فهرستهای کتابخانه مجلس شورای اسلامی کتابی با عنوان «محراب القلوب» معرفی شده است: «محراب القلوب، ترجمه کشف الغمّه لعلیّ بن عیسی اربلی، مترجم: علی بن فیض اربلی». با بررسی نسخه معلوم شد این کتاب ترجمه کشف الغمّه از حسن بن علی زواری است که با نام کشف المناقب چاپ شده است. و چون برگ اوّل نسخه ساقط شده بود، فهرست نویس به اشتباه افتاده است و معلوم نیست نام «محراب القلوب» و «علی بن فیض» را از کجا آورده است. این اشتباه اولین ضرری که به جهان علم زد این بود که کتابی با این نام وارد الذریعه شد (ج20، ص 147) یک علی بن فیض هم به علما اضافه شد. و این همان مصداق کامل غلط اندر غلط است، تبدیل علی بن عیسی به علی بن فیض، به دلیل این است که پشت جلد به طور شکسته به گونه ای نوشته شده که «فیض» خوانده می شود.(84)
3. برخی از تسامحات و اشتباهات در الذریعه برعهده ناشر آن است و تهرانی مقصّر نیست. یک نمونه اش موردی است که فرزند مؤلف در مقاله ای ـ در وصف مرحوم استاد سیدعبدالعزیز طباطبایی ـ تذکر داده و گفته است:
در مساله تغییر چهار صفحه از حلد سیزدهم الذریعه (ص 210، 211، 214، 215) توسّط کتابفروشی که دوره الذریعه را بدون اجازه خانواده مؤلف دزدانه چاپ کرد. مرحوم طباطبایی... در ملاقاتهای متعدد به نصیحت کردن عامل این جرم پرداخت، لکن عامل جرم به عذر اینکه کاری از دستم ساخته نیست و دههها هزار نسخه محرّف مسروقه در دست مردم است، ایشان را مجاب می کرد. اینک اعلام می شود که آن چهار صفحه باید با نسخه چاپ اول نجف اصلاح شود.(85)
4. علامه سید محسن امین ـ طاب ثراه ـ درباره الذریعه سخنی دارد که حاکی از کم لطفی ایشان به این کتاب است، آنجا که در بخش منابع اعیان الشعیه فرموده اند:
182.الذریعه الی تصانیف الشیعه لآقا بزرگ التهرانی، بخطّ مؤلّفه، بقی عندنا نحو شهرین، و طبع منه بعد ذلک اربعه اجزاء انتهت الی آخر حرف التاء لمثنّاه الفوقیّه، اکثر فیه مؤلّفه من الوصف بالعلّامه، لاسیّما فی المعاصرین، وزاد فی بعضهم «العلاّمه الحجه». وذکرعن بعضٍ انّ له ارجوزهً فی الفقه تبلغ اربعه آلاف بیتٍ، و منظومهً فی الکلام تبلغ الفی بیتٍ تقریباً، مع انه لیس لذلک عینٌ و لا ثر، و ان لذک لم یسمع به سامعٌ قبلَ ادراج اسمه فی کتابه، وذکر له بعضهم اسماءَ اجدادً و مؤلفاتٍ لهم لم توجَد الّا فی عالم الخیال، فقلّتِ الثقه بمثل هذه الانقال، لانّنا وجدناه ذکر مثل ذلک فی حقِّ جماعه امکننا معرفهُ حال ما کتبوه له، امّا لم یمکن معرفه حاله، فیجوز ان یکونَ کثیرٌ منه من هذاالقلیل، و هو و ان لم یفعل ذلک عن سوء نیّهٍ الّا انّه کان علیه ان یفحص و یثبّت. و الحقیقه لا تخفی علی باحث.(86)
5. معروف است که محمد قزوینی درباره لغت نامه دهخدا گفته است: «وجود ده هزار خطا در این تألیف عظیم معفوّ است». این سخن به طریق اولی درباره الذریعه هم ـ که به مراتب از لغت نامه دهخدا با عظمت تر است ـ جاری است.
این فصل را با سخنی از مرحوم استاد جلال همایی درباره کتابی پایان می دهم و الذریعه را مصداق بارز این سخن می دانم:
حدیث رنجی که در این تألیف کشیده شده، و سرمایه ای که از عمر و وقت و اندوخته پژوهشها و بررسی های متمادی، در این بنای تازه بنیاد به خرج رفته است، جز بر سیّاحان این بحر و شناآموختگان دریا زده، قصه «درگوش کَران افسانه گفتن» و «کوران را فَنِّ مناظر و مرایا آموختن» است، «کجا دانند حال ما سبکساران ساحلها».(87)(88)

پی نوشت ها :

1. یادنامه علامه امینی، ص 72، چ دوم.
2. المحقق الطباطبایی فی ذکراه السنویه الاولی، ج3، ص 1200 ـ 1201.
3. همان، ج3، ص 1215.
4. همان، ج3، ص 1228 ـ 1230.
5. کیهان فرهنگی، سال 2، ش 2، اردیبهشت 64، ص 9، «گفتگو با استاد نجومی»؛ «نور علم، شماره 38، ص 78، مقاله «آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی».
6. الذریعه، ج10، ص 26 ـ 27، ش 131. از جلد 3 تا جلد 12 و نیز جلد 15 که در تهرانچاپ شد دارای اضافاتی از فرزند مؤلف است. رک: الذریعه، ج20، ص «و».
7. همان، ج10ف ص 28، بدون شماره.
8. الذریعه، ج25، ص 496.
9. شیخ الباحثین، ص 31 ـ 32.
10. الذریعه، ج20، ص «ه»، مقدمه.
11. ریحانه الادب، ج1، ص 53؛ ذیل «آقا بزرگ تهرانی».
12. رک: آینه پژوهش، ش 29 ـ 30، بهمن ـ اسفند 1373، ص 55، قماله «برترین کتابشناسی شیعه».
13. رک: شیخ الباحثین، ص 33 ـ 34.
14. شیخ آقا بزرگ، ص 21.
15. از جمله: الذریعه، ج1، ص ا ـ ط، مقدمه، چاپ دوم، و ج 20، ص جیب؛ ج25، ص 309 ـ 310، 347 ـ 350؛ نوابغ الرواه، ص ط ـ لب، مقدمه؛ شیخ الباحثین آغا بزرگ الطهرانی حیاته و آثاره؛ شیخ آقابزرگ،ص 3 ـ 67؛ المسلسلات فی الاجازات، ج2، ص 76 ـ 80؛ کیهان فرهنگی، ش 35، بهمن 1365، ص 25 ـ 28، مقاله «شیخ آقابزرگ تهرانی مرزبان حماسه خورشید»، و ش 14، اردیبهشت 1364، «گفتگو با استاد سید مرتضی نجومی»، ص 8 ـ 9، نور علم، ش 38، اسفند 1369، ص 34 ـ 59، مقاله «آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی»؛ اینه پژوهش، ش 29 ـ 30، بهمن ـ اسفند 1373، ص 53 ـ 61، مقاله«برترین کتاب شناسی شیعه».
16. المحقّق الطباطبائی فی ذاکره السنویه الاولی، ج3، ص 1217 ـ 1218، نیز رک: ص 1230، 1232، 1204؛ الغدیر فی التراث الاسلامی، ص 238.
17. همان، ص 1218.
18. همان، ص 1204.
19. همان، ص 1502 ـ 1053، با تلخیص.
20. درباره چگونگی هی آن رک: نشر دانش، سال 5، ش6، مهر و آبان 1364 ص 47 ـ 49، مقاله «معجم مؤلفی الشیعه و پیون آن با الذریعه».
21. الذریعه، ج26، ص 407.
22. نشر دانش، سال 5، شماره 6، مهر و آبان 1364، ص 47.
23. مع موسوعات رجال الشیعه، ج1، ص 8 ـ 10، مقدمه.
24. همان، ج1، ص 79.
25. همان، ج1، ص 244.
26. همان، ج1، ص 248.
27. همان، ج1، ص 368.
28. رک: آینه پژوهش، ش 24، فروردین و اردیبهشت 1373، ص 63 ـ 66، مقاله «همراه با دائره المعارفهای رجال شیعه».
29. نور علم، ش 38، ص 40 ـ 42؛ با تلخیص و اندکی تصرّف در تحریر.
30. نور علم، ش 38، ص 41، مقاله «آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی» با اندکی تصرّف در تحریر.
31. بنگرید به: الذریعه، ج3، ص 175، ج11، ص 260؛ ح15، ص 251؛ ج 20، ص 237.
32. بنگرید به: الذریعه، ج21، ص 124.
33. بنگرید به: الذریعه، ج5، ص 25؛ ج6، ص 33، 136؛ ج13، ص 200، 266، 327؛ ج23، ص 39.
34. نشردانش، سال 5، ش 6، ص 48 ـ 49، مقاله «معجم مؤلفی الشیعه و پیوند آن با الذریعه».
35. المحقق الطباطبایی فی ذاکره السنویه الاولی، ج3، ص 1204.
36. الذریعه، ج16، ص 96، ش 72.
37. لغت نامه دهخدا، ج10، ص 14942، ذیل همین ماده، چاپ جدید، 14 جلد+مقدمه.
38. تراثنا، ش 14، ص 82، ش 151.
39. فاطمه در آیینه کتاب، از اسماعیل انصاری زنجانی، (چاپ اول، قم، الهادی، 1374 ش)، ص 171، ش 404، این اثر به تفصیل، طی مقاله ای با عنوان «تألیف یا تقلید» نقد شده است. این نقد در آینه پژوهش، ش 37، ص 35 ـ 40، به چاپ رسیده است.
40. فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر، (تألیف احمد رحمانی همدانی، ترجمه سید حسن افتخارزاده، چ اول، تهران،د فتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1373ش)، ص 1000، ش 146.
41. از جمله در الذریعه، ج1، ص 22، 93، 218؛ ج2، ص 86، 228، 224، ج3، ص 58، 126؛ ج4، ص 4، 392، 433، 452؛ ج5، ص 196، 199، 205، 206، 278؛ ج6، ص 15، 23، 82، 94، 106، 243؛ ج7، ص 30، 31، 175؛ ج8، ص 76 ج10، ص 42؛ ج11، ص 159، 170، 275، 290؛ ج12، ص 124، 198؛ ج15، ص 71، 109؛ ج16، ص 68، 381؛ ج17، ص 100؛ ج18، ص 36؛ ج19، ص 18، 26، 35؛ ج20، ص 195، 209، 212، 371، 378؛ ج21، ص 1، 382، 400؛ ج23، ص 141، ج24، ص 44، 65، 439.
42. رک: مینه المرید، ص 13 ـ 17، مقدمه التحقیق.
43. رجال النجاشی، ص 399.
44. دلیل این مدّعا را در فهرست آثار خطی شیخ مفید، ص 67 ـ 72، آورده ام.
45. ر.ک: غایه المراد، ج1، ص 31 ـ 34، مقدمه التحقیق.
46. رساله صلاه الجمعه، ص 191.
47. الذریعه، ج20، ص 220.
48. غایه المراد، ج1، ص 35 ـ 36، مقدمه التحقیق.
49. خلاصه الاقوال، ص 45.
50. بحارالانوار، ج107، ص 147.
51. رک: غایه المراد، ج1، ص 175، مقدمه التحقیق.
52. رک: منیه المرید، ص 30 ـ 32، مقدمه التحقیق.
53. رک: منیه المرید، ص 10، پانوشت، مقدمه التحقیق.
54. برای آگاهی از چند و چون این اثر رک: فهرست آثار خطی شیخ مفید، ص 13 ـ 20.
55. بیشتر ایرادهای مربوط به اثار شیخ مفید ـ اعلی الله مقامه ـ در این فصل از افادات دوست فاضل جناب آقای علی اکبر زمانی نژاد است.
56. برای آگاهی بیشتر رک: فهرست آثار خطی شیخ مفید، ص 151 ـ 152.
57. برای آگاهی بیشتر رک: فهرست اثار شیخ مفید، ص 145 ـ 149.
58. برای آگاهی بیشتر رک: فهرست نسخه های خطی شیخ مفید، ص 112 ـ 116.
59. کلید فهم قرآن، ص 15.
60. رک: غایه المراد، ج1، ص 207 ـ 208.
61. الدرّ المنثور، ج2، ص 183 ـ 189.
62. نسخه خطی شماره 8912، کتابخانه آستان قدس رضوی، ورقه 75.
63. مرآه الکتب، ج2، ص 40.
64. تکمله امل الامل، ص 212 ـ 217.
65. رک: منیه المرید، ص 24 ـ 28، مقدمه التحقیق.
66. فهرست مشکاه، ج5، ص 1869.
67. روضات الجنّات، ج3، ص 380.
68. ریاض العلماء، ج2، ص 382.
69. احیاء الدائر، ص 32
70. الذریعه، ج11، ص 60.
71. رک: آینه پژوهش، ش 39، ص 97 ـ 98، مقاله «کتاب شناسی محقّق اردبیلی».
72. الدروس الشرعیه، ص 380 ـ 385، چاپ سنگی.
73. الانتصار، ص 109 ـ 116.
74. رجال النجاشی، ص 401.
45. رک: فهرست آثار خطی شیخ مفیدف ص 90 ـ 94.
76. تراثنا، ش 22، ص 183 ـ 200.
77. الدرّ المنثور، ج2، ص 188 ـ 189.
78. نسخه خطی شماره 8912، کتابخانه آستان قدس رضوی، ورقه 75.
79. کشف الحجب، ص 102.
80. الذریعه، ج2، ص 91، ش 261، ج5، ص 199، ش 922.
81. کشف الربیه، ص 73 ـ 77.
82. از این جهت یکی از معاصران در موسوعه مصادر الانظام الاسلامی، ج6، ص 207، 213، شماره های 1931، 1932، 2007؛ با استناد به الذریعه سه اثر از شهید ثانی در باب طلاق معرفی کرده است، درحالی که هر سه نام یک اثر است.
83. رک: حقائق الایمان، به کوشش سید مهدی رجایی، ص 11 ـ 37، مقدمه التحقیق.
84. المحقّق طباطبایی فی ذکراه السنویه الاولی، ج3، ص 1040.
85. المحقق الطباطبایی فی ذکراه السنویه الاولی، ج3، ص 1054.
86. اعیان الشیعه، ج10، ص 213.
87. مولوی نامه، ج1، ص 6؛ به نقل از همائی نامه، ص 148.
88. رضا مختاری، جمع پریشان (چاپ اوّل: قم، نشر دانش حوزه، 1383).

منبع مقاله :
به اهتمام مؤسسه خانه کتاب، کتاب نقد و نقد کتاب، تهران: خانه کتاب، چاپ اوّل، آبان 1386



 

 

نسخه چاپی