دین داری و شخصیت؛ مطالعه ای مروری
 دین داری و شخصیت؛ مطالعه ای مروری

 

نویسنده: دکتر علی عیسی زادگان (1)




 

چکیده

نتایج پژوهش ها در باره رابطه بین دین داری و شخصیت در حوزه روان شناسی، نشان می دهد که بین این دو سازه رابطه معناداری وجود دارد. بر اساس مطالعات فراتحلیلی در این باره، این روابط بیشتر چند متغیره و از نوع هم بستگی است. دین داری، هم بستگی مثبت با صفت شخصیتی برون گرایی، مسئولیت پذیری و سازگاری در مدل پنج عاملی و هم بستگی منفی با صفت شخصیتی روان آزرده خویی در مدل سه عاملی آیزنک دارد. در مدل جدید شخصیتی معروف به هگزاکو، این همبستگی بیشتر با عامل ششم یعنی «H» (صداقت - فروتنی) دیده می شود. اخیرا موضوع بخشودگی به منزله یک صفت شخصیتی و رابطه آن با دین داری و سلامتی و بهداشت نیز بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. همچنین نتایج نشان می دهد که افراد دین دار در مقایسه با سایر افراد، بخشنده تر هستند. در خصوص نقش ایمان آوری (گرویدن به دین جدید)، پژوهش ها نشان می دهد که وقتی چنین عملی مبتنی بر عقل و منطق صورت می گیرد، با تغییر در مفهوم خود، تعریف از خویشتن، نوع دل بستگی و از همه مهم تر با تغییر در معنای زندگی همراه
است. در مجموع، پژوهش ها در بیشتر موارد درباره رابطه دین و مذهب با شخصیت، بر این موضوع تاکید می کنند که دین ارتباط عمیقی با هستی انسان دارد و می تواند همه زندگی بشری را تحت تاثیر قرار دهد. به نظر می رسد تحلیل رفتار موجود انسانی از این جمله که انسان موجودی است «زیستی - اجتماعی - روانی» به جمله ی انسان موجودی است «زیستی - اجتماعی - روانی - روحانی»، تغییریافته است.

کلید واژگان:

دین، دین داری، شخصیت، صفات شخصیتی.

مقدمه

اولین اثر کلاسیک درباره رابطه شخصیت و دین داری (2) را به گوردون آلپورت (3) (1950) نسبت می دهند؛ اما در خصوص پیگیری این موضوع بعد از آلپورت، کم توجهی قابل ملاحظه ای دیده می شود. برای مثال، در کتاب های درسی ترجمه شده مربوط به روان شناسی شخصیت، موضوعی به نام دین، دین داری، دیانت و رابطه آن با شخصیت را نمی توان دید. درباره این بی توجهی و یا حتی کم لطفی، ایمونز (4) (1999) بیان می کند بالغ بر بیش از 3000 صفحه در سه کتاب درسی شخصیت و روان شناسی اجتماعی، حتی یک صفحه در خصوص تاثیرات مذهب و دین بر شخصیت و رفتار اجتماعی بحثی را نمی توان یافت.
فقدان نسبی توجه به موضوعات معنوی در روند کلی روان شناسی شخصیت، به دو دلیل عمده قابل توجه است: اول اینکه بانیان اولیه روان شناسی دین مثل آلپورت، گاردنر و مورفی، (5) هویت حرفه ای اولیه شان این بود که آنها خود روان شناسان شخصیت بودند. دوم مسئله بافت فرهنگی (6) در این زمینه است. دو فرض دیگر نیز در این خصوص مطرح شده است؛ اول اینکه مسئله مربوط به معنویت (7)، نمی تواند به طور علمی مورد مطالعه قرار گیرد. فرض دوم اینکه مسئله روحانیت نباید به طور علمی مورد مطالعه قرار گیرد (میلر(8)، 2003).
بعد از این بی توجهی، دوباره بحث شخصیت و رابطه آن با دین داری اخیرا مورد توجه قرار گرفته است. آمار و ارقام حاصل از پژوهش های زمینه یابی درباره خود مذهب در بین افراد نشان می دهد که حدود 90درصد از آمریکایی ها به خدا اعتقاد دارند و حدود 75 درصد از آنها بر این باورند که دید کلی شان نسبت به زندگی بر اساس مذهبشان است (برگین و جنسن (9)،1990؛ به نقل از ایمونز، 1999). آمار و ارقام حاصل از نظرسنجی ها در اغلب کشورها نشان می دهد که افراد به خدا اعتقاد دارند؛ دعا می کنند؛ به کلیسا و مساجد می روند و معتقدند که دین در زندگی آنها از اهمیت خیلی زیادی برخوردار است. بنابراین می توان گفت دین و یک حس معنوی، به احتمال می تواند یک بخش اصلی درباره مفهوم خود (10) و هویت افراد باشد.
مذاهب در کل، نظام واره های (11) اطلاعاتی به شمار می آیند که برای افراد، دانش و بن مایه های (12) لازم برای یک زندگی هدفمند و جهت دار را مهیا می سازند. امروزه درخصوص رابطه دین با روان شناسی شخصیت، مباحث ویژه ای مطرح است؛ مانند: رابطه دین و بهداشت روانی، مذهب و مقابله با بحران، جهتمندی دینی درونی و بیرونی، شخصیت و معنای زندگی، دین داری، شخصیت و شادکامی و ... . در مجله های علمی - پژوهشی موجود در این زمینه، به ویژه در مجلات شخصیت، تاکید می شود که محققان در بررسی این موضوع باید به اندازه گیری، رشد و ساختار و تاثیر دین در تغییر بپردازند. مسائل جالب توجه دیگری مانند بیولوژی و رابطه آن با دین، ریشه های زیستی، تحولی و اجتماعی دین در سطوح تحولی، زیست شناختی و ژنتیک رفتاری و نظام های عصبی مورد توجه قرار گرفته است.
در بحث های روان شناسی شخصیت، مسائلی مورد توجه قرار گرفته است که دین داری را با متغیرهای دیگر ارتباط می دهد؛ مانند: ارتباط نظریه دلبستگی (13) به منزله یک چهارچوب برای فهم باور دینی و رفتار که توسط کیرکپاتریک (14) (1999) مطرح شده است؛ تأکید پیت مونت (15) بر رشد سازه تعالی معنوی؛ (16) تأکید هیل (17) درباره بررسی عاطفه و فرایندهای ناهشیار در دین و شخصیت و تأکید بر نقش محوری عاطفه در تجربه ی مذهبی؛ بررسی های پالوتزین، (18) ریچاردسون و رامبو (19) (1999) در خصوص تغییر شخصیت از طریق ایمان آوری دینی (20) و تأکید مک فادن (21) (1999) در باره مسائل رشد در فراخنای زندگی.(22)
موضوع جدیدی که امروزه بیشتر در مقاله های مربوط به شخصیت و تفاوت های فردی به چشم می خورد، بررسی رابطه صفت بخشندگی یا آمرزش (23) به مثابه یک ساختار روان شناختی با ریشه های عمیق مذهبی و شخصیت است. اخیرا علاقه مندی به سازه خوبی، شرافت (24) و جایگاه آن در حوزه شخصیت و رفتار اجتماعی، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. برای نمونه، بامستر و اکسلاین (25) (1999) معتقدند خویشتن داری (26)، صفت روان شناختی مهم در شرافت و عفت است. همچین بحث جدید دیگر در این زمینه، تاکید کمپ (27) بر «نظریه بالینی بین فردی و مذهب» است (ایمونز و پولتزین، 2003).
ذکر این نکته ضروری است که مدل دین داری اسلامی با مدل دین داری مطرح شده در بیشتر مقالات خارجی یکسان نیست. به همین دلیل، به سبب کمی پژوهش های موجود درباره شخصیت و رابطه آن با دین داری در داخل، دراین مقاله به ناچار بیشتر به یافته های خارجی اشاره شده است. در این مقاله، برای روشن تر شدن موضوع، به بررسی رابطه دین داری وصفات شخصیتی براساس مدل سه عاملی آیزنک (28) (PEN)، مدل شانزده عاملی کتل و مدل پنج عاملی (FFM) صفات شخصیتی پرداخته شده است. یکی از صفاتی که اخیرا بیشتر مورد توجه روان شناسان شخصیت قرار گرفته است، «صفت بخشندگی یا آمرزش» (29) می باشد که سعی شده است براساس مباحث مرتبط با شخصیت، به ویژه بر اساس مدل جدید «هگزآکو (30) در شخصیت» مورد بحث قرار گیرد. یکی از مباحث مورد توجه روان شناسان شخصیت، موضوع ایمان آوری (31) (گرویدن به دین دیگر یا همان نوکیشی) و تاثیر آن در شخصیت است که در بخشی از این مقاله به این موضوع پرداخته شده است. همچنین درباره ترتیب تولد و دین داری، اختلالات شخصیت و رابطه آن با دین داری مباحثی آمده است. در پایان مقاله، رابطه بین نظام ها (سیستم ها)ی معنا (32) و شخصیت همراه با ارائه یک مدل از دین داری اسلامی ارائه شده است. قبل از شروع بحث، به ارائه تعاریفی از دین داری و شخصیت و چگونگی ارتباط آنها می پردازیم.

تعاریفی از دین داری و شخصیت

چنین مطرح شده است که تعریف دین (33) و دین داری (34) کار ساده ای نیست. از این روی، در این قسمت صرفا به ذکر دیدگاه ها و تعاریفی که ارائه شده است، می پردازیم. پیرس،(35) لیتل (36) (2003؛ به نقل از واندیک و والدآس؛ (37) 2007) دین داری را تعهد فرد به دین، ایمان به آن و آموزه هایش می دانند و بیان می کنند که این اعتقاد در نگرش ها و رفتار فرد نیز باید منعکس شود. اینگبرستون (38) (2002) دین داری را پذیرش و تعهد عملی به دین می داند. دیوس (39) و همکاران (2003)، دین داری را وفاداری به یک نظام واره خاص دینی (اعتقادی) و (عبادتی، تبعیت از یک مجموعه آموزه مذهبی و مقدس، و عضویت در یک گروه که دارای باورهای مشابه درباره خدا دارند، می دانند.
در فرهنگ لغت وبستر،(40) دین داری کیفیت دین دار بودن، احساس دینی (41)، نگرش
مذهبی داشتن (42) تعریف شده است. در دائره المعارف ویکیپدیا(43)، دین داری در وسیع ترین معنا، یک اصطلاح جامع جامعه شناسی است که برای اشاره به جنبه های متعدد فعالیت دینی، ایثار و احساس تعهد(44) و باور (آموزه های مذهبی) به کار می رود. اصطلاح دیگر که تقریبا با این کلمه برابر است، ولی کمتر به کار می رود، نگرش مذهبی است. در محدودترین معنا، دین داری به این اشاره می کند که چگونه یک شخص مذهبی است؛ این مذهبی بودنش نیز براساس اعمال، مناسک خاص، مقدس شمردن نمادهای خاص، بازگویی قصص دینی، پذیرفتن آموزه هایی درباره زندگی پس از مرگ و ماهیت ملکوتی مشخص می شود. محمدی و مهرابی زاده هنرمند (1385) در خصوص دین داری چهار بعد را مطرح ساخته اند: الف) بعد اعتقادی که عبارت است از باورهایی که انتظار می رود پیروان آن دین به آنها اعتقاد داشته باشند؛ مثل اعتقاد به روز قیامت؛ ب) بعد تجربه ای یا عواطف دینی که ناظر بر عواطف، تصورات و احساسات مربوط به داشتن رابطه با جوهری روحانی همچون خداست؛ ج)بعد پیامدی یا آثار دینی که ناظر بر تاثیرات باورها، اعمال، تجارب و دانش دینی بر زندگی روزمره پیروان آن است؛ د)بعد مناسکی یا اعمال دینی شامل اعمال دینی مشخص همچون نماز و عبادت، شرکت در آیین های دینی خاص و روزه گرفتن که انتظار می رود پیروان هر دین آنها را به جا آورند.
از شخصیت نیز تعاریف متعددی مطرح شده است. در لغت نامه دهخدا (1341)، کلمه شخصیت به معنای شرافت و رفعت، بزرگواری، مرتبه، وجود و در فرهنگ فارسی معین (1382) به معنای سجیه مختص هر شخص، مجموعه عوامل باطنی یک شخص و مجموع نفسانیات (احساسات، عواطف و افکار) یک فرد تعریف شده است. این مفهوم گاهی به معنای «ذات شخص» نیز آمده است؛ جوهر مجردی که مستقل از بدن و حاکم بر آن
پنداشته شده است. از این دیدگاه، برای هر شخصیت دو رکن مطرح شده است؛ یکی وحدت و دیگری هویت. وحدت هر کسی از این جهت است که نفسانیاتش سلسله واحدی را تشکیل می دهند. هویت از این روست که وحدت مزبور در طول زمان محفوظ می ماند و شخص همواره حس می کند که همان است که روز پیش یا سال پیش بوده است.
متناسب با بحث دین داری و شخصیت، رویسی و پاولز (45) (1983؛ به نقل از مدیسن (46)، 1988) مدلی جالب مطرح کرده اند. به زعم آنها شخصیت مطابق با مدل زیر یک «نظام کلی روان شناختی» (47) و به منزله یک فوق نظام سازمان یافته، به طور سلسله مراتب شامل شش نظام یا سامانه است. براساس این رویکرد، شخصیت یک سازمان یافته دارای زیرسامانه هایی است که اطلاعات را یکپارچه، تغییر و مبدل می کند (تصویر1).
 دین داری و شخصیت؛ مطالعه ای مروری
براساس این مدل، در بعد شخصیتی، بالاترین نظام، نظام (سیستم) روانی تلفیق کننده شامل «دیدگاه فرد نسبت به دنیا، تصویر از خود و سبک زندگی» است. دیدگاه فرد نسبت به دنیا، با سامانه سبک تعامل می کند؛ سبک مربوط به زندگی با سامانه ارزش تعامل می کند و تصویر از خود، محصول دو سامانه سبک و ارزش است. دیدگاه فرد نسبت به دنیا یک مجموعه سازمان یافته از شناخت های شخصی است که یک مدل یا تصوری از واقعیت را در بر می گیرد. این دید یا جهان بینی در باره هستی، مطابق با فرایندهای شناختی و به تبع سبک های شناختی «تجربه گرایی»، «تعقل گرایی» و «استعاره گرایی» است. تجربه گرایی یک دید به دنیاست که محصول سبک تجربی از سامانه شناختی است و در آن، ادراک یک فرایند شناختی غالب به شمار می آید. تعقل گرایی، یک دید نسبت به دنیاست و می توان آن را شناخت تعقلی نامید که در آن، مفهوم سازی فرایند مسلط محسوب می شود. استعاره گرایی یک دید به دنیاست که محصول سبک شناختی استعاره ای است و در آن نمادین سازی یا نماداندیشی فرایند برجسته می باشد.
رویسی و پاولز متذکر می شوند که سه بنیاد فرهنگی مهم یعنی «علم، هنر و مذهب» از طریق این سه سبک شناختی برجسته می شوند؛ بدین معنا که علم با ترکیبی از تعقل گرایی و تجربه گرایی، هنر از طریق استعاره گرایی، و مذهب با ترکیبی از استعاره گرایی (نماداندیشی) و تعقل گرایی مشخص می شوند که هدفش متوجه ارزش وجودی است. سبک زندگی یا فلسفه زندگی نیز ساختاری است که با سامانه ارزش تعامل می کند و بر زیر سامانه های بعدی تاثیر می گذارد. سه بعد درجه اول شخصیت، یعنی دیدگاه فرد نسبت به دنیا، سبک زندگی و مفهوم خود، «معنای شخصی افراد» (48) را تعیین می کند.
در متون علمی مربوط به روان شناسی شخصیت، درباره شخصیت، تعاریف زیادی بیان شده است. مدی (49) (1972؛ به نقل از کریمی، 1384) بیان می کند شخصیت، مجموعه ای پایدار از ویژگی ها و گرایش هاست که مشابهت و تفاوت های رفتار روان شناختی افراد (افکار، احساسات و اعمال) را که دارای تداوم زمانی است - و چه بسا به واسطه فشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقعیت های بی واسطه شناخته شوند یا به آسانی درک نشوند - مشخص می کند. اتکینسون و هلیگارد (50) (1993؛ به نقل از همان منبع، 1384) مطرح می کنند شخصیت عبارت است از الگوهای رفتار و شیوه های تفکر که سازگاری فرد با محیط را تعیین می کند. پروین و جان (51) (1996؛ به نقل از جوادی و کدیور، 1381) در یک تعریف علمی درباره شخصیت بیان می کنند شخصیت بیانگر ویژگی هایی از فرد یا افراد است که شامل الگوهای ثابت فکری، عاطفی و رفتاری آنهاست.
مفهومی که در این مقاله بیشتر با آن مواجه خواهیم شد، مفهوم صفت شخصیتی (52) است. صفات، به آن ویژگی های شخصیتی ای اطلاق می شود که در طول زمان و در موقعیت های مختلف، پایدار است. به طور کلی، به الگوهای همسان افراد در رفتار، احساسات و افکار، صفات شخصیتی گفته می شود. فرض اساسی دیدگاه صفات این است که انسان دارای آمادگی های گسترده ای است که صفات نام دارد و به طرق خاصی به محرک ها پاسخ می دهد. آلپورت بین صفات اصلی، صفات محوری و آمادگی های ثانویه تفاوت قایل بود. آیزنک در خصوص مبحث صفات، از سه عامل شخصیت که معروف به PEN است، صحبت می کند. این سه عامل یا PEN، شامل ابعاد شخصیتی درون گرایی - برون گرایی، روان آزرده خویی از لحاظ عاطفی پایدار و ناپایدار که با صفاتی چون عصبی، دمدمی و عزت نفس پایین توصیف می شود و روان پریشی خویی که با منزوی بودن، بی احساسی و بی توجهی به دیگران توصیف می شود، می باشد. برای فهم بهتر به تصویر زیر نگاه کنید.
 دین داری و شخصیت؛ مطالعه ای مروری
]تصویر2: طبقه بندی شخصیت از نظر آیزنک(ایزدی، 1351؛ به نقل از کریمی، 1384)
بنابر تعریف کتل، ویژگی یا صفت، ساخت ذهنی یا استنتاجی است که از ملاحظه رفتار حاصل شده، نظم و پایداری آن رفتار را می رساند. او از صفات منشی، تحریکی، عام، خاص، روساختی و پایه، سرشتی و محیطی صحبت می کند. در نهایت، بیان می کند که صفات به صورت ضد هم تنظیم شده، و در شانزده عامل مطابق جدول زیر مشخص می شود.

 

علائم

عوامل شخصیتی

1

A

کم حرف- معاشرتی

2

B

کم هوش – با هوش

3

C

باثبات –تهییج پذیر، روان آزرده خو

4

E

زبون – باجرئت

5

F

متین – لاابالی

6

G

فرصت طلب – با وجدان

7

H

کم رو – بی باک

8

I

فاقد احساسات – انعطاف پذیر

9

L

قابل اعتماد- مشکوک

10

M

واقع بین – تخیلی

11

N

رک – حیله گر

12

O

مطمئن – مظنون

13

Q1

محافظه کار – نوآور

14

Q2

گروه گرا- فردگرا

15

Q3

بی نظم – منظم

16

24

بی خیال – عصبی


جدول 1: شانزده عامل کتل، استخراج شده از داده های پرسش نامه
مک کری و کوستا (53) (1985، 1989، 1992؛ به نقل از پروین و جان، 1381)، به جای سه عامل آیزنک و شانزده عامل کتل، از پنج عامل زیر به منزله صفات شخصیتی صحبت می کنند.

 

عوامل

نشانه

تعاریف

روان آزرده خویی 

N

اضطراب، خصومت و خشم- افسردگی، خودآگاهی

برون گرایی 

E

خون گرمی، اجتماعی بودن- هیجان طلبی، دارای هیجان مثبت

پذیرا بودن تجارب 

O

تخیلات- احساسات- اعمال- تفکرات- ارزشها

سازگاری 

A

قابلیت اعتماد- درستکاری- نوع دوستی- پذیرش – تواضع

مسئولیت پذیری 

C

کفایت، نظم، وظیفه شناسی- خودنظمی، ژرف اندیشی


جدول 2: ابعاد مقیاس پرسش نامه تجدید نظر شده پنج عامل معروف به R - PI- NEO.
اما رویکردهای نو در روان شناسی شخصیت بر این باورند که محدود ساختن بررسی شخصیت افراد فقط براساس متغیر صفات تبیین در یک سطح پایین تر محسوب می شود. مک آدامز (54) در این باره بیان می کند که سطح صفات، سطح پایین از مباحث مربوط به شخصیت است. سطوح بالاتر به غایات شخصی، نظام های معنا، هویت، قصد و هدف در زندگی و روایت زندگی (55) افراد اشاره دارد. در این سطوح، وقتی از شخصیت صحبت می شود، در واقع هویت، تعریف از زندگی و جهان بینی شخص مورد توجه است.
بنابراین با توجه به این مبانی نظری و تعاریف، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که دین داری - یعنی تعهد فرد به دین، ایمان به آن، یا به عبارتی تعهد عملی به دین، نگرش مذهبی داشتن - با کدام صفات شخصیتی مطرح شده در بالا در ارتباط است؟ افزون بر این پرسش کلی، سوالات دیگری نیز مطرح است: مانند اینکه چه رابطه ای بین سن، جنس، ترتیب تولد و دین داری می تواند وجود داشته باشد؟ آیا بین بخشندگی به منزله یک صفت شخصیتی، و دین داری رابطه ای وجود دارد؟ آیا دین داری فقط در سطوح صفات شخصیتی قابل بحث است یا اینکه می تواند با کل شخصیت افراد در ارتباط باشد؟ رابطه
ایمان آوری (56) (نوکیشی) و تاثیرآن در شخصیت و نظام های معنا به چه شکلی است؟ و پرسش آخر اینکه آیا مدل دین داری اسلامی با مدل دین داری غربی تفاوت دارد و این تفاوت چه تاثیری در بررسی علمی این دو موضوع می تواند داشته باشد؟

صفات شخصیتی و دین داری

شاید بتوان کار اولیه درباره رابطه بین شخصیت و دین داری را در دیدگاه آلپورت نسبت به این موضوع ردیابی کرد. آلپورت در پژوهش های خود به این نتیجه رسید که دو نوع جهت گیری مذهبی وجود دارد که عبارت اند از: جهت گیری مذهبی درونی (57) یا درون گرایانه و جهت گیری مذهبی بیرونی (58) یا برون گرایانه، مذهب برای فردی با جهت گیری مذهبی درونی، تعهدی است که برانگیزاننده و سرچشمه تمام تفکرات و حالات رفتار خارجی اوست؛ به این معنا که هر کاری که فرد انجام می دهد و هر حال و تفکری که دارد، در ارتباط با عقیده مذهبی اش است؛ مذهب و مسائل مذهبی او، منشأ تمام انگیزه های زندگی اوست (نجم عراقی، 1379).
مطالعات در این زمنیه نشان داده است که بین تیپ شخصیتی و نوع جهت گیری مذهبی، می تواند رابطه وجود داشته باشد. برای مثال، جهت گیری مذهبی درون گرایانه با آن جنبه هایی از سبک شخصیتی همراه است که با بعد روان پریشی گرایی (59) (افراد با نمرات بالا در این بعد، افرادی منزوی، بی احساس و بی توجه به دیگران اند و با آداب و رسوم مورد قبول جامعه در تضادند) هم بستگی منفی دارد. آیزنک (1975، 1967؛ به نقل از مالتبی،(60)
1999) معتقد است افرادی که انعطاف پذیرند، انتظار می رود که نگرش های مذهبی تری داشته باشند. پژوهش های انجام شده (فرانسیس،(61) سابس(62)، 1987؛ به نقل از همان منبع، 1999) نشان مید هند که نمرات بالاتر در پرسش نامه های سنجش دین داری همراه با نمرات پایین در بعد روان پریشی خوبی است. همچنین یک رابطه منفی بین این بعد و جهت گیری مذهبی درونی گرایانه وجود دارد (لویس(63) و مالتبی،1995؛ مالتبی،1999؛ مالتبی، تالی(64)، کوپر(65)، 1995؛ به نقل از ایگن (66) و همکاران، 2004). براساس دیدگاه آیزنک، در تبیین این یافته. چنین مطرح می شود که افراد با نمره پایین در روان پرسشی خویی انعطاف پذیر(67) بوده و در نتیجه نسبت به نگرش های اجتماعی و مذهبی در مقایسه با افراد فاقد احساسات (68) آسان شرطی می شوند. یافته های بعدی دراین باره مطرح کرده اند که متغیر سن نیز می تواند در این زمینه دخیل باشد. سن در کاهش روان پریشی خویی و همراه با افزایش دین داری درون گرایانه می تواند نقش داشته باشد. تاکید بر دخالت سن نشان می دهد که دین داری درون گرایانه در سنین بالاتر، در مقایسه با جوان ترها بیشتر است (فالستی(69)، ریسک(70)، و دیوس، 2003؛ به نقل از همان منبع، 2004).
در خصوص تفاوت های جنسیتی در دین داری، مطالعه لویس و مالتبی (1995) نشان می دهد تفاوت جنسیتی درباره دین داری وجود ندارد، البته شواهدی در دست است که فرض می کنند تفاوت ها در دین داری بین زنان و مردان ممکن است مربوط به موارد خاص در امور دینی باشد. برای مثال، در یک مطالعه در خصوص حضور دینی(71)، دعا و مطالعه دینی در بین مسیحیان، هندوها، یهودی ها و مسلمانانی که در انگلستان زندگی می کردند. لونتال(72)، مک لئود و سنیرلا(73) (2002؛ به نقل از ایگن و همکاران 2004) یافتند که میانگین فعالیت مذهبی (جمعی و فردی) زنان کمتر از مردان است.
در مدل سه عاملی صفات شخصیتی آیزنک، بعد برون گرایی با دین داری بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش ها بیانگر این است که بین دینی داری و برون گرایی همبستگی وجود دارد (فرانسیس و پیرسون(74)،2001). در توجیه این یافته ها، اگان و همکاران(2004) مطرح می کنند کسانی که نمرات بالایی در بعد برون گرایی دارند، از لحاظ افسردگی پایین هستند. از این روی، معنای متفاوتی از زندگی در ذهن خواهند داشت. در مطالعات قبلی، رابطه بین برون گرایی و افسردگی پایین و رابطه مثبت بین روان پریشی خویی و افسردگی بالا نیز گزارش شده است. از سوی دیگر، چه بسا وضعیت بهداشت روانی مانند افسردگی، یاس و ناامیدی، روابط بین صفات شخصیتی و باورهای شخصی را میانجیگری کند. در پژوهش های مربوط به نمونه های بالینی، دین داری می تواند متاثر از حالات خلقی باشد و حالات خلقی به نوبت ممکن است به وسیله صفات شخصیتی، روان رنجوری و برون گرایی تحت تاثیر قرار گیرد.
پژوهش هایی در زمینه شخصیت و دین براساس مدل صفات کتل(75) نیز صورت گرفته است که نتایج ارتباط بین دین داری و شخصیت را تایید می کند. در بررسی ماسون(76) (1998؛ به نقل از فرانسیس و بورگ(77)، 2003) درباره روحانیون مربوط به کلیسای انگلستان (78) مشاهده شد که در شانزده عامل شخصیتی (جدول 1) مورد بررسی براساس مدل کتل، بین روحانیون و مردان عادی در عامل A(معاشرتی در مقابل با دوری گزینی)، روحانیون در صفت معاشرتی با اجتماعی در مقایسه با مردان معمولی نمرات بالاتری داشتند. در عامل B (هوش پایین - هوش بالا) روحانیون با هوش تر از مردان عادی بودند و در عامل C (باثبات از لحاظ هیجان یا خودنیرومندی در مقابل تهییج پذیری و روان آزرده خویی)، روحانیون در مقایسه با مردان عادی صفت شخصیتی باثبات (خود - نیرومندی) را نشان دادند. در عامل E (زبون - باجرئت) و F (متین - لاابالی) تفاوتی دیده نشد. در عامل G (فرصت طلب - باوجدان)، روحانیون با وجدان تر از مردان عادی بودند. در عامل H (کم رو - بی باک) تفاوتی مشاهده نشد. در عامل I (فاقد احساسات - انعطاف پذیر) روحانیون انعطاف پذیرتر بودند. در عامل L (قابل اعتماد - مشکوک) تفاوتی مشاهده نشد. در عامل M (واقع بین - تخیلی) روحانیون تخیلی تر از مردان عای بودند. در عامل O (مطمئن - نگران) روحانیون نگران تر بودند. در عامل Q1 (محافظه کار - نوآور) روحانیون نوآورتر بودند. در عامل Q2 (گروه گرا - فردگرا) روحانیون گروه گرا بودند. در عامل Q3 (بی نظم - منظم) تفاوتی دیده نشد. در عامل Q4 (آرمیده - عصبی) روحانیون عصبی تر از مردان عادی بودند.
در بررسی مربوط به تغییرات همگام بین اندازه های دین داری و عوامل شخصیتی کتل، در یک نمونه 282 نفری، مدیث(79) (1984؛ به نقل از همان منبع، 2003) یافت که دین داری
به طور منفی با عامل Q1، همبستگی مثبت با عامل G (توانمندی فراخود بالاتر یا وظیفه شناسی) و همبستگی منفی با عامل M دارد. در یک نمونه 292 نفری، مک لین(80) (1970؛ به نقل از همان منبع، 2003) یافت که حاضرشدن در کلیسا، با عامل I (رابطه با فاقد احساسات)، Q1, M و Q2 همبستگی منفی دارد. در بررسی رابطه دین داری درون گرایانه با صفات شخصیتی کتل، در یک بررسی بر روی 140 دانشجوی دوره لیسانس توسط واتسون(81)، موریس، فوستر و هود (82) (1986) این یافته به دست آمد که دین داری درون گرایانه با عامل B (هوش پایین) و عامل M همبستگی منفی و با عامل G و N همبستگی مثبت دارد.
در یک نمونه صد نفری در بین بزرگ سالان، کوئینگ(83)، سیگلر(84)، میادور و جورج(85) (1990) یافتند افرادی که راهبردهای مقابله ای مذهبی را به کار می گیرند، در دو عامل از شانزده عامل شخصیتی کتل، از مقابله کننده های غیر مذهبی متفاوت بودند. آنها نمرات پایین تر در عامل E (مرتبط با زبونی) و نمرات بالاتر در عامل I (انعطاف پذیری) داشتند. در مطالعه دیگر، راسموسن و چارمن (86) (1995) که فقط مقیاس های C و G را همراه با شاخص باورهای مذهبی در یک نمونه 180 نفری بررسی کردند، همبستگی مثبت بین باور مذهبی و عامل G (فراخود قوی بالا) پیدا کردند، در باره عامل C و رابطه آن با باور مذهبی، همبستگی وجود نداشت.

الگوی پنج عاملی شخصیت و دین داری

الگوی پنج عاملی شخصیت، مدلی است که توسط مک کری و کوستا (87) (1985-1989) مطرح شده است. این پنج عامل عبارت اند از: روان آزرده خویی(88) (N) - برون گرایی(89) (E)، گشودگی یا پذیرا بودن(90) تجارب (O) - سازگاری(91) (A)، وظیفه شناسی (با وجدان بودن) یا مسئولیت پذیری(92) (C)، درحال حاضر، ادبیات پژوهشی فزاینده ای در خصوص رابطه بین صفات پنج عاملی شخصیت و عامل دین داری در بین پژوهشگران دیده می شود. در یک مرور فراتحلیلی درباره مذهب و مدل پنج عاملی (FFM) شخصیت، مشخص شده است که سازگاری و مسئولیت پذیری عواملی هستند که بیشتر با دین داری در ارتباط است (ساروگلو(93)، 2002).
به تازگی در یک تجزیه و تحلیل چند متغیره، توسط هیننگز گارد و آرنئو(94) (2008)، رابطه بین پنج عامل شخصیتی و «جست و جو برای خدا»(95) مطرح شده است. اخیرا کوزیک(96) (1999؛ به نقل از همان منبع، 2008) این رابطه را در هلند مورد بررسی قرار داده، و این یافته را گزارش داده است که چست و جو برای خدا با عامل سازگاری و مسئولیت پذیری رابطه ای مثبت دارد. پژوهش هننیگز گارد و آرنئو (همان، منبع، 2008)
درباره روابط بین عامل دین داری، شخصیت و معنویت براساس یک تجزیه و تحلیل چند متغیره نشان می دهد که بین جست و جو برای خدا، جهت گیری مذهبی درون گرایانه و روان آزرده خویی، پذیرا بودن و برون گرایی، سازگاری و مسئولیت پذیری رابطه وجود دارد. پژوهش در این زمنیه نشان می دهد که روان آزرده خویی بالا با برون گرایی و سازگاری و مسئولیت پذیری پایین همراه است و چنین استدلال می شود که چون این افراد به طور مداوم درگیر در کشف عقلانی پاسخ های مذهبی به مسائل هستی هستند، این حالات با جهت مندی مذهبی درون گرایانه بالا نیز می تواند در ارتباط باشد.
با مروری بر مطالعات پیشین، درمی یابیم که فرزندان اول در مقایسه با فرزندان بعدی، در بعد شخصیتی مسئولیت پذیری، روان آزرده خویی و برون گرایی نمرات بالاتری داشته، و در بعد سازگاری و پذیرا بودن تجارب، نمرات پایین تری دارند. همچنین فرزندان اول به مسئولیت پذیری، رقابتی و قراردادی بودن تمایل دارند. با توجه به این نظر عمومی که بچه های اول در مقایسه با سایر فرزندان، وطیفه شناس تر، مسئول تر و محافظه کارتر هستند، چه بسا مذهبی تر از بقیه بچه ها نیز باشند. بررسی ساروگلو و فیاس(97) (2003) در باره رابطه بین ترتیب تولد و شخصیت و دین داری نشان می دهد که بچه های وسطی در مقایسه با کودکان اول و آخر از لحاظ مذهبی پایین هستند و هیچ تفاوتی بین بچه های اول و آخر به دست نیامد. چون ترتیب تولد با مسئولیت پذیری در ارتباط است. این بعد در فرزندان وسطی پایین بود. بچه های میانی مورد مطالعه، در تکانشگری(98) بالا، در کفیایت و صلاحیت (99) و خودانضباطی در عامل مسئولیت پذیری پایین بودند.
به تازگی، مدل جدیدی معروف به مدل هگزاکو در حوزه شخصیت توسط لی(100)، آشتون(101) (2007) مطرح شده است. این مدل در ادامه رویکرد پنج عاملی مک کری و کوستا است. مدل هگزآکو بیان می کند که مطالعات جدیدتر در خصوص پنج عامل شخصیت، دال بر تفاوت هایی است؛ یعنی در همه شرایط و همه مکان ها، این پنج عامل ثابت نیستند. با انجام بررسی های جدید، به نظرمی رسد باید یک عامل دیگر به منزله عامل ششم به این پنج عامل اضافه شود که یا فراموش شده یا به آن توجه نشده است. آنها این عامل را «صداقت - فروتنی»(102) نام گذاری کرده اند. این عامل براساس اصطلاحاتی مثل صداقت، بی ریایی، انعطاف پذیری، باحیا بودن، بی تکلف در مقابل فریب کاری، حقه بازی - ظاهر فریبی و حریص بودن تعریف می شود. در مدل هگزآکو، ساختار شخصیت شش بعد مستقل دارد که عبارت اند از: صداقت - فروتنی (H)، هیجان پذیری به جای روان آزرده خویی (E)، برون گرایی (ex)، سازگاری (A)، مسئولیت پذیری (C) و پذیرا بودن (O) که جمع اول حروف انگلیسی آنها هگزآکو است.
در پژوهش های جدیدتر، یک صفت شخصیتی دیگری نیز مورد توجه قرار گرفته است که ارتباطی نیز با موضوع دین داری و شخصیت دارد و آن، صفت شخصیتی «بخشودگی»(103) عفو یا آمرزش است. در این قسمت به ابعاد روان شناختی و رابطه این صفت با دین داری می پردازیم.
این مفهوم در زبان فارسی به معنای بخشایش، عفو، گذشت، آمرزش، دل رحمی، گذشت، بخشندگی، و رحیم بودن آمده است. مک گالوف(104)، پارگمنت و ثورسین(105) (2000؛ به نقل از نتو(106)، 2007) بخشودگی را به منزله تغییر در روابط بین فردی نسبت به
یک گناه(107) ادراک شده تعریف می کنند. جونز(108) (1995؛ به نقل از لاولر - رو و پیفری(109)، 2006) گذشت و بخشش را یک عمل انجام شده یا یک حس احساس شده تعریف می کند که در برگیرنده یک شیوه زندگی است. همچنین بخشودگی، چشم پوشی از ابراز عاطفه منفی علی رغم یک تخلف و گناه همراه با دلسوزی و ترحم است. البته عفو در مواجهه با گناهی است که از نظر بی عدالتی، قابل ملاحظه می باشد (اینرایت(110)، 1991؛ به نقل از سوارتون(111)، پراواستی(112)، مولت(113)، 2007).
بخشش و گذشت، فرایند چشم پوشی ارادی از حق عصبانیت، و انزجار از عمل ارتکابی زیان آور تعریف شده است (نورث(114)، 1998؛ به نقل از سیف و بهاری، 1383). مفهوم بخشودگی ماهیت دوگانه ای دارد، بدین معنا که یک معنای معمولی، و یک معنای متعالی در آن مستتر است. در معنای معمولی، بخشودگی بیشتر یک پدیده اجتماعی - روان شناختی است. در این معنا بررسی می شود که چرا بعضی افراد بخشنده و بعضی ها کینه توز(115)، به نظر می رسند. اما معنای دیگر، بیشتر روحانی و متعالی و موضوع پژوهش فلسفی و الهیات است (مک گالوف و ورسینگتون(116)، 1999). در این مقاله، بیشتر معنای روان شناختی و معمولی آن مورد توجه قرار گرفته است.

بخشندگی و شخصیت

ایمونز (2000، به نقل از بروس(117)، ری(118)، لاتز- زیس(119)، روس(120)، 2005) بر این باور است که ارتباط بین شخصیت و بخشودگی زمانی بهتر فهمیده می شود که شخصیت براساس یک ساختار چند سطحی مفهوم سازی شده باشد: صفات شخصیتی (سطح 1)، راهبردهای به کار رفته برای نائل شدن به اهداف عمده زندگی (سطح 2) و روایت های زندگی(121) (سطح 3). درباره رابطه بخشندگی با سطح صفات، نظر بر این است که روان آزرده خویی یک ویژگی بازدارنده بخشندگی است. پژوهش های تجربی نشان می دهد خصومت (122) یک وجه مهم روان آزرده خویی است و این می تواند یک مانع ثابت بخشش باشد. ازسوی دیگر، مشخص شده است که سازگاری، یک ویژگی پرورش دهنده بخشندگی است. همبستگی مثبتی بین سازگاری و بخشش دیگران به دست آمده است. در خصوص سایر ابعاد شخصیتی چنین بیان شده است که درون گرایی با ویژگی بازدارنده بخشودگی در ارتباط است. عفو و بخشش دیگران با برون گرایی و با وجه صمیمت و محبت (123) و هیجان های مثبت همراه است. پذیرا بودن تجارب نیز یک ویژگی پرورش دهنده بخشودگی است. همچنین یک همبستگی مثبت بین وجه وظیفه شناسی، مسئولیت پذیری و بخشندگی به دست آمده است. البته دربعضی پژوهش ها نیز نتایج متفاوت بوده است (بروس، ری، لاتز، روس، 2005).
پژوهش ها نشان می دهند افراد مذهبی تر، در مقایسه با کسانی که کمتر مذهبی اند، به
عفو و آمرزش به منزله یک ارزش، تمایل بیشتری نشان می دهند (روکیچ(124)(1973)؛ شئومیکر و بولت(125)، 1977؛ به نقل از همان منبع، 2005). همدلی(126) و رابطه آن با بخشودگی نیز مورد توجه قرارگرفته است. مک گالوف و همکاران (1998) یافتند که رابطه پوزش - بخشندگی(127) را همدلی، میانجیگری می کند.
از لحاظ مباحث ساختاری، منتقدین معتقدند عوامل زیربنایی هر یک از پنج عامل شخصیتی، بهتر از خود عامل ها اطلاعات در اختیارمی گذارند. براساس این دیدگاه، بخشودگی ترکیبی از عاطفه، شناخت و رفتار است که فرد برانگیخته می شود تا در پی آشتی (128) با اشتباهات واقعی و تصویرسازی شده باشد. برای نمونه، افراد با روان آزرده خویی بالا در مقابل افراد با ثبات هیجانی، تمایل به نشخوار فکری یک رنجش و آزردگی دارند. از این روی، اغلب در بخشودگی دیگران، بخشودگی خود و دریافت بخشودگی از دیگران مشکل خواهند داشت، نمونه دیگر در باره رابطه برون گرایی / شادخویی(129)، عاطفه مثبت و جست و جوی حمایت، انتظار می رود این وضعیت به طور معناداری با بخشودگی موفق دیگران و بخشودگی خود در ارتباط باشد (واکر و گوروش(130)، 2002).
بخشندگی با جرئت ورزی(131) نیز رابطه دارد. از عوامل کتل، عامل تخیلی و تصویری با بخشودگی دیگران، و عامل هوش با بخشودگی خود هم بسته است. از سوی دیگر، هر چه افراد مسن تر می شوند، بخشنده تر می شوند. در این خصوص، زن ها نسبت به مردان زودتر
بخشیده می شوند. دین داری نیز با بخشودگی خود همبستگی منفی دارد. افراد دین دار این امر مهم را از طرف خداوند متعال می دانند.
در بررسی دیگر، ساستر(132) و همکاران (2005) درباره رابطه سبک شخصیتی پارانوئید(133) و بخشودگی به این یافته رسیدند که این اختلال افزون براینکه با روان آزرده خویی ارتباط مثبت دارد، با خوشایندی یا سازگاری رابطه منفی دارد. همچنین با رنجش، خشم مستمر و میل به انتقام گرفتن، همبستگی مثبت و با میل به عفو و بخشش همبستگی منفی دارد. ذکر این نکته لازم است که سبک شخصیتی پارانوئید، براساس ملاک های R- III- DSM و IV- DSM، با خصوصیاتی همچون شکاک بودن، حساس، بی اعتماد، اهل بحث و جدل، کله شق و خودمهم انگاری مشخص می شود. او ممکن است نسبت به وفاداری دیگران تردید داشته باشد و به آنان اعتماد نکند؛ به آسانی دوست پیدا نمی کند؛ در نظر دیگران، مرموز، غیرعادی و بیش از حد متکی به نفس به نظر می رسد (گیلدر(134) و همکاران، 1996؛ به نقل از پورافکاری، 1376).
جورم و کریستنسن(135) (2004) در بررسی خود در زمینه دین داری و شخصیت، در یک نمونه با بیش از 7000 آزمودنی در سه گروه سنی 20-24 ساله، 40-44 ساله و 60-64 ساله، دریافتند سنین 60-64 ساله مذهبی ترین و 20-24 ساله از لحاظ مذهبی، گروه مذهبی پایین بودند. براساس این پژوهش زنان مذهبی تر از مردان بودند.
چنان که پیش از این بیان شد، به تازگی چنین بیان می کنند که شخصیت براساس مدل شش عاملی هگزآکو، بهتر از مدل پنج عاملی فهمیده می شود. پژوهش ها درباره بخشودگی براساس این مدل چنین فرض می کنند که این صفت با سازگاری، هیجان پذیری و
«صداقت - فروتنی» همراه است و عامل صداقت و فروتنی با بخشودگی در ارتباط می باشد (شپرد و بلیکی(136)، 2008).
موضوع دیگر، رابطه بین بخشندگی و جهت مندی مبتنی بر عمل(137) است. این نوع جهت مندی ممکن است مکانیسم روان شناختی مهمی را در تبیین تفاوت های فردی در خصوص توانایی مربوط به بخشش منعکس سازد. جهتمندی مبتنی بر عمل، دربر گیرنده تفاوت های فردی در توانایی تنظیم هیجان ها، شناخت واره ها(138) (دریافت های شناختی) و رفتارها برای انجام اعمال هدفمندانه (139) است (کوهل(140)، 1992-1994 الف؛ به نقل از الماند(141)، جاب(142) کریستین و کیلر(143)، 2008). افراد با یک جهت گیری عمل قوی، قادرند خودتنظیمی عاطفی شهودی(144) داشته باشند. این خودتنظیمی عاطفی بیشتر به یک شیوه منعطف، با کفایت و به یک روش غیرسرکوبگرانه(145) (کول و جاستمن، (146) 2004؛ به نقل از همان منبع، 2008) و به طور خودمختار (147) است. برای مثال، فرد قادر است تاملات یا نشخوار ذهنی را بدون کمک بیرونی متوقف کند. همچنین افراد با یک جهت مندی عمل قوی، قادرند در پاسخ به رویدادهای منفی زندگی، عواطف منفی را کاهش دهند. آنها این کار را از طریق جداسازی(148) انجام می دهند. این افراد، توانایی
فراتر رفتن از شکست یا موانع و بدبیاری ها را دارند. این نوع جهت گیری، با سطوح پایین افکار هیجانی منفی و آسیب پذیری کم نسبت به فشار، همراه است. در مقابل، افراد با جهت گیری مبتنی بر موقعیت(149)، این توانمندی ها را ندارند.
شرایط تنش زا می تواند به دو حالت تهدیدها(150) و خواست ها(151) تفکیک شود. تهدیدها شامل خطرات، تجارب پردردسر و موقعیت هایی است که خوداحترامی(152) شخص را تهدید می کند. با اینحال، آنها رویدادهای زندگی هستند که عاطفه منفی را افزایش می دهند. در مقابل، خواست ها، تعارضات هدف، مشکلات ناشی از یک آزمایه سخت، موانع و شرایط تنش زا هستند که پیگیری اهداف را با مانع مواجه می سازند. شرایط حاصل از خواست ها، به طور خیلی قوی با کاهش عاطفه مثبت همراه است. بخشودگی به منزله یک صفت، به نوع خاص رویداد در زندگی تنش زا و شرایطی اشاره دارد که در آن، فرد توسط دیگران جریحه دار یا نسبت به او بی انصافی شده است. توهین و اهانت، اغلب موجب جریحه دار شدن، خشم و درد و رنج می شود و می تواند حس امنیت فرد را تهدید کند (مک گالوف و ویت ولیت(153)، 2002؛ واد(154)، 1999؛ به نقل از الماند، جاب، کریستین و کیلر، 2008). بخشودگی به توانایی یک شخص در تنظیم احساسات منفی، افکار و رفتارهایی اشاره دارد که توسط یک متخطی ایجاد شده است. نوع جهتمندی مبتنی بر عمل یا حالت، عمل بخشودگی را تسهیل می کند. در واقع، افرادی که جهت گیری عمل قوی تری دارند، بخشنده تر نیز هستند.

ایمان آوری(155) و شخصیت

امروزه از تجزیه و تحلیل واحدهای جدید در روان شناسی شخصیت صحبت می شود که یکی از آنها تعالی روحانی(156)؛ ظرفیتی که کمک می کند فرد از زمان و مکان خود فراتر رفته، زندگی را از یک منظر بزرگ تر و عینی تر بنگرد. واحد مورد مطالعه بعدی، یک شیوه نو برای مفهوم سازی حالت روحانی برحسب تلاش ها (157) است که ایمونز و همکاران (1998، 1999) آنها را دلبستگی واپسین(158) یا «غایت قصوی» نام نهاده اند. این واحد بیشتر با شخصیت و بهزیستی ذهنی (159) در ارتباط است. موضوع جدید دیگر، گشتار معنوی (160) است. این موضوع به ایمان آوری یا نوکیشی (گرویدن به آیین دیگر) و تاثیر آن در تغییر شخصیت اشاره دارد. بعضی پژوهشگران برای روشن ساختن ماهیت عمیق این تجربه مذهبی اصطلاح تغییر کوانتومی(161) را به کار برده اند (میلر و باکا(162)، 2001).
پرسش اصلی درباره ایمان آوری این است که در اثر این تغییر و تبدیل دینی، چه چیزی تغییر می کند؟ وقتی تغییر دینی رخ می دهد، آیا فرد از آنچه که قبلا بوده است متفاوت می شود؟ آیا این تغییر، تغییر در شخصیت است؟ تغییر در شخصیت، یک موضوع بازسازی شناختی در دیدگاه پردازش اطلاعات شناختی، یک تغییر در خویشتن و پویایی های خود(163) در دیدگاه نوروان پویشی و عملکرد پاسخ های متفاوت در رویکردهای
رفتارگرایانه است. پرسش مورد توجه روان شناسان شخصیت این است که آیا اثرهای تغییردین، در همه سطوح شخصیتی روی می دهد؟
در این زمینه بررسی هایی در خصوص متغیر «هدف و قصد زندگی»(164) صورت گرفته است. پولتزین (1981؛ به نقل از پولتزین، ریچاردسون و رامبو، 1999) بر اساس «آزمون قصد و هدف زندگی»(165) (PIL) این تغییر مذهبی را در نوکیش های مسیحی بررسی کرد و این یافته را به دست آورد که نمرات PIL در اولین هفته بعد از تغییر در دین، به طور برجسته ای تغییر می یابد. بعد در طی یک ماه به سطح پایین می رسد و سپس دوباره در سطح بالایی به طور متوسط به ثبات می رسد. در این بررسی ، یکی از گویه هایی که در آزمون PIL تغییر را به خوبی نشان داد، گویه مربوط به ترس از مرگ بود.
در مطالعه ای دیگر، زین بائو(166) و پارگمنت (1998؛ به نقل از همان منبع، 1999) در بین آزمودنی های نوآیین مسیحی که دانشجویان دوره لیسانس بوده اند، مسائل مربوط به تنش، انگیزش برای تغییر و معنی از خود را مورد بررسی قرار دادند و به این یافته رسیدند که همراه با تغییردین، تعریف از خویشتن نیز به طور قابل ملاحظه ای تغییر می یابد. بررسی کیرکپاتریک (1997؛ 1998؛ به نقل از همان منبع، 1999) نشان می دهد که بعد از ایمان آوری، تغییراتی در سبک دلبستگی نیز روی می دهد. آزمودنی ها از سبک های دلبستگی(167) نامطمئن - مضطرب(168) و نامطمئن - اجتنابی(169) به سوی سبک دلبستگی مطمئن براساس یک رابطه جدید با خدا روی می آورند.
ایمونز و مک آدامز(170) (1995؛ 1994؛ به نقل از همان منبع، 1999) معتقدند رابطه بین ایمان آوری یا تغییر دینی، در سه سطح باید توضیح داده شود؛ سطح اول مربوط به صفات، خلق و خو و ابعادی است که از مولفه های سازنده شخصیت به شمار می آید. تغییر شخصیت در این سطح، تغییر در صفات است. برای مثال، یک درون گرا، برون گرا، می شود. این رویکرد، محدودترین دید محسوب می شود، ولی به نظر می رسد ویژگی های شخصیتی به ویژه در خصوص مدل پنج عاملی چه قبل و چه بعد از تغییر دینی، تفاوتی نمی کند. این صفات شخصیتی به شیوه ای همخوان با جهت گیری مذهبی جید خواهد بود. سطح دوم براین تحلیل مبتنی است که ایمان آوری با جست و جوی شخصی رابطه دارد. افراد، اهداف متفاوت دارند و در پی جست و جوی چیزهای متفاوتی هستند. بر اساس این سطح تحلیلی، چه بسا دو فرد دارای صفات یکسانی باشند. برای نمونه، در بعد برون گرایی نمره بالایی داشته باشند؛ اما ممکن است یکی بخواهد هنرپیشه شود و دیگری مبلغ مذهبی. ایمونز و مک آدامز در این زمینه از «تلاش های شخصی» و «دلبستگی های شخصی» و مک کری و کوستا از «انطباق های شاخص»(171) صحبت می کنند. سطح سوم تحلیلی، به آن جنبه هایی از شخصیت اشاره دارد که مربوط به روایت زندگی،(172) تعریف خویشتن و قصد و هدف زندگی است. در این سطح، تغییر شخصیت، یک تغییر در هویت، تعریف از خود و زندگی و تغییر در دیدگاه فرد نسبت به هستی است.

تصویر از خدا و شخصیت

ادراک یک شخص از خدا، به احتمال با شخصیت او همسانی دارد (گرین وی، میلن و کلازک، 2003). گرین وی و همکاران دراین باره سه فرضیه را بررسی کرده اند؛ اول اینکه،
ادراک فرد از خدا به عنوان یک مراقب دلسوز مهربان، می تواند با ویژگی های مثبت شخصیت، سطوح بالای عزت نفس و سطوح پایین افسردگی همراه باشد. دوم اینکه، اداراک از خدا به منزله حضور آن در زندگی روزانه، می تواند با یک حس سلامی همراه باشد و سومین فرضیه اینکه، داراک از بی تاثیر بودن خدا با ویژگی منفی شخصیت همراه خواهد بود. نتیجه بررسی این سه فرضیه بیان می کند که ممکن است میان درک از خدا و ویژگی های شخصیتی با یک بازنمایی درونی شخصی از خدا تعامل وجود داشته باشد. چگونه یک شخص خودش را درک می کند، می تواند بر روی اینکه خدا را چگونه می بیند اثر داشته باشد.
تصویر از خدا، توسط صفات شخصیتی مرضی نیز تحت تاثیر قرار می گیرد. جونکر(173) و همکاران (2002) در مطالعه برای بررسی اختلالات شخصیتی براساس IV-DSM و تصویرسازی خدا، در بین 46 بیمار روان پزشکی مبتلا به اختلالات شخصیتی دریافتند که افراد با صفات شخصیتی مرضی از نوع مرزی، اجتنابی، اسکیزوتایپال، اسکیزوئید، وابسته و پارانوئید، احساسات منفی تری نسبت به خدا داشتند. افراد با نمرات بالاتر در صفات خوشه A، شامل اختلالات شخصیتی (پارانوئید - اسکیزوئید - اسکیزوتایپی)، تصویرسازی ذهنی که از خدا داشتند به شکل منفعل، سرد و بدون حامی بود که این ویژگی ها با صفات روان شناختی خود افراد، تقریباً یکی است. افراد با نمرات بالا در خوشه C (اجتنابی، وابسته، وسواسی)، تصویرسازی ذهنی از خدا را به فرم غالب بودن و تنبیه کننده مطرح ساختند.
یانک (174) (1994؛ به نقل از همان منبع، 2002) بیان می کند افراد با اختلال شخصیتی، طرح واره های ناسازگارانه اولیه ای دارند که در دوران کودکی آنان ریشه داشته و برتجارب با مراقب کنندگانشان مبتنی است. این طرح واره های ناسازگارانه، اغلب خشک، غیر منعطف و متمایل به بی تغییر ماندن در طی زندگی هستند. این تصویرسازی ذهنی منفی از خدا،
می تواند با طرح واره های ناسازگارانه اولیه آنها در ارتباط باشد. این نوع تصویرسازی ها، می تواند براساس همان پردازش انتخابی اطلاعات آنها باشد.

نظام های معنا (175) و شخصیت

نظام های معنا، در برگیرنده مولفه های شناختی، انگیزشی و عاطفی هستند که در باورهای کلی و اهداف افراد منعکس می شوند. هریک از انسان ها، باورهایی کلی مثل انصاف، حقانیت، شانس و بخت، کنترل، پیش بینی پذیری، خیرخواهی، انسجام و ... دارند که طرح واره های اصلی شناختی را تشکیل می دهند. اهداف کلی نیز اشاره به ایدئال ها، حالات و چیزهایی دارد که افراد به آنها اهمیت زیادی می دهند و تلاش دارند به آنها برسند و یا آنها را حفظ کنند. در مجموع، این باورهای کلی به اضافه اهداف، به خلق معنا در زندگی منجر می شود. وقتی می گویند آدم باید در زندگی معنایی داشته باشد، به عبارتی شاید بتوان گفت یعنی اینکه صاحب یک باور و یک هدف کلی باشد.
باورهای کلی، اهداف کلی و جمع آنها یعنی معنا در زندگی، با همدیگر دید فرد نسبت به دنیا را شکل می دهند که «سیستم های معنای افراد» یا سیستم های جهت دهنده نامیده می شوند (پارک(176)، 2007).
براساس روش تجزیه تحلیل محتوایی، 26 منبع معنا در چهار بعد شناسایی شده است. بعد اول، بعد «خوداستعلایی»(177) (تعالی خویشتن) شامل دین داری آشکار، روحانیت، تعهد اجتماعی، مراقب، سلامتی، یکی شدن با طبیعت، مولد بودن؛ بعد دوم، «خودشکوفایی» شامل فردگرایی، چالش، قدرت، رشد، آزادی، دانستن، پیشرفت، خلاقیت، خودآگاهی؛ بعد سوم، «نظم» شامل عقل و خردگرایی، اخلاق، سنت، عمل گرایی و بعد چهارم، «بهزیستی و اشتراک» شامل تفریح و سرگرمی، لذت هماهنگی، هشیاری،
عشق و اجتماعی است (شونل بکر(178)، 2006).
ماسکارو(179) و همکاران (2004؛ به نقل از همان منبع، 2006) معنا در زندگی را به منزله نیات زیربنایی و نهفته رفتارمی دانند. بدین معنا که معنا در زندگی علت و چرایی برای رفتار محسوب می شود، ولی پرسش این است که کدام ارزش ها یا نیات نهفته رفتار واقعاً به مثابه منابع معنا هستند. در پژوهش شونل و بکر (2006)؛ نشان داده شد که از بین چهار بعد معنا، خوداستعلایی یعنی دین داری، روحانیت و معنویت، ارتباط با یک حقیقت بالاتر، هماهنگی و یکی شدن با طبیعت، تعهد و الزام اجتماعی یعنی تعهد برای راستی و حقیقت انسانی، رفاه عمومی، تعهد در امر قضاوت، مولد بودن انجام یا خلق چیزهایی که بعد از مرگ نیز ارزشمند باشد، ملاحظه، یاری دهندگی و دوراندیشی، تنها بعدی بود که به منزله منبع معنی بین شخصیت و معناداری در زندگی را میانجیگری می کند. اشخاص با تعالی خویشتن، به جنبه هایی از فراسوی خودشان بیشتر اهمیت می دهند و در مجموع، علایق چینن اشخاصی فراتر از نیازهای آنی شان است و این با تعریف فرانکل (180) از خوداستعلایی به عنوان یک پیش شرط لازم برای معناداری نیز همسان است. یاسپرس(181) و مازلو(182) نیز معتقدند «اراده معطوف به معنا» خود را در تعهد و الزام به چیزی فراسوی خویشتن نشان می دهد.
در پژوهش ذکر شده دربالا، از لحاظ شخصیتی، معناداری زندگی بین افراد با صفت شخصیتی برون گرایی و پذیرا بودن و تجارب بیشتر بود. شونل و بکر (2006) دراین باره بیان می کنند ویژگی هایی مثل اطمینان به نفس، فعالیت و ذهن باز، تجربه معناداری در زندگی را تسهیل می کند. این افراد تمایل دارند معناداری را در چالش، سرگرمی، فردگرایی،
هشیاری، آزادی، خلاقیت، لذت و خودآگاهی پیدا کنند. از صفات شخصیتی پنج عاملی، مسئولیت پذیری با منابع معنای عقلانیت و منطق، ارزش ها و قواعد، واقع گرایی و عمل گرایی، سنت و سلامتی، مولد بودن نیز همراه بود. مطالعه پیشین، رابطه بین دین داری و این صفات شخصیتی را نیز تایید می کند. بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که بین دین داری و شخصیت و نظام معنای خوداستعلایی می تواند رابطه معناداری وجود داشته باشد. دین، یک منبع اصلی معنا در زندگی است. از این روی، برای افراد، باورهای کلی، اهداف کلی را مهیا می سازد و زندگی افراد را در یک زمنیه غایی تر و بزرگ تر قرارمی دهد (باتسون و استاکس(183)، 2004، ایمونز، 2005؛ فیلچر(184)، 2004؛ فرای(185)، 2000؛ به نقل از هیکس و کینگ(186)، 2008). در بحث های جدیدتر، ایمان مذهبی به مثابه یک سیستم معنا در نظر گرفته شده است.

مدل دین داری اسلامی

مدل دین داری در بین مسلمانان، از مدل دین داری در بین سایر مذاهب متفاوت است. ابعاد محتوایی دین داری مسلمانان به طور قابل ملاحظه ای از سنت مذهبی مربوط به مسیحیت متفاوت است. بیشتر مطالعات مورد بررسی در این مقاله، بر مطالعات جمعیت انگلیسی زبان مبتنی بود و حتی ابزارهای اندازه گیری نیز براساس مفهوم دین داری غربی ساخته شده است که نتیجه گیری های پژوهشی را تحت پوشش خود قرار می دهد.
مدل دین داری اسلامی، می تواند براساس دو ساختار عمده فهمیده شود: الف) جهان بینی اسلامی؛ ب) شخصیت دینی اسلامی. سازه های جهان بینی اسلامی، الگوی غالب
یا پارادایم توحید اسلامی، آموزه یکتایی و بی همتایی خدا (خدای واحد) را منعکس می سازد که به طور عمده از طریق عقیده اسلامی سنجیده یا ارزشیابی می شود. دو منبع عمده در دین اسلام «باور و عمل» است و بنیادهای عقیده و مرام اسلامی یا به عبارتی ارکان ایمان، باور به خدا، پیامبران، فرشته، کتب وحی، روز قیامت (دادگاه کبری) حکم الهی یا به عبارتی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت است. شخصیت دینی نیز نمود جهان بینی دینی است که در انجام کارهای شریف و درست خود را بازنمایی می کند. شخصیت دینی در اسلام، شامل رفتارها، انگیزش ها، نگرش ها و هیجان هایی است که آموزش ها و دستورهای اسلامی را منعکس می سازد. جنبه زیربنایی کلیدی سازه شخصیت دینی و مذهبی «اخلاق اسلامی» است. اخلاق، تظاهر و نمود جهان بینی توحیدی در اعمال روزمره فرد است که شیوه زندگی خاصی را مسلم می داند که نیازمند هشیاری جاری، نه تنها برای این دنیا، بلکه برای آخرت نیز هست (گروس(187) و همکاران، 2006).
می توان این مدل دینی اسلامی را در تصویر 2 مشاهده کرد.
دین داری و شخصیت؛ مطالعه ای مروری
تصویر2: مدل دین داری اسلامی اقتباس از گروس و همکاران (2006).

نقد و بررسی

با مروری بر ادبیات پژوهشی در باره رابطه بین دین داری و شخصیت، یافته ها نشان می دهند که بین شخصیت و دین داری رابطه وجود دارد. به نظر می رسد در حوزه شخصیت، با روان شناسی شخصیت دینی مواجه هستیم، پژوهش ها در ارتباط با روان شناسی شخصیت دین دار این فرضیه را تایید می کند که دین داری با بعضی تفاوت های فردی نیز درارتباط است. مجموع بررسی های انجام شده در این زمینه بر اساس برخی از مطالعات و مدل سه بعدی آیزنک PEN نشان می دهد که در فرهنگ های متفاوت و در بین فرقه های مذهبی این هم گرایی وجود دارد که دین با روان پریشی پایین مرتبط است. همچنین براساس مدل پنج عاملی FFM؛ مطالعات نشان می دهد که افراد مذهبی و دین دار اغلب در عامل سازگاری و مسئولیت پذیری بالا هستند. مطالعات فراتحلیلی نشان می دهد که امروز دین داری با برون گرایی نیز در ارتباط است.
امروزه روان شناسان شخصیت به موضوعاتی مثل بخشودگی، شکرگزاری، جهتمندی عمل و دین داری، ایمان آوری و تاثیر آن بر شخصیت، و رابطه شخصیت با سیستم های معنا، علاقه مندی نشان می دهند. نتایج بررسی های انجام شده در این زمینه نیز نشان داد که افراد دین دار بخشنده تر، شاکرتر و دارای نظام های معنای مبتنی بر منابع خوداستعلایی (تعالی خود) هستند. بعضی عوامل دموگرافیک مثل سن و جنس نیز در مطالعات انجام شده نشان می دهد که افراد، با مسن تر شدن دین دارتر می شوند و از لحاظ جنسیتی تفاوتی بین دو جنس وجود ندارد.
تیلیخ(188) گفته است دین به معنای کلمه همواره با مسائل مربوط به دل بستگی واپسین (غایات قصوی) سروکار دارد که دارای خصیصه هایی است. دلبستگی واپسین داشتن
یعنی تعهد بی محابا(189)- بیعت(190) و سرسپردگی(191)، این موضوع با معنای زندگی انسان در میان است. دلبستگی واپسین، یک ارزش والا (192) پدید می آورد که سایر ارزش ها براساس آن سنجیده و تنظیم می شود. دلبستگی واپسین، دید جامع و کاملی ایجاد می کند که می تواند جهت مندی زندگی را نیز تحت تاثیر قرار دهد؛ زیرا به همه حوزه های زندگی و همه هستی انسان مربوط می شود. بدین سان هم کانون جهان نگری و هم مرکز وحدت هویت یا یکپارچگی منش انسان است (باربور، 1361). دلبستگی واپسین، همان نقش اهداف یا تلاش های شخصی به عنوان عامل انگیزش در حوزه شخصیت به شمار می آید.
مشکلی که پیش روی پژوهش در زمینه دین، مذهب و روان شناسی به طور اعم و روان شناسی شخصیت به طور اخص وجود دارد، مسئله حاکمیت پوزیتویستی در بررسی های روان شناختی است. بنابراین به نظر می رسد باید در باره تغییر در باورهای شکل گرفته مبتنی بر کمی بودن پژوهش ها در حوزه روان شناسی تعمق کرد. این جهت گیری کمی آن قدر حاکم می باشد که کم مانده است به پیروی از کوهن (193) (1994) اعتراف کرد که «زمین نیز گرد است» اما با احتمال p<0/05. حاکمیت شدید دیدگاه پوزیتویستی، مقاله های پر از اعداد و ارقام و جداول، تاکید بر تفاوت های معنادار با گزارش آلفاهای کرونباخ بالای a=0/90 و تاکید بر تعاریف عملیاتی متغیرها سبب شده است به پژوهش در خصوص مباحثی مثل عشق، مذهب، دین داری و بخشودگی کمتر پرداخته شود. البته تلاش های جالب توجهی در این زمینه شده است. براساس
معرفت شناسی نظم گریزانه (194) فایرابند (195)، شیوه ها و تفکر مناسب برای رشد و فهم در یک حوزه علم، ممکن است شیوه های مناسبی برای حوزه های دیگر نباشد. امروزه از این صحبت می شود که انسان موجودی است «زیستی - روانی - اجتماعی - روحانی». از این روی، به نظر می رسد شیوه مطالعه مناسب خود را می طلبد.
متخصصان روان شناسی شخصیت به این نتیجه رسیده اند که حتی مدل پنج عاملی که آخرین و جدیدترین نسخه درباره تبیین شخصیت انسانی است، در توجیه شخصیت افراد ناقص و یک عامل فراموش شده است و بدون آن نمی توان از شخصیت صحبت کرد. این عامل در مدل هگزاکو، عامل صداقت - فروتنی است که یکی از مولفه های دین داری می باشد. متخصصان در بیشتر حوزه های دیگر نیز به این نتیجه رسیده اند که طی چندین سال کار پژوهشی در خصوص بشر عامل روحانی و معنویت را فراموش کرده اند و بدون این عامل، توجیه رفتار و حتی سلامتی غیرممکن است. شاید بتوان گفت امروز تبیین صرف علّی و به کار گرفتن روش استقرایی برای رسیدن به قوانین مضبوط و ریاضی وار در عرصه فرد و جمع نتواند جواب گو باشد. ما تبیین های دیگری مثل عقلی - نیتی و تفسیری هم داریم. هدف تبیین تفسیری، فهم پذیر ساختن فعل و رفتار انسانی است. فهم برون، از طریق فهم درون ممکن است نه بالعکس. درست نیست که با تحویل دلیل به علت، معناکاوی در پای علت کاوی سر بریده شود (لیتل، 1373).
موضوع شخصیت را می توان در سه سطح مورد توجه قرار داد: سطح اول ترکیبی از صفات، خلق و خو و یا همان ابعاد تشکیل دهنده شخصیت، درون گرایی - برون گرایی و یا همان مدل پنج بزرگ است. در این سطح، زمانی که از شخصیت صحبت می شود، بیشتر با مفهوم صفات تداعی می شود. رابطه دین داری و شخصیت دراین سطح، بیشتر رابطه
دین داری و صفات شخصیتی است. ولی افزون بر سطح اول، انطباق ها، نظام های معنا، غایات شخصی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. سطح دوم به شیوه های خاص اشاره می کند که از آن طریق، شخص صفاتش را نشان می دهد یا با شرایط متنوع در دنیای واقعی انطباق می یابد. سطح سوم به جنبه هایی از شخصیت اشاره دارد که با هویت، قصد و هدف زندگی در ارتباط است.
ثبات نسبی در مباحث صفات شخصیتی ممکن است این را به ذهن متبادر سازد که دین داری در ارتباط با شخصیت در طی زمان در موقعیت های ثبات دارد؛ اما ذکر این نکته مهم است که سه نظام شناختی، عاطفی و رفتاری در این باره نقش دارند. اغلب پژوهش های انجام شده در مقالات خارجی در خصوص رابطه دین داری و شخصیت که رنگ و بوی پوزیتیویستی دارند و بیشتر سعی شده است بر اساس چهار چوب صرف علمی ارائه شوند؛ اما گفتنی است که بعد روحانی انسان، ضمن آمیخته بودن با سایر ابعاد، ماهیتا با جنبه های دیگر او تفاوت دارد.
دین در تمام عرصه های زندگی معنوی انسان حضور دارد و معنای غایی آن را شکل می بخشد. انسان نه زیستی، روانی، اجتماعی، بلکه زیستی، روانی، اجتماعی و روحانی است و هر نوع مداخله و تبیین روان شناختی باید کل این ابعاد را در بر گیرد. به زعم آلپورت، در پشت هر مشکل، یک مسئله حل نشده متافیزیکی نهفته است. آلپورت همچنین بیان می کند آن نوع روان شناسی که فهم استعدادهای مذهبی را ممنوع می سازد، شایسته آن نیست که به منزله علمی در نظر گرفته شود که از روح و روان انسانی کاملاً آگاه است. به نظر می رسد این موضوع در کشور ما زیاد مورد توجه قرار نگرفته است. گسترش روزافزون رشته های روان شناسی از نطر کمی، کیفیت، عمق و حساس بودن آن را تحت الشعاع قرار داده است. عدم مطالعات پایه ای، متوقف ماندن بیشتر پژوهش ها در اغلب سطوح در حد آماری و مباحث تکراری، این ایستایی و درجا زدن رشد علوم انسانی و روان شناسی با معیارهای فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی را سد کرده است. این
چنین است که مبانی نظر را به عاریت گرفته ایم.
روان شناسی شخصیت، بستر مناسبی برای بررسی رشد، عملکرد و درجه گشتار شخص در طی زندگی است. همچنین برای فهم تاثیرات روحانی و مذهبی در زندگی اشخاص، روان شناسی شخصیت می تواند ما را یاری دهد. روان شناسی شخصیت، پرسش های بنیادی در باره ماهیت انسان را بررسی می کند که مورد توجه رشته الهیات نیز هست. الهیات و نظریه شخصیت، هر دو علاقه مندند بفهمند معنا و ماهیت این موجود زنده چیست؟ به رغم این وجوه مشترک در کتاب های درسی دانشگاهی به ویژه در حوزه روان شناسی شخصیت، مباحث مربوط به جنبه های مذهبی شخصیت اصلا به چشم نمی خورد.
هدف اساسی در نظام های روان شناختی و روان درمانی نه صرفاً ایجاد سازگاری و یا تعدیل و حذف علائم و نشانه های مرضی، بلکه ایجاد وحدت، یکپارچگی، خودشکوفایی، رشد و اعتلای روحی و روانی است. این امر میسر نمی شود مگر در سایه ایجاد شرایط و زمینه لازم برای پرورش و تعالی بعد روحانی و مذهبی که نقش تعیین کننده و بنیادی در سلامت روانی دارد.
به نظر می رسد پرسش بنیادین و تمام کننده در حوزه روان شناسی شخصیت و مکتب های روان درمانی، به چگونگی تعریف ماهیت انسان و نیز به طرز تلقی رویکردها از رسالت و مسئولیت آدمی و تفسیرنظام خلقت منوط باشد تا براساس آن، بیماری و سلامت، آسیب شناسی روانی، اضطراب و هدف از روان درمانی را تبیین کند. همچنین در مقابل مفاهیم عمیق و بلند انسانی چون اراده، عشق، آزادی، مسئولیت، اختیار، انتخاب، رشد و تعالی، درد ورنج، ایمان و ایثار و... پاسخ گو باشد و این صرفا در محدوده مباحث صفات شخصیتی و مدل های ارائه شده غربی میسر نیست. بنابراین ضروری است با بومی سازی مطالب و طرح مجدد موضوع، گام های علمی - دانشگاهی اساسی در این زمنیه برداشته شود.

پی نوشت ها :

1.استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه ارومیه.
2. Personality and religiosity.
3. Gordon, A.
4. Emmons. R. A.
5. Gardner and Murphy.
6. Cultural context.
7. Spirituality.
8. Miller, R. W.
9. Bergin and Jensen.
10. Self. concept.
11. Systems.
12. Resource.
13. Attachment.
14. Kirkpatrick.
15. Piedmont.
16. Spiritual transcendence.
17. Hill, P.
18. Paloutzian.
19. Richardson and Rambo.
20. Conversion.
21. Mc Fadden.
22. Life span.
23. forgiveness.
24. Virtue.
25. Baumester and Exline.
26. Self. Control.
27. Kemp, H.
28. Eysenck, H.
29. forgiveness.
30. Hexco.
31. Conversion.
32. Meaning systems.
33. Religion.
34. Religiosity.
35. Pearce.
36. Little.
37. Vandyke, C. J and Elias, M. J.
38. Engebreston.
39. Davis and et.
40. Webster.
41. Religious Sentiment.
42. Religiousness.
43. Wikipedia.
44. Dedication.
45. Royce and powles.
46. Madsen, B. K.
47. Total psychological system.
48. Individual's personal meaning.
49. Maddi.
50. Atkinson and Hilgard.
51. Pervin, L. A and John, O.P.
52. Personality trait.
53. Mc Crae and costa.
54. Mc Adams.
55. Life. narrative.
56. Conversion.
57. Intrinsic Orientation.
58. Extrinsic Orientation.
59. Psychoticism.
60. Maltby.
61. Francis.
62. Subbls.
63. Lewis.
64. Talley.
65. Cooper.
66. Egan,E.
67. Tough. Minded.
68. Tender. minded.
69. Falsetti.
70. Resick.
71. Religious.
72. Loewenthal.
73. Macleod and Cinnirella.
74. Pearson, P. R.
75. Cattell, R.
76. Musson.
77. Bourke, R.
78. Anglican clergy.
79. Meiedith.
80. Mc Clain.
81. watson.
82. Foster and Hood.
83. Koening.
84. Seegler.
85. Meador and George.
86. Rasmusen and charman.
87. Ma Crae, R. and Costa, P.
88. Neuroticism.
89. Extraversion.
90. Openness.
91. Agreeabl eness.
92. Conscientiousness.
93. Saroglou.
94. Hennings gard M. J. and Arnau, R. C.
95. Quest.
96. Kosek.
97. Fiasse, L.
98. Impulsiveness.
99. Competence.
100. Lee, K.
101. Ashton.
102. Honesty. Humility.
103. Forgivingness.
104. Mc Cullogh.
105. Thoresen.
106. Neto, F.
107. Transgressor.
108. Jones.
109. Lawler - Row and Piferi, L. R.
110. Enright.
111. Suwarton, O. C.
112. Prawasti, P.
113. Mullet, E.
114. North.
115. Vindictive.
116. Worthington, E. L.
117. Brose, L. A.
118. Rye, M. S.
119. Lutz - zois, C.
120. Ross, S. R.
121. Life narratives.
122. Hostility.
123. Warmth.
124. Rokeach.
125. Shoemaker and Bolt.
126. Empathy.
127. Epology. Forgiveness.
128. Reconciliation.
129. Surgency.
130. Walker and Gorsuch.
131. Assertiveness.
132. Sastre.
133. Paranoid personality style.
134. Gelder, M.
135. Jorm, A. F and Christensen, H.
136. Shepherd, and Belicki, K.
137. Action orientation.
138. Cognitions.
139. Intentional.
140. Kuhl.
141. Allemand, M.
142. Job.
143. Christen, S and Keller, M.
144. Initative.
145. Non. Repressive.
146. Kool and Jostman.
147. Antonomusly.
148. Disengagement.
149. Situation.
150. Threats.
151. Demands.
152. Self. Worth.
153. Witvliet.
154. Wade.
155. Conversion.
156. Spiritual trancedence.
157. Strivings.
158. Ultimate concem.
159. Subjective well. Bing.
160. Spiritual transfomation.
161. Quantum change.
162. Miller and c' de Baca.
163. Ego dynamics.
164. Purpose in life.
165. Purpose in life test.
166. Zinnbauer.
167. Attachment style.
168. Insecure . Anxious.
169. Insecure. Avoidant.
170. Mc Adams.
171. Characteristic adaptions.
172. Life narrative.
173. Jonker, H. S.
174. Young.
175. Meaning - systems.
176. Park, C. L.
177. Self. Transcendence.
178. Schnell, T. and Becker, P.
179. Mascaro.
180. Frankl, W.
181. Jaspers, C.
182. Maslow, A.
183. Batson and Stocks.
184. Fletcher.
185. Fry.
186. Hicks, J. A. and King, L, A.
187. Krau.
188. Tilich, P.
189. Unreserved Commitment.
190. Allegiance.
191. Loyality.
192. Supreme Value.
193. Cohen J.
194. Epistemological-anarchy.
195. Feyerabend.

منابع تحقیق
1. باربور، ایان (1361)، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران.
2. سیف، سوسن، بهاری، فرشاد (1383)، رابطه بین بخشودگی و سلامت روانی همسران، فصل نامه علمی و پژوهشی مطالعات روان شناختی، دوره یکم، ش1.
3. گیلدر، مایکل، گات، دنیس، مریو، ریچارد، کوون فیلیپ (1376)، درس نامه روان پزشکی آکسفورد، ترجمه نصرت الله پورافکاری، معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی، تبریز.
4. لیتل، دانیل (1373)، تبیین در علوم اجتماعی: درآمدی بر فلسفه علم الاجتماع، ترجمه عبدالکریم سروش، موسسه فرهنگی صراط، تهران.
5. محمدی، سیدداود، مهرابی زاده هنرمند، مهناز (1385)، ارتباط نگرش مذهبی با مکان کنترل و جنسیت، مجله پژوهش های روان شناختی، دوره نهم، ش3 و 4.
6. Shton, M. C. and Lee, K. (2002), Six independent Factors of personality Variation: A Response to Saucier, European Journal of Personality. 16: 63-75.
7. Ashton, M. C. Lee, K. and Son, C. (2000), Honesty at the Sixth factor of personality: Correlations with Machiavellianism, Primary Psychopathy. and Adroitness: European Journal of personality; 14, 359-368.
8. Allemand, M. Job, V. Christen, S. Keller, M. (2008(, Forgivingness and action orientation, Personality and individual Differences, 45, 762-766
9. Ashton, M. C., Lee, K., Goldberg, L. R. (2007), The IPIP- HEXACO Scales: An alternative, Public-domain Moain Measure of Personality constructs in the HEXACO model, Personality and Individual Differences. 42, 1515-1526.
10. Brose, L. A. Rye, M. S. Lutz-zois, C., Ross, S. R. (2005), Forgiveness and Personality traits, Personality and individual Differences 39,35-56.
11. Cohen, J. (19), The earth is round (P>0/05), American Psychologist, Vol, 49. No 12,9 -1003
12. Egan, E. Kroll, J., Carey, K., Johnson, M., Erickson, P. (2004), Eysenck Personality Scales and religiosity in a us Outpatienet Sample, Personality and individual Differences, 33,1023-1031
13. Emmons, R. A. (19), Religion in the Psychology of Personality: an Inrtoduction, Journal of Personality 67, 873-888
14. Emmons, R. A.Paloutzinan, R. F. (2003), The Psychology of religion, Annu. Rev. Psychol, 54:377-402
15. Francis, L. J., Pearson, P. R. )(19), Extraversion and Religiosity, Journal of social Psychology. 125(2), 265-270
16. Francis, L. J. Bourke, R. (2003), Personality and Religion: applying Cattell's Model among Secondaty School Pupils, Current Psychology: Developmental, Learning, Personality, social, 22(2), 125-137.
17. Greenway, A. P., Milne, L. C., Clarke, V. (2003), Personality variables, self-estem and deperssion and individual's perception of God, Mental Helth, Religion and Culture. Bol 6,1,45-58
18. Hill, P. C., Pargament, K. I. (2003), Advances in the Conceptualization and measurement of Religion and Spiritualit, American Psychologist, Vol. 58, No. 1, 64-74
19. Hennings gard, J. M., Arnau, R. C. (2008), Relationships Between Religiosity, and Personality: A multiviate analysis, Personality and Individual Differences 42, 703-708
20. Hicks, J. A., (2008), Religious commitment and positive mood as information about meaning in life, Journal of research in personality, 42,43-57
21. Jorm, A. F., Christensen, H. (2008), Religiosity and Personality: evidence fof nin-linear associations, pesonality and individual Differences, 36,1433-1441
22. Krauss, S. E. Hamzah, A. H., Suandi, T., Noah, S. M., Juhari, F. (2006), Exploring relgional differences in religiosity among mullim in Malaysia, Review of religious research, 42:3, 238-252
23. Lewis, C. A. (1999), Is the relationship Between religiosity and personality contaminated by Social desirability as assessed by the lie Scale? A methodological reply to Michael w. Eysenck (1998), Mental Health, Religion and Culture, 2(2), 105-114
24. lawler-Row, K. A., Piferi, R. L. (2006), The forgiving personality: Describing a life well lived? Personality and individual Differences, 41, 1009-1020
25. Munoz Sastre, M., Vinsonneau, G., Chabrol, H., Mullet, E. (2005), Forgivingmess and the paranoid personality style, Pessonality and individual Differences, 38,765-772
26. Madsen, B. K. (1988), History of psychology in metascientific perspective, North-Holland
27. Mc Crae, R. R. (1999), Mainstream personality Psychology and the Study of religion. Journal of Personality67:6, 1209-1218
28.Maltby, J. (1999), personality dimensins of Religious Orientation, Journal of personality, 133(6), 631-640
29. Miller, W. R. Thorsesen, C. E., (2003), Spirituality, Religgion, and Health: An emerging research field, American Psycologist. Vol 58, No. 1,24-35
30. Mc Cullough, M. E., Worthington, E. L. (1999), Religion and the forgiving personality, Journal of personality, 67:6, 1141-1164
31. Neto, F. (2007(, Forgiveness, personality and gratitude, personality and individual differences, 43, 2313-2323
32. Park, C. L. (2007), Religiousnes/Spirituality and Health: A meaning Systems Perspective, J. Behar. Med. 18, 319-328
33. Paloutzian, R. F., Richardson, J. T. Rambo, L. R. (1999), Religious Conversion and Personality change Journal of Personality, 67, 1047-1087
34. Schnell T., Becker, P. (2006), Personality and meaning in life, Personality and individual Differences, 41, 117-129
35. Shreve- Neiger, A. Edelstein B. A. (2004), Religion and anxiety: a Critical review of the literature, Clincal Psychology Reviw, 24, 379-397
36. Schaap-Jonder, H., Eurelings-Bontekoe, E. Verhagen, P. J. ,zock, H. (2002), Image of God and Personality Pathology: an exploratory study among Psychiatric patients, Mental Health, Religion and culture. 5(1), 55-71
37. Saroglou, V., Fiasse, L. (2003), Birth order, Personality, and religion: a study among young adults from a three-silbling family, Personality and individual Differences, 35, 19-29
38. Shepherd, S., Belicki, K. (2008), Trait forgiveness and traitedness within the HEXACO model of personality, Personality and individual Differences, 45, 384-394
39. Suwartono, C., Pawasti, C. Y., Mullet, E. (2007), Effect of Culture on forgivingmess: A Southern Asia-Western Europe Comparison, Personality and individual Differences,42, 513-523
40. Saroglou, V. (2002), Religion and the five factors of personality: A meta-analytic review, Personality and individual Differences, 32, 15-25
41. Van dyke, C. J, Elias, M. J. (2007(, How forgiveness, Purpose and religiosity are related to the mental health and well-being of youth: A review of the literature, Mental Health, Religion and Culture, 10(4), 395-415
42. Vande Kemp, H. (1999), Commentary on the Special Issue: Religion in the Psychology of Personality, Journal of Personality, 67(6), 1195-1207
43. Wallder, D. F., Gorsuch, R. L. (2002), Forgiveness within the Big five Personality model, Personality and individual Differences, 32, 1127-1137

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).



 

 

نسخه چاپی