بود آیا که در میکده ها بگشایند
بود آیا که در میکده ها بگشایند

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
بود آیا که در میکده ها بگشایند*** گره از کار فروبسته ما بگشایند
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند*** دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
به صفای دل رندان صبوحی زدگان*** بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
نامه ی تعزیت دختر رز بنویسید*** تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند
گیسوی چنگ ببرّید به مرگ می ناب*** تا حریفان همه خوان از مژه ها بگشایند
در میخانه ببستند خدایا مپسند*** که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند
حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا*** که چه زنّار ز زیرش به دغا بگشایند

تفسیر عرفانی
1.آیا روزی فرا خواهد رسید که در میخانه ها را بگشایند و گره کار پیچیده و مشکل ما عاشقان و رندان را از هم باز کنند؟
2.اگر در میخانه را به خاطر دل زاهد ریاکاری که به عبادت خود مغرور است، بستند؛ مطمئن باش که حتماً آن را به خاطر خدا باز خواهند کرد و این زاهد مغرور، دست از ریا و تزویر برداشته است.
3.چه بسیار درهای بسته و گره کارهای مشکل که به خاطر الهام و همّت ناشی از پاکی دل رندان سحر خیز باده نوش با کلید دعا گشوده می شود.دل رندان، پاک تر از دل صوفیان و ریاکاران دینی است.
4.خبر مرگ و مرثیه ی شراب را اعلام کنید و بنویسید و سوگوار باشید تا ساقیان زیبارو نیز زلف پر پیچ و تاب خود را باز کرده و پریشان کنند و در مرگ شراب عزاداری نمایند و غمگین به گوشه ای بنشینند.
5.در عزای مرگ شراب خالص و پاک، تارهای چنگ را ببرید و آن را بشکنید تا یاران و مشتاقان باده نوش در این عزا خون گریه کنند.
6.خدایا!راضی مشو و اجازه مده که با بستن در میخانه و مرگ دختر رز (شراب)در خانه ی ریا و نیرنگ را باز کنند.
7.ای حافظ!این خرقه ی صوفیانه ی ریایی را که با فریب و تزویر بر تن کرده ای، خواهی دید که چگونه فردا زنّاری را از زیر آن باز خواهند کرد و تو رسوا خواهی شد و بی اعتقادی تو هم بر همه آشکار خواهد شد.

منبع مقاله: باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.



 

 

نسخه چاپی