مروری بر رسالة الولایه
مروری بر رسالة الولایه

 






 

رسالة الولایه یکی از گرانقدرترین آثار بر جای مانده از عارف و حکیم ربانی و مفسر و فقیه صمدانی حضرت علامه ی طباطبایی است که در عین کوتاهی مشتمل بر ناب ترین معارف الهی است.
حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه این رساله را در پنج فصل تدوین نموده اند:

الفصل الاول: فی انّ لظاهر هذا الدین باطنا و لصورته الحقه حقائق.
الفصل الثانی: فی انّه حیث لم یکن النظام نظام الاعتبار، فکیف یجب ان یکون الامر فی نفسه؟
الفصل الثالث: هل الاتصال بما وراء هذا النشأه امر اکتسابی ام لا؟
الفصل الرابع: فی ان الطریق الی هذاالکمال بعد مکانه ما هو؟
الفصل الخامس: فی ما یناله الانسان بکماله.

مروری بر رسالة الولایه

نگاهی به شیوه ی تألیف

اگر قابلیت های قلوب برای دریافت حقائق، متفاوت است و هر قلبی ظرفیت تابش هر نوری را ندارد و اگر حکمت متکلم، او را از القاء واقعیاتی که مخاطب تاب تحملش را ندارد باز می دارد، پس متکلمی که واجد تمام مراتب حقیقت است و غائب و حاضر در محضرش حاضرند(1)، یا باید از هدایت و دستگیری مخاطبین و القاء حقایق به آنها صرف نظر نماید و آنها را در ظلمت أسفل سافلین رها نماید و یا اینکه آن حقائق متعالی را بارها و بارها ترقیق نماید و به لسان محجوبین در زندان طبیعت ترجمه نموده و اندک اندک با رفق و مدارا در قلب و ذهن آنها جایشان دهد.
خداوند رحمن که حکیم بالذات است و اولیاء رحیم او که حکماء بالعرضند راه دوم را برگزیده و حقائق را به صورت رقائق تبیین نموده و از افق اعلای خویش تنزل داده و در قالب ادراک مخاطب ریخته و به او عرضه کرده اند.
البته این ترقیق و حقائق که از شامل ترین الطاف الهی است، برای عده ای به صورت قهر ظهور نموده تا به مقتضای همت قاصر و قصور نظرشان، کلام خداوند و خلفای او را به کلام مخلوقین در حجاب قیاس کنند و بطن های در ورای ظاهر را انکار نموده و تمام متون دینی را در یک افق ببینند.(2)
حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه که به مدد فیض سابق حق تعالی، انواری را در سایه سار ولایت الهی کسب نمودند، به تبیین و اثبات عقلی و نقلی آن حقائق به لسان های متفاوت در آثارشان به ویژه رسالة الولایة پرداخته اند و البته بارها تأکید کرده اند که شرح این حقائق، متعسر یا متعذر است و هر عبارت و توصیفی کوتاه تر از قامت آن حقائق عجیب است.
لذا مخاطب آثار ایشان و بالخصوص رسالة الولایة، با تعبیرات و لسان های گوناگون مواجه شده و احیاناً در اثر ناآشنایی با مبانی حکمت متعالیه و عرفان اسلامی به حیرت دچار می گردد.
به عنوان مثال در فصل اوّل و دوّم کتاب به ترتیب با این تعبیرات مواجه می شود که:

1. موجودات حقیقی، موجوداتی هستند که در خارج تحقق فی نفسه دارند و تحققشان منوط به وجود کسی که آنها را تعقل نماید نیست، مانند جماد و نبات و حیوان و سایر جواهر خارجی.
2. موجودات اعتباری مانند ملکیّت فقط در ظرف اجتماع و تمدن وجود دارند، و در موطنی که اجتماعی نباشد، اعتباری تحقق نمی یابد.
3. جمیع معانی مرتبط با انسان و نیز جمیع ارتباطات بین معانی مرتبط با انسان اموری اعتباری هستند.
4. احکام الهی و اعمال انسانی هر دو مصداق امور اعتباری هستند.
5. عالم ماده، عالمی اعتباری است.

مروری بر رسالة الولایه
سیر صعودی این تعبیرات درباره ی مصادیق عالم اعتبار، از اعتبارات اجتماعی شروع شده و قدم به قدم تمام مرتبطات به انسان، افعال او و تمام عالم ماده را دربر می گیرد؛ در فصل چهارم رساله اثبات می نمایند که خداوند است که شاهد خویش است و این است که به جمیع مراتبش فانی است.
این نحوه تبیین سخن در سخن که در کلام خداوند متعال و بیانات منسوب به حضرات معصومین علیه السّلام به وفور یافت می شود از مهم ترین ویژگی های ساختاری رسالة الولایة به شمار می آید.

نگاهی به محتوا

گوشه ای از گزاره های مطرح شده در این رساله که به وسیله ی براهین عقلی به اثبات رسیده و در کلام خداوند و کلمات منسوب به حضرات معصومین علیهم السلام به روشنی تبیین گشته اند عبارتند از:

1. تمام معارفی که در لسان دین وارد شده اند و متصدی تبیین حقایق متعلق به عوالم قبل و بعد از عالم دنیا هستند، معنایی غیر از معنای ظاهری شان دارند.
2. تنها هدف تمام ادیان الهی، منقطع کردن انسان از غیرخداوند سبحان است.
3. تفاوت مراتب انسان ها از نظر کمال مطلق و مطلق نقص مستند به تفاوت سنخ و نحوه ی علم و ادراک آنهاست نه قوت و ضعف ادراک یا تأثیر و عدم تأثیر آن در اعمال.
4. راهیابی به باطن نظام هستی و مشاهده و وجدان عوالمی که انسان قهراً بعد از موت با آن مواجه می شود، برای هر انسانی به صورت اختیاری بیش از موت ممکن است و اختصاص به انبیاء الهی و ائمه معصومین علیهم السلام ندارد.
5. تعلق انسان به بدن سبب شده است تا او محسوسات را حقائقی غیر از خویش بپندارد.
6. هیچ ممکن الوجودی در هیچ آنی از مشاهده خداوند، منفک نیست ولی کمال او در علم به این شهود است.
7. علم حصولی حاصل از فکر و معرفت آفاقی، معرفت حقیقی نیست و مجازاً علم است.
8. خداوند متعال اقدم معلومات و ابده بدیهیات است.
9. تنها کمال برای انسان، فنا او از افعال و صفات و ذات خویش است.
10. تنها راه برای رسیدن به کمال، معرفت نفس است.
11. ثواب و عقاب الهی و سعادت و شقاوت انسان، تنها و تنها دائرمدار صفا نفس و کدورت نفس اوست که این دو باطن انقیاد و تمرد هستند و باطن الباطن طاعات و معاصی.
12. کمال مطلق، مختص به منتحلین به دین حق است و مطلق کمال شامل غیرمنتحلین به دین حق نیز می شود.
13. عبادت تجار و عبید در حقیقت، عبادت شهوت است و معرفتشان معرفت مفهوم، و فقط عبادت و معرفت احرار، مصداق حقیقی عبادت و معرفت خداوند است.
14. شناخت خداوند با علم حصولی ممتنع است.
15. هیچ محبتی به غیر خداوند تعلق نمی گیرد.
16. شناخت مقامات اولیاء الهی ممتنع است.

پی‌نوشت‌ها:

1- این وجدان و حضور نسبت به حق تعالی، مطلق و بالذات و نسبت به اولیاء او اضافی و بالعرض است.
2- حضرت علامه طباطبایی با اقامه ی برهان و استدلال به آیات و روایات متعددی، تفاوت افق متون دینی و وجود اسراری در پس ظواهر را در فصل اول رسالة الولایة به اثبات رسانده اند.

منبع مقاله: فصلنامه تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، ربیع الثانی- رمضان 1433، شماره 4 و 5.



 

 

نسخه چاپی