تأثير خواجه نصير در ايجاد مکتب علمي مراغه (1)
تأثير خواجه نصير در ايجاد مکتب علمي مراغه (1)

 

نويسنده: يوسف بيگ باباپور (*)




 

چکيده

خواجه نصيرالدين طوسي و رصدخانه ي مراغه نقطه ي شروع بزرگترين نهضت علمي در ايران بعد از حمله مغول بود؛ نهضتي که از فرار مغزها به سرزمين هاي ديگر و نابودي آنها جلوگيري کرد. همچنين بزرگترين مرکز تحقيقاتي و پژوهشي در مراغه شکل گرفت و تمام امکانات علمي، اعم از کتابها و ابزار و آلات علمي و غيره در اين مرکز جمع آوري شد. دانشمندان علوم مختلف از اقصا نقاط عالم فراخوانده شدند و بسياري نيز خود داوطلبانه به اين مرکز هجوم آوردند تا در سايه ي حمايت هاي مادي و معنوي خواجه نصير به بالندگي علمي برسند. کم کم بسياري از مدارس و حوزه هاي علميه پا گرفت و ابداعات و اختراعات بسياري در اين مرکز به وقوع پيوست.
حوزه ي علمي مراغه، رفته رفته يکي از بهترين و بزرگترين مراکز علوم عقلي، و از جمله در رياضيات و نجوم، در دنياي آن زمان گرديد و توانست تأثير بسيار عميقي در کشفيات و پيشرفتهاي علمي دنيا بگذارد. از عمده ترين دستاوردهاي علمي اين مکتب، يکي تأليف زيج ايلخاني بود که تا قرنها در مشرق زمين و چين مورد توجه بوده و خود زمينه اي شد براي تأليف زيجهاي بعدي، بالاخص زيج الغ بيگ. همچنين نظريه ي سيّارات که تا آن زمان تقليدي کورکورانه از نظريه ي بطلميوسي بود، در اين حوزه براي اوّلين بار شکل گرفت. نظريات و کشفيات ابن شاطر در اين مکتب طرح و اثبات شد و بسياري از آلات رصدي اوّلين بار طراحي و به سرپرستي عُرضي دمشقي در کارگاه ريخته گري خود رصدخانه ي مراغه ساخته شد. نظريات تازاي درباره ي نور و صوت ارائه و تحقيقات ابن هيثم تکميل گرديد. مکتب منحصر به فرد در کاشي سازي به وجود آمد که براي اوّلين بار جهت تزيين ساختمان رصدخانه از آن استفاده شد و غيره و غيره؛ خلاصه آنکه اين مکتب تأثير بسيار عميق و شگرفي بر ستاره شناسي و پيشرفتهاي علمي جهان، بالاخص اروپا داشت.
کليدواژه ها: خواجه نصيرالدين طوسي، مراغه، رصدخانه، مکتب علمي مراغه، دانشمندان دوره ي اسلامي، تاريخ علم، ايلخانان.

درآمد

مراغه، مدّت ها مرکز تجمع علما و دانشمندان بزرگ بوده و اساتيد و دانشمندان بسياري از اطراف و اکناف عالم در اين شهر گرد آمده و به تدريس و تحصيل و ايجاد مراکز و مؤسسات علمي بسيار همّت گماشتند. در دوران سلجوقي به ويژه در قرن ششم هجري، مراغه از موقعيت علمي ممتازي بهره مند بوده است.
در دوره ي ايلخاني حوزه ي علميه اي که در مراغه با وجود دانشمندان و متفکّرين رصدخانه ايجاد شده بود، چندان خلق السّاعه و آني نبود، بلکه پيش از آن، دانشمندان بزرگي در فاصله ي سال هاي 550 تا 586 ق در مراغه به تدريس در مدارس مختلف آن مشغول بودند؛ به عنوان نمونه يکي از اين دانشمندان مجدالدين جيلي بود که ظاهراً هم حکيم بوده و هم متکّلم و هم فقيه و اصولي که حکما و دانشمنداني چون امام فخر رازي و شهاب الدين سهروردي از محضر او استفاده کرده اند.
از مدارس معروف بين اين سال ها، مي توان به مدرسه ي عزيّه يا مدرسه ي قاضي و اتابکيه، و همچنين در دوره ي ايلخاني تا اوايل صفويه مي توان به مدرسه ي محييه و مدرسه ي سيواسي اشاره کرد که از مراکز مهم علمي در آذربايجان به شمار مي رفت. (1)
بي گمان در تشکيل حوزه ي علميه ي مراغه، مهمترين اقدامي که در دوره ي ايلخاني انجام شد، توسط خواجه نصيرالدين طوسي بود. عملي ترين هدف خواجه از ايجاد رصدخانه، نجات و گردآوري مغزهاي فراري بود. پس از آن که آرامش بعد از طوفان منطقه را فرا گرفت، آذربايجان چهار راه حوادث شد. شخصيت هاي معتبر متعددي که در هر زمينه از علوم شهرتي داشتند و از گزند زمان مصون مانده و در گوشه اي خزيده بودند، چون خواجه نصيرالدين را مرکز ثقل امور و مورد اعتماد و وثوق دستگاه و به خصوص خواهان اصلاحات يافتند، به درگاهش روي آوردند و نه تنها در نزدش مأمني جستند، بلکه بر سر شغل هاي ديواني، روحاني و علمي قرار گرفتند و هر يک در بازسازي مملکت عهده دار نقشي گشتند. از طرفي، خواجه نيز منتظر نمي نشست تا متفکّران و صاحب هنران به درگاهش روي آوردند، بلکه خود به برخي ايالت و ممالک سفر مي کرد و هر جا به چهره ي درخشان گوشه نشيني بر مي خورد، او را از انزوا بيرون مي کشيد و به کاري مي گمارد. همچنين در هر گوشه اي اگر به کتاب ها و آلات و ادوات علمي و آثار هنري دست مي يافت که از تاراج زمانه مصون مانده بود، آنها را گرد مي آورد و در کتابخانه هاي جديد و آزمايشگاه ها جاي مي داد تا از عارضه ي پراکندگي مصون مانند. حتّي از چين، روم، شامات و اروپا علما به خدمتش مي شتافتند و دانسته هاي خويش را در اختيارش مي گذاشتند. (2)
به گزارش ابن فوطي، خواجه نصيرالدين به منظور جذب مغزهاي ارزشمند، دوبار به بغداد و همچنين به واسط سفر کرد و کتاب هاي کتابخانه هاي دوران خلفا را که پراکنده شده بود، گرد آورد و به کتابخانه ي رصدخانه انتقال داد و علما و روحانيون را فرا خواند و از آنان دلجويي کرد. (3) و باز به قول ابن فوطي، خواجه مردي کريم الاخلاق و خوب سيرت و متواضع بود و هيچ کس را از درگاه خود نااميد نمي راند. (4)
سرانجام در قرن هفتم هجري اثر ارزشمند و مرکز علمي بزرگ مراغه، رصدخانه، بنيان گذاري مي شود. درباره ي تاريخ بنا و چگونگي ساختمان اين مرکز علمي با توجه به آنچه در آثاري چون جامع التواريخ رشيدي، وصّاف الحضرة، (5) فوات الوفيات (6) و نظاير آن آمده، مي توان گفت که بناي رصدخانه به پيشنهاد و اصرار خواجه و با موافقت هلاکو خان در سال 657ق آغاز مي گردد و بعد از 12 سال تلاش نتيجه ي تحقيقات و بررسي هاي خواجه نصير طوسي و ديگر دانشمندان بلند پايه ي اين مرکز علمي، در کتابي معروف به زيج ايلخاني انتشار مي يابد. (7)
ماجرا از اين قرار است که هلاکو فرمان داده بود که هر چند مال براي تهيه ي اسباب و آلات رصدخانه در کار باشد، از خزانه و اعمال ممالک او بدهند. به علاوه اوقاف کلّ ممالک محروسه را به اختيار خواجه نهاده بود تا اعشار آن را گرفته، در وجه مخارج رصد صرف کند، و بر حسب درخواست خواجه جمعي از علماي رياضي و ماهران در فن نجوم را از اطراف بلاد نيز بخواست تا خواجه را دستيار باشند؛ از جمله مؤيد الدين عُرضي دمشقي را که در علم هندسه و آلات رصد متبحّر بود از دمشق، و نجم الدين دبيران کاتبي را که در حکمت و کلام و منطق فاضل بود از قزوين، و فخرالدين (محيي الدين) اخلاطي مهندس و متبحّر در علوم رياضي را از تفليس، و فخرالدين مرغه اي را که طبيب و در علوم رياضي استاد بود از موصل، و نجم الدين کاتب بغدادي که در اجزاي علوم رياضي و هندسه و علم رصد مهارت داشت و کاتب صور نيز بود از بغداد بخواست، و با محيي الدين مغربي که مهندس و در علوم رياضي و اعمال رصد دانا، قطب الدين شيرازي و جمعي ديگر از حکما و دانشمندان مانند شمس الدين شرواني، شيخ کمال الدين ايجي، حسام الدين شامي، نجم الدين شامي، نجم الدين اسطرلابي، سيّد رکن الدين استرآبادي، ابن الفوطي و صدرالدين علي، اصيل الدين حسن پسران خواجه و جمعي ديگر عده ي آنان تکميل و با مشورت يکديگر در طرف شمال غربي شهر مراغه، در بالاي تپه ي بلندي محلّي که به زبان آذربايجاني رصد داغي ( کوه رصد ) مشهور است، در قسمت مسطح تپه که 137 متر در 347 متر مي باشد، انتخاب کرده و بناي رصدخانه را به معماري فخرالدين احمدبن عثماني امين مراغي، در کمال آراستگي در آن جا بنياد نهادند، (8) و به روايت وصّاف:«... تماثيل ممثّلات افلاک و تداوير و حوامل و دوائر متوهّمه و منازل ماه و مراتب بروج دوازده گانه چنان ساخته شد که هر روز از بر آمدن آفتاب تا فرو شدن آن پرتو خورشيد، از سوراخ بالا بر سطح زمين عمارت مي افتاد، و درجه ها و دقيقه هاي حرکت وسط آفتاب و چگونگي ارتفاع در فصل هاي چهارگانه و مقادير ساعات از آن جا به خوبي معلوم مي گرديد... و بدين ترتيب با حذاقت بسيار و مهمّات فراوان چنان که در فنّ نجوم و در علم هيأت و مجسطي مقرّر است، ارصاد کواکب به جاي آوردند. » (9)
و بالاخره در روز سه شنبه چهارم جمادي الاولي سال 657ق (1259م) شروع به بناي رصد نمودند و در سال 660ق آلتهاي رصدي به اتمام رسيد و هر يک از فضلا و دانشمندان به کار خويش پرداختند؛ و ثبت کردن معلومات رصدي که آن را زيج خوانند، در سال 672ق انجام يافت. (10)
در اين ميان، خواجه با استفاده از حمايت هلاکو که عشر درآمد مستغلات موقوفات سراسر کشور را براي مخارج ايجاد و ادامه ي کار رصدخانه تخصيص داده بود، در جوار برج رصدخانه اقدام به بناي يک مدرسه ي علمي بزرگ و يک کتابخانه که در آن به روايتي چهارصد هزار جلد کتب گردآوري شده بود، (11) يک سراي بزرگ براي محل زندگي و فعاليت هاي علمي دانشمندان مقيم محلّي و ساير واحدهاي ساختماني مورد نياز نمود و به اين ترتيب به اعتباري بزرگترين مرکز علمي سرزمين هاي اسلامي را در قرن هفتم هجري در مراغه به وجود آورد. رصدخانه ي مراغه در دنياي کهن معرفيّت و شهرت فراواني داشت. اين شهرت تا قرن هشتم پايدار ماند و زماني به دست فراموشي سپرده شد که رصدخانه ي سمرقند در سال 830ق بر اساس طرح و ضوابط علمي رصدخانه ي مراغه برپا گشت. (12)
قسمت مهم کتاب هايي که در رصدخانه ي مراغه جمع آمده بود، از کتاب هاي شام و بغداد و جزيره بوده که در فتنه ي تاتاران غارت شده بود. ابن عبري مي نويسد: در آن کتابخانه، کتاب هايي وجود داشت که از منابع مختلف چيني، مغولي، سانسکريت، آشوري و عبري ترجمه و در دسترس طالبان علم و دانشمندان رصدخانه قرار مي گرفت.
کتابخانه ي رصدخانه ي مراغه تا سال 736ق که سلطان ابوسعيد ايلخان وفات يافت، وجود داشته، ولي پس از اين تاريخ که قلمرو ايلخانان مغول تجزيه گرديد و ترکان آق قويونلو و آل جلاير و دسته هاي مختلف قومي و عشيره اي پديد آمدند و هر چند گاه به آذربايجان دست يافتند، به مرور کتابخانه ي رصدخانه ي مراغه که با چهار صد هزار جلد کتاب فراهم آمده بود، به تاراج رفت و هر يک از اين سلسله ها سهمي از آن برگرفتند و آن را نابود کردند. (13)
با اين توصيفات، بي شک خواجه نصير را بايد رهايي بخش فرهنگ ايراني پس از تهاجم مغول به شمار آورد. او احياگر دو پايگاه معنوي عمده محسوب مي شود: يکي تشيع که تبلور انديشه ي ايراني بود، طي قرون به دليل وجود دستگاه خلافت و حکومت هاي سنّي مذهب در ايران در اختفا به سر مي برد و مجال جولان نمي يافت و اينک به پشتيباني خواجه سر برون کرده و جايگاه مردمي و حتّي سياسي مي يافت و پايه هاي خود را در جامعه براي روزي که دين رسمي ايران گردد، استوار مي ساخت؛ و ديگري تشکيل حوزه ي علمي و ايجاد کانون علمي- هنري مراغه بود که مي توان آن را گنجينه ي علوم و هنرهاي ايران از آغاز تا آن زمان نام نهاد. با استقرار اين کانون که رشيدالدين آن را « عالي » توصيف مي کند، نه تنها نمونه هاي تمدن ايراني را که در شهرهايي که رو به ويراني نهاده بود، گردآوري، متمرکز و حراست کرد، بلکه افکار جديد شرق و غرب را با تمدن ايراني ترکيب کرد و نفخه ي نو و تر و تازه اي به آن دميد تا چهره اي جهاني به خود گرفت. يکي از پي آمدهاي عيني اين واقعه رصدخانه بود.
لبّ کلام آن که رصدخانه ي مراغه نهادي بود از تلفيق انديشه ها و موجودات کره ي خاکي از سويي و کلّ کاينات از سوي ديگر، در بلندي گوشه ي غربي ايران که نور خورشيد ابتدا بر قبّه ي آن مي تابيد و سپس نقاط ديگر را روشني مي بخشيد. (14)
انديشه هاي علماي معتبر که از اطراف و اکناف مملکت براي همکاري گردآمده، هم از فرار مغزها جلوگيري کرد و از مجموع انديشه هاي دانشمندان گرد آمده، در حوزه ي علميه ي مراغه و همکاري آنان و فداکاري برخي شاگردان خواجه در کوتاه ترين زمان اثرات و نتايج علمي و عملي آن مشهود گرديد. (15)
حوزه ي علميه ي مراغه به برکت وجود مبارک و بي نظير خواجه، رفته رفته يکي از بزرگترين و بهترين مراکز علوم عقلي گرديد و بالأخص علوم رياضي و نجوم در اين مرکز به پيشرفت هاي قابل توجّهي رسيد. تأثير چنين حوزه ي علميه در تمام قرن هفتم و هشتم بي ترديد فراوان و عميق بوده است. (16)
خواجه براي تشويق و حمايت همه جانبه ي خود از علما و دانشمندان، ماهانه براي کساني که در مکتب علمي مراغه فعاليت مي کردند، مستمري و حقوق روزانه در نظر گرفته بود. او براي هر يک از فلاسفه روزانه سه درهم معين کرد و براي اطبا دو درهم و براي فقها يک درهم و براي محدثين نصف درهم حقوق مي داد. به اين جهت مردم به دانشکده هاي فلسفه و طب بيشتر از فقه و حديث هجوم آوردند، در صورتي که قبلاً اين علوم در خفا تعليم مي شده است. (17)
از ميان علماي حوزه ي علمي مراغه، طبق قراين چهار نفر طراز اوّل بودند. خواجه در مقدّمه ي زيج ايلخاني از اين چهار دانشمند ياد مي کند که به احتمال زياد معاونان اوّل او در اوان فعاليت اين مرکز علمي بوده اند. اين چهار نفر عبارتند از: مؤيّدالدين عُرضي دمشقي، فخرالدين مراغي، نجم الدين دبيران و فخرالدين اخلاطي. (18)
بعضي از مورّخان بستن رصد مراغه را از ابتکارات و افکار خود خواجه دانند و گويند او ساليان دراز در اين انديشه بود که به هر وقت اقتضا کند و وسايل فراهم گردد، به عمل رصد پردازد. (19)
بالاخره رصد مراغه، با بهترين وسايل آن روزي مجهز گرديد که بعضي از آنها احتمالاً از بغداد و الموت آورده شده بود. مؤيد الدين عرضي در کتابي که در شرح آلات رصد مراغه نوشته، اين وسايل را وصف کرده است. (20) بسياري از اين ابزار و آلات براي اوّلين بار در مکتب مراغه ابداع و طراحي و ساخته شد که به نوبه ي خود درباره ي هر يک سخن خواهيم گفت.
خواجه نصير چهره ي کم نظيري است که در بيشتر زمينه هاي علمي آن روز جهان به مطالعه و پژوهش پرداخته و در جهت تکميل بسياري از مباحث علمي و افزودن بر آنها و بيان نظريه هاي تازه توفيق چشم گيري يافته است.
او در تمامي زمينه هاي رياضي و فيزيک به بررسي و پژوهش پرداخته و کارهاي پيشينيان خود را به خوبي شناخته و در جهت کامل ساختن و بسط دادن بخش هايي از آنها اقدام کرده است. از جمله او در اثر معروف به شکل القطاع، کليه ي موفقيت هاي گذشتگان خود را در علم مثلثات به تفصيل شرح داده و تئوري مناسبات را بسط و توسعه داده و تئوري اشکال کامل يا چهار ضلعي را تکميل کرده و راه حل مثلث هاي مسطّح و کروي و غيره را شرح داده است. او در نتيجه ي پژوهش ها و مطالعات خود ثابت کرد که مثلثات مسطحه علم مستقلي است. (21)
او بود که براي نخستين بار مفهوم اجزاي بي نهايت (بي نهايت کوچک ها) را وارد کرد. (22)
همچنين خواجه براي اولين بار شرحي علمي بر عناصر اقليدس نوشت و در زمينه ي هيئت به معارضه با بطلميوس برخواست و در زمينه ي مرکزيّت زمين دستگاه تازه اي پيشنهاد کرد که زمينه ي محاسبات کپرنيک، گاليله و ساير منجمّين اروپايي را تا کپلر تشکيل داد. (23)
خواجه در علم طب نيز مهارت داشت و چنان که از نوشته هايش بر مي آيد، در زمينه ي ديدگاه هاي بنيادي مربوط به علم طب، از نظرگاه هاي دانشمندان بنام قبل از خود مانند رازي، اهوازي و ابن سينا آگاهي داشته است که يکي جنبه ي بهداشتي و پيشگيري و ديگري جنبه ي درماني بود. همچنين نبايد فراموش کرد که بنا به گفته ي قطب الدين شيرازي، وي کليات قانون ابن سينا را نزد استادش خواجه نصير خوانده است. (24) به هر حال جامعيّت علمي خواجه بر هيچ کس پوشيده نيست و همگان بر آن واقف و معترفند و آثار و شواهد موجود نيز مؤيّد آن است. پس از اين مقدّمه، به بررسي و نوآوري اين نهضت و حوزه ي علمي و مکتب مراغه در اين دوره خواهيم پرداخت.

دستاوردهاي علمي مکتب مراغه

الف) زيج ايلخاني

زيج ايلخاني در رصدخانه ي مراغه قريب پانزده سال طول کشيد و نتيجه ي آن را خواجه نصير در کتابي به اسم زيج ايلخاني که در سال 663ق، يعني در ايّام اباقا خان، منتشر ساخت. (25) اين خلاصه ي اعمال در رصدهايي بود که خود خواجه و يارانش در طول اين سال ها مدوّن نموده بودند. (26)
زيج ياد شده، کتابي است به فارسي مشتمل بر چهار مقاله: مقاله ي اوّل در معرفت تواريخ؛ مقاله ي دوم در معرفت روش کواکب و مواضع آنها در طول و عرض و توابع آن؛ مقاله ي سوم در معرفت اوقاف؛ مقاله ي چهارم در بقيه ي اعمال نجومي.
زيج خواجه در مشرق زمين و چين بسيار مورد توجه بوده و حتّي پس از انتشار زيج الغ بيگ در 1427م. تا مدّت زيادي از آن استفاده شده است. (27)
جورج سارتن درباره ي زيج هاي شرق و زيج ايلخاني حاصل کارهاي پژوهشي در رصدخانه ي مراغه و اهميّت آن چنين مي نويسد:« اکنون که از امکانات رياضي و تجربي منجّمين اين عصر تصوّري در دست داريم، قدم بعدي بررسي زيج هايي است که رصدهايشان در آنها خلاصه شده است. مسلماً زيج از جدول هاي مثلّثاتي تفکيک ناپذير بودند، ولي در اين جا از بخش هاي نجومي آنها بحث خواهيم کرد.
نخست از زيج هاي عربي (اسلامي) گفتگو مي کنيم. در عصري که با زيج طليطلي زرقالي (ح 1080م) آغاز مي شود و با زيج ايلخاني نصيرالدين (ح1272م) پايان مي يابد. اين عصر در اسپانيا آغاز شد و در ايران به پايان رسيد. يقين است که در اثناي اين دو قرن زيج هاي ديگري تدوين شد، ولي با اهميتي کمتر، از قبيل زيج مرو در 1115م به وسيله ي خازني. معلوم نشده که آيا زيج ايلخاني نخست به فارسي نوشته شده يا به عربي، ولي در مورد رواج آن در شرق اسلامي و بودايي ترديدي نيست. » (28)
زيج ايلخاني به لاتين ترجمه و از سال 1652م. در اروپا منتشر گرديد. امّا متأسفانه تا امروز در ايران چاپ علمي و خوبي از آن انجام نيافته است.
بر اساس پژوهش ها و اندازه گيري ها و رصدهاي فراوان و تنظيم جدول هاي جديد، جدول هاي زيج هاي گذشته مورد اصلاح قرار گرفتند و تغييراتي در آنها به وجود آمد و اساس کار در رصدخانه ي مراغه به امر تجربه متکي بر زمينه ي معلومات قبلي استوار گشت و به اين ترتيب مرکزيت علمي رصدخانه ي مراغه نسبت به مراکز علمي يوناني و لاتيني قرون وسطي برتري چشم گيري دارد. بايد گفت که به اعتباري بسياري از اصول پژوهش هاي علمي مورد قبول امروز دنيا، بر فعاليت ها و پژوهش هاي رصدخانه ي مراغه حاکم بود.
اصول کار در مراغه به صورت علمي دنبال مي شد و آن عبارت است از دريافت مجهول از معلوم، مطالعات دقيق حوادث، حرکت از معلول به علّت و تحقيق نمودن قوانين به وسيله ي تجارب ساليان درازي سپري شد تا غربيان به اين طريقه ها آشنا و در اثر آن به ترقيّات و کشفيات بزرگ نايل شدند. (29)
در سال 672ق وقتي خواجه، در کاظمين در جوار مرقد امام موسي کاظم (عليه السلام) در اثر بيماري دار فاني را وداع مي گفت، آرزوي راه اندازي و افتتاح و رفع نواقص و اشکالات رصدخانه را در دل مي پروراند. اندوه بزرگ خواجه در واپسين لحظات حيات پر برکت خويش، بعضي اشتباهات و کاستي هايي بود که در استخراج زيج بر اثر شتاب در کار پديد آمده بود؛ از اين رو در واپسين دم زندگي از پسرش خواست که پس از مرگ او با ياري قطب الدين شيرازي که در تکميل بناي رصد و تنظيم جداول زيج، با خواجه نصير همکاري و او را ياري کرده بود، آن اشتباهات و نواقص را رفع و اصلاح کند، امّا چون خواجه نصيرالدين در مقدمه ي زيج ايلخاني به ذکر علماي اربعه که اشاره شد، اکتفا کرده بود و از قطب الدين و ديگران ياد نکرده بود، قطب الدين از غايت غروري که داشت به وصيت خواجه اعتنا و عمل نکرد؛ از اين رو کار اصلح و اتمام زيج ايلخاني ناکرده ماند. (30) اين زيج حاوي مطالبي درباره ي تقويم هاي هجري، يزدگردي، سلوکي، يهودي، ملکي و چيني – اويغوري است. (31)
چند تفاوت عمده در اين زيج نسبت به زيج هاي پيشين ديده مي شود: يکي از جداولي که در اين زيج است و در زيج هاي ديگر يافت نمي شود، زمان گذشته از طلوع خورشيد (يا مانده تا غروب خورشيد) را با دقت ثانيه و زاويه ي استوايي معادل آن را با دقّت ثانيه ي کم به صورت تابعي براي روز مورد نظر بر حسب درجه معلوم مي کند. در جداول ستارگان نيز رصد خود خواجه ثبت شده و در عين حال رصدهاي بطلميوس، مقادير عرض که در اين جدول هست، معلوم مي شود که دست کم براي هجده ستاره رصدهاي مستقلي براي تعيين موضع ستارگان در مراغه انجام شده است. (32)
رصدخانه ي مراغه بعد از خود الگوي رصدخانه هاي ديگر و به خصوص رصدخانه ي سمرقند با اندازه هاي بزرگتر قرار گرفت و حتّي زيج ايلخاني که ناتمام مانده بود، توسط زيج الغ بيگ هم به اتمام رسيد و هم شبهات آن رفع گرديد.
رصدخانه ي مراغه و پژوهش هاي انجام يافته در آن، در اروپا نيز تأثير گذارد؛ چنان که پيدايش رصدخانه هاي اروپايي را بر کنار از تأثير آن نمي توان دانست. (33)
زيج ايلخاني را شروح و تلخيصاتي است که برخي به قرار زير است:
1. کشف الحقايق، تأليف حسن بن محمد نيشابوري، مشهور به نظام اعرج که شرحي است بر زيج ايلخاني. (34)
2. توضيح زيج ايلخاني، تأليف حسن بن حسين بن حسن شاهنشاه سمناني منجّم که در سال 795 يا 796 (1392-1393م) تأليف کرده و نسخه اي از آن در کتابخانه ي لندن موجود است. (35)
3. الزيج الخاقاني تکميل الزيج الايلخاني، غياث الدين جمشيد بن مسعود کاشاني، مدير رصدخانه ي الغ بيگ در سمرقند، زيج ايلخاني را تکميل کرده و جداولي بر آن افزوده است و در مقدمه ي کتاب مفتاح الحساب خود نيز بدين کتاب اشاره کرده که نسخه ي اصلي آن در کتابخانه ي ملي پاريس است. (36)
4. العمدة الخاقانية، مختصر زيج ايلخاني، از عليشاه بن محمد بن قاسم خوارزمي بخاري، معروف به علاء منجّم، زيج ايلخاني را اختصار و با بعضي تصحيحات و توضيحات منتشر ساخت. حاجي خليفه در کشف الظنون (37) از آن با عنوان زيج شاهي ياد کرده است.
معروف است که اخترشناسان چين در رصدخانه ي مراغه با خواجه همکاري مي کردند و حضور آنان سبب تسهيل مطالعه ي وسيع تقويم هاي چيني و اويغوري از سوي علماي اسلامي گرديده بود، امّا از طريق منابع چيني نيز اطلاعاتي در دست است که به درخواست خان بزرگ قوبيلاي قاآن، اخترشناس مسلماني موسوم به جمال الدين را همراه با طرح ها و نمونه هايي از آلات نوع مراغه به پکن فرستادند تا در رصدخانه ي امپراطوري مورد استفاده قرار گيرند. (38)

پي نوشت ها :

* عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مراغه و مصحح متون و پژوهشگر تاريخ علم.
1. ر. ک: مراغه، صص 137-136؛ مراغه در سير تاريخ، صص 178-179
2. ر. ک: دين و دولت در ايران عهد مغول، ص 405
3. تلخيص مجمع الآداب، صص 351-350
4. همان، ص 351
5. ص51
6. ج2، ص 186
7. ر. ک: دين و دولت در ايران عهد مغول، ص 57؛ کاوش رصدخانه ي مراغه، صص 353-349
8. احوال و آثار خواجه نصير، صص 44-43
9. وصّاف الحضرة، ص 51
10. احوال و آثار خواجه نصير، ص 44
11. ر. ک: فوات الوفيات، ج2، ص 186
12. ر. ک: يادنامه ي نخستين سمينار ستاره شناسي ايران، ص 57
13. تاريخ نهضت هاي فکري ايرانيان ( از مولوي تا جامي)، ج2، ص929
14. ر. ک: دين و دولت در ايران عهد مغول، ص 404
15. تاريخ ادبيات در ايران، ج3، ص 216
16. همان، ص 359
17. مراغه در سير تاريخي، ص 187
18. کاوش رصدخانه ي مراغه، ص 273
19. احوال و آثار خواجه، ص 40
20. درباره ي توصيف اين آلات، ر. ک: همان، صص 54-53؛ و نيز: ابزار و آلات رصدخانه ي مراغه، صص 65 به بعد.
21. ر. ک: مقدمه اي بر تاريخ علم، ج2، ص 1006؛ کاوش رصدخانه ي مراغه، ص132
22. سرگذشت سازمانها و نهادهاي علمي، ص 102
23. همان، ص 103
24. کاوش در رصدخانه ي مراغه، ص 134
25. تاريخ مغول، ص 191
26. همان، ص 502
27. احوال و آثار خواجه، ص 410
28. مقدمه اي بر تاريخ علم، ج2، ص 1010
29. يادنامه ي خواجه نصير، 1335
30. تاريخ نهضتهاي فکري ايرانيان ( از مولوي تا جامي)، ج2، ص 974
31. ر. ک: پژوهشي در زيجهاي دوره ي اسلامي، صص 167-161
32. همان، ص 165
33. کاوش رصدخانه ي مراغه، ص 368
34. ر. ک: کشف الظنون، ج2، ص 15
35. ر. ک: احوال و آثار خواجه، ص 412؛ کاوش رصدخانه ي مراغه، ص 352
36. ر. ک: کشف الظنون، ج2، ص15؛ احوال و آثار خواجه، ص 412
37. همان
38. ر. ک: تاريخ ايران کمبريج، ج5، ص 640؛ و نيز: مراغه در سير تاريخ، صص 218-219

منبع مقاله :
صلواتي، عبدالله؛ (1390) خواجه پژوهي (مجموعه مقالاتي به قلم گروهي از نويسندگان) تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی