جهت گيري ارزشي و اخلاق زيست محيطي اسلامي: ماهيت و پيامدها
 جهت گيري ارزشي و اخلاق زيست محيطي اسلامي: ماهيت و پيامدها

 

نويسندگان:
دکتر احمد عابدي سروستاني (1)
دکتر منصور شاه ولي (2)


 

مقدمه

از چالش هاي عمده قرن حاضر که تاکنون پاسخ روشن و مستقيمي به آن داده نشده اين است که چگونه مي توان محيط زيست را از صدمات انسان ها مصون داشت؟ اگر چه بسياري تلاش کرده اند تا به اين پرسش از جنبه هاي اجتماعي، اقتصادي، روانشناختي و رفتاري پاسخ دهند اما يک چيز روشن است و آن اين که بحران هاي زيست محيطي با علم و فنّاوري نوين ناشي از انقلاب صنعتي در اروپا و آمريکاي شمالي در ارتباط است (Abedi-Sarvestani and Shahvali 2008: 715)، علمي که با جدايي از دين رشد يافت و در سطح جهان توسعه پيدا کرد و زندگي بشر امروز به آن وابسته است. از نظر برخي افراد، فرهنگ مُدرن امروزي ارزش هاي روزمره زندگي را به نابودي کشانده است ( ساراپ 1382: 194). به نحوي که انسان مُدرن به انساني تبديل شده است که خود به قانون گذاري و ارزش گذاري مي پردازد و ضمن اين که به هيچ قدرتي خارج از خود متکي نيست، مرکز هستي به شمار مي رود ( امين زاده 1381: 98). به اين ترتيب دور از انتظار نيست که ارزش ها هيچ جزئي از طبيعت را خطاب قرار ندهند و صرفاً پاسخ انسان به جهان محسوب شوند. چنين ديدگاهي را مي توان بيانگر ساختار ارزشي در علم غربي دانست که نسبت به ساير نظام هاي ارزشي چندين برابر بشرمدارتر است. نتيجه چنين ديدگاهي آيا غير از اين است که دنيا بدون برآوردن خواست هاي ما اصلاً ارزشي ندارد؟ و آيا با چنين تفکري تحميل خواست هايمان بر آن بسيار آسان تر نخواهد بود؟ ( رولستون 1384: 234 ).
بسياري از افراد راه حل بحران هاي زيست محيطي را در به کارگيري علم و دانش پيشرفته تر جستجو مي کنند. آنان معتقدند چنانچه انسان به دانش و فنّاوري پيشرفته تري دست يابد خواهد توانست راه حل مناسبي براي بحران هاي زيست محيطي بيابد. اما به نظر مي رسد آنها اين مهم را فراموش کرده اند که بحران هاي زيست محيطي زاييده علم و دانش نوين غربي است و تا ماهيت اين دانش و مباني آن متحول نشود، نمي توان حل بحران هاي خود ساخته را از آن توقع داشت. در اين راستا تحول مباني ارزشي يکي از مهمترين نيازها است، زيرا انتقاد از علم غربي مستلزم نظام ارزشي است که اين علم بر آن استوار است و آن را اشاعه مي دهد ( نصر 1377: 50). از جمله پيامد هاي چنين نظام ارزشي،‌ جدايي انسان از طبيعت و قرار دادن وي در موقعيت اخلاقي بالاتر از طبيعت است که از آن به انسان مجبوري ياد مي شود. انسان محوري که با توسعه علمي و فنّي همراه بود، با تأثير گذاشتن بر تلاش هاي انسان در کشف اسرار طبيعت موجب شد تا دستکاري و بهره برداري انسان پيامدي جز تباهي طبيعت را به دنبال نداشته باشد (Kilbourneand Polonsky 2005: 38). آغاز چنين روندي نيز عمدتاً با انقلاب صنعتي مرتبط دانسته مي شود، به طوري که از نظر برخي آن چه در اروپا و با انقلاب صنعتي در قرن 18 در هم شکست و متلاشي شد نظام زيست شناختي کهن يعني مجموعه اي از محدوديت ها، موانع، ساختارها و روابط بي شماري بود که تا آن موقع به صورت هنجارهاي اجتماعي براي جلوگيري از صدمه به محيط زيست وجود داشت ( برودل 1372 ).
اگر چه انسان محوري هنوز طرفدار دارد، با پديدار شدن پيامدهاي منفي آن ضرورت طرح ديدگاه هاي مناسب تر براي تبيين تعامل مناسب انسان با طبيعت بيشتر احساس مي شود. مهمترين اين ديدگاه ها به چگونگي ارزش گذاري به طبيعت پرداخته اند. بسياري از نظريه هاي رفتاري نيز بر اين موضوع تأکيد دارند که نوع رفتار انسان با محيط زيست به چگونگي ارزش گذاري انسان بر مي گردد. ارزش ها به عنوان تعيين کننده هاي بنيادي نگرش ها، رفتار ها و باورهاي خاص، زيربناي دغدغه ها و جهان بيني زيست محيطي هر فرد را تشکيل مي دهند ( Schultz et al. 2005: 458). به همين دليل برنامه هاي تغيير رفتار سعي دارند تا آنچه را که براي ما ارزشمند يا بي ارزش است دچار تغيير سازند ( کورمن 1370: 478 ). در اين رابطه برخي اين پرسش را مطرح مي کنند که اگر جهان و طبيعت براي انسان ارزشمند بود، آيا رفتار وي با اين سياره مي توانست چنين باشد؟ از اين رو تحول رفتار انسان مي بايد به صورتي باشد که زمين و منابع آن مجدداً ارزش گذاري شوند و در اين بين ارزش هاي اخلاقي از جمله مهمترين ارزش هايي هستند که مورد توجه قرار گرفته اند. ارزش هاي اخلاقي از جمله تعيين کننده هاي هنجاري تعامل انسان با طبيعت محسوب مي شوند که از سنت و فرهنگ اجتماع تأثير مي پذيرند ( عابدي سروستاني و شاه ولي 1387: 59).

1. جهت گيري ارزشي در اخلاق زيست محيطي

اگرچه مسأله واقعيت ارزش در فلسفه چنان دشوار و بحث انگيز است که پاسخ صريحي ندارد ( بنسون 15: 1382 )، اما درک اخلاق به طور اساسي به موضوع ارزش ارتباط مي يابد، (3) زيرا معيار هاي درست يا اشتباه براي رفتار بر اساس مفهوم ارزش شکل مي گيرند. ارزش گذاري و انجام داوري هاي ارزشي ( value judgments ) در مرکز امور بشري قرار دارد و جزء جداناشدني از زندگي روزانه انسان ها است و بدون آن نمي توان اعمال بشري را فهميد. اين کار به انسان ها کمک مي کند تا ضمن درک درست از خود و جهان پيرامون درباره زندگي و رفتار خود و ديگران و پديده هاي طبيعي به قضاوت بپردازند ( مک ناتن 1383: 5 ). نظام هاي فکري و اعتقادي گوناگون علاوه بر ارائه نظريات هنجاري پيرامون شيوه درست تعامل با طبيعت هر يک به پرسش درباره ارزش ذاتي نيز پرداخته اند (4) . اين موضوع موجب شده است تا جهت گيري هاي ارزشي متفاوتي پديدار شوند که هر يک مبنايي براي نظريه ها و رهيافت هاي مختلف اخلاق زيست محيطي به شمار مي آيند. از جمله مهمترين جهت گيري هاي ارزشي مي توان به انسان محوري، زيست محوري، زيست بوم محوري و خدا محوري اشاره کرد که هر کدام مباحث عمده اي از اخلاق زيست محيطي را به خود اختصاص داده اند ( عابدي سروستاني 1387: 60 ).

1-1. انسان محوري ( anthropocentrism )

انسان محوري معروف ترين جهت گيري ارزشي در اخلاق زيست محيطي محسوب مي شود که وامدار اخلاق سنتي است. در اين ديدگاه هيچکدام از موجودات به جز انسان شايسته برخورداري از توجهات اخلاقي نيستند. به همين دليل تمام فعاليت هاي حفاظت از محيط زيست تا آنجا مهم و از نظر اخلاقي درست هستند که به حفظ منافع و رفاه انسان کمک کنند. اين انسان است که تعيين مي کند که کدام رفتارها با طبيعت و محيط زيست لازم و از نظر اخلاقي درست محسوب مي شوند. مهمترين دليل ارائه شده براي برخورداري انسان از چنين موقعيت استثنايي نيز خِردورزي انسان است است که به وي امکان مي دهد تا هرگونه رفتاري را با ساير گونه ها و مخلوقات به ظاهر بي شعوري داشته باشد که شايستگي لازم در برخورداري از جايگاه اخلاقي را ندارند ( pentreath 2004: 21 ). اعتقاد به بي حرکتي ماده و فقدان شعور و همچنين ارزش هاي ذاتي در موجودات غير از انسان اين حق را به انسان مي دهد تا خود را از صدماتي که به زيست بوم مي زند تبرئه سازد. به اين ترتيب، پيامد انسان محوري را مي توان در سرباز زدن از مسئوليتي جستجو کرد که انسان نسبت به حفظ ارزش هاي ذاتي طبيعت دارد ( امين زاده 1381: 100).

1-2. زيست محوري ( biocentrism )

زيست محوري را مي توان اولين مرحله اي دانست که انسان از خود فراتر مي رود و حاضر به پذيرش اين موضوع مي شود که ارزش ذاتي در ساير موجودات به غير از انسان نيز وجود دارد. دليل آن نيز اين استدلال است که برخي از موجودات زنده از توان درک لذت و درد يا خودآگاهي برخوردارند ( Oughton 2003: 9 ) و به همين دليل با آنها به صورت اخلاقي بايد رفتار کرد. در نوع راديکال اين ديدگاه ارزش ذاتي انسان در زيست بوم هاي طبيعي با ارزش ذاتي ساير موجودات زنده برابر است و انسان فقط گونه اي در کنار ساير گونه هاي زيستي به شمار مي رود ( Taylor 2001: 100 ).

