گذري بر فرهنگ مردم جاسک
 گذري بر فرهنگ مردم جاسک ( آيين ها، باورها، آداب و رسوم با تأکيد بر نقش دريا در زندگي مردم)

 

نويسنده: عبدالخالق مسقطي (1)




 

چکيده:

اين مقاله به بررسي فرهنگ مردم بندر جاسک و تأثير دريا بر زندگي آن ها پرداخته تلاش دارد ابعاد گوناگون زندگي مردم اين منطقه در طول ساليان و آداب و رسوم رايج بين اين مردم را معرفي کند. بي ترديد پرداختن به تمام مشخصات فرهنگي مردم جاسک در يک مقاله امکان پذير نيست، از اين رو در اينجا تنها برخي نمونه هاي فرهنگي به اختصار توصيف شده و به ريشه هاي تاريخي و پيشينه ي آن ها اشاره رفته است.
کليدواژه ها: بندر جاسک، فرهنگ مردم، آداب و رسوم، آيين ها، باورها، موسيقي، پوشاک

درآمد

همسايگي با دريا به عنوان خط افقي که همواره از آن ميهمانان خجسته و ناخجسته سرزده اند، ويژگي يک سوي تمامي مرزهاي استان هرمزگان است. ميهمانان دريا همان طور که با خود کالاي سرزمينشان را سوغات مي آوردند، زبان، پوشاک، آداب و رسوم و خلق و خوي خويش را نيز انتقال مي دادند. هم جواري با مهم ترين معبر دريايي خاورميانه و دوري از سرزمين هاي آباد ميانه ي فلات ايران فرهنگي متمايز از فرهنگ ساير نواحي ايران را براي سرزمين هرمزگان رقم زده است. واژه هاي بسياري که از فرهنگ هاي ميهمان به عاريه گرفته است؛ واژگان عربي، انگليسي، هندي، در زبان ساکنان اين ديار به وفور به گوش مي خورد. جاسک داراي تاريخي کهن است و فراز و نشيب ها و اتفاقات متعدد و گوناگون در آن رخ داده است.
با توجه به جغرافيا و محيط و اقليم آن، فرهنگي شکل گرفته که جداي از اين محيط و طبيعت نيست. بوم و محيط جاسک فرهنگي را به وجود آورده که همه ي دلالت هاي يک فرهنگ بودن را در خود داراست.
فرهنگ بومي جاسک همانند بسياري از فرهنگ ها در جهان يک فرهنگ محلي، منطقه اي است که داراي مرز معين فرهنگي است. افراد بومي از طريق آن خود را با ديگران غيربومي متمايز مي کنند و براي اين تمايز ويژگي هاي فرهنگي اجتماعي محيطي اي وجود دارد که جاسک را داراي يک فرهنگ معين کرده و به دليل همين دلالت هاي توپولوژيک و محيطي است که مي توان از آن به عنوان « فرهنگ بومي» نام برد.

موقعيت و حدود شهرستان

« جاسک» در منتهي اليه جنوب شرقي استان هرمزگان و در شرق تنگه ي هرمز و سواحل درياي همان به فاصله ي 320 کيلومتر از مرکز استان ( شهرستان بندرعباس) واقع شده است و از شمال به کوه هاي « بشاگرد» و شهرستان « ميناب» و از جنوب و باختر به درياي عمان و از ناحيه خاور به شهرستان « چابهار» محدود گرديده است.
وسعت اين شهرستان 16136/2 کيلومتر مربع بوده و تقريباً 24 درصد کل مساحت استان را در برگرفته است. شهر جاسک مرکز شهرستان به صورت شبه جزيره اي است که دو خليج کوچک شرقي و غربي و درياي عمان آن را در خود محصور کرده اند. اين شهر بندري در جنوبي ترين نقطه ي بخش و شهرستان جاسک به عنوان يکي از بنادر کوچک استان هرمزگان است. اين شهر مانند بسياري از شهرهاي بندري دنيا و کشورمان، در طول تاريخ دست خوش تغييرات فيزيکي و اجتماعي فراواني بوده، زماني رونق داشته و زماني در انزوا به سر برده است. اين جزر و مد در دوران حيات اين بندر بنا به موقعيت اقتصادي و رفت و آمد کشتي هاي بازرگاني ميان ايران و جهان خارج از آن و به شرايط سياسي حاکم بر کشور بستگي داشته است. موقعيتي که همواره نظر کارشناسان نظامي و سياسي را به خود جلب کرده است. اين موقعيت انگلستان را برانگيخت تا از قرن هفدهم ميلادي به بعد در اين بندر به فعاليت بازرگاني بپردازد و از اين شهر را به عنوان پايگاهي براي حفاظت از منافع کمپاني هند شرقي مورد استفاده قرار دهد.
بندر جاسک از طرف جنوب و غرب 220 کيلومتر مرز دريايي دارد و به دليل پيشروي ملايم آب در خشکي خليج جاسک که لنگرگاه هاي مناسب طبيعي پديد آورده است، هم جواري و نزديکي با اقيانوس هند، کنترل و نظارت کامل بر آبراهه و دهانه ي مهم سوق الجيشي هرمز و برخورداري از تاريخي پر رونق، همچنين از نظر تجاري و صيادي، امتيازات ويژه اي به اين شهرستان بخشيده است.
ابن بطوطه، جهانگرد معروف مراکشي که در اوايل قرن هشتم هـ ق در راه سفر به درياي عمان و خليج فارس از جاسک نيز عبور کرده در سفرنامه اش مي نويسد: « از ظفار با کشتي به سوي عمان حرکت کرديم. کشتي از آن يکي از اهالي جزيره ي « مصيره» بود علي بن ادريس نام. روز دوم به بندر جاسک رسيديم ( ابن بطوطه جاسک را با حاء خطي و کسر سين ذکر کرده است). جمعي از صيادان عرب در اين بندر ساکن بودند. درخت کندر که برگ هاي ظريفي دارد در اين محل وجود داشت. هرگاه برگ هاي کندر را پاره کنند قطره ي آبي شير مانند از آن مي چکد که به صورت صمغ لبان در مي آيد. از اين درخت در جاسک فراوان است. گذران مردم جاسک از صيد ماهي است که « لخم» ناميده مي شود. اين ماهي را از هم باز کرده مي خشکانند و به مصرف مي رسانند. از بندر جاسک، حرکت کرده بعد از چهار روز به کوه « لمعان» که در وسط دريا واقع است رسيديم. بر فراز اين کوه کاروانسراي سنگي قرار دارد که سقف آن از استخوان ماهي است و در بيرون کاروانسرا آبداني است که آب باران در آن ذخيره مي شود (2)».

مشخصات و ويژگي هاي فرهنگي

کشور ما همان گونه که داراي تنوع آب و هوايي است از لحاظ بافت اجتماعي و فرهنگي نيز گوناگوني فراواني دارد. جاسک يکي از شهرهاي دور افتاده ي ايران در کنار ساحل درياي مکران ( عمان)، مانند ساير شهرهاي کشورمان مردماني دارد با آب و رسوم خاص خود که بازمانده ي تاريخي کهن و برخاسته از اقليم و محيط طبيعي آن ها است. در اين مقاله تلاش شده جلوه هايي از حيات اجتماعي، فرهنگ، باورها و آيين هاي مردم اين ديار معرفي شود.

تولد

در هنگام تولد، نوزاد را در گهواره اي در کنار مادر قرار داده و گوسفندي را ذبح مي کنند. به اين مراسم « پادامني» مي گويند. همچنين چهار گوشه ي اتاق زانو را به وسيله ي شاخه هاي درختي به نام « کرگ» (3) آرايش مي دهند و حلوايي به نام «پرتاوي» (4) که از روغن حيواني تهيه مي شود را به زانو مي خورانند. در چند روز اول معمولاً از غذاهاي مقوي و سرشار از ويتامين نظير « کوچکي» (5) نيز استفاده مي شود. در روز ششم معمولاً از آرد گندم حلوايي درست کرده و ميان همسايگان توزيع مي کنند و شب ششم که به « ششگان» معروف است را جشن مي گيرند. اگر نوزاد پسر باشد اين جشن با شکوه خاصي و با قرباني گوسفند همراه است. معمولاً در اين شب نام گذاري نوزاد صورت مي گيرد.

ازدواج

از رسوم خاص اين منطقه که با ساير شهرهاي ايران تا حدودي تفاوت دارد، مراسم ازدواج است. البته امروزه مراسم ازدواج با گذشته تغييرات زيادي کرده است.
امروزه دختران نسبت به گذشته از حق بيشتري براي تصميم گيري در مورد ازدواج برخوردارند، ولي همچنان نظر والدين تعيين کننده است.
نحوه ي برگزاري مراسم ازدواج بدين صورت است که اگر خانواده اي بخواهد با خانواده ي ديگري وصلت نمايد با در نظر گرفتن پيوندهاي خويشاوندي و اصل و نسب و همچنين توانايي مالي دست به چنين کاري مي زند. معمولاً پدر داماد شخص معتبري را که بتواند در مقابل بهانه جويي هاي خانواده ي عروس آن ها را متقاعد سازد، نزد خانواده ي عروس مي فرستد تا خواستگاري نمايد. اگر پذيرفته شد بعد از چند روز، شخص معتبر معمولاً زيور آلاتي را به عنوان « نشانه» به خانواده ي دختر تحويل مي دهد و طبق قراردادي که بين دو خانواده گذاشته مي شود يک روز را به منظور تعيين مهريه انتخاب مي کنند و موعد مقرر با دعوت چندين نفر از اقوام و بزرگان برگزار مي شود و به اين ترتيب مقدار و نوع مهريه رسماً به حاضرين در مجلس اعلام مي شود. معمولاً پدر عروس يا وکيل او با اعلام نوع و ميزان مهريه از طرف جمع و بخصوص وکيل داماد، از پدر عروس طلب تخفيف نموده تا بدين طريق مقدار مهريه را کاهش دهند. مقدار مهريه ي اقشار مختلف با توجه به طبقه ي اجتماعي آن ها تعيين مي شود. کساني که از طبقات بالاي جامعه محسوب مي شوند مهريه آن ها معمولاً حدود 300 مثقال طلا و چند نفر کنيز و چندين اصله درخت خرما مي باشد و اين مقدار در طبقات پايين تر جامعه به همان نسبت معمولاً کمتر مي شود.
خواستگاري ممکن است بين دو خانواده ي ساکن در دو شهر يا دو روستا صورت پذيرد. معمولاً مادر دختر موضوع را با دختر خود در ميان مي گذارد اما اين مذاکره به معناي واگذاشتن حق انتخاب کامل به دختر نيست، بلکه به منظور آگاه کردن اوست و تصميم نهايي پس از مشورت اعضاء خانواده و فاميل دختر گرفته مي شود. دوران نامزدي ممکن است چندين روز تا چند سال که معمولاً کمتر از يکي دو سال است به طور بيانجامد.
معمولاً دست و پاي داماد را طي مراسم ويژه اي حنا مي زنند و رسم است که داماد کاردي را که در گويش محلي « کارچ» ناميده مي شود، به کمرش مي بندد. مرداني که در مراسم حضور مي يابند مبلغي را به عنوان هديه به پيشگاه داماد مي ريزند. بعد از پايان مراسم حنا بستن داماد، دست و پاي عروس را نيز حنا مي زنند. عروس را نيز آرايش مي کنند. در اين هنگام شتري را با پتوهاي رنگارنگ و روتختي هاي الوان مخملي آراسته کرده، داماد را بر آن مي نشانند و پسر بچه ي را به اين نيت که اولين فرزندشان پسر باشد جلوي او مي نشانند و روي داماد و پسر بچه، پارچه ي توري مي اندازند و يک نفر افسار شتر را مي گيرد. در اين هنگام دهل زن ها، مي نوازند. زنان نيز با نواي ساز و دهل شروع به پاي کوبي مي کنند و داماد را به نقطه اي که آب باشد مي برند. پس از استحمام داماد، لباس هاي نو بر تنش مي پوشانند و پس از تراشيدن ريش داماد. او را سوار شتر کرده و با ساز و دهل به خانه ي عروس مي برند. هنگام ورود داماد به خانه ي عروس، پيشخدمت عروس جلوي داماد را گرفته و از او هديه اي طلب مي کند و تا زماني که داماد او را راضي نکند، اجازه ي ورود به داخل خانه ي عروس را پيدا نمي کند، پس از ورود داماد به حجله ي عروس، سر آنان را به هم مي زنند تا همسر شوند، برخلاف نقاط ديگر که عروس را به خانه ي داماد مي برند، در منطقه ي جاسک، داماد به خانه ي عروس مي رود.
در گويش مردم منطقه، مردي که دختري را نامزد کند، مي گويد « داماد شده ام» و هنگامي که نامزدش را عقد مي کند، مي گويد « نکاح کرده ام».

حنابنداني

مراسم حنابنداني يک شب قبل از عروسي است. در اين شب دست و پاي عروس و داماد جداگانه با حنا نقش و نگار مي شود. در شب حنابنداني داماد را بر روي تخت مي خوابانند و دست و پاي او را حنا مي کنند. گاهي بعضي از جوانان فاميل نيز در حنابندي با داماد مشارکت مي کنند تا داماد تنها نباشد. حنابندي دست و پاي داماد بسيار ساده و معمولي است، اما بر روي دست و پاي عروس و همچنين کف دست و پا با حنا، تصاوير زينتي از جمله طرح گل، نقش و نگار مي شود که اين کار پرحوصله و طولاني است.

ختنه سوري

مردم منطقه « ختنه سوران» را اصطلاحاً « سنت کردن» مي گويند. هنگامي که پسر به سن پنج يا شش سالگي رسيد خانواده ي پسر با دعوت کردن اقوام و همشهريان، مراسم ختنه سوران را بر پا مي کنند و به همين مناسبت چندين شبانه روز به رقص و پاي کوبي مي پردازند. پس از پذيرايي از مهمانان و صرف ناهار، شتري را آذين کرده و پسر را بر آن مي نشانند و به جايي که آب باشد مي برند. نوازندگان شروع به نواختن مي کنند و پس از رسيدن به آب و پس از استحمام، لباس هاي او را عوض کرده و با پوشاندن لباس نو، مجدداً سوار بر شتر کرده و به خانه بر مي گردانند و زير سايه باني به نام « کله» (6) قرار مي دهند. پدر، مادر و خويشان به اندازه ي توان مالي خود مقداري پول به رسم شاديانه و پيشکش به دست فردي مي دهند که با صداي بلند مقدار آن و نام شخص پرداخت کننده را به حاضرين اعلام مي کند. سپس کودک را داخل پشه بندي قرار مي دهند و هنگامي که ختنه گر مي خواهد پسر را ختنه کند، زنان پيشه بند را به شدت تکان مي دهند و کر (7) مي زنند و نوازندگان نيز مي نوازند تا از ترس کودک بکاهند و اين سر و صدا بچه را سرگرم کند و ختنه گر او را ختنه کند. پس از خاتمه کار ختنه، لنگي را به کمر پسر مي بندند.

مراسم عزاداري

به هنگام فوت يک نفر، مردان منسوب به متوفي عمامه به سر مي بندند. مراسم تغسيل و تدفين نيز تقريباً همانند ساير مناطق ايران انجام مي شود، منتها چون مانند برخي نقاط غسالخانه اي وجود ندارد، پس انجام عمل غسل، زمين را قدري گود کرده و مقداري علوفه يا شاخه ي درخت خرما در آن پهن کرده و جسد متوفي را روي علوفه ها قرار مي دهند و سپس ترتيب عمليات غسل را بجا مي آورند.
پس از برگزاري نماز جنازه و دعا در قبرستان، مقداري خرما ميان حاضران تقسيم مي شود. پس از آن همه به خانه ي ميت برمي گردند و پس از خواندن فاتحه از آنان با چاي و قليان پذيرايي شده و سپس متفرق مي شوند.
اقوام و نزديکان متوفي معمولاً بين 14 تا 40 روز تمام به سوگ مي نشينند و تمامي اهالي منطقه و آشنايان براي عرض تسليت و فاتحه خواني در منزل متوفي حاضر مي شوند.
در روز سوم، در منزل متوفي يا مسجد محله مراسم ختم قرآن برگزار مي شود. براي اين روز چندين ديگ بزرگ غذا پخته مي شود و از مردم پذيرايي مي کنند.
تا چهل روز براي شادي روح ميت معمولاً همه روزه در هنگام غروب مقداري شيريني بين مردم توزيع مي شود. روز چهلم که به « جابندي» معروف است قبر را درست کرده و سنگ مزار بر آن قرار مي دهند. معمولاً افراد خانواده متوفي شش ماه تا يک سال در هيچ عروسي و مراسم جشن و شادي شرکت نمي کنند.

آيين هاي مذهبي

عيد قربان

واژه ي عيد نه تنها در لغت بلکه در باورها و اعتقادات مردم نيز به معناي تجديد حيات و آغاز زندگي دوباره است. هر عيدي از تجديد حيات چيزي سخن مي گويد و موجب تساوي مردمان مي شود، زيرا هر تجديد حياتي در حقيقت زندگي دوباره است، مانند عيد نوروز که آغاز بهار و رويش مجدد گياهان را نويد مي دهد. عيد قربان نيز بر اساس قرآن کريم بر بنياد زندگي دوباره ي حضرت اسماعيل، فرزند حضرت ابراهيم (ع) قرار دارد. از اين رو مسلمانان آن را گرامي داشته و مردم جاسک که مردمي مسلمان و پاي بند به اصول دين اسلام هستند با برگزاري اين عيد عبوديت و ايمان و شادماني خود را به درگاه خداوند ابراز مي دارند. مردم جاسک ماه ذيحجه را به مناسبت عيد قربان ماه عيد مي گويند.
چند روز پيش از فرا رسيدن عيد جنب و جوش زيادي در بين مردم آغاز مي شود. شهر يکپارچه در تب و تاب است. در هر گوشه و کنار آن شادي موج مي زند. گوسفندداران گله هاي خود را براي فروش عرضه مي کنند؛ مغازه داران و دست فروشان با عرضه ي بساط خود به مردم در شادي آن ها شريک مي شوند. از اطراف شهر، از روستاهاي دور و نزديک، روستاييان براي خريد مايحتاج خود به شهر مي آيند. کودکان به همراه پدر و مادر براي خريد پوشاک و ساير لوازم و نيز خريد شيريني و ميوه ي عيد به بازار مي آيند. زنان و دختران چند روز قبل از عيد به خانه تکاني و فراهم کردن مقدمات عيد مشغول مي شوند.
سرانجام روز عيد فرا مي رسد و صبح زود مردان خانه براي انجام نماز عيد راهي مصلاي شهر مي شوند تا نماز عيد به جا آورند. پس از نماز به زيارت اهل قبور مي روند تا فاتحه اي نثار آنان کنند، آنگاه گروه گروه و دسته دسته به ديدار بزرگان قوم و فاميل رفته و عيد را به آن ها تبريک گفته و در جشن عيد شريک مي شوند. قرباني کردن نيز از آيين هاي مهم اين عيد است. مردم جاسک بر اين باورند که بايد در طول زندگي شان چندين گوسفند قرباني کنند. به اين قرباني « براک» (8) مي گويند، ذبح قرباني به اين صورت است که قصاب با اجازه ي صاحب قرباني به بريدن سر گوسفندان مي پردازند و شخص نذر کننده بايد هنگام ذبح حاضر و ناظر باشد. براي قرباني کردن گوسفند را رو به قبله و در محل مشخصي ذبح مي کنند، گوشت قرباني را به قسمت هاي کوچک تقسيم کرده و بين فقرا و مستمندان و همسايگان تقسيم مي کنند.
قرباني کننده و قرباني شونده هر دو بايد شرايطي را دارا باشند. هر شخصي که عاقل و بالغ بوده و بدهکار نباشد، مي تواند گوسفندي را که حداقل شش ماه از عمرش گذشته و سالم و بدون نقض باشد قرباني کند. همچنين:
- اشخاص متمکن و ثروتمند مي توانند بيش از حداقل تعيين شده، گوسفند قرباني کنند.
- چنانچه هفت نفر با يکديگر شريک شوند مي توانند به جاي هفت گوسفند يک گوساله که حداقل سه عيد قربان را ديده باشد ( يعني سه ساله باشد) قرباني کنند.
- مردم معتقد که اگر گوسفند قرباني سفيد باشد بهتر است و برکت دارد.
- معمولاً قرباني را چند روز قبل از عيد شسته و پاکيزه مي کنند و به صورت و بدن آن حنا مي زنند و با مواد خشبو و اسفند بدنش را معطر مي کنند.

مراسم قبله دعا

« قبله دعا» مراسم دعا و طلب باران و رفع بلاياي ديگر است. در اين مراسم چند نفر از معتمدان مردم در طول دو/ سه هفته به در خانه ها مي روند و پول يا ارزاق جمع آوري مي کنند. بعد از اينکه مقدار قابل توجهي وجوهات و کمک هاي مردمي گردآوري شد و به اندازه ي پخت مقدار زيادي غذاي نذري رسيد، روز موعود را اعلام مي کنند. اين روز حتماً بايد عصر پنجشنبه باشد. براي اين روز گاو و چندين گوسفند ذبح مي کنند. محل انجام مراسم و جمع شدن مردم در کنار دريا است. در آنجا شروع به طبخ غذا مي کنند و چند نفر دعا و قرآن مي خوانند و از خداوند طلب نزول باران مي نمايند. بعد از صرف غذاي نذري، قرآن را بوسيده و از زير آن عبور مي کنند.
نوع ديگري از مراسم طلب باران که در اکثر روستاها مشاهده مي شود و عموماً توسط کشاورزان در سال هاي کم باران اتفاق مي افتد، بدين صورت است که در يک سحرگاه، شخصي با دويدن به سوي دريا در حالي که يک بطري خالي در دست دارد آن را آب کرده و با دويدن آن را در ته رودخانه برده و نيم متر در زير خاک پنهان مي کند. ايشان اعتقاد دارند که درياها به ابرها دستور مي دهند که آب دزديده شده را به دريا بازگرداند. بدين ترتيب آن قدر باران مي بارد که رودخانه پرآب گشته و آب رودخانه بطري پنهان شده را به دريا مي برد.

ماه مبارک رمضان

مردم جاسک ماه رمضان را ماه خير و برکت مي دانند و ارزش زيادي براي آن قائلند، زيرا در اين ماه قرآن نازل شده است. در شب هاي اين ماه مراسم قرآن خواني و نماز « تراويح» در مساجد برگزار مي گردد. مراسم قرآن خواني متشکل از چند نفر است که هر شب هر کدام از آن ها چند سوره از قرآن را تلاوت مي کند. جاي هر شخص ثابت است و هر شب در جاي خود قرار مي گيرد. تا شب پانزده رمضان بايد قرآن ختم شود و دوره ي دوم آن تا پايان ماه ادامه يابد. خواندن سوره ي اخلاص به هر کس برسد اصطلاحاً مي گويند که ختم با اوست ( يعني ثواب کل قرآن شامل حال او مي گردد) به همين دليل شب بعد بايد در مسجد شيريني پخش کند.
از ديگر آيين هاي ماه رمضان اين است که در 26 و 27 ماه رمضان براي افطار غذاي مفصلي درست کرده و بين مردم تقسيم مي کنند که به اين رسم « مردگاني» مي گويند.

مولود يا ميهماني پيغمبر اکرم (ص)

گذشته از شب هاي ويژه مانند تولد و مبعث رسول اکرم (ص) و شب هاي قدر که در مساجد مولودي برگزار مي گردد، اگر شخصي يا اشخاصي نذري داشته باشند در منزل خود مراسم مولود خواني برگزار مي کنند. ميزبان، از دوستان و آشنايان و ائمه جمعه و کساني که در مولود خواني مهارت دارند دعوت به عمل مي آورد. اين مراسم معمولاً در شب اجرا مي شود. مراسم در اتاق بزرگي برگزار مي شود و دعوت شدگان دور هم نشسته و مولود خوان يا قاري اشعاري مي خواند و حاضران که در دو طرف او نشسته اند پاسخ مي دهند و هم نوايي مي کنند. بعد از خواندن مولود، ميزبان از حاضران با شام يا شيريني پذيرايي مي کند و در آخر براي تبرک بر روي حاضران گلاب مي پاشند. همچنين به هر کدام از شرکت کنندگان مقداري شيريني به عنوان تبرک داده مي شود که با خود ببرند. مراسم زنانه ي مولود خاني توسط خود زنان برگزار مي گردد.

آيين هاي محرم

ماه محرم در جاسک نيز ماه عزاداري حسيني است و مردم ( تشيع و تسنن) در آيين هاي ويژه ي اين ماه شرکت مي کنند. تا چهلم ( اربعين)، هيچ مراسم عروسي با جشن و شادي انجام نمي شود. در روز تاسوعا و عاشورا هر گونه خياطي انجام نمي شود، به اصطلاح هيچ سوزني را جهت دوختن به دست نمي گيرند. در شب عاشورا تا تمام شدن روز عاشورا از شانه زدن مو و جارو کردن منازل پرهيز مي کنند. در اکثر منازل براي فاتحه به روح امامان شهيد غذاي نذري درست مي کنند. در اين روز بعضي از افراد نذورات خود را به حسينيه برده و ميان عزاداران تقسيم مي کنند. در اين روز اکثريت اهل سنت روزه مي گيرند زيرا اعتقاد دارند در اين روز امام حسين (ع) و يارانش در صحراي کربلا بدون آب و غذا بودند، پس بايد همان گونه باشند.

چهاردهي ( چهاردهم ماه صفر)

مراسم « چهاردهي» که به روايتي حضرت فاطمه (س) آن را انجام داده، در شب و روز چهاردهم صفر، در دو نوبت با ياد حضرت فاطمه (س) در منزل کسي که مايل باشد و اعلام آمادگي نمايد، برگزار مي شود. شخص ميزبان از خانه ي هفت نفر که نامشان فاطمه باشد، هفت چيز خوش بو مانند گلاب، ريحان، زعفران، عطر و نظاير آن جمع آوري کرده و در يک ظرف ترکيب مي کند. پس از جمع شدن ميهمانان، دختري را که به سن تکليف نرسيده باشد حمام داده و لباس نو مي پوشانند. هر کدام از حاضران که آرزو و مرادي دارند، انگشتري خود را در همان ظرفي که ترکيب مواد خوش بو است، مي اندازند. پس از خواندن اشعار مذهبي، دختر دست خود را در ظرف کرده و چند انگشتر را بر مي دارد. مردم معتقدند انگشتر هر کس که از ظرف بيرون بيايد به زودي مرادش حاصل خواهد شد.

پزشکي عاميانه

با وجود گسترش مراکز درماني و بهداشتي در منطقه و افزايش آگاهي هاي عمومي و رواج پزشکي جديد، اما هنوز هم برخي از مردم اين منطقه به پزشکي سنتي باور دارند و براي مداواي بيماران خود به سراغ حکيمان بومي و حتي جن گيرها مي روند. برخي از رايج ترين روش هاي بومي مداواي بيماري هاي صعب العلاج به قرار زيرند:

پوست کردن

به باور برخي از مردم جاسک، عامل اصلي بروز ناگهاني بيماري در شخص، جن ها يا به قولي « مضرها» هستند و يا اينکه بيمار دچار مرضي است که با دارو شفا يافتني نيست و علائم آن فلج تمام يا قسمتي از بدن است که در اين صورت از روش « پوست کردن» استفاده مي شود.
براي اجراي روش، بيمار را به درون اتاقي مي برند تا از نظر ديگران پنهان گردد. کساني که با بيمار ارتباط دارند بايد وضوي کامل داشته باشند. سپس گوسفندي را به اتاق بيمار برده، لباس بيمار را از در مي آورند و بيمار را درون تشتي مي گذارند و گوسفند را سر بريده و با خون گرم گوسفند، بيمار را شستشو مي دهند. سپس پوست گوسفند را جدا کرده و مقداري از داروهاي محلي به آن آغشته مي کنند. سپس بيمار را براي مدتي درون پوست قرار مي دهند. اگر بيمار مرد باشد، از گوسفند ماده استفاده مي شود و اگر بيمار زن باشد بالعکس. بعد از اينکه بيمار را از پوست خارج کردند، او را با خاکستر، سپس با آب و صابون حمام مي دهند و در گوشه اي از اتاق، به دور از چشم ديگران قرار مي نشانند. اگر بيمار قادر به حرف زدن نباشد اعتقاد بر اين است که روي زبان او بايد سکه ي طلا ي متعلق به دوران قديم قرار دهند. در اين ايام از بردن بيمار به دکتر و معالجه توسط دارو خودداري مي کنند. علائم اين بيماري عبارتند از:
1- دردهاي مزمن و طولاني پا و کمر که بهبود يافتني نيستند.
2- فلج شدن قسمتي يا تمام بدن.
3- ناتواني در تکلم.

داغ کردن

از اين روش براي مشکلات و بيماري هاي زير استفاده مي شود:
1- زن و مردي که صاحب فرزند نمي شوند يا فرزندانشان زنده نمي مانند.
2- داغ کردن کودکي که پس از تولد مکرراً بيمار مي شود.
3- زخم هاي عميق و مزمن در پا و دست و کمر .
اجراي اين روش مداوا که عموماً بر روي کودکان پنج تا ده ساله صورت مي گيرد، مراسم خاصي دارد از جمله اينکه عده اي از بستگان بيمار بايد حضور داشته باشند. ابتدا مريض را به جايي، دور از چشم کودکان خردسال مي برند و او را سرگرم مي کنند. وسايل استاد شامل يک داس با يک ميله ي آهني است که آن را براي چندين ساعت در آتش مي گذارند تا کاملاً داغ شود. سپس با يک دستمال سياه رنگ چشمان بيمار را مي بندند و چند نفر محکم او را مي گيرند. محل مورد نظر را از قبل به شکل دايره مشخص مي کنند و با گذاشتن ميله داغ در جاي مورد نظر کار پايان مي پذيرد. معمولاً در مورد کودکان، گردن و در مورد مردان يا زنان عقيم، کمرشان داغ مي شود.

« ميگرن» يا « نيم سري»:

روش مداواي « نيم سري» بدين صورت است که حکيم رگ مخصوص درد را که در هر طرف پيشاني قرارداد پيدا مي کند و در سه نوبت آن هم بعد از ظهر، به مقدار و شيوه اي خاص، فشار مي دهد تا بيمار بهبود يابد.

بيماري « زار» يا « باد جن» ( باد سرخ):

کشور ما همان گونه که از تنوع اقليمي چشم گيري برخوردار است، از لحاظ بافت اجتماعي و فرهنگي نيز تنوع زيادي دارد. يکي از پديده هاي فرهنگي و اجتماعي جوامع سنتي، برخي باورهاي خرافي و توهمات است. انسان ابتدايي آنچه را که نمي توانست درک کند و بفهمند، آن را مرموز يافته، به انواع جادو و طلسم و نظاير آن متوسل مي گرديد. در بخش هايي از منطقه ي جاسک، باورهايي از اين دست که ريشه در کشورهايي چون آفريقا و استراليا دارد، هنوز رواج دارد.
در سواحل خليج فارس به لحاظ بافت تاريخي، جغرافيايي و سياسي، به علت مجاورت با دريا و تردد مسافران و گروه هاي انساني از سرزمين هاي ديگر از جمله شبه قاره ي هند و آفريقا، از زمان هاي گذشته آداب و رسومي رواج يافته که با ساير نقاط کشور تفاوت هاي چشم گيري دارد.
از جمله اين آداب و رسوم، روش هايي است که براي درمان بيماري هاي عموماً روحي به کار مي برند. جزاير و سواحل جنوب کشور، شکارگاه مناسبي است براي جنون و آشفتگي هاي رواني، زندگي در جزاير محروم و خالي از سکنه به همراه ناکامي باعث گرديده است که مردمان اين خطه دور از يکديگر زندگي کنند و به قول معروف هر کدام سر در لاک خود داشته باشند. پيامد چنين انزوايي، نابساماني هاي رواني است که به « زار» يا « باد جن» ( باد سرخ) يکي از آن هاست. به کساني که دچار چنين تألمات فکري و روحي شوند « اهل هوا» گفته مي شود. آن ها کساني هستند که دچار اين باد مي شوند. به باور بسياري از مردمي منطقه هيچ کس را قدرت مقابله با اين بادها نيست و آدميزاد در مقابلش مطيع و راهي جز تسليم شدن را ندارد.
اين بادها همچون انسان، از خصلت هايي مثل مهرباني يا ظلم، کوري يا بينايي، مسلماني يا کفر برخوردارند و اگر کسي دچار اين بادهاي مرموز گردد، او را به نزد « باباي زار» يا « ماماي زار» مي برند تا طي مجالس و مراسم خاصي باد را از تن بيمار خارج کنند.
مراسم آيين زار نيز ديدني است و بيان کامل آن در اين مجال نمي گنجد. ناگفته نماند که زار انواعي دارد. بعضي مبتلايان به آن با زدن طبل و ساز و آواز و برخي ديگر با خواندن مولود بهبود مي يابند. مراسم زار درماني معمولاً در شب هاي چهارشنبه صورت مي گيرد. باباي زار شخص مبتلا را مدت هفت روز در حجاب و دور از چشم ديگران نگه مي دارد. در اين مدت بيمار نبايد سگ و مرغ را ببيند و همچنين اگر بيمار زن باشد نبايد چشم مرد به او بيفتد و اگر مرد باشد بالعکس. بابا و ماماي زار در اين هفت روز معجوني از گياهان خوشبوي مختلف همچون ريحان، زعفران، هل و جوز را در روغن مخصوص حل نموده و بر تن بيمار مي مالند و بعد از اتمام اين مدت، مجلس شروع مي شود.
براي اجراي مراسم بيمار را روي تشک خوابانده يا مي نشانند و دود « اسپند و کندرک» (9) را به وي بخور مي دهند. زنان يا مردان سياه چرده ي خوش صدا با زدن دهل هاي کوچک و بزرگ شروع به پاي کوبي مي کنند. با با يا ماماي زار با چوب خيزران بيمار را مي زند. قبل از شروع مراسم سفره هايي مي گسترانند که در آن انواع گياهان معطر و ميوه هايي چون کنار، خرما و خون گوسفند تازه سربريده وجود دارد که به بيمار مي خورانند. بعد از پاي کوبي، شخص بيمار شروع به حرکت سر مي نمايد و کم کم از حالت عادي خارج شده و از خود بي خود مي گردد. در هنگام شروع صحبت فقط باباي زار با جن مي تواند صحبت کند و باباي زار (از زبان بيمار) مي پرسد اهل کجاست، اسمش چيست و براي چه بيمار را اسير نموده است. زبان زار عربي، هندي يا سواحلي است. باباي زار از او مي پرسد که چه مي خواهد تا بيمار را رها سازد. زار تقاضايش را به زبان بيمار بيان مي کند و مثلاً مي گويد فلان انگشتر طلا يا پارچه ي ابريشمي را مي خواهم. به هر حال خواسته هايش را بيان مي کند. مراسم زار گاهي چندين شبانه روز به طول مي انجامد. شرکت کنندگان در اين مراسم در هنگام برگزاري مراسم نبايد بخندد و همچنين اگر فرد تازه واردي وارد اتاق برگزاري مراسم شود نبايد سلام کند چون زار به سوي او مي رود. اکثر مبتلايان به اين بيماري از طبقات محروم و فقيري هستند که وضع اقتصادي، اجتماعي نابساماني دارند، مانند فقرا، سياهان، ماهيگيران. بنابراين در مورد بيماري زار مي توان چنين نتيجه گيري کرد که اولاً دليل اصلي اين توهمات ريشه در فقر و ناتواني جسمي و روحي مردم دارد؛ ثانياً درمان اين بيماري که همان عدم تعادل رواني است، در دل مردم جا گرفته و جز با خوردن و ماليدن گياهان به بدن بيمار ميسر نمي گردد.

موسيقي محلي در جاسک

موسيقي در جنوب ايران از سابقه اي بسيار طولاني و کهن برخوردار است. ويژگي موسيقي محلي جاسک در حرکات ريتميک و نمايشي آن است. از آنجا که مهاجران آفريقايي در برخي از بنادر و جزاير جنوبي کشورمان زندگي مي کنند، ترانه هاي مردم اين ديار، متأثر از موسيقي بوميان آفريقايي نيز مي باشد. در جاسک هم مانند اکثر نقاط ايران، موسيقي با زندگي مردم همراه و عجين است. در دريا در مراسم شادي يا عزا و در همراهي با آيين هاي مختلف نقش چشمگيري دارد.
در گذشته تعداد خوانندگان و نوازندگان محلي بيش از امروز بوده و بيشتر در مراسم عروسي، ختنه سوري، مولودي خواني و... به اجراي نمايش نيز مي پرداختند. سياهان براي کاستن از غم ها و رنج هايشان، شب ها گرد هم جمع مي شدند و به رسم سرزمين اجداديشان، مي نواختند و مي خواندند. به مرور زمان اين موسيقي تحت تأثير محيط جديد، رنگ و بوي محلي به خود گرفت و به عنوان موسيقي سنتي مردم منطقه پديدار گشت.
سازمان هاي اوليه عبارت بودند از:
1- دهل: يکي از سازهاي ضربي موسيقي مردم منطقه است که شکل استوانه اي دارد و از پوست حيوانات در ساختن آن استفاده مي شود. در جشن هاي عروسي، ختنه سوري، رقص هاي محلي و مراسم تعزيه خواني از آن استفاده مي شود.
2- جفتي: يکي ديگر از سازهاي رايج در منطقه است که در آيين هاي و مراسم مختلف از آن استفاده مي شود.
3- قيچک: يکي از سازهاي اصيل و سنتي است که در نواحي بلوچ ترانه هاي محلي را با آن مي نوازند. اين ساز که در اصطلاح محلي « سو رود» ناميده مي شود از يک جعبه مجوف چوبي و چهار تا شش سيم ساخته مي شود و همانند کمانچه با کمان نواخته مي شود.

ترانه ها

آهنگ ها و ترانه هاي عاميانه ي مردم منطقه، ساده و بي تکلفند، براي بيان احساسات و عواطف به کار مي روند، و از گنجينه هاي ادبي کشورمان به شمار مي روند. يکي از مشهورترين ترانه هاي محلي، ترانه « چاکر» است.

نژاد، زبان و دين

نژاد

نخستين انسان هايي که در کرانه ها و جزاير استان هرمزگان ساکن شدند، مردماني محلي و وابسته به اين ديار بودند، که بر پايه تحقيقات مرم شناسان با انسان هاي شمال آفريقا و آسياي جنوب باختري همساني هايي دارند. دراويدي ها، مکارني ها، مهاجران سومري، ايلامي، نورديک، سامي بر آنان افزوده شدند. با سرازير شدن آريايي ها به فلات ايران و ورود آنان به منطقه ي جنوب، اين آميختگي و هم جوشي گسترده تر شد. (10)
بنابراين منطه ي جاسک، از گذشته هاي دور محل زيست اقوام مختلفي بوده که از ساير نقاط به اين منطقه مهاجرت کرده و به مرور زمان آميختگي هايي بين آن ها صورت گرفته است.
قوم بلوچ از همين اقوام آريايي جدا شده و پس از عبور از مناطق شمالي، به جنوب آمده اند. نزديکي زبان بلوچي به زبان پهلوي مؤيد اين تصوير است. با توجه به بررسي ها و مطالعات انجام گرفته توسط دانشمندان، آشکار گرديد که مشخصات نژادي بلوچان و آرياييان کاملاً شبيه و يکسان است. بلوچ ها داراي قامتي بلند و کشيده هستند که طول آن به 160 تا 190 سانتي متر مي رسد. همچنين سر و صورت پهن با موهاي بسيار، جمجمه ي بزرگ به اندازه 80 تا 81 سانتي متر، بيني کشيده و چشماني درشت از مشخصات فيزيکي آنان است.(11)

زبان

بيشتر مردم منطقه با گويش بلوچي سخن مي گويند و به دليل پيوندي که بين مردم منطقه با نقاط عرب نشين کرانه هاي جنوبي خليج فارس و شبه جزيره ي عربستان، پاکستان و هندوستان، کرانه هاي آفريقا و خاور دور وجود داشته، واژگان عربي، هندي، زنگباري، حبشي، انگليسي، هندي، پرتغالي نيز در لهجه ي ساکنان اين منطقه به چشم مي خورد. گويش بلوچي با زبان پهلوي اشکاني و پهلوي اوايل ساساني نزديک است. اين زبان از نظر دانشمندان زبان شناس و شناختن ريشه ي بسياري از واژگان و پيشينه ي برخي از اصطلاحات رايج در زبان فارسي از منابع مهم و غني به شمار مي رود. البته در کنار گويش بلوچي، گويش بندري نيز در منطقه ي جاسک متداول است.
دين مردم منطقه جاسک اسلام و مذهبشان حنفي، شافعي و شيعه ي جعفري است. البته مهاجراني از ساير اديان و مذاهب هم در منطقه وجود دارند.

پوشاک مردم جاسک

در گذشته، مردم اين منطقه، متناسب با شرايط اقليمي و آب و هوايي لباس مي پوشيدند. لباس مردان عبارت بود از: شلوار گشاد و قباي بلندي که تا زير زانوها مي رسيد و از سمت چپ و راست، داراي چاکي بود که فعاليت و راه رفتن را تسهيل مي کرد. زنان نيز دامن هاي بلند گشاد چين دار و پيراهن کوتاه مي پوشيدند. پوشش سر زنان عبارت بود از: پارچه هاي توري نازک سياه که هم خنک بود و هم موي سر را مي پوشاند. چادر زنان نيز چادر نازک گل دار بود. از چادر سياه بلند فقط براي مجالس استفاده مي کردند. دو نوع اصلي کفش هاي مردانه عبارت بودند از: « ملکي» و « ارزه» که در خود منطقه ساخته مي شد. بقاياي اين نوع پوشش هنوز در بعضي مناطق روستايي به چشم مي خورد. اما تحت تأثير ديگر مناطق ايران و کشورهاي عربي، امروزه پوشش مردم دگرگون شده است. در حال حاضر مردان و پسران پيراهن و شلوار و کفش پوشند. زنان نيز در ادارات و مجالس رسمي و مسافرت، مانتو و شلوار و روسري و چادر مي پوشند و پوشش هاي محلي فقط در محيط خانه و شهر و روستاها رواج دارد.

زيورآلات

مردان تقريباً از هيچ گونه زيورآلاتي استفاده نمي کنند. بعضي ها فقط انگشتري نقره در انگشت دارند زيرا معتقدند که از سنت هاي اسلامي است. زنان نيز در مواقع عادي فقط انگشتري و گوشواره و النگو دارند. اما در مجالس و عروسي ها زيورآلات بيشتري مي پوشند. امروزه بسياري از زيورآلاتي که در گذشته موسوم بوده ديگر رواج ندارد. مهم ترين زيورآلات زنانه به شرح زير است:

تي ته (tita)

زنيتي پهن و مدور از طلا است که به وسيله ي رشته اي از نخ يا زنجيره ي از طلا در بالاي پيشاني آويزان مي شود. امروزه از اين زينت فقط در آرايش عروس استفاده مي شود.

تلي زلف (tizolf)

گيره ي نقره يا طلا که در انتهاي گيسو آويزان مي شود.
دم بشکي (dom boski)
گيره اي از طلا يا نقره يا اجناسي ديگر مانند پلاستيک که موي سر را از پشت به وسيله ي آن مي بندند.

پتري (patri)

زينتي از طلا که کوچک و دايره شکل است و در يک طرف بيني قرار مي گيرد. البته، بيني بايد سوراخ باشد تا به وسيله ي سوزن ريزي که به آن چسبانده شده به بيني متصل شود. زنان جوان از اين زينت استفاده نمي کنند. اين وسيله ي تزييني مربوط به گذشته است و زنان ميان سال در روستاها هنوز آن را به کار مي برند.

مرسيه (morseya)

نواري پهن تقريباً به اندازه ي دو انگشت که بر روي آن به وسيله ي قطعات طلا و دانه هاي قيمتي پوشانده شده و به دور گردن بسته مي شود. از اين زينت براي آرايش عروس استفاده مي شود.

سينه ريز (sinariz)

قطعات طلاست که با حلقه هاي کوچک طلا به هم متصل هستند و روي سينه با آن پوشانده مي شود. زنجيري به آن متصل است که دور گردن آويخته مي شود.

بند (bend)

زينتي پهن و مدور از طلا است که روي آن نگين هاي رنگي يا جواهر نصب شده و با نخ يا زنجير بلند طلا که از وسط سکه هاي اشرفي و مهره هاي طلايي گذرانده شده است به گردن آويزان مي شود و تا زير سينه مي رسد. اين زينت نيز براي تزيين عروس استفاده مي شود.

بهبون (behbon)

همان النگو است. معمولاً چهار يا شش النگو در هر دست قرار مي گيرد و از طلا است.

چمبر (combor)

النگوي قبه دار بزرگ و پهن که تنها يک عدد است.

انگشتر

در هر يک از دست ها دو يا چند انگشتر قرار مي گيرد.

ميل پا (mile pa)

ميله اي است معمولاً نقره و گاهي طلا که تقريباً سنگين مي باشد و به دور ساق پا قرار مي گيرد. اين زينت نيز در حال متروک شدن است.

باورها

در ميان مردم جاسک نيز مانند بسياري از مناطق ديگر باورهايي به درست يا غلط رواج دارد که البته رو به فراموشي است، اما هنوز در ميان مردم رواج دارد. بسياري از اين باورها در مناطق ديگر نيز زبانزد مردم است و هنوز از زبان کهنسالان شنيده مي شود. ثبت اين باورها از منظر تاريخ فرهگي و مطالعات مردم شناختي امري لازم و حائز اهميت و در نوع خود جالب هستند. برخي از باورهاي مردم جاسک به قرار زيرند:
- اگر شخصي هنگام خروج از خانه گربه ي سياهي ببيند، به خانه باز مي گردد زيرا بر اين باور است که روز خوب و موفقي نخواهد داشت.
- اگر هنگام خروج از منزل با شخصي يک چشمي مواجه شوند، آن را بديمن مي دانند.
- روز سه شنبه و چهارشنبه ناخن نمي گيرند زيرا معتقدند که تهمت زده مي شوند.
- روز شنبه لباس مرد را نمي شويند و مي گويند فقر مي آورد.
- ريختن ناخن پا در خانه هنگام کوتاه کردن آن را موجب فقر و دربه دري مي دانند.
- شب چهارشنبه گربه را نمي زنند زيرا بر اين باورند که جن ها خود را به شکل گربه در مي آورند.
- اگر زائو داشته باشند به هنگام شب، سفيدي مانند آرد و تخم مرغ و شکر از خانه خارج نمي کنند.
- روز شنبه به ديدن مريض يا براي تسليت نمي روند و مي گويند برگشت دارد.
- روز دوشنبه براي تسليت ( پرسه) نمي روند و مي گويند براي خودمان بد است.
- روز سه شنبه لباس نمي برند و مي گويند اگر لباس در اين روز ببريم مي سوزد.
- روز شنبه را براي لباس دوختن و برش دادن خوش يمن مي دانند.
- صبح جمعه در خانه را آب و جارو مي کنند و بخور مي سوزانند؛ چون روز جمعه را عيد پيامبر (ص) مي دانند.
- مراسم عقد را براي دو زوج در يک زمان واحد انجام نمي دهند زيرا معتقدند آن ها « بسته اي» مي شوند و بچه دار نخواهند شد ( سبعه).
- وقتي که گشته ( بخور) درست مي کنند اگر کسي وارد شود و سلام کند خراب مي شود.
- اگر بلبل بالاي خانه چه چه بزند، مي گويند ميهمان مي آيد.
- اگر دو مرغ کنار هم سر بر زمين بگذارند و بخوابند، مي گويند ميهمان مي آيد.
- اگر مرغ از خارج حياط به داخل بيايد و خود را تکان دهد و خاک از او بريزد مي گويند مرغ بار انداخته و مسافر مي آيد.
- اگر مرغ صداي خروس بيرون بياورد، آن مرغ را نحس دانسته سرش را مي برند.
- مي گويند مرد نبايد از بين دو زن رد شود، چون کارش گره مي خورد.
- درخت نخل را مبارک مي دانند و مي گويند تا ريشه اش زنده است ذکر خدا مي کند و به جان صاحبش که او را کاشته دعاي خير مي کند.
- اگر ظرف آب به روي زمين بريزد و آب صدا کند مي گويند: آب سلام کرده و ميهمان مي آيد.
- اگر کف دست راست بخارد مي گويند پول به دستت مي رسد.
- اگر کف دست چپ بخارد مي گويند پول از دستت مي رود.
- اگر کسي روز شنبه تا چهارشنبه دفن شود يک تکه از چوب تر نخل در قبر او مي گذارند و مي گويند اين جفت اوست تا ديگر کسي را نبرد ( ديگري از دنيا نرود).
- اگر کسي شب از ير درخت بي خار رد شود، مذرت ( جن زده) مي شود.
- مي گويند قيچي را بيخود باز و بسته نکيند چون دعوا مي شود.
- مي گويند موقع نشست روي صندلي پاي خود را تکان ندهيد چون دعوا مي شود.
- چهارشنبه آخر ماه صفر براي رفع بيماري و چشم زخم به دريا مي روند.
- وقتي پاي دو نفر به هم مي خورد، بايد با هم دست بدهند و الا دعوا مي کنند.
- کسي که عقد کرده نبايد به عروسي ديگري برود زيرا باردار نمي شود.
- دهان بعضي از چيزها مانند فلاکس، آفتابه، قوري، دمپايي و غيره نبايد به طرف کسي باشد زيرا با او دعوا مي کنند.
- کليد را نبايد تکان داد زيرا دعوا مي شود.
- دو دمپايي اگر پشت سر هم قرار بگيرد، صاحبش به سفر مي رود.
- اگر چشم راست کسي بزند ميهمان مي آيد.
- کودک را با جارو تنبيه نکنيد زيرا دزد مي شود.
- اگر کودک خردسالي خانه را جارو کند نشانه ي آن است که مهمان مي آيد.
- دختر نبايد کلاه بپوشد زيرا اجناس گران مي شود.
- کسي را که در حال رفتن است از پشت سر صدا نزنيد زيرا در کارش موفق نخواهد شد.
- اگر لباس نوزادي را ببرند، کودک مريض مي شود يا از دنيا مي رود.
- وقتي بلبل آواز بخواند، نشان اين است که خبر خوب آورده است.
- زوزه ي روباه به هر طرف باشد از همان طرف خبر مرگ خواهد آمد.
- اگر دو زوج در يک روز ازدواج کنند و از سوي يکي از آن ها براي زوج ديگر غذا يا خوراکي يا هر هديه ي ديگري داده شود، زوج ديگر نيز بايد متقابلاً اين کار را انجام دهد و الا مي گويند بچه دار نخواهند شد.
- زن حامله نبايد حلوا و گوشتي را که از خانه ي زائويي ديگر آورده شده، بخورند، چون نوزادش ناقص الخلقه خواهد شد.
- تفاله ي چاي را نبايد در خانه ريخت چون باعث درگيري زن و شوهر مي شود.
- کنار در اتاق نشستن باعث مقروض شدن خانواده مي شود.
- جارو کردن در شب بدبختي مي آورد.
- زني که حامله است و غذاي مورد علاقه اش به او نرسد چشم نوزادش چپ و کج مي شود.
- سکسکه نشانه ي ان است که پشت سرش غيبت مي کنند و يا اسم او را بر زبان مي آورند.
- دم پايي اگر روي هم قرار گيرد صاحبش به زودي به مسافرت خواهد رفت.
- نگاه کردن در آينه هنگام شب بد يمن است.
کتابنامه :
1- ابن بطوطه، شمس الدين ابن عبدالله محمد بن عبدالله اللواتي الطنجي: سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه ي محمد علي موحد، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359.
2- افشار سيستاني، ايرج: مقدمه اي بر شناخت ايل ها، چادرنشينان و طوايف عشايري ايران، جلد دوم، تهران: موسسه ي آموزش و انتشاراتي نسل دانش، چاپ دوم، 1368.
3- افشار سيستاني، ايرج: نگاهي به بوشهر ( مجموعه اي از اوضاع تاريخي، جغرافيايي، اجتماعي و اقتصادي استان بوشهر)، تهران: نسل دانش، جلد دوم، 1369.
4- تحقيقات ميداني نگارنده.

پي نوشت :

1- کارشناس ارشد علوم سياسي و مدرس دانشگاه آزاد اسلامي واحد بندر جاسک.
2- ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه ي دکتر محمد علي موحد، تهران: بنگاه ترجمه و نشر، 1359.
3- Karag.
4- Portavi.
5- Kochki.
6- « Kelle» سايباني که با چوب درخت خرما درست مي شود.
7- « کر»: صداي همخواني زنان در آيين ها و مراسم مختلف.
8- « break» نام گوسفندي که در روز عيد قربان، قرباني مي کنند.
9- « eapand»، « اسپند»، « اسفند»: برگ خشک شده ي درختچه اي به نام « اسفند» که در مراسم محلي آن را دود مي سوزانند. «konderek» « کندرک»: شيره ي درختي که از آفريقا وارد مي شود و آن را در آتش دود مي دهند و معمولاً در مراسم زار استفاده مي شود.
10- اقشار سيستاني، ايرج: نگاهي به بوشهر ( مجموعه اي از اوضاع تاريخي، جغرافيايي، اجتماعي و اقتصادي استان بوشهر) تهران: نسل دانش، جلد دوم، 1369، ص 631.
11- افشار سيستاني، ايرج: مقدمه اي بر شناخت ايل ها، چادرنشينان و طوايف عشايري ايران، جلد دوم، تهران: موسسه ي آموزشي و انتشاراتي نسل دانش، 1368، ص 953.

منبع مقاله :
خيرانديش و تبريزنيا، عبدالرسول و مجتبي؛ (1391)، پژوهشنامه خليج فارس، تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی