حکایاتی در عزاداری هندوها در روز عاشورا
حکایاتی در عزاداری هندوها در روز عاشورا

نویسنده: آیت الله سید محمد حسن میرجهانی(ره)




 
از بعضی حکایاتی که قبلاً ذکر شد آن حالت بی خود شدن از خود و جذبه غیبی را در نصرائی هائی که حکایاتشان بیان گردید در آن ها تأمل نما و انصاف ده و عبرت بگیر، چنانچه در عصر حاضر هم بسیار به چشم خود دیده و شنیده ایم که چون ماه محرم پیش آمده بسیاری از کلیمی ها و مسیحی ها در عزاداری ایام عاشورا با شیعیان شرکت می کنند و مال انفال می کنند و به سر و سینه می زنند و گریه و زاری می کنند، حتی در غیر عاشورا هم برای حوائج مهمه ای که برای آنها پیش آمد کرده نذرهائی برای عزاداری حضرت امام حسین(ع) کرده اند و بنا به اقرار و اعتراف خودهاشان حاجاتشان هم برآورده شده و بعضی از ایشان هم مستبصر و مسلمان شده اند و بعضی هم با اینکه قبول اسلام نکرده اند در عزاداری و تألم و حزن و گریستن در مصائب آن بزرگوار جدّی و ساعی می باشند و برای لازم و متحتّم می دانند.
از جمله حکایاتی که از ایشان نقل و شنیده شده و برای این بنده بی مقدار حکایت شده، این حکایت است: زمانی که در مشهد مقدس حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا(ع) مشرف مجاورت داشتم و مفتخراً جزء خدام حرم محترم در کشیک سوم خدمت گذار بودم، شب دوشنبه ای بود از ماه جمادی الثانیه سال یکهزار و سیصد و هفتاد و شش هجری قمری که مصادف بود با شبی که نوبت کشیک اینجانب بود که در خدمت حاضر بودم. پس از فراغت از خدمت حرم محترم، برگشتم به حجره فوقانی اختصاصی خود که در صحن جدید داشتم. طولی نکشید که مرحوم خلد مقام آقای حاج شیخ مهدی خادم الرضا-رضی الله عنه- که سرکشیک سوم حرم شریف و از خدام با اخلاص خاص حرم مطهر بود، تشریف آورد در حجره اینجانب -و نام برده بسیار شخص جلیل وارسته صادق القولی بود و دو نفری با همدیگر مأنوس بودیم- تا صبح صحبت از عزاداری در هندوستان به میان آمد و کیفیت آن در ایام محرم و عاشورا.
آقای حاج شیخ نامبرده شده که مکرر به هند سفر کرده بود، از مرحوم حاج سید محمد حسین کرمی الاصل -مشهور به هندی- حکایتی نقل کرد- و سید مشارالیه از رجال برجسته علمی آن حدود بوده که با ایشان الفت و دوستی داشته- و آن حکایت این است که فرمود: جماعت هندوها در هر سال، چون روز عاشورا می شود در محوطه وسیعی آتش زیادی می افروزند کود کود- یعنی: خرمن خرمن-، و من می شنیدم که داخل آتش می شوند و آتش آنها را نمی سوزاند. خواستم به رأی العین ببینم که این حکایت حقیقت دارد یا نه. مخصوصاً حرکت کردم به جانب رَنگون که یکی از شهرهای هندوستان است و در آنجا به محل و مجلس عزاداری آنها حاضر شدم و در دهه عاشورا در آنجا بودم.
چون روز عاشورا شد آتش زیادی برافروختند خرمن خرمن در محوطه ای وسیع و جماعتی از هندوها وارد شدند در حالی که یک نفر از آنها پرچم سیاهی در دست داشت و حسین حسین گویان داخل آتش شدند و چند مرتبه داخل و خارج شدند و ابداً حرارت آتش در ایشان تأثیری نکرد و به هیچوجه متألم نشدند.
حکایت دیگر: و نیز نامبرده شده حکایت دیگری نقل نمود و گفت: خودم در هندوستان دیدم و آن حکایت این است که گفت: در کرم دو نفر پیر دارند: یکی: به نام شاه سید که تقریباً پانزده هزار خانوار مرید اویند و محل او در شکر درّه است، و آن عمارتی است که در بالای کوه ساخته شده. هر ساله دهه عاشورا تعزیه داری می کنند در حالتی که نامبرده ریشش تراشیده و جسیم است. چون روز عاشورا می شود کانّه حالت دیوانگی به او دست می دهد و همچنین است حال پیروان او. هیزم های جنگلی زیاد بیاورند و برمی افروزند. چون سوخته و سرخ شد به دست برمی دارند و در دهان هاشان می گذارند؛ چندین مرتبه و ابداً آتش آنها را آزار نمی دهد و نمی سوزند و حسین حسین گویانند.
و نیز حکایت دیگر: بیان کرد و گفت: پیر دوم آنها: سید عبدالحسین نام او است چندین هزار خانوار مرید دارد و او ساکن دهی است که آن را مَلانِه می گویند، نزد پاراچنار که یکی از شهرهای هندوستان است. آن پیر در دهه محرم تعزیه داری می کند و در روضه خواندن و عزاداری تار عزا می زنند و چون به نام حسین می رسد، آتش افروخته در دهان می گذارند. چون سیاه می شود آن را بیرون می آورند و آتش دیگر در دهان می گذارند.
و نیز حاج شیخ نقل کرد که: همان سید عبدالحسین یک روزی آمد پاراچنار برای ملاقات بنده و مرا دعوت کرد که ببرد و به ملانه. گفتم:‌ پیاده نمی توانم بیایم و عذر آوردم. گفت: پسر من امیر حسین شما را به دوش می گیرد. به اصرار زیاد مرا برد به ملانه. بزرگان آنجا همه به دیدن من آمدند. از ایشان پرسیدم که: شنیده می شود که شما در تعزیه داری ساز عزا می زنید؟ گفتند: آری. گفتم: این کار خلاف شرع است. به پسرش گفت: برو صندوق مرا بیاور. پسرش صندوق را آورد. آن را باز کرد و ورقی را بیرون آورد و به دست من داد. آن را گشودم و خواندم. عریضه سؤالی بود که به مرحوم خلد مقام آیت الله العظمی آقای سید ابوالحسن اصفهانی -اعلی الله مقامه- نوشته که مضمونش این بود که: ما در این بلاد در عزاداری بر حضرت سیدالشهداء(ع) تار عزا می زنیم، چه صورت دارد؟ ایشان به خط و امضاء و مهر خود که من به خوبی آن ها را دیده بودم و می شناختم، نوشته بودند در جواب سؤالش به این عبارت که: «به هر نحو عزاداری حسین(ع) بشود ماجور خواهید بود». الاحقر ابوالحسن الموسوی الاصفهانی 19 ذیحجة الحرام سنه 1338».
منبع: میرجهانی، محمد حسن، (1371)، البکاء للحسین(ع)، در ثواب گریستن و عزاداری یر حضرت سید الشهداء(ع) و وظایف عزاداری، تحقیق روح الله عباسی، قم، نشر رسالت، 1385، چاپ دوم.

 

 

نسخه چاپی