یاد باد آن سر کوی توام منزل بود
 یاد باد آن سر کوی توام منزل بود

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
یاد باد آن سر کوی توام منزل بود*** دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک*** بر زبان بود مرا آنچه تو در دل بود
دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد*** عشق می گفت به شرح آنچه بر و مشکل بود
آه از آن جور و تطاول که درین دامگه است*** آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز*** چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم*** خُم مِی دیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق*** مُفتی عقل درین مسئله لایعقل بود
راستی خاتم فیروزه ی بواسحاقی*** خوش درخشید ولی دولت مُستعجِل بود
دیدی آن قهقه ی کبک خرامان حافظ*** که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود

تفسیر عرفانی
1.یاد آن روزگاران به خیر باد که منزل و مأوای من بارگاه تو بود و خاک این درگاه همچون سرمه ای روشنی بخش دیدگان من بود.
2.همدلی و همزبانی من و تو درست مانند سوسن و گل سرخ است؛ بر اثر مصاحبت پاک و دوستی بی آلایشی که بین ما برقرار بود، گفتار من همانند و هماهنگ با سخن تو و راز قلبی ات بود.
3.هرگاه که دل از پیر خرد مسائل و مطالبی را می پرسید و مطرح می کرد، عشق هر سؤالی را که پاسخ آن بر عقل مشکل بود، شرح و توضیح می داد؛ گویی می گفت که از عقل کاری بر نمی آید.
4.دریغ و افسوس از آن ظلم و ستمی که در این دنیا وجود دارد و عزیزان ما را از ما می گیرد و دردا از آن همه سوز و نیاز عاشقی که در محفل دوستان وجود داشت.
5.همیشه امیدوار بوده ام که هرگز بی یار و دوست نباشم، ولی چه می توان کرد که تمام تلاش من و دل عاشقم بیهوده و باطل بوده است.
6.دیشب به یاد دوستان و همدلان قدیم به میخانه رفتم و خُم را دیدم که گویی همدرد من و مانند من غمگین و خونین دل و مقید و پابسته و گرفتار بود.
7.برای اینکه علت و سبب درد فراق و دوری از یار را بپرسم، تلاش و جستجوی فراوان کردم.عقل صاحب نظر و آگاه نیز در حل این مسئله ناآگاه و جاهل بود.
8.به راستی که دوران حکومت شاه ابواسحاق، ایام خوشی بود.به راستی نگین انگشتر فیروزه بواسحاقی بسیار خوب و خوش درخشید و جلوه کرد، ولی افسوس که دولت زودگذر و شتابنده ای بود و سلطنت او دوام نیافت.
9.ای حافظ!آن کبک خرامان و مغرور را دیدی که چگونه قهقهه های مستانه سر داده بود، در حالتی که از سر پنجه ی شاهین سرنوشت و خطری که در کمین او بود، غافل بود و ناگهان قضای الهی زندگی او را زیر و رو کرد.

منبع مقاله: باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.



 

 

نسخه چاپی