1-3. زيست بوم محوري ( ecocentrism)

عده اي معتقدند که به دليل ناکفايتي جهت گيري ارزشي زيست محور براي حفاظت از محيط زيست نياز به ديدگاهي کل نگر است که در آن حفاظت از محيط زيست بر مبناي فرآيند هاي طبيعي بنا نهاده شود. به همين دليل جهت گيري ارزشي زيست بوم محور مورد توجه قرار گرفته است که در آن طبيعت و اجزاي آن از اين جهت شايسته ملاحظات اخلاقي هستند که از ارزش ذاتي برخوردارند (Kortenkamp and Moore 2001: 262). اخلاق زيست بوم محور کل نگر (holistic) است (Pojman 2001: 75) و در آن اهميت اخلاقي تمام موجودات ( اعم از جاندار يا بي جان مانند درختان و سنگ ها ) مورد تأکيد قرار مي گيرد ( رابينسون و گارت 1378: 146). در اين نوع اخلاق زيست محيطي انسان ها نه تنها موجوداتي برتر از ديگران محسوب نمي شوند بلکه فقط بخشي از يک کليت بزرگ تر يعني طبيعت هستند، به طوري که از آنها به شهروندان زيستي ساده (Plain biotic citizens) ياد مي شود (Fogg 2000: 208).

1-4. خدا محوري ( theocentrism )

خدا محوري از جمله جهت گيري هاي ارزشي در اخلاق زيست محيطي است که بر مباني ديني استوار است. اعتقاد به اين که بحران هاي زيست محيطي از بحران هاي معنوي و ديني نشأت مي گيرند ( Motavalli 2002: 10 ) موجب شده است که در سال هاي اخير بازگشت مجدد به اديان براي حل بحران هاي زيست محيطي در دستور کار بسياري از مجامع و سازمان هاي بين المللي قرار گيرد (5) . از طرف ديگر چگونگي رفتار با محيط زيست يکي از موضوعات اصلي اديان الهي را تشکيل مي دهد و عده اي معتقدند ضروري است تا در بررسي بحران هاي زيست محيطي به آموزه هاي اخلاق ديني توجه شود، زيرا با اين کار ضمن توجه به آرمان هاي اخلاقي، توسعه و رفاه مادي انسان نيز تضمين خواهد شد ( محقق داماد 1373: 80 ).
در جهان بيني ديني، جهان طبيعي در عبارت هايي ارزشيابي مي شود که با ماهيت انسان هماهنگ است و لذا به ايجاد يک رابطه خود آگاه با طبيعت به همراه ايفاي نقش سازنده ي انسان در طبيعت با محدوديت ها و مسئوليت هاي ويژه منجر مي شود ( Sullivan 2001: 7). از اين رو اگرچه ممکن است شکاف بزرگي بين آموزه هاي اديان ديده شود، تمام آنها اخلاق مشترکي را دنبال مي کنند که بر اساس هماهنگي با طبيعت و حفظ مخلوقات است ( Amin 2003: 34 ). نبايد فراموش شود که تمام اديان اين باور مشترک را دارند که همه ما در يک عالم بزرگ تر زندگي مي کنيم. آنها چارچوب وسيع تري از زمان و مکان را در نظر دارند که ضمن تصديق عظمت و وسعت جهان هستي نزديکي فرآيند هاي طبيعي به يکديگر را تصديق مي کنند ( Motavalli 2002: 5 ).

2. توحيد محوري: جهت گيري ارزشي اخلاق اسلامي

اخلاق اسلامي نيز جزو مکتب اخلاق ديني محسوب مي شود. اساس مکتب اسلام بر توحيد است و همه امور بر حسب توحيد ارزش گذاري مي شوند. طبق آيات قرآن خداوند تنها خالق هستي است که همه چيز از او نشأت گرفته و به او ختم مي شود ( گلشني 1364: 146). آيات فراواني در اين باره در قرآن وجود دارند، براي مثال مي توان به آيات زير اشاره کرد که همگي اصل توحيد را تبيين مي کنند و اين حقيقت را روشن مي سازند که ارزش ذاتي متعلق به خداوند است:
« ستايش خدايي را که آسمان ها و زمين را آفريد، و تاريکي ها و روشنايي را پديد آورد. با اين همه کساني که کفر ورزيده اند، [ غير او را ] با پروردگار خود برابر مي کنند ». (6)
« پديد آورنده آسمان ها و زمين است. چگونه او را فرزندي باشد، در صورتي که براي او همسري نبوده، و هر چيزي را آفريده، و اوست که به هر چيزي داناست ».(7)
« و خداست که هر جنبنده اي را [ ابتدا ] از آبي آفريد. پس پاره اي از آنها بر روي شکم راه مي روند و پاره اي از آنها بر روي دو پا و بعضي از آنها بر روي چهار [ پا ] راه مي روند. خدا هرچه بخواهد مي آفريند. در حقيقت، خدا بر هر چيزي تواناست ».‌(8)
آيات فوق همگي بر اين موضوع تأکيد دارند که ارزش وجودي هر چيز به خداوند وابسته است و اگر خداوند اراده نمي کرد جهان هستي و مخلوقات نيز وجود نمي داشتند. توحيد محوري سرچشمه رفتارهاي اخلاقي انسان در ديدگاه اسلامي است. به اين ترتيب در اخلاق زيست محيطي اسلامي پاسخ به پرسش پيرامون ارزش ذاتي بر مبناي توحيد محوري تعيين مي شود. در توحيد محوري اسلامي ارزش ذاتي را مي توان چنين تعريف کرد: ارزش ذاتي مختص خداوند باريتعالي است و ارزش ساير مخلوقات در اين رابطه قابل تعريف است.
ديدگاه اسلامي نسبت به چگونگي ارزش گذاري طبيعت و اجزاي آن يک جهان بيني کل نگر را ارائه مي دهد که مي تواند پاسخگوي نياز امروز بشر در تعريف يک رهيافت مناسب براي اخلاق زيست محيطي باشد. به باور بسياري از متفکران براي حفاظت مؤثر از محيط زيست مي بايد در جستجوي راهکارهايي بود که با کمک آن انسان به يگانگي ( unity ) با تمام مخلوقات و از جمله طبيعت دست يابد ( Marshall 1998: 137 ) (9) مقايسه ويژگي هاي کانون ارزش ذاتي توحيد محوري اسلامي با ساير کانون هاي ارزش ذاتي مطرح در مباحث فلسفي اخلاق زيست محيطي اين موضوع را پيشنهاد مي دهد که تبيين اخلاق زيست محيطي بر مبناي اين کانون ارزش ذاتي به خوبي مي تواند پاسخگوي نياز انسان در برقراري تعامل مناسب با محيط زيست باشد ( جدول 1).
جدول 1- ويژگي هاي کانون ارزش ذاتي اسلامي در مقايسه با کانون هاي ارزش ذاتي رايج در اخلاق زيست محيطي ( منبع: عابدي سروستاني و همکاران 68: 1386).

کانون ارزش ذاتی

معيار هاي مقايسه

يگانگي بين انسان و طبيعت

مسئوليت پذيري نسبت به محيط زيست

ضمانت اجرايی

فراگيري

انسان محور

انسان و طبيعت دو جوهره مجزا هستند

مسئوليت نسبت به طبيعت ناشي از مسئوليت نسبت به انسان ها است

تا حدي که منافع انسان به خطر بيافتد

محدود به انسان

زيست محور

انسان صرفاً با موجودات زنده اشتراکاتي دارد

انسان صرفاً نسبت به برخي موجودات زنده مسئوليت دارد

تا حدي که رفاه برخي جانداران به خطر بيافتد         

محدود به گونه هاي جاندار

زيست بوم محور

انسان با زيست بوم مرتبط است

انسان نسبت به کل زيست بوم مسئول است

تا حدي که ثبات و انسجام زيست بوم به خطر بيافتد

محدود به اجراي تشکليل دهنده يک زيست بوم

خدا محور (توحيد محوري)

انسان با تمامي مخلوقات خداوند مرتبط است

انسان نسبت به خداوند و مخلوقات او مسئوليت دارد

تا حدي که مخلوقات خداوند به خطر بيافتند

نا متناهي

3. پيامد هاي توحيد محوري

انسان در توحيد محوري اسلامي با تمام مخلوقات و پديده هاي طبيعي مرتبط است زيرا تمام مخلوقات از يک خالق سرچشمه گرفته اند و اين خداوند است که جهان هستي و همه آن چه را که در آن وجود دارد با يکديگر خلق کرده است. آيه زير همين موضوع را بيان مي کند:
« خدا کسي است که آسمان ها و زمين و آنچه را که ميان آن دو است در شش هنگام آفريد، آنگاه بر عرش [ قدرت ] استيلا يافت؛ براي شما غير از او سرپرست و شفاعت گري نيست؛ آيا باز هم پند نمي گيريد؟ ». (10)
ديدگاه توحيد محوري درباره محيط زيست را مي توان بيانگر نوعي يگانگي ذاتي دانست که در بين تمام اجزاي هستي و از جمله بين انسان و طبيعت وجود دارد. اين در حالي است که ساير کانون هاي ارزش ذاتي چنين يگانگي و انسجامي را در نظر ندارند و در مواردي مانند انسان محوري، انسان و طبيعت دو جوهره مجزا از يکديگر دانسته مي شوند. حتي زيست بوم محوري که نوعي ديدگاه کل نگر را دنبال مي کند هيچگاه يگانگي انسان و طبيعت را از نظر سرمنشأ بيان نمي کند، بلکه انسان را يک جزء در کنار ساير اجزاي يک زيست بوم در نظر مي گيرد که رابطه اي ساختاري در قالب يک نظام يا زيست بوم با يکديگر دارند.
در توحيد محوري اسلامي مسئوليت ديني در قالب اخلاقي توصيه شده است. براي مثال، قرآن کريم به هنگام بيان فرمان هاي الهي به پيمان انسان براي اطاعت از آنها نيز اشاره مي کند و آن را به مؤمنان يادآور مي شود ( دَرّاز 1387: 215 ). براي مثال، مي توان به آيات زير از سوره مبارکه رعد اشاره کرد:
« پس آيا کسي که مي داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقيقت دارد مانند کسي است که کوردل است؟ تنها خردمندانند که عبرت مي گيرند. همانان که به پيمان خدا وفادارند و عهد [ او ] را نمي شکنند ».(11)
اين در حالي است که انسان جانشين خداوند است و از اين رو، خداوند تمام آسمان ها و زمين را مُسخّر وي کرده است و به انسان اين قدرت را داده است تا در آنها به دخل و تصرف بپردازد. آيه زير همين موضوع را مطرح مي کند:
« آيا ندانسته ايد که خدا آنچه را که در آسمان ها و آنچه را که در زمين است، مُسخّر شما ساخته و نعمت هاي ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است؟ و برخي از مردم درباره خدا بي [ آنکه ] دانش و رهنمود و کتابي روشن [ داشته باشند ] به مجادله بر مي خيزند ». (12)
اين واقعيت تأييد کننده مسئوليت انسان نسبت به رفتار خود با تمام مخلوقات خداوند است و در آن تمام مخلوقات يا پديده هاي طبيعي به اين دليل مستحق برخورداري از رفتار درست از طرف انسان هستند که انسان به عنوان جانشين خداوند بر زمين از اختيار و آزادي عمل در رفتار برخوردار است، در حالي که ساير مخلوقات چنين امتيازي ندارند. نکته مهم ديگري که در برخي آيات قرآني به آن اشاره شده است تسبيح تمام موجودات نسبت به ذات اقدس الهي است، در قرآن آمده است که:
« آسمانهاي هفتگانه و زمين و هرکس که در آنهاست او را تسبيح مي گويند و هيچ چيز نيست مگر اينکه در حال ستايش، تسبيح او مي گويد، ولي شما تسبيح آنها را در نمي يابيد. به راستي که او همواره بردبار [ و ] آمرزنده است ». (13)
تمام موجودات عالم در مراتب مختلف وجودي، زنده و هوشيارند و به تعبير زيباي مولوي:
« ما سميعيم و بصيريم و هُشيم
با شما نامحرمان ما خامُشيم ».
از اين رو به دليل برخورداري انسان از اختيار و آزادي از يک طرف و تعامل وي با موجودات ذي شعور از طرف ديگر انسان به يک مهار دروني مناسب يا اخلاق نياز دارد تا تعامل وي با تمام مخلوقات خداوند را ( نه يک بخش يا جزء کوچکي از آن ) به سامان برساند.
موضوع ديگر به ضمانت اجرايي توحيد محوري اسلامي بر مي گردد. از آنجا که اخلاق هيچ ضمانت اجرايي غير از عوامل و انگيزه هاي دروني ندارد، اعتقادات و باورهاي ديني مي توانند پشتوانه قوي براي اخلاق فراهم آورند. حتي برخي معتقدند که با کنار گذاشتن دين از عرصه زندگي هرگونه اميد به داشتن اخلاق و ارزش هاي پايدار خيالي بيش نخواهد بود ( جعفري 1381: 47). اين در حالي است که در توحيد محوري اسلامي ضمانت رعايت معيارهاي اخلاقي نه تنها ناظر بر تعامل ميان انسان ها است بلکه بر تعامل بين انسان و ساير مخلوقات خداوند نيز نظارت دارد. به همين دليل، ضمانت اجرايي اخلاق زيست محيطي در انسان محوري تا آنجايي قابل تصور است که منافع انسان در خطر باشد. در زيست محوري اين ضمانت تا سطح رعايت رفاه و آسايش برخي جانداران گسترش مي يابد و در زيست بوم محوري تا سطح حفظ ثبات و انسجام يک زيست بوم قابل تصور است. در حالي که توحيد محوري اسلامي اين ضمانت را به تمامي مخلوقات خداوند تسّري مي دهد، به نحوي که از يک انسان اين انتظار وجود دارد تا با تمام مخلوقات خداوند به طور اخلاقي رفتار کند و چون در جهان بيني اسلامي تمام پديده ها مخلوق خداوند اند، ضمانت اجراي اخلاق زيست محيطي تا آنجا قابل تصور است که احمال آسيب و يا خطر براي مخلوقات خداوند وجود داشته باشد.
سطح فراگيري توحيد محوري اسلامي يکي از ويژگي هايي است که آن را از ساير کانون هاي ارزش ذاتي متمايز مي کند. در واقع سطح شمول آن نامتناهي است و محدود به انسان، گروهي از جانداران يا يک زيست بوم خاص نمي شود بلکه تمام هستي و به عبارتي جهان پيدا و نهان را در بر مي گيرد. به اين ترتيب تمام کائنات و هرآنچه در آن هست، به دليل ارتباط خالق و مخلوقي که بين خداوند و آنها برقرار است، ارزشمند شمرده مي شوند و از جايگاه اخلاقي برخوردار است.

نتيجه گيري

مباحث اخلاقي در تعامل انسان با طبيعت در اخلاق زيست محيطي بررسي مي شوند و جهت گيري ارزشي هر مکتب فکري تعيين کننده ماهيت و پيامدهاي آن در تبيين چگونگي رفتار انسان با طبيعت است. مهمترين جهت گيري هاي ارزشي اخلاق زيست محيطي را مي توان در چهار گروه عمده شامل انسان محوري، زيست محوري، زيست بوم محوري و خدا محوري مورد بررسي قرار داد. هر کدام از اين جهت گيري هاي ارزشي بر مباني فلسفي خاص استوارند و هر يک اخلاق زيست محيطي را با توجه به اين موضوع تعيين مي کنند که ارزش ذاتي را به چه چيز يا چه کسي نسبت مي دهند. اگرچه تمام مکاتب فکري پيرامون اخلاق زيست محيطي مدعي اند که به دنبال حفظ محيط زيست طبيعي از صدمات انسان ها هستند و برخي افراد نيز طرح مباحث ارزش ذاتي براي حفاظت از محيط زيست را در درجه دوم اهميت قرار مي دهند، اما اين موضوع نبايد فراموش شود که درک اخلاق زيست محيطي نيازمند درک مقدماتي از ماهيت اخلاق است که به طور اساسي به موضوع ارزش ارتباط مي يابد.
خدا محوري اسلامي که از آن مي توان به توحيد محوري ياد کرد از جمله جهت گيري هاي ارزشي ديني در اخلاق زيست محيطي است. در اين جهت گيري ارزشي، ارزش ذاتي مختص خداوند باريتعالي است و ساير پديده ها و موجودات، از جمله طبيعت و اجزاي آن، به اين دليل ارزشمند و شايسته برخورداري از رفتارهاي اخلاقي از طرف انسان هستند که خداوند آنها را خلق کرده است. علاوه بر اين، توحيد محوري اسلامي کل نگر است و انسان را در شبکه اي از موجودات و مخلوقات تعريف مي کند که همگي از يک منشأ يعني خداوند واحد سرچشمه گرفته اند. در اين بين، انسان جانشين خداوند در زمين است و براي اِعمال اين جانشيني نه تنها از اختيار و آزادي برخوردار است، بلکه جهان مُسّخر وي قرار داده شده است تا بتواند در آن به دخل و تصرف بپردازد. با اين وجود، به همان اندازه که انسان از اختيار و آزادي برخوردار است، مسئول رفتار خويش با طبيعت و ساير مخلوقات نيز مي باشد، زيرا انسان مي بايد آيينه تمام نماي اسماء و اوصاف الهي و حافظ مخلوقات او باشد تا شايسته جانشيني خداوند بر زمين شود. در غير اين صورت، انسان از قدرتي سوء استفاده کرده است که صرفاً به دليل جانشيني خداوند بر زمين به وي اعطا شده است و نتيجه آن نيز دوري از صفات خداوندي و برهم زدن نظم طبيعت خواهد بود. به اين ترتيب چنانچه اخلاق زيست محيطي بر مبناي کانون ارزشي توحيد محور تبيين شود، نه تنها مسئوليت پذيري نسبت به محيط زيست را افزايش مي دهد، بلکه مي تواند به تحقق تفکر يگانگي انسان و طبيعت، افزايش ضمانت اجرا و گسترش دامنه رفتارهاي اخلاقي انسان در تعامل با محيط زيست نيز بيانجامد.
منابع :
- امين زاده، بهناز (1381) « جهانبيني ديني و محيط زيست: در آمدي بر نگرش اسلام به طبيعت ». محيط شناسي. سال 82، شماره 30، صص 106-97.
- برودل، فرنان (1372) سرمايه داري و حيات مادي. مترجم: بهزاد باشي. تهران: نشر ني.
- بنسون، جان (1382) اخلاق محيط زيست: مقدمات و مقالات. مترجم: عبدالحسين وهاب زاده. مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهي مشهد.
- جعفري، محمد تقي (1381) « فلسفه اخلاق استاد محمد تقي جعفري ». در: درآمدي بر فلسفه اخلاق از ديدگاه متفکران مسلمان معاصر ايران ( صص 70-26 ). ويراستار: مسعود اميد. تبريز: مؤسسه تحقيقاتي علوم اسلامي انساني دانشگاه تبريز.
- حسيني، سيد علي اکبر (1378) « مفهوم فلسفي ارزش و ارزش شناسي ». نامه فرهنگ. سال 9، شماره 31، صص 65-58.
- دَرّاز، محمد عبدالله (1378) آيين اخلاق در قرآن. مترجم: محمد رضا عطايي. مشهد: به نشر.
- ساراپ، مادن (1382) راهنمايي مقدماتي بر پساساختارگرايي و پسامدرنيسم. مترجم: محمد رضا تاجيک. تهران: نشر ني.
- رابينسون، د. و گارات. ک. (1378) اخلاق: قدم اول. مترجم: علي اکبر عبدل آبادي. تهران: شيرازه.
- رولستون، هولمز (1384) « آيا طبيعت داراي ارزش ذاتي است؟ البته ارزش، ذاتي طبيعت است ». در: اخلاق زيست محيطي ( جلد اول )، ( صص 239-191 ). ويراستار: لوئي پ، پويمان. مترجم: بهرام معلمي. تهران: نشر توسعه.
- عابدي سروستاني، احمد (1387) تبيين نظريه اخلاق زيست محيطي دانشجويان و استادان دانشگاه شيراز. پايان نامه منتشر نشده دکتري، بخش ترويج و آموزش کشاورزي، دانشگاه شيراز.
- عابدي سروستاني، احمد و شاه ولي، منصور (1387) « ضرورت و ويژگي هاي پژوهش در اخلاق زيست محيطي ». فصلنامه اخلاق در علوم و فناوري. سال 3، شماره 3 و 4، صص 61-56.
- عابدي سروستاني، احمد؛ شاه ولي، منصور و محقق داماد، سيد مصطفي (1386) « ماهيت و ديدگاه هاي اخلاق زيست محيطي با تأکيد بر ديدگاه اسلامي ». فصلنامه اخلاق در علوم و فناوري. سال 2، شماره 1 و 2، صص 72-59.
- کورمن، آبراهام. ک. (1370) و روانشناسي صنعتي و سازماني. مترجم: حسين شکرکن. تهران: انتشارات رشد.
- گلشني، مهدي (1364) قرآن و علوم طبيعت. تهران: مؤسسه انتشارات اميرکبير.
- محقق داماد، سيد مصطفي (1373) « طبيعت و محيط زيست از نگاه اسلام ». نامه فرهنگ. دوره 4، شماره 13، صص 89-78.
- مک ناتن، ديويد (1373) نگاه اخلاقي، در آمدي به فلسفه اخلاق. مترجم: حسن ميانداري. تهران: سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه ها.
- نصر، سيد حسين (1377) « جهان بيني اسلامي و علم جديد ». مترجم: ضياء تاج الدين. نامه فرهنگ. سال 8، شماره 2، صص 59-48.
- Abedi-Sarvestani A. and Shahvali M. (2008). "Ecology and ethics: some relationships for nature conservation." Journal of Applied Sciences, 8(4): 715-718.
- Amin, A. Z. (2003). "Preface to Islam and ecology." In Richard C. Fotz, Frederick M. Denny and Azizan Baharuddin (Eds.), Islam and Ecology, (pp.23-35). Massachusetts: Harvard University Press.
- Fogg, M. J. (2000). "The ethical dimensions of space settlement." Space Policy, 16: 205-211.
- Kilboume, W. E. and Polonsky, M. J. (2005). "Environmental attitudes and their relation to the dominant social paradigm among university student in New Zealand and Australia." Australasian Marketing Journal, 13 (2): 37-48.
Kortenkamp, K. V. and C. F. Moore. (2001) Ecocentrism and anthropocentrism: moral reasoning about ecological commons dilemmas. Journal of Environmental Psychology, 21: 261-272.
Marshall, A. (1998). "A postmodern natural history of the world: eviscerating the GUTs form ecology and environmentalism." Stud. Hist. Phil. Biol. & Biomed. Sci., 29(1): 137-164.
Motavalli, J. (2002). "Stewards of the earth." The Environmental Magazine, 13(6): 2-11.
Oughton, D. (2003). "Protection of the environment from ionizing radiation: ethical issues." Journal of Environmental Radioactivity, 66: 3-18.
Pentreath, R. J. (2004) "Ethics, genetics and dynamics: an emerging systematic approach to radiation protection of the environment." Journal of Environmental Radioactivity, 74:
19-30.
Pojman, L. P. (2001). "Does nature have intrinsic value? biocentric and ecocentric ethics and deep ecology." In: L. Pojman (Ed.), Environmental Ethics, Reading in Theory and Application (pp. 75-76). London: Thomson Learning.
Schultz, P. W.; Gouveia V. V.; Cameron L. D.; Tankha G.; Schmuck P. and Franek M. (2005). "Values and their relationship to environmental concern and conservation behavior." Journal of Cross-Cultural Psychology, 36(4): 457- 475.
Sullivan, L. E. (2001) Preface. In: John A. Grim (Ed.), Indigenous Traditions and Ecology, (pp.11-14). Massachusetts: Harvard University Press.
Taylor, P. (2001). "Biocentric egalitarianism." In: L. Pojman (Ed.), Environmental Ethics, Reading in Theory and Application (pp. 100-112). London: Thomson Learning.
Tucker, M. E. and Grim J. (2001). "Series forward." In: John A. Grim (Ed.), Indigenous Traditions and Ecology, (pp. 15-32). Massachusetts: Harvard University Press.

پي نوشت ها :

1. ( استاديار دانشگاه علوم کشاورزي و منابع طبيعي گرگان. abediac@yahoo.com)
2. ( دانشيار دانشگاه شيراز. (shahvali@shirazu.ac.ir
3. ارزش شناسي در کنار هستي شناسي و شناخت شناسي، از ارکان مهم فلسفه است که به توضيح و بحث درباره دو مقوله اخلاق و نيک بختي از يک سو و زيبا شناسي از سوي ديگر، مي پردازد ( حسيني 1387: 59).
4. برخي معتقدند که پرسش هاي نظري پيرامون ماهيت مباحث عملي اخلاق که به فرا اخلاق ربط مي يابند براي اخلاق زيست محيطي جنبه محوري ندارند و مي توان از آن چشم پوشي کرد ( بنسون 1382: 16).
5. البته برخي مدعي اند که دين نقشي منفي در بحران هاي زيست محيطي دارد. براي مثال، آنان معتقدند تأکيد اديان مسيحي و يهودي بر برتري خداوند بر طبيعت و تسلط انسان ها بر طبيعت موجب کاسته شدن از ارزش جهان طبيعي و تخريب هاي بعدي آن به دليل بهره کشي شده است. اگرچه ويژگي هاي چنين پنداري به شدت مورد ترديد است، اما نکته اي را آشکار مي کند و آن اين که بحران هاي زيست محيطي که به دليل دنيا پرستي، صنعت گرايي و بي اعتنايي به اخلاق، به صورت دائمي در آمده اند، چالشي جدي را براي اديان جهان پديد آورده اند. اگرچه، بسياري از اديان علاقمند به رستگاري و نجات فرد هستند و به طور مکرر بر اهداف غير مادي تأکيد دارند و دنياي مادي را گذرا، ناپسند و مردود مي دانند، چگونگي پذيرش آموزه هاي ديني براي ارزش گذاري مجدد به طبيعت به منظور جلوگيري از تخريب آن بيانگر مرحله جديد و مهمي در تفکرات ديني است (Tucker and Grim 2001: 14-15).
6. « الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ ألأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذينَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ » ( انعام/1).
7. « بَديعُ السَّماواتِ وَ ألأَرْضِ أنّي يَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَهٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ بِکُلّ شَيْءٍ عَليمٌ » ( انعام/101)
8. « وَ اللهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّه مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشي عَلي بَطْنِهِ وَ مِنْهَمْ مَنْ يَمْشي عَلي رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي عَلي أرْبَعٍ يَخْلُقُ اللهُ ما يشاءُ إنَّ اللهَ عَلي کُلّ شَيْءٍ قَديرٌ » ( نور/45).
9. اين نياز هم اکنون در مورد علوم نيوتني و نگرش جزء گرايانه که سالياني دراز در تفکرات فلسفي ساير رشته هاي علوم انساني حکمراني مي کرد مشهود است به طوري که آنها در حال گذار به تفکر کل گرا هستند ( امين زاده 1381: 103).
10. « اللهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ ألأَرضَ وَ ما بَيْنَهُما في سِتَّهِ أيّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفيعٍ أفَلا تَتَذَکَّرُونَ » ( سجده/4).
11. « أفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أَنزِلَ إِلَيْک مِن ربَّک الحَقُّ کَمَنْ هُوَ أعْمَي إِنمَا يَتَذَکَّرُ أُولُوا الأَلْبَبِ » ( رعد/19).
« الذين يوفون بعهدالله و لا ينقضون الميثق » ( رعد /20)
12. « ألَمْ تَرَوْا أنَّ اللهِ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي ألأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهَّ وَ باطِنَهَّ وَ مِنَ انّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًي وَ لا کِتابٍ مُنيرٍ » ( لقمان/20).
13. « تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ اْلأرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنَّ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَليمًا غَفُورًا» ( اسراء/44).

منبع مقاله :
سيد امامي، کاووس؛ (1389)، اخلاق و محيط زيست ( رهيافتي اسلامي )، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی