فرهنگ در منظر امام خمینی (ره)
فرهنگ در منظر امام خمینی (ره)

 

نویسنده: دکتر محمدمهدی بهداروند




 
شناخت فرهنگ از مسائل بسیار مهم و حیاتی در بقاء و تداوم انقلاب اسلامی بوده، و ضروری است که براساس تعریف فرهنگ و شاخصه ها و ساختاره های آن، ابعاد نظام و کشور اسلامی خود راسازماندهی نماییم. آنچه تذکر آن لازم به نظر می رسد این است که فرهنگ در هر جامعه ای در حقیقت شاکله و عنصر اصلی بوده و رنگ پذیری ابعاد سیاست و اقتصاد از ناحیه آن خواهد بود. شکل گیری فرهنگ اثر خود را در دیگر ابعاد منعکس خواهد نمود. در این مقال برآنیم که تحلیل فرهنگی فرهنگ را از منظر امام خمینی ره مورد نقد و بررسی قرار داده و تقابل دیدگاه های دیگر؛ با کلام ایشان را نشان دهیم.
اهمیت و نقش فرهنگ
انقلاب اسلامی به دلیل حضور جهانی خود در حقیقت این شعار را در سراسر جهان اعلام نمود که در مدیریت نظام اسلامی، دین اختیار را بدست گرفته است. آنچه که امروز باید نمودِ آن را در اداره مجموعه های نظام مشاهده نمود ارتباط مستقیم آنها با فرهنگ دین و نظام اسلامی است. بنابراین دستیابی به یک خط مشی فرهنگی مستقل براساس اصول و ارزش های اسلامی دارای اهمیت به سزائی بوده و امام(ره) در این باره می فرمایند:
“درباره فرهنگ هر چه گفته شود کم است. می دانید و می دانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک رژیم پیدا شود و همه ارگان ها و مقامات آن رژیم در صراط مستقیم انسانی و الهی پایبند باشند و بر استقلال و آزادی ملت از قیود شیطان عقیده داشته باشند و آن را تعقیب کنند و ملت نیز به تعبیت از اسلام و خواسته های ارزنده آن پایبند باشند دیری نخواهد کشید که انحراف فرهنگی بر همه غلبه کند و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند ونسل آتیه را آن چنان کند که انحراف بصورت زیبا و مستقیم را راه نجات بداند و اسلام انحرافی را به جای اسلام حقیقی بپذیرد و بر سر خود و کشور آن آورد که در طول ستم شاهی و خصوصاً پنجاه سال سیاه بر سر کشور آمد.[۱]”
براستی چگونه امکان دارد علیرغم پای بند ارگان ها، مقامات و ملتی به صراط مستقیم انسانی و الهی و اعتقاد به استقلال و آزادی از قیود شیطانی، انحراف فرهنگی به صورت راهی زیبا و مستقیم بر همه غلبه کند و اسلام انحرافی به جای اسلام حقیقی راه نجات تلقی شود؟
پس از انقلاب صنعتی رنسانس با شروع راسیونالیزم (عقل گرایی) در حقیقت تقسیم کار بین دین و عقل شروع گشت و بدلیل دین محرّف مسیحیت این مبارزه فرهنگی از قوت بسیار جدی برخوردار گردید و در کمتر از یک قرن سیطره خود را بر سراسر جهان بگستراند. سخت ترین و اصلی ترین تهاجم را می توان تهاجم فرهنگی نامید، زیرا این کار، سرنوشت ابعاد دیگر جامعه را با خود همراه خواهد نمود.
با بررسی تاریخ نظام آموزشی کشورمان، براحتی می توان نفوذ دشمن را از مجرای فرهنگ ملاحظه نمود و آن را مورد بررسی قرار داد. حضرت امام ره نسبت به این هجمه ی حساس می فرماید:
“ببینیم که فرهنگ وارداتی به ما چه کرد و ما در مقابلش چه باید بکنیم[۲]؟ خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینه ها در سطح کشور آن چنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید و با نفوذ عمیق ریشه دار غرب مبارزه کرد[۳]“.
آنچه که در این قسمت بعنوان سوال اساسی مطرح می شود این است که ویژگی های فرهنگ وارداتی غرب چیست؟ و چگونه می توان با بدآموزی های عمیق و ریشه دار غرب به مبارزه برخاست؟ ایشان در عبارتی می فرماید: “هجوم دانشجویان پس از طی کردن دوره های تحصیلی به آموزش های غربی و شرقی در دبیرستان ها و دانشگاه های ایران بسوی غرب و احیاناً شرق که ره آوری جز فرهنگ غربی و شرقی نداشت چنان فاجعه ای ببار آورد که همه ی ابعاد جامعه ما را بی قید و شرط وابسته، بلکه تسلیم به ابرقدرت ها کرد”[۴].
تأمل در آموزش های غربی و شرقی در مراکز آموزشی ایران در زمان طاغوت سبب می گردد ویژگی های آنها را بدست آورد و زمینه تسلیم به ابرقدرت ها را از بین ببرد. اما این کار محتاج ابزار جدیدی و کارساز می باشد البته تذکر این نکته ضروری بنظر می رسد که هجوم فرهنگی کفر، محدود به تعداد مشخصی از کشورهای جهان نبوده و نیست بلکه به دنبال جهانی بودن آن بوده و این چیزی جز بین المللی نمودن نظام فرهنگی کفر جهانی نیست، امام این نکته را بسیار منقّحانه طرح می نماید که:
“صدماتی که کشور ما از فرهنگ رژیم شاه خورده است قابل مقایسه با ضررهای اقتصادی و غیره نبوده است متأسفانه در زمان این پدر و پسر دست اجانب بازگردید و مراکز آموزشی که باید تکیه گاه ملت باشد به ضدش تبدیل شد)[۵].
“ما الآن در همه چیز به گمان یک نحو وابستگی داریم که بالاتر از همه، وابستگی افکار است، افکار جوان های ما؛ پیرمردهای ما، تحصیل کرده ها، روشنفکران ما، بسیاری از افکار ما وابسته به غرب است”[۶]. پس از مشخص شدن نقش و اهمیت فرهنگ و حدود جغرافیایی آن، باید به این مسئله پرداخت که چگونه می توان دفاع فرهنگی نمود وابزارهای آن کدامند؟
حوزه و دانشگاه دو محور اصلی جهت دهی نظام و جامعه می باشند و روشن است که مسئولیت سنگین پاسداری از فرهنگ و حفظ ارزش های اسلامی این قسمت بر دوش دو بازوی علمی و فرهنگی یعنی حوزه و دانشگاه است و به همین دلیل مسئله وحدت و یگانگی حوزه و دانشگاه از اهم اموری است که در موضوع دفاع فرهنگی قرار می گیرند. حضرت امام ره خطاب به حوزویان و فقهاء عالیقدر نسبت به این خطر تذکر می دهد که:
“علماء بلاد و کشورهای اسلامی باید راجع به حل مشکلات و معضلات مسلمین وخروج آنان از سیطره قدرت حکومت های جور با یکدیگر به بحث و مشورت و تبادل نظر بپردازند و برای حفظ منافع مسلمین سینه ها را سپر کنند و جلو تهاجم فرهنگی فرهنگ های متبدل شرق و غرب را که به نابودی نسل و حرث ملت ها منتهی شده است را بگیرند و به مردم کشورهای خود آثار سوء و نتایج خود باختگی در مقابل زرق و برق غرب و شرق را بازگو نمایند”[۷].
سوال اساسی که از کلام آن سفر کرده ی عاشق برمی خیزد این است که براستی تهاجم فرهنگی مبتدل شرقی و غربی چگونه صورت می گیرد و آثار و نتایج خودباختگی در مقابل زرق و برق غرب و شرق چیست؟ دانشگاه ها بعنوان اصلی ترین ابزار عینی فرهنگی د رجهت پیاده نمودن اهداف و منویّات طراحان نظام آموزشی از حساسیت ویژه ای برخوردار می باشند. زیرا علوم این مرکز، در حقیقت خط دهی و جهت دهی فکری دانشجویان را انجام خواهد داد.
“اما قضیه دانشگاه از اهم امور است. همان طوری که برای دشمنان ما و برای آنها که می خواهندافکار جوانان ما را منحرف کنند هم مهم است. چون دانشگاه مرکز همه چیز است و باید این مسئله را دنبال کنیم که دانشگاه اسلامی شود تا برای کشور ما مفید گردد، و باید سعی شود که تا دانشگاه به یکی از دو قدرت گرایش پیدا نکند و این احتیاج به صرف وقت و نظارت کامل احتیاج دارد)[۸].
از کلام نورانی حضرت امام ره بدست می آید که باید همت نمود تا قید اسلامی شدن دانشگاه ها را بدست آورده و به هدف مقدّس نائل آئیم، یکی از مسائل که در اسلامی شدن دانشگاه از نقاط مؤثر و محوری آن است مهار نمودن علوم به وسیله کلمه توحید می باشد. این نکته را امام ره تذکر داده و می فرماید:
“آن معنایی که از علوم دانشگاه ها ما می خواهیم و اسلام می خواهد این است که تمام علوم طبیعی و غیرطبیعی مهار شود به علوم الهی و برگشت به توحید کند. هر علمی که در آن جنبه ی اولوهیت باشد یعنی انسان طبیعت را که می بیند خدا را در او ببیند، مسایل موجودات را که مشاهده می کند خدا را در او ببیند. او که اسلام برای او آمده است برای برگرداندن تمام موجودات طبیعی به الهیت و تمام علوم طبیعی به علوم الهی و از دانشگاه ها هم این معنی مطلوب است علوم طبیعی همه باید باشد. معالجات بدنی باید باشد لکن آن مرکز ثقل است که مرکز توحید است. اسلام طبیعت را مهار می کند برای واقعیت و همه را به وحدت و توحید می برد”[۹].
مشاهده می شود که دانشگاه ها اولین سفیر دشمن در شکل گیری نهاد علمی جوامع عمل نموده است و به عبارت دیگر اساس تشکیل و راه انداختن این مطلب در جهت بکارگیری نیروی ذهنی و فکری افراد بسوی برنامه ریزی و ساختارهای مطلوب طراحان آن بوده است. امام نسبت به استراتژی فرهنگی سیاست گذاران جهانی می فرمایند:
“دو ابرقدرت برای بدست آوردن سطله ی استعماری، بهترین راه را در حمله به فرهنگ های ملت ها دانسته و دانشگاه ها را به خدمت گرفته اند و با بدست آوردن این مراکز از ره آوردهای آن، مجلس های فرمایشی ساخته حکومت های دلخواه بدست آورده اند و نظام ها را سر تا قدم غربی یا شرقی کرده اند و آنان که در این کشمکش از همه بیشتر صدمه دیده اند و رنج کشیده اند کشورهای اسلامی بوده و هستند”[۱۰].
باید در این علامت سوال تحقیقات جدی صورت گیرد که ویژگی های استعمار نو در حمله به فرهنگ های کشورهای جهان سوم چه می باشد و چگونه استعمارگران توانسته اند دانشگاه ها را بعنوان ابزار اصلی خود به خدمت گرفته و به اهداف خویش در ملل و جوامع دست یابند؟
امروز استفاده از پیشرفت های علمی جهانی خصوصاً غرب پیرامون معادلات و تعاریف علمی بسیاری را مرعوب و مجذوب خویش ساخته و در برابر این بت پرستی مدرن به خضوع و خشوع پرداخته و از هویت واصل خویش غفلت نموده اند. مراحل سه گانه تحقیر، تجیب و انحلال، مراحل جدی در جذب فرهنگ مادی شدن می باشد. راه انداختن شبکه های تحقیقاتی و کامپیوتری و جدیداً شبکه اینترنت از این قماش است. آنان بدنبال حس علم جویی بشری نبوده و نیستند بلکه بدنبال عبودیت تمام جهان در برابر آنان بوده و در این راه از هیچ کوششی فرو نگذار ننموده اند. دوری از تحقیر فرهنگ خودی و عدم منحل شدن در فرهنگ مادی غربی از هشدارهای جدی حضرت امام به علم دوستان امروزی است.
“فرزندان عزیزتان را در سر کلاس ها بصورتی تربیت نمایید که وقتی فارغ التحصیل می شوند جوانان برومندی تحویل جامعه گردند که با تمام وجود معتقد باشند که آنچه بدبختی داشتند از ابرقدرت شرق و غرب و شرق زدگی و غرب زدگی است”[۱۱].
“جوان های عزیز ما که سرمایه های میهن هستند باید بدانند که رفتن به غرب و شرق برای آموختن علوم مختلف، آنان را از رسیدن به مقصود که استقلال و آزادی است باز می دارد و وابسته ترشان خواهد نمود و دشمنان ما که به کشورها چشم طمع دوخته اند هرگز نخواهند گذاشت ما استقلال پیدا کنیم و از وابستگی رها شویم و باید به خود تلقین کنیم که در غرب هیچ خبری جز عقب نگهداشتن ما از قافله ی تمدن و تعالی نیست و باید همه بدانیم که دشمنان غارتگر ما چشم طمع به دانشگاه ها دوخته اند که ولو در آینده ای دور به دانشگاه ها رخنه کنند و جوان های پاکدل را با افسانه ها و دروغ پردازی ها منحرف نمایند و راه را برای خود و چپاولگری ها و استثمارها باز نمایند)[۱۲].
امروز توجه معظم له سبب می‌شود که ما نسبت به انقلاب فرهنگی بیشتر دقت نماییم که چگونه پس از تحقق پیروزی انقلاب، سریعاً دستور انقلاب فرهنگی را صادر نمودند که متأسفانه بدلیل عدم طرح و برنامه و تبدیل آن به کار سیاسی در کشاکش روزمره گی فراموش گشت. باید دانست هر انقلابی پس از پیروزی سیاسی، چاره ای جهت سلامت خویش جز انقلاب فرهنگی نخواهد داشت. در حقیقت با تغییر نظام ادراکات یعنی فرهنگ جامعه است که زمینه انقلاب اقتصادی فراهم می گردد.
امروز مصداق بارز نه تهاجم که شبیخون فرهنگی دانشگاه ها و علوم موجود مورد تعلیم و تعلّم آنان است که بسیاری از جوانان را با پیش فرض های مادی و لائیک خود بسوی نیهیلیسم یا پوچ گرایی سوق می دهد. تأمل در آثار زیانبار ره یافته گان به غرب جهت بدست آوردن مدارک علمی، و شوق حضور در مجامع علمی آنان، ما را بر این واقعیت تلخ مورد تذکر حضرت امام ره خواهد رسانید.
“دانشگاه ها را در نظر بگیرید که اسلامی بشود و اگر دانشگاه ها اسلامی بشود مسائل ما در آتیه هم حل است.[۱۳]
“مبادا اساتید و معلمینی که به وسیله ی معاشرت ها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت استعمار رهیده اند تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجی ها بت بتراشند و روحیه ی پیروی و تقلید و گداصفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند و به جای این که گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و راه و رسم استقلال را زنده نگهدارند.[۱۴]
بنابراین راه اصلاح و توسعه نظام ادراکات و اطلاعات یک جامعه در حقیقت شروع حرکت انقلاب فرهنگی است که مورد نظر امام بوده است و چه مکتبی گهربارتر از اسلام می تواند این مهم را برعهده گرفته و جهان را بسوی تقرب الهی چه در بعد روح، یا ذهن و یا عینیت دعوت نماید.
“امروزه جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخ های سفید و سرخ را از بین خواهند برد[۱۵].”
و شروع یک حرکت فراگیر و مجدّانه در برابر دشمن اصلی از وظایف جدی و استراتژیک مردم و نظام اسلامی است که خود را از این حصار استعمار و استثمار هم برهاند.
“مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی توسعه مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به شرق و غرب به در آمده و نشان دادند که می توانند کشور را روی پای خودشان نگهدارند.[۱۶]
بنابراین این مهم را امروزه دو بازوی اصلی (حوزه و دانشگاه) باید برعهده گرفته و این سفارش حضرت امام ره را جامه عمل بپوشانند. در حقیقت مسئولیت سنگین پاسداری از فرهنگ و حفظ ارزش های اسلامی این نظام بر دوش دو بازوی علمی و فرهنگی است. به همین دلیل مسئله وحدت و یگانگی حوزه و دانشگاه از اهم اموری است که در موضع تبیین استراتژی فرهنگ، باید بدان پرداخته و موانع هماهنگی این دو پایگاه علمی برطرف شود، چرا که هرگونه تشتت، اختلاف و تضادی میان مبانی فکری، عقیدتی و علمی این دو سنگر به ناهماهنگی و تشتت در دو موضع اداره نظام منجر شده و تضعیف و سستی نظام را بدنبال خواهد داشت. از این رو لازم است که موضوع این دو مقوله گرانبها بعنوان یک امر جدی و پر اهمیت در صدر برنامه های شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی حوزه علمیه قرار گیرد و از ابعاد مختلفی پیرامون تحقق عینی و عملی آن فکر و اندیشه شود.
البته باید دانست که وحدت حوزه و دانشگاه را نباید بعنوان شعاری سیاسی و روبنایی در ایام ۲۷ آذر تلقی نمود و گذشت. وحدت این دو مقوله احترام متقابل بهم و محدوده کار بعنوان دو محدوده و موضوع کاملاً جداگانه و عدم دخالت در همدیگر نمی باشد. تلفیق وحدت دو فرهنگ حوزه و دانشگاه صرفاً باتدریس معارف و فلسفه اسلامی و اخلاق اسلامی در دانشگاه و تدریس علوم جدیده نظیر علوم تجربی و انسانی (روانشناسی و جامعه شناسی…) در حوزه حاصل نمی گردد. بلکه حاکم بودن روشی بر هر دو مقوله از کارهای اصلی وحدت است و بعبارت دیگر باید آثار هماهنگی بر مبنای واحدی ظاهر گردد و این در گرو وجود مبانی تئوریک واحد فرهنگی جهت این دو می باشد.
با توجه به نقشه علوم و موضوعات مختلف دانشگاهی در کیفیت اداره ی نظام، لازم است تا با مطالعه ابعاد و زوایای گوناگون مسائل دانشگاه زمینه اسلامی شدن محتوای این مرکز مهم علمی و همسان شدن آن با حوزه فراهم گردد و معنای اسلامی شدن دانشگاه ها، در واقع به معنی ضرورت تغییر د رجهت و موضوعات تحقیقی دانشگاه ها متناسب با نیازهای جامعه اسلامی می باشد. باید کوشید فرهنگ تجربی دانشگاه های موجود را مرتبط به اسلام و مکتب نمود و مبنا و جهت گیری حاکم بر طبقه بندی علوم در دانشگاه ها در ربط مستقیم با دین قرار گیرد و این همان کلام امام است که باید تمام علوم اعم از طبیعی و غیرطبیعی توسط علوم الهی مهار گردیده و همه را به توحید سوق داد و به عمل الهی برگرداند که در حقیقت:
“خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینه ها در سطح کشور آنچنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید و با نفوذ عمیق ریشه دار غرب مبارزه کرد.[۱۷]”
ویژگی های فرهنگ مادی
اینک با تأمل در زوایا و پیچیدگی های علوم و تمدن مادی کفر، افسون ها و ترفنده های بت پرستی جدید و مدرن را براحتی می توان ملاحظه نمود. این فرهنگ در حقیقت فرهنگ لائیک و مستغنی از وحی و انبیاء در ابعاد مختلف می باشد و به بردگی کشیدن جهان و دنیای معاصر براساس همین فرهنگ و ادراکات است. علوم و تمدن مادی و تکنولوژی موجود روز به روز به دنبال توسعه دنیاطلبی و رفاه مادی و شهوات بوده و نقش اصلی در به زنجیر کشیدن ملل جهان ایفا نموده است. تجاوز و خونخواری زاییده فرهنگ سرمایه داری و کمونیسم است و در این دو خبری از جایگاه ارزش های انسانی نیست و طرح مکاتب مختلف نظیر نهیلیسم ریشه در عدم کارائی جدی آنان است. فرهنگ موجود مادی، مفاهیم و ارزش هایی همچون “آزادی” و “عدالت” “آزادی افکار و عقائد” “آزادی زن” “هجوم و دفاع” “حقوق بشر” و “رشد وترقی” “عاقلانه و جاهلانه بودن” “ایثار و جنون” را قدرت تعریف و تفسیر صحیح نداشته و این در فرهنگ معنی و مفهومی دیگر یافته اند. حسن ختام این مقال این که باید همتی نمود و خود را از قید و بند فرهنگ مادی غرب و غربی بیرون کشید و تکیه بر محور فرهنگ دین و وحی نمود، که فرمود:
“باید مدت ها زحمت کشید و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزش های اسلامی هستیم.[۱۸] باید سال های طولانی زحمت و مشقت بکشیم تا از فطرت ثانی خود متحول شویم و خود را بیابیم و روی پای خویش بایستیم و مستقل گردیم.[۱۹]

پی‌نوشت‌ها:
[۱] – سخنرانی در تاریخ ۲۲/۱۱/۶۱
[۲] – سخنرانی در تاریخ ۲۸/۹/۶۱
[۳] – سخنرانی در تاریخ ۱۹/۹/۶۳
[۴] – سخنرانی در تاریخ ۳۱/۶/۶۰
[۵] – سخنرانی در تاریخ ۲۴/۷/۶۰
[۶] – صحیفه نور ج ۱۰/۵۶
[۷] – . فریاد برائت
[۸] – سخنرانی در تاریخ ۲۰/۱/۶۴
[۹] – سخنرانی در تاریخ ۲۰/۱/۶۴
[۱۰] – فریاد برائت
[۱۱] – سخنرانی در تاریخ ۱/۷/۶۱
[۱۲] – سخنرانی در تاریخ ۲۲/۱۱/۶۲
[۱۳] – سخنرانی در تاریخ ۱۳/۶/۶۴
[۱۴] – سخنرانی در تاریخ ۲۹/۴/۶۷
[۱۵] – همان مأخذ پیشین
[۱۶] – سخنرانی در تاریخ ۱۱/۷/۶۷
[۱۷] – سخنرانی در تاریخ ۱۹/۹/۶۳
[۱۸] – صحیفه ی نور ج ۱۸/۱۶۲
[۱۹] – سخنرانی در تاریخ ۲۴/۷/۶۰
 



 

 

نسخه چاپی