اگر قاطر کسی را رم ندهی کسی با تو کاری ندارد
اگر قاطر کسی را رم ندهی کسی با تو کاری ندارد

 






 

زمینه پیدایش

ملّا نصر الدین از کنار قبرستانی عبور می‌کرد. پایش به سنگ قبری گرفت. به رو در افتاد، تمام سر و صورتش پر از گرد و خاک شد. در این حال به خاطرش رسید که خوب است خود را مرده قلمداد کند، بلکه نکیر و منکر بیایند و او ببیند آنها چه شکل هستند. در این خیال بود که از دور صدای پای قاطری به گوشش رسید. تصور کرد صدای نکیر و منکر است. پس، از ترس رو به فرار گذاشت و در میان قبری مخفی شد. قاطرها نزدیک شده بودند. بار آنها هم چینی و شکستنی بود. ناگاه ملّا از میان قبر بلند شد. قاطرها رم کردند و بارها به زمین افکنده و پراکنده شدند. قاطرچی‌ها که این پیش‌آمد را دیدند، سخت خشمگین شده و کتک مفصلی به او زدند. ملّا با سر و روی خون‌آلود به خانه برگشت. زنش پیش آمد و از او پرسید: «کجا بودی که به این روزگار گرفتار شده‌ای؟» ملّا گفت: «رفته بودم به آن دنیا، ببینم چه خبر است.» زنش پرسید: «خوب آنجا چه خبر بود؟» گفت: «اگر قاطرهای کسی را رم ندهی خبری نیست و کسی به کسی کاری ندارد».(1)

پیامها

1. ظلم و ستم ظالم به خودش باز می‌گردد.
2. از مکافات عمل غافل مشو.
3. قیامت و جهان آخرت بروز و ظهور عملکردهای خودمان است.
موارد کاربرد: 1. خطاب به انسان‌های ظالم و اذیت و آزاررسان. 2. در نکوهش و مذمت مردم‌آزاری. 3. در توجه دادن و متنبه ساختن نتیجه مردم‌آزاری.

ضرب المثل های هم مضمون

ـ آتش، اول خودش را می‌سوزاند.
ـ آسوده بود هر که کم‌آزار بود.
ـ سلامت بایدت، کس را میازار.
ـ مرغ هر چه پا توی خاک بکشد، خاک سر خودش می‌کند.(2)

اشعار هم مضمون

انگشت مَکُن رنجه به در کوفتن کس * تا کس نکند رنجه به در کوفتنت، مشت (ناصر خسرو)
پشه ز چه یک روز زِیَد، پیل به صد سال * زیرا زِ پشه، پیلان در رنج عنانند (ناصر خسرو)
مشو شادمان گر بدی کرده‌ای * که آزرده گردی، گر آزرده‌ای (فردوسی)(3)

ریشه های قرآنی حدیثی

امام علی(علیه السلام): «مَن عامَلَ النّاسَ بالإساءَةِ کافَؤُوهُ بِها؛ هر که با مردم بدرفتاری کند، آنان نیز با او همان طور رفتار خواهند کرد.»(4)
امام علی(علیه السلام): «لا یَنجُو مِنَ اللهِ سُبحانَهُ مَن لا یَنجُو النّاسُ مِن شَرِّهِ؛ آن که مردم از شرّ وی در امان نباشند، از [کیفر] خدای سبحان نجات نمی‌یابد».(5)

لغات

نکیر و منکر: نام دو فرشته است که به هنگام مرگ به سراغ انسان می‌آیند و حساب‌رسی می‌کنند.
زید: زندگی کند.
پیلان: فیل‌ها.

پی نوشت ها :

1. حسن ذوالفقاری، داستان‌های امثال، تهران، مازیار، چ 2، 1385، ص 146.
2. غلامرضا حیدری ابهری، حکمت‌نامه پارسیان، قم، نشر جمال، چ 1، 1385، ص 50.
3. همان.
4. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق: جلال الدین محدث، تهران، دانشگاه تهران، چ 3، 1360، ج 5، ص 340.
5. همان، ج 6، ص 428.

منبع مقاله :
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما



 

 

نسخه چاپی