چند راهکار براي دستيابي به توبه واقعي

يکي ديگر از راهکارهاي دستيابي به حالت توبه، استفاده از جاذبه قرآن کريم است. آيات نوراني قرآن کريم، از لطافت خاصي برخوردار است. الفاظ قرآن جاذبه دارد و اثرات سازنده اي در سلوک معنوي آدمي خواهد داشت. « قد جاءکم من الله نور و کتاب مبين يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ويخرجهم من الظلمات الي النور باذنه ويهديهم الي صراط مستقيم»( حقا که براي شما از جانب خداوند نور و کتابي روشن و روشنگر آمده است خداوند به
شنبه، 16 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چند راهکار براي دستيابي به توبه واقعي

چند راهکار براي دستيابي به توبه واقعي
چند راهکار براي دستيابي به توبه واقعي


 

نويسنده: حضرت آيت الله حسين مظاهري




 

جاذبه قرآن کريم
 

يکي ديگر از راهکارهاي دستيابي به حالت توبه، استفاده از جاذبه قرآن کريم است. آيات نوراني قرآن کريم، از لطافت خاصي برخوردار است. الفاظ قرآن جاذبه دارد و اثرات سازنده اي در سلوک معنوي آدمي خواهد داشت.
« قد جاءکم من الله نور و کتاب مبين يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ويخرجهم من الظلمات الي النور باذنه ويهديهم الي صراط مستقيم»( حقا که براي شما از جانب خداوند نور و کتابي روشن و روشنگر آمده است خداوند به وسيله آن، کساني را که از رضاي او پيروي کنند، به راه هاي سلامت هدايت مي کند و آنها را به توفيق خود از تاريکي ها به سوي نور بيرون مي آورد و به راه راست هدايت مي کند).
انس با آيات بينات قرآن کريم براي طي کردن مسير پرفراز و نشيب حرکت به سوي خداي سبحان بسيار راهگشاست. ولي آنچه در اين مبحث مهم است اينکه انسان بايد مراقب باشد تا در فرصت هاي رحماني، بتواند بهره لازم را از جاذبه قرآن کريم ببرد. گاهي شنيدن يک آيه از قرآن، آدمي را بيدار مي کند و او را به منزل توبه مي رساند. فقط کافي است لجاجت را کنار بگذارد و گوش دل به آيه شريفه بسپارد.
فضيل عيّاض، يک دزد طاغي بود ولي جاذبه ي قرآن کريم او را به سوي رحمت پروردگار متعال بازگرداند. گناهان بزرگي مرتکب شده بود ولي به يک باره تغيير يافت و جزو اولياء الله شد. شبي به نيت دزدي از خانه بيرون رفت، روي يکي از پشت بام ها پيرمردي قرآن مي خواند که به اين آيه رسيد: « الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله؟( آيا وقت آن نرسيده که دل هاي آنان که ايمان آورده اند، به ياد خدا خاشع شود؟).
فضيل اين آيه را شنيد و با خود گفت: آيا وقت آن نرسيده که دست از طاغيگري و دزدي برداري؟ آيا وقت آن نرسيده که خانه دلت براي پذيرش حق آماده شود؟ ناگهان به خود جواب داد: آري وقت آن رسيده است و با اينکه زمينه دزدي و گناه براي او فراهم بود، از همان جا برگشت، متلاطم شد، توبه کرد و در زمره اولياء الله درآمد.

جاذبه اهل بيت
 

تمسک به عترت طاهرين و انس با فرامين و دستورات اهل بيت(ع)، به طور کلي در پيشبرد اهداف عاليه سيروسلوک، تأثيرات بسزايي دارد. افراد بسياري در طول تاريخ بوده اند که ضمن مودت ورزيدن به حضرات معصومين، از فرامين آنان تبعيت و کردار خود را به آن ذوات مقدّس شبيه کرده اند و براين اساس، فيض رحماني حق تعالي شامل حال آنان شده و توانسته اند منازل هفتگانه سيروسلوک را بپيمايند و به لقاء الله نائل شوند. سلمان فارسي و ميثم تمار دو نمونه از مصاديق اين مدعا هستند و با اينکه هر دو پيرمرد بودند، طي چندسال شاگردي خدمت پيامبراکرم(ص) يا اميرالمومنين علي(ع)، به مقامات والاي عرفاني دست يافتند.
اما آنچه اکنون مورد بحث ماست، اينکه چهارده معصوم(ع) نيز مانند قرآن کريم، جاذبه دارند و اگر سالک بتواند از اين جاذبه بهره کافي ببرد، براحتي منزل توبه را پشت سرخواهد گذاشت. افراد بسياري درطول تاريخ بوده اند که در زمان حضور ائمه طاهرين(ع) يا حتي درزمان غيبت، توانسته اند با يک نظر ولايي آن ذوات مقدس، بيدارشوند و کردار خويش را اصلاح کنند و به سوي حق تعالي بازگردند، هرچقدر هم که در گذشته بسيار گناهکار بوده باشند.
بُشر حافي يکي از اين افراد است. انسان گناهکاري که منزلش محل تجمّع افراد لاابالي بود و دائماً مشغول فسق و فجور بودند. هميشه صداي لهو ولعب و موسيقي از بيرون خانه به گوش مي رسيد و مومنان را آزار مي داد. روزي امام هفتم در حال عبور از مقابل منزل او بودند. صداي موسيقي را شنيدند. اتفاقاً همان موقع، خدمتکار بشرحافي براي کاري به در منزل آمد. حضرت موسي بن جعفر(ع) از فرصت استفاده کرد و پرسيدند: صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ گفت آزاد است. فرمودند: آزاد است که چنين مي کند و الا اگر بنده خدا بود، خانه او چنين نبود. اشاره به اينکه از تقيّد به دين و ظواهر شرع، آزاد است. همين جمله را فرمودند و رفتند. خدمتکار به داخل خانه برگشت و ماجرا را براي بُشر حافي شرح داد. فرمايش امام هفتم، مانند جرقه اي در وجود بُشر، سراسر وجود او را مشتعل کرد. او در همان لحظه به خود آمد و پا برهنه به دنبال آن امام بزرگوار دويد تا آن حضرت را پيدا کرد. به دست و پاي ايشان افتاد و گفت: آقا غلط کردم، آقا پشيمانم و مي خواهم بنده شوم، همان بنده اي که شما مي خواهيد، و براستي بنده حقيقي خداوند شد. يعني در اثر تذکر امام زمان خويش بيدار شد، توبه واقعي کرد و در راه افتاد و راه را ادامه داد تا به مقصد رسيد. جاذبه امام(ع) او را به مقامي رساند که نه فقط گناهان او بخشيده شد، بلکه در زمره اولياء الله درآمد و حتي از او خرق عادت هم نقل کرده اند.
هر انساني، هرچقدر هم عاصي و گناهکار باشد، مي تواند با پيمودن اين راه، جزو اولياء الله بشود. البته بايد توجه داشت که گذشتن از منزل دوم، به حالت قصور و تقصير و شرمندگي نزد خداوند نياز دارد. اما اگر کسي واقعاً اين حالت را پيدا کند و از اين منزل بگذرد، سعادت دنيا و آخرت نصيب او مي شود.

توجه به عتاب اولياي الهي
 

ارتباط با بزرگان دين و اولياي الهي نيز در سير وسلوک، اثرات سازنده فراواني دارد. انس با مراجع تقليد و علماي رباني، خود به خود آدمي را در راه مي اندازد و مهمتر اينکه در راه نگاه مي دارد. کسي که با روحانيت و علماي وارسته مأنوس است، به صورت ناخودآگاه تقيّد به ظواهر شرع دارد و از بسياري از گناهان که موجب سقوط و تباهي انسان مي شود، دوري مي گزيند.
افزون بر اين، گاهي نگاه نافذ و عتاب آلود يک مرجع ديني يا يکي از اولياء الله، آدمي را بيدار مي کند و به منزل توبه مي رساند و اين، از الطاف خفيه خداوند است و توجه به آن مي تواند حالت توبه را در انسان پديد آورد. الطاف خفيه خداوند بسيار بيشتر از الطاف جليّه ذات باري تعالي، براي پيشرفت سير و سلوک انسان مفيد و مؤثراست و عتاب اولياي الهي نيز از الطاف خفيّه به شمار مي رود. بنابراين سالک بايد خود را در معرض بزرگان دين و اولياي الهي قرار دهد تا گاهي يک نگاه نافذ يا يک توصيه و نصيحت و يا يک عتاب از جانب آن بزرگواران، او را متنبّه و بيدار کند و مقدّمات توبه او را فراهم آورد.
مرحوم آيت الله العظمي آخوند همداني، از جمله علماي رباني و داراي نگاه و کلام نافذ بوده اند. نگاه نافذ آن عالم وارسته و کلام تأثيرگذار ايشان، عبدفرّار را که يک مرد زورگو و لاابالي بود و همه از او وحشت داشتند، به منزل توبه رسانيد و او را سعادتمند کرد.
خلاصه داستان عبد فرّار اين است که مرحوم آخوند همداني در راه به عبد فرّار برخورد کرد و به او گفت: کيستي؟ گفت من عبد فرّار هستم. مرحوم آخوند از اين جمله استفاده کرد و همراه با نگاه تندي گفت:«افررت من الله او من رسوله؟»( آيا از خدا فرار کرده اي يا از رسول خدا؟). همين يک جمله موجب شد جاذبه حق تعالي او را تسخير کند و توفيق بازگشت به سوي خدا را بيابد و در حالي که مرتّب جمله مرحوم آخوند را تکرار مي کرد، به خانه اش رفت و دق کرد و مرد. تذکر و نگاه عتاب آميز آن ولي خدا، او را بيدار کرد، تا جايي که ازگذشته خود شرمسار شد و توبه حقيقي کرد و در يک شب، تمام منازل سير و سلوک را طي کرد تا به مقصد رسيد و از دنيا رفت.
فرداي آن روز مرحوم آخوند به شاگردان خود که منتظر درس گفتن ايشان بودند، گفت: يکي از اولياي خدا از دنيا رفته است. امروز به تشييع جنازه او مي رويم. گفته شده است که او را غسل و کفن کردند و همراه با شاگردان خود و علما و فضلاي حوزه علميه نجف، در تشيع و تدفين وي شرکت کردند.
در اين مجال، تذکر يک نکته ضروري به نظر مي رسد و آن اينکه اگر انس با علماي ربّاني و احترام به آن بزرگواران، در پيشرفت سير وسلوک اثرات سازنده دارد، بي احترامي و توهين به آنان نيز تأثيرات مخرب و فوق العاده مضرّي براي سير و سلوک و حتي براي حسن عاقبت خواهد داشت: « من اکرم فقيها مسلما لقي الله يوم القيامه و هو عنه راض و من اهان فقيها مسلماً لقي الله يوم القيامه و هو عليه غضبان» اين روايت شريف مي فرمايد: اگر کسي احترام فقيه مسلمان را نگاه بدارد و او را تکريم کند، در روز قيامت خداوند را ملاقات مي کند، در حالي که از بنده خود راضي است. و اگر کسي به عالمي توهين و پشت سر او غيبت کند، به او تهمت بزند و يا حتي در مواقعي که لازم است، از آن عالم دفاع نکند، در روز قيامت خداوند را در حالي که از اين بنده غضبناک است ملاقات مي کند و معلوم است غضب خداوند در روز قيامت، راهي بجز جهنم و عذاب، به روي انسان نمي گشايد.
اهانت به مراجع تقليد و علماي رباني، غيبت و نسبت دروغ دادن به آنان، نه تنها آدمي را از وادي سير و سلوک خارج مي سازد، بلکه مانع بزرگي براي عاقبت به خيري و موفقيت در زندگي محسوب مي شود. اين حقيقت کراراً به تجربه اثبات شده است.
مرحوم آيت الله العظمي وحيد بهبهاني که عمر خويش را در حوزه هاي علميه بهبهان، اصفهان، کرمانشاه، کربلا و نجف اشرف صرف کرده و در تمام طول عمر خويش با زحمات و معضلات فراوان، با افکار و اعمال افراطي و منحرف مبارزه کرده است، در کتاب«فوائد الحائريه» توصيه مهمي خطاب به طلاب علوم ديني دارد. اين توصيه که حاصل سال ها کسب تجربه و مشاهدات عيني آن عالم بزرگوار است، براي همگان مفيد و قابل استفاده است. مي فرمايد: « مراقب باشيد احترام علماي ديني را حفظ کنيد و از آنان- حتي از قبورآنان - بهره بگيريد که ارتباط و تماس نفوس ضعيفه با نفوس آنان در ابتداي راه، مؤثرتر از ارتباط اين نفوس با نفوس قويّه (6) است».
بعد مي فرمايد: «اياک، ثم اياک، ثم اياک؛ برحذر باش، برحذرباش، برحذرباش، که جسارتي به علما نکني، زيرا اگر کسي به علما و فقها بي احترامي کند، عاقبت به خير نمي شود و زندگي او در « وادي تيه» واقع مي شود». يعني مثل کسي که دربيابان گرم و بي آب وعلف، راه را گم کرده است، در زندگي سرگردان مي شود و راه به جايي نمي برد و در مقابل، کساني که مقيّد به محترم داشتن مراجع تقليد و علماي رباني هستند در صراط مستقيم و در مسير هدايت واقع مي شوند.
بنابراين هيچ کس حق ندارد براي پيشبرد اهداف سياسي يا حتي اهداف ديني، به يک عالم ربّاني اهانت کند که چنين اهانتي او را در ورطه غفلت مي اندازد و آينده وي را تباه مي کند.

دوري از رفيق بد، محيط بد و مجالس ناباب
 

يکي از موانع اصلاح و هدايت آدمي و يکي از عوامل بسيار مؤثر در ضلالت و گمراهي نوع بشر، همنشيني و معاشرت با رفيق بد و افراد معصيت کار است. محيط زندگي و محيط کار انسان و نيز مجالسي که در آن حضور مي يابد، در رشد معنوي يا سقوط وي تأثير بسزا دارد، اگر آن محيط، مجالس و افراد تشکيل دهنده آنها از فضائل اخلاقي و انساني برخوردار باشند، انسان را به سوي هدايت و رستگاري سوق مي دهند و ناگفته پيداست که رفيق بد، محيط عاري از اخلاق و مجالس ناباب تا چه اندازه مي تواند در تخريب شخصيت انسان مؤثر باشد.
از اين رو گفته مي شود يکي از راهکارهاي رسيدن به حالت توبه، معاشرت و همنشيني با افراد صالح و شايسته و اهل معرفت است.
وقتي انسان با افراد ديندار متقي و کساني که به ظواهر شرع مقدس تقيّد دارند، معاشرت و همنشيني داشته باشد و در مجالس مذهبي شرکت کند، علاوه بر اينکه خود به خود از عملکرد افراد پيرامون خويش سرمشق مي گيرد و از گناه دوري مي گزيند، از گذشته خويش نيز پشيمان خواهد شد و در مقايسه عملکرد قبلي خود با کردار و گفتار اهل تقوا، در مي يابد که چه گناهکار همنشين باشد و در مجالس اشخاص معصيت کار رفت وآمد داشته باشد، خود را نسبت به آنان شايسته مي بيند و مي پندارد که گناهي در زندگي مرتکب نشده است و در مقايسه با رفقاي خود عملکرد خويش را بسيار مثبت ارزيابي مي کند. از اين رو احساس نمي کند نياز به توبه و بازگشت به سوي خداوند تبارک و تعالي دارد و توبه نمي کند و همواره به توجيه گناهان مي پردازد که اين توجيه، خود، ساخته و پرداخته مکر شيطان و سرآغاز گمراهي بزرگتري است چنين کسي موفق به توبه نمي شود و به سعادت و رستگاري دست نخواهد يافت.
انتخاب همنشين در فرهنگ قرآن و عترت از اهميت ويژه اي برخوردار است. آيات نوراني قرآن کريم و روايات شريف اهل بيت(ع) درموارد متعددي برانتخاب همنشين و همراه صالح و شايسته و مجالست و مؤانست با اهل تقوا تأکيد کرده اند و آدمي را از همنشيني با افرادي که با قرآن و عترت و اخلاق و فضايل انساني سروکار ندارند برحذر داشته اند.
قرآن کريم يادآور مي شود که گروهي از کساني که در قيامت به صف محشر وارد مي شوند، به اندازه اي ناراحت و پشيمان هستند که پشت دست خود را مي گزند و حسرت مي خورند و مي گويند: اي کاش ما رفيقاني انتخاب کرده بوديم که در مسير قرآن و عترت گام برمي داشتند؛ اي کاش با جلسات مذهبي و با مسجد و روحانيت انس مي گرفتيم و به مجالس گناه راه نمي يافتيم؛ اي کاش رفيق بد و گناهکار انتخاب نمي کرديم؛ اي کاش با کساني که تابع شيطان هستند رفت و آمد نمي کرديم و تابع آنان و شيطان نمي شديم: «و يوم يعض الظالم علي يديه يقول يا ليتني اتخذت مع الرسول سبيلا، يا ويلتي ليتني لم اتخذ فلاناً خليلاً، لقد اضلني عن الذکر بعد اذ جاءني و کان الشيطان للانسان خذولا»( و به ياد آر روزي که ستمگر پشت دست هاي خود را به دندان مي گزد و مي گويد: اي کاش همراه پيامبر راهي را ( به سوي خدا) پيش مي گرفتم، اي واي بر من! کاش فلاني را ( که سبب انحراف من شد) دوست نمي گرفتم، حقا که مرا از ياد خدا( يا پيامبر و قرآن) پس از آنکه به من رسيده بود منحرف کرد. و شيطان همواره انسان را خوار مي کند).
از اين آيات بخصوص از صراحت قرآن کريم درخصوص اينکه انتخاب رفيق بد موجب گمراهي انسان مي شود و او را در قيامت خوار و سرافکنده مي کند نمي توان گذشت.
افرون بر اين، پيامبر اکرم(ص) که رحمه للعالمين است و در دنيا و آخرت از هيچ تلاشي براي هدايت انسان ها فروگذار نمي کند و در سراي آخرت در محضر پروردگار متعال شفيع بندگان مي شود تا مورد رحمت و مغفرت الهي واقع شوند، در محضر خداوند متعال چنين انساني را مؤاخذه مي فرمايد و نزد خداوند از او شکايت مي کند و مي گويد: خداوندا!اين قوم( امت من از زمان بعثت تا آخر دنيا) ، قرآن را به کناري نهاده بودند و به آن عمل نمي کردند: «و قال الرسول يا رب ان قومي اتخذوا هذا القرآن مهجوراً».
خداوند متعال در آيه بعد، از چنين بندگاني به عنوان «دشمنان پيامبران خويش» ياد مي کند و مي فرمايد: و کذلک جعلنا لکل نبي عدوا من المجرمين و کفي بربک هاديا و نصيراً»( واين گونه براي هرپيامبري دشمناني از گنهکاران قرار داديم( به واسطه خلق هواي نفس در انسان، و آزاد گذاشتن شيطان در وسوسه او، و بودن دعوت انبيا برخلاف ميل آنان سبب دشمني آنها شديم) و همين کافي است که پروردگارت هدايت کننده و ياور توست).
اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايد: واي به حال کساني که در روز قيامت شفيع آنان دشمن آنان باشد. يعني پيامبراکرم(ص) که در قيامت از همه شفاعت مي کند، از چنين افرادي شکايت و از آنان بازخواست مي کند.
کسي که قرآن و دستورات انسان ساز آن کتاب نوراني را به کناري بنهد و از سيره اهل بيت(ع) نيز تبعيت نکند، روز قيامت بايد پشت دست خود را بگزد و جزع و فزع کند و مرتب بگويد: اي کاش اين چنين عمل نمي کردم. ولي افسوس که گفتن «اي کاش» در آن موقعيت سودي به حال و روز وي نمي بخشد و هيچ ياري کننده اي نخواهد داشت.
متابعت از شيطان درون« هواي نفس» و از شيطان برون« وسوسه هاي ابليس و افراد ناباب»، آدمي را اينچنين بدبخت و شقاوتمند مي کند. مخصوصاً اگر آن متابعت به طور عادت صورت پذيرد و ملکه شود که قرآن شريف آن را شرک عملي مي داند. چنانکه مي فرمايد:« افرايت من اتخذ الهه هواه»(آيا ديدي کسي را که هواي نفس خويش را به عنوان خداي خود گرفته است؟) يا مي فرمايد:«الم اعهد اليکم يا بني ادم ان لا تعبدوا الشيطان ؟»(اي فرزند آدم! آيا از شما پيمان نگرفتم که شيطان را نپرستيد؟).
اما سجاد(ع) در دعايي که به ابوحمزه ثمالي تعليم فرمودند، به اهميت اين مطلب اشاره مي کنند و شرکت در مجالس غافلان و بطالان را موجب دوري بنده از خداوند و مانع پذيرش توبه بر مي شمرند.
در بخشي از اين دعاي شريف و در بين جملات عرفاني و کلماتي که امام زين العابدين(ع) براي نحوه دعا کردن به ما آموزش مي دهند و حاکي از ميزان ارتباط عاطفي خود آن حضرت با خداوند متعال است، با جمله «اللهم تب علي حتي لا اعصيک»( پروردگارا! به من حال توبه اي عطا کن که ديگر هرگز معصيت نکنم) از پروردگار خويش درخواست توبه مي کنيم. بعد خطاب به پروردگار خويش مي گوييم: «خدايا! نمي دانم چه مي شود که هرگاه عزم عبادت و اطاعت تو را و با خود عهد کردم و گفتم که از اين پس سيرتم را نيکو مي کنم و به مجالس اهل توبه و به مقام توابين نزديک مي شوم، حادثه و بليه اي پيش آمد که به عهد خود ثابت قدم نماندم و آن حادثه ميان من و خدمت تو حايل شد».
امام سجاد(ع) در ادامه ي اين جملات، دلايل دوري بنده از خداوند تبارک و تعالي را بيان مي فرمايد و در واقع به ذکر موانع توبه مي پردازد. از جمله به مهمترين عوامل سلب توفيق توبه از انسان اشاره مي کند و مي فرمايد: « لعلک فقدتني من مجالس العلماء فخذلتني او لعلک رايتني في الغافلين فمن رحمتک ايستني او لعلک رايتني آلف مجالس البطالين فبيني و بينهم خليتني » ( شايد مرا در مجالس علما نيافتي و به خواري و خذلانم انداختي، يا شايد مرا در ميان غافلان يافتي و بدين جرم، مرا از رحمت خدا نااميد ساختي، يا شايد ديدي با مجالس اهل باطل انس والفت گرفته ام و مرا ميان آنان واگذاشتي).
در حقيقت امام چهارم، همنشيني با رفيق بد و انس با مجالس گناهکاران را مانع پشيماني، و معاشرت با رفيق خوب، ديندار و با اخلاق و الفت با مجالس ديني را راهکاري براي رسيدن به حالت توبه مي دانند.
از مرحوم آيت الله بهاري نقل شده است که اگر انسان نيمي يا حتي دو ثلث عمر خود را صرف پيدا کردن يک همراه و يک رفيق مناسب براي باقيمانده عمر خود کند، جا دارد!
جوانان بايد توجه داشته باشند که اگر دچار دوست نامناسب و رفيق ناباب شوند، علاوه بر اينکه عمر گرانبهايشان را از بين مي برد و موجب اتلاف اوقات ارزشمند دوران جواني مي شود، دين آنان را هم به مرور زمان مي گيرد و آبروي آنان را نيز خواهد ريخت. رفيق و همراه انسان که ساعاتي از شبانه روز را با او سپري مي کند، در شکل گيري شخصيت و تکوين يا تغيير هويت او بسيار اثرگذار است. اگر دوست، متخلّق به اخلاق الهي باشد و از گناه اجتناب ورزد، در مهذب شدن رفيق خود مؤثر است و اگر گناهکار باشد و بويي از اخلاق و فضايل انساني نبرده باشد، رفيق و همنشين خود را به همان مسير باطل مي کشاند. به قول سعدي:

گلي خوشبوي در حمام روزي
رسيد از دست محبوبي به دستم

به او گفتم که مشکي يا عبيري
که از بوي دلاويز تو مستم؟

بگفتا من گلي ناچيز بودم
وليکن مدتي با گل نشستم

کمال همنشين در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم

همنشين شايسته و رفيق صالح، نظير همنشيني گل و شبيه شدن آن به گل است. يعني انسان را به کمال مي رساند و رفيق نامناسب و ناباب، آدمي را از مسير هدايت و کمال خارج مي سازد.
جوانان و نوجوانان بايد بسيار مراقب باشند با چه کسي نشست و برخاست و رفت و آمد مي کنند. پدر و مادرها بايد مراقب رفقا و همکلاسي هاي فرزندان خود باشند. حتي بايد مراقبت کنند معلم يا استاد فرزند آنان چه نوع منش و رفتاري دارد.
به تجربه اثبات شده است حتي قيافه ظاهري و نوع پوشش معلم و رفيقي که انسان به او علاقه دارد، در وي اثر مي گذارد. بسياري اوقات ديده شده است که يک دختر عفيف و نجيب پس از مدتي رفت وآمد با دوستان بي توجه به حجاب با مشاهده يک معلم بدحجاب، ابتدا چادر خود را کنار گذاشته و پس از مدت کمي بدحجاب و لاابالي شده است و اين خسارت بزرگي براي خود آن دختر، خانواده و اجتماع به شمار مي رود. عکس آن نيز بسيار رخ داده است، يعني جواني که از تربيت ديني مناسبي برخوردار نيست، اگر مدتي بسيار رفقاي ديندار و اهل تقوا معاشرت داشته باشد با معلم او جاذبه ديني داشته باشد، پس از مدتي اهل نماز، روزه، حجاب و ساير تقيّدات ديني و مذهبي مي شود.
از اين رو به پدر و مادرها توصيه مي شود مراقب رفقا و دوستان فرزندان خود باشند. اگر دختر يا پسر آنان با کسي نشست و برخاست کند که باکي از غيبت و تهمت و دروغ نداشته باشد، مدتي نمي گذرد که از قبح اين گناهان در نظر وي کاسته مي شود و خودش نيز دچار گناهان زباني مي شود و بالاخره همنشين انسان پس از مدتي شخصيت او را تغيير مي دهد. اگر بي دين و گناهکار باشد، دين رفيق خود را متزلزل مي کند و او را به گناه وا مي دارد و اگر صالح و ديندار باشد، رفيق خود را به مسير هدايت مي برد و او را به معنويات نزديک مي کند.
مولوي در مثنوي مي گويد:

تا تواني مي گريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها همي بر جان زند
يار بد برجان و بر ايمان زند

اين نکته ي مهم در انتخاب همسر نيز مصداق دارد. زن و شوهر در کردار و گفتار يکديگر و به عبارت ديگر در ميزان دينداري يکديگر تأثير به سزا دارند. مرد يا زن بي دين براحتي دين همسر خود را متزلزل مي کند. همسري که رذايل رفتاري بر او احاطه مي کند. و از فضايل اخلاقي و انساني بهره اي نبرده است، بر اخلاق همسر خويش اثر سوء مي گذارد و از او يک انسان رذل مي سازد.
بنابراين جوانان عزيز بايد هنگام ازدواج بسيار دقت کنند و بنا به فرمايش پيامبر اکرم(ص) با کسي ازدواج کنند که از دين و اخلاق برخوردار باشد و ملاک ها و معيارهاي ديگر را فرع بر دين و اخلاق جست وجو کنند: «اذا جاءکم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه الا تفعلوه تکن فتنه في الارض و فساد کبير»( هرگاه کسي که از اخلاق و دين او راضي هستيد نزد شما آمد، به او همسر دهيد. اگر چنين نکنيد روي زمين فتنه و فساد بزرگي به وقوع خواهد پيوست).
منبع:نشريه پاسدار اسلام، شماره 352-351.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.