سازوکار دفاعی بیمار در مقابل بیماری
 سازوکار دفاعی بیمار در مقابل بیماری

 

نویسنده: عبدالحسین رفعتیان




 

سازوکار دفاعی بیمار هم مثل همه ی سازوکارهای دفاعی آدم ها در برابر ناکامی ها و فشارهای روانی است و به او کمک می کند تا اضطرابش را مهار کند و کاهش بدهد. سازوکارهای دفاعی به بیمار کمک می کنند تا خُرد نشود، زنده بماند و مراحل بیماری را راحت تر طی کند. اوّلین و مهمترین سازوکار دفاعی بیمار، انکار کردن است.

انکار کردن:

وقتی خبر بیماریِ درمان ناپذیر یا سخت درمان، به بیمار اعلام می شود، مثلاً‌ به او می گوییم بیش از شش ماه دیگر زنده نخواهد بود، اوّلین واکنش او «انکار» است. بیمار به گونه ای رفتار می کند که انگار اصلاً چنین چیزی در میان نیست، معمولاً بیماران باور نمی کنند و می گویند: «یا دکتر اشتباه کرده است، یا تشخیص آزمایشگاه درست نیست یا آزمایشم با آزمایش فرد دیگر اشتباه شده است.» یعنی صورت مسئله را پاک می کنند، واقعیت را ندیده می گیرند و با انکار کردن بیماری به گونه ای از خود دفاع می کنند.
نزدیکان بیمار باید از نحوه ی این سازوکار دفاعی آگاهی داشته باشند. نباید فکر کنند که «مگر بیمار نشنید که دکتر چه گفت؟! مگر نتیجه ی آزمایش را ندید؟! ‌او که فرد عاقلی است!‌ او که همیشه منطقی بود! ‌پس چرا انکار می کند؟!‌ او که خودش سواد دارد، دکتر به خودش توضیح داد، ما رفتیم و کتاب و مقاله آوردیم و با او کلی حرف زدیم، پس چرا منکر همه چیز می شود؟!» تعجب نکنید، این واکنش، طبیعی است. نزدیکان بیمار نباید پافشاری کنند یا عصبانی شوند. به هیچ گونه توضیحی نیاز نیست. آوردن هیچ دلیل و برهانی ضرورت ندارد. لازم نیست یادآوری کنیم که «دکتر خودش گفت، در آن کتاب هم خواندی، در اینترنت هم همین را نوشته است و...» این حرف ها همه غیرلازم و بیهوده هستند. سعی کنید در این تله هم گرفتار نشوید. بیمار فکر می کند شما او را احمق حساب کرده اید، در حالی که چنین نیست. بیمار دوره ی انکار کردن را طی خواهد کرد و به مرحله ی بعد خواهد رسید.

خشم:

پس از این که بیمار مجبور به پذیرش این واقعیت می شود که مدت زیادی زنده نخواهد بود، خشم را جایگزین انکار می کند و تقصیر را به گردن دیگران می اندازد، به قولی، فرافکنی می کند. او همه ی تقصیرها را به گردن دکتر، آسمان، سرنوشت یا حتی خدا می اندازد. زودرنج می شود، زود از کوره در می رود، و بهانه می گیرد: «خدمتکار چرا به موقع فلان کار را نکرد؟ پرستار چرا این جوری کرد؟ دختر خاله ام چرا به عیادتم نیامد؟ دکتر چرا دیر جواب داد؟ و...» ممکن است سرِ همسر، والدین، خواهر و برادرش داد بکشد. مهم است که نزدیکان بیمار از نیاز او به خشم آگاه باشند و با آن مقابله نکنند. شکیبا باشند و به عبارت دیگر تحمل خود را بالا ببرند و در تله ی «واکنش نشان دادن به خشم بیمار» نیفتند.
تعجب نکنید اگر آدمی که بیست سال است او را می شناسید، یا با او زندگی می کنید، زودرنج و عصبی شده است. کسی که آدم حساس، آرام و باعاطفه ای بود، و هر اتفاقی هم که می افتاد، واکنش نادرستی نشان نمی داد، این طور احساسی و غیرمنطقی عمل می کند. نگران نباشید، او این مرحله را هم پشت سر خواهد گذاشت. سرانجام دستگاه روانی اش، واقعیت ناگوار و جدید را خواهد پذیرفت.
نیازی نیست شما با حرف زدن یا با زور، بخواهید حقیقت تلخی را به او اثبات کنید. خود او به موقع می فهمد که اضطراب، انکار و خشم فایده ای ندارد.
گاهی بیماران به دلیل خشمی که وجود آن ها را می گیرد به درمان خود کمک نمی کنند، مثلاً‌ به پرهیزهای غذایی بی توجهی می کنند یا داروهای شان را مصرف نمی کنند و گاهی بیمارداران از این رفتار بیماران عصبانی می شوند و به تندی با آن ها برخورد می کنند. این کار به هیچ وجه درست نیست. آن ها با این کار اختیار بیمار را خدشه دار می کنند و باعث می شوند بیمار واکنش بدتری نشان بدهد. اطرافیان نباید با بیمار وارد یک مبارزه ی قدرتی شوند، بلکه باید علت رفتار او را بیابند و به او فرصت بدهند تا خشم خود را مهار کند.

جداسازی:

وقتی بیمار مراحل «انکار کردن» و «خشم» را گذراند‌ به تدریج وضعیت خود را می پذیرد، آرام می شود و اقدام به «جداسازی» می کند. طی فرایند جداسازی، عاطفه و احساس در ذهن بیمار از واقعیت جدا می شوند. یعنی احساسی که همراه چنین واقعیت سنگینی است، از بین می رود. بیمار خیلی راحت تعریف می کند: «بله. من سرطان دارم و سه ماه دیگر هم قرار است بمیرم.» و این جمله را خیلی بی احساس بیان می کند انگار که برایش هیچ فرقی نمی کند. شما انتظار دارید بیمار همراهِ این فکر، مضطرب و غمگین باشد، و غصه بخورد؛ اما گویی هیچ اضطراب، غم یا غصه ای در او وجود ندارد. نزدیکان بیمار نباید از این واکنش بیمار تعجب کنند.
سازوکارهای دفاعی بیمار اگر از حد خود خارج نشوند،‌ طبیعی و مفید هستند، اما اگر به صورت افراطی و غیرمنطقی در رفتار بیمار دیده شوند، می توانند نشانه ی نوعی اختلال روانی باشند. روند طبیعی مواجهه با بیماری این است که بیمار سازوکارهای دفاعی انکار کردن، خشم و جداسازی را پشت سر بگذارد و در نهایت تسلیم حقیقت بشود.
منبع مقاله :
رفعتیان، عبدالحسین؛ (1386)، همراهی نزدیکان در طول بیماری (چگونگی برخورد با بیماری های سخت درمان)، تهران: نشر قطره، چاپ دوم



 

 

نسخه چاپی