مماشات روحانیّت با قاجاریان
مماشات روحانیّت با قاجاریان

 

نویسنده: عبدالوهّاب فراتی




 

در آستانه ی دوران سلطنت قاجاریه، با توجه به پایان یافتن نسبیِ بی ثباتی دوره ی، فترت از یک سو و گرایش آن دولت به برپاییِ دوباره ی دولتی شیعی در ایران از سوی دیگر، علمای اصولی- که در این زمان با چیرگیِ تدریجیِ خود بر اخباریان به اقتدار کامل رسیده بودند- لازم دیدند با قدرت سیاسیِ جدید التأسیس، که بنا به دلایلی گرایش های مذهبی از خود نشان می داد، مماشات کنند و با توجه به شرایط داخلی و خارجیِ ایران آن دوره با آن دولت، همکاریِ صمیمانه ای داشته باشند. هر چند غصبی بودن حکومت غیر معصوم، در عصر غیبت، در اندیشه ی سیاسیِ شیعه، سبب می شد تا نظریات علما درباره ی قدرت سیاسی، به انکار حقانیت و عدم دخالت آنان در امور سیاسی متمایل گردد و همانند ادوار گذشته، موجب بروز مشاجرات مکرر با نظام سیاسیِ موجود شود؛ اما چنین اندیشه ای سرنگونیِ کامل نظام موجود را نفی می کرد و یا در برخی ادوار، تصورات ذهنیِ حاکم بر علمای شیعی و نیز اوضاع روز، سبب می شد تا همکاریِ لازم بین علما و قدرت حاکم به وجود آید.
تأسیس دولت قاجاریه، که از یک سو به معنای پایان یافتن نسبیِ بی ثباتیِ 65 ساله ی فترت بین صفویه و قاجاریه بود و از سوی دیگر به معنای برپاییِ مجدد تنها دولت شیعی در جهان اسلام قلمداد می گردید، شرایطی را فراهم ساخت که علما بخشی از نفوذ دوران صفویه ی خود را بازیابند. در دوره ی صفویه، ایرانیان پس از کذشت شش قرن از غیبت امام زمان(علیه السّلام) توانستند برای اولین بار حکومت شیعیِ فراگیری بنا کنند و با حمایت و تشویق دولت، به احیای شعائر خود همت گمارند.
تأسیس دولت صفویه(907 هـ ق) بنا به دلایلی که در جای خود از آن بحث شده است، از مشروعیت سیاسی برخوردار شد و علما نیز به نوبه ی خود از چنین پیشامدی استقبال کرده و با پذیرش برخی مناصب دولتی، عملاً از آن حمایت کردند. بی ثباتی و فلاکتی که در ایران، پس از انقراض صفویه حاکم گردید، به طور طبیعی بر وضعیت علمای شیعه نیز تأثیر گذاشت. به علاوه، سیاست سردی که نادرشاه افشار در مورد شیعه داشت باعث شد تا بسیاری از علمای طراز اول از ایران به عتبات عالیات مهاجرت کنند.
هر چند نادرشاه در سال 1736 میلادی، وحدت سیاسی ایران را موقتاً تجدید کرد، اما این وحدت، دیگر بر پایه های تشیع استوار نبود. ماهیت اعتقادی و آرمان های نهایی نادرشاه افشار شناخته شده نیست که آیا کوشش های او در برانداختن تشیع از ایران، از تمایل او به مذهب اهل سنت نشأت می گرفت و یا از این آرزو که می خواست تمام دنیای اسلام را در سایه ی سلطنت خود متحد سازد؟ در هر صورت، اقدامات او علیه رجال دینی، از جمله، توقیف اموال وقفی، حذف مقام صدر، محدود کردن امور قضایی به محاکم عرفی و به قتل رساندن شیخ الاسلام اصفهان.(1) معروف است و مسلماً در عزیمت علمای ایران به عراق بی تأثیر نبوده است.
خاطره ی تلخی که از این دوره در ذهن علما نقش بسته بود با تأسیس دولت قاجاریه التیام یافت. به موازات پایان گرفتن عصر هرج و مرج و ده ها سال جنگ های خانمان برانداز داخلی، که به قدرت رسیدن آغا محمدخان را در پی داشت، برخی از علمای مهاجر، به ایران بازگشتند و با آن دولت و به ویژه با فتح علی شاه، همکاری و مماشات نمودند. هر چند در این دوره، علما به تدریج بخشی از نفوذ و قدرت خود را مجدداً به دست آوردند، اما برخلاف دوره ی صفویه، تمایل چندانی به سهیم شدن در قدرت سیاسی از خود نشان ندادند و به همان رابطه ی مسالمت جویانه ی توأم با حمایت، قناعت کردند. علاقه و همکاری بین علما و دولت در این دوره، امری متقابل به حساب می آمد و بیش تر، از عواملی برمی خاست که مورد حساسیت و علاقه ی طرفین بود. دکتر عبدالهادی حائری در تبیین عوامل این همکاری به امور ذیل اشاره می کند:(2)

1- دل بستگیِ فتح علی شاه به امور و شعائر مذهبی و نیاز وی به مشروعیت بخشیدن به حکومت دودمان قاجار، خودبه خود، دوستیِ نزدیک وی با علما و سر نهادن بر بسیاری از خواسته های آنان را به همراه داشت. تاریخ نگاران آن دوره، همه از تأسیس و بازسازیِ بنیادهای مذهبی، آراستن زیارتگاه ها، زراندود ساختن گنبد امامان و امام زادگان در ایران و عتبات به وسیله فتح علی شاه سخن به میان آورده اند.
2- جنگ دراز پای فتح علی شاه و عباس میرزا با روس، از جمله ی مسائلی بود که خواه ناخواه علما را برای حفظ مرکز اسلام به همکاری و پشتیبانی از شاه و ولیعهدش وامی داشت.
3- ستیز پیگیر علما با صوفیان که از واپسین سال های فرمانرواییِ صفویان در ایران اوج گرفته بود، در روزگار فتح علی شاه هم چنان برقرار بود. بسیاری از علمای برجسته ی این دوره، کتاب ها و رساله های متعددی(از جمله، تحفةالملوک) در رد صوفیان نوشتند و در ذم آنان اشعاری را سرودند. در این ستیز، علما به حمایت دولت نیاز داشتند و فتح علی شاه نیز از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید.
4- علمای اصولیِ شیعه، در این دوره، دشمنان دیگری داشتند که ستیز پیگیر خود را بر ضد آنان از روزگار صفویان آغاز کرده بودند. ای دشمنان نیرومند، اخباریان بودند. ستیز بین علمای اصولی و اخباری در سده ی دوازدهم هجری در سرزمین های شیعه نشین، از جمله، ایران، عراق و هندوستان بالا گرفت و با به میدان آمدن پرآوازه ترین چهره ی ضد اخباری، یعنی آقا محمدباقر بهبهانی، به تدریج قدرت اخباریان رو به افول نهاد. با این همه، در خلال آغازین دهه های حکومت فتح علی شاه خطر اخباری گری هنوز از میان نرفته بود و جدال و کشمکش در میان بسیاری از آنان ادامه یافت. شیخ جعفر کاشف الغطاء، مجتهد اصولی و میرزا محمد اخباری که سخت رویا روی یکدیگر قرار گرفته بودند، می کوشیدند تا دوستی و پشتیبانیِ مردم و نیز فتح علی شاه را از خویش و بر ضد رقیب جلب کنند. میرزا محمد، کاشف الغطاء را از خاندان اموی دانست و به فقیهی دیگر به نام سید محسن کاظمی نسبتی ناروا داد. در مقابل، کاشف الغطاء نیز رساله ای به نام «کاشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدوالعلماء» نوشت و در آن، سخنان او را دروغ و وی را بی دین خواند.
5- گسترش نفوذ شیخی ها در روزگار فتح علی شاه را نمی توان نادیده گرفت. عقاید مذهبیِ شیخی ها به رهبریِ شیخ احمد احسایی، در چارچوب باورهای مجتهدان شیعی نمی گنجید. خطر بنیادیِ آنان برای مجتهدان آن بود که احسایی در برخی مناطق ایران، مورد احترام قرار می گرفت و دولتیان نیز به وی دلبستگیِ فراوانی پیدا کرده بودند. فتح علی شاه نامه ای بسیار محرمانه به امضای نشاط، برای احسایی نوشت و وی را «حجة الله البالغة و علامة العلماء و اعراف العرفا وافقه الفقهاء» خواند و نامبرده را با اشتیاق فراوان به دربار فرا خواند تا از وجودش بهره گیرد. مجتهدان نیز به نوبه ی خود، شیخی ها را بی دین و احسایی را کافر می دانستند و با نوشتن ردیه ها و روشن گری هایی علیه وی تلاش کردند تا حمایت دولت و استقبال مردم از آنان را سلب کنند.

پس از مرگ فتح علی شاه، فرمانروایان و شاهان قاجاریه، که حاکمیت خود را بی نیاز از همبستگی و تبعیت از علما می دیدند، به تدریج از آنان فاصله گرفتند. بدین ترتیب آن پیوند و صمیمیتی که در دوره ی فتح علی شاه، به میزان قابل توجهی فزونی یافته بود، در دوره های بعد به افول گرایید. گرایش محمدشاه به صوفیه و ارادت خالصانه اش به آغاسی تا حد بسیاری، رابطه و تعادل میان علما و قدرت سیاسی را بر هم زد. در دوره ی ناصرالدین شاه نیز دولت آشکارا سعی در دور نگه داشتن علما از دخالت در امور جاریِ مملکت نمود.

پی‌نوشت‌ها:

1- لمبتون، مالک و زارع، ص131.
2- حائری، عبدالهادی، نخستین رویارویی ها، اندیشه گران ایران با دو رویه ی تمدن بورژوازی غرب، ص356-363.

منبع مقاله: فراتی، عبدالوهّاب؛ (1386)، اندیشه سیاسی سیّدجعفر کشفی، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه ی قم)، چاپ دوم



 

 

نسخه چاپی