ديدگاه امام خميني (ره) پيرامون سياست و عهده داران آن (2)
 ديدگاه امام خميني (ره) پيرامون سياست و عهده داران آن (2)

 

نويسنده: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت




 

قرآن سند اسلام و اسلام دين سياسي

« ديانت؛ همان سياستي است که مردم را از اين جا حرکت مي دهد و تمام چيزهايي که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است، آنها را از آن راه مي برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقيم است. » (1)
« مذهب اسلام که سندش قرآن است و محفوظ است، حتي يک کلمه تغيير نکرده است؛ اين طور است که قرآن مشتمل بر همه چيز است. يعني يک کتاب آدم سازي است. همين طور که آدم همه چيز است؛ معنويت دارد، مادّيت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد، قرآن کريم هم که آمده است اين انسان را بسازد، همه ي ابعاد انسان را مي سازد، يعني کليّه ي احتياجاتي که انسان دارد، چه احتياجاتي که شخص دارد و چيزهايي که مربوط به شخص است، روابط بين شخص و خالق تبارک و تعالي و مسائل توحيد، مسائل صفات حق تعالي، مسائل قيامت اينها هست [ و چه ] مسائل سياسي و اجتماعي و قضيه ي جنگ با کفّار و اينها. قرآن پُر است از اين آياتي که اين آيات مردم را وادار کرده است و پيغمبر را مأمور کرده است که جنگ کنند با کساني که متعدّي هستند، با ظالم ها جنگ بکنند. يک کتابي است که تحرک آورده است. » (2)
به دفعات زيادي حضرت امام به قرآن اشاره فرموده و آن را پاسخ معاندين و مخالفين و مبلّغين تز « جدايي دين از سياست » ذکر نموده اند که به نمونه ي فوق اکتفا مي شود.

اهتمام به امور مسلمين

از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) منقول است که:
من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس به مسلم
کسي که صبح کند و همّتش براي رسيدگي به امور مسلمين نباشد پس او مسلمان نيست.
حديث فوق را حضرت امام نقل کرده و پيرامون اين که « اهتمام به امور مسلمين » چيست توضيح مي دهند:
« مسلمان اگر بخواهد اهتمام به امور مسلمين نداشته باشد
که مسلمان [ نيست ]؛ لَيسَ بِمُسلِمٍ؛ « مَن أصبَحَ وَ لَم يَهتَمَّ بِاُمُورِ المُسلِمينَ فَلَيسَ بِمُسلِم » (3) هي هم بگو لا اله الا الله، مسلم نيست اين طور اسلام آن است که به درد مسلمين بخورد، مسلم آن است که به درد مسلمين بخورد. » (4)
« خوب پيغمبر سفارش کرده است که بايد اهتمام [ به ] امور مسلمين [ داشته باشيد ] اهتمام به امور مسلمين فقط همين است که ما بگوييم نماز چند رکعت است و شک بين کذا چي است؟ اين اهتمام به امور مسلمين است؟ مسأله گويي که اهتمام به امور مسلمين نيست. امور مسلمين عبارت از امور سياسي مسلمين است، امور اجتماعي مسلمين است، گرفتاريهاي مسلمين است و کسي که اهتمام به اين نکند، به حسب آن روايت، فَلَيسَ بِمُسلِم. » (5)
« بايد اهتمام به امر مسلمين داشته باشيم، اهتمام به امر مسلمين اين نيست که من بروم نماز بخوانم و اقتدا کنم. اين که امر مسلمين نيست، اين امر خداست. امور مسلمين عبارت است از امور سياسي و اجتماعي مسلمين است. » (6)

مواقف سياسي در اسلام

يکي ديگر از ادله ي حضور اسلام در صحنه هاي سياست مواقفي است که از شعاع کوچک محلّه تا شعاع بزرگ جهان تنظيم و مسلمين به حضور در آنها يا به طور استحباب مؤکد يا به صورت فريضه و واجب فرا خوانده شده اند و اين مواقف در ضمن اين که عبادت است سياست هم هست و ارتباط اين دو يکي از لطايف اسلام است.
« اسلام دين سياست است اصلش، اسلام را شما مطالعه داريد در آن، اسلام يک ديني است که احکام عبادي اش هم سياسي است. اين جمعه اين خطبه هاي جمعه، آن عيد، آن خطبه هاي عيد، اين جماعت، اجتماع، اين مکّه، اين مشعر، اين مني، اين عرفات، همه اش يک مسائل سياسي است. با اين که عبادت است، در عبادتش هم سياست است. سياستش هم عبادت است. » (7)
« اين مواقفي که در اسلام هست مثل عيد فطر، عيد اضحي ( قربان ) و حج - مواقف حج- نماز جمعه، جماعات که در شب و روز انجام مي گيرد، اين مواقف جنبه هاي عبادي دارد، و جنبه هاي سياسي و اجتماعي هم دارد؛ يعني جنبه ي عبادي اش در جنبه سياسي اش - اينها « مُدغَمند، مُنضَم به همند. ديانت اسلام يک ديانت عبادي تنها نيست و فقط وظيفه ي بين عبد و خداي تبارک و تعالي، وظيفه ي روحاني تنها نيست؛ و همين طور يک مذهب و ديانت سياسي تنها نيست؛ عبادي است و سياسي، سياستش در عبادات مُدغَم است و عبادتش در سياسات مُدغَم است. يعني همان جنبه ي عبادي يک جنبه ي سياسي دارد. » (8)
« مسجد مرکز تبليغ است. در صدر اسلام از همين مسجدها جيشها، ارتشها، راه مي افتاده، مرکز تبليغ احکام سياسي اسلام بوده مسجد. هر وقت يک گرفتاري پيدا مي شد، صدا مي کردند که « الصَّلوةُ بالجَماعَة » اجتماع مي کردند، اين گرفتاري را طرح مي کردند، اين صحبتها را مي کردند. مسجد مرکز اجتماع سياسي است. و از اين يک قدري وسعش زيادتر مي شود نماز جمعه. در هر هفته همه مجتمع بشوند در يک جايي، به حسب اختلافات؛ اين شهر کوچکي است، به اندازه وسعت خودش. يک شهر بزرگي است مثل تهران، به اين ترتيبي که هست، اين يک اجتماع بزرگتر در هر هفته. آن اجتماع کوچکها در هر روز چند دفعه، اين يک اجتماع بزرگ در هر هفته يک دفعه، يا خطبه ها و روشنگريها که بايد خطيب، يک آدم روشنِ روشنگر باشد و مردم را به وظايف سياسي خودشان، به وظايف اجتماعي خودشان، به وظايف فرهنگي خودشان آشنا بکند. و اجتماعات در هر سال يک دفعه، يا براي دو تا عيد، دو اجتماع بزرگ، باز، و يک اجتماع همگاني براي همه ي مسلمين. اشخاصي که مي توانند به مکه بروند، کساني که مستطيع هستند، به طور الزام که بايد در اين مجتمع شرکت کنند و آن مجتمع هم يک مجتمع سياسي است که بايد اشخاصي که از اطراف مي روند، ازممالک مختلف مي روند، مسائل ممالک را با هم طرح بکنند، مسائل مسلمين را طرح بکنند. » (9)
بنابراين اجتماعات سياسي اسلام که کوچکترينش نماز جماعت يوميّه است که در هر دهي، شهري و محلّه اي برگزار مي شود، هم کوچک است از نظر واحد اجتماع سياسي و هم از نظر وسعت منطقه ي تحت پوشش، بزرگتر از آن نماز جمعه است با منطقه تحت پوشش وسيع تر و مسائل سياسي مهم و شامل جمعيت بيشتر که هفته اي يک بار برگزار مي شود، اجتماع سياسي بزرگتر از نماز جمعه، نماز عيد ( فطر و قربان ) دوبار در سال است. و بزرگترين واحد اجتماع سياسي اسلام، اجتماع حج است که از جميع ممالک مسلمين رهسپار خانه ي خدا مي شوند و اين در سال يک بار است.
مي بينيم که اسلام با چه دقّت و ظرافتي و با چه تقسيم بندي زماني و مکاني و جمعيتي متناسبي مسلمين را در امور سياسي شرکت مي دهد و پيوند آنان را با يکديگر بيشتر نموده تحت روشنگريها و تعليمات مادّي و معنوي قرار مي دهد.

انبياء و ائمه (عليهم السّلام) در سياست

حضرت امام با اشاره به سيره ي انبياء و ائمه (عليهم السّلام) در موارد متعددي لزوم دخالت مسلمين بخصوص علماء بيدار را در سياست گوشزد نموده و توأم بودن دين را با سياست بيان نموده اند. اين بيانات بسيار زياد است و نسبت به ايام و مناسبتهاي مختلفي حتي به طور مشروح بارها در فرمايشات امام تکرار شده است که تکرار آن به نوعي اهميت مطلب را مي رساند. اشاره به چند نمونه ي کوتاه که متناسب با بررسي مزبور باشد مقصود را مي رساند.
« انبيا هم که مبعوث شدند، براي اين مبعوث شدند که معنويات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اين که چيزي نيستيم، و علاوه بر آن، مردم را، ضعفا را از تحت سلطه ي استکبار بيرون بياورند. از اوّل انبيا اين دو شغل را داشته اند، شغل معنوي که مردم را از اسارت نفس خارج کنند، از اسارت خودش خارج کنند - که شيطان بزرگ است - و مردم و ضعفا را از گير ستمگران نجات بدهند، اين دو شغل، شغل انبياست... .
خود پيغمبر هم عملش اين طور بود، تا آن روزي که حکومت تشکيل نداده بود، معنويات را تقويت مي کرد. به مجرد اين که توانست حکومت تشکيل بدهد علاوه بر معنويات اقامه ي عدل کرد، حکومت تشکيل داد و اين مستمندان را از زير بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد. و اين سيره ي مستمره ي انبيا، بايد کساني که خودشان را تابع انبيا مي دانند اين سيره مستمره باقي باشد. » (10)
« سنّت و رويه ي پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دليل بر لزوم تشکيل حکومت است. زيرا اوّلاً خود تشکيل حکومت داد و تاريخ گواهي مي دهد که تشکيل حکومت داده و به اجراي قوانين و برقراري نظامات اسلام پرداخته و به اداره ي جامعه برخاسته است والي به اطراف مي فرستاده، به قضاوت مي نشسته و قاضي نصب مي فرموده، سفرايي به خارج و نزد رؤساي قبايل و پادشاهان روانه مي کرده، معاهده و پيمان مي بسته، جنگ را فرماندهي مي کرده و خلاصه احکام حکومتي را به جريان مي انداخته است ثانياً براي پس از خود به فرمان خدا تعيين حاکم کرده است. وقتي خداوند متعال براي جامعه، پس از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تعيين حاکم مي کند به اين معناست که حکومت پس از رحلت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز لازم است و چون رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با وصيت خويش فرمان الهي را ابلاغ مي نمايد، ضرورت تشکيل حکومت را نيز مي رساند. » (11)
« مسأله دخالت در سياست در رأس تعليمات انبياست. » (12)
« مسأله دخالت در امور سياسي از بالاترين مسائلي است که انبيا براي او آمده بودند. قيام بالقسط و مردم را به قسط وارد کردن مگر مي شود بدون دخالت در امور سياسي؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سياست و دخالت در امور اجتماعي و در احتياجات ملتها، کسي بدون اين که دخالت کند، قيام به قسط باشد؟ « لِيَقُومَ الناسُ بِالقِسطِ » باشد؟ » (13)
در اين مورد بيانات متعددي از امام امت وجود دارد که در آن، دلايل متعددي براي دخالت در سياست و اين که شغل انبياء يکي همين موضوع بوده، مطرح گشته است و همچنين ائمه اطهار (عليهم السّلام) هم همين رويه را داشته اند و اقامه نموده اند که به صورت عصاره و فهرست وار عبارت اند از:
- تشکيل حکومت و دخالت در سياست توسط شخص با کرامت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) که سيره ي همه ي انبياء نيز بوده است.
- نصب حاکم بعدي به امر خداوند تبارک و تعالي « ولايت اهل بيت (عليهم السّلام) ».
- ماهيّت و کيفيت قوانين اسلام مثل احکام مالي، احکام دفاع ملّي، احکام احقاق حقوق، احکام جزائي، که ايجاب تشکيل حکومت و دخالت در سياست را مي کند.
- لزوم نجات مردم مظلوم و محروم بر اساس آيات و روايات متعدد.
- لزوم قيام به قسط و وارد کردن مردم در قسط طبق آيات قرآن کريم و در صورت اجراي عدالت با موعظه و نصيحت و ارشاد، پياده کردن آن توسط « حديد ».
پس از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز حکومت ادامه يافت و ائمه اطهار (عليهم السّلام) هر يک به مقتضاي شرايط زماني و حفظ مصالح اسلام و مسلمين در امر سياست دخالت داشتند.
« پس از رحلت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هيچ يک از مسلمانان در اين معنا که حکومت لازم است ترديد نداشت. هيچ کس نگفت حکومت لازم نداريم. چنين حرفي از هيچ کس شنيده نشد. در ضرورت تشکيل حکومت همه اتفاق نظر داشتند. اختلاف فقط در کسي بود که عهده دار اين امر شود و رئيس دولت باشد. لهذا پس از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در زمان متصديان خلافت و زمان حضرت امير (عليه السّلام) هم حکومت تشکيل شد، سازمان دولتي وجود داشت و اداره و اجرا صورت مي گرفت. » (14)
حضرت امام در يکي از بياناتشان راجع به ولايت و حکومت حضرت امير (عليه السّلام) فرموده اند:
« حضرت امير است که غدير را به وجود آورده است. مقام شامخ اوست که اسباب اين شده است که خداي تبارک و تعالي او را حاکم قرار بدهد. مسأله، مسأله ي حکومت است. مسأله، مسأله ي سياست است. حکومت عدل سياست است، تمام معناي سياست است. خداي تبارک و تعالي اين حکومت را و اين سياست را امر کرد که پيغمبر به حضرت امير واگذار کنند، چنان چه خود رسول خدا سياست داشت و حکومت بدون سياست ممکن نيست. اين سياست و اين حکومتي که عجين با سياست است در روز عيد غدير براي حضرت امير ثابت شد... آن که خداي تبارک و تعالي جعل کرد و دنبالش هم براي ائمه هدي جعل شده است، حکومت است؛ ليکن نگذاشتند که اين حکومت ثمر پيدا بکند. بنابراين، حکومت را خدا جعل کرده است براي حضرت امير - سلام الله عليه - اين حکومت يعني سياست، يعني عجين با سياست...
غدير آمده است که بفهماند که سياست به همه مربوط است، در هر عصري بايد حکومتي باشد با سياست، منتها سياست عادلانه که بتواند به واسطه ي آن سياست اقامه ي صلاة کند. اقامه ي صوم کند. اقامه ي حج کند، اقامه ي همه ي معارف را بکند و راه را باز بگذارد براي اين که صاحب افکار، يعني آرام کند که صاحب افکار، افکارشان را با دلگرمي و با آرامش ارائه بدهند... » (15)
بنا به تصريح تاريخ، حضرت امير (عليه السّلام) تشکيل حکومت دادند لکن ساير ائمه (عليه السّلام) بنا به تصريح امام امت به صورت « تقيّه » سياستها را اجرا مي کردند و حضرت سيّد الشهداء (عليه السّلام) قيام تاريخي شان يک قيام الهي و اسلامي اما با وجهه ي سياسي بود.
« سيّدالشهداء به حسب روايات ما و به حسب عقايد ما از آن وقتي که از مدينه حرکت کرد مي دانست که چي دارد مي کند، مي دانست شهيد مي شود، قبل از تولد به او اطلاع داده بودند به حسب روايات ما. وقتي که آمد مکه و از مکه در آن حال بيرون رفت، يک حرکت سياسي بزرگي بود که در يک وقتي که همه ي مردم دارند به مکّه مي روند، ايشان از مکّه خارج بشود. اين يک حرکت سياسي بود، تمام حرکاتش، حرکات سياسي بود؛ اسلامي - سياسي و اين حرکت اسلامي سياسي بود که بني اميّه را از بين برد، و اگر اين حرکت نبود، اسلام پايمال شده بود. » (16)
بنابراين سيره انبياء (عليهم السّلام) و ائمه اطهار (عليهم السّلام) همگي بر دخالت در سياست بوده است و به واقع متوليّان سياست الهي انبياء و ائمه (عليهم السّلام) و به تبع آنها علماء بيدار اسلام بوده اند. (17)
اکنون به مسأله علماء و لزوم دخالت آنان در سياست به تبع انبياء و ائمه- که مسأله مبتلا به زمان غيبت امام زمان (عج الله تعالي فرجه الشريف) مي باشد مي پردازيم و نيز به توطئه هاي شيطاني که براي کنار گذاردن روحانيت از سياست و به تبع آنان، کنار گذاردن مردم از صحنه مشغول اند. در اين زمينه هم از امام امت مطالب مبسوطي در دست است که به مواردي از آن اشاره مي نماييم.

پي‌نوشت‌ها:

1. صحيفه ي امام، ج13، ص 433.
2. صحيفه ي امام، ج4، ص 448.
3. حديث نبوي، اصول کافي، ج2، ص 163؛ هر که صبح کند و به امور مسلمانان همت نگمارد مسلمان نيست.
4. صحيفه ي امام، ج3، صص 340 و 341.
5. صحيفه ي امام، ج17، ص 40.
6. صحيفه ي امام، ج15، صص 212 و 213.
7. صحيفه ي امام، ج 11، صص 462 و 463.
8. صحيفه ي امام، ج4، صص 447.
9. صحيفه ي امام، ج 10، صص 16 و 17.
10. صحيفه ي امام، ج17، صص 527 و 528.
11.« ولايت فقيه »، حضرت امام خميني، ص 26.
12. صحيفه ي امام، ج15، ص 214.
13. صحيفه ي امام، ج 15، ص 215.
14. ولايت فقيه، ص 28.
15. صحيفه ي امام، ج 20، صص 113- 115.
16. صحيفه ي امام، ج 18، ص 177.
17. « سياست اين است که جامعه را هدايت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت کند به طرف آن چيزي که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و اين مختص انبياست، ديگران اين سياست را نمي توانند اداره کنند، اين مختص به انبياء و اولياست و به تبع آنها علماي بيدار اسلام »، صحيفه ي امام، ج 13، ص 432.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، درآمدي بر سيره سياسي حضرت امام خميني (ره)، تهران: مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی