راهبردهای ناکارآمد مقابله با وسواس کدام اند؟
راهبردهای ناکارآمد مقابله با وسواس کدام اند؟

 

نویسنده: دکتر گیتی شمس




 

چرا بسیاری از افراد جامعه افکار مزاحم و ناخواسته دارند، ولی هیچگاه به وسواس مبتلا نمی شوند، در صورتی که بعضی دیگر مبتلا می شوند؟ افراد برای تجزیه و تحلیل افکار خود چه راهبردهای شناختی را به کار می گیرند و از چه شیوه های متفاوتی برای کنترل و مهار افکار خویش استفاده می کنند؟ آن ها به راهبردهایی مانند توجه برگردانی، ارزیابی مجدد فکر، راهبردهای اجتماعی، نگرانی در مورد فکر، تنبیهِ خود و گاهی وسواس های اخلاقی- مذهبی روی می آورند. آن چه مسلم است، این است که هنوز روشن نیست کدام یک از این عوامل به عنوان عامل میانجی می تواند زمینه ساز تبدیل یک فکر مزاحمِ ناخواسته به یک فکر وسواسی شود.
فرد مبتلا به وسواس، علاوه بر وسواس های عملی و اعمال خنثی سازی، از راهبردهایی دیگر نیز برای مقابله با افکار وسواسی خود استفاده می کند. این افراد معمولاً برای پاسخ به افکار وسواسی فقط در 25 تا 35 درصد موارد از واکنش های رفتاری- عملی و اعمال خنثی سازی استفاده می کنند. در مبتلایان، استفاده از راهبردهای مقابله ای دیگری مانند راهبرد کنترل افکار، تنبیهِ خود و اجتناب رایج است. گاهی آن ها برای رهایی فوری از دست افکار وسواسی، به جای پاسخ عملی، بلافاصله به ابزار «راهبردهای ذهنی» متوسل می شوند.
افکار وسواسی باعث ایجاد یک احساس بد می شوند، ولی زمانی فرد احساس بدتری می کند که به دنبال این فکر وسواسی و احساس منفی،
از راهبردهایی نادرست مانند آیین مندی های اجباری، اعمال خنثی سازی یا اجتناب از بعضی موقعیت ها و یا راهبردهای کنترل فکر استفاده کند. در این جا سه نکته ی مهم حائز اهمیت است: اول، فرد هر چقدر تلاش کند از شر افکارش رهایی یابد، ذهنش به همان اندازه درگیر این افکار و حساسیت او به افکار و عوامل ایجادکننده ی آن، بیش تر می شود (اهمیت به افکار)؛ دوم، طول مدت هیجان های منفی معمولاً مشخص و محدود است. فرد چه به آیین مندی های رفتاری یا اعمال خنثی سازی دست بزند چه نزند، چه بخواهد و چه نخواهد، در هر صورت و در نهایت، این هیجان ها خاتمه می یابند.
احساس ها و هیجان های منفی نشئت گرفته از افکار وسواسی، به مرور از بین می روند و فرد از آیین مندی های رفتاری، اعمال خنثی سازی یا راهبردهای ذهنی بی نیاز می شود؛ سوم، زمانی که فرد برای پاسخ به افکار وسواسی از راهبردهای نادرست مذکور بهره می گیرد، ذهن او دیگر فرصت دست یابی به راهکارهای کارآمد درست را پیدا نمی کند. وسواس ها آن قدرها هم که مبتلایان فکر می کنند، خطرناک نیستند. شاید فرض هایی که افراد در مورد معنی و مفهوم وسواس ها دارند، در واقع هیچ گاه فرصت بررسی، تجزیه و تحلیل و تجربه ی سالم را پیدا نکرده اند.
علاوه بر راهبردهای ناسالم ذهنی، رفتارهای آیین مند اجباری و خنثی سازی، که مطرح شد، راهبردهای ناکارآمد دیگر به قرار زیرند:

- اجتناب:

مبتلایان معمولاً از موقعیت ها، موضوعات، افراد و هر آن چه
باعث احیای افکار وسواسی می شود، اجتناب می کنند. فردی با فکرِ وسواسی «احتمال چاقو زدن به گلوی بچه ی خود» سعی می کند از چاقو دوری کند و یا هیچ چاقویی را در خانه نگه ندارد و حتی ممکن است بچه اش را در آغوش نگیرد. فرد مذهبی معتقدی با افکار وسواسی کفرآلود ممکن است از رفتن به مکان های مذهبی (مثل مسجد، کلیسا، معبد) اجتناب کند.

- انکار افکار:

افراد می کوشند خود را متقاعد کنند که این افکار مهم نیستند و به اجبار آن ها را از ذهن شان بیرون بریزند. ممکن است به خودشان بگویند: «همه چیز خوب پیش می رود.» یا «هیج مشکلی وجود ندارد.» آن ها ظاهراً از شیوه ی انکار ذهنی استفاده می کنند.

- فرونشاندن افکار:

ممکن است بر سر فکر خود به صورت ذهنی یا عملی فریاد بزنند یا بکوشند افکار را در نهان یا پستوی ذهن شان پنهان کنند. فرونشاندن هدفمند افکار مزاحم باعث افزایش میزان ناراحتی و اضطراب و همین طور نپذیرفتنی بودن آن ها می شود، به طوری که تمرکز بیش از حد روی افکار، سیر صعودی خُلق منفی را افزایش می دهد و افزایش خُلق منفی، بار دیگر زمینه ساز افزایش میزان افکار وسواسی می شود.

- سرزنش خود، انتقاد از خود:

با ظهور مجدد افکار وسواسی، افراد خود را سرزنش و ملامت می کنند و دچار احساس منفی شرم، خجالت و حقارت می شوند. گاهی نیز به شدت از خود انتقاد می کنند.

- توجه برگردانی:

سعی می کنند با پرداختن به یک موضوع ذهنی یا
انجام یک عمل خاص، کم تر به افکار وسواسی توجه کنند.

- جایگزینی فکر:

سعی می کنند به جای فکر وسواسی به چیزی دیگر بیندیشند. زمانی که افکار وسواسی به ذهن هجوم می آورند، فرد دچار احساس ناخوشایند اضطراب می شود. بهترین راهکار از نظر فرد، برای مقابله با این احساس، استفاده از رفتارهای آیین مند اجباری و خنثی سازی است (رفتارهای آیین مند اجباری و خنثی سازی شامل هر رفتار یا واکنش ذهنی و یا عینی است که فرد در پاسخ به کاهش اضطراب های نشئت گرفته از وسواس های فکری نشان می دهد.) اجتناب از موقعیت ها، شرایط، موضوعات و افراد، ابزارهایی هستند که برای جلوگیری از وقوع وسواس فکری یا برای کاهش میزان اضطراب ناشی از افکار به کار می روند. زمانی که افکار وسواسی به شما هجوم می آورند، «هیجان های» خود را شناسایی کنید. مشخص کنید که به راهکارهایی از جمله رفتارهای آیین مند اجباری، خنثی سازی یا اجتناب دست می زنید. آیا می کوشید افکارتان را کنترل کنید؟ از چه ابزارها و شیوه هایی برای کنترل افکارتان استفاده می کنید؟ پس از تمامی این مراحل، حال مشخص کنید که چه احساسی- شرم، ترس، گناه، عذاب وجدان- دارید.
منبع مقاله: شمس، گیتی، (1388)، شناخت وسواس و علایم آن: راهنمای علمی شناسایی علایم وسواس، تهران، نشر قطره، 1388.



 

 

نسخه چاپی