زندگي علمي گونار ميردال
 زندگي علمي گونار ميردال

 

نويسنده: محمود قنّادان




 

( Karl Gunnar Myrdal ( 1898-1987

ميردال در سال 1974 به همراه هايک (1) به خاطر " فعّاليت هاي با ارزش در زمينه نظريه هاي پولي و بررسي هاي عميق در موضوع وابستگي پديده هاي اقتصادي، اجتماعي و نهادي "، جايزه نوبل اقتصاد را دريافت کرد.
ميردال در سال 1898 در گوستاف دالارفاي سوئد متولّد شد. در سال 1923 از دانشکده حقوق دانشگاه استکهلم فارغ التحصيل شد و در طول کارآموزي در اين رشته به تحصيلات خود ادامه داد و در سال 1927 مدرک دکتراي اقتصاد را دريافت کرد. در زمان تحصيل وي اقتصاددانان برجسته اي همچون ويکسل (2)، کاسل (3) و هکشر (4) در دانشگاه استکهلم اقتصاد تدريس مي کردند. ( Blaug,1986, p.176 ) وي در طي عمر خويش داراي سه شخصيت اقتصادان، جامعه شناس و سياستمدار بوده است. ميردال در طول سال هاي 1929-1925 در آلمان و بريتانيا تحصيل کرد سپس به عنوان بورسيه بنياد راکفلر اوّلين سفر خود را به آمريکا در سال 1930-1929 انجام داد. در طي اين زمان، اوّلين کتاب خود را با عنوان " فاکتور سياست در توسعه نظريه ي اقتصادي " به زبان سوئدي به چاپ رساند. در سال 1938 پس از آنکه مطالعات جامعي درباره جامعه شناسي، انسان شناسي و سوابق و ضوابط قانوني درباره روابط نژاد سياه- سفيد در آمريکا آغاز شد، ميردال توسط مؤسسه کارنگي براي مطالعات مستقيم انتخاب شد.
نامبرده پس از بازگشت به سوئد با خانم آلوا ميردال (5) ازدواج کرد. همسر وي يک جامعه شناس، سياستمدار، مدير سازمان ملل و يک فعّال ضدّ جنگ بود که در سال 1982 به همراه آلفونسو گارسيا روبلز (6) جايزه صلح نوبل را دريافت کرد.
ميردال به اتفاق همسرش به دنياي سياست وارد شد. در سال 1934 با عنوان عضويت حزب سوسيال دموکرات سوئد به سناتوري رسيد و در سال 1945 وزير بازرگاني سوئد شد و نقش اساسي در گرايش دادن کشور خود به آئين سوسيال دموکراسي ايفا کرد و در کميسيون اقتصادي ملل متحد براي اروپا نقش اساسي در گسترش ارتباط رفتاري با جهان سوم داشت. هم چنين در طول سال هاي 1957-1947 دبير اجرايي کميسيون اقتصادي سازمان ملل متحد براي اروپا بود. وي طرفدار تعديل رفاه بين کشورهاي صنعتي و در حال توسعه بود و سعي داشت که به علم اقتصاد خصوصيّت علمي اخلاقي بدهد. ( قديري اصل، 1376، ص 783 )
ميردال در طول عمر علمي خود بيش از آنکه مبدع نظريه جديدي باشد، عامل دور ريختن پاره اي از عقايد غلط بود. ( بلاگ، ص 278 ) به نظر ميردال جدايي اقتصاد اثباتي از اقتصاد توصيفي امکان پذير نمي باشد. وي در رابطه با اين موضوع که علم اقتصاد به شکل مستقيم يا غيرمستقيم متأثر از قضاوت هاي ارزشي است، تأکيد بسياري دارد. وي معتقد است اگر اقتصاددانان به دقت قضاوت هاي ارزشي خود را تعيين کنند، علم اقتصاد مي تواند تا حدودي عيني شود ( Blaug,1983,P.181 )
ميردال معتقد است کشورهاي فقير و غني پيش از آنکه در اثر توسعه اقتصادي به هم نزديک شوند از هم دور مي شوند. هرچه کشورهاي غني از اقتصاد بهتري برخوردار مي شوند، کشورهاي فقير، فقيرتر مي شوند و به سمتي سوق داده مي شوند که به توليدات اوليه، اتکاء داشته باشند. ميردال نظريه هزينه مارشال (7) را مورد نقد قرار داد. علاوه بر اين در رساله دکتراي خود نيز به مخالفت با انديشه هاي مارکس (8) در زميه نظريه ارزش پرداخت. ( هوفمان، ص 183 ) به نظر وي مثال مناسب براي تغييرات اقتصادي حرکت پاندول ساعت نيست بلکه حرکت بهمن از بالاي کوه است لذا وي انتظار ندارد که شکاف موجود ميان فقير و غني آن طور که اقتصاد متعارف پيش بيني مي کند به مرور زمان از ميان برود، بلکه اين شکاف عميق تر خواهد شد مگر آنکه با اعمال سياست هاي عمومي مناسب از آن جلوگيري شود. ( بلاگ، ص 278 )
ميردال نظريّه عليّت متراکم ( فقر، فقر مي آورد ) را مطرح کرده است. اين نظريّه مکانيسم هاي بازخورد مثبت و منفي را که شامل دو متغيّر يا متغيّرهاي بيشتر مي باشد، دربر مي گيرد. زمانيکه تغييراتي در هر يک از متغيّرها رخ دهد، تغييرات مشابهي نيز در ديگر متغيّرها ايجاد مي شود و به اين ترتيب سيستم به شکل يکپارچه و در يک جهت حرکت مي کند. کاربرد اصول عليّت متراکم در تحليل هاي اقتصادي ابتدا توسط ويکسل (9) مطرح و سپس ميردال، اصول مزبور را شرح داد و اهميّت آن را خاطر نشان ساخت. ( Pressman,P.113 ) ميردال با ترسيم نظريه عليّت متراکم در واقع الگوهاي توسعه مکانيکي نئوکلاسيک را زير سئوال مي برد و صاحب نظران را به مطالعه عناصر ريشه اي، ساختاري و واقعي کشورهاي توسعه نيافته فرا مي خواند.
ميردال که يک همفکر تساوي طلب سوسياليسم بود، نشان داد که سياست هاي اقتصادي فرانکلين روزولت به شدت سياهان را آزار داده است. وي دو سياست جديد محدوديت روي محصولات کشاورزي و حداقل دستمزد را به صورت مشخص انتخاب کرد.
مسأله توسعه نيافتگي از ديگر موضوعات مورد بررسي ميردال مي باشد. وي بر وجود ارتباط بين پايين بودن ميانگين درآمد در کشورهاي توسعه نيافته و بالا بودن ميانگين درآمد در کشورهاي توسعه يافته تأکيد دارد. ( قديري اصل، 1376، صص 786- 785 ) تحليل هاي ميردال شباهت زيادي با تحليل قطب هاي رشد فرانسوا پرو (10) دارد.
ميردال به عنوان نظريه پرداز مهم نسبت هاي بين المللي خصوصاً در سياست هاي توسعه جهان سوّم شناخته شده است. نامبرده در سال 1957 مديريت مجموعه ي مطالعات جامعي را برعهده داشت که روندهاي اقتصادي و سياسي در کشورهاي جنوب آسيا در زمينه دارايي قرن بيستم را مورد بررسي قرار مي داد. ميردال نتايجه آن را در کتاب " درام آسيايي: يک تحقيق درباره فقر ملتها و اعتراض به فقر دنيا " مطرح کرده است. ( Lindbeck,P.191 )
کتاب " تعادل پولي " ميردال تقريباً اولين اثر اقتصادي است که مبحث انتظارات را به طور منظّم به داخل تجزيه و تحليل اطلاعات مربوط به قيمت کشانده و ميان مقادير هدف و مقادير واقعي دست به مقايسه مي زند. ( بلاگ، ص 277 ) کتاب " بحران مسئله جمعيّت " که ميردال در سال 1934 با کمک همسرش نوشت، ابعاد رفاه عمومي را تخمين مي زند، وي به عنوان عضو کميسيون هاي مختلف دولتي به شکل گرفتن اين کتاب کمک کرده بود.
ميردال در کتاب " عينيت در تحقيقات اقتصادي " از موضوع مورد علاقه خود يعني ناممکن بودن تفکيک قضاوت هاي ارزشي از علوم اجتماعي روي گرداند. ( بلاگ، ص 277 ) وي علايق وسيع و متعدّدي داشته است و بيشتر عمر خود را به مطالعه مشکلات مربوط به مسائل نژادي، بيکاري و فقر سپري کرد هم چنين مشارکتهاي مهمّي نيز در نظريّه اقتصاد و تحليل سياسي داشته است. ( Lindbeck,PP.112-113)
ميردال تحليل خود را بر اساس وضع غيرتعادلي اقتصادي آغاز و شرايطي را که موجب ايجاد تعادل مي شوند، جستجو مي کند. از نظر وي تعادل درآمد يا توليد ملي زماني به وجود مي آيد که مقدار سرمايه گذاري مطلوب برابر با مقدار پس انداز مطلوب باشد. اين برابري زماني صورت مي گيرد که در يک دوره ي معيّن سرمايه گذاران با مشاهده ي وضع اقتصادي و با درنظرگرفتن شرايط و موقعيت خود به سرمايه گذاري بپردازند و يک محيط فعّال اقتصادي به وجود آورند. هرگاه در دوره بعد پيش بيني اين کارفرمايان درباره انتظارات خود در عمل تحقق بايد و محيط مطلوب اقتصادي ايجاد گردد، آن وقت مقدار سرمايه گذاري مطلوب يا پيش بيني شده برابر با مقدار پس انداز مطلوب يا پيش بيني شده خواهد شد و تعادل در سطح درآمد ملي به دست مي آيد. ناگفته نماند که در هر زمان، از نظر ميردال، ميزان سرمايه گذاري واقعي برابر با ميزان پس انداز واقعي است، ليکن اين شرط کافي تعادل اقتصادي نيست بلکه فقط يک برابري حسابداري است. به گفته ميردال هرگاه براي تعادل، تقاضا و عرضه به جاي آنکه به طور مشروط مساوي با يکديگر شوند، معادل هم قرار گيرند، در آن صورت اصل تعادل را به طور غيرواقعي بررسي مي کنيم. ( تفضلي، صص 328-327 )
ميردال مفهوم جديد کارآيي نهايي سرمايه را مطرح ساخت هم چنين عامل زمان را در نظريه ي پول، تعادل پولي و نظريه سود وارد کرد. به نظر وي براي آنکه سطح تعادل قيمت ها ثابت بماند، بانک ها بايد با يک سياست اعتباري اصولي پيش بيني هاي سرمايه گذاري را ارزيابي نمايند و در فرصت هاي حساب شده به گسترش اعتبارات بپردازند. در غير اين صورت، اقتصاد در وضع نامساعدي قرار خواهد گرفت که در آن نوسانات عظيم قيمت، اقتصاد را از حرکت و گردش باز خواهد داشت. ( پيشين، ص 328 )
ميردال معتقد است: " در پشت هر انديشه اثباتي، يک فکر دستوري خوابيده است. " وي واضع اصطلاحات مقادير واقعي ( Expost ) و مقادير پيش بيني شده ( Exante ) بود. در اواخر عمر خود پيرو اين نظريه بود که اقتصاددانان بايد بدون توجّه به نظريه هاي مطرح در اقتصاد و با تأکيد بر واقعيات، مسائل اقتصادي را مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار دهند. وي يکي از طرفداران مکتب اقتصاد نهادي بود و بر اين اعتقاد بود که بررسي هاي نهادي و ساختاري شرط لازم در تجزيه و تحليل مسائل اقتصادي کشورهاي در حال توسعه است، لذا وي را اقتصادداني ساختارگرا مي نامند. ( قره باغيان، ص 550 )
ميردال به همراه لوئيس (11)، شومپيتر (12)، پل باران، (13) راگنار نورکس (14)، هيرشمن (15)، روستو (16)، پربيش (17)، تينبرگن (18)، هانس سينگر (19) و ديگر اقتصاددانان در تکامل نظريه اقتصاد توسعه نقش داشته است.
در نظريه ميردال وحدت اقتصادي در عالي ترين سطح خود، نظير استقرار يک سازمان اجتماعي وقتي جلوه مي کند که بر روش سياسي مؤثري مبتني باشد تا افراد در پرتو آن بتوانند به ميل خود زندگي مشترک خود را در جهت دستيابي به آرمان کهن غربي يعني برابري شانس ها سازمان بخشند. حال اگر برخي از کشورهاي دنياي غرب به وحدت اقتصادي ملي رضايت بخشي نزديک مي شوند، برعکس بيشتر کشورهاي توسعه نيافته داراي اقتصادهاي ملي متلاشي شده اي هستند و براي آنان مسئله ي توسعه اقتصادي قبل از هر چيز عبارت از جستجوي وحدت ملي است که با پيشرفت اقتصادي سازگاري و آميزش کافي داشته باشد چه يکي از اين دو نتيجه و در عين حال شرط لازم ديگري است. ( لاژوژي، ص 195 ) ولي اگر پيش از جنگ جهاني اول ميان دو مسير تحول، يکي به سوي وحدت ملي و ديگري به سوي وحدت بين المللي، برخوردهاي آشکار، معدود بودند، از آن زمان به بعد فاصله اي ميان آنها پديد آمده است که به تدريج روشن تر و محسوس تر مي گردد. همه کشورها کم کم انباري از سلاح هاي سياسي براي خود تدارک ديده اند تا از ثبات اقتصادي خود در برابر نفوذ و اثر مخالف رويدادهاي خارجي دفاع کنند. از اين وضع گسترش نوعي ناسيوناليسم اقتصادي و ضعف همکاري هاي بين المللي نتيجه شده است در چنين شرايطي کشورهاي فقير از پذيرفتن يک تحول جهاني که آنان را در بدبختي مي گذارد يا بر فقرشان مي افزايد در حالي که به غني تر ساختن کشورهاي ثروتمند کمک مي کند، به عنوان يک پيشرفت واقعي خودداري مي کنند. ( لاژوژي، ص 196 )
گرايش فکري ميردال نهادگرايي است و به سختي انديشه هاي نئوکلاسيک ها را مورد انتقاد قرار مي دهد. انديشه انسان نبايد محدود باشد؛ فقط مسائل اقتصادي، سياسي يا مسائل اجتماعي نيست بلکه مجموعه مسائل است که بايد از همه دانش بشري براي حل آن مسائل چاره جويي کرد. ( قديري اصل، 1376، ص 785 ) ميردال دوبار به عنوان سناتور در مجلس سناي سوئد ( 36-1934 و 46-1942 ) يک بار در مقام وزير تجارت و بازرگاني ( 47-1945 ) انتخاب شد و نيز رييس کميسيون برنامه ريزي سوئد و دبير اجرايي کميسيون اروپاي سازمان ملل متحد بود. او که بيش از 30 دکتراي افتخاري از دانشگاه هاي مختلف جهان دريافت داشته و جوايز متعددي را تصاحب کرده، در سراسر عمر علمي و به خصوص در کشور خود، هدف و موضوع بحث و فحص هاي سياسي و روشنفکري فراواني بوده است.
براي استفاده بيشتر از افکار و انديشه هاي کارل گونارميردال مي توان به برخي از کتاب ها و مقالات وي به شرح زير مراجعه نمود:

A.Book:

1. Monetary Equilibrium, 1939.
2. The Political Element in the Development of Economic Theory, 1953.
3. Economic Theory and Underdevloped Regions, 1957.
4. Beyond the Welfare State: Economic Planning and Its International Implications,
1960.
5. Asian Drama: An Inquiry into the Poverty of Nations, 1968.
6. Objectivity in Social Research, 1969 - (German).

B.Articles:

1. 'Werbegriff und Wirtschaftsfuhrung" (Values and Business Management?).
2. 'The Equality Issue in World Development", 1975, Les Prix Nobel en 1974.
3. "International Inequality and Foreign aid in Retrospect", in Pioneers in Development,
1984.

پي‌نوشت‌ها:

1. Fridrich August von Hayek ( 1899-1992 )
2. John Gustav knut Wicksell ( 1851-1926 )
3. Carl Custav Cassel ( 1866-1945 )
4. Eli Filip Heckscher ( 1879-1952 )
5. Alva Myrdal ( 1962-1986 )
6. Alfonso Garcia Robles ( 1911-1991 )
7. Alfred Marshall ( 1842-1924 )
8. Karl Marx ( 1818-1883 )
9. Johan Gustav Knut Wicksell ( 1851-1926 )
10. Francois Perroux ( 1903-1987 )
11. William Arthur Lewis ( 1915-1991 )
12. Joseph Alois Schumpeter ( 1883-1950 )
13. Paul Baran ( 1910-1964 )
14. Ragnar Nurkes ( 1907-1959 )
15. Albert O.Hircshman ( متولد 1915 )
16. Walt Whitman Rostow ( 1916-2003 )
17. Raul Prebisch ( 1901-1985 )
18. Jan Tinbergen ( 1903-1994 )
19. Hans Wolfgang Singer ( متولّد 1910 )

منبع مقاله :
قنادان، محمود؛ (1391)، جوايز نوبل اقتصاد، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی