بازار و انقلاب اسلامي، مطالعه ي موردي هيأت هاي مؤتلفه اسلامي (2)

هيأت هاي مؤتلفه بلافاصله بعد از پايان راهپيمايي در سيزدهم خرداد 1342، ( عاشوراي حسيني ) به سوي قم حرکت نمودند تا در جريان سخنراني امام خميني در مدرسه ي فيضيه در همان روز حضور داشته باشند و همچنين تدارکات
دوشنبه، 1 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازار و انقلاب اسلامي، مطالعه ي موردي هيأت هاي مؤتلفه اسلامي (2)
 بازار و انقلاب اسلامي، مطالعه ي موردي هيأت هاي مؤتلفه اسلامي (2)

 

نويسنده: امين عزيزي (1)




 

قيام پانزدهم خرداد 1342

هيأت هاي مؤتلفه بلافاصله بعد از پايان راهپيمايي در سيزدهم خرداد 1342، ( عاشوراي حسيني ) به سوي قم حرکت نمودند تا در جريان سخنراني امام خميني در مدرسه ي فيضيه در همان روز حضور داشته باشند و همچنين تدارکات لازم براي سخنراني ايشان فراهم نمايند ( ماهنامه ي شاهد ياران 1387، 37 ). سازماندهي و جمع کردن نيروها، تهيه ي وسايل بلندگو و جاسازي باطري در زير منبر امام به منظور استفاده از آن در صورت قطع احتمالي برق به هنگام سخنراني وي، و حفاظت از امام (رحمه الله) با اسلحه هاي باقي مانده از فداييان اسلام و قراردادن افرادي در بين جمعيت در هنگام سخنراني امام، از جمله اقدامات آنان در اين مراسم بود ( فصلنامه ي ياد 1384، 165-166 ).
در شب 14 خرداد 1342 و بعد واقعه ي راهپيمايي عاشورا و سخنراني امام در عصر عاشورا در مدرسه ي فيضيه، ايشان از سوي مقامات امنيتي کشور به عنوان يکي از محرکين اصلي اين وقايع شناخته و دستگير شد. خبر اين واقعه، بلافاصله به هواداران امام در تهران منتقل گرديد و موجب واکنش شديد آنان شد. مهدي عراقي از نقش و اقدامات هيأت هاي مؤتلفه که خود يکي از عناصر اصلي آغاز اعتراض هاي مردمي به دستگيري امام بود، در اين باره مي گويد:
... هر کدام از بچه ها مأموريت پيدا کردند که در يک قسمت از شهر مردم را وادار به بستن مغازه ها و تظاهرات بکنند. عده اي از بچه ها [ هم ] مأموريت پيدا مي کنند که ميدان را تعطيل کنند. ( مقدسي، دهشور و شيرازي 1370، 183 )
سرانجام حادثه ي معروف پانزدهم خرداد 1342 اتفاق افتاد که به درگيريهاي شديد ميان معترضين و نيروهاي حکومتي منجر گرديد و حتي خسارات مالي و جاني زيادي وارد شد ( همو، 184 ). مهدي عراقي در اين ماجرا نيز نقش کليدي ايفا نمود. او مردم را تشويق به بستن مغازه ها کرد و حتي به ميداني که طيب حاج رضايي در آن مستقر بود رفت و آن ها را نيز تشويق به اين کار کرد. تا جايي که طيب و اطرافيانش کلانتري شش تهران را تصرف کرده و آن جا را به هم ريختند ( ماهنامه ي شاهد ياران 1387، 12 ). اکبر هاشمي رفسنجاني که خود يکي از اعضاي شوراي روحانيت هيأت هاي مؤتلفه بود، از توان و نقش بالاي برخي از اعضاي مؤتلفه در ساماندهي قيام پانزده خرداد چنين روايت مي کند:
من يادم هست که در جريان 15 خرداد همين مهدي عراقي که جوانتر بود و هنوز تجربه اش کم بود، در يکي از اتاق هاي بازار نشسته بود و اين انقلاب عظيم آن روز را از يک اتاق فرماندهي مي کرد. ( پيشکسوت انقلاب 1379، 21 )
از شگردهاي خاصي که شبکه ي بازار و بويژه هيأت هاي مؤتلفه بعد از قيام و قتل عام پانزدهم خرداد بر ضد رژيم پهلوي بهره جست استفاده از رانندگان تاکسي براي تکثير و توزيع اعلاميه بود. چنين شگردي با وجود خطرات به نوعي نشان از جايگاه و توانايي وسيع شبکه ي اطلاع رساني بازار که با زمينه سازي و جذب طرفدار از نيروهاي مستعد به بسيج همگاني براي اعتصاب نايل آمد، بود. استفاده از رانندگان تاکسي که در شبکه ي وسيع حمل و نقل شهري حضور داشتند و در حوزه اي وسيع از سطح شهر فعاليت مي کردند، براي تکثير و پخش مستقيم اعلاميه در سطح شهر در اين برهه کارآيي فراواني داشت. استفاده از شبکه ي وسيع اقتصادي توزيع کالا در سطح خرده فروشي هاي مغازه هاي سطح شهر، شيوه ي ديگر شبکه بود که در اين روش مغازه داران در تماس با مشتريان مطمئن خويش، ضمن اعلام اعتصاب به طور ضمني از آنان مي خواستند که مايحتاج فرداي خود را نيز تهيه کنند. حتي برخي از اعضاي مؤتلفه با تهديد و پرتاب نارنجک هاي دست ساز برخي از مغازه داراني را که به اعتصاب نمي پيوستند، مجبور به بستن مغازه هايشان کردند ( روحبخش 1381، 54-55 ).
با گستره ي اعتراضاتي که در پانزدهم خرداد رخ داد، مقامات رژيم پهلوي درصدد محاکمه امام خميني برآمدند. از اين رو رهبران مؤتلفه با محوريت مهدي عراقي بر آن شدند از مراجع ديني و روحانيان بلند پايه ي ايران بخواهند مصونيت قضايي امام خميني را به عنوان يک مرجع ديني تأييد نمايند و از اين طريق مانع مجازات وي از سوي دادگاه قضايي شوند. از اين رو، براي تدارک اين کار فعاليت ها آغاز شد ( ماهنامه ي شاهد ياران 1387، 28 ). يکي از مهمترين اقدامات در اين زمينه دعوت مؤتلفه از علما براي هجرت به تهران بود ( همان، 25 ). اين اقدام اعضاي مؤتلفه با موفقيت همراه بود چنان که:
عده اي را پيک فرستاد به شهرستان ها و با علماي مشهور هر شهري صحبت کرد و تشويق نمود آنها را براي مهاجرت به تهران که تمرکز پيدا کنند و اقدام بکنند براي آزادي آقاي خميني و اين شد که عده اي از آقايان نزد 70 الي 80 نفر از شهرستان ها از جمله آقاي شريعتمداري و اين ها مهاجرت کردند و آمدند تهران. ( مقدسي، دهشور و شيرازي 1370، 193 )
در نهايت نيز اين روحانيان بلند پايه درباره ي مرجعيت ديني امام خميني به توافق رسيدند و وي از مصونيت قضايي برخوردار گرديد. بر اين اساس عمال رژيم نتوانستند اقدامي عليه او انجام دهند و بعد از چند ماه امام با سرفرازي از زندان آزاد گرديد ( کرباسچي 1371، 165 ).
هيأت هاي مؤتلفه ي اسلامي حتّي در دورهايي از سکوت و رخوت در نهضت از پاي نايستاده و با برپايي مجالس سياسي - مذاهبي به تداوم نهضت ياري رساندند. از آن جمله اعضاي هيأت هاي مؤتلفه ي درصدد برآمدند تا در ماه رمضان سال 1342 هـ نش مراسمي در پوشش مذهبي، اما در واقع سياسي، در مساجد بازار تهران برپا نمايند. آنان علي رغم فشار شديدي که از سوي نيروهاي امنيتي متحمل شدند، توانستند اين روند را تا پايان ماه رمضان پي بگيرند ( مقدسي، دهشو و شيرازي 1370، 194-198؛ ماهنامه ي شاهد ياران، 35 ).
امام خميني (رحمه الله) بعد از تقريباً نه ماه حبس و حصر، در اوايل سال 1343 هـ ش آزاد شد. از آنجا که حضور دوباره ي وي در قم با استقبال زياد علاقمندانش مواجه شد، برخي اعضاي مؤتلفه، براي تقريباً دو هفته اداره ي امور خانه امام را براي پذيرايي از مهمانان به دست گرفتند ( مقدسي، دهشور و شيرازي 1370، 198 ). آنان همچنين جشن مفصلي در فيضيه به مناسبت آزادي وي ترتيب دادند.
در روزهاي منتهي به پانزدهم خرداد 1343 هـ ش، امام خميني طي اعلاميه اي به مناسبت پانزدهم خرداد 1342 هـ ش عراقي و ديگر رهبران مؤتلفه خواست امضاي مراجع ديني بزرگي همچون آيت الله ميلاني و سيد حسين طباطبايي قمي را نيز در زير آن اعلاميه به دست آورند. آنان نيز به خوبي توانستند از عهده ي انجام اين کار برآيند و پس از آن اعلاميه را در تيراژ وسيعي چاپ و منتشر کردند ( همان، 204-201 ).
همچنين در سالگرد قيام پانزدهم خرداد، عراقي و همقطارانش در هيأت هاي مؤتلفه ي اسلامي که تجربه ي موفق تظاهرات چند ده هزاري سال گذشته را به همراه داشتند، با برنامه ريزي دقيق تصميم گرفتند در ايام تاسوعا و عاشوراي اين سال نيز حرکتي مشابه با حرکت سال قبل ايجاد و به افشاگري رژيم شاه و اهداف شوم حکومت او بپردازند. چنانکه به روايت عراقي، قرار شد شروع راهپيمايي و حرکت جمعيت از مسجد شاه ( امام خميني فعلي ) باشد و از آنجا به خيابان سيروس، بهارستان و در نهايت به دانشگاه تهران ختم شود. براي اين راهپيمايي عکس هاي بزرگي از امام خميني و پلاکاردهاي زيادي نيز آماده شده بود ( همان، 200 ).
در همين راهپيمايي بود که تعدادي از اعضاي مؤتلفه از جمله حاج مهدي در پي درگيري با نيروهاي امنيتي به همراه عده اي دستگير و بعد از قرار کفالت بعد از دو ماه حبس از زندان آزاد شدند ( پيشکسوت انقلاب، 55 ).
لايحه ي مصونيت مستشاران و ديگر اتباع آمريکا در ايران که در سيزدهم مهر 1342 در کابينه ي اميراسدالله علم به تصويب رسيده بود، در مرداد ماه 1343به مجلس سنا رفت و مورد تصويب سناتورها قرار گرفت. حسنعلي منصور که پس از علم به نخست وزيري رسيده بود، لايحه ي مزبور را در 21 مهر 1343 به مجلس شوراي ملي برد و از تصويب نمايندگان نيز گذراند. تصويب اين لايحه در مجلسين سنا و شوراي ملي تقريباً اعلام نشد و مطبوعات کشور نيز زير سانسور دولت از افشاي آن خودداري کردند. امام خميني بعد از اطلاع از لايحه ي کاپيتولاسيون، در اوايل آبان 1343 سخنراني شديد اللحني عليه حکومت پهلوي نمود و بلافاصله اعلاميه اي در اين مورد صادر و آن را به عراقي و ديگر رهبران مؤتلفه داد تا در سراسر ايران منتشر کنند. امام در اين باره سفارش کرد که حتي المقدور مخفيانه و با احتياط چاپ و منتشر شود تا کسي دستگير و گرفتار نشود. اين بود که با ابتکار حاج مهدي عراقي و حرکت تشکيلاتي هيأت هاي مؤتلفه و نيروهاي دانشجويي، اقدام بسيار ارزنده اي صورت گرفت ( محتشمي پور، 382 ). عراقي خود در اين باره مي گويد:
اعلاميه در ساعت 10 تا 12 شب پخش شد، بخصوص در قسمت آمريکايي نشين ها زيادتر از جاهاي ديگر شهر پخش شده بود، دستگاه امنيتي را يک مقدار ناراحت مي کند و فشار زيادي هم به نصيري مي آورند که رئيس شهرباني بود. که در هر حال آن تشکيلاتي که وابسته به آقاي خميني هست، شناخته شود. که يک سازماني است شکل يافته و درست و صحيح که اين همه اعلاميه را در عرض دو ساعت در تهران و مقدار زيادي از شهرستان ها پخش کرده و شما نتوانسته ايد يک نفر از اينها را دستگير کنيد. ( مقدسي، دهشور و شيرازي 1370، 207 )
چند روز بعد از اين واقعه، امام خميني دستگير و بلافاصله به خارج از کشور ( ترکيه ) تبعيد شد. همين موضوع موجب تهييج اعضاي مؤتلفه و گرايش بيش از پيش آنان به سمت مبارزات مسلحانه و ترور گرديد ( همان، 208-209؛ انصاري 1387، 55-56 ).

ترور حسنعلي منصور

رژيم شاه با سرکوب قيام پانزدهم خرداد، تبعيد امام خميني به ترکيه و محاکمه ي سران نهضت آزادي و چند تن از روحانيان، عملاً راه را بر روي هرگونه حرکت پارلمانتاريستي و مسالمت آميز بست. در چنين شرايطي برخي از گروهها با ارزيابي اوضاع و شرايط جامعه و انسداد فضاي سياسي، پيگيري مطالبات و اصلاحات خود را در چارچوب قانون و به روش هاي مسالمت آميز غيرممکن مي ديدند، از اين رو به مبارزات مسلحانه روي آوردند. عراقي خود دلايل تشکيل شاخه ي نظامي مؤتلفه را اينگونه بيان مي کند:
... يک مقدار از جريان گذشته بود و 15 خرداد يک نقطه ي عطفي در تاريخ مبارزات ايران بخصوص در داخل تشکيلات خود ما بعد از آن کشتار و ناراحتي که براي مردم پيش آمد کرده بود. آنهايي که يک مقدار معتقد به مشي غير از حرکت سياسي بودند، يک مقدار زمينه برايشان فراهم شد که بتوانند روي طرح هاي خودشان صحبت بکنند. اين شد که طرح يک شاخه اي به نام شاخه ي نظامي [ که ] در توي سازمان به وجود بيايد، مطرح شد... ( مقدسي، دهشور و شيرازي 1370، 205 )
طرح تشکيل شاخه ي نظامي با وجود مخالفت بعضي از اعضاي شوراي روحانيت، از جمله آيت الله مطهري که از همان ابتدا مخالف اقدامات نظامي و تند بود، پيش رفت. شهيد مطهري در اين باره معتقد بود: « بچه ها با اين کارها به زندان مي افتند و در زندان اسير عقايد انحرافي مي شوند، بايد کار فکري کرد. » نهايت اما اين طرح به تصويب شوراي مرکزي مؤتلفه رسيد ( هفته نامه چشم انداز ايران، 66 ). عراقي در اين زمينه مي گويد: «... خوب، يک مقدار براي بعضي از رفقا هضمش مشکل بود، بعضي آمادگي اين را نداشتند که بتوانند قبول کنند... » ( مقدسي، دهشور و شيرازي 1370، 166-167 )
هدف از ايجاد تشکيلات نظامي مؤتلفه، اعدام انقلابي سران رژيم از جمله محمدرضا شاه پهلوي، اميراسدالله علم، وزير دربار، و ديگر مقامات رژيم بود. اما در طي جلساتي که مؤتلفه به منظور بررسي اولويت ها ترور برگزار کرد، ترور شخص شاه به مصلحت تشخيص داده نشد. حسنعلي منصور که مسبب تصويب لايحه ي کاپيتولاسيون شناخته شد، به عنوان هدف ترور قرار گرفت. مسئوليت کلي طرح ترور حسنعلي منصور بر عهده ي مهدي عراقي و برادران اماني يعني صادق و هاشم اماني بود ( نبوي و سرابندي 1383، 108 ).
اگرچه بنا به روايت شخص مهدي عراقي، او و برادران اماني سعي کردند تا مسئوليت اين اقدام را خودشان به گردن بگيرند تا براي رهبران مؤتلفه و کساني که در اين ماجرا نقش تأثيرگذار داشتند، مشکلات کمتري به وجود بيايد ( مقدسي، دهشور و شيرازي 1370، 244 ).
شاخه ي نظامي مؤتلفه اما براي ترور نياز به کسب مجوز شرعي داشت. با توجه به گفته ي اعضاي اصلي مؤتلفه، فتوا و اجازه اي خاص از جانب امام خميني در ترور منصور يا ديگر عوامل رژيم وجود نداشت، چرا که امام خميني با اينگونه اقدامات از اساس مخالف بود. با توجه به پايبندي اعضاي مؤتلفه به مرجعيت امام خميني بديهي است در صورت اخذ اجازه از امام، نيازي به تلاش براي اخذ چنين اجازه هايي از ساير علما نبود. ولي به علت عدم صدور چنين مجوزي از سوي امام در مورد ترور عوامل حکومت، مؤتلفه به آيت الله ميلاني مراجعه و فتواي ترور را از وي اخذ نمود.
سرانجام بعد از اخذ مجوز شرعي ترور و کنترل رفت و آمد حسنعلي منصور و فراهم شدن شرايط، در اول بهمن 1343 منصور به هنگام ورود به مجلس در ميدان بهارستان تهران توسط محمد بخارايي و با همکاري ديگر اعضاي شاخه نظامي ترور شد. به دليل مصادف شدن اول بهمن با هفدهم رمضان ( سالروز جنگ بدر ) اين عمليات، به عمليات بدر معروف شد. محمد بخارايي بلافاصله بعد از انجام اين عمليات و پس از چند روز هم تعداد زيادي از اعضاي مؤتلفه دستگير و روانه ي زندان شدند. بعد از بازپرسي و محاکمه ي اعضاي مؤتلفه چهار تن از آنان به نام هاي محمد بخارايي، صادق اماني، مرتضي نيک نژاد و رضا صفار هرندي به اعدام و هاشم اماني و مهدي عراقي به حبس ابد و تعدادي ديگر از سه تا ده زندان محکوم شدند.
هر چند هيأت هاي مؤتلفه بعد از ترور منصور عملاً از هم پاشيد و بسياري از اعضاي برجسته ي آن اعدام يا زنداني شدند. اما اعضاي داخل و خارج از زندان از پاي ننشستند و فعاليت هاي سياسي شان را بر ضد رژيم پهلوي در قالب و پوشش اقدامات فرهنگي و اجتماعي پي گرفتند.

فعاليت هاي فرهنگي - اجتماعي

1. جلسات آموزش فکري و مذهبي براي اعضاي مؤتلفه:

جلسات آموزشي فکري و مذهبي براي اعضاي مؤتلفه، در دست روحانيت بود ( نشريه ي ذکر، شماره ي 27، شهريور 1387 ). علاوه بر آيات مطهري، بهشتي و انواري، که از اعضاي فعال شوراي روحانيت مؤتلفه بودند و نقش مهمي را در تغذيه فکري اعضاي اين گروه بر عهده داشتند، روحانيون ديگري از جمله محمد جواد باهنر، اکبر هاشمي رفسنجاني، آيت الله محمدتقي مصباح يزدي و آيت الله سيد علي خامنه اي نيز در اين زمينه، بويژه در سال هاي 1344-1342 ايفاي نقش مي نمودند ( باقري 1386، 208 ).
اين روحانيان که هر کدام، در حوزه هاي مختلف هيأت هاي مؤتلفه مشغول فعاليت بودند، علاوه بر غور و بررسي در منابع ديني به منظور افزايش اطلاعات خود در اين زمينه، براي پاسخ به مسائل مذهبي اعضاي مؤتلفه، به مطالعه ي روزنامه ها براي استخراج اخبار مهم و گوش دادن به راديو براي آگاهي از مسائل آن روز ايران و جهان هم مبادرت مي ورزيدند، تا هر چه بهتر بنيه ي فکري و اعتقادي اعضاي را مستحکم کنند ( همو، 191 ).
تا زماني که هيأت هاي مؤتلفه داراي تشکيلات منظم بود؛ آموزش فکري - مذهبي اعضا به صورت منظم و سازمان يافته، انجام مي شد. با فروپاشي تشکيلات اين گروه، فعاليت ها به گونه اي ديگر ادامه يافت.
برخي از اعضاي مؤتلفه، فعاليت هايي همچون برگزاري دعاهاي مذهبي، تدريس علوم مذهبي و برپايي اردوهاي آموزشي را همان اوايل سال 1344، در دستور کار خود قرار دادند. اين فعاليت ها به صورت مخفيانه و به دور از چشم مأموران حکومتي انجام مي شد و تقريباً تا اواخر دهه ي 1340 ش تداوم داشت ( نبوي و سرابندي 1383، 114-113 ).
همچنين بسياري از اعضاي مؤتلفه در جلسات فکري - مذهبي، همچون مکتب قرآن، انصارالحسين (عليه السّلام) و محبان الحسين (عليه السّلام) که طي سال هاي 1353-1348 ش برگزار مي شد، شرکت مي کردند ( ياران امام به روايت اسناد ساواک، شهيد محمد صادق اسلامي 1385، 249 ).
علاوه بر اين سه هيأت، يکسري جلسات مذهبي ديگري نيز که مرتبط با هاشمي رفسنجاني بود، در همين برهه ي زماني توسط اعضاي مؤتلفه برپا مي شد ( اسطوره مقاومت 1381، 80 ). همچنان که تعدادي از اعضاي مؤتلفه در جلسات مسجد هدايت که عمدتاً اعضاي نهضت آزادي در آن شرکت داشتند، در جلسات سخنراني آيت الله سيد محمود طالقاني، حاضر مي شدند ( طاهر احمدي، 1385، 146 ). سرانجام برخي از اعضاي مؤتلفه، در راستاي فعاليت هاي فکري و مذهبي، به همراه برخي گروههاي ديگر، در برنامه هاي فرهنگي مسجد قبا به امامت دکتر محمد مفتح، نقش فعالي داشتند ( اميري 1386، 188 ).

2. فعاليت هاي فرهنگي ( انتشار نشريات، کتب... )

اولين اقدام مهم مؤتلفه در زمينه ي انتشار نشريات، پس از قيام پانزدهم خرداد انجام شد که نظريات مراجع و روحانيان بلند پايه ي شهرها، در مورد مرجعيت امام خميني بود که به صورت کتاب جيبي منتشر شد ( بادامچيان و بنايي 1362، 285 ).
همچنين کمک مالي و همکاري در توزيع نشريه هاي بعثت و انتقام که در سال هاي 1344-1342 توسط برخي از طلاب و روحانيون انقلابي قم راه اندازي شده بود، از جمله اين اقدامات بود ( هاشمي رفسنجاني 1376، 195 ). گويا نقش اين گروه در نشريه ي بعثت بسيار کمتر از انتقام بود. چرا که دست اندرکاران اين نشريه، از طرفداران مراجع ديني مختلف بودند ( قيام پانزده خرداد به روايت اسناد ساواک 1378، 340 ). اما مسئول اصلي نشريه انتقام آيت الله محمدتقي مصباح يزدي بود و طرفداران امام خميني در راه اندازي آن نقش اصلي را برعهده داشتند ( امام خميني در آيينه ي اسناد شهرباني 1383، 330 ). اين نشريه تقريباً يک سال بعد از شروع انتشار بعثت راه اندازي گرديد و علت اين کار، بنا برخي روايات، آن بود تا فقط طرفداران امام خميني در آن مشارکت داشته باشند. محتواي اين نشريه، بسيار انقلابي تر از بعثت بود و نسخه هاي آن، عمدتاً در ميان اعضاي مؤتلفه به فروش مي رسيد. پول آن هم به مسئولان اين نشريه پرداخت مي شد، تا بودجه انتشار شماره هاي بعدي تأمين گردد ( صنعتي 1383، 61-60 ).
اعضاي مؤتلفه همچنين در انتشار کتاب ولايت فقيه که به صورت جزوه در نيمه ي اول دهه ي 1350 وارد ايران مي شد، نقش مهمي را ايفا کردند ( معاديخواه 1382، 209 ).
هيأت هاي مؤتلفه در درون تشکيلات سازماني خود نشريات درون گروهي نيز داشتند که فقط در اختيار اعضاي گروه قرار مي گرفت. يکي از آنها جزواتي بود که تحت عنوان انسان و سرنوشت به وسيله ي استاد مطهري مطرح و بحث مي گرديد ( مقدسي، دهشور و شيرازي 1370، 103 ). جزوه ي مهم ديگر، حکومت در اسلام نام داشت که توسط دکتر بهشتي و دکتر باهنر تهيه و تنظيم مي شد ( بادامچيان و بنايي 1362، 318 ). نشريات درون گروهي ديگري هم در بين اعضاي هيأت هاي مؤتلفه منتشر مي شد که برخي از آنها در مورد مسائل سياسي همچون حزب، ضرورت حزب، عضوگيري و ضرورت مبارزه در شرايط فعلي از نظر شرعي بود ( سازمان مجاهدين خلق پيدايي تا فرجام 1384، 225 ) و برخي ديگر هم به موضوعاتي همچون خانواده در اسلام و اخلاق اجتماعي مي پرداخت ( باقري 1375، 95 ).
اين گروه، نشريه اي ماهانه نيز داشت که تفسير سياسي روز در آن منتشر مي شد، به طوري که روايت شده يک شماري از آن مربوط به کنفرانس هاي خلق هاي سه قاره در هاوانا؛ شماره ي ديگري از آن، مربوط به اعلام استقلال حکومت سفيدپوستان در رودزيا و مبارزات مردمي بومي آنجا و شماره ي ديگر، به تحليل جنبش هاي ضد استعماري در خليج عدن اختصاص داشت ( افراسيابي 1364، 473 ).
بنابر اعتقاد برخي، اعضاي مؤتلفه، در واقع غير روشنفکر بوده و اعضاي آن از هيأت هاي مذهبي فعال در بازار، متشکل از تجار و شاگردان آنان بودند که به فعاليت هاي اجتماعي و خيريه اشتغال داشتند و از لحاظ فعاليت فکري در سطح پاييني قرار داشتند ( مجله ي متين 1383، 39 ).
گرچه اين اظهار نظر در مورد اکثريت اعضاي مؤتلفه و بدنه ي اصلي اين گروه درست به نظر مي رسد، زيرا که اعضاي مؤتلفه در عرصه ي فکري، فقط مصرف کننده و نقش آنان، حاشيه اي بود و در واقع، مهمترين نقش آنان در اين زمينه، انتشار و توزيع نشريات و حمايت مالي از اينگونه فعاليت ها بود که با توجه به پايگاه اجتماعي و فرهنگي اعضاي اين گروه، اين امر قابل تصور است. اما با توجه به اين نکته ي مهم ضروري است که روحانياني روشنفکر همچون مطهري، بهشتي و باهنر از اعضاي فکري در رأس مؤتلفه بودند و فعاليت هاي برجسته ي آنان در زمينه ي فکري را حداقل در آن برهه ي زماني ( 1343-1342 ه.ش ) که ارتباط تنگاتنگي با اين گروه داشتند، نمي توان جداي از مؤتلفه در نظر گرفت. با تأييد اين موضوع، اين اظهارنظر که هيأت هاي مؤتلفه، از نظر فکري هيچ فعاليتي انجام ندادند، نادرست به نظر مي آيد.

3. تأسيس مراکز فرهنگي و رفاهي:

در ايجاد مراکز فرهنگي و رفاهي اقدامات مؤتلفه، بعد از فروپاشي تشکيلات آن آغاز گرديد. با اجتناب بسياري از اعضاي مؤتلفه براي درگير شدن حداقل به طور مستقيم در مسائل سياسي و با توجه به پشتوانه ي مالي مناسب، برخي از آنان درصدد برآمدند فعاليت هاي خود را در زمينه هاي غيرسياسي متمرکز نمايند ( هاشمي رفسنجاني 1376، 232-231 ).
در راستاي اين هدف بود که برخي از روحانيان مرتبط با مؤتلفه همچون باهنر و بهشتي در آموزش و پرورش نفوذ کرده و در نگارش کتب مرتبط با معارف اسلامي، نقش مهمي ايفا نمودند ( همو، 233 ). مهمترين اقدام اعضاي مؤتلفه در زمينه ي مذکور، تأسيس بنياد رفاه تعاون اسلامي است. طرح اين بنياد در سال 1346 پي ريزي گرديد، تا اينکه به طور رسمي در سال 1348 شروع به کار نمود. به غير از برخي از اعضاي مؤتلفه، روحانياني همچون هاشمي، به همراه محمدعلي رجايي نيز از اعضاي اصلي و مؤسس اين بنياد به شمار مي آيند ( طاهر احمدي 1385، 141-140 ).
اين مؤسسه ي رفاه به کارهاي امدادي همچون کمک به فقرا، احداث مدارس و بيمارستان ها، به علاوه راه اندازي صندوق هاي قرض الحسنه مشغول بود ( نعمتي 1383، 50 ). با اين حال، مهمترين نتيجه ي فعاليت دست اندرکاران اين مؤسسه تأسيس مدرسه رفاه بود. که تقريباً ساير فعاليت ها را متوقف نمود ( ياران امام به روايت اسناد ساواک، شهيد محمدعلي رجايي 1385، 346 ). حتي تعدادي از اعضاي مجاهدين خلق به عنوان معلم در آن مدرسه مشغول فعاليت بودند و به نوعي آنجا را به پايگاهي براي فعاليت هاي سياسي خود در اوايل دهه ي 1350 ش تبديل کردند ( اميري 1386، 201 ). اين مدرسه با اين هدف راه اندازي شده بود که دختران خانواده هاي مذهبي، در آنجا مشغول تحصيل شده و از آن طريق، در دانشگاه حضور پيدا کنند. چرا که از ديدگاه مسئولان اين مؤسسه در آن برهه محيط هاي مناسبي براي تحصيل دختران مذهبي وجود نداشت ( مراد حاصلي 1385، 69 ). بدين ترتيب اين طيف از خانواده ها، از چنين برنامه هاي تربيتي بهره مند مي شدند.
همچنين شرکتي به نام سبزه با تدبير دکتر بهشتي در 1350 تأسيس گرديد که مرکز آن، در کرج بود. اين شرکت برنامه هاي تفريحي براي خانواده هاي مذهبي تدارک مي ديد. سهام داران اين شرکت، برخي از روحانيان و افراد مذهبي از جمله اعضاي مؤتلفه بودند ( نبوي و سرابندي 1383، 124 ). نيز برخي از اعضاي مؤتلفه، از سهام داران شرکت « فيلم در خدمت دين » بودند که در سال 1351 شروع به فعاليت نمود ( نشريه ي ذکر 1385 ). بعضي از آنان نيز که از تجار صاحب نام به شمار مي آمدند، با همکاري تجار ديگر، مؤسسات فرهنگي ديگري را تأسيس و به عنوان اعضاي هيأت مديره در آنها فعاليت مي کردند ( ترکمان 1377، 80 ). در نهايت تعدادي از اعضاي اين گروه، به همراه همفکران اعتقادي خود، « شرکت لعاب قائم » را که يک شرکت توليدي به شمار مي آمد، براي اشتغال زايي و تأمين بخشي از هزينه هاي مبارزه تأسيس نمودند ( نشريه ي ذکر 1385 ). نکته ي قابل توجه در فعاليت هاي اعضاي مؤتلفه در زمينه مذکور، ارتباط مستقيم اين مؤسسات با ديدگاه اعتقادي اعضاي اين گروه مي باشد. به عبارتي ديگر، فعاليت هاي آنان در اين زمينه، در خدمت و براي خانواده هاي مذهبي و در راستاي ايدئولوژي خود بود.

4. کمک هاي مالي و امور خيريه:

يکي از برنامه هاي هيأت هاي مؤتلفه، تأ‌مين مالي مبارزين سياسي بود، بويژه آنهايي که دستگير و روانه ي زندان مي شدند. به طوري که به خانواده هاي زندانيان سياسي، برنج، روغن و پول داده مي شد و حتي اگر مقروض بودند، قرض او را مي پرداختند ( خاطرات و مبارزات شهيد مهدي زاده محلاتي 1375، 65 ). آنان علاوه بر اين، به مستمندان هم کمک مي کردند تا آنجا که بنا به سفارش امام خميني، تلاش گسترده اي از سوي اعضاي مؤتلفه، براي رسيدگي به وضع فقرا در زمستان بسيار سرد 1342 ش به عمل آمد. آنان از يک سو وجوهات خيريه را جمع آوري مي کردند و آن را در بين مردم توزيع نمي نمودند. از طرف دگر، با ايجاد صندوق هاي قرض الحسنه در مساجد، البته به کمک روحانيون، به انجام فعاليت در اين زمينه مي پرداختند ( بادامچيان و بنايي 1362، 85-84 ).
اعضاي اين گروه بعد از فروپاشي تشکيلات، همچنان به فعاليت خود در اين زمينه ادامه دادند. چنان که بعد از دستگيري بسياري از اعضا، بعد از واقعه ي ترور منصور، برخي از اعضا، به همراه تعدادي از روحانيان و برخي گروههاي ديگر، اقداماتي را در بازار تهران و برخي شهرستان ها براي کمک به خانواده هاي دستگير شدگان انجام دادند ( امام خميني در آيينه ي اسناد شهرباني، 215 ). تعدادي از آنان، پول هايي را از مردم بويژه بازاريان سرشناس در سال 1345 جمع آوري نموده و به نجف براي امام خميني فرستادند ( امام خميني در آيينه ي اسناد ساواک 1386، 492 ). همچنين عده اي از آنان، منزلي را براي خانواده ي مهدي عراقي که در زندان به سر مي برد و تا آن زمان نتوانسته بود يک منزل شخصي براي خانواده خود خريداري نمايد، خريداري کردند ( پيشکسوت انقلاب، 172 ). در همان سال، برخي اعضاي اين گروه، به همراه اعضاي برخي گروههاي ديگر بويژه نهضت آزادي کميته اي براي کمک به زلزله زدگان تشکيل دادند. همچنين سازماني را براي تعليم و آموزش کودکان زلزله زده مهيا نمودند ( اميري 1386، 187 ).
با تأسيس بنياد رفاه در 1348 بيشتر فعاليت هاي خيريه ي اعضاي مؤتلفه از طريق اين بنياد انجام مي شد، در واقع هدف اوليه بنياد مزبور هم براي کمک رساني به مردم مستضعف بود ( اسطوره ي مقاومت 1381، 86 ).
فعاليت هاي امدادي اعضاي مؤتلفه، در زمينه ي مالي، در خارج از کشور هم انجام مي شد. چنان که بعد از حمله ي اسرائيل به برخي نقاط فلسطيني نشين در سال 1352 که با آوارگي بسياري از خانواده هاي آن مناطق همراه بود، با مشارکت برخي اعضاي مؤتلفه و نهضت آزادي، مبالغي جمع آوري و براي آوارگان فلسطيني فرستاده شد ( نبوي و سرابندي 1383، 116-114 ).
اعضاي مؤتلفه بنا به برخي روايت، براي ترويج و توسعه ي فرهنگ بانکداري بدون ربا در جامعه ي ايران، در آن دوره ي زماني، به تأسيس صندوق هاي قرض الحسنه در اوايل دهه ي 1350 مبادرت ورزيدند تا با درآمدهاي حاصل از آن به خانواده هاي زندانيان سياسي نيز کمک نمايند. آنان از اين طريق، حتي در ماههاي قبل از پيروزي انقلاب، سهمي در پرداخت حقوق کارکنان ادارات و شرکت هاي دولتي، که در اعتصاب به سر مي بردند، داشتند ( اميري 1386، 237-236 ).

5. فعاليت هاي فرهنگي در زندان

اعضاي محبوس مؤتلفه در زندان نيز فعاليت هاي فرهنگي و اعتقادي، براي ترويج عقايد خود انجام مي دادند، چنان که آنان به برپايي مراسم ديني همچون نماز جماعت در زندان بعد از ورود به آنجا همت گماشتند که از سوي اعضاي برخي گروههاي اسلام گراي ديگر مورد حمايت قرار گرفتند. با اين اقدام تا حدودي از آن جوّ ضد ديني زندان که ت
وسط گروههاي چپ گرا و کمونيست ها ترويج مي شد، کاسته گرديد ( طاهر احمدي 1385، 123 ).
آيت الله انواري نيز به عنوان يک روحاني عضو مؤتلفه، با برپايي کلاس هاي ديني همچون تفسير و فقه در اين زمينه بسيار فعال بود ( کاظمي 1385 الف، 146-144 ). اعضاي محبوس اين گروه، حتي در دهه ي 1350 که از سوي گروههاي مارکسيست و مجاهدين خلق ( بعد از تغيير ايدئولوژي ) به نوعي تحت فشار بودند، باز هم به تبليغات مذهبي خود ادامه دادند و همچنان کلاس هاي تفسير قرآن، و نهج البلاغه را برگزار مي کردند ( کاظمي 1385ب، 141-139 ). آنان علاوه بر اين به برطرف نمودن اشکالات اعتقادي افراد مذهبي از طريق مباحثات ايده آليستي و ضد ماترياليستي مي پرداختند.
موضوعي که در مورد اقدامات فرهنگي - اجتماعي مؤتلفه بايد به آن اشاره نمود اين است که اين اقدامات با کمک تأثيرگذار و مستقيم روحانيت سياسي مبارز در وقوع انقلابي از نوع اسلامي در سال 1357 تأثيرگذار بود، چرا که عملکرد مؤتلفه در زمينه ي فرهنگي - اجتماعي از کانال مذهبي يعني در همکاري نزديک با گروهي از روحانيان سياسي و از طريق پايگاه مسجد انجام مي شد. اقدامات خيرخواهانه ي آنان همچون کمک به مستضعفان از طريق ايجاد صندوق هاي قرض الحسنه و احداث مراکز رفاهي، رنگ مذهبي داشت و همين امر مي توانست موجب گرايش حداقل برخي از اقشار متوسط و بويژه پايين جامعه به سوي مذهب و روحانيت گردد. اقشاري که نسبت به حکومت پهلوي ديدگاه مناسبي نداشتند. حکومتي که در تجملات بي مورد همچون جشن هاي 2500 ساله ي شاهنشاهي و خريد تجهيزات نظامي غرق شده بود ( سلسله ي پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ کمبريج 1375، 140 ).
نتيجه ي اين اقدامات، در ماههاي منتهي به انقلاب خود را نشان داد تا آنجا که روحانيت سياسي - انقلابي به رهبري امام خميني نفوذ زيادي در بين توده ي مردم از اقشار پايين جامعه که بدنه ي عظيم تظاهرات و راهپيمايي هاي سال هاي 1356 و 1357 را تشکيل مي دادند، به دست آوردند ( فوران 1387، 554 ). همين طبقات حاشيه ي شهري بودند که پشتوانه ي اصلي حزب جمهوري اسلامي در سالهاي نخستين بعد از انقلاب محسوب مي شدند ( همان، 587 ). البته به اين نکته نيز بايد اشاره نمود اقدامات حکومت پهلوي در زمينه ي فرهنگي در دهه ي 1350 رنگ و بويي به شدت غيراسلامي داشت. اقداماتي همچون تغيير تاريخ هجري شمسي به تاريخ شاهنشاهي و همچنين فيلم هايي که از طريق سينما و تلويزيون پخش مي شد و حتي عکس هايي که در روزنامه هاي آن زمان به تصوير کشيده مي شد، کاملاً مغاير با شرع اسلام بود. بنابراين اين گونه اقدامات فرهنگي و اجتماعي از سوي روحانيت سياسي - انقلابي و هيأت هاي مؤتلفه ي اسلامي و همفکران آنان در زنده نگه داشتن فرهنگ اسلامي آن برهه ي زماني مي توانست تأثيرگذار باشد.

فعاليت هاي سياسي هيأت هاي مؤتلفه در سال هاي 57-1356

در اواخر سال 1355 و اوايل سال 1356 شرايط و فضاي سياسي ايران کاملاً تغيير کرد. با روي کارآمدن دموکرات ها به رهبري جيمي کارتر در آمريکا و سياست فضاي باز سياسي، رژيم شاه در اثر فشارهاي بين المللي مجبور به پذيرش مناسبات حقوق بشر و بازديد آن ها از زندان ها شد. شاه براي اين که بتواند مناسبات اقتصادي - نظامي خود را با دنياي غرب رعايت کند، تن به يک سري خواسته هاي سازمان هاي حقوق بشر داد و براي اين که همراهي خود را با طيف سياسي حاکم بر آمريکا نشان دهد، شروع به کاهش زندانيان سياسي کرد.
در راستاي اين سياست در چهاردهم بهمن 1355 هـ.ش اعضاي هيأت هاي مؤتلفه اسلامي همچون حبيب الله عسگراولادي، مهدي عراقي و آيت الله انواري به همراه عده اي از زندانيان کمونيست از زندان آزاد شدند. مؤتلفه اي ها اما سعي داشتند مبارزات سياسي خود را در بيرون از زندان به طور جدي از سر بگيرند.
اوضاع سياسي ايران همزمان با آزادي اعضاي مؤتلفه از زندان در بهمن 1355 رو به دگرگوني بود. در سال هاي منتهي به انقلاب 1357 هـ ش، ايران وارد يک بحران اقتصادي گرديد. بحراني که هر چه بيشتر اوضاع کشور را رو به وخامت مي برد. ايران که از افزايش قيمت نفت در نيمه ي اول دهه ي 1350 به دليل جنگ اسرائيل با اعراب منافع زيادي به دست آورده بود، با کاهش تقاضاي جهاني و تنزل قيمت نفت در ميانه ي دهه 1350 کشور با بحران اجتماعي - اقتصادي جدي مواجه شد. بنا بر اشاره ي جان فوران، هزينه هاي زندگي که در سال 1354، 9/9 درصد افزايش داشت، در سال 1355 به 16/6 درصد و در سال 1356 به 25/1 درصد رسيد. تورم سرسام آور، فشار زيادي را به مردم ايران بويژه اقشار پايين جامعه وارد نمود و اين وضعيت اسفناک در سال 1357 نيز ادامه يافت. مقارن با اين شرايط اجتماعي - اقتصادي، محمدرضاشاه درصدد برآمد از اختناق سياسي اي که از اوايل دهه ي 1340 در ايران به وجود آمده بود، بکاهد تا فشار زيادي که بر مخالفان سياسي تحميل مي شد، کاسته شود. همين امر، موجب تحرک سياسي در کشور گرديد، اين وضعيت اما به سود حکومت نبود. چرا که گروهها و احزاب سياسي از طيف هاي مختلف ملي گرا، کمونيستي و مذهب گرا فعاليت هاي سياسي خود را عليه حکومت پهلوي آغاز کردند. با اين اوصاف و با اين شرايطي که در کشور به وجود آمد، زمينه ي انقلاب در ايران بيش از پيش فراهم گرديد و سرانجام در بهمن 1357 حکومت پهلوي سرنگون شد.
در همين برهه ي زماني، تعدادي از اعضاي مؤتلفه درصدد احياي اين گروه سياسي - مذهبي برآمدند و جلساتي را در اين زمينه برقرار نمودند تا نقشه هاي خود را براي ادامه ي مبارزه ي سياسي عليه حکومت پهلوي، تدارک ببينند. در همين راستا در ارديبهشت 1356 پس از پيغامي که آيت الله مطهري از امام مبني بر جمع شدن نيروهاي انقلابي و شدت بخشيدن به مبارزات عليه شاه آورد، با همراهي چند چهره ي ديگر تشکيلات مخفي خط امام را براي اداره ي مبارزه در سال هاي حساس 1357-1356 هـ.ش تشکيل دادند ( ماهنامه ي شاهد ياران 1387، 39 ). از طرف ديگر گروه نداي اسلام که تشکيلاتي انتشاراتي بود، به کمک ديگر زندانيان آزاد شده ي مؤتلفه ي اسلامي همچون عباسعلي ناطق نوري، اسدالله لاجوردي در ارتباط با دکتر بهشتي و استاد مطهري سعي کردند کليه ي اعلاميه ها و کتاب هاي ممنوعه ي اسلامي را چاپ و تکثير کند. اين گروه پس از مدتي با رهنمودهاي دکتر بهشتي وارد فعاليت هاي مسلحانه شد. فعاليت هاي اين گروه به طور مخفي در خانه هاي تيمي صورت مي گرفت. پس از ورود امام به ايران، اعضاي اين گروه جزء محافظين ويژه ي امام (رحمه الله) در کميته ي استقبال از وي بودند ( تقويم تاريخ انقلاب اسلامي ايران، خبرها و رويدادهاي روزانه ي محرمانه و غيرمحرمانه مرداد 1356- فروردين 1358، 1369، 21 ).
در سال 1356 ه.ش از جهت سياسي دو واقعه ي نسبتاً مهم روي داد که بهانه اي براي تکاپوي مبارزاتي مخالفان حکومت پهلوي شد. اول، فوت دکتر علي شريعتي در 29 خرداد 1356 ه.ش و سپس درگذشت پسر بزرگ امام خميني يعني آيت الله سيد مصطفي خميني در اول آبان همان سال، که پنج ماه بعد از رحلت علي شريعتي روي داد. به مناسبت درگذشت اين دو تن، مراسم هايي برگزار شد که به نوعي، اعتراض سياسي به حکومت پهلوي بود. بسياري از سياسيون مخالفت حکومت از جمله برخي از اعضاي مؤتلفه در اين اعتراضات نقش و حضور داشتند و سعي کردند تظاهراتي را در اين زمينه راه اندازي کنند ( پيشکسوت انقلاب، 259 ).
در طي پيام هاي و رهنمودهاي امام خميني مبني بر ايجاد تشکل براي مبارزه ي منسجم تر با رژيم، برخي از اعضاي مؤتلفه بويژه مهدي عراقي در اين راستا به تکاپو افتادند. به طوري که سعي کردند گروههاي سياسي از طيف هاي مختلف را به هم نزديک نمايند. بويژه ملاقات و مذاکرات مهدي عراقي با داريوش فروهر با هدف نزديکي نيروهاي سياسي مذهب گرا يا ملي گرا به منظور هماهنگي در خط مشي مبارزاتي در همين راستا انجام گرفت ( همان، 261-267 ). از سويي ديگر او سعي کرد گروه هاي سياسي از طيف اسلام گراها را که با خط مشي مسلحانه مبارزه مي کردند، به يکديگر نزديک نمايد تا با اتحاد با يکديگر بهتر بتوانند به اين گونه مبارزات بپردازند و ضربه ي جدي تري را بر رژيم پهلوي وارد نمايند. يکي از اين گروهها، گروههاي هفتگانه ي مبارز مسلمان ( امت واحده، توحيدي بدر، توحيدي صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدين ) بود که وي نقش ويژه اي در ارتباط و آشنايي اين گروهها با همديگر ايفا کرد ( سعيدي 1380، 71 و 75؛ پيشکسوت انقلاب، 303 ). عراقي براي اين مقصود از تجربيات دوران مختلف مبارزاتي اش بهره گرفت و در تهيه ي امکانات و تدارکات و عِدّه و عُدّه آنان تلاش زيادي نمود.
اندکي پس از سفر امام به پاريس و اقامت وي در نوفل لوشاتو، مبارزان سياسي از سراسر دنيا براي ملاقات با رهبر کبير انقلاب به پاريس رفتند. چند هفته بعد از اقامت امام در نوفل لوشاتو، تعدادي از اعضاي مؤتلفه همچون ابوالفضل توکلي بينا مهدي عراقي، عزت الله خليلي و تعداد ديگري از اعضا به رغم ممنوع الخروج بودن، توانستند از کشور خارج و به پاريس بروند. آنان بعد از ورود به نوفل لوشاتو فعاليت هاي خود را آغاز کرده در زمينه ي تدارکات و اداره ي داخلي بيت امام و محافظت از امام خميني در نوفل لوشاتو، بسيار مؤثر واقع شوند.
همچنين اعضاي مؤتلفه که تجربه هاي اداره ي تظاهرات محرم سال 1342 ه.ش و 1343 به در تهران را در کوله بار خود داشتند، در راهپيمايي هاي تاسوعا و عاشوراي 1357 نيز نقش مهمي ايفا کردند ( پيشکسوت انقلاب، 267 ). گفته مي شود در راهپيمايي تاسوعاي 1357 ه.ش، حدود يکي و نيم ميليون نفر از مردم تهران شرکت داشتند و در فرداي آن روز، يعني عاشورا نيز اين جمعيت به دو ميليون نفر رسيد. حضور زنان در آن روز بسيار چشمگير بود. در روز عاشورا اعضاي مؤتلفه مسئول بخش خدمات و تدارکات و آماده کردن بلندگوها براي سخنراني و پشتيباني راهپيمايي بودند. در پايان همين راهپيمايي بود که قطعنامه ي هفده ماده اي قرائت شد که در آن بر رهبري امام خميني، برقراري حکومت اسلامي و اجراي عدالت تأکيد گرديده بود ( کرباسچي 1371، 1023 ).
در همان برهه ي زماني، عده اي از اعضاي مؤتلفه سخنراني هاي امام (رحمه الله) را به صورت نوار در پاريس تکثير و توزيع مي نمودند که برخي از اين نوارها به ايران فرستاده مي شد ( ماهنامه ي شاهد ياران 1387 ).
بعد از قصد امام مبني بر بازگشت به کشور، اعضاي مؤتلفه تلاش هاي خود را براي بازگشت امام آغاز کردند. اعضاي مقيم نوفل لوشاتو، نقش مهمي در تهيه ي ليست مسافران همراه رهبر کبير انقلاب و تهيه ي هواپيماي ويژه براي حمل مسافران به کشور ايفا کردند. همچنين علاء الدين ميرمحمدصادقي هزينه ي بيمه ي هواپيماي پرواز انقلاب را تقبل کرد. از طرفي چند روز قبل از بازگشت امام به کشور، اعضاي مؤتلفه ستاد استقبال از امام را در تهران تشکيل دادند که يکي از وظايف اين ستاد حفاظت از امام خميني در هنگام ورود به کشور بود. اين کميته حفاظت از جان امام خميني مبادرت به تشکيل شاخه ي نظامي کرد و در همين راستا شروع به آموزش نظامي مردم و تشکيل تيم حفاظت از امام نمود. سرانجام امام خميني بعد از تقريباً پانزده سال تبعيد در دوازدهم بهمن 1357 به ايران بازگشت. در حالي که سه ميليون نفر به دليل بازگشت پيروزمندانه امام خميني به کشور به استقبال ايشان آمده بودند. اعضاي مؤتلفه همچنين، نقش مهمي در انتقال امام خميني به مدرسه رفاه ايفا کردند ( علي اکبري بايگي 1384، 165-166 ). مدرسه اي که نشان از فعاليت هاي فرهنگي مبارزان مذهبي بويژه مؤتلفه داشت.
با پيروزي انقلاب اسلامي دوره اي از فعاليت بازاريان انقلابي - مذهبي به پايان رسيد و دوره ي تثبيت و استقرار آغاز شد. در اين دوره وظايف و کارکردها تغيير يافته بود.

پي‌نوشت‌:

1. کارشناس ارشد تاريخ انقلاب اسلامي.

منابع تحقيق:
الف ) کتاب ها
1. آبراهاميان، يرواند. 1377. ايران بين دو انقلاب ( از مشروطه تا انقلاب اسلامي ). ترجمه ي کاظم فيروزمند، حسن شمس آوري و محسن مدير شانه چي. تهران: نشر مرکز.
2. آزادمرد، شهيد طيب حاج رضايي به روايت اسناد ساواک. 1387. تدوين: مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات.
3. ازغندي، عليرضا. 1385. درآمدي بر جامعه شناسي سياسي ايران. تهران: قومس.
4. اسطوره ي مقاومت، شهيد اسدالله لاجوردي. 1381. تهران: نشر آخرين پيام، ج 1.
5. افراسيابي، بهرام. 1364. ايران و تاريخ، از کودتا تا انقلاب، تهران: نشر زرين.
6. امام خميني در آيينه ي اسناد ساواک. 1386. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (رحمه الله). ج 13.
7. امام خميني در آيينه ي اسناد شهرباني. 1383. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (رحمه الله).
8. انصاري، حميد. 1387. حديث بيداري ( نگاهي به زندگينامه ي آرماني - علمي و سياسي امام خميني از تولد تا رحلت ). تهران: مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني.
9. بادامچيان، اسدالله. 1384. آشنايي با جمعيت مؤتلفه ي اسلامي. تهران: انديشه ناب.
10. بادامچيان، اسدالله و بنايي، علي. 1362. هيأ‌ت هاي مؤتلفه ي اسلامي. تهران: انتشارات اوج.
11. باقري، علي ( به کوشش ). 1375. خاطرات پانزده خرداد بازار، خاطرات اکبر صالحي. تهران: دفتر ادبيات انقلاب اسلامي.
12. باقري، علي ( به کوشش ). خاطرات 15 خرداد. تهران: انتشارات حوزه ي هنري سازمان تبليغات اسلامي.
13. تاريخچه گروههاي تشکيل دهنده سازمان مجاهدين. 1359. ج 1. [ بي جا: ] انتشارات سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي.
14. ترکمان، محمد. 1375. يادنامه ي دکتر سحابي. تهران: انتشارات قلم.
15. تقويم تاريخ انقلاب اسلامي ايران، خبرها و رويدادهاي روزانه ي محرمانه و غيرمحرمانه مرداد 1356- فروردين 1358. 1369. تهران: گروه تحقيق و انتشارات سروش.
16. تهراني، مازيار. 1380. خاطرات لطف الله ميثمي، از نهضت آزادي تا مجاهدين. [ بي جا: ] نشريه ي صمديه.
17. جعفريان، رسول. 1387. جريان هاي مذهبي - سياسي ايران ( از روي کارآمدن محمدرضا شاه تا پيروزي انقلاب، ( 1320-1357 ) تهران: خانه ي کتاب.
18. حکيمه، اميري. 1386. تاريخ شفاهي هيأت هاي مؤتلفه اسلامي. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
19. خاطرات سياسي - اجتماعي صادق طباطبايي. 1378. ج 3. تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج.
20. خاطرات و مبارزات شهيد فضل الله مهدي زاده محلاتي. 1375. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
21. روحاني، حميد. 1382. بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني (رحمه الله). دفتر سوم. تهران: مؤسسه ي چاپ و نشر عروج.
22. سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام. 1384. به کوشش جمعي از نويسندگان. تهران: مؤسسه ي مطالعات و پژوهش هاي سياسي، ج 1.
23. سعيدي، مهدي. 1380. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
24. سلسله ي پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ کمبريج. ترجمه ي عباس مخبر. تهران: انتشارات طرح نو.
25. سير مبارزات امام خميني در آيينه اسناد ساواک. 1386. تهران: مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، ج 12.
26. صنعتي، رضا. 1383. مصباح دوستان، ناگفته هايي از زندگي علمي و سياسي آيت الله مصباح يزدي. [ بي جا: ] هماي غدير.
27. طاهر احمدي، محمود ( تدوين گر ). 1385. خاطرات ابوالفضل توکلي بينا. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
28. علي اکبري بايگي، علي اکبر. 1384. تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي ايران ( از مهاجرت امام خميني به پاريس تا پيروزي ). تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
29. فراتي، عبدالوهاب ( به کوشش ). 1379. تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي ( از مرجعيت امام خميني به تبعيد ). تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ج 1.
30. فرشيدي، مهري. 1383. مساجد بازار تهران در نهضت امام خميني. تهران: مرکز بررسي اسناد انقلاب اسلامي.
31. فوران، جان. 1387. تاريخ تحولات اجتماعي ايران ( مقاومت شکننده ). ترجمه احمد تدين. تهران: مؤسسات خدمات فرهنگي رسا.
32. قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواک، ( زمينه ها ). 1387. تهران: مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات.
33. کاظمي، محسن الف ( به کوشش ). 1385. خاطرات احمد احمد. تهران: انتشارات سوره ي مهر.
34. کاظمي، محسن ب ( به کوشش ). 1385. خاطرات عزت شاهي. تهران: دفتر ادبيات انقلاب.
35. کرباسچي، غلامرضا. 1371. هفت هزار روز تاريخ ايران و انقلاب اسلامي. ج 2. تهران: بنياد تاريخ انقلاب اسلامي.
36. کردي، علي. 1387. گروه فرقان. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
37. کلالي، نرگس ( تدوين گر ). 1384. خاطرات عزت شاهي، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
38. محتشمي پور، علي اکبر. 1376. خاطرات سيد علي اکبر محتشمي پور. تهران: دفتر ادبيات انقلاب اسلامي حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي.
39. مراد حاصلي، اعظم. 1386. تاريخ شفاهي مبارزات سياسي زنان مسلمان. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
40. معاديخواه، عبدالمجيد. 1382. جام شکسته، خاطرات عبدالمجيد معاديخواه. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ج 2.
41. مقدسي، محمود؛ دهشور، مسعود؛ شيرازي، حميدرضا. 1370. ناگفته ها، خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي. تهران: انتشارات رسا.
42. مقدم، کاظم. 1380. خشونت قانوني. تهران: مؤسسه فرهنگي هنري سبا.
43. مقصودي، مجتبي ( به اهتمام ). 1375. تحولات سياسي - اجتماعي ايران ( 1320-1357 ). تهران: انتشارات روزنه.
44. ميرسليم، مصطفي. 1384. جرين شناسي فرهنگي بعد از انقلاب اسلامي ايران. تهران: مرکز بازشناسي اسلام و ايران.
45. ميلاني، محسن. 1381. شکل گيري انقلاب اسلامي از سلطنت پهلوي تا جمهوري اسلامي. ترجمه ي مجتبي عطارزاده. تهران: گام نو.
46. نبوي، سيد حسن و سرابندي، محمدرضا ( تدوين گران ). 1383. خاطرات حاج احمد قديريان. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
47. نعمتي، مرتضي. 1383. شهيد دکتر محمدجواد باهنر، مبارزات، مواضع و ديدگاهها. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
48. نگاهي گذرا به عملکرد سه دهه جمعيت مؤتلفه. [ بي جا: بي نا، بي تا ]
49. هاشمي رفسنجاني، اکبر. 1376. دوران مبارزه. زير نظر محسن هاشمي. تهران: دفتر نشر معرف انقلاب، ج 1.
50. ياران امام به روايت اسناد ساواک، شهيد محمدصادق اسلامي. 1385. تهران: مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات.
51. ياران امام به روايت اسناد ساواک، شهيد محمدعلي رجايي. 1387. تهران: مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات.
52. ياران امام به روايت اسناد ساواک، کتاب دوازدهم، پيشکسوت انقلاب ( شهيد حاج مهدي عراقي )، 1379. تهران: مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات.
ب ) مجلات و نشريات:
1. نشريه ي ماهنامه ي ذکر، پيش شماره ي 2، خرداد 1384.
2. هفته نامه ي چشم انداز ايران، سال سوم، شماره ي 62، 17 شهريور 1387.
3. ماهنامه ي فرهنگي - تاريخي شاهد ياران، شماره ي 27، 1387.
4. مجله ي علمي و پژوهشي دانشنامه، شماره ي 29-28، 1377.
ج ) آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي

منبع مقاله :
مرکز پژوهش، سنجش و اسناد رياست جمهوري، مديريت اسناد؛ (1391)، مجموعه مقالات تاريخ و اسناد؛ مجموعه ي اول: اقتصاد، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.