تفسير مقاتل بن سليمان و جايگاه آن
 تفسير مقاتل بن سليمان و جايگاه آن

 

نويسنده: دکتر علي اکبر شايسته نژاد (1)





 

چکيده

تفسير مقاتل بن سليمان، يکي از اولين تفاسير ترتيبي و مختصر نوشته شده در قرن دوم هجري و آميزه اي از تفسير لغوي، نقلي، عقلي و اجتهادي است. جنبه ي لغوي اين تفسير از اهميت بيشتري برخوردار است.
درباره ي مذهب مقاتل اختلاف نظر وجود دارد و شخصيت رجالي او توثيق نشده است. ولي علماي اهل سنت براي تفسير و اهميت او اهميت فراواني قائل شده اند. برخي علماي شيعه نيز از آن نقل کرده اند. برجستگي هاي اين تفسير عبارتند از: اختصار، عدم نقل قول هاي متفاوت، عدم بيان ثواب قرائت سور و توجه کافي به مفردات. همچنين خدشه دار کردن عصمت پيامبران، سردرگمي در مسئله ي امامت، ادعاي حضور جسماني خداوند در قيامت و... از ضعف هاي آن است.
روش اين پژوهش توصيفي، جمع آوري اطلاعات بر اساس تحليل محتوا است.

طرح مسئله

شناخت يکي از اولين تفاسير قرآن، در دريافت معاني دقيق آيات و اهتمام مسلمانان براي فهم و آموزش اين کتاب عزيز نقش مهمي دارد. در صورتي که مفسر تحت تأثير شرايط زمانه، نحله هاي مذهبي، سياسي و اهل تطميع، سازش و مسامحه نباشد، نزديکي او به آبشخور وحي و عصر صحابه و تابعين، مي تواند چشم انداز لطيفي از رويکرد تفسير زلال را به روي محقق بگشايد.
از طرف ديگر در قرون اوليه، مفاهيم قرآن دستخوش تطور نشده و هنوز افکار و انديشه هاي بيگانه در آن نفوذ نکرده و آموزه هاي مکتب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السّلام) شفاف و زلال تر در دسترس محقق قرار مي گرفت.
هم زمان بودن مقاتل بن سليمان با امام باقر (عليه السّلام) و امام صادق (عليه السّلام) مي توانست نقش مهمي در تدوين تفسيري دقيق و اثرگذار ايفا کند.

نوآوري مقاله نسبت به تحقيق شحاته

1. شحاته از نگاه يک نويسنده ي اهل سنت به بررسي تفسير مقاتل پرداخته است و معتقد است که مقاتل شيعه ي زيدي بوده و اين امر موجب شده تا سبب نزول برخي آيات که عبارت آن عام است را به علي (عليه السّلام) تخصيص دهد. ( شحاته، 1423ق، ج5، ص 246 ). وي مي نويسد: مقاتل در سبب نزول آيه ي برائت نوشته است که علي (عليه السّلام) به دستور پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اين مأموريت را از ابوبکر گرفت. آن گاه پس از نقل چند روايت از ابن کثير، از بخاري نقل مي کند که علي و ابوبکر، به اتفاق اين مأموريت را انجام داده اند. ( شحاته، 1423ق، ج5، ص 250 )
اما نويسنده ي مقاله، بررسي تفسير مقاتل را با انگيزه ي استخراج آموزه هاي لطيف مکتب علوي آغاز کرد؛ ولي متن تفسير نشان داد که مقاتل از نويسندگان اهل سنت است و از شرايط حضور در دوران امام صادق (عليه السّلام) و امام باقر (عليه السّلام)، بهره ي مناسب را نبرده است.
2. شحاته پس از بررسي تاريخ تفسير از عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تا دوران صحابه، به بررسي زندگي مقاتل بن سليمان، عقائد، افکار و انديشه هاي او پرداخته و در رابطه با تفسير، به علوم قرآني و مباحثي چون ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، فواتح سور و... پرداخته و در بررسي واژه ها، شواهدي از کتاب اشباه و نظائر وي ذکر کرده است. ( رک. شحاته، 1423 ق، ج5، صص 69-17 ) تحقيق ايشان در حد يک کتاب است.
اما نويسنده بر متن تفسير تکيه دارد و در حد يک مقاله به تحليل محتواي آن پرداخته است.

پيشينه

تاريخ التراث العربي در يک بررسي نسبتاً طولاني با نقل عباراتي از تفسير مقاتل، نوشته است: ابوصالح [ يکي از ناقلان تفسير مقاتل ] در برخي موارد، روايات ديگري را بر متن تفسير مقاتل افزوده است... تفسير وي چندان مورد اعتبار نبوده؛ زيرا عنان کلام را به دست خيال پردازي سپرده، و هر کجا کاستي داشته از منقولات اسرائيلي عاريت گرفته است. ( رک. فؤاد سزگين، 1412ق، ج1، ص 65 ) (2) گرچه وجود برخي از اسرائيليات را در تفسير مقاتل نمي توان انکار کرد، ولي نکات بِکر، نوآوري و جايگاه عقل در اين تفسير بسيار شفاف و قابل اعتناست.
کلود ژيليو در مقاله ي « مقاتل: مفسّر بزرگ، محدّث و متکلم مطرود »، با بررسي اسناد تفسير مقاتل و رفع برخي از اتهامات، وثاقت تفسير را تأييد کرده است. البته يادآور شده است که محدثان، شخصيت رجالي وي را توثيق نکرده اند. ( تهامي، 1381، ش 76، صص 152-84 )
شحاته در بررسي روش تفسيري مقاتل، مطالبي درباره ي اسباب نزول، نسخ، محکم و متشابه، فواتح سور، اسرائيليات، تشيع مقاتل، آيات مکي و مدني و کيفيت نزول قرآن، منطبق با نظر عامه بيان کرده است، و مخصوصاً در آيات ولايت، تعصب خاصي ابراز کرده است. مثلاً در جريان اعلام برائت و امثال آن نوشته است: مقاتل روايات با سند ضعيف و بي سند را که سبب نزول برخي آيات را به علي و خاندان او اختصاص مي دهد، بر ديگر روايات ترجيح مي دهند. ( رک. شايسته نژاد، 1387، ش 9، ص 27 )
برخي معتقدند تفسير مقاتل، تفسيري اجتهادي است. ( هاشمي، 1380، ش 75، ص 28 ). با توجه به اين که تفاسيري که قبل از تفسير مقاتل نگاشته شده، فقط به نقل احاديث پرداخته اند، سخني به جا و صحيح است؛ زيرا مقاتل با اجتهاد خويش، تفسيري مناسب براي هر آيه برگزيده است و استنباط نهايي خويش را بدون نقل و نقد نظرات ديگران به خواننده عرضه کرده است. او در تفسير لغوي، صاحب سبک و ابتکار است و تفسير او راهگشاي مناسبي در شرح واژه ها، مفردات قرآني، وجوه معنايي است و نخستين گام در تفسير عقلي به شمار مي رود.

1. شخصيت مقاتل بن سليمان

1-1. تولد و وفات

مُقاتِل بن سليمان بن بشير اُزدي خراساني مروزي، از مفسران و محدثان قرن دوم، کنيه ي او ابوالحسن است. همه ي نويسندگان در تاريخ وفات او به سال 150 هـ ق. در بصره اتفاق نظر دارند. ( ابن عدي، 1409 ق.، ج5، ص 354؛ زرکلي، بي تا، ج7، ص 281؛ ذهبي، 1382ق.، ج4، ص 175 ) محل تولد او بلخ است. او در مرو تحصيل علم کرد. پس از مدتي طولاني تدريس در خراسان، به بصره و سپس به بغداد رفت و در آنجا به روايت حديث پرداخت. و در سال 150 هـ. ق در بصره درگذشت. تاريخ ولادت او به درستي، روشن نيست. از شواهد و قرائن مي توان دريافت که تولد او حدود سال هاي 80-70 بوده است. ( مزي، 1406ق.، ج28، ص 439؛ عسقلاني، 1404ق.، ج10، ص 252 )

2-1. مذهب

در مذهب او اختلاف نظر وجود دارد؛ برخي او را متمايل به شيعه ي امامي دانسته اند، و جمعي او را شيعه ي زيدي خوانده اند. ( طوسي، 1415ق، ص 290؛ ابن نديم، بي تا، ص 36؛ آقابزرگ تهراني، بي تا، ج4، ص 224 )؛ قاموس الرجال وي را پيرو مذهب « بَتريه » (3) دانسته است. ( تستري، بي تا، ج10، ص 223 )، در متن تفسير مقاتل شواهدي بر اين که او از اهل سنت است، وجود دارد. از آن جمله، پس از تفسير سوره ي حمد، نوشته است: « إذا قرأ أحدکم هذه السورة فبلغ خاتمتها، فقال: وَ لا الضَّالِّينَ فليقل آمين فإن الملائکة تؤمن فإن وافق تأمين الناس غفر للقوم ما تقدم من ذنوبهم » ( مقاتل، 1423ق، ج1، ص 37 ). در حالي که ذکر آمين، پس از قرائت سوره ي حمد از نظر شيعه مبطل نماز است. (4) معرفت، مقاتل را از مفسرين شيعه دانسته است؛ ولي در نقل تفسير سوره ي حمد، قسمت اخير را ذکر نکرده است. ( معرفت، 1380، ج2، صص 160-148 )
علاوه بر آن، مقاتل، بارها در تفسير خود از عمر و ابابکر، به شيوه ي اهل سنت تکريم کرده است. ( مقاتل، 1423ق، ج1، ص 90 )، شيوه ي يادکرد او از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، امام علي (عليه السّلام)، ابوبکر، عمر و عثمان و... نيز بر اين حقيقت تأکيد دارد. محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، علي (رضي الله عنه)، عمر بن الخطاب (رضي الله عنه)، أبي بکر الصديق (رضي الله عنه)، عثمان ابن عفان(رضي الله عنه)، عبدالرحمن بن عوف الزهري(رضي الله عنه)، عائشه ( رضي الله عنها )، ( مقاتل، 1423ق، ج1، صص 101، 153، 158، 171، 186، 305 و 399 ). در بيان سبب نزول آيات نيز غالباً با عامه هماهنگ است. ( رک. مقاتل، 1423ق.، ج1، صص 225، 282 و 491 ) (5)

3-1. شخصيت رجالي

الطبقات الکبري نوشته است: مقاتل بن سليمان بلخي، صاحب تفسير، از ضحاک بن مزاحم و عطاء نقل کرده است. اصحاب حديث از نقل احاديث او دوري گزيده و آن را انکار کرده اند. ( محمد بن سعد، بي تا، ج7، ص 373 ). علماي رجالي ديگر نيز احاديث او را ضعيف شمرده اند. عقيلي او را کذاب خوانده است. ( عقيلي، 1418ق.، ج4، ص238)، عجلي او را متروک الحديث شمرده است.( عجلي، 1405ق.، ج2، ص 295 ) درباره ي جعل حديث وي، نقل هاي متعددي وجود دارد. ( مزي، 1406ق.، ج28، ص 225؛ ابن حبان، 1993م، ج3، ص 14؛ ذهبي، 1382ق.، ج4، ص 172 ).
تاريخ بغداد نوشته است: مقاتل براي تقرب به خلفاي عباسي به منصور و مهدي اعلام کرد که آماده است مطابق ميل آنان حديث بسازد. ( خطيب بغدادي، 1417ق.، ج13، ص 167 )
مقاتل به تدليس نيز متهم شده است. (6) ابراهيم حربي گفته است: مقاتل مجاهد را ملاقات نکرده و چيزي از او نشنيده، بلکه تفسير او را بدون سَماع، گرد آورده است. ( مزي، 1406ق.، ج28، ص 225 )

4-1. غرور علمي مقاتل

برخي از مشايخ گفته اند: مقاتل بن سليمان در مسجد بيروت (7) مي نشست و مي گفت: از هرچه فروتر از عرش است از من سؤال کنيد تا شما را آگاه کنم. اوزاعي به مردي گفت: از او سؤال کن ميراث فرد از مادربزرگش چقدر است؟ مقاتل جوابي نداشت. از اين رو، بيش از يک شب آنجا نماند و سپس به بغداد رفت. ( رازي، 1371ق.، ج8، ص 355؛ ذهبي، 1382ق.، ج3، ص 196 )
جوزجاني گفته است: دجّالِ جسوري بود. از ابا يمان شنيدم که مي گفت: به اينجا آمد و پشت به قبله کرد و گفت از من درباره ي آنچه فروتر از عرش است، بپرسيد. مردي پرسيد: روده هاي مورچه کجاست؟ پس [ جوابي نداشت و ] ساکت شد. ( مزي، 1406ق.، ج28، ص 447؛ ذهبي، 1382ق.، ج3، ص 196 )

5-1. انتحال (8)

مقاتل بعضي از سخنان ديگران را بدون ذکر نام آنان، به خود نسبت داده است. از جمله نقل کرده است روزي ابوجعفر منصور نشسته بود و مگسي پي در پي بر صورتش مي نشست و او را به ستوه آورد. خليفه گفت: ببينيد چه کسي بر در است. گفتند: مقاتل بن سليمان. گفت: او را نزد من آريد. چون مقاتل درآمد، خليفه به او گفت: آيا مي داني که چرا خدا مگس را آفريد؟ گفت: آري. خداوند مگس را آفريد تا ستمگران را خوار سازد. ( شحاته، 1413ق.، ج5، ص 36؛ معرفت، 1418ق.، ج1، ص 283 )، در حالي که منابع حديثي نشان مي دهد اين سخن از امام جعفر صادق (عليه السّلام) است و مقاتل آن را به خود نسبت داده است. قَالَ المَنصُورُ يَوماً لِأَبِي عَبدِالله (عليه السّلام) وَ قَد وَقَعَ عَلَي المَنصُورِ ذُبابٌ فَذَبَّهُ عَنهُ ثُمَّ وَقَعَ عَلَيهِ فَذَبَّهُ عَنهُ فَقَالَ يَا أَبَا عَبدِاللهِ لِأيِّ شَيءٍ خَلَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ الذُّبابَ قالَ لِيُذِلَّ بِهِ الجَبَّارين. ( مجلسي، 1403ق.، ج61، ص 311 )
همچنين در تفسير آيه ي « آيا کسي از شما دوست دارد که باغي از درختان خرما و انگور داشته باشد، که نهرها از پاي درختانش جاري است و هرگونه ميوه اي برايش به بار آورد و پيري اش فرا رسيده و فرزنداني خُرد و ناتوان داشته باشد، ناگاه گردبادي آتشين بر آن بزند و [ باغ يک سر ] بسوزد؟ خدا بدين گونه آياتش را براي شما بيان مي کند، تا بينديشيد. ( بقره: 266 )؛ نوشته است: کافر به دنيا برنمي گردد، همان طور که پيرمرد، جوان نمي شود تا باغي همانند باغ از دست رفته خود، غرس کند ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 222 ). در حالي که اين تشبيه از ابن عباس نقل شده است. ( شحاته، 1986م.، ص 151؛ حجتي، 1360، ص 98 )، ولي مقاتل آن را بدون ذکر نام گوينده نقل کرده است.
و نيز عبارت « وَالبَاقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيرٌ » را چنين تفسير کرده است: يعني سبحان الله، والحمدلله، و لا إله إلا الله، والله أکبر ( مقاتل، 1423ق.، ج2، صص 588 و 637 ). در حالي که اين عبارت، سخن امام صادق (عليه السّلام) است. ( نوري، 1408ق.، ج5، ص 325 )
از نکات فوق به دست مي آيد که مقاتل از اين که سخنان ديگران را بدون ذکر مأخذ به نام خود بيان کند، پروايي نداشته است.

2. تفسير مقاتل

شيوخ روايت مقاتل عبارتند از: عطاء ابن ابي رَباح، ضحّاک بن مزاحم، حمّاد بن ابي سليمان، عمرو بن شعيب، ابواسحاق سبيعي، قتادة بن دعامه سدوسي، عبدالله بن ذکوان، محمد بن مسلم زَهري. ( رک. عسقلاني، 1404ق.، ج7، ص 180؛ زرکلي، بي تا، ج4، ص 235؛ ذهبي، 1413ق.، ج5، صص 165 و 231؛ عِجلي، 1405ق.، ج2، ص 179 )
و ناقلان تفسير وي عبارتند از: أخبرنا القاضي أبوبکر محمد بن عقيل بن زيد الشهرزوري- رضي الله عنه- قال: حدثنا القاضي أبوعبدالله محمد بن علي بن زادلج، قال: حدثنا عبدالخالق ابن الحسن، قال عبيدالله بن ثابت بن يعقوب الثوري المقري، قال: حدثنا أبي، قال: حدثنا الهذيل بن حبيب أبوصالح الزيداني عن مقاتل بن سليمان ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 25؛ عسقلاني، 1404ق.، ج10، ص 249؛ مزّي، 1406ق.، ج28، ص 435 ).

1-2. اولين تفسير کامل قرآن

پژوهشگران در تبيين اولين تفسير نوشته شده، اختلاف نظر دارند. تفسير ابن عباس، فراء بن جريح، سعيد بن جبير، مجاهد بن جبر را اولين تفسير دانسته اند. بررسي ها نشان مي دهد که:
1. تفسير ابن عباس به دست ما نرسيده است. مجموعه ي آراي تفسيري وي که به « تنوير المقياس فيروزآبادي » و « صحيفه علي ابن ابي طلحه » مشهور است، از لابه لاي تفاسير جمع آوري شده است. طرق روايي تفسير ابن عباس به بيش از 14 راوي رسيده که مشهورترين و قابل اعتمادترين آن علي ابن ابي طلحه هاشمي است، و تفسير کامل قرآن نيست ( ذهبي، 1409ق.، ج1، ص 77؛ حجتي، 1360، ص 90 ).
2. تفسيري که از فراء در اختيار داريم، شرح کلمات دشوار قرآن است. مثلاً قسمتي از آيه ي 155 سوره ي اعراف را تفسير کرده، سپس به قسمتي از آيه ي 160 پرداخته است. حتي اگر فراء اولين مفسر کامل قرآن باشد، مقاتل بن سليمان و افراد ديگري بر او تقدم دارند؛ زيرا او به سال 207 درگذشته، در حالي که مقاتل در سال 150 وفات يافته است. البته برخي از محققان معتقدند که فراء تمام قرآن را تفسير کرده است. (9)
3. تفسيري که از ابن جريح ( 150م )، در اختيار داريم، تفسير کامل قرآن نيست. حتي اگر ابن جريح، تفسير کاملي داشته باشد، مقاتل بر او مقدم است؛ زيرا گرچه هر دو معاصرند، ولي ابن جريح در کهولت سن به طلب علم همت گمارد، و مقاتل تفسير خود را در مرو و در دوران جواني تدوين کرد، پس مقاتل بر او مقدم است. ( رک. دايرة المعارف، بي تا، ج5، ص 364 )
4. تفسير سعيد بن جبير ( رک. ترندک، 1378 ) و مجاهد، ( رک. مجاهد، بي تا ) نيز دربردارنده برخي از آيات قرآن است و تفسير کامل قرآن نيست.
در نتيجه تفسير مقاتل، اولين تفسير کاملي است که اکنون در اختيار داريم و تمام آيات قرآن را به شکل فني توضيح داده است.

2-2. تأثير مقاتل بر تفسيرهاي پس از خود

بسياري از مفسرين اهل سنّت، بارها از مقاتل نقل قول کرده اند: 1. الجامع لأحکام القرآن، ( قرطبي، 1364ق.، ج1، صص 128، 138 و 205 و ج2، صص 2، 92، 210، 297، 308، 351 و 366 ) 2. زاد المسير ( ابن جوزي، 1422ق.، ج1، صص 19، 24، 27، 28، 29، 32، 33، 34 و 35 ) 3. فتح القدير ( شوکاني، 1414ق.، ج1، صص 38، 70، 94، 163، 216، 224، 277 و 280 ) 4. تفسير القرآن العظيم ( ابن کثير، 1419ق.، صص 46، 151، 355، 383، 384، 453 و 491 ) 5. درالمنثور ( سيوطي، 1404ق.، ج1، صص 9، 42، 64، 130، 136، 177، 203، 285 و 287 ) 6. شواهد التنزيل ( حسکاني، 1411ق.، ج1، صص 86، 94، 211، 219، 246، 275، 343، 348 و 477 ) 7. اسباب النزول ( واحدي نيشابوري، 1411ق.، ج1، صص 31، 34، 43، 112، 115، 121، 131، 137 و 146 ).
برخي از مفسران شيعي نيز از او نقل قول کرده اند: نهج البيان عن کشف المعاني القرآن ( شيباني، 1413ق.، ص 5 و ج1، صص 72، 75، 76، 91، 93، 96، 97، 101، 102، 103، 106، 118، 143، 144، 146 و 152 ) (10) و مجمع البيان ( طبرسي، 1372ق.، ج1، صص 113، 144، 295، 359 و 315 و ج2، صص 541، 605، 618، 633، 674، 677، 706 و 732 ) بيش از دويست مورد آراي تفسيري مقاتل را گزارش کرده است. (11)

3-2. ارزش تفسير مقاتل

دانشمندان شيعه درباره ي ارزش و اهميت تفسير مقاتل سخني نگفته اند. اما علماي اهل سنت آن را ستوده اند. امام شافعي گفته است: هرکس که بخواهد در تفسير قرآن، تبحر يابد، جيره خوار مقاتل بن سليمان است. مقاتل بن حبان گفته است: دانش مقاتل بن سليمان همانند درياست. ( ذهبي، 1409ق.، ج4، ص 173 ). وقتي عبدالله بن مبارک تفسير مقاتل را ديد، گفت: چه تفسير نيکو و عظيمي است، اگر اسناد مي داشت. عباد بن کثير گفته است: کسي عالم تر از مقاتل به کتاب خدا نيست. و حماد بن ابي حنيفه گفته است: مقاتل در تفسير، آگاه تر از کلبي است. ( ذهبي، 1409ق.، ج9، ص 358 )
تفسير مقاتل به دليل قدمت، حجم مناسب، پرهيز از غلو و نسبت هاي ناروا، سادگي و رواني در بيان مطالب و پرهيز از اطاله ي کلام، عدم طرح اختلاف نظرها، پرهيز از نقل ثواب قرائت سور و آيات ( که بسياري از آنها، اصالت ندارد )، از جايگاه مناسبي برخوردار است.

3. آثار مقاتل بن سليمان

مقاتل علاوه بر تفسير کامل قرآن، آثار ديگري از خود بر جاي گذاشته است که عبارت اند از: نوادرالتفسير، الناسخ و المنسوخ، الرد علي القدرية ( از اين سه کتاب وي اثري در دست نداريم )، تفسير خمسأة آية من القرآن الکريم، ( الوجوه ) الأشباه و النظائر في القرآن الکريم، متشابه قرآن، الأقسام و اللغات و الآيات المتشابهات، ( ابن نديم، بي تا، ص 228؛ شحاته، 1423ق.، ج5، ص 72 ). کتب اخير توسط محققان مورد بررسي و تحقيق قرار گرفته است.

4. روش نگارش تفسير

مقدمه تفسير مقاتل، با بيان شيوه ي اخذ آن از دانشمندان پيشين و شيوه ي نقل آن آغاز شده است و سپس به نقل احاديثي درباره ي وجوه نزول قرآن، لزوم تلاش براي تأويل آيات، مرتبت و منزلت آيات قرآن، روايت عدم تجاوز از آموختن ده آيه ي قرآن در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از عمل به آن، چهار وجه قرآن از نظر ابن عباس، شمول قرآن بر عام و خاص، ناسخ و منسوخ و... و اجر و پاداش تعليم و تعلّم قرآن پرداخته، و با بيان رواياتي در عظمت و جايگاه سوره ي حمد، تفسير خود را آغاز کرده است.
وي در تفسير هر سوره، ابتدا نام سوره، سپس مکي يا مدني بودن و تعداد آيات را ذکر کرده و اگر نظر خلافي درباره ي محل نزول وجود داشته، بيان کرده است؛ ولي به نفي و اثبات آن نپرداخته است. در چند مورد به نام ديگر سوره اشاره کرده است؛ مانند: توبه ( برائت )؛ إسراء ( بني اسرائيل )، غافر ( مؤمن )، ممتحنه ( امتحان )، عبس ( الاعمي )
او نخست کلمه يا قسمتي از آيه را آورده و پس از توضيح مفهوم آن، به بيان روايتي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) يا صحابه و در مواردي به ذکر رويداد تاريخي و سبب نزول آن پرداخته است و در هيچ يک از موارد به نقل سند، اهتمام نداشته است. شماره ي آيه را در پايان آيه ذکر کرده و توضيح قسمت اخير پس از شماره آيه آمده است. « خَتَمَ اللهُ عَلي قُلُوبِهِم » يعني طبع الله علي قلوبهم فهم لا يعقلون الهدي « وَ عَلَي سَمعِهِم » يعني آذانهم فلا يسمعون الهدي. « وَ عَلي أبصارِهِم غِشاوَةٌ » يعني غطاء فلا يبصرون الهدي. « وَلَهُم عَذابٌ عَظيمٌ » يعني وافر لا انقطاع له. نزلت هاتان الآيتان في مشرکي العرب منهم شيبة و عتبة ابنا ربيعة، و الوليد ابن المغيرة، و أبوجهل بن هشام- اسمه عمرو-، و عبدالله بن أبي أمية، و أمية بن خلف، و عمرو بن وهب، و العاص بن وائل، و الحارث بن عمرو، و النضر بن الحارث، و عدي بن مطعم بن عدي، و عامر بن خالد، أبوالبختري بن هشام. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 88 )
در جاي ديگر مي نويسد: « وَ مَن لا يُجِب داعِيَ اللهِ » يعني محمداً- صلي الله عليه و آله سلم- إلي الإيمان، « فَلَيسَ بِمُعجِزٍ فِي الاَرضِ » يقول فليس بسابق الله فيفوته هرباً في الأرض، حتي يجزيه بعمله الخبيث، « وَ لَيسَ لَهُ مِن دُونِهِ أَولِياءُ » يعني ليس « له » أقرباء يمنعونه من الله- عزوجل- أولئِکَ الذين « لا يجيبون » إلي الإيمان فِي ضَلالٍ مُبينٍ يعني بين هذا قول الجن التسعة فأقبل إلي النبي- صلي الله عليه و آله و سلم- من الذين أنذروا مع التسعة تکملة سبعين رجلاً من الجن من العام المقبل فلقوا النبي- صلي الله عليه و آله و سلم- بالبطحاء، فقرأ النبي- صلي الله عليه و آله و سلم- القرآن و أمرهم و نهاهم ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 28 )

1-4. معناي واژه ها در تفسير مقاتل

تفسير مقاتل در ترجمه ي واژه ها، از برجستگي و امتياز ويژه اي برخوردار است.

1-1-4. ارائه ي معناي مناسب و روان

بسياري از واژه ها را بسيار ساده و روان معنا کرده است. مانند:
حَنيِفاً يعني مخلصاً؛ فَلَنُوَلِّيَنَّکَ يعني لنحولنک؛ شَطرَ يعني تلقاء؛ مِنَ المُمتَرينَ يعني من الشاکين؛ وَ بَثَّ فِيها يعني و بسط؛ ألِيمٌ يعني وجيع؛ أُولِي الألبابِ يعني من کان له لب أو عقل؛ ثَقِفتُموهُم يعني أين أدرکتموهم في الحل و الحرم؛ وَ هُوَ کُرهٌ لَکُم يعني مشقة لکم؛ زَيغٌ يعني ميل عن الهدي و هو الشک؛ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ، يقول مسلطون علي النساء؛ وَالجارِ ذِي القُربي يعني جاراً بينک و بينه قرابة؛ و الجارِ الجُنُبِ يعني من قوم آخرين؛ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ يقول الرفيق في السفر و الحضر؛ وَلَا آمّينَ البَيتَ الحَرامَ يعني متوجهين نحو البيت و... ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 168 )

2-1-4. استناد به آيات قرآن

مقاتل برخي واژه ها را با کمک آيات ديگر شرح داده است. مانند:
« ... ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِم... » ( بقره: 17 )، نور يعني ايمان، مانند آيه ي: « ... وَ مَن لَم يَجعَلِ اللهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِن نُورٍ » ( نور: 40 ) و آيه ي: « ... وَ جَعَلنا لَهُ نُوراً يَمشِيِ بِهِ فِي النَّاسِ... » ( انعام: 122 ).
« ... صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم... » ( بقره: 157 ) يعني طلب آمرزش. مانند آيه ي: « ... وَ صَلِّ عَلَيهِم » يعني استغفر لهم « إنَّ صَلاتَک » يعني استغفارک « سَکَنٌ لَهُم... » ( توبه: 103 ).
« ... لَمَثُوبَة مِن عِندِاللهِ... » ( بقره: 103 ) يعني ثواب و پاداش مانند آيه ي: « قُل هَل أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِن ذلِکَ مَثُوبَةٍ عِندَ اللهِ... » ( مائده: 60 )
« ... جَعَلناکُم أُمَّة وَسَطاً... » ( بقره: 143 ) يعني عدلاً مانند آيه ي: « قالَ أَوسَطُهُم... » ( قلم: 28 ) يعني عادل ترين آنان نيز « ... مِن أَوسَطِ ما تُطعِمُونَ أَهلِکُم... » ( مائده: 89 ) يعني از معتدل ترين ( مناسب ترين ) چيزي که به خانواده خود مي دهيد. « وَ کَذلِکَ جَعَلناکُم اُمَّة وَسَطاً... » ( بقره: 143 ) يعني امت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، در آخرت به عدل ميان پيامبران و امت هاي آنان، شهادت مي دهند.
« ... کُتِبَ عَلَيکُم... » ( بقره: 178 ) يعني براي شما مقرر کرد، مانند آيه ي: « کُتِبَ عَلَيکُمُ القِتالُ... » ( بقره: 216 ) براي شما نوشت و آيه ي: « ... ما کَتَبناها عَلَيهِم... » ( حديد: 27 ) يعني [ رهبانيت ] را براي آنان مقرر نکرديم.

3-1-4. واژه هاي غيرعربي

مقاتل به واژه هايي که از زبان هاي ديگر وارد زبان عربي شده نيز اشاره کرده است؛ مانند: حُوباً کَبِيراً يعني إثماً کبيراً بلغة الحبش و قد کان أهل الجاهلية يسمون الحوب الإثم. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 356 )، لَأوَّاهٌ يعني لموقن بلغة الحبشة ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 199 )
فَصُرهُنَّ إِلَيکَ بلغة النبط صرهن قطعهن، و اخلط ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 218 )؛ لُهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ يعني مفاتيح بلغة النبط ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 765 )؛ وَالطُّورِ يعني الجبل بلغة النبط ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 143 )

4-1-4. اجتهاد در معناي واژه ها

گاه با توضيح خود مفهوم، واژه را محدود کرده، معناي وسيع و کلي آن را به يک مورد خاص نسبت مي دهد؛ مانند: « ... إِلَّا مَن سَفِهَ نَفسَهُ... » ( بقره: 130 ) يعني خسران نفس اهل کتاب؛ « ... يُرِيدُ اللهُ بِکُمُ اليُسرَ... » ( بقره: 185 ) يعني مداراي دين با مريض و مسافر درباره ي روزه؛ « ... بِالطَّاغُوتِ... » ( بقره: 256 ) يعني الشيطان.
برخي از توضيحات وي نيز ناروا بوده، بر هيچ دليلي استوار نيست؛ مانند: « ... وَ لکِنَّ أکثَرَهُم لا يَعلَمونَ » ( مائده: 103 ) مي نويسد: از هر نهصد و نود و نه نفر، يک نفر به بهشت مي رود. ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 242 )؛ « ... هذا بَعلِي شَيخاً... » ( هود: 72 ) يعني هفتاد ساله است. ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 291 )؛ « ... دَراهِمَ مَعدُودَةٍ... » ( يوسف: 20 ) يعني بيست درهم. ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 325 )؛ « ... ثُمَّ نُخرِجُکُم من بطون أمَهاتِکُم طفلاً ثُمَّ لِتَبلُغُوا أَشُدَّکُم... » ( حج: 5 ) يعني هجده تا چهل سال. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 115 )؛ « في بِضعِ سِنين... » ( روم: 4 )، بضع سنين يعني پنج، هفت تا نه سال. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 406 )؛ « وَ جِيءَ يَومَئِذٍ بِجَهَنَّمَ... » ( فجر: 23 ) در فاصله ي پانصد سال مي آيند، هر کدام هفتاد هزار زمام دارند و بر هر زمام، هفتاد هزار فرشته است ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 691 )

5-1-4. وجوه معنايي

يکي از نکات مهم در ترجمه ي آيات، توجه به معاني مختلف واژه هاست. برخي از واژه ها داراي معاني متعدد هستند و به تناسب هر آيه بايد از معناي خاص آن استفاده شود. مقاتل در اين باره کتاب مستقلي نيز دارد. برخي از وجوه معنايي واژه ها در اين تفسير عبارتند از:
در ترجمه ي « دين » در آيه ي « مالِکِ يَومِ الدِّينِ » ( فاتحه: 4 ) نوشته است: يعني يوم الحساب ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 36 ) و در آيه ي « اصطَفَي لَکُمُ الدّين... » ( بقره: 132 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 140 ) و « ... حَتَّي يَرُّدُوکُم عَن دينِکُم... » ( بقره: 217 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 181 ) نوشته است يعني دين الاسلام و در آيه ي « إِنَّ الدِّينَ عِندَاللهِ الإِسلامِ... » ( آل عمران: 19 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 367 ) نوشته است يعني توحيد.
در ترجمه ي « حسنة » در آيه ي « مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها... » ( انعام: 160 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 599 ) نوشته است: بالتوحيد و العمل الصالح و در آيه ي « ثُمَّ بَدَّلنا مَکانَ السَّيِئَةِ الحَسَنَة... » ( اعراف: 95 )، الرخاء ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 50 )
در آيه ي « فَإِذا جَاءَتهُمُ الحَسَنَة... » ( اعراف: 131 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 56 )، حسنه را الخير و الخضب و در آيه ي « وَ يَستَعجِلُونَکَ بِالسَّيِئَةِ قَبلَ الحَسَنَة... » ( رعد: 6 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 368 )، العافية و در آيه ي « مَن جاءَ بِالحَسَنةِ فَلَهُ خَيرٌ مِنها... » ( نمل: 89 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 358 ). بکلمة الإخلاص و هي « لا إله إلا الله وحده لا شريک له »
واژه ي « شرّ » را در آيه ي « ... وَإِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ يَؤُساً » ( اسراء: 83 ) به معناي فقر ( مقاتل 1423ق.، ج3، ص 574 ) و در آيه ي « ... وَ نَبلُوکُم بِالشَّرِ... » ( انبياء: 35 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 78 ) و آيه ي « ... وَ إِن مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوط » ( فصلت: 49 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 748 ) به معناي بلا و شدّت و در آيه ي « وَ مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرَّاً يَرَه » ( زلزله: 8 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 791 ) به معناي کار نيک تفسير کرده است.
فاحشه را در آيه ي « وَ اللَّاتي يَأتينَ الفاحِشَةَ مِن نِسائِکُم... » ( نِساء: 15 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 362 ) به معناي المعصية و هي الزنا و در آيه ي « ... إِلَّا أَن يَأتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيَّنَة... » ( نساء: 19 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 364 ) به معناي العصيان البين و هو النشوز و در آيه ي « ... إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ مَقتاً » ( نساء: 22 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 366 ) به معناي معصيت و در آيه ي « ... أتَأتُونَ الفاحِشَةَ ما سَبَقَکُم بِها... » ( اعراف: 80 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 47 ) به معناي إتيان الرجال، گرفته است.
حکم را در آيه ي « ما کانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤتِيَهُ اللهُ الکِتابَ وَ الحُکمُ وَ النُّبوَةَ... » ( آل عمران: 79 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 286 )، به معناي فهم و در آيه ي « فَاصبِر لِحُکمِ رَبِّک... » ( قلم: 48؛ انسان: 24 ) ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 533 ) به معناي داوري گرفته است.

2-4. علوم قرآني در تفسير مقاتل

مقاتل بن سليمان، درباره ي علوم قرآني، بحث مجزايي نکرده است. از بررسي مجموع چهار جلد تفسير وي نکاتي را مي توان يافت که عبارتند از:

1-2-4. مکي و مدني

مقاتل 24 سوره را مدني و 88 سوره را مکي دانسته و درباره ي دو سوره ي انشراح و حديد اظهارنظر نکرده است؛ در حالي که در مجمع البيان 28 سوره، مدني و 86 سوره، مکي شمرده شده است.

2-2-4. ناسخ و منسوخ

مقاتل مي نويسد: خداوند آنچه را که بخواهد از قرآن نسخ يا اثبات مي کند، و آنچه را بخواهد نسخ نمي کند؛ زيرا ام الکتاب نزد اوست. يعني ناسخ و منسوخ قرآن در ام الکتاب و در لوح محفوظ وجود دارد. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 129 ) او 44 آيه را منسوخ مي داند، و مدعي است 16 آيه با آيه ي سيف ( توبه: 5 ) نسخ شده است. (12) بررسي ها نشان مي دهد که برخي از آياتي که منسوخ خوانده شده اند، از مصاديق عام و خاص، تغيير شرايط حکم، استحباب و... است. ( رک. معرفت، 1418ق. )

3-2-4. قرائت

مقاتل به اختلاف قرائات نپرداخته است و فقط در چند مورد به قرائت ابن مسعود و يک مورد به قرائت ابي بن کعب اشاره کرده است. در ترجمه ي برخي واژه ها، توجه به قرائت ديگري نيز وجود دارد؛ براي نمونه « حتي يطهرن » را به معناي « حتّي يغتسلن » ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 192 ) گرفته است که نشان مي دهد قرائت « يَطَّهَّرن » را ملاک دانسته است.

4-2-4. محکم و متشابه

مقاتل از تبيين محکم و متشابه، به سادگي گذشته و فقط نوشته است: آيات 151-153 سوره ي انعام، محکم و حروف مقطعه الم، المص، المر، الر، متشابه است. (13) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، صص 264-262 ) وي توضيح بيشتري درباره ي اين اصطلاح مهم قرآني نداده است.

5-2-4. حروف مقطعه

درباره ي حروف مقطعه نظرات مختلفي وجود دارد. مقاتل آن را به حساب جمل تفسير کرده است. و از قول جدي نوشته است: ما اين حروف را منهاي حرف هاي تکراري حساب کرديم، جميع آنها هفت صد و چهل و چهار شد که رقم بقيه مدت عمر اين امت مي باشد. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 84 ). بسياري از محققان آن را ناروا دانسته اند. ( رک. شوکاني، 1414ق.، ج1، ص 27؛ ابن عاشور، بي تا، ج1، ص 206؛ طباطبايي، 1417ق.، ج7، ص 6؛ حجتي، 1368، ص 78 )

6-2-4. سبب نزول

مقاتل در تفسير خود 291 مورد سبب نزول، نقل کرده است. بسياري از سبب نزول هايي که آورده است، با تفاسير اهل سنت منطبق است. برخي از آنها عبارتند از:
در سبب نزول آيه ي: « يَسئَلُونَکَ عَنِ الخَمرِ وَ المَيسَرِ... » ( بقره: 219 ) و نيز « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنتُم سُکاري... » ( نساء: 43 )، امام علي (عليه السّلام) را متهم به شراب خواري کرده است. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، صص 188 و 374 ).
در آيه ي « ما کانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَن يَستَغفِرُوا لِلمُشرِکينَ... » ( توبه: 113 )، عبدالله، پدر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ابوطالب، پدر علي (عليه السّلام) را مشرک معرفي کرده است. ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 199 ).
سبب نزول آيه ي « وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشرِي نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله... » ( بقره: 207 )، را صهيب بن سنان مي خواند. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 179 ).
و در سبب نزول آيه ي « ... فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَ أَبنَاءَکُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُم وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللهِ عَلَي الکاذِبين » ( آل عمران: 61 )، که در جريان مباهله نازل شده است، مي نويسد: عمر ( به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ) گفت: اگر نفرين کنند، دست چه کسي را مي گيري؟ فرمود: علي (عليه السّلام)، فاطمه، حسن و حسين، حفصه و عايشه ( رحمهما الله ) ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 282 ).
در شرح آيه ي « وَيُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلَي حُبِّهِ مِسکِيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً » ( انسان: 8 )، مي نويسد: درباره ي ابي دحداح انصاري مي داند و مي نويسد: گفته اند درباره ي علي (عليه السّلام) نازل شده است. ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 525 ).
در سبب نزول آيه ي « فَأَمَّا مَن أَعطي وَ اتَّقَي. وَ صَدَّقَ بِالحُسني » ( الليل: 6-5 )، مي نويسد: در مورد أبي بکر صديق ( رحمة الله عليه ) نازل شد. ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 722 ).
و در سبب نزول آيه ي « ... إِنَّما يُرِيدُ لِيُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ... » ( احزاب: 33 )، مي نويسد: منظور از اهل بيت (عليهم السّلام)، زنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند؛ زيرا در خانه او بودند. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 489 )
در همه ي موارد فوق، جايگاه اهل بيت (عليهم السّلام) را تضعيف و براي ديگران فضيلت تراشي کرده است. در حالي که مفسيرين اهل سنت، اهل بيت (عليهم السّلام) را سبب نزول آيات فوق دانسته اند. ( زمخشري، 1407ق.، ج1، ص 319؛ بلخي، 1423ق.، ج1، ص 282؛ جصاص، 1405ق.، ج2، ص 295؛ فخررازي، 1420ق.، ج8، ص 247؛ رک. شايسته نژاد، 1387، ش 9، ص 28 )

5. مسائل کلامي

1-5. اعتقاد به تجسم خدا

در تفسير آيات متشابه به تشبيه گراييده و حضور خدا و رؤيت او را در قيامت قطعي مي داند. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 598 و ج2، ص 236 و ج4، صص 512 و 691 )
« ثُمَّ دَنا فَتَدلَّي » ( نجم: 8 )؛ خداوند به محمد نزديک شد و در آن شب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، تا آسمان هفتم سير کرد. ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 160 )
« وَجَاءَ رَبُّکَ والمَلَکَ صَفَّاً صَفَّاً » ( فجر: 22 )؛ آسمان ها و زمين شکافته مي شود و فرشتگان از آسمان فرود مي آيند و هر گروه جداگانه مي ايستند. آن گاه خداوند تبارک و تعالي مي آيد. ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 691 )

2-5. نفي عصمت انبيا

مقاتل بارها عصمت پيامبران پيشين و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) را خدشه دار کرده است.

1-2-5. پيامبران پيشين

در تفسير آيه ي « ... وَعَصَي آدمُ رَبَّهُ فَغَوي » ( طه: 121 ) نوشته است: پس گمراه شد و از اطاعت فرمان خداوند روي گرداند. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 44 )
در تفسير آيه ي « وَلَقَد هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بِها... » ( يوسف: 24 ) مي نويسد: يوسف شلوار خود از پاي بيرون آورد و بين پاهاي زليخا نشست و چون يعقوب را ديد که انگشت بر دهان مي گزد، به او پشت کرد ( مقاتل، 1423ق.، ج2، صص 328-327 ).
در مورد حضرت ابراهيم (عليه السّلام) مي نويسد: ابراهيم سه خطا کرد، ساره را خواهر خود خواند، و گفت من بيمارم، و گفت: بت ها را بزرگشان شکسته است. يکي را براي خودش و دو تا را براي خدا گفت. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 269 ). اين اتهامات از اسرائيلياتي است که از طريق افرادي چون کعب الاحبار وارد کتب تفسيري مسلمانان شده است.

2-2-5. پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)

در تفسير آيه ي: « ... وَلا تَکُن لِلخائِنينَ خَصيماً. وَ استَغفِرِ اللهَ إِنَّ اللهَ کانَ غَفُوراً رَحيماً » ( نساء: 106-105 ) مي نويسد: يعني اي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) با طعمه ( يهودي ) جدل کردي و او را دروغگو شمردي، پس او را از سرقت تبرئه کن. آن گاه پيامبر استغفار کرد. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 405 ).
در تفسير آيه ي: « إِنَّا فَتَحَنا لَکَ فَتحاً مُبيناً. لِيَغفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَما تَأَخَّر » ( فتح: 2-1 )، نوشته است: تا خداوند به وسيله ي اسلام، گناهان متقدم، يعني در دوران جاهليت، و گناهان متأخّر، يعني گناهان بعد از نبوت تو را ببخشد و به وسيله ي اسلام تو را بر دشمنانت پيروز گرداند. ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 66 ).
افسانه ي ساختگي غرانيق را به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت مي دهد. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، صص 132 و 680 )، در حالي که در سوره ي نجم، شواهد فراواني بر عدم صحت چنين تهمتي وجود دارد. ( رک. فخررازي، 1420ق.، ج23، ص 50؛ طبرسي، 1372ق.، ج9، ص 260 ) (14)
در تفسير آيه ي 36 سوره ي احزاب مي نويسد: وقتي پيامبر زينب ( سلام الله عليها ) را نصيحت مي کرد، از زيبايي و نيکويي او به شگفت آمد...، به زيد گفت: پرواي الهي پيشه کن و همسرت را به نيکي حفظ کن. در حالي که در قلبش چيز ديگري بود. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، صص 495-493 )
در تفسير آيه ي « قُل أَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ » ( فلق: 1 ) مي نويسد: ابن اعصم يهودي، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را سحر کرد... پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، سه شب به شدت بيمار شد و زنان ناله کردند. دو فرشته آمدند، گفتند سحر در چاه فلان است. ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 933 )
مقاتل با نفي مقام عصمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و احتمال نفوذ سحر در ايشان، جايگاه نبوت و نقش الگويي هدايت وي را متزلزل کرده است.

3-5. مسئله امامت

در مسئله امامت و جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به شدت دچار تناقض گويي شده است.
« ... أُولِي الأَمرِ مِنهُم... » ( نساء: 83 ) را فرماندهان لشکر تفسير کرده است. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 393 )
علي (عليه السّلام) را مصداق آيه ي انفاق در رکوع معرفي مي کند. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 486 ). در جريان اعلام برائت، نقل مي کند که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، مأموريت را از ابوبکر به علي (عليه السّلام) منتقل کرد؛ زيرا اين کار را فقط بايد فردي که از خاندان اوست، انجام دهد. ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 155 )
در تفسير آيه ي « وَمَن يَتَوَلَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَالَّذيَنَ آمَنُوا... » ( مائده: 56 )، مي نويسد: يعني علي بن ابي طالب (رضي الله عنه) يعني شيعه خدا و رسولش و کساني که ايمان آورند، غالب و پيروزند. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 468 )
در تفسير آيه ي « وَاتَّقُوا فِتنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنکُم خَاصَّةً... » ( انفال: 25 )، مي نويسد: خداي شما را از فتنه اي که برايتان پيش مي آيد، برحذر مي دارد. روز جمل با علي بن ابي طالب باشيد. ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 108 )
در تفسير آيه ي « وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ... » ( توبه: 100 )، مي نويسد: کساني هستند که به سوي دو قبله نماز گزارند، علي بن أبي طالب (عليه السّلام) و ده نفر از أهل بدر ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 191 )
در جريان صلح حديبيه مي نويسد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي (عليه السّلام) فرمود: تو نيز به چنين روزي مبتلا مي شوي. ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 378 )
اما در ده ها مورد نيز به بيان فضيلت ابابکر، عمر، عايشه، عمرو بن عاص و... مي پردازد. در تفسير آيه ي « ... فَإِن تُطِيعُوا يُؤتِکُمُ اللهُ أَجراً حَسَناً... » ( فتح: 16 )، مي نويسد: اگر در مبارزه با آنان از ابابکر اطاعت کنيد، خداوند در قيامت به شما اجر فراوان مي دهد. ( مقاتل، 1423 ق.، ج4، ص 73 )
در تفسير آيه ي « وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ » ( واقعه: 10 )، مي نويسد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، ابابکر و علي (رضي الله عنهما)، در ايمان به خدا و رسولش بر همه امت پيشي گرفته اند و آنان نزد خداوند، برترين درجات و فضيلت ها را دارند. ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 216 )
در تفسير آيه ي « ما کانَ لِنَبِيَّ أَن يَکُونَ لَهُ أَسرِي حَتَّي يُثخِنَ فِي الأَرضِ... » ( انفال: 67 )، مي نويسد: به دستور پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، هر يک از اسراي بدر که سواد داشت ولي قدرت فديه نداشت، بايد به ده کودک نوشتن بياموزد تا آزاد شود... آن گاه در مورد ساير اسراي بدر با ياران خود، مشورت کرد. عمرگفت: آنها را بکشيم. ابوبکر که مهربان بود، گفت: آنها را نکشيم... پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز چون مهربان بود، رأي ابوبکر را پسنديد. سپس اين آيه نازل شد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به عمر گفت: خداوند را سپاس بگو، که سخن تو را تأييد کرد. عمر خدا را شکر کرد. آن گاه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اگر عذابي از آسمان نازل مي شد، جز عمر کسي نجات نمي يافت. ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 125 )
چنان که ملاحظه مي فرماييد، منزلت عمر از مقام پيامبر هم بالاتر معرفي شده است!!

6. مسائل تاريخي

مقاتل در طرح مسائل تاريخي نيز به بيان مطالبي خلاف واقع و منطبق بر مذهب اهل سنت پرداخته است. دو نمونه از اين مسائل عبارتند از:
1-6. در تفسير آيه ي « عَسَي اللهُ أَن يَجعَلَ بَينَکُم وَ بَينَ الَّذِينَ عَادَيتُم مِنهُم مَوَدَّةٌ... » ( ممتحنه: 7 )، ازدواج پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با ام حبيبه، دختر ابوسفيان، را زمان فتح مکه مي داند. ( مقاتل، 1423ق.، ج4، ص 302 ). در حالي که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در مدينه با وي ازدواج کرده است. ( ابن اثير، بي تا، ج7، ص 115 ) (15)
2-6. مقاتل مي نويسد: اسحاق بر ذبح استقامت و صبوري کرد. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 648 ). گرچه قرآن ذبيح را معين نکرده است. از دقت در آيات مي توان دريافت که اسحاق، ذبيح نبوده است؛ زيرا خداوند به ابراهيم بشارت فرزندي به نام يعقوب، از نسل اسحاق مي دهد؛ يعني زنده ماندن و صاحب فرزند شدن او تضمين شده است، پس او قرباني نيست. ( رک. قرطبي، 1364ق.، ج16، ص 101؛ سيدقطب، 1400ق.، ج4، ص 241؛ طبرسي، 1403ق.، ج21، ص 28 )
3-6. در تفسير آيه ي « ... فَاخلَع نَعلَيکَ... » ( طه: 12 )، مي نويسد: يعني کفش هاي خود را از که از پوست الاغ و ناپاک است، بيرون بياور. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 22 )
بررسي فوق نشان مي دهد که مقاتل بدون تعمق در اصالت و صحت مسائل تاريخي، به نقل تاريخ پرداخته است.

7. مباحث فقهي

مقاتل در تفسير خود نسبت به مباحث فقهي اهتمامي ندارد؛ احتمالاً به دليل آن که در کتاب ديگر خود يعني « آيات الاحکام » به آن پرداخته است. اما از اشارات وي مي توان برخي مباني فقهي وي را دريافت.
در آيه ي: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمتُم إِلَي الصَّلاةِ فَاغسِلُوا وُجُوهَکُم وَ أَيدِيَکُم إِلَي المَرافِقِ وَ امسَحُوا بِرُؤُسِکُم وَ أَرجُلَکُم إِلَي الکَعبَين... » ( مائده: 6 )؛ وضو را مطابق فقه شيعي تفسير مي کند. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 455 )
« ... وَ مِمَّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ » ( بقره: 3 )؛ انفاق را زکات واجب تفسير کرده است. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 81 )
« الحَجُّ أَشهُرٌ مَعلُوماتُ... » ( بقره: 197 )؛ احرام حج را در شوال، ذي قعده و ده روز ذي حجه مي داند. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 173 )
در تفسير آيه ي « ... عَلَي الَّذينَ يُطِيقُونَهُ فِديَةٌ... » ( بقره: 184 )، مي نويسد: منظور کسي است که مريض يا مسافر نيست؛ ولي روزه او را به زحمت مي اندازد. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 160 )
در تفسير آيه ي « ... وَ للهِ عَلَي النَّاسِ » يعني المؤمنين « حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعِ إِلَيهِ سَبيِلاً... » ( آل عمران: 97 )، مي نويسد: منظور از استطاعت، امکانات و مرکب سفر است. ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 291 )
در آيه ي « سَمَّاعُونَ لِلکَذِبِ أَکَّالُونِ لِلسُّحتِ... » ( مائده: 42 ) و « ... أَکلِهِمُ السُّحتَ... » ( مائده: 62 ) نوشته است: الرشوة في الحکم ( مقاتل، 1423ق.، ج1، صص 478 و 489 ). در حالي که سحت اعم از رشوه است و به هر مال حرامي گفته مي شود.
نتيجه اين که مقاتل در تفسير آيات الاحکام، به اهل سنت گرايش دارد و بارها مفاهيم کلي را در مواردي خاص محصور کرده است.

8. حديث در تفسير مقاتل

در تفسير مقاتل، 102 روايت به شرح زير وجود دارد. بسياري از روايات تفسير مقاتل، داراي زنجيره سند نيست؛ يعني مرسل (16) و مرفوع (17) است. وي درباره ي صحت و ضعف و قوت روايات سخني نگفته است. گونه هاي حديث در تفسير مقاتل عبارتند از:
1-8. متن برخي روايات آن با روايات متون شيعي هماهنگ است. مانند: روايت « أعطيت بالتوراة السبع الطوال و هن القرآن، و أعطيت بالإنجيل المثاني... » ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 28 ) که با روايت « و أُوتيتُ السَّبعَ الطَّوالَ مَکانَ التَّوراةَ... » هماهنگ است. ( صدوق، 1378ق.، ج2، ص 270 )
و روايت « من أحبني فقد أحب الله و من أطاعني فقد أطاع الله ». ( مقاتل، 1423ق.، ج1، ص 391 ) با روايت « و قَالَ مَن أَحَبَّ اللهَ فَليُحِيبَّني » ( نوري، 1408ق.، ج2، ص 225 ) هم معناست.
2-8. برخي از روايات تفسير وي عصمت پيامبران (عليهم السّلام) را مخدوش کرده است. اين مطالب را بدون بررسي صحت آنها از کتب پيشين، نقل کرده است. مانند اين که:
الف. در شرح آيه ي 69 سوره ي احزاب، حضرت موسي (عليه السّلام) عريان به دنبال لباس خود مي دود ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 509 )، تفسير مجمع البيان ( طبرسي، 1372ق.، ج8، ص 584 ) و الميزان ( طباطبايي، 1417ق.، ج16، ص 353 ) به نقد آن پرداخته اند.
ب. در شرح آيه ي 21 سوره ي ص مي نويسد: حضرت داود (عليه السّلام) به همسر فرمانده اش، تمايل داشت. ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 640 )، حضرت سليمان (عليه السّلام) اسير جن مي شود. ( مقاتل، 1423ق.، ج2، ص 644 ). مجمع البيان، ( طبرسي، 1372ق.، ج8، ص 836 ) و الميزان ( طباطبايي، 1417ق.، ج17، ص 194 ) آن را مورد بررسي قرار داده اند.
3-8. برخي روايات تفسير مقاتل، با مباني عقلي و حسي ناسازگار است؛ مانند: روايت « رأي محمد- صلي الله عليه و آله و سلم- ربه- جل جلاله- مرتين، و عصي آدم- عليه السلام- ربه- تعالي- مرتين » . ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 23 ). و روايت « لما خلق الله- عزوجل- جنة الفردوس و غرسها بيده » ( مقاتل، 1423ق.، ج3، ص 49 )
4-8. بسياري از روايات تفسير مقاتل از صحابه نقل شده است. ( مقاتل، 1423 ق.، ج1، صص 148، 265 و 270 و ج2، صص 422، 534 و 588 و ج3، صص 474، 576 و 593 و ج4، صص 287 و 523 )
5-8. در منابع شيعي، به واسطه مقاتل 5 حديث از امام صادق (عليه السّلام) نقل شده است ( رک. کليني، 1388ق.، ج8، ص 222؛ صدوق، 1422ق.، ص 174؛ مجلسي، 1403ق.، ج2، ص 226 و ج4، ص 125 و ج27، ص 254 ) اين احاديث در تفسير وي وجود ندارد.

جمع بندي

1. تفسير مقاتل بن سليمان، در قرن دوم نگارش يافته است، و آميزه اي از تفسير لغوي، نقلي و عقلي، اجتهادي است. و اولين تفسير ترتيبي کامل قرآن است که اکنون در اختيار داريم.
2. مقاتل به خلاف روش تفسيري رايج آن دوران، فقط به نقل روايت اکتفا نکرده و از نيروي انديشه نيز بهره برده است.
3. اين تفسير به دليل حجم مناسب، پرهيز از بيان اختلاف نظرها، پرهيز از بيان ثواب قراءات و... قابل اعتناست.
4. در مباحث صفات خدا، عصمت پيامبران، مسئله امامت و... داراي نقاط ضعف فراواني است، که ناشي از تأثيرپذيري از شرايط زمانه، استفاده از اسرائيليات و نقل قول هاي ضعيف است.
5. واژه شناسي تفسير، به دليل رواني، استناد به آيات، توجه به وجوه معنايي مفيد و... قابل استفاده است؛ ولي اجتهادهاي بي اساسي نيز دارد.
6. احاديث تفسير مقاتل، مرسل و مرفوع بوده و برخي از آنان، ضعيف و اسرائيليات هستند.
7. برخي از مباحث تاريخي اين تفسير، از استحکام کافي برخوردار نيستند.
8. در آيات احکام، به تفضيل سخن نگفته است؛ زيرا در کتاب ديگر خود به اين امر اهتمام ورزيده است.

پي‌نوشت‌ها:

1. استاديار دانشگاه شهيد رجايي asm2us@yahoo. com
2. بررسي عدم صحت نظرات فؤاد سزگين، درباره ي تفسير مقاتل بن سليمان نيازمند نگارش جداگانه اي است.
3. بُتر ( به ضمن باء، جمع بَتر )، فرقه اي از زيديه هستند که مي گويند: ابوبکر و عمر امام بوده اند؛ گرچه با وجود علي (عليه السّلام)، امت در بيعت با آنها مرتکب اشتباه شده است؛ لکن اين خطا موجب فسق آنها نمي شود. ولي درباره ي عثمان، توقف کرده اند. ( قمي، 1414ق.، ج1، ص 221 )
4. و لا يجوز عندنا ان يقول القاري عند خاتمة المحمد، آمين. فان قال ذلک في الصلاة معتمداً، بطلت صلاته ( طوسي، بي تا، ج1، ص 46 )
5. براي تفضيل آن بنگريد به مقاله ي « بررسي و نقد آيات خلافت و ولايت... » دو فصلنامه ي علمي- پژوهشي تحقيقات علوم قرآن و حديث، دانشگاه الزهراء، شماره اول ( پياپي 9 )، 1387، صص 46-27.
6. تدليس بر دو قسم است: يکي آن است که آدمي از کسي که ملاقات کرده، چيزي را که نشنيده، يا از کسي که هم عصر اوست و او را ملاقات نکرده، روايت کند. مقاتل از کلبي چيزي نشنيده بود و مجاهد را ملاقات نکرده بود، و از آنان روايت مي کرد. ( عاملي، بي تا، ص 114؛ داماد، 1405ق.، ص 165؛ سبحاني، 1420ق.، ص 120 )
7. احتمالاً منظور مسجدي در بيروت است؛ زيرا در آن زمان، بيروت مساجد متعدد نداشته است تا نام يکي از آنها مسجد بيروت باشد.
8. دهخدا در معناي انتحال مي نويسد: چيز کسي را جهت خود دعوي کردن. شعر ديگري را بر خود بستن. سخن کسي ديگر بر خويشتن بستن. سرقت ادبي. ( دهخدا، علي اکبر، 1364 ).
9. شايد تفسير فراء اولين تفسيري است که آيات قرآن را به ترتيب، تفسير کرده و دامنه ي تفسير آيه را گسترده است؛ در حالي که تفاسير گذشته ناپيوسته اند و تنها به تفسير آيات مشکل و مبهم پرداخته و شامل همه ي آيات به صورت پي در پي نيستند. ( معرفت، 1418ق. )
10. وي فقط يک بار نام مقاتل بن سليمان را نقل کرده، و در ساير موارد فقط به مقاتل اکتفا کرده است. اما از آنجا که نام « مقاتل بن حيان » را کامل بيان کرده، و مقايسه آراي مقاتل، با نقل وي مي توان پي برد، منظور وي مقاتل بن سليمان است.
11. وي يک مورد به عنوان « مقاتل ازدي »، 5 مورد « مقاتل بن سليمان »، يک مورد از مفسرين عامه و در ساير موارد « مقاتل » از او نقل کرده است.
12. اين مطلب با بررسي همه ي تفسير استخراج شده است؛ در زمان حيات مقاتل، نسخ بر تخصيص، تقييد، مبهم، تفصيل و مجمل نيز اطلاق مي شده است.
13. علامه طباطبايي مي نويسد: حروف مقطعه فواتح سور، مدلول لفظي ندارند. و در اسلام شنيده نشده کسي از حروف مقطعه فواتح سور، چنين استفاده تأويلي بنمايد. ( طباطبايي، 1350، ص 28 )
14. خلاصه ي اين حديث جعلي آن است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در مکه، مشغول خواندن سوره ي « النجم » بودند، وقتي به آياتي که نام بت هاي مشرکان در آن بود، رسيدند: « أَفَرأَيتُمُ اللَّاتَ وَ العُزَّي * وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الأُخرَي » ( النجم: 20- 19 )؛ شيطان اين دو جمله را بر زبان او جاري ساخت: « تلک الغرانيقُ العُلي و انّ شفاعتهن لترتجي »: اينها پرندگان زيباي بلندمقامي هستند و از آن ها اميد شفاعت مي رود. در اين هنگام، مشرکان خوشحال شدند و گفتند که محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) تاکنون نام خدايان ما را به نيکي نبرده است. در اين هنگام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سجده کرد و آنها هم سجده کردند. جبرئيل نازل شد و اظهار کرد که اين دو جمله را من براي تو نياورده بودم. اين از القائات شيطان بود و آيات 54-52 سوره ي حج نازل شد. ( ابن اثير، بي تا، ج7، ص 115 )
برخي مخالفان، اين افسانه ي ساختگي را با آب و تاب فراوان ذکر کرده اند؛ ولي قرائن فراوان نشان مي دهد که اين روايت مجعول براي بي اعتبار ساختن مسلمين و قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ساخته شده است؛ زيرا:
1. به گفته ي محققان، راويان اين حديث ضعيف، غيرقابل اطمينان اند؛ 2. آيات آغاز سوره ي نجم، صريحاً اين خرافات را ابطال مي کند « و ما ينطِقُ عَنِ الهَوَي* إِن هُوَ إِلّا وحي يوحي » ( نجم: 4-3 ) : پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از روي هواي نفس سخن نمي گويد، آن چه مي گويد، تنها وحي الهي است؛ 3. آياتي که بعد از ذکر نام بت ها در اين سوره آمده است، همه بيان مذمَّت بت ها و زشتي و پستي آن هاست؛ 4. احاديث متعددي در مورد سوره ي نجم و سپس سجده کردن پيامبر و مسلمين در کتاب هاي مختلف نقل شده و در هيچ يک از آنها سخني از افسانه ي غرانيق نيست و اين نشان مي دهد که اين جمله بعداً افزوده شده است. ( نک: فخررازي، 1420ق.، ج23، ص 50؛ راميار، 1354 )
15. ام حبيبه ( رمله ) دختر ابوسفيان به همراه شوهرش عبدالله بن جحش به اسلام گرويد و در اثر آزار مشرکان مکه به حبشه هجرت نمود. شوهر ام حبيبه در حبشه مسيحي شد و در همان جا درگذشت، و ام حبيبه بي سرپرست ماند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) وقتي از اين واقعه آگاهي يافت، شخصي را به حبشه فرستاد و از ام حبيبه خواستگاري کرد... هنگامي که ابوسفيان براي تمديد مدت پيمان صلح با مسلمين، به مدينه آمده بود، به خانه دخترش، ام حبيبه، رفت و خواست روي بستر پيامبر بنشيند، اما ام حبيبه بي درنگ آن را جمع کرد و گفت: « اين بستر رسول خداست و سزاوار نيست مردي کافر و مشرک بر آن بنشيند. ابوسفيان از اين رفتار دخترش سخت برآشفت و خانه وي را ترک کرد.
16. مرسل حديثي است که يکي از صحابه در سلسله سند ساقط شده باشد و علت ضعف آن عدم اتصال سند است. ( غفاري، 1369، ج1، ص 66؛ خطيب بغدادي، 1386ق.، ص 37؛ الحاج حسن، 1405ق.، ج2، ص 231 )
17. مرفوع حديثي را گويند که منسوب به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) باشد و از سلسله ي آن يک راوي يا بيشتر افتاده باشد ( غفاري، 1369، ج1، ص 58 ).

کتابنامه:
قرآن کريم، ترجمه ي مکارم شيرازي، ناصر (1384)، قم: انتشارات امام علي بن ابيطالب.
ابن حيان، محمد (1993م.)، صحيح ابن حبان، بيروت: مؤسسه الرساله.
ابن عاشور، محمد بن طاهر ( بي تا )، التحرير و التنوير، بي جا.
ابن عدي، عبدالله (1409ق.)، الکامل في الضعفاء الرجال، بيروت: دارالفکر.
ابن سعد، محمد ( بي تا )، الطبقات الکبري، بيروت: دار صادر.
ابن نديم، محمدبن اسحاق ( ابن يعقوب وراق ) ( بي تا )، الفهرست، تحقيق رضا تجدد، بي جا.
ترندک، جواد (1378)، تفسير سعيد بن جبير و نقش آن در تطوّر تفسير، تهران: پيام آزادي.
تستري، محمدتقي ( بي تا )، قاموس الرجال، تحقيق مؤسسه النشر الاسلامي.
تهراني، آقابزرگ ( بي تا )، الذريعه الي تصانيف الشيعة، بيروت: دارالاضواء.
حاج حسن، حسين (1405ق.)، نقد الحديث، تحقيق با نظارت عبدالمجيد ترکي، بيروت: مؤسسه وفاء.
حجتي، سيدمحمدباقر (1360)، سه مقاله در تاريخ تفسير و نحو، تهران: بنياد قرآن.
خطيب بغدادي، ابوبکر احمد بن علي (1417ق.)، تاريخ بغداد، بيروت: دارالکتب العلميه.
دهخدا، محمد (1377)، لغت نامه دهخدا، زيرنظر محمد معين و سيدجعفر شهيدي، تهران: دانشگاه تهران.
ذهبي، محمدحسين (1409ق.)، التفسير و المفسرون، قاهره: مکتبة وهبه.
ذهبي، محمدحسين (1382ق.)، ميزان الاعتدال، تحقيق علي محمد، البجاوي، بيروت: دارالمعرفه.
رباني، محمدحسن (1380)، رباني، دانش دراية الحديث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامي رضوي.
رازي، شيخ احمد (1371)، الجرح و التعديل، بيروت: دار احياء التراث العربي.
رازي، فخرالدين (1420ق.)، مفاتيح الغيب، بيروت: داراحياء التراث العربي.
زرکلي، خيرالدين (1420ق.)، الاعلام قاموس تراجم، بيروت: دارالعلم.
زمخشري، جارالله ابن قاسم محمود بن عمر (1407ق.)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت: دارالکتاب.
ژيليو، کلود (1381)، مقاتل مفسر بزرگ، محدث و متکلم مطرود، ترجمه ي فاطمي تهامي، آيينه پژوهش، ش76.
سبحاني، جعفر (1420ق.)، اصول الحديث و احکامه، قم: لجنة اداره الحوزه.
سزگين، فؤاد (1412ق.)، تاريخ التراث العربي، قم: کتابخانه آيت الله مرعشي.
سيوطي، جلال الدين ( بي تا )، الاتقان في علوم القرآن، قم: منشورات رضي.
شايسته نژاد، علي اکبر (1387)، بررسي و نقد آيات خلافت و ولايت، تحقيقات علوم قرآن و حديث، ش 9.
شحاته، عبدالله محمود (1423ق.)، تفسير مقاتل بن سليمان، بيروت: داراحياء التراث.
شحاته، عبدالله محمود (1986م.)، علوم التفسير، قاهره: مکتب نهضة الشرق.
شوکاني، محمد بن علي (1414ق.)، فتح القدير، دمشق، دار ابن کثير.
صدوق، محمد (1378ق.)، عيون اخبار الرضا، قم: انتشارات جان.
صدوق، محمد بن علي (1422ق.)، من لا يحضره الفقيه، تحقيق علي اکبر غفاري، قم: جامعه مدرسين.
طباطبايي، محمدحسين (1414ق.)، الميزان في تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامي.
طباطبايي، محمدحسين (1350)، قرآن در اسلام، تهران: دارالکتب الاسلاميه.
طبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن (1403ق.)، مجمع البيان في علوم القرآن، قم: منشورات مکتبه آيت الله العظمي المرعشي النجفي.
طوسي، محمد بن حسن (1415ق.)، رجال، تصحيح زنجاني، قم: انتشارات اسلامي جامعه مدرسين.
طوسي، محمد بن حسن ( بي تا )، التبيان في تفسير القرآن، بيروت: دار احياء التراث العربي.
عجلي، احمد بن عبدالله (1409ق.)، معرفة الثقات، مدينه: مکتبة الدار.
عسقلاني، ابن حجر (1404ق.)، تهذيب التهذيب، بيروت: دارالفکر.
عقيلي، محمد بن عمرو (1418ق.)، الضعفاء الکبير، بيروت: دارالکتب العلميه.
غفاري، علي اکبر (1369)، تلخيص مقباس الهدايه، تهران: صدوق.
قطب، سيد (1400ق.)، في ظلال القرآن، بيروت: دارالشروق.
قرطبي، احمد بن محمد (1364)، الجامع لأحکام القرآن، تهران: ناصرخسرو.
قمي، عباس (1414ق.)، سفينة البحار، قم: اسوه.
کحّاله، عمررضا ( بي تا )، معجم المؤلفين تراجم مصنفي الکتب العربية، بيروت: دار احياء التراث العربي.
کليني، ابوجعفر (1388ق.)، کافي، تصحيح علي اکبر غفاري، تهران: دارالکتب الاسلاميه.
مجاهد، ابن المصباح ( بي تا )، تفسير مجاهد، اسلام آباد: مجمع البحوث الاسلاميه.
مجلسي، محمدباقر (1403ق.)، بحارالانوار الجامعة لعلوم الائمة الاطهار، بيروت: دار احياء التراث العربي.
المزي، ابوالحجاج يوسف (1406ق.)، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، مشهد: الجامعة الرضوية للعلوم الاسلاميه.
معرفت، محمدهادي (1380)، تفسير و مفسران، قم: التمهيد.
مقاتل، بن سليمان (1423ق.)، تفسير مقاتل، تحقيق محمود عبدالله شحاته، بيروت: دار إحياء التراث.
نوري طبرسي، ميرزاحسن (1408ق.)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بيروت: مؤسسه آل البيت.
هاشمي، محسن (1380)، تفسير مقاتل، جمع بين مأثور و معقول، گلستان قرآن، ش75.

منبع مقاله :
مطالعات قرآن و حديث، سال دوم، شماره ي اول- پاييز و زمستان 1387، صص 123-95.



 

 

نسخه چاپی