پيامدهاي سياسي صهيونيسم مسيحي (1)

قوم برگزيده و حمايت از سياست استعماري اسرائيل

اين عقيده كه قوم يهود به گونه اي جدا از كليسا، قوم برگزيده ي خدا هستند، ريشه هاي عميقي در صهيونيسم مسيحي دارد. بررسي اخير مسيحيت امروز درباره ي آراي پروتستان هاي انجيلي درباره ي اسرائيل نشانگر قدرت
چهارشنبه، 3 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قوم برگزيده و حمايت از سياست استعماري اسرائيل
 قوم برگزيده و حمايت از سياست استعماري اسرائيل

 

نويسنده: استيون آر. سايزر
مترجمان: حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد




 

پيامدهاي سياسي صهيونيسم مسيحي (1)

اين عقيده كه قوم يهود به گونه اي جدا از كليسا، قوم برگزيده ي خدا هستند، ريشه هاي عميقي در صهيونيسم مسيحي دارد. بررسي اخير مسيحيت امروز (1) درباره ي آراي پروتستان هاي انجيلي درباره ي اسرائيل نشانگر قدرت صهيونيسم مسيحي در آمريكا است. اين بررسي روشن كرده است كه 24 درصد معتقدند « دستور كتاب مقدس به مسيحيان، حمايت از كشور اسرائيل است ». (2) اين امر به شيوه هاي گوناگون بيان مي شود: دفاع از اسرائيل در برابر تهمت هاي نژادپرستي و تبعيض نژادي؛ اعمال فشار دولت هاي غربي به سود اسرائيل؛ قلم فرسايي در رسانه ها هنگام مواجهه ي اسرائيل با تبليغات مخالف؛ برابر دانستن صهيونيسم ستيزي (3) با يهودستيزي؛ (4) تبليغ كردن كالاهاي اسرائيلي؛ ميزباني برنامه هاي حامي اسرائيل؛ (5) و شركت در تورهاي همبستگي (6) به اسرائيل. پيامدهاي اين جانبداري مسيحي را نخست بايد در اين چارچوب مورد بررسي قرار داد كه صهيونيسم به لحاظ سياسي در جهان گسترده تر چگونه تلقي مي شود.

1. صهيونيسم، نژاد پرستي و تبعيض نژادي (7)

دولت ايالات متحده، (8) سازمان ملل متحد، (9) آفريقاي جنوبي (10) و نيز فعالان سياسي و دانشگاهيان (11) اسرائيلي، اسرائيل را متهم به نژادپرستي نهادينه (12) كرده اند. واژه ي آپارتايد، واژه اي از زبان آفريكانس هلندي (13) است كه از ريشه ي « آپارت » به معناي « تفكيك » و «هايد » به معناي « وضعيت » گرفته شده است. در شرايط آفريقاي جنوبي اين واژه براي توصيف تفكيك قانوني و نهادينه ي ساكنان اروپايي نژاد (14) از ساكنان غير اروپايي به كار مي رفت. (15) در 1973، سازمان ملل آپارتايد را بدين گونه تعريف كرد: « اَعمال غير انساني كه يك گروه نژادي از انسان ها با هدف ايجاد يا حفظ سلطه، نسبت به گروه نژادي ديگر از انسان ها انجام مي دهد و به صورت سازمان يافته موجب ستم به آنان است ». (16)
همان گونه كه اشاره شده است، اگر چه پس از آن، فشارهاي ايالات متحده موجب ابطال آن شد، در 1975 سازمان ملل اين تعريف را به طور خاص نسبت به اسرائيل به كار برد، و انحصارگرايي قومي (17) صهيونيسم را به عنوان « شكلي از نژادپرستي و تبعيض نژادي » محكوم كرد. (18)
گزارش هاي كشوري وزارت خارجه ايالات متحده (19) در مورد « اسرائيل و مناطق اشغالي »، ارزيابي عيني و دقيقي از پيامدهاي سياسي صهيونيسم را به دست مي دهد. گزارش 1989 اظهار داشت:
شهروندان عرب اسرائيل (20)... در حقوق اعطايي به شهروندان يهودي تماماً سهيم نبوده اند... وزارت خارجه اظهار داشته است كه « اسرائيل از مهاجران يهودي استقبال مي كند... به آنان به صورت خودكار حقوق شهروندي و اقامت (21) اعطا مي كند، » در حالي كه از اعطاي چنين حقوق شهروندي و اقامت به فلسطينيان ساكن در اردوگاه هاي آوارگان در كرانه غربي و غزه كه در اسرائيل متولد شدند، خودداري مي كند، و سرزمين هاي آنان را غصب كرده است و « به امانت براي براي يهوديان » حفظ مي كند... چهارمين قانون بنيادين، قانون رتبه بندي اسرائيل (22) است، كه به شهروندان اسرائيلي داراي « قوميت يهودي » (23)، حقوق و امتيازات خاصي را مي دهد كه از شهروندان اسرائيلي داراي « قوميت عربي » دريغ داشته مي شود. (24)
گزارش 1999 نشان مي دهد كه در دهه ي گذشته پيشرفت اندكي رخ داده است:
دولت در مورد كاهش تبعيض نهادينه شده قانوني و اجتماعي بر عليه شهروندان مسيحي، مسلمان و دروزي اسرائيل كه دقيقاً بيش از 20 درصد جمعيت را تشكيل مي دهند، پيشرفت اندكي داشته است، اما حقوق اعطايي به شهروندان يهودي و وظايف محوّله به آنان را به طور كامل در اختيار ديگران قرار نمي دهد. برخي مقامات دولتي به عنوان بخشي از تلاش هاي خود براي پرداختن به مشكلات، آشكارا تبعيض فراوان بر عليه شهروندان غير يهودي را مورد تأييد قرار داده اند؛ اما هيچ اقدام عملي مشخصي تا پايان سال صورت نگرفت. دولت براي عرب هاي اسرائيل، آموزش، مسكن، استخدام و خدمات اجتماعي همسان يهوديان فراهم نمي كند. (25)
اجراي آپارتايد در آفريقاي جنوبي از طريق زير بدست آمد: قانون ثبت جمعيت (26) كه مليت را بر اساس نژاد تعريف و چگونگي برخورداري هر نژاد را از حقوق اجتماعي تعيين كرده بود؛ قانون زمين (27) كه 87% از زمين ها را به سفيدپوستان فقط اختصاص داده بود؛ قانون نواحي اقوام (28) كه مقرر مي دارد گروه هاي مختلف قومي در كجا مي توانند زندگي كنند. از 1948، دولت هاي اسرائيل يكي پس از ديگري دقيقاً قانون مشابهي را اجرا كرده اند. قانون ثبت جمعيت (29) اسرائيل هم زمان با قانون بازگشت، (30) هويت اشخاص را بر اساس نژاد و نيز دين تعريف مي كند؛ قانون زمين، همه ي زمين هاي در اختيار صندوق ملي يهود (31) را، كه اينك 93% از كشور اسرائيل را شامل مي شود، براي سكونت انحصاري يهوديان (32) اختصاص داده ولي از اعطاي حقوق مشابه به عرب هاي اسرائيل امتناع ورزيده است.
اسقف اعظم دزموند توتو (33) از جمله كساني است كه وجوه تشابه ميان آفريقاي جنوبي و اسرائيل را ترسيم كرده است. وي در محكوم سازي شرايط زيست فلسطينيان به صراحت سخن گفته و ادعا كرده است كه شرايط آنها بدتر از شرايطي است كه سياه پوستان دردوران آپارتايد آفريقاي جنوبي تحمل كردند. (34)
من در همه ي ديدارهايم از سرزمين مقدس عميقاً اندوهگين شده ام. چرا كه بسياري از رخدادهاي آنجا مرا به ياد وقايع فراواني انداخت كه براي ما سياه پوستان در آفريقاي جنوبي تحت آپارتايد رخ داد. من شاهد تحقير فلسطينيان در ايست هاي بازرسي بوده ام و به خاطر مي آورم آنچه را كه براي ما در سرزمين آباء و اجدادي ما رخ مي داد، يعني زماني كه افسران جوان و متكبر سفيدپوست به آزار و تهديد ما مي پرداختند و هنگامي كه زير ضربات بي امان هوس هاي غيرقابل پيش بيني آنان قرار مي گرفتيم، رفتار توهين آميزي با ما داشتند- خواه آنان قبول كنند يا نكنند. به نظر مي رسد كه آنان زماني از تحقير حزن انگيز (35) ما لذت فراواني بردند. من صحنه هايي را ديده يا شنيده ام كه در سرزمين مقدس به طور روزمره اتفاق مي افتد. درخواست اوراق هويت به طرز خشونت آميز و بي ادبانه از فلسطيني ها آنقدر غير عادي بود كه يادآور حملات شرم آور به ظاهر قانوني رژيم تبهكار آپارتايد (36) بود. ما در آن ديدارها چيزهايي را ديديم يا خوانديم كه حتي در آفريقاي جنوبي تحت تبعيض نژادي اتفاق نيفتاد. خانه ها به خاطر سوء ظن به اين كه يك يا چند نفر از اعضاي يك خانواده، تروريست هستند، ويران مي شوند. و بدين سان، همه در انجام اين گونه مجازات هاي جمعي متحمل زيان مي شوند. به نظر مي رسد كه اين امر به شكل حمله به اردوگاه هاي آوارگان عرب مرتب تكرار مي شود. ما دقيقاً از حقايق آگاه نيستيم زيرا اسرائيل مانع ورود رسانه هاي خبري مي شود. آنان چه چيز را پنهان مي كنند؟ اما چه بسا سؤال مهم تر اين باشد كه چرا در اين كشور نسبت به سانسور رسانه هايشان اعتراضي صورت نمي گيرد؟ (37)
كنگره ملي آفريقا (ANC) نيز در كمك به كنفرانس سازمان ملل متحد در باب نژادپرستي كه در سال 2001 در دوربان (38) برگزار شد، مقايسه زيرين را ميان اسرائيل و آفريقاي جنوبي به عمل آورد:
رژيم آپارتايد آفريقاي جنوبي، تا زمان شكست آن، با همتاي اسرائيلي خود وجوه اشتراك فراواني داشت. هم ناسيوناليسم آفريكانسي زبان (39)، آن گونه كه در كشور آپارتايد آشكار است، و هم صهيونيسم، آن گونه كه در كشور اسرائيل معلوم است، ايدئولوژي « قوم برگزيده » با ترفند تبليغي منحصر به فرد معرفي شده است... چنين رويكردي براي سياهان آفريقاي جنوبي آشناست. اين نژادپرستي است. (40)
انجمن حقوق مدني (41) در اسرائيل، در گزارشي به مجلس سناي ايالات متحده چگونگي اِعمال تبعيض نژادي بر عليه عرب هاي اسرائيل را اظهار كرده است:
اين گزارش حاكي است كه برخي كمك هزينه هاي وزارت آموزش و پرورش فقط به سربازان قديمي اختصاص دارد و اكثر عرب ها فاقد شرايط لازم قلمداد مي شوند زيرا آنان به خدمت در ارتش اسرائيل احضار نمي شوند. گروه حقوق مدني با استشهاد به يك بستني فروشي كه براي جذب كاركنانِ داراي سابقه نظامي آگهي داده بود، گفته است كه برخي كارفرماهاي خصوصي نيز خواستار كارت پايان خدمت وظيفه مي شوند. گفته مي شود كه « ضابطه ي خدمت در ارتش از روي بدبيني و براي جلوگيري از اشتغال عرب ها به كار مي رود ». (42)
قطع نظر از شمار اندكي از نواحي مانند حيفا، لُدَّه (43) و يافا، بيشتر شهرها و روستاهاي اسرائيل رسماً مجزا هستند. پروفسور ايوُن حدّاد (44) اظهارداشته است كه اسرائيل «... نه تنها از بازگشت غير يهوديان فلسطيني به زادگاهشان ممانعت به عمل مي آورد، بلكه همچنين شهروندان مسيحي و مسلمان آن را به نواحي زيست مشخصي محدود كرده است و براي دسترسي آنان به امكاناتي كه به انحصار و مصادره ي دولت اسرائيل درآمده است (مانند تحصيل، آب و زمين)، حدي قرار داده است ». (45)
در 1987، يوري ديويس (46) استاد يهودي دانشگاه، كتاب اسرائيل، كشوري آپارتايد (47)، را منتشر كرد كه احتمالاً مفصل ترين و بحث انگيزترين اثر درباره ي نژادپرستي در اسرائيل است. در اين اثر، ديويس به تشريح آپارتايد ذاتي در ساختار رسمي دولت يهود پرداخت كه از 1948، همانند آفريقاي جنوبي، جايگاه ملي و حقوق شهروندي مردمش را بر اساس زمينه هاي نژادي تعريف كرده است. به عنوان مثال، وي بيان مي كند كه 90 درصد كشور اسرائيل قانوناً به عنوان سرزميني تعريف شده است كه تنها يهوديان مي توانند اجاره دهند يا كشت كنند. (48)
اعراب در همه ي جنبه هاي جامعه ي اسرائيل اعم از امكانات آموزشي، دسترسي به بهداشت، حقوق اشتغال يا طرز برخورد در نظام قضايي، از تبعيض و نژادپرستي برنامه ريزي شده و نهادينه رنج مي برند. بر روي شناسنامه هاي كودكان شهروند يهودي، واژه « اسرائيلي » ثبت مي شود. در مورد عرب ها اين رده خالي گذاشته مي شود. بدين ترتيب فرزندان عرب ها هنگام تولد فاقد كشور هستند و بايد تابعيت اسرائيلي را بدست آورند، در حالي كه بچه هاي يهودي داراي تابعيت به دنيا مي آيند. دهكده هاي اعراب كه در خارج از طرح هاي منطقه بندي اسرائيل (49) قرار دارند، از نظر حقوقي غير قانوني هستند و در نقشه هاي اسرائيل گنجانده نمي شوند. و بنابراين نمي توانند آب، برق، يا تلفن و مانند آن را درخواست كنند. از 1948، بيش از پانصد دهكده از اين نوع در كشور اسرائيل ويران شده اند. اگر چه همه ي اسرائيلي ها براي نخستين فرزند خود، كمك هزينه ي فرزندان را دريافت مي كنند، كمك هزينه ي فرزندان بعدي منوط به آن است كه والدين آنان خدمت سربازي خود را تمام كرده باشند. يهوديان راست كيش از اين شرط معاف هستند، ولي عرب ها معاف نيستند. در نتيجه 99 درصد يهوديان مشمول آن هستند اما 99 درصد عرب ها چنين نيستند.
شخصيت هاي يهودي متعدد و معروف ديگر، از سياست هاي تبعيض نژادي اسرائيل انتقاد كرده اند. به عنوان مثال، در 1991، سِر يِهودي منوئين (50) جايزه مشهور ولف را از حكومت اسرائيل دريافت كرد. وي در سخنراني آغاز مسئوليت خود در مقابل پارلمان اسرائيل از اشغال مستمر كرانه غربي توسط اسرائيل اين گونه سخن به ميان آورد:
اين شيوه ي حكومت تباهي آور (51) از طريق رعب، بي اعتنايي به ارزش هاي اساسي زندگي و اختناق دائمي (52) نسبت به افراد زيردست، آخرين سلاح كساني است كه خود از مفهوم هولناك و رنج فراموش نشدني چنين زندگي اي به خوبي آگاهند. اين شيوه براي قوم بزرگ ما، يهوديان زيبنده نيست؛ يهوديان به مدت پنج هزار سال نسبت به وفاداري به اصول شناخت اخلاقي اهتمام داشته اند و مي توانند جامعه اي نظير آنچه در اطراف خود مي بينيم، براي خود ايجاد و محقق سازند، اما در عين حال مي توانند ] راهي ديگر در پيش گيرند و [ بهره مندي از ويژگي ها و مزاياي بزرگ آن را نسبت به كساني كه در ميانشان زندگي مي كنند، مضايقه كنند. (53)
نوام چامسكي (54) انتقادات صريح مشابهي را درباره ي موضع اسرائيل در فرآيند صلح ايراد كرده است و وجوه تشابه آن را با آفريقاي جنوبي برشمرده است. (55)
به نظر مي رسد هدف مورد نظر آن است كه با بلوك هاي پراكنده (56) داراي اداره بومي فلسطيني، كنترل اسرائيل بر اين مناطق تضمين شود. اگر اين ها، « كشور فلسطيني » ناميده مي شود، نتيجه كمابيش مانند سياست منطقه محصور (57) آفريقاي جنوبي خواهد بود. آفريقاي جنوبي، تسهيلات حمايتي را در اختيار مناطق محصور مي گذاشت، در حالي كه طرح آمريكايي- اسرائيلي وظيفه ي حل و فصل تأثيرات ناخوشايند اشغال نظامي را به بلوك هاي فلسطيني واگذار كرده است، امري كه امكان هرگونه توسعه ي اقتصادي را مسدود مي كند. (58)
جِف هَلپر (59)، عضو كميته مبارزه با اقدامات ويرانگر در مجلس اسرائيل، سياست هاي دولت خود را اساساً نژادپرستانه توصيف كرده است:
خواه كشور فلسطين به دنبال پروسه اُسلو واقعاً به وجود آيد، خواه اشغال اسرائيل تداوم يابد، عناصر اصلي آپارتايد- يعني منحصر به فرد بودن، عدم برابري، جدايي، سلطه، وابستگي، سلب حقوق انسان ها و رنج بردن- را مي توان رابطه ميان اسرائيل و مناطق اشغالي/ فلسطين توصيف كرد. (60)
به دنبال حمله به اردوگاه آوارگان جنين (61) در آوريل 2002، جرالد كوفمن، (62) آريل شارون را به سبب استفاده از « روش هاي بربريت بر عليه فلسطيني ها »، « جنايتكار جنگي » (63) خواند. كوفمن كه در يك گفتگوي عمومي سخن مي گفت، تأكيد كرد كه، « وقت آن است كه به شارون يادآوري كنيم كه ستاره ي داوود به همه ي يهوديان تعلق دارد نه به دولت نفرت انگيز او. اقدامات او ستاره ي داوود را خون آلود كرده است ». (64)
اگر چه اسرائيل آرزومند آن است كه يك دموكراسي غربي باشد و به حقوق اقليت هاي قومي و ديني احترام بگذارد و از آنان حمايت كند، منتقدان به ويژه اظهار داشته اند كه از منظر قانوني، قضايي و ديني كشور اسرائيل به اعمال آپارتايد پرداخته است.

2. ايستادن در كنار اسرائيل

مجموعه آثار منتشر شده ي خدمات كشيشي كليسا در ميان قوم يهود (CMJ) در سال 1996 مشتمل بر بخشي با اين عنوان است: « كشور اسرائيل: چرا بايد از آن حمايت كنيم ». (65) اين بخش به اختصار دلايل يكسان دانستن صهيونيست هاي مسيحي و يهوديان را بيان مي كند: « از ديدگاه كتاب مقدس، نمي توان مسئله ي رابطه قوم اسرائيل با خدا را از رابطه ي آنان با بر حاكميت تنفيذ شده ي آنان در سرزمين اسرائيل تفكيك كرد ». سي ام جِي اين (CMJ) اساس فرض كه خدا وعده داده است كه قوم يهود را به فلسطين بازگرداند، اظهار مي دارد كه « به نظر ما خدا بي ترديد در صدد ايجاد دوباره ي دولت يهود در دنياي مدرن است » و بدين خاطر از مسيحيان خواسته شده كه از كشور اسرائيل حمايت كنند ». (66)
قطع نظر از حمايت به عمل آمده توسط دولت ايالات متحده، اسرائيل در ميان جامعه بين المللي شديداً منزوي شده است. هال ليندزي اظهار تأسف مي كند كه:
تا زمان كنفرانس مادريد در سال 1991، چهار بار از عرب ها « درخواست شد » كه «بپذيرند »، « دست بردارند »، « خودداري كنند » و مانند آن. در مورد اسرائيل، 305 بار « تقاضا شد »، « حكم صادر شد » و مانند آن كه از طرح مجمع عمومي سازمان ملل پيروي كند. سازمان ملل از زمان آغاز به كار تا جنگ خليج، ششصد و پنج قطعنامه صادر كرد. 429 قطعنامه يا 63% از مجموع قطعنامه هاي سازمان ملل (67) بر ضد اسرائيل و منافعش بود. (68)
صهيونيست هاي مسيحي بر اساس آيه 1 از باب 40 اشعيا، با مضمون « تسلي دهيد، تسلي دهيد قوم مرا، خداي شما مي گويد » نقش خود را اطاعت از فرمان خدا مي دانند. اين آيه را ايستادن در كنار اسرائيل و دفاع از آن به هنگام انتقاد يا اعتراض به آن تفسير كرده اند.
در اكتبر 2000، به عنوان مثال، درست چند روز پس از ديدار تحريك آميز آريل شارون از حرم الشريف (69)، كه ظاهراً براي سست كردن دولت باراك در خصوص مذاكره با عرفات بر سر بيت المقدس مشترك (70) برنامه ريزي شد، در روزنامه نيويورك تايمز مقاله اي با عنوان « نامه ي سرگشاده ي يهوديان حامي عيسي به مسيحيان پروتستان انجيلي » به چاپ رسيد. در اين نامه آنان از پروتستان هاي انجيلي درخواست مي كنند كه در اين زمانه ي خطير، همبستگي خود را با كشور اسرائيل نشان دهند:
اكنون زمان آن است كه در كنار اسرائيل بايستيد. برادران و خواهران گرامي مسيحي، قلب هاي ما از اين كه صحنه هاي خشونت و خونريزي را در خاورميانه مشاهده مي كنيم، محزون است... دوستان مسيحي، «در نعمت ها و دعوت خدا بازگشتن نيست » (روميان 11: 29). بنابراين حمايت ما براي بقاي اسرائيل در اين زمانه تير و تار بايد قطعي باشد. اكنون زمان آن است كه مسيحيان در كنار اسرائيل باشند. (71)
مركز بين المللي صهيونيسم مسيحي (72) (ICZC) نيز از طريق سامان دهي مراسم سالانه عيد خيمه هاي مقدس (73) در بيت المقدس، با اسرائيل اظهار همبستگي مي كند، كه هزاران صهيونيست به نيت حمايت از اسرائيل بدين شهر مي آيند. آنان ادعا مي كنند كه، « اين جشن، بنا بر كلام خدا، جشني نبوي است براي آخرالزمان، و در مكاني كه همه ي ملت هاي روي زمين مجازند اين عيد را به همراه اسرائيل گرامي دارند ». (74)
يكي از فعاليت هاي آنان خريد و صدور محصولات ساخت اسرائيل از طريق مغازه ها و كليساهاست. به عنوان مثال، اِلن مارگارت وان در هووِن (75) براي ]همسر يان ويلم وان در هوون[ خريد انحصاري « محصولات ساخت اسرائيل » (76) به تأسيس سازمان رسانه و تجارت (77) در بين المللي (78)، و مركز اقتصادي- تجاري اسرائيل، با مسئوليت محدود نيز (IETC B.V.) اروپا اقدام كرد. مركز بين المللي صهيونيسم مسيحي (ICZC) سرمايه ها را به سوي شركت هاي اسرائيلي « به ويژه در يهوديه و سامره، منطقه جولان و منطقه ي نوار غزه » (79) هدايت مي كند. اين امر به رغم نقض توافقات تجارت بين المللي است كه اسرائيل را از صدور كالا از مناطق اشغالي با مارك « اسرائيل » منع مي كند. از 1990- 1997 اِلن مارگارت وان در هوون، وابسته ي اقتصادي سفارت بين المللي مسيحيان بود و با همكاري وزارت تجارت اسرائيل همراه با سفارت اسرائيل در هلند، « به طرز موفقيت آميزي با بايكوت ا عراب بر عليه اسرائيل مبارزه كرد. (80) مركز بين المللي صهيونيسم مسيحي (ICZC) معتقد است كه هنگامي كه دنيا مخالف اسرائيل شود و حمايت اقتصادي ايالات متحده كاهش يابد، دولت يهود مي تواند به حمايت اقتصادي دوستان مسيحي تكيه كند. (81)

3. گروه فشار اسرائيل در كنگره آمريكا

تا دهه 1980، سياست خاورميانه اي ايالات متحده، عمدتاً در حاشيه ي تهديد جهاني ناشي از سيطره شوروي بود. حمايت از اروپاي غربي از طريق ناتو، اولويتي مهم تر بود. اما فروپاشي كمونيسم موجب پديد آمدن خلاء قدرت در خاورميانه شد كه ايالات متحده آن را پر كرده است. ايالات متحده پس از جنگ خليج براي آزادسازي كويت و آنگاه در زماني اخيرتر، با آزادسازي افغانستان از طالبان، نفوذ خود را در خاورميانه به طرز چشمگيري افزوده است. در عين حال، تأثير گروه فشار اسرائيل، افزايش حائز اهميتي يافته است. در نتيجه، خاورميانه، به ويژه اسرائيل، محور سياست خارجي ايالات متحده شده است، به خصوص از آن رو كه القاعده به نيويورك و واشنگتن حمله كرده است. به عنوان مثال، ديك آرمي (82)، رهبر اكثريت جمهوري خواه (83) در مجلس نمايندگان (84) و يك صهيونيست مسيحي اخيراً منازعه اسرائيل با فلسطين را به مبارزه جهاني ايالات متحده با تروريسم پيوند داده است. « اجازه دهيد به صراحت بگويم، اسرائيل همان جنگ را با تروريسم انجام مي دهد كه ما در حال انجام آن هستيم ». (85) مايكل ليند (86) معتقد است كه سياست خارجي ايالات متحده در اثر نفوذ نامتناسب گروه فشار اسرائيل منحرف شده است. وي شيوه هاي گروه فشار اسرائيل براي بدشكل كردن سياست خارجي ايالات متحده را به صورت فشرده بيان كرده است:
اشغال كرانه غربي و غزه توسط اسرائيل، و به كمك اسلحه و پول ايالات متحده، گرايشات ضد آمريكايي را در كشورهاي عربي و اسلامي برانگيخته است. توسعه شهرك سازي اسرئيل در سرزمين فلسطين، تعهد ايالات متحده براي حق تعيين سرنوشت كوزوو، تيمور شرقي و تبت را به استهزاء گرفته است. استراتژي مهار دوجانبه (87) عراق و ايران- كه بيشترين خطر از سوي آن هاست- اسرائيل را خشنود مي كند، اما منطق سياستِ واقع بينانه را نقض مي كند و بسياري از متحدان ديگر آمريكا را بيزار مي كند. در فراسوي منطقه، سياست ايالات متحده درباره ي توليد و تكثير سلاح هاي هسته اي به واسطه ي موضع دوگانه ي چشم پوشي از برنامه ي هسته اي اسرائيل و محكوم سازي برنامه هاي هسته اي هندوستان و پاكستان، متزلزل شده است. (88)
جناح راست مسيحي، عمدتاً با انتخاب رونالد ريگان در سال 1980 در شكل گيري سياست خارجي تأثيرگذار بوده است. پيروزي وي بر جيمي كارتر، آرمان صهيونيست هاي مسيحي را به طرز چشمگيري تقويت كرد. واگنر مدعي است كه انتخاب وي، « نه تنها زمينه ساز روي كار آمدن سرسخت ترين دولت حامي اسرائيل در تاريخ گرديد بلكه موجب واگذاري منصب هاي مهم سياسي به چندين صهيونيست مسيحي شد ». وي خاطر نشان مي كند كه علاوه بر رييس جمهور ايالات متحده، كساني كه با الاهيات پيشاهزاره گرايانه ي آينده نگر موافق بودند و از صهيونيسم مسيحي حمايت مي كردند، عبارت بودند از: وزير دادگستري (89) اِدوين ميز؛ (90) وزير دفاع كاسپر واينبرگر؛ (91) و وزير كشور جيمز وات (92). (93) ويژگي منظم دولت ريگان، همايش هاي كاخ سفيد بود كه موجب ارتباط شخصيِ صهيونيست هاي مسيحي پيشتاز مانند جري فال ول، مايك ايوانز و هال ليندزي با رهبران دولت و كنگره مي شد. در همان سال، سفارت بين المللي مسيحيان در اورشليم با هدف هماهنگ سازي « فعاليت هاي سياسي مستقيم گروه فشار در همكاري با دولت اسرائيل » (94) تأسيس شد. يكي از هدف هاي اساسي آن، اين است كه شاهد بركناري مقامات ساف در كشورهاي غربي و انتقال سفارت آمريكا از تل آويو به بيت المقدس باشند. (95)
در فوريه 1991، صبحانه ي نيايش ملي (96)، اِد مكاتير، كه يك فعّال سياسي دست راستي و رييس ميز گرد ديني (97) بود، كميته مسيحي امور عمومي اسرائيل (98) را (CIPAC) را تأسيس كرد، سازماني كه سازمان نيرومند كميته آمريكايي امور عمومي اسرائيل (99) (AIPCA) الگوي خود قرار داده بود، و بيش از 20 سال به نفع حزب راست گراي ليكود اسرائيل اعمال فشار كرده است. (100) هيئت رئيسه ي سيپاك عبارتند از: تام داين (101)، رييس آيپاك و هربرت تسويلبون (102) رئيس سازمان آمريكائيان طرفدار اسرائيل امن (103). مدير اجرايي سيپاك، ريچارد هلمَن (104)، دستيار سابق سناتور هاوارد بيكر و شخصيت فعال آي سي اي جي (ICEJ) است.
اهداف سيپاك با باهداف آيپاك يكسان بود اما از صهيونيسم مسيحي تدبيرگرا (105) نيز متأثر است. يكي از نخستين اهداف سيپاك اعمال فشار بر كنگره براي دسترسي به ده بيليون دلار با ضمانت هاي استقراضي (106) ايالات متحده براي تأمين هزينه ي اسكان مجدد يهوديان اتحاد شوروي سابق در اسرائيل و كرانه غربي بود. دولت بوش تضمين هاي وام را به توقف شهرك سازي هاي يهودي در كرانه غربي منوط كرد. يان ويلم وان دِر هوون از آي سي اي جي به اورشليم پُت گفت، « جامعه مسيحي خط مشي دولت بوش در مورد تضمين هاي وام را تماماً غير قابل پذيرش مي داند ». وي ادعا كرد كه هشتاد درصد مسيحيان پروتستان انجيلي آمريكا از تضمين هاي وام حمايت كردند. (107)
ائتلاف وحدت ملي براي اسرائيل (108) (NUCFI) احتمالاً جديدترين شبكه ي صهيونيست هاي مسيحي است كه در ايالات متحده شكل گرفته و در عين حال هم اكنون در بزرگ ترين و قدرتمند ترين سازمان است. نوكْفي (NUCFI) سال 1994 در كانزانس توسط استر لوِنز (109) تأسيس شد و اينك دربردارنده ائتلاف گسترده ي دويست سازمان يهودي و مسيحي متفاوت و مستقل است كه نماينده ي چهل ميليون نفر است كه « خود را وقف اسرائيل امن » كرده اند. (110) استراتژي اصلي آن ها اين است كه براي مبارزه با آنچه كه « اطلاعات نادرست و تبليغات » مي خوانند و ابراز « حقيقت درباره ي اسرائيل »، بر رسانه هاي ايالات متحده نهادهاي سياسي اعمال فشار كنند. نوكْفي مشتمل بر سه سازمان از وسيع ترين سازمان هاي صهيونيست مسيحي است: پل هاي صلح، سفارت بين المللي مسيحيان و مسيحيان حامي اسرائيل.
اين ائتلاف از طريق تأمين قسمت اعظم بودجه مبارزه ي انتخاباتي براي هر دو حزب جمهوري خواه و دموكرات، به طور مؤثر آن دو حزب را كنترل مي كند، بنا به گفته ي ]روزنامه[ ها آرتس (111) آلوف بِن (112)، سخنگوي شيمون پرز (113) ادعا كرده است كه « شصت درصد همه ي كمك هاي مالي به دموكرات ها از منابع يهودي تأمين مي شود ». (114) بنا بر گزارش واشنگتن درباره ي امور خاورميانه، (115) اكثر اعانه جمع كنندگان حامي اسرائيل (116) برآورد مي كنند كه منابع يهودي دست كم 60 تا 90 درصد تأمين هزينه ي مبارزه ي انتخاباتي حزب دموكرات را فراهم مي آورند، و چه بسا 40 درصد سرمايه گذاري تأمين بودجه ي حزب جمهوري خواه را نيز تدارك مي بينند. (117)
قدرت گروه فشار حامي اسرائيل را، كه دريافت مستمر بيش از سه بيليون دلار را به طور سالانه از آمريكا در قالب اعتبار، وام و يارانه تضمين مي كند، مي توان با اين واقعيت ارزيابي كرد كه جورج بوش پسر آخرين رييس جمهور ايالات متحده بود كه آشكارا از آنان انتقاد كرد. وي در طول نگ خليج فارس گروه فشار اسرائيل را به خشم آورد چرا كه بر اسرائيل فشار مي آورد كه در برابر حملات عراق مقابله به مثل نكند و به شركت كنندگان ائتلاف عرب وعده داد كه مسئله ي فلسطينيان را مورد بررسي قرار دهد. در سپتامبر 1991، وي گلايه كرد كه، « امروزه بيش از هزار نماينده ي گروه هاي ذي نفوذ در كنگره آمريكا براي ضمانت هاي استقراضي به نفع اسرائيل بر كنگره اعمال فشار مي كنند و من حقير در اينجا از كنگره درخواست مي كنم كه بررسي ضمانت هاي استقراضي را به مدت 120 روز به تأخير بيندازد ». (118)
ليند خاطرنشان مي كند كه هنگامي كه بيل كلينتون، در آخرين روز خود بر سر قدرت، به طرز بحث برانگيزي مارك ريچ، (119) بيليونر فراري (120) مندرج در ليست « شديداً تحت تعقيب » اف.بي. آي. را عفو كرد، گروه فشارهاي حامي اسرائيل، مسئول ترغيب به « بزرگ ترين سوء استفاده از اختيار عفو رياست جمهوري در تاريخ آمريكا » بود. در مقاله اي از نيويورك تايمز در فوريه 2001، كلينتون توضيح داد که او اين كار را براي اسرائيل انجام داده بود:
بسياري از صاحب منصبان عالي رتبه اسرائيلي (121) كه از هر دو حزب مهم سياسي و رهبران جوامع يهودي در آمريكا و اروپا مصرانه خواهان عفو آقاي ريچ بودند چرا كه وي به آرمان هاي بلند نظرانه اسرائيل، به اقدامات موساد براي رهايي يهوديان از كشورهاي مخالف، و به روند صلح از طريق حمايت از برنامه هاي آموزشي و درماني در غزه و كرانه غربي كمك و خدمت كرده است. (122)
گروه فشار حامي اسرائيل همچنين در انتخاب، انتصاب و بركناري مقامات و منصوبان دولتي ايالات متده دخالت دارد. (123) به عنوان مثال، عرب شناساني مانند اندروكيلگور (124)، كه 25 سال در اداره امور خارجه آمريكا (125) در چندين كشور عرب به خدمت مشغول بود، در سال 1974 يني زماني كه وي انتظار آن را داشت كه به عنوان سفير كبير ]آمريكا[ در بحرين انتخاب شود، به سفارت آمريكا در نيوزيلند تبعيد شد. « من گمان مي كنم كه... هرگز ]در جهان عرب[ منصب خوبي نداشت، زيرا به نظر من، صهيونيست ها در آن زمان از من تنفر داشتند ». (126) به دنبال بازنشستگي كيلگور در 1980، وي اقدام به انتشار گزارش واشنگتن درباره ي امور خاورميانه كرد كه در بردارنده انتقاد زير از گروه فشار اسرائيل بود: « اين كار نادرست و خودسرانه اي است كه عناصر متعصب دو و نيم درصد جمعيت يهودي ما، كنگره را گروگان بگيرد... آمريكا بايد پيشروي اسرائيل از مرحله نفوذ در سياست خارجه ايالات متحده به مرحله جهت دهي آن را كار تبهكاري ماهر (127) بداند ». (128) با تشكيل نوكفي كه (NUCFI) دربردارنده 200 سازمان مسيحي و يهودي متفاوت است، بعيد است كه قدرت گروه فشار حامي اسرائيل اصلاً در آينده نزديك كاهش يابد.
صهيونيست هاي مسيحي همچنين از طريق تسهيل سفرهاي زيارتي همبستگي و سياحت هاي مطالعاتي به سرزمين مقدس بر پديد آمدن رابطه ي نزديك با اسرائيل تأثيرگذار بوده اند.

4. تورهاي همبستگي و « هراس انگيز »

از 1967، به دنبال تصرف مكان هاي مهم مندرج در كتاب مقدس كه با سفر زيارتي از اردن و سوريه مرتبطند، نظير شهر كهن اورشليم، بيت لحم، بتاني (129)]= العيزاريه، دهكده اي فلسطيني در شرق اورشليم بر روي كوه زيتون[، مراتع بيت ساحور (130)، حبرون، نابلس، سباستي، (131) اريحا، (132) قيصريه فيليپي (133) و بانياس، (134) اسرائيل به طور منظم از آنچه كه شرلي اِبِر « معدن طلاي گردشگري » (135) (136) پرسود مي خواند، بهره برداري كرده است و گردشگري را ابزار تبليغات ساخته است. (137)
علاوه بر توصيف هاي قوي كتاب مقدس درباره ي اسرائيل به عنوان سرزمين « قوم برگزيده »، انگيزه هاي نيرومند سياسي و اقتصادي نيز اسرائيل را سرزمين بدون قوم براي قوم بدون سرزمين و دژ مستحكم دموكراسي غربي در خاورميانه بيدادگر (138) ترسيم كرده اند؛ « داوود بي پناه اسرائيل به جنگِ جالوت ستمگر (139) و خودكامه ي عرب رفت ». (140) دولت اسرائيل عمدتاً از طريق زير بدين