بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
 بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت *** واندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت
گفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟ *** گفت ما را جلوه ی معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض *** پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمی گیرد نیاز و ناز ما با حُسن دوست *** خرّم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کلک آن نقّاش، جان افشان کنیم *** کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن *** شیخ صنعان خرقه، رهن خانه خمّار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اَطوار سیر *** ذکر تسبیح ملک در حلقه ی زنّار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت *** شیوه ی جنّات تجری تحتها الانهار داشت
تفسیر عرفانی

1. بلبلی گلبرگ خوشرنگی در منقار داشت و در آن خوشی و سرمستی، ناله های جانسوز سر می داد؛ عاشقی که مورد عنایت معشوق بوده، ناله های عاشقانه سر می دهد و می نالد؛ زیرا که غم عشق برای او شیرین و دلنشین است.
2. به بلبل عاشق گفتم:اکنون که به وصال معشوق خود رسیده ای، این ناله و فریاد برای چیست؟ گفت:تنها جلوه ای از معشوق را دیده ام و این جلوه، مرا به ناله و فریاد وا داشته است.
3. آن معشوق اگر با ما عاشقان همدم و هم صحبت نشود، جای هیچ گونه گله و شکایتی نیست؛ زیرا و پادشاه کشور بی نیازی و غناست و از وجود گدایانی مانند ما ننگ و عار دارد.
4. نیازمندی ما به معشوق و هم چنین ناز کشیدن ما در برابر جمال و زیبایی او به حساب نمی آید و در او اثر نمی کند؛ خوشا به حال کسی که معشوق به او عنایتی دارد و نیاز و ناز او در حُسن دوست اثر می کند.
5. جلوه های قدرت آفرینش، چنان زیبا و گوناگون است که برای درک آن باید جان فدا کرد؛ برخیز تا جان خود را فدای قلم آن نقاش هنرمند کنیم که جهان را آفرید و در گردش پرگار خود نقش های شگفت و زیبا خلق کرد.
6. اگر به راستی عاشقی، در فکر رسوایی و بدنامی نباش؛ شیخ صنعان (آن زاهد و عابد مشهور)در راه عشق، از هر چیز خود گذشت و قداست روحانی خود را نیز فدا کرد.
7. وقت و حال آن عارف کامل -که به عشق دل خوش کرده -خوش باد که چنان آیین و طریقتی داشت که در مراحل مختلف سیر و سلوک، کفر و ایمان را جمع کرد و هم چنان با وجود بستن زنّار، به رسم فرشتگان ذکر و تسبیح حق را بر لب داشت.
8. اشک حافظ در زیر بام قصر آن معشوق -که مانند زیبایان بهشتی است -همچون جویباری است که در پای درخت بهشتی روان است. (برگرفته از آیه 14 سوره آل عمران و آیه 8. سوره بینه)

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی