ستمي که بر قوم لوط چيره شد.
 ستمي که بر قوم لوط چيره شد.

 

تأليف: زاهيه راغب الدجاني
ترجمه: دکتر حبيب الله عباسي





 

پيش از سخن گفتن از قوم لوط، اول بايد متذکر شويم که چالش و جدال در جامعه ي قوم نوح از بردگي ضعيف توسط قدرتمند و استثمار فقير توسط ثروتمند شروع شد و جدال و نزاع جامعه ي قوم هود، عاد به جهت نژاد پرستي و فقدان عدالت در آن جامعه و عامل نزاع و اصطکاک جامعه ي قوم صالح (عليه السلام)، ثمود (عليه السلام)، هرج و مرج و تکذيب جدي دين خدا توسط آن قوم و عدم اجراي موازين الهي بود. چالش واصطکاک جامعه ي قوم لوط (عليه السلام) از رهگذر اخلال در موازين و اصولي بود که حيات بدون آن ها تداوم نمي يابد.
اين همه با موازين ثابت هستي که تحويل و تبديلي در آنها نيست در تناقض است. معضل قوم لوط نابکاري مردان آن بود و گويي هيچ فهم و دريافتي از انسانيت انسان نداشتند. عدم وجود انسانيت که باعث توازن ميان عقل و وجدان است، موجب سقوط انسان به مرتبه ي حيوانيت مي شود. انسان اسير غرايز و اميالي مي شود که او را از مسير طبيعي خارج مي کند؛ اقتضاي مسير طبيعي زندگي توالد و تناسل در سايه ي ازدواجي مبتني بر شرايع و قوانين ديني ميان مرد و زن است. اين همان دقيقه ي اصلي است که مردان قوم لوط از آن تمرّد کردند. برخي از مردان آن قوم خواستند که با ديگر مردان بدون در نظر گرفتن ازدواج شرعي قرابت جويند، پس موازين ديني را بر هم زدند و باعث ستم و تباهي جامعه شدند؛ زيرا:
الف. سيطره ي مردان بر جامعه و کنار گذاشتن زنان با علم به اين که زنان نيمي از جامعه هستند و جامعه اي که زنان در آن حضور و مشارکت فعال نداشته باشند، فاقد حيات است.
ب. نابود کردن کرامت زن و اعتبار انسانيت او. اين انحراف ها موجب طغيان اجتماعي شديد شد. هر جامعه اي که زن در آن به کنار زده شود و خانواده تعطيل گردد، بي ترديد نسل آن از بين مي رود. بنابراين وضعيت سرکشانه، خداوند لوط (عليه السلام) را با رسالت آسماني برگزيد تا مردان را از مرداب حيوانيت به سوي انسانيت سوق دهد. واکنش آنان در اين ميان چه بود؟
سبک سري و سرکشي و طغيان عليه رسالت لوط (عليه السلام) به اين دليل بود تا شرايط هم چنان باقي ماند. اين قوم به پست ترين درجه سقوط کردند. درهمين زمان خداوند لوط (عليه السلام) را برگزيد، اما مردان نهايت حيوانيت را در حق او به خرج دادند و به آفرينش خود وفادار نماندند. آن حضرت تلاش کرد که آنان را از زشتي عملشان آگاه سازد و سعي نمود تا آنان را قانع کند که طريق درست آن است که در سايه ي قانون شرعي با زنان ازدواج کنند و تقواي الهي پيشه سازند، اما آنان به دليل غلبه ي غريزه بر عقل، هم چنان از سر غرور و خودستايي بر انحراف خود اصرار کردند و ازدواج شرعي با زنان را منکر شدند و خواستند که لوط (عليه السلام) باور آنان را بپذيرد. آيات قرآني زير بر اين امر دلالت دارد:
«وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ ه?ؤُلاَءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ. قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ »(1) [هود: 78- 79).
در اين جا بايد اشاره کرد که آنان با جهت گيري بي شرمانه ي خود خواستند اراده ي خود را بر سنت هاي زندگي، که تغيير و تبديلي ندارند، تحميل کنند و آن ها را تغيير دهند، زيرا مسير صحيح زندگي همان پيروي از اخلاق و بناي خانواده، و زاد و ولد و فعاليت درستي است که زنان و مردان با هم در آن مشارکت جويند. در اين جا به نگرش تحدي گرايانه ي مردان جامعه ي لوط عليه دين و ارزش هاي آن نظري مي افکنيم. اين نگرش تا حدودي شبيه نگرش هم جنس بازان امروزي در برخي نقاط جهان است. بدين گونه انسان هايي که قائل به شر و تباهي شيطاني هستند، ديروز را به امروز پيوند مي دهند. گويي تباهکاران روزگار ما، به جماعت قوم لوط، سخت شبيه اند. تقاضاي الهي، که تغييرناپذير است، قوم لوط را نابود کرد؛ چنان که در قرآن آمده:
« فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَ أَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ. مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ مَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ »(2) [هود: 82- 83]
اين فرموده ي خدا بار ديگر روشن مي کند که حوادث و بلاياي طبيعي پي در پي ستمکاران را نابود مي کند. اين همه وجود و قدرت خدا را بر هستي در هر زمان و مکاني تأييد مي کند. در همان زمان، فرموده ي خدا تصريح مي کند که ستم در گسترده ي زمين تکرار مي شود.

پي‌نوشت‌ها:

1. به موسي (عليه السلام) وحي کرديم که بندگان ما را شب هنگام بيرون ببر و بر ايشان در دريا گذرگاهي خشک بجوي، ومترس که بر تو دست يابند و بيم به دل راه مده. فرعون با لشکرهايش از پيشان روان شد. و دريا چنان که بايد آنان را در خود فرو پوشيد.
2.چون فرمان ما فراز آمد، آن جا را زير و زبر کرديم و بر آن شهر باراني از سنگ هايي از سجيّل، پي درپي، فرو باريديم. که بر آن ها نشان پروردگارت بود و چنين عذابي از ستمکاران دور نيست.

منبع مقاله :
راغب الدجاني، زاهيه، (1393)، مفهوم قرآني و توراتي موسي(ع) و فرعون، ترجمه: حبيب الله عباسي، تهران: نشر سخن، چاپ اول .



 

 

نسخه چاپی