تبیین رابطه جهانی شدن و تربیت دینی (1)
 تبیین رابطه جهانی شدن و تربیت دینی(1)

 

نویسندگان: سیاوش پورطهماسبی(1)-آذر تاجور(2)-دکتر مهدی سبحانی نژاد(3)




 

تبیین رابطه جهانی شدن و تربیت دینی؛ چالش های، فرصت ها و ملاحظات عملی جهت کاربست در نظام تربیت اسلامی

چکیده

در پژوهش حاضر، عمده ترین وجوه رابطه جهانی شدن و تربیت دینی، به همراه چالش ها و فرصت های پیش رو بررسی و در نهایت برخی از عمده ترین ملاحظات عملی جهت کاربست در نظام تربیت اسلامی به بحث گذاشته شده است. روش انجام پژوهش، تحلیل اسنادی است. به منظور گردآوری داده های لازم جهت پاسخ گویی به سوال های پژوهش، همه اسناد و مدارک موجود و مرتبط با موضوع حاضر با استفاده از فرم گردآوری داده ها جمع آوری شده و با شیوه کیفی، تجزیه و تحلیل شده است. عمده ترین یافته های پژوهش عبارت اند از:
1. برخی از وجوه اصلی ماهیت تعاملی جهانی شدن و تربیت دینی در دیدگاه صاحب نظران شاخص، شامل این موارد است: یکی شدن روابط و پیوند ملت ها و قرب زمانی - مکانی آنها (کارل مارکس)، تطابق تجدد از هر جهت با گفتمان کلی نظریه جهانی شدن (دیوید هاروی)، تجمیع مردم حول هویت های اولیه از جمله هویت دینی به واسطه جهانی شدن (امانوئل کاستلز)، تحولات جدید محصول نیروی عنصری تجدد یعنی خودایضاحی (آنتونی گیدنز)، و صورت نهایی و عام تاریخ بشر، نظام لیبرال- دموکراسی و سروکارداشتن جهانی شدن فرهنگ با مسئله «هنجاری های اخلاقی» (فرانسیس فوکویاما). بر همین اساس، رویکردهایی چون: احیای دین گرایی، گرایش به ساخت ادیان انسانی، جنبش های تندرو دینی و تاسیس مراکز پژوهش دینی در جهان ایجاد شده است.
2. برخی از فرصت های مهم برای عرصه تربیت دینی، ناشی از پدیده جهانی شدن شامل این موارد است: آموزش الکترونیکی و از راه دور، ضرورت مشارکت با دیگران، گفت و گوی بین ادیان، ضرورت کسب مهارت های نقد و تحلیل منابع اطلاعاتی و تحلیلی مسائل اخلاقی در برنامه درسی مدارس، تسهیل شروط دادو ستد فرهنگی و دینی، امکان بهره مندی از فناوری آموزشی، در اختیار داشتن ابزار نو آموزشی ترکیبی همچون پخش زنده تلویزیونی، ویدئو کنفرانس، پیغام سریع اینترنتی، چت، تابلوهای الکترونیکی، ایمیل، انجمن های بحث، لزوم حرکت به سمت اصول و ارزش های عمیق انسانی، تحول در مفاهیم اقتدار و بهره مندی از ابزارهای اطلاعاتی و چندرسانه ای الکترونیکی و... .
3. برخی از عمده ترین چالش ها برای عرصه تربیت دینی ناشی از پدیده جهانی شدن شامل این موارد است: هجوم ضدارزش های فرهنگ غرب به کشورهای جنوب، تحت فشار قرار گرفتن دین و اعتقادات دینی، بلوغ زودرس، غلبه تربیت لیبرالیستی، «علم گرایی» و «نسبیت گرایی» و «ناشکیبایی در برابر دین»، استفاده سوء از انواع ابزارهای الکترونیکی، سکولاریزاسیون کلیه شئون فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی جوامع، استیلای مصرف گرایی، بیگانگی انسان با خویشتن به سبب فناوری و... .
4. برخی از مهم ترین ملاحظات در عرصه تربیت دینی به سبب پدیده جهانی شدن، شامل این موارد است: ضرورت توجه آموزش و پرورش به علایق ایدئولوژیک پنهان در موارد آموزشی در جهت استقرار تربیت اسلامی، روش های تدریس، عناصر و فضاهای آموزشی و شفاف سازی برنامه های پنهان، تحول بر مبنای ارزش ها و اصول اسلامی در جهت علایق ایدئولوژیک اسلامی، تدوین نظامی جدید از تربیت دینی به جای کناره گیری، وارد میدان عمل شدن اما نه با این باور که ورود به منزله پذیرش و تسلیم در برابر فرهنگ جهانی شده فعلی باشد، بلکه با این باور که باید با این ورود، ادبیات دیگری را برای پدیده مورد نظر رقم زد و در نهایت، ابتکارات در سه سطح فراملی، ملی و فردی باید لحاظ شود. پس الگوی تربیت دینی مطلوب، مشتمل بر دو بخش است: تربیت دینی عام یا همگانی؛ و تربیت دینی اختصاصی.

کلید واژگان:

جهانی شدن، تربیت دینی، چالش ها، فرصت ها، ملاحظات عملی، نظام تربیت اسلامی.

مقدمه

در سال های اخیر، واژه جهانی شدن (4)، مفهوم رایجی است که علاوه بر عرصه اقتصادی، در زمینه های دیگر همچون سیاست، اخلاق، تعلیم و تربیت و... نیز به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. به رغم این استفاده گسترده، مفهوم جهانی شدن، از روشنی و صراحت کافی برخوردار نیست (گرین(5)، 1997). به دلیل همین کثیرالوجه و چند وجهی بودن و نیز به علت آنکه پدیده ای است در حال تکوین و شدن، که هنوز به مرحله شدن نرسیده است، اتفاق نظر بین الاذهانی در ارائه تعریف جامعی از آن و نیز ماهیت و ویژگی های آن وجود ندارد.
جهانی شدن به مثابه فرایندی است که محصول «صنعت ارتباطات جهانی» است و منشأ تغییرات ساختاری در مفهوم «جامعه» شده است. و به نوعی، «فراملی کردن فرهنگ ها» و تغییر در مفهوم «عمومیت» را نیز در حوزه عمومی و هم در فضای مذهبی در پی داشته است. به نظر رابرتسون (6) معنای جهانی شدن عبارت است از درهم فشرده شدن جهان و تبدیل آن به مکانی واحد. او جهانی شدن را در فرایندی کم و بیش مستقل معرفی می کند که منطق، جهت و نیروی محرک خود را دارد. جهانی شدن با چهارچوبی مفهومی از جمله انگاره نظم یا سامان جهان سروکار دارد (رابرتسون، ترجمه پولادی، 1380).
پراتون جهانی شدن را فرایندی از تحول می داند که مرزهای سیاسی و اقتصادی را کم رنگ می کند، و ارتباطات را گسترش می دهد و بر تعامل فرهنگ ها می افزاید. به نظر وی جهانی شدن پدیده ای چند بعدی است که آثار آن قابل تسری به فعالیت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی و فناوری است و همچنین فعالیت های اجتماعی، همچون کوشش برای سلامت محیط زیست را متاثر می کند (بهکیش، 1380).
برخی از عمده ترین عوامل موثر بر جهانی شدن را می توان شامل این موارد دانست: 1.پیدایش جامعه اروپا؛ 2.تجربه های اقتصادی در جمهوری خلق چین؛ 3.فروپاشی امپراتوری شوروی، 4.قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا)؛ 5.نقش شرکت های چند ملیتی؛ 6.جهانی شدن بازارها و اقتصاد جهانی؛ 7.اطلاعات و ارتباطات؛ 8.تحولات فناوری؛ 9.افزایش اقدامات بین المللی در خصوص حفظ حقوق بشر؛ 10.سرمایه گذارای در بخش تحقیقات؛ 11.بین المللی شدن مسائل زیست محیطی.
جهانی شدن ویژگی ها و مشخصه های برجسته ای دارد که از آن جمله باید به زمینه های ذیل اشاره کرد:
1. ارتباطات متقابل: جهانی شدن موجب وابستگی شدید در حوزه ارتباطات و افزایش پیوندها و تعاملات اجتماعی در دل شبکه های جهانی می شود، که حاصل این فرایند، کوچک شدن جهان و تحقق نظریه «دهکده جهانی» است (عادل، 1381).
2. تشدید و تقویت آگاهی: پیشرفت فناوری موجب تشدید و تسریع روز افزون انواع ارتباطات و مبادله اطلاعات فرهنگی و علمی می شود، و نتیجه آن تشدید آگاهی و انباشت اطلاعات است.
3. سرعت فزاینده و گسترده ارتباطات و مبادله اطلاعات، که از بارزترین و آشکارترین ویژگی های جهانی شدن است.
4. کلیت و گستره تاثیرات: حوادث در بخشی از جهان، در سراسر دنیا تاثیر و انعکاس دارد. تحولات جدید در زمینه فناوری ارتباطات و گسترش انواع رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی، مانند رایانه ها، شبکه پیچیده اینترنت، و ماهواره ها موجب شده اند تا انسان ها در هر نقطه جهان، در معرض هجوم انواع آسیب ها و اطلاعات سازمان دهی شده و غیر سازمان دهی شده قرار گیرند (رضایی زارچی، 1385).
5. چندبعدی و پیچیدگی: جهانی شدن دارای جنبه های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تربیتی، علمی و فنی است و نظیر هر پدیده نوظهور دیگر، ترکیبی از «تهدید» و «فرصت» است. یکی از پیامدهای این جریان، هم گرایی در عرصه جهانی و مواجه شدن همه ملت ها با خطرپذیری ها (ریسک ها)ی مشترک و شبکه تقدیر مشترک است. شتاب و تراکم ارتباطات و تسهیل انواع مبادلات، این امکان را به وجود آورده است که پیامدهای بسیاری از اقدامات خود را به خارج از مرزها منتقل کنیم (هابرماس، ترجمه پولادی، 1384).
6. جهانی شدن: این فرایند در وضعیتی می افتد که پیشرفت های مادی در کنترل تمدنی الحادی است و تمدن غرب، به دلیل برخورداری از ابزارهای فناورانه، بیشتر
می تواند به گسترش فرهنگ مادی و الحادی اش بپردازد (معتمدنژاد، 1382).
اکنون اگر این نکته را بپذیریم که دیر یا زود، باید به پیشباز جهانی واحد و یکپارچه برویم، جهانی که با گسترش رسانه های جمعی و فروریختن مرزهای فیزیکی و جغرافیایی، به دهکده ای مبدل شده که بدون دغدغه زمانی و مکانی می توان ابعاد محدود آن را در نوردید، خواه ناخواه با سوالاتی اساسی و بنیادی مواجه خواهیم شد؛ سوالاتی که طراحی پاسخ های مناسب برای آنها، به کشورهای دنیا در جهت سازگاری با فضای واحد جهانی کمک خواهد کرد. یکی از این سوالات بنیادی با توجه به اینکه تعلیم و تربیت در جامعه ما از دیرباز با آموزه های دینی آمیخته بوده است و اکنون نیز در سطحی گسترده و عمیق متاثر از آن است (برخورداری، 1384)، این است: آیا در عصر جهانی شدن، با توجه به پیامدهای آن نظیر ساختارشکنی، از بین رفتن مرزهای جغرافیایی، و در دسترس بودن اطلاعات، می توان از تربیت دینی صحبت کرد؟ به عبارت دیگر، در چنین اوضاعی تربیت دینی امکان پذیر است یا نه؟ این پرسش، هسته اساسی و اولیه انگیزه ای بود که بالاخره به «بررسی تاثیر جهانی شدن بر تربیت دینی» منجر شد که امید است آنچه از این پژوهش به دست می آید، راهکاری برای تربیت دینی و نقطه آغازی برای پژوهش های بعد باشد.
با توجه به مطالب پیشین، مسئله اساسی پژوهش حاضر، تبیین رابطه جهانی شدن و تربیت دینی؛ چالش ها، فرصت ها و ملاحظات عملی برای نظام های تربیتی اسلامی است. در این جهت، ضمن بررسی منابع و مراجع گوناگون، ابتدا عمده ترین زمینه های موثر در جهانی شدن و رابطه آن با تربیت دینی و سپس چالش ها، فرصت ها و ملاحظات عملی برای نظام تربیتی اسلامی به بحث گذاشته شده است.
در این پژوهش چهار سوال اصلی ذیل طرح و بررسی شده است:
1. ماهیت تعاملی جهانی شدن و تربیت دینی، در دیدگاه صاحب نظران شاخص چیست؟
2. فرصت های ناشی از پدیده جهانی شدن برای عرصه تربیت دینی چیست؟
3. چالش های اساسی مطرح در تعامل جهانی شدن و تربیت دینی کدام است؟
4. نظام های تربیت اسلامی در جهت تعامل جهانی شدن و تربیت دینی، با چه شرایط و ملاحظاتی روبه رو هستند؟

روش پژوهش

پژوهش حاضر به دنبال تبیین «رابطه جهانی شدن و تربیت دینی؛ چالش ها، فرصت ها و ملاحظات عملی برای نظام های تربیت اسلامی» است، و با عنایت به عنوان و سوال های مطرح شده، پژوهش به شیوه توصیفی و از نوع تحلیل اسنادی انجام شده است.

جامعه و نمونه پژوهش

با توجه به روش پژوهش، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه اسناد، مدارک و منابع مرتبط با موضوع مورد بررسی است. از آنجا که در پژوهش حاضر، همه منابع و مراجع موجود فیش برداری شده و در جهت هدف پژوهش مورد استفاه قرار گرفته است، نمونه گیری انجام نشده و کلیه منابع و مراجعه در دست مذکور، مورد بررسی و تحلیل واقع شده است.

ابزار گردآوری داده ها

به معنای خاص پژوهش های میدانی، ابزارای در پژوهش استفاده نشده است؛ ولی در این زمینه از فرم های فیش برداری به منظور گردآوری نتایج مطالعات مرتبط استفاده شده است.

شیوه تحلیل داده ها

از آنجا که داده های به دست آمده کیفی است، از تحلیل کیفی به منظور تحلیل و جمع بندی آنها استفاده شده است.

تحلیل یافته های پژوهش

در اینجا نتایج بررسی سوال های پژوهش ارائه خواهد شد:

1 . بررسی سوال اول پژوهش

اولین سوال اصلی پژوهش حاضر عبارت بود از اینکه: ماهیت تعاملی جهانی شدن تربیت دینی در دیدگاه صاحب نظران شاخص چیست؟
اکنون، پس از تشریح وضعیت جهانی شدن، جا دارد تا حدودی در مورد رابطه جهانی شدن و دین بحث شود. در خصوص نقش دین در دنیای کنونی به ویژه با در نظرگرفتن وضعیت جهانی شدن، دیدگاه ها و آرای مختلفی از سوی برخی از صاحب نظران ارائه شده که غالبا نگاهی بدبینانه دارند. از جمله این دیدگاه ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

کارل مارکس(7):

در مارکسیسم، جهانی شدن به علاوه عام گرایی، به معنای یکی شدن روابط و پیوند ملت ها و قرب زمانی - مکانی آنهاست. برپایه منطقی که مارکس، تجدد یا به تعبیر وی نظام سرمایه داری را می فهمید، جهانی شدن ضرورت چاره ناپذیر آن تلقی می شد (کچویان، 1385، ص48)، از نظر او، نظام سرمایه داری و بورژوازی به هر جای جهان می رود و تحت تاثیر این نظام، ساختارهای ملی - معیشتی جهان بر هم خورده، وحدت جهان شمولی به وجود می آید که این تاثیر و جهان شمولی، تنها حوزه اقتصاد را در بر نمی گیرد و به حوزه های دیگر نیز نفوذ می کند؛ در نتیجه، افزون بر حوزه روابط مادی، حوزه «تولید فکری» نیز ماهیت جهانی می یابد. مارکس همچنین به منزله شخصیتی جهان گرا؛ از سرمایه داری غرب که مرزهای قومی - ملی و هویت های محلی را تخریب کرده، استقبال می کند و به تمجید بورژوازی می پردازد، از نگاه او تنها سرنوشتی که می توان از بورژوازی برای جهان انتظار داشت، دنیوی شدن است. بورژوازی هر جا که پا
گذارد، همه روابط اجتماعی را حول منافع شخصی و روابط پولی سازمان می دهد و از اینجاست که شدیدترین جذبه های آسمانی دین غرق می گردد و گرمای خود را از دست می دهد. افزون براین، قایل بودن مارکس به ماهیت خاص گرا داشتن ادیان و مذاهب، استدلال دیگری از او در مورد دشواری بقای دین در نظام سرمایه داری است (همان، ص49-54). مارکس به طور کلی دین را زاییده اقتصاد و توهم محض می دانست؛ توهمی که آثاری مخرب دارد. او اعتقاد به خدا یا خدایان را محصول نامیمون جنگ طبقاتی می دانست. او باور داشت از طریق دین، رنجی که مردم در دنیای استثمار طلب می کشند، با خیالات در مورد جهانی فوق طبیعی که آلام و ظلم ها در آن ناپدید می شود، قابل تحمل می شود. او دین را افیون توده ها و منافع عدالت اجتماعی می دانست (گلشنی، 1385، ص12).

دیوید هاروی (8):

نظریه دیوید هاروی در مورد وضعیت مابعد تجدد، از هر جهت با گفتمان کلی نظریه جهانی شدن تطابق دارد. به نظر او، «فشردگی زمان و مکان» که حاصل تلاش سرمایه داری برای ایجاد قدرت اجتماعی انباشته از طریق اتخاذ سیاست مکانی جدید، یعنی «انهدام مکان از طریق زمان» است، می تواند با «بحران های تراکم بیش از اندازه» ثروت و همچنین بحران های موجود در اشکال سیاسی و فرهنگی متصل شود (کچویان، 1385، ص60). آنچه وی در باب بحران های فرهنگی مطمح، نظر دارد، «گسست فرهنگی و تکثرگرایی» است. که به پیدایش «قالب های ایدئولوژیکی فرهنگی مابعد تجددگرایی» منجر شده است. مشخصه مهم این ایدئولوژی، مصرف گرایی رو به تزاید و فردی شده است (همان، ص61). این تحول به رغم تفاوت و ویژگی های خود، با فرهنگ سرمایه داری تفاوتی ندارد؛ زیرا همان طور که در بحث مارکس گفته شد، قطع پیوند با سنت، گذشته و هویت های جمعی، همواره در سرمایه داری وجود دارد. بنابراین
می توان استنباط کرد که مسیر دنیوی شدن، همچنان به شکل تشدید شونده ای ادامه می یابد (کچویان، 1385، ص61).
آنچه دلیل تضعیف بیشتر دین در این مسیر جدید است، مواجهه با صورت های فرهنگی رقیب در فضای تکثرگرای مابعد تجدد یا جهانی شده است. البته نباید از آثار تشدید مصرف گرایی و فردگرایی مصرفی در این زمینه غفلت کرد؛ چرا که هر دو در تقابل با منطق دین قرار دارند و از طریق تقویت میل دین گرایانه و تمتع خواهی، به غفلت بیشتر و از بین رفتن امکان عینی دین داری مدد می رسانند (همان، ص61).

امانوئل کاستلز (9):

کاستلز در مقام مارکسیست، جامعه جهانی را «جامعه شبکه ای» می داند. او در باب دین معتقد است که جهانی شدن سرمایه داری، با درهم ریختن جهان گذشته و از بین بردن بنیان های اجتماعی که ناامنی، رهاشدگی و تنهایی را فراهم می کند، باعث می شود مردم حول هویت های اولیه، از جمله هویت دینی مجددا جمع شوند. او در همین چهارچوب است که جنبش های دینی و احیای مجدد ادیان در جهان حاضر را فهم و تفسیر می کند (کچویان، 1385، ص74). از دیدگاه کاستلز، این جنبش های دینی از آن رو به وجود می آیند که جهانی شدن ورود متدینان را به جهان آتی تحریم می کند و جایی در سازمان خود به آنها نمی دهد. از این منظر، جنبش های دینی، تظاهرگونه ای از هویت به نام هویت مقاومت در برابر تحریم اجتماعی حاصل از جهانی شدن هستند. ثانیا: «مطابق تحلیل او که جنبش های دینی را از نتایج سازمان یابی سرمایه داری می داند، این جنبش ها بنا به ماهیت، جنبش هایی شکست خورده اند؛ زیرا در پیوند با شرایط گذار شکل گرفته اند و در نتیجه، تنها بایستی به انتظار ظهور جامعه ای کاملاً جهانی و پایان فرایند ساختاریابی مجدد سرمایه داری باشیم، تا پایان عمر این جنبش ها فرا رسد» (کاستلز، ترجمه چاووشیان، 1380).

آنتونی گیدنز (10):

گیدنز تحولات جدید را محصول نیروی عنصری تجدد، یعنی خود ایضاحی آن می داند و به جای سخن گفتن از مابعد تجدد، درست تر می داند که از سنت زدایی کامل تجدد سخن گوییم. پیشنهاد وی برای مابعد تجدد آن است که آن را مرحله جدید تجدد با عنوان «تجدد متاخر» یا «تجدد خوداندیش» بشناسیم (کچویان، 1385، ص81).
گیدنز معتقد است خوداندیشی بنا به ماهیتش، در تعارض با سنت است و از آنجا که در نظر او دین نیز ماهیتی سنتی دارد، تجدد خوداندیش با آن سازگاری ندارد (کچویان، 1385، 81). اما در کل او معتقد است دین هر جایگاه و نقشی که در آینده داشته باشد، نمی تواند جای تجدد و عقلانیت تجددی را بگیرد؛ چرا که تضعیف تجدد در «آینده قابل پیش بینی» متصور نیست (همان، ص82). بقای دین، وجه مثبتی از نظر او نخواهد داشت و نمی تواند جای تجدد و عقلانیت را بگیرد و احیای دین و گسترش جنبش های دینی نباید چندان مهم تلقی شود. گیدنز این تحولات را واکنش های انفعالی و ارتجاعی برضد حرکت مترقی می داند، که از افت و خیزهای تجدد در مسیر مترقیانه آن مایه می گیرد؛ در نتیجه باید به انتظار نشست تا تجدد بر مشکلات کنونی خود فائق آید و کاملاً جهانی شود. با بلوغ جهانی شدن تجدد، ادیان و جنبش های دینی بار دیگر از صحنه عمومی تاریخ محو خواهند شد و از جنب و جوش خواهند افتاد (همان، 83).

فرانسیس فوکویاما (11):

نظریه «پایان تاریخ» را در سال های اخیر او مطرح کرد. این نظریه بیان می دارد که به دلیل نبود بدیل های معتبر پس از شکست کمونیسم، صورت نهایی و عام تاریخ بشر، نظام لیبرال - دموکراسی خواهد بود و ضرورتاً در همه جای دنیا گسترش می یابد. از نظر او، جهانی شدن فرهنگ در سطح عمیق تر آن، با مسئله «هنجارهای
اخلاقی» سروکار دارد که سازنده هویت انسان هاست. این حوزه ای است که نسبتا زبان، دین و قومیت در آن نقش آفرینی می کنند و به شدت در برابر تغییر و همگونی مقاومت می ورزند. بنابراین پایان تاریخ بشر و جهانی شدن لیبرال - دموکراسی غرب، به معنای حذف نقش آفرینی این نیروهای فرهنگی قوی و کهن است (کچویان، 1385، ص87).
اما دیدگاه فوکویاما درباره دین در دنیای حاضر را می توان این گونه بیان کرد: «از نظر او جنبش های دینی که در حال نقش آفرینی در صحنه تاریخ بشری هستند، جاذبه جهانی ندارند و نمی توانند بدیل های قابل قبولی برای زندگی کنونی جهان ارائه دهند. از نظر وی تنها تجدد و نظام سکولار لیبرال- دموکراسی است که می تواند علم ایجاد کند، ثروت بیافریند، فقر، بیماری و مشکلات مردم را رفع کرده، در نهایت رفاه برای آنها به ارمغان بیاورد... . در هر حال با اینکه وی معتقد نیست که هویت های فرهنگی از جمله ویژگی های دینی در فرایند جهانی شدن محو خواهند شد، اما برای آنها و مدعیان این ویژگی ها، یعنی ادیان، جایی در حوزه عمومی قایل نیست» (همان، ص89).
همان طور که از گفته های نظریه پردازان گفته شده پیش بر می آید، این نظریه های جهانی شدن، در عصر حاضر اعتقاد چندانی به جایگاه دین ندارند و قایل به حذف و یا به حاشیه رفتن آن در عصر جهانی شدن هستند. در این زمینه برخی رویکردهای مطرح در عرصه تعامل دو متغیر مورد بحث، از این قرار هستند:

1 . احیای دین گرایی:

علی رغم دیدگاه های پیشین و همچنین تغییر و تحولاتی که در طی قرن هجدهم و نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم رخ داد و به تضعیف دین انجامید، هیچ یک از آنها نتوانستند دین را به طور کامل از صحنه زندگی انسان خارج سازند. از دهه 1950م به بعد، شاهد جریان دور شدن از تفکر پوزیتیویستی و مکانیکی بوده ایم و به خصوص در چند سال اخیر (1970م به بعد) شاهد احیای دین و معنویات به طریق مختلف هستیم (گلشنی، 1385، ص19). جنبش های احیای دین و دین گرایی که تحت تاثیر عوامل
مختلف اتفاق افتاده است. به اشکال گوناگونی دیده می شود. در این بخش بجاست به بیان شواهدی از احیای دین و معنویت بپردازیم.

2. گرایش به ساخت ادیان انسانی:

در دهه های گذشته تلاش هایی مشاهده شده که نتیجه آنها ایجاد فرقه هایی بود که پیروان آنها از آیین ها، مناسک و آموزه هایی نظیر آنچه در ادیان رسمی وجود دارد، تبعیت می کنند. این گونه فرقه های مذهبی انسان ساخته، غالبا در کشورهای مدرن غربی گسترش پیدا کرده اند. دلایل این امر، بحران های هویتی و معنوی است که خلائی را به وجود آورده اند که زمینه را برای رشد و گسترش آنها فراهم کرده است (شمشیری، 1382).

3 . جنبش های تندرو دینی:

این گونه خیزش ها که غالبا در جهان اسلام و بعضا در دنیای مسیحی و یهودی به وجود آمده اند. معمولاً رویکردی بسیار سنتی و افراطی به دین دارند. هدف این جنبش ها فقط محدود به قلمرو فردی نبوده و مداخله در حوزه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه نیز بوده است. حوادث و رخدادهای جهان در دهه اخیر، به رشد و توسعه این خیزش ها کمک بسیار کرده است (همان).

4 . تاسیس مراکز پژوهش دینی در جهان:

اگر از شاخص های متداولی چون فروش کتب دینی، تعداد مجامع دینی غیر انتفاعی، شرکت در مراسم دینی، تعداد علما و دانشجویان رشته های دینی و تعداد درجاتی که در الهیات و علوم دینی داده می شود بگذریم، احیای تفکر دینی در محیط های آکادمیک نیز شواهد چشمگیر دارد. از این رو انتظار می رود این تأثیر از مراکز آکادمیک به جوامع نیز تسری یابد. البته گرایش به دین در بسیاری موارد به معنای عام یعنی گرایش به معنویات، عرفان و دین شخصی بوده است. تاسیس بسیاری از مراکز پژوهشی در چند دهه اخیر، به ویژه در آمریکا و اروپا دلیلی بر این مدعاست. به عنوان مثال هایی از این گفته می توان از مراکز الهیات و علوم طبیعی در برکلی آمریکا، تریبون آزاد علم و دین در انگلیس، انجمن اروپایی مطالعه علم و الهیات و موسسه دین در عصر علم در آمریکا، نام برد (همان). گفتنی است، موج دین گرایی که در اروپا دیده
می شود، تا آنجاست که در رویکردهای برنامه درسی، رویکرد معنوی گرایی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
با توجه به آنچه گفته شد، می توان چنین استدلال کرد که گفته های آن دسته از نظریه های جهانی شدن که قابل به نقش حاشیه ای و یا حذف دین در عصر جهانی شدن هستند، چندان مطابق واقع نیست. جهانی شدن و مذهب ارتباط تنگاتنگ دارند. در نظریه جهانی شدن، رستاخیز مذهبی، تجلی مهمی از دنیای متحد است. گفته می شود با تضعیف بسیار دولت- ملت ها، اندیشه ها و نهادهای ابرملی و فراملیتی، از اهمیت و نفوذ فزاینده ای برخوردار شده اند. به عنوان بخشی از این روند، مذاهب عمده جهان فرصتی یافته اند تا جهان بینی های خود را مرتبط تر سازند. نتیجه به دست آمده چیزی است که «هینز» آن را تجدید حیات مذهبی می خواند، تفاوت بین دولت - ملت ها و مذاهب، بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، یا بین شمال و جنوب در مقایسه با گذشته کم رنگ شده و یا به صورتی بی ربط درآمده است. پایان جهان سوم نزدیک شده و تقریباً فرا رسیده است و نظم نو در کره زمین در شرف ظهور است.
این تحلیل جهان گرایانه در عین حال که تمجید و تحسین شده، تاثیر علمی نیز بر نظریه اجتماعی و فرهنگی داشته است. طرف داران این تحلیل، پیدایش فرهنگی جهانی را شاهدند که در آن روابط اجتماعی قویاً تحت تاثیر یگانگی جهان مدرن قرار دارد. در این اوضاع گفته می شود تجدید حیات می تواند تجلی مهمی از واقعیت جهانی دنیای جدید باشد. عده ای بر این باورند که جهانی شدن هیچ گونه تضییق و تهدیدی جهت دین زدایی نیست و حتی جهانی شدن، دین را نیز در بازار جهانی اندیشه قرار می دهد؛ از این رو فرصت برای دین و تربیت دینی پدید می آورد؛ فرصت از این لحاظ که دین و تربیت دینی می توانند با تکیه بر فناوری ارتباطات بر تعداد مخاطبان خود بیفزایند. برخی جهانی شدن را قرین رشد معنویت، اخلاق، آیین ها و مذاهب گوناگون دانسته اند. برخی دیگر جهانی شدن را همراه هجوم به ارزش های انسانی، اخلاقی و دینی می دانند؛ ولی به صورت
کاملاً روشن، از سال های آخر پیش از فروپاشی اتحاد شوری، گرایش به مذهب در جوامع مشاهده شده است. افزون بر انقلاب اسلامی ایران، نهضت هم بستگی در لهستان و پیوند آن با کلیسای کاتولیک، الهیات رهایی بخش در آمریکای لاتین، گرایش مردم مسلمان در آسیای مرکزی، قفقاز و جمهوری مسلمان نشین روسیه به اسلام، تحرکات مسلمانان چین و ترکیه و مالزی، و هویت جدید اسلامی نهضت فلسطین نشانه های آشکاری از گرایش جوامع به مذهب است.

پی نوشت ها :

1.کارشناس ارشد علوم تربیتی و مدرس دانشگاه پیام نور بیله سوار.
2.دبیر آموزش و پرورش و کارشناس ارشد علوم تربیتی.
3.استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه شاهد.
4. Globalization.
5. Green.
6. Robertson.
7. K. Marx.
8. D. Harvey.
9. M. Castels.
10. A. Giddens.
11. F. Fukuyama.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).



 

 

نسخه چاپی