رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
 رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید *** وظیفه گر برد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست *** فغان فتاد به بلبل، نقاب گل که کشید
ز میوه های بهشتی چه ذوق دریابد *** هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
مکن ز غصّه شکایت که در طریق طلب *** به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
ز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز *** که گر عارض بستان، خط بنفشه دمید
چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد *** که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مُرقّع رنگین چو گل بخواهم سوخت *** که پیر باده فروشش به جرعه ای نخرید
بهار می گذرد، دادگسترا دریاب *** که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید

تفسیر عرفانی
1.بشارت داده شد که فصل بهار آمد و سبزه و گل رویید.اگر مقرری ماهیانه از سوی شاه برسد، آن را برای خرید گل و شراب صرف خواهم کرد.
2.با فرا رسیدن فصل بهاران و رویش گل و سبزه به باغ، پرندگان عاشق به نغمه سرایی پرداختند و فریاد برآوردند که جام شراب کجاست؟ بلبل عاشق و شیدای گل به فغان آمد که چه کسی نقاب معشوق او را کنار زده و از پس پرده بیرون کشیده است؟
3.بهشت و میوه های آن تنها نصیب کسی می شود که عاشق زیبایان این جهان شده و چانه ی زیبا و فرورفته ی آنها را بوسیده باشد و کسی که شیرینی این بوسه را نچشیده باشد، به فرض آنکه به بهشت هم برود از بهشت و میوه های آن چه لذّتی خواهد برد؟
4.از غم و غصّه روزگار گله مکن، زیرا در راه رسیدن به عشق و آنچه دوست داریم، هر کس رنج و زحمتی نکشد، به آسایش و آرامش دست پیدا نمی کند.
5.اکنون که در گرداگرد باغ، گل های زیبای بنفشه همچون خطّ سبز گرداگرد رخسار زیبای معشوق روییده، امروز روز دیدار ساقی زیبارو است، از چهره ی او گلی بچین و بوسه ای شیرین طلب کن.
6.ناز و دلربایی ساقی با آن چنان محبت و توجهی همراه بود که دلم را ربود و من دیگر با هیچ کس میل و آرزوی هم سخن شدن را ندارم.
7.من این خرقه ی پاره پاره را که همانند گل بر اثر شراب گلرنگ، سرخ و رنگین شده است و نشانه ی صلاح و تقوی نیست و آن قدر بی ارزش است که یک جرعه شراب هم در برابر آن نمی دهند و پیر میکده به گرو بر نمی دارد، خواهم سوزاند.
8.ای پادشاه عادل و دادگستر!بهار در حال سپری شدن است.ما را دریاب که زمان گذشت و فرصت تمام شد و حافظ هنوز شراب ننوشیده و کامی برنگرفته است.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی