الا ای طوطی گویای اسرار
 الا ای طوطی گویای اسرار

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

الا ای طوطی گویای اسرار *** مبادا خالیت شکر ز منقار
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید *** که خوش نقشی نمودی از خط یار
سخن سر بسته گفتی با حریفان *** خدا را زین معمّا پرده بردار
به روی ما زن از ساغر گلابی *** که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار
چه ره بود این که زد در پرده مطرب *** که می رقصند با هم مست و هشیار
از آن افیون که ساقی در می افکند *** حریفان را نه سر ماند نه دستار
سکندر را نمی بخشند آبی *** به زور و زر میسّر نیست این کار
بیا و حال اهل درد بشنو *** به لفظ اندک و معنی بسیار
بت چینی عدوی دین و دل هاست *** خداوندا دل و دینم نگه دار
به مستوران مگو اسرار مستی *** حدیث جان مگو با نقش دیوار
به یُمن دولت منصور شاهی *** عَلَم شد حافظ اندر نظم اشعار
خداوندی به جای بندگان کرد *** خداوندا زِ آفاتش نگه دار

تفسیر عرفانی
1.ای طوطی که گوینده ی رازهای نهانی هستی!هرگز منقار تو از شکر خالی مباد.ای قلم که رازهای عالم هستی از تو بر صفحه ی روزگار جاری می شود!از سخن نغز و شیرین خالی نباشی.
2.پیوسته عمرت دراز و دلت شاد باشد، زیرا از خط چهره ی یار، نقش خوش و زیبایی نشان دادی و معشوق ازلی و ابدی را خوب وصف کردی.
3.با دوستان همدل و یاران هم پیاله و باده نوش سربسته و مبهم سخن گفتی و اسرار عشق را ساده و روشن بیان نکردی؛ به خاطر خدا از این راز سرپوشیده پرده بردار و آن را بر همگان آشکار و روشن نما.
4.ای بخت بیدار و هوشیار!از جام شراب معطّر، قطره ای بر صورت ما بپاش تا از خواب بیدار شویم و از کالست آن بیرون آییم؛ یعنی روزنه ای از عالم معنا بر ما بگشا.
5.این چه نغمه ای بود که مطرب در پشت پرده نواخت که با آهنگ آن، مست و هوشیار همگی به رقص و پای کوبی می پردازند؟ عشق با سرود و ساز و نوای خود دل را به عالم دیگری می برد.عاشقان حق از شوق آن عالم، به رقص و سماع بر می خیزند و فرقی میان مست و هوشیار نمی ماند.
6.از آن مادّه ی افیونی که ساقی زیبارو در شراب ریخت، برای یاران عاشق و شیدایی که از آن نوشیدند، چنان مستی ای ایجاد کرد که گویی سر و دستار خود را از یکدیگر باز نمی شناختند.
7.تقدیر و سرنوشت اسکندر این گونه بود که آب حیات را به او ندهند و حیات جاودان یافتن و درک اسرار عالم معنا با زور و ثروت امکان پذیر نیست، بلکه باید با بریدن از جاه و منزلت این جهان به آن دست پیدا کرد، همان گونه که خضر به آن دست یافت و قسمت و روزی او شد.
8.بیا تا همه ی آنچه بر احوال دل عاشقان و عارفان می گذرد، مختصر و پر معنی برای تو بگویم.
9.معشوق ظریف و زیبارو، غارتگر دل و دین عاشق است، خدایا!ما را در برابر جلوه ی جمال و دلربایی او حفظ کن.
10.اسرار مستی و عشق را با بی خبران و کسانی که خود را در حجاب و پرده قرار داده اند و همانند نقشی بر دیوار، درک و شنوایی امور روحانی و معنوی را ندارد، بازگو مکن.
11.به برکت بخت موافق و اقبال پیروز شاه منصور، حافظ در سرودن این اشعار نیکو مشهور شد.
12.خدایا!پادشاهی را که در حق خدمت گزاران خود بزرگواری نمود و بهای کار آنان را پرداخت، از همه ی بلاها و آفت های زمانه دور نگه دار و او را حفظ کن.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی