تشابه حروف و رسم الخطّ عاملی آسیب زا در روایات
 تشابه حروف و رسم الخطّ عاملی آسیب زا در روایات

 

نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری




 

 


یکی از آسیب های وارد بر احادیث، تشابه حروف و کیفیت نگارش حروف و کلمات در زبان عربی است. تشابه حروف، مانند: حرفِ «ب، ت، ث»؛ «ج، ح، خ»؛ «د، ذ، و، ر، ز»؛ «س، ش، ص، ض»؛ «ط، ظ»؛ «ع، غ» و «ف، ق»(1) در نگارش زبان عربی، خود عامل اختلاف در قرائت متن حدیث شده است (2) و در پی آن دو یا چند فهم و برداشت متفاوت را به دنبال دارد. از این رو، برخی از محققان تشابه خط را از اسباب و عوامل اختلاف احادیث برشمرده اند.(3)
ویژگیهای ساختاری رسم الخطّ عربی، مانند شباهت زیاد حروف با یکدیگر، به ویژه حروفی که با نقطه از هم متمایز می شوند و اتصال حروف به یکدیگر و وجود دندانه در نگارش برخی حروف، و نیز شباهت عارضی برخی حروف به یکدیگر بر اثر کوتاه یا کشیده نویسی، فشرده یا گشاده نگاری، نازک یا ضخیم نویسی(4) و اینکه در رسم الخط عربی قدیم نقطه گذاری کلمات و کتابت الف در وسط کلمه متداول نبوده و علاوه بر اینها تنوع خطهای عربی، مانند رسم الخط کوفی قدیم و خط مغربی و خط اندلسی، و تفاوت آنها در نگارش برخی حروف، و موارد دیگری که هر یک می تواند موجب شباهت حروف و در نتیجه شباهت واژه ها با یکدیگر گردد. (5)
از باب نمونه چند حدیث ذکر می شود:
الف. در حدیث اصبغ بن نباته از حضرت علی علیه السّلام آمده است: «مَنْ جَدَّدَ قَبْراً» کلمه «جَدَّدَ» را علاوه بر حرف جیم با حرف حاء و خاء نیز خوانده اند. متن حدیث است:
امیرمؤمنان علیه السّلام فرمود: «مَنْ جَدَّدَ قَبْراً أوْ مَثَّلَ مِثالاً فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الإسلامِ؛ (6) هر کس قبری را بازسازی کند یا صورتی بکشد و یا مجسمّه ای و غیر مجسّمه را ساخته (و سمبل قرار دهد) از اسلام خارج شده است».
محقّق حلّی در معتبر می نویسد: اصحاب در این تعبیر اختلاف نموده اند: سعد بن عبدالله آن را «حَدَّدَ»، شیخ مفید رحمه الله «خَدَّدَ»، محمد بن حسن صفار «جَدَّدَ» و برقی آن را «جَدَّثَ» خوانده است. (7)
شیخ صدوق رحمه الله پس از ذکر این خبر در من لا یحضره الفقیه می نویسد: (8)
مشایخ ما در معنای این خبر اختلاف نظر دارند: محمّد بن حسن صفار رحمه الله کلمه «جَدَّدَ» را به جیم می خوانده است؛ یعنی هر کس قبری را تجدید و بازسازی کند، و استاد ما محمّد بن حسن بن احمد بن ولید رحمه الله از محمّد بن حسن صفّار نقل می کند که او گفت: جایز نیست تجدید قبر و گل مالیدن به تمام سطح قبر در صورتی که ابتدا به آن گل مالیده باشند و پس از گذشت زمان، از بین رفته باشد که این کار تازه ساختن و تجدید قبر محسوب می شود، و لیکن اگر کسی بمیرد و قبر او را گل بگیرند، جایز است که سایر قبور را نیز بدون اینکه تجدید کنند، مرمّت نمایند.
ابن ولید از سعد بن عبدالله علیه السّلام نقل کرده که او می گفت: «من حَدَّدَ قبرا» با حاء و بدون نقطه یعنی کسی که خر پشته بر قبری بسازد. و ابن ولید از احمد بن ابی عبدالله برقی روایت کرده که او گفت: «انّما هو من جدّث قبرا» و تفسیر و معنای جدث، قبر است و نمی دانیم منظور از این جمله که هر کس قبری را قبر بسازد چیست! ابن ولید گوید از نظر من «جدّد» به جیم درست است و معنای آن این است که هر کس قبری را نبش کند؛ زیرا کسی که قبری را نبش کند، ما را به تجدید و بازسازی آن نیازمند ساخته است و آن را به صورت قبر کنده شده ای درآورده است، پس به ترتیبی که گذشت ابن ولید لفظ صفّار و معنای برقی را اختیار کرده است. اما من(صدوق) می گویم: تجدید به آن معنا که محمد بن حسن صفّار بدان قائل است و تحدید با حاء بی نقطه که اعتقاد سعد بن عبدالله است و آن کلمه «جدث» که برقی گفته، همگی داخل در معنای حدیث است و هیچ کدام بیرون از معنای آن نیست و هر کس با امام علیه السّلام مخالفت کند در بازسازی و تازه کردن قبر و خرپشته ساختن بر آن و نبش کردن قبر و از روی عناد یکی از اینها را حلال شمارد، از اسلام بیرون رفته است.(9)
ب: در روایتی تشابه حروف و اشتباه راوی موجب شده است که مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یعنی 27 رجب (سه روز مانده به پایان رجب)، سوم رجب (سه روز پس از آغاز رجب) نقل گردد. حسن بن بکّار از امام رضا علیه السّلام روایت کرده است: «بَعَثَ الله مُحَمَّداً لِثَلاثِ لَیالٍ مَضَیْنَ مِنْ رَجَبٍ فَصَوْمُ ذلِکَ الْیَوْمِ کَصَوْمِ سَبْعِینَ عاماً؛ (10) خداوند متعال، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در روز سوم ماه رجب به پیامبری مبعوث فرمود، پس روزه گرفتن در این روز معادل هفتاد سال روزه داری است».
در ادامه شیخ صدوق رحمه الله می نویسد: «قالَ سعدُ بنُ عبدِاللهِ کانَ مشایخُنا یقولون: إنَّ ذلکَ غلطٌ من الکاتبِ و هو أنه لِثَلاثِ لَیالٍ بَقیْنَ مِنْ رَجَبٍ؛ سعد بن عبدالله گفت اساتید ما نقل می کردند که این اشتباه از نویسنده ی حدیث سرزده است و او به غلط به جای آنکه «بَقینَ» (سه شب مانده از رجب) بنویسد، نوشته است: «مَضَیْنَ» (سه شب گذشته از رجب).
ج. حدیث معروفی از معصومان علیهم السّلام نقل شده است: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة».(11)
آقا جمال خوانساری در شرح خود بر غررالحکم دو احتمال در آن داده است، وی چنین می نویسد: «دوستی دنیا سر هر گناهی است؛ یعنی منشأ هر گناهی می شود، یا این که بالاتر از هر گناهی است به اعتبار همان که منشأ گناهان بسیار می شود. و ممکن است که عبارت چنین خوانده شود: «حُبُّ الدّینارِ أُسُّ کُلِّ خَطیِئَة» و معنا این باشد که: دوستی دینار اساس و اصل بنای هر گناهی است و مراد به «دینار» مطلق زر باشد و ذکر خصوص دینار یعنی اشرفی به اعتبار این باشد که بهترین اقسام زر است».(12)
د. در زیارت عاشورا کلمه ی «جاهَدَت» در عبارت «اَللَّهمَّ العَنِ العِصابَةَ الَّتِی جاهَدَتِ الحُسَیْنِ»، (13) تغییریافته ی کلمه ی «جاحَدَت»(14) و یا «حارَبَتِ»(15) به جهت تشابه حروف می باشد.

گفتنی است در این گونه موارد محدثان و فقیهان پس از توجه دادن به تصحیف رسم الخطی به تصحیح حدیث پرداخته اند. برای نمونه محمدتقی مجلسی رحمه الله می گوید: «در موثق از غیاث منقول است از حضرت امام جعفر صادق-صلوات الله علیه-از پدرانش-صلوات الله علیهم-که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: در قضا ماه رمضان اگر قادر نباشد بر تتابع، متفرق روزه می گیرد و فرمودند که قضا نگیرند ماه رمضان را در دهه ذی الحجه (16) و ظاهراً به جای «عشر»، «شهر» بوده است، و بنا بر وقوع حمل بر آن می باید کرد که مجموع ده روز را چنان که واقع شده است که روزه دهر حرام است به اعتبار عیدین و ایّام تشریق و اگر «شهر» باشد نیز به آن اعتبار خواهد بود و اگر «عاشر» باشد و به رسم الخط «عشر» نوشته باشند، ظاهرتر است».(17)

محدث قمی رحمه الله می نویسد: «صدر روایت سبع یعنی هفت بوده، تصحیف به تسع که نه است و غفلت از این تصحیف شده و در باب نهم آن حدیث ذکر شده و این تصحیف شایع است به جهت شباهتی که ما بین لفظ سبع و تسع است بخصوص در خطوط قدیم و به همین ملاحظه بعضی جمع کرده اند ما بین روایاتی که در باب وفات حضرت فاطمه-صلوات الله علیها-وارد شده است».(18)
علامه ی شوشتری در النجعه می نویسد: «فَأمْذَیْتُ أنَا وَ أَمْنَتْ هِی» و أجابَه «لَیْسَ عَلَیْکَ وُضُوءٌ وَ لا عَلَیْها غُسْلٌ». (19). فإنَ «أَمَنَتْ» فیها محرّف «أَمْذَتْ» للتَّشابه الخطّی بینهما حصل التّصحیف».(20)

پی نوشت ها :

1. نجیب مایل هروی، نقد و تصحیح متون، ص 81.
2. این گونه تشابه در ضبط اسامی روات نیز وجود دارد.
3. علی سیستانی، الرافد فی علم الاصول، ص 29.
4. ر.ک: محمدجواد شبیری، تصحیف و تحریف، دانش نامه جهان اسلام، ج7، ص 354.
5. نجیب مایل هروی، نقد و تصحیح متون، صص 80-81؛ احمد بن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایه، تحقیقِ احمد عمر هاشم، ص 284.
6. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 190، ح 579.
7. «و قد اختلف الأصحاب فی روایة هذه اللفظة، فقال سعد بن عبدالله: هی بالحاء المهملة و عنی زینتها، و قال المفید رحمه الله: "بالخاء" و عنی شقها، من خددت الأرض ای شققتها، فیکون النهی علی هذا للتحریم، و قال محمد بن الحسن الصفار:"بالجیم" و عنی تجدیدها ای تجدید بنائها أو تطیینها، و حکی أنه لم یکره رمها و قال البرقی: "بالجیم" و "الثاء" ولم یفسره و قال الشیخ رحمه الله: المعنی أن یجعل القبر جدثا دفعة أخری». جعفر بن حسن حلی، المعتبر، تحقیق عدة من الأفاضل، إشراف: ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص 304؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج1، ص 459؛ حسن بن یوسف حلی، تذکرة الفقهاء، ج2، ص 107؛ حسن بن یوسف حلی، مختلف الشیعه، ج2، ص 316؛ ابوالقاسم قمی، غنائم الأیام، تحقیق عباس تبریزیان، ج3، ص 542.
8. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 190: «وَاخْتَلَفَ مَشایِخُنا فی مَعْنَی هَذا الخَبَرِ فقالَ مُحَمَّدُ بْنُ الحَسَنِ الصَّفّارُ رَحَمهُ الله هُوَ جَدِّدَ بالجِیمِ لا غَیْرَ وَ کانَ شَیْخُنا مُحَمَّدُ بْنُ الحَسَنِ بْنِ احمدَ بْنِ الولیدِ رَضِیَ الله عنْ یَحْکی عَنْهُ أنَّهُ قالَ لا یَجُوزُ تَجدیدُ القَبْرِ وَ لا تَطْیینُ جَمیِعهِ بَعْدَ مُرُورِ الایّامِ عَلَیْهِ وَ بَعْدَ ما طُیِّنَ فی الاوَّلِ وَ لَکِنْ إذا ماتَ مَیّتٌ وَ طُیِّنَ قَبْرُهُ فَجائِزٌ أَنْ یُرَمَّ سائِرُ القُبُورِ مِنْ غَیْرِ أنْ یُجَدِّدَ وَ ذَکَرَ عَنْ سَعْدِ بنِ عَبْدِاللهِ رَحِمَةُ اللهُ أنَّهُ کانَ یَقُولُ إنَّما هُوَ مَنْ حَدَّدَ قَبْراً بالحاءِ غَیْرِ المُعْجَمَةِ یَعْنِی بِهِ مَنْ سَنَّمَ قَبْراً وَ ذَکَرَ عَنْ احمد بْنَ أَبی عَبْدالله البَرْقیَّ أنَّهُ قَالَ إنَّمِا هُوَ مَنْ جَدَّث قَبْراً وَ تفسیرُ الجَدَثَ القَبْرُ فلا نَدْرِیِ ما عَنی بِهِ والَّذی أذْهَبُ إلَیهِ أَنَهُ جَدِّدَ بالجیمِ وَ معْناهُ نَبش قَبراً لِأَنَّ مَنْ نَبش قَبْراً فَقَد جَدِّدَهُ وَ أحوَجَ إِلَی تَجْدیده وَ قَدْ جَعَلَهُ جَدَثاً مَحْفوراً وَ أقُولُ إنَّ التَّجدیدَ عَلی المَعنَی الَّذی ذَهَبَ إِلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ الحَسَنِ الصَّفارُ-و التَّحْدیدَ بالْحاءِ غَیْرِ المُعْجَمَةِ الَّذی ذَهَبَ إِلَیْهِ سَعْدُ بْنُ عَبْدِالله-والَّذی قالَهُ البَرقِیُّ مِنْ أَنَّهُ جَدَّث کُلَّهُ داخِلٌ فی مَعْنی الحَدیثِ وَ إنَّ مَنْ خالَفَ الإمامَ علیه السّلام فی التَّجدِیدِ و التَّسْنِیمِ و النَّبشِ و اسْتَحَلَّ شَیئاً مِنْ ذلِکَ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الاسلامِ».
9. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ترجمه ی علی اکبر غفاری، ج1، ص 276.
10. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، 58، ثواب صوم رجب؛ همو، فضائل الأشهر الثلاثة، ص 20، کتاب فضائل شهر رجب؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج94، ص 36، ب 55: فضائل شهر رجب.
11. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص 315، باب حب الدنیا و الحرص علیها؛ حسن دیلمی، إرشاد القلوب إلی الصواب، ج1، ص 21، الباب الثانی فی الزهد فی الدنیا؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج51، ص 258، ب 14.
12. جمال خوانساری، شرح غررالحکم، ج3، ص 395، ح 4868.
13. خداوندا لعنت کن گروهی را که حسین علیه السّلام را انکار کرده و آن جناب را نپذیرفته اند.
14. محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیله، ج3، ص 318.
15. ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 178، ب 71.
16. «عَنْ غیاثِ بنِ ابراهیمَ عَنْ جَعْفَرِ عَن أَبیهِ علیه السّلام قالَ قالَ عَلِیٌّ علیه السّلام فِی قَضاءِ شَهْرِ رَمضانَ إنْ کانَ لا یَقْدِرُ عَلَی سَرْدِهِ فَرَّقَهُ وَ قالَ لا یَقضِی شَهْرَ رَمضانَ فی عَشْرِ ذِی الحِجَّة». محمدبن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج4، ص 275، ب 65؛ همو، الاستبصار، ج2، ص 119، ب 65؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج10، ص 344، ب 27.
17. محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج6، ص 539.
18. در حدیثی از امام باقر علیه السّلام درباره ی زمان شهادت حضرت فاطمه علیها السّلام آمده است: «تُوَفَّیت وَلَها ثَمانَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْسَةَ وَ سَبْعُونَ یَوْماً». محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 457. در این حدیث با توجه به قراین، کلمه تسعون به سبعون تغییر یافته است. عباس قمی، نزهة النواظر فی ترجمه ی معدن الجواهر، ص 92؛ محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیله، ج1، ص 51.
19. محمدبن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج1، ص 121، ب 6؛ همو، الاستبصار، ج1، ص 106، ب 63؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص 191، ب 7.
20. محمدتقی شوشتری، النجعة فی شرح اللمعه، ج1، ص 203؛ نیز ر.ک: ج2، ص 261 و ج4، ص 41.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی