نحوه ي نظر به مسائل و جريانات از ديدگاه امام خميني (ره) (3)
نحوه ي نظر به مسائل و جريانات از ديدگاه امام خميني (ره) (3)

 

نويسنده: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت




 

نظر بيطرف و آزاد چگونه نظري است؟

ضمن بحثهاي گذشته تقريباً مشخص شد که نظر آزاد و بيطرف چگونه نظري است و ليکن نقل بيان حضرت امام در اين باره مطلب را کاملاً روشن مي نمايد:
« نظر بيطرف بسيار کم است. يعني « نظر » بيطرف باشد. خود آدم هيچ وقت نمي تواند بيطرف بيطرف باشد. ليکن در نظر دادن حق را ببيند. تحت تأثير حق واقع بشود. اين حق چنانچه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجيد کنم به عنوان اين که حق است. و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تکذيب کنم به عنوان اين که باطل است. ولو در باطن فرض کنيد يکي يک روشي را دوست دارد، يکي روش ديگر را؛ لکن در مقام نظر دادن، در مقام مصلحت انديشي براي کشور يا براي اشخاص، آن نظر حُبّ و بُغض خودش را کنار بگذارد، برود دنبال حق و باطل.
حق هر جا هست بايد دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذيرفت، ولو برخلاف نظر خود من هست. و باطل را هر چه هست و از هر کس صادر بشود بايد نپذيرفت به عنوان اين که باطل است. اشخاص و گروهها و اينها را بايد کنار گذاشت. حق و باطل را ملاحظه کرد. » (1)

راه رسيدن به نظر آزاد و بيطرف

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِکُمْ کِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ.
اي کساني که ايمان آورديد، خداترس و متقّي شويد و به رسولش ايمان آريد تا خدا شما را از رحمتش دو بهره نصيب گرداند و نوري شما را عطا کند که بدان نور راه بپيماييد و از گناه شما نيز در گذرد و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. (2)
نوري که به واسطه ي آن مؤمن مَشي مي کند، به واسطه ي تقواي الهي و ايمان به رسول او، حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم)، از جانب خداوند تبارک و تعالي ايجاد مي شود و اين نور است که ظُلمات را کنار مي زند، حجاب اکبر يعني نفس را پاره مي کند و دارنده ي خود را به رفتار و سلوک و قضاوت سالم و صحيح و مورد رضاي الهي عامل مي گرداند.
« تا انسان با مجاهدتها و تبعيت از تعليمات انبيا از اين گرفتاري و عبوديت نفس خارج نشود، نه خودش اصلاح مي شود و نه مي تواند احکامي که مي کند و رأيهايي که مي دهد صحيح باشد، مطابق واقع باشد. اتّفاق مي افتد، لکن نمي تواند مطلقاً اين طور باشد انسان. » (3)
بر اساس بياناتي که از امام امت نقل شد و در سيره معظّم له عيناً منعکس است، براي رسيدن به « رأيي » يا « رأيهايي » که « صحيح » و مطابق با « واقع » و آزاد از « حُب » و « بعض » باشد، بايد تبعيت از « تعليمات انبياء » کرد و با « مجاهدت » از عبوديت « نفس » خارج شد. و اگر غير از اين باشد طبعأ « رأيها » غير صحيح و غير واقعي بوده و نتيجه ي آن خسران دنيا و آخرت است، چرا که نفس مرکب سرکش است که سوار خود را جز در جهنّم پياده نمي کند و چنين کسي هر چه بيشتر صاحب « رأي » و « نظر » باشد، چه بگويد و چه بنويسد، مؤاخذه و گرفتاريش بيشتر خواهد شد و اگر خدا به او رحم نکند، ممکن است با مصيبت دشمني با خدا از دنيا برود!
« از چيزهايي که براي انسان به واسطه ي اين نفسيّت پيش مي آيد اگر انسان علايقش شديد باشد به دنيا و به زن و فرزند و مال و حيثيت و رياست و امثال ذلک، از مصيبتهايي که هست در اين که احتمالش هم انسان را ناراحت مي کند و کمر انسان را مي شکند، ايناست که در آن نزديکي که مي خواهند او را منتقلش کنند به يک عالم ديگري، برايش کشف مي شود که اين به دست خداي تبارک و تعالي است. و اين آدم براي اين که، خدا او را از اين چيزهايي که حُبّ به او دارد، دارد جدا مي کند، دشمن خدا مي شود، يکي از محترمين قزوين، ملاهاي خيلي عابد قزوين - خداوند رحمتش کند ايشان ظاهراً گفت که ما رفتيم عيادت يک نفر آدم که نزديکهاي فوتش بود. اين آدم گفت که آن ظلمي را « نعوذبالله - آن ظلمي را که خدا به من کرده است به هيچ کس نکرده. من اين بچه هايم را چطور تربيت کردم. چطور حالا مي خواهد مرا ببرد، مسأله اين است که آن که کمر انسان را مي شکند اين است که حُبّ انسان به خودش و حُبّ انسان به رياستش و حُبّ انسان به همه ي چيزهايي که موجب حُبّ است، انسان را برساند به آن جايي که اگر نبيّ اکرم هم از او بگيرد دشمن او مي شود. و آن وقت هم که مي فهمد خدا دارد مي گيرد، دشمن او مي شود. » (4)
نمونه هاي زيادي را انقلاب اسلامي در مورد دوري از مسير حق به واسطه ي نظرهاي از روي حُبّ و بغض از گروهها و اشخاص ثبت نموده است. نمونه هاي بارز و پُر رنگ آن، سرنوشت بازرگان و گروه نهضت آزادي و سرنوشت بني صدر است و امثال ذلک، اينان نصيحت ها و پندها و تذکرات مکررّ امام امت را - بخصوص در جدا کردن صف خود از اطرافيان و منافقين - ناديده گرفتند و به واسطه ي همان علائق دنيوي که در دلبستگي به گروه، رياست، شهرت و... خودنمايي در آنان داشت. امّا آنچه پشت انسان را مي لرزاند تذکرات و هشدارهايي است که هر از گاه حضرت امام به دوستان دادند، دوستاني که به فرموده خود ايشان ممکن است نماز شب هم مي خواندند، لکن به خاطر همين نفسانيت و حُبّ به اشخاص و گروهها و يا بغض به افراد و تشکلات، آنان را به گفتارها و نوشتارهايي وا مي داشت که دل امام را به درد آورده و براي نجات اين دوستان و تنبّه و توجه امّت به درد دل بپردازند. اميد که خداوند هدايت و رحمت خود را بيشتر شامل حال همگان فرمايد.
به عنوان نمونه، امام امت در طي بيانات خود در مورد دولت و عملکردهاي آن ضمن اشاره به همين گرفتاري که در نفوس انسانهاست، فرمودند:
« من بايد اين را عرض بکنم که گاهي اشخاص با اين که ممکن است که آدمهاي خوبي باشند، لکن يک چيزهايي در نفوس انسان هست که انسان از آن غفلت مي کند. » مثلاً يک پدر و مادري که بچه شان را خيلي دوست دارند اين هر چه مي بيند خوبي مي بيند از او، اصلاً غفلت مي کند از اين که در اين بدي باشد، حُبُّ الشَّيء يُعمي وَ يُعصِم، از آن ور هم همين طور است، وقتي انسان در قلبش دشمني يا مخالفت با يک کسي داشت، يا با جمعي داشت هر چه خوبي ببيند، بدي مي بيند، اصلاً خوبيها محو مي شود. » (5)
و سپس به نتيجه چنين نظري که لجن مال کردن و ضايع کردن است اشاره مي فرمايند:
« وقتي که انسان - فرض کنيد - از يک کسي گله دارد يا مي بيند نقيصه اي در کار هست، اين نصيحت مي تواند بکند و بايد بکند، امّا لسان نصيحت غير لسان لجن کردن و ضايع کردن است. » (6)
نمونه ي نزديک تر مطلب مسأله تلاش مخفيانه ي آمريکا توسط عامل صهيونيست خود - مک فارلين - است که منجر به رسوايي بزرگ دشمن اصلي انقلاب اسلامي؛ آمريکا، گرديد و به فرموده امام پيروزي بزرگتر از همه پيروزيها نصيب ملّت مسلمان نمود تعدادي از نمايندگان در مجلس شوراي اسلامي به مسأله با نظر صحيح نگاه نکرده و نتيجتاً موضع گيري خلافي نمودند که امام امت دردمندانه آنان را مخاطب قرار داده و فرمودند:
« چرا اين قدر ما عقب افتاده هستيم؟ چرا ما بايد به واسطه ي اغراض نفسانيه اين قدر خودمان را ببازيم؟ چرا بايد وقتي که دنيا به تزلزل درآمده است براي اين بي اعتنايي ايران به کاخ سفيد و سياه، چرا، ما بايد توجيه کنيم مسائل آنها را؟ چرا ما بايد اين قدر غربزده باشيم يا شيطانزده؟ من هيچ توقع نداشتم از بعض اين اشخاص، ولو بعضي شان در نظر من پوچ اند، لکن از بعضي از اين اشخاص که سابقه دارند هيچ توقع نداشتم که در اين زمان که بايد فرياد بزنيد سر آمريکا، فرياد مي زنند سر مسؤولين ما، چه شده است؟ شماها چه تان است؟ چه کرديد شماها؟ شماها چرا بايد تحت تأثير تبليغات خارجي واقع بشويد يا تحت تأثيرات نفسانيات خودتان ؟ » (7)
با همين دو نمونه، مشاهده مي شود که اگر قبل از اين که انسان توجه به خود بکند و خود را با ميزانهايي که امام امت ارائه داده اند و ذکر شد، نسنجد و خود را اصلاح و تهذيب نکند، بخواهد وارد مسائل جاري و سياسي بشود و صاحب نظر گردد و نظر خود را بياناً يا کتباً اعلام نمايد، خواه ناخواه اسباب شادماني دشمن و دردمندي رهبر و امّت مي شود.
البته همان طور که حضرت امام فرمودند، رها شدن کامل از دست نفس و حُبّهاي نفساني بعيد است امّا داشتن نظر آزاد و بيطرف با مفهومي که ذکر شد، امکان پذير است و حداقل مطلب اين است که پس از امتحان و آزمايشي که انسان از خودش مي نمايد و در آيينه ميزانها مي بيند که قادر به کنار گذاردن حُبّ و بغض نيست، ساکت بماند و موضع گيري نکند!
« من نمي گويم که اين طور باشد که خير، از همه ي هواهاي نفس بيرون برويد. اين نه براي من و نه براي شما و نه براي « الاّ مَن عَصَمَهُ الله » (8) ميسور نيست. لکن ما قدرت داريم که جلوي زبانمان را بگيريم، نمي توانيم بگوييم زبانمان اختيار ندارد. ما قدرت داريم که جلوي قلم مان را بگيريم، نمي توانيم بگوييم قلم من اختيار ندارد. ما جلوي زبانمان را، جلوي بيانمان را، جلوي قلم مان را، جلوي عمل مان را، همه را مي توانيم بگيريم، قدرت داريم. » (9)
در آخرين بيانات سال 65 حضرت امام امت، در زمينه اختلافات و جلوگيري از اختلافات، موضوع فوق مورد اشاره امام قرار گرفتند.
« البته ما نمي توانيم از نفسانيت خودمان را به طور مطلق جلوگيري کنيم، ما همچون قدرتي نداريم، امّا قدرت اين را داريم که جلوي خودمان را بگيريم اظهار نکنيم. قدرت نداريم. اگر با يک کسي واقعاً مخالفيم، مخالفت را در قلبمان هم نداشته باشيم، امّا قدرت اين را داريم که در مقام عمل، در مقام اظهار نکنيم اين کارها را. و ما امروز مکلّف شرعي هستيم، تکليف الهي است که اگر در دلمان بعضي مان از بعضي مان خوشش نمي آيد در مقام عمل، در مقام ذکر، در مقام تبليغ، برخلاف نفس خودش عمل بکند. اين يک امري است که قدرت دارد انسان، اگر آن را قدرت ندارد، لکن عمل را، فعل را قدرت دارد و لهذا خدا از انسان مؤاخذه مي کند. مؤاخذه نمي کند که چرا در قلب تو اين واقع نشد، حالا نقص [ است براي ] انسان، اما اين مؤاخذه اين طوري ندارد. اما مي توانستي در عين حالي که خوش نيستي با اين، دوست نداري اين را، ذکر نکني، اين را قدرت داري، نکردي معاقبي. » (10)
در تأييد و تکميل مطالبي که تحت عنوان مقدمه « نحوه ي نظر به مسائل و جريانات » و سه نظر ارائه شد، به جمله اي از حضرت علي (عليه السّلام) اشاره مي شود. حضرت در اين خطبه خوارج را مورد خطاب قرار داده ضمن بيان دلايل رد اتهامات آنان مي فرمايند:
وَ سَيُهلِکُ فِيَّ صِنفانِ: مُحِبُّ مُفرطُ يَذهَبُ بِهِ الحُبُّ اِلي غَيرَ الحَقَّ وَ مُبغِضُ مُفرِطُ يَذهِبُ بِهِ البُغضُ إلي غَيرِ الحَقِّ، وَ خَيرُ النّاسِ فِيَّ حالاً النَّمطُ الأَوسَطُ فَالزَمؤهُ.
و بزودي دو طايفه درباره ي من هلاک خواهند شد، يکي دوستي که در دوستي افراط کند به طوري که محبت بي اندازه او را به راه باطل بکشد (مانند اين که علي (عليه السّلام) را خدا يا پيغمبر بداند و جنبه ي بشري او را و تابعيتش را از خدا و رسول ناديده بگيرد )، و ديگر دشمني که در دشمني از حدّ تجاوز کرده، دشمني بي حدّ او را به غير حق وادارد ( مانند خوارج ) و بهترين مردم درباره ي من گروه ميانه مي باشند، پس همراه اين گروه باشيد.
علي (عليه السّلام) در جملات فوق به سه نظري که امام اشاره کرده اند، اشاره فرموده و حُبّ مفرط و بُغض مفرط را سبب خروج از حق دانسته و تنها ميانه روان را روندگان بر مدار حق، اعلام مي دارند. در حالي که علي (عليه السّلام) اوضح مصاديق حق است ولي حُبّ و بغض نسبت به اين حق گمراه کننده است و اين مطلب در مورد همه ي موضوعات و مسائل و جريانات صادق است.
بنابراين مقدّم بر اصول سياست و فروع آن نحوه ي « نظر » کردن بايستي موردتوجه قرار گيرد و قبل از « نظر »، توجه به « نفس » و « تهذيب » آن بايد سرلوحه باشد، آن که از مسير تهذيب نفس به مسائل و جريانات نظر کند و آن گاه تکليف و وظيفه و موضع خود را دريابد و عمل کند، دست خدا را به همراه دارد و خط امام را پيروي کرده است، در حالي که بدون تهذيب نفس، و پرداختن به « نظر » کردن و سياست گذاري يا موضع گيري و... بيراهه رفتن است، چرا که در اين صورت اگر موضع صحيح باشد، اتّفاقي است و فاقد اعتبار و ارزش، همان طور که در احاديث شريف هست که قاضي که نادانسته بر حق قضاوت کند، نجات يافته نيست و همچون قاضي است که دانسته يا ندانسته به خطا و خلاف حکم کند. خط امام - که همان صراط مستقيم است - تيز و ظريف است، و همين دقايق و نکته سنجي ها آن را چنين پر بار و ثمربخش ساخته است.

پي‌نوشت‌ها:

1. صحيفه ي امام، ج14، ص 367.
2. سوره ي حديد: آيه 28.
3. صحيفه ي امام، ج14، ص 9.
4. صحيفه ي امام، ج14، صص 15 و 16.
5. صحيفه ي امام، ج20، صص 126 و 127.
6. صحيفه ي امام، ج20، ص 127.
7. صحيفه ي امام، ج20، ص 162.
8. مگر آن کس که خدا او را مصون گردانيده است.
9. صحيفه ي امام، ج14، ص 16.
10. صحيفه ي امام، ج20، ص 229.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، درآمدي بر سيره سياسي حضرت امام خميني (ره)، تهران: مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی