جهاني شدن چیست ؟

هيچ موضوعي نتوانسته است به اندازه ي جهاني شدن توجه عمومي و دانشگاهي را به خود جلب کند. در واقع، اين استقبال دانشگاهي هم تا اندازه اي زيادي از نگراني و علاقه ي عمومي بسيار زياد به قضيه ي جهاني شدن سرچشمه گرفته
شنبه، 29 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهاني شدن چیست ؟
 نظريه جهاني شدن

 

نويسندگان: جورج ريتزر، داگلاس جي. گودمن
مترجمان: خليل ميرزايي، عباس لطفي زاده



 

هيچ موضوعي نتوانسته است به اندازه ي جهاني شدن توجه عمومي و دانشگاهي را به خود جلب کند. در واقع، اين استقبال دانشگاهي هم تا اندازه اي زيادي از نگراني و علاقه ي عمومي بسيار زياد به قضيه ي جهاني شدن سرچشمه گرفته است. با وجود اين، دلايل دروني نيز براي جهان دانشگاهي در مورد اين اشتغال ذهني وجود دارد. همه ي نظريه پردازان اجتماعي، در اين جريان و علاقه ي اساسي به قضيه ي جهاني شدن سهيم بوده اند. در اينجا فرصت آن نيست که بازنگري کاملي بر تمام کارهاي نظريه پردازان اجتماعي عمده درباره ي اين موضوع داشته باشيم. بنابراين، به مروري کوتاه بر ادبيات جهاني شدن بسنده مي کنيم ( براي آشنايي با کاري درخشان در اين زمينه، رجوع کنيد به آنتونيو و بونانو، 2000؛ نيز رجوع کنيد به لچنر و بالي، 2000 ). پس از مروري مختصر بر ادبيات جهاني شدن، آثار تعدادي از نظريه پردازاني را که در همين فصل و يا فصل هاي ديگر اين کتاب مورد بحث قرار گرفته اند، به صورت چکيده وار بررسي خواهيم کرد. ( تنها مورد جديد، انديشه هاي تأثيرگذار آرجون آپادوراي خواهد بود ).
جهاني شدن عملاً همه ي ملت ها و زندگي ميلياردها انسان را در سرتاسر جهان به طور شگفت انگيزي دگرگون کرده است. ميزان و اهميت تأثير آن تقريباً در هر نقطه اي از جهان قابل مشاهده است و مشهودترين نمونه ي آن را امروزه مي توان در اعتراضات عمومي عليه نشست هاي سطح بالاي سازمان هاي جهاني مانند سازمان تجارت جهاني ( WTO ) و صندوق بين المللي پول ( IMF ) به چشم ديد. همچنان که شدت بحث هاي پيرامون اين سازمان ها و سطح اعتراضات عليه آنها نشان مي دهند، انسان ها در سرتاسر جهان عميقاً احساس مي کنند که در شرف رويارويي با وضعيت بسيار خطيري هستند.
نظريه ي جهاني شدن را همچنين مي توان پيامدي از يک رشته تحولات دروني نظريه ي اجتماعي، به ويژه واکنش در برابر ديدگاه هاي پيشين مانند نظريه ي مدرنيزه شدن تلقي کرد ( تيرياکيان، 1992 ). از جمله ويژگي هاي اين نظريه سوگيري غرب گرايانه ي آن بود: برتري دادن به تحولات اتفاق افتاده در جهان غرب و اين عقيده که بقيه ي جهان چاره اي جز اين ندارند که خود را بيش از پيش با اين تحولات هماهنگ سازند. گرچه نسخه هاي مختلف بسياري درباره ي نظريه ي جهاني شدن وجود دارد، اما تقريباً در همه ي آنها نوعي گرايش به عدم تأکيد بر غرب وجود دارد و مي کوشند که نه تنها فرآيندهاي فراملي، که در جهت هاي بسيار متفاوتي جريان دارند، بلکه همچنين فرآيندهايي را که دست کم تا اندازه اي خودمختار و مستقل از هر ملت يا ناحيه اي از جهان هستند، بررسي کنند . ( آپادوراي، 1996 )
جهاني شدن را مي توان از جنبه هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و يا نهادي مورد تحليل قرار داد. در هر يک از اين موارد، يک اختلاف اساسي وجود دارد: اين که تحليل گر فرض را بر همگني روزافزون مي گيرد و يا ناهمگني روزافزون. در افراطي ترين حالت، جهاني شدن فرهنگ مي تواند به عنوان گسترش فراملي رويه ها و رمزهاي مشترک ( همگني ) و يا به عنوان فرآيندي در نظر گرفته شود که در قالب آن بسياري از درون دادهاي فرهنگي محلي و جهاني براي آفرينش نوعي فرهنگ التقاطي با يکديگر به کنش متقابل مي پردازند و يا اينکه براي ايجاد انواع آميزه هاي فرهنگي با يکديگر در هم مي آميزند ( ناهمگني ). روند همگني غالباً به امپرياليسم فرهنگي و يا به تعبير ديگر به نفوذ روزافزون بين المللي يک فرهنگ خاص نسبت داده مي شود. گونه هاي بسياري از امپرياليسم فرهنگي وجود دارد، که از جمله ي آنها مي توان به ديدگاه هايي اشاره کرد که بر نقش فرهنگ آمريکايي ( کوئيزل، 1993: ريتزر، 1995، a2000 )، غرب ( گيدنز، 1990 ) و يا کشورهاي کانوني ( هانرز،1990 ) تأکيد مي کنند. رابرتسون ( 1992 ) هرچند که اصطلاح امپرياليسم فرهنگي را به کار نمي برد، اما با استفاده از مفهوم مشهور خود يعني جهان محلي شدن(1) درصدد مخالفت با آن برمي آيد؛ از اين ديدگاه، ويژگي هاي جهاني در کنش متقابل با ويژگي هاي محلي و در جهت توليد ويژگي هاي کم و بيش متمايز جهان محلي در نظر گرفته مي شوند. علاوه بر رابرتسون، افراد ديگري چون گارسيا کانسليني ( 1995 ) و پيترس ( 1995 ) هم هستند که بر ناهمگني فرهنگي تأکيد مي کنند. کارهاي انديشمنداني مانند فريدمن ( 1994 ) را نيز که مشخصه ي جهان معاصر را التقاط فرهنگي(2) مي انگارند، مي توان در اين مقوله جاي داد.
نظريه پردازاني که بر روي عوامل اقتصادي تمرکز مي کنند گرايش به تأکيد بر اهميت رو به رشد اين عوامل و تأثير همگن کننده ي آنها بر روي جهان دارند. آنها جهاني شدن را عموماً به عنوان اشاعه ي اقتصاد بازاري به هر نقطه اي از جهان قلمداد مي کنند. به عنوان مثال، جورج استيگليتز ( 2002 ) برنده ي جايزه ي نوبل اقتصاد و رئيس پيشين شوراي مشاوران اقتصادي بانک جهاني، سازمان تجارت جهاني و بويژه صندوق بين المللي پول را شديداً مورد حمله قرار داده است که به جاي حل بحران اقتصادي جهاني، آن را وخيم تر مي سازند. او همچنين به صندوق بين المللي پول به خاطر در پيش گرفتن رويکرد همگن کننده ي « يک قالب براي همه »(3) و بي توجهي اش به تفاوت هاي ملي مي تازد.
گرچه آنهايي که بر مباحث اقتصادي تمرکز دارند، معمولاً بر همگني تأکيد مي ورزند، اما وجود برخي تفاوت ها ( ناهمگني ) را در اقتصاد جهاني انکار نمي کنند. حتي استيگليتز لزوم سياست هاي تمايز يافته را در صندوق بين المللي پول و ديگر سازمان هاي اقتصادي جهاني يادآور مي شود. از صورت هاي ديگر ناهمگني در قلمروي اقتصادي مي توان به کالايي سازي(4) فرهنگ هاي محلي و وجود تخصصي شدن انعطاف پذير اشاره کرد که امکان متناسب سازي بسياري از محصولات را با نيازهاي محلي گوناگون فراهم مي آورد. به طور کلي، آنهايي که بر همگن سازي تأکيد دارند استدلال مي کنند که کنش متقابل بازار جهاني با بازارهاي محلي منجر به خلق بازارهاي جهان محلي منحصر به فردي مي شود که تقاضاهاي بازار جهاني را با واقعيت هاي بازارهاي محلي تلفيق مي سازند.
جهت گيري هاي سياسي/ نهادي نيز يا بر همگني تأکيد مي کنند و يا بر ناهمگني. از جمله ي آنهايي که در اين حوزه با نوعي ديدگاه همگن سازانه کار مي کنند، مي توان به ماير و ديگران ( 1997 ) اشاره کرد که بر اشاعه ي جهان گستر مدل هاي دولت- ملت و پيدايش حکومت هاي هم ريخت(5) در سراسر کره ي زمين، يا به عبارت ديگر بر رشد مدل کم و بيش واحد حکومت در گرداگرد جهان انگشت مي گذارند. کئوهين و ناي ( 1989 ) به شکلي کلي تر بر تأثير جهاني تعدد نهادها تأکيد مي کنند. هابزباوم ( 1997 ) و آپادوراي ( 1996 ) بر رشد سازمان ها و نهادهاي فراملي نظر دارند که به نحو شديدي هم از قدرت دولت- ملت و هم از قدرت ساختارهاي اجتماعي محلي تر ديگر مي کاهند و موجب ايجاد نوعي تفاوت در زندگي هاي افراد مي شوند. هارت و نگري ( 2000 ) در کتاب تأثيرگذارشان تحت عنوان امپراتوري پيدايش شکل جهاني جديدي از فرمان روايي سلطنتي را مطرح مي کنند که مستقل از هر دولت معيني بوده، اما نظارت روزافزوني را بر روي تمامي کشورها و مردم آنها اعمال مي کند. آنها تأکيد ويژه اي بر توسعه ي نوع جديدي از نظام مشروطه ي(6) فراملي مي گذارند. يکي از افراطي ترين ديدگاه ها در مورد همگن سازي در عرصه ي سياسي، انديشه ي باربر ( 1995 ) درباره ي « مک ورلد »(7) يا رشد نوعي جهت گيري سياسي(8) واحد است که به طور فزاينده اي در سراسر جهان گسترش مي يابد.
جالب اين که، باربر آرمان « جهاد »(9) را به عنوان ديدگاهي جايگزين مطرح مي کند؛ منظور از جهاد، نيروهاي سياسي محلي، قومي و واپس گرا ( از جمله « دولت هاي جمع گريز »(10) ) است که با تشديد مليت گرايي، ناهمگني سياسي را در سراسر جهان افزايش مي دهند. کنش متقابل مک ورلد و جهاد در سطح محلي ممکن است به توليد صورت بندي هاي سياسي جهان محلي منحصر به فردي بيانجامد که عناصر مک ورلد ( مثلاً استفاده از اينترنت براي جذب هواداران ) و جهاد ( مثلاً کاربرد بلاغت ها و عقايد سنتي ) را با يکديگر تلفيق سازد.

پي‌نوشت‌ها:

1. Glocalization.
2. Cultural pastiche.
3. One-size-fits-all.
4. Commodificatioin.
5. Isomorphic.
6. Constitutional.
7. McWorld.
8. ديدگاه باربر درباره ي مک ورلد به سياست منحصر نمي شود؛ او بسياري از قلمروهاي ديگر را نيز تابع مدل مک ورلد مي داند.
9. Jihad.
10. Rogue states.

منبع مقاله :
ريتزر، جرج؛ گودمن، داگلاس جي؛ (1390)، نظريه ي جامعه شناسي مدرن، خليل ميرزايي و عباس لطفي زاده، تهران: انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.