یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
 یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور *** کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت بِه شود دل بد مکن *** وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن *** چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت *** دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سرّ غیب *** باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند *** چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم *** سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید *** هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب *** جمله می داند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار *** تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

تفسیر عرفانی
1.غم مخور که سرانجام یوسف گم گشته به کنعان -سرزمین مادری خود -باز می گردد و کلبه ی غم و اندوهی که در فراق یار، مکان گریه و ناله بود به گلستان تبدیل می شود و شادی به جای غم می نشیند.
2.ای دل غمدیده!غم مخور، حالت بهتر خواهد شد.مهراس و نگران نباش که روزی این سر که افکار آشفته و پریشان دارد، آرامش می یابد و قرار می گیرد.
3.ای بلبل عاشق خوشخوان!غم مخور که اگر بهار عمر باقی باشد و بماند، دوباره بر تخت باغ می نشینی و خود را میان گل ها پنهان می کنی و از شوق وصال آواز می خوانی.
4.چنانچه مدت زمان کوتاهی روزگار و پیش آمدهای آن چنانکه ما می خواستیم و آرزو می کردیم نبود، غم نخور، زیرا پیوسته به یک حال و روز هم نخواهد ماند.
5.هرگز ناامید نباش و غم مخور، زیرا از قضای الهی آگاهی نداری و نمی دانی که چه پیش خواهد آمد و در پشت پرده ی عالم غیب، چه پیش آمدهای موافقی که انتظار آن را نداری، وجود دارد و چه سرنوشتی برایت رقم خورده است.
6.ای دل!غم مخور که اگر سیل فنا بخواهد بنیاد هستی تو را بر کند و نابود سازد، نوح کشتیبان است و تو را از این طوفان نجات خواهد داد.در گذران این جهان و پیش آمدهای ناگوار آن به پروردگار تکیه کن.
7.اگر از شوق دیدار که کعبه قدم به بیابان نهادی و چنانچه خار مغیلان تو را برای ترک وطن سرزنش کرد و آزار داد، غم مخور.برای رسیدن به آرزوها باید رنج برد و نشدن ها را تحمل کرد.
8.اگر منزلگاه کاروان خطرناک است و مقصد بسیار دو غم مخور؛ این را بدان که هیچ راه و مقصدی نیست که پایان نداشته باشد؛ خطرها پایان می یابد و به آرزوهایت خواهی رسید.
9.خدای دگرگون کننده ی حال ها از حال و روز این بنده ی عاشق و آزار و پافشاری رقیب در ممانعت از دیدار معشوق، آگاه است، بنابراین غم مخور؛ اوست که باید احوال ما را دگرگون کند.
10.ای حافظ!تا زمانی که در خلوتگاه فقیرانه و عزلت شب های تاریک، ورد و ذکر تو دعا و درس قرآن است، غم مخور؛ به عبادت و دعا خواندن ادامه بده تا به آرزوی خود برسی.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی