استخوان، لای زخم می‌گذارد
استخوان، لای زخم می‌گذارد

 






 

زمینه پیدایش

شخصی بر روی زمین افتاد، ساعدش شکست. به جراح طمّاعی مراجعه کرد. جرّاح، استخوان‌های شکسته او را ترمیم کرد و زخم را بخیه زد و به او دستور داد که هر روز برای شست‌و‌شوی زخم به مطب او مراجعه کند. مجروح، همه روز می‌رفت و هر دفعه، جرّاح برای شست‌و‌شوی جراحت ساعد او مبلغی حق الزحمه می‌گرفت تا اینکه روزی بر حسب اتفاق، جرّاح را به بالین مجروح دیگری بردند و پسر جراح زخم مجروح را باز و معاینه کرد. از ظواهر آثار متوجه شد که در درون زخم، خرده استخوانی وجود دارد. فوراً زخم را شکاف داد و آن را بیرون کشید و زخم او را دوباره بخیه زد و شست و بست. در نتیجه، او را از مراجعه به مطب پدر بی‌نیاز ساخت. جراح وارد شد. همین که شرح آن را گفت، جراح پسر را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «ای نادان، تصور کردی من از وجود آن خرده استخوان بی‌خبر بودم؟ من خود، آن را لای زخمش گذاشته بودم تا اینکه مدتی از جانب او که مردی توانگر و تواناست استفاده کنم».(1)

ضرب المثل های هم مضمون

ـ گرگ، همیشه گرسنه است.(2)
ـ طمع را سر ببُر گر مرد مردی.(3)
ـ طمع از مال مردمان بردار.(4)
ـ آدم طمّاع، هفت کیسه دارد؛ هر هفت تا هم خالی!(5)
ـ آزمند، همیشه نیازمند است.(6)
ـ حریص را نکند نعمت دو عالم، سیر.(7)
ـ حریص، دایم در غم است، هر چه دارد، پندارد کم است.(8)
ـ حریص، با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر.(9)

اشعار هم مضمون

هر آن سر که او آز را افسر است * به خاک اندر است ار ز مه برتر است بُوی بنده آز تا زنده‌ای *‌ پس آزاد هرگز نه‌ای بنده‌ای(10) (اوحدی)
عزت، ز قناعت است و خواری، ز طمع * با عزت خود بساز و خواری مَطَلَب(11) هر که را با طمع سر و کار است *‌ گر عزیز جهان بُوَد خوار است(12) (مکتبی)
روده تنگ به یک نان جوین پر گردد *‌ نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ(13) (سعدی)
نگر تا نگردد به گرد تو آز * ‌که آز آورد خشم و بیم و نیاز(14) (فردوسی)

ریشه های قرآنی حدیثی

رسول خدا(صلی الله علیه وآله): «اِیّاکَ وَ الطَّمَعَ؛ از طمع بپرهیز.»(15)
امام هادی(علیه السلام): «اَلطَّمَعُ سَجِیَّةٌ سَیِّئَةٌ؛ طمع، خصلت زشتی است.»(16)
امام کاظم(علیه السلام): «اِنَّ الطَّمَعَ مِفْتاحُ الذُّلِّ و...؛ طمع، کلید خواری و ذلت است و ... .»(17)
رسول خدا(صلی الله علیه وآله): «اَلَْحَریصُ مَحْرومٌ؛ آدم حریص، همیشه محروم است».(18)

لغات

آز: طمع.
ار: اگر.

پی نوشت ها :

1. داستان‌های امثال، ص 111.
2. امثال و حکم دهخدا، ج 3، ص 1305.
3. داستان‌نامه بهمنیاری، ص 444.
4. همان.
5. فرهنگ‌نامه امثال و حکم ایرانی، ص 45.
6. امثال و حکم دهخدا، ج 1، ص 31.
7. ابراهیم شکورزاده بلوری، دوازده هزار مثل فارسی، ص 416.
8 . همان.
9. امثال و حکم دهخدا، ج 2، ص 693.
10. همان، ج 4، ص 1902.
11. همان، ج 2، ص 1099.
12. همان، ج 4، ص 1958.
13. همان، ص 876.
14. همان، ص 1830.
15. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 168.
16. الدرة الباهرة،‌ ص 42.
17. بحارالانوار، ج 78، ص 315.
18. مصباح الشریعه، ص 187.

منبع مقاله :
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما



 

 

نسخه چاپی