نسل بازمانده از عُمَر اَطرَف ( فرزند امام علي (ع) )
 نسل بازمانده از عُمَر اَطرَف ( فرزند امام علي (ع) )

 

نويسنده: سيد علي شهرستاني
مترجم: سيد هادي حسيني



 

نسل عُمَر اَطرَف ( فرزند امام علي (عليه السّلام) ) از طريق پسرش « محمد » ادامه يافت که داراي چهار فرزند شد:

1. عبدالله

که فرزندانش عبارت اند از: احمد، محمد، عيسي، يحيي.
عبدالرحمن و حمزه، فرزند « احمد » اند و قاسم و صالح و علي و عُمَر و جعفر، فرزند « محمد » مي باشند؛ احمد، فرزند « عيسي » است و محمد و حسن، فرزند « يحيي ».
در نسل اين چهار برادر ( که فرزندان عبدالله بن محمد بن عُمَر اَطرَف اند ) تا زمان ابن عنبه ( م 828 هـ ) نگارنده، به شخصي که به نام خلفاي سه گانه باشد دست نيافت مگر دو تن به نام هاي « عُمَر منجوران » و « عُمَر » ( موضح النسابه ).
اين دو اسم، نسبت به اسامي بسياري در ميان طالبيان ( که نام هاي ديگر دارند ) چيزي به حساب نمي آيد و وجود يک يا دو اسم، در ميان نام هاي آنان، پيوند محبت آميز ميان امام علي (عليه السّلام) و عُمَر را اثبات نمي کند، بلکه اشاره است به اينکه تسميه به نام خلفاي سه گانه تا زمان فتواي مفتي دربار سلجوقي و ابن تيميه، رواج داشت.
رواج اين اسامي تا آن دوران، برخلاف ادعاي ابن تيميه و مفتي درباره سلجوقي است که شيعه را متهم مي سازند که فرزندانشان را ابوبکر و عُمَر و عثمان نمي نامند؛ و نيز برخلاف افترايي است که به شيعه بسته اند و گفته اند که آنان براي لعن بر خلفا فرزندانشان را به نام آنها مي نامند و سخن معاويه را رد مي کند که يم گويد علي ( و پيروان او ) اولادشان را به اسامي خلفا مي نامند تا هنگامي که ناچار شدند براي آنان طلب رحمت کنند، معذور باشند؛ چرا که در اين امر آمرزش، فرزندانشان را مدنظر قرار مي دهند ( و ديگر تهمت ها ).
نام گذاري يک يا دو يا سه شخص به « عُمَر » در سلسله اي که سرآغازش اين اسم مي باشد، معنا و مقصود خاصي را نمي رساند، بلکه تأکيدي است بر اينکه شيعه با اين اسامي از آن نظر که اسم اند، مخالفت نمي ورزيد و براي هويت يافتن به نامي، کسي را به قتل نمي رساند ( چنان که ديگران اين کار را مي کردند ) بلکه شرايطي که پياپي پديد آمد، به تدريج آنان را به ترک نام گذاري به اسامي خلفاي سه گانه برانگيخت.

2. عبيدالله

که فرزند دوم محمد بن عُمَر به شمار مي آيد و سيزده فرزند داشت، سه تن از آنها دختر بودند و پسرانش عبارت اند از: محمداکبر، محمد اصغر، عباس، عباس اصغر، الياس، يحيي، حسن، جسين، عيسي، علي.
ادامه ي نسلِ عبيدالله، در « علي طبيب » منحصر است که داراي چهار فرزند شد: ابراهيم، احمد، حسن، عبيدالله.
صاحب عمدة الطالب در ميان فرزندانِ عبيدالله، کسي را نام نمي برد که اسمش عُمَر يا ابوبکر يا عثمان باشد، ليکن صاحب المجدي يکي از فرزندان علي طبيب را ذکر مي کند که نامش « عُمَر » بود. (1)

3. عُمَر

وي فرزند سوم محمد بن عُمَر اَطرَف است که نسل وي را ادامه داد. دو فرزندي وي « اسماعيل » و « ابراهيم » نام دارند.
صاحب عمدة الطالب در نسل اين دو فرزند، کسي را که به نام خلفاي سه گانه باشد نمي آورد، ليکن صاحب المجدي مي نگارد:
از فرزندانِ اسماعيل است عُمَر بن اسماعيل بن عُمَر بن محمد بن عُمَر اَطرَف، وي دوست منصور بود، نسلي بر جاي گذاشت ولي ديري نپاييد [ و از ميان رفت ] (2).
نيز مي نويسد:
از ابراهيم بن عُمَر بن محمد بن عُمَر اَطرَف، 6 فرزند به دنيا آمد: محمد، محمد اصغر، علي، عُمَر، فاطمه، خديجه.
در اين ميان، نسل او تنها از طريق « علي » ادامه يافت (3).
نگارنده، بر اين سخن صاحب المجدي در عمدة الطالب ( و ديگر منابع ) دست نيافت.

4. جعفر

که به « اَبلَه » مشهور است و به فرزندانش « بنو ابله » گويند.
نگارنده، در عمدة الطالب در ميان فرزندان جعفر بن محمد بن عُمَر اَطرَف، به کسي دست نيافت که به اسم يکي از خلفاي سه گانه باشد، ليکن صاحب المجدي مي گويد:
از جعفر بن محمد بن عُمَر بن علي ( که به « اَبلَه » معروف است و مادرش مخزوميه ي جليله بود ) فرزنداني به دنيا آمد: 6 دختر و سه پسر... پسرانش عبارت اند از: محمد، حسين، حسن، عُمَر، که به « اَبلَه » لقب يافت (4).
وجود اسم « عُمَر » در ستوني که در رأس آن « عُمَر اَطرَف » ( فرزند امام علي (عليه السّلام) ) مي باشد، بر عُمَر بن خطاب حمل نمي شود؛ زيرا ظاهر سياق، نشان مي دهد که آنان اين اسم را به جهت احياي نام جدشان ( عُمَر اَطرَف ) مي گذاشتند؛ چرا که رسم عرب بر اين است که نوه ها را به اسم اجداد مي نامند.

احتمال ديگر

احتمال ديگر در اينجا- اگر نگوييم تحريف- وجود تصحيف در بعضي از اسامي علويان است.
مي دانيم که کتابت زبان عربي مراحلي را پشت سر نهاد و به تدريج کامل شد و به صورت کنوني رسيد. در آغاز، زبان عربي نقطه دار يا داراي شکل هاي گوناگوني نبود.
گفته اند: نخستين کسي که حروف قرآن را نقطه گذاشت « يحيي بن يعُمَر » يا « نصر بن عاصم » يا « اَبو الأسود دؤلي » بود، سپس ابو الأسود، نقطه هاي رنگارنگي را براي اعراب کلمات ( ضم، نصب، جر ) به کار گرفت.
و گفته اند: اِعجام، يعني [ نقطه گذاري و ] تمايز حروف همانند و نزديک به هم ( مانند: « ب، ت، ث » و « ص، ض » و « ط، ظ » و « ع، غ » ) در امارتِ حجاج بن يوسف ثقفي پديد آمد.
اقوال ديگري نيز هست که نيازي به ذکر آنها نيست و نگارنده، قصد ندارد در اين زمينه سخن را به درازا کشد. مهم اين است که عرب، زبان نوشتاري اش را تغيير داد و کامل ساخت. آنان، اصولي را در اعراب و بناي واژه ها رسم کردند و کتاب هايي را در نقطه گذاري و حرکات، حروف سازگار با هم و حروف مختلف ( و حروفي که در کنيه ها و اسم ها و نَسب ها- در حروف و حرکات- مشابه يک ديگر بودند ) نگاشتند؛ زيرا بسياري از نام هاي عربي، در رسم و خط، متشابه اند.
حتي گفته اند: عرب بيابان نشيني مي خواند: « لله ميزاب السَّماوات و الأرض » ( ناودان آسمان ها و زمين، از آنِ خداست ) از او سؤال شد: ميزاب [ آسمان ها و زمين ] چيست؟ گفت: همين باراني که مي بيني! (5)
اين سخن اعرابي، تصحيف اين آيه است که خداي متعال مي فرمايد: ( وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ )؛ (6) ميراث آسمان ها و زمين، براي خداست.
در کتاب هاي قرائت آمده است که بعضي از غرض ورزان، آيه ( الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ )؛ (7) ( سگ هاي شکاري و آموزش ديده ) را اين گونه مي خواندند: « الْخوَارِج مُكَلِّبِينَ »؛ (8) ( خارجي هاي دست آموز ).
بنابراين، تصحيف در قرآن و ديگر جاها، ممکن است و امر بعيدي به شمار نمي رود؛ چرا که واژه هاي زبان عربي- در عرصه ي نام ها- نزديک به هم اند.
پس دور از ذهن به نظر نمي رسد که بعضي از علويان که « عُمَر » ناميده شده اند، اسمشان « عَمرو » باشد ( و به عکس ) و اين، به جهت تقارب کتابت ميان آن دو است؛ صورت نخست نوشتن « عُمَر » شبيه کتابت « عَمر » مي باشد.
عيني در عمدة القارئ مي نويسد:
در ميان صحابه کسي که نامش عُمَر بن خطاب باشد، جز او نبود. در حالي که در ميان صحابه 23 نفر ( بنا بر اختلافي که در بعضي از آنها هست ) « عُمَر » وجود داشت و بسا نام آنها به « عَمرو » ( با زيادت واوي در آخر ) اشتباه مي شد، آنان بيش از 224 تن ( با اختلافي که در بعضي از آنهاست ) به شمار مي آمدند (9).
اگر نظري گذرا بر اسامي شهداي کربلا و قاتلانِ آنها، در زيارتِ ناحيه مقدسه و زيارت رجبيه ( در مصادر حديثي ) بيفکنيم، عبارت ها را مختلف مي يابيم:
• عَمرو بن خالد ــــ عُمَر بن خالد.
• عَمرو بن قَرظَه ــــ عُمَر بن قرظه ( قرطه ).
• عَمرو بن ضُبيَعه ضُبَعي ــــ عُمَر بن ضُبَيعَة.
• عَمرو بن اُحدوث حَضرمي ــــ عُمَر بن اُحدوث حَضرمي.
• عَمرو بن صَبيح صَيداوي ــــ عُمَر بن صَبيِح صَيداوي.
• عبدالله بن عُمَير کلبي ــــ عبدالله بن عُمَر کلبي.
• عِمران بن کَعب اَنصاري ــــ عُمَر بن کعب انصاري (10).
امثال اين نام ها، به امکان وقوع تصحيف در چنين نام هايي اشاره دارد. گاه شخصي از علويان که به « عُمَر » شهرت داشت، نامش « عَمرو » بود و بسا در شرايط طبيعي و آرام، نام « عَمرو » بر اسمِ « عُمَر » به جهت نکاتِ زير، نزد آنها، رجحان مي يافت:

اول:

در بيشتر متوني که درباره ي « عَمرو بن حسن بن علي » هست، نام وي « عَمرو » مي باشد ( نه « عُمَر » ) امويان، عَمرو بن حسن را تصحيف کردند و سپس ابراز داشتند که امام حسن (عليه السّلام) فرزندي به نام « عُمَر » داشت، در حالي که اين امر، ثابت نشده است.

دوم:

نام جد اعلاي طالبيان « عَمرو العلي » بود. همين امر، رجحان زيادت وجود اسم « عَمرو » را بيش از « عُمَر » نزد آنان مي نماياند.

سوم:

نام « عَمرو » در ميان عرب از نام « عُمَر » شايع تر بود، به همين جهت، نام گذاري طالبيان فرزندانشان را به اسم « عَمرو » فزون تر از « عُمَر » است.
با وجود اين، ما نمي خواهيم وجود اسم « عُمَر » را در سلسله اي که در رأس آن « عُمَر اَطرَف » قرار دارد، نفي کنيم. قصدمان اين است که ترجيح وجود اسم « عَمرو » را بر « عُمَر » در موارد ديگر، بيان داريم.

پي نوشت ها :

1- بنگريد به: المجدي: 459.
2- همان، ص 451.
3- همان، ص 453.
4- همان، ص 454-455.
5- فهرست ابن النديم: 216، تحقيق: رضا تجدد.
6- سوره آل عُمَران (3) آيه 180.
7- سوره مائده (5) آيه 4.
8- بنگريد به، اخبار المصحفين ( عسکري ): 56؛ ميزان الإعتدال 50:5؛ اخبار الحمقي و المغفلين: 72.
9- عمدة القاري 18:1.
10- بنگريد به، بحار الأنوار 65:45- 73.

منبع مقاله :
شهرستاني، سيدعلي؛ (1390)، نام خلفا بر فرزندان امامان (عليهم السّلام) ( بن مايه ها، پيراهه ها )، ترجمه: سيد هادي حسيني، قم: انتشارات دليل ما، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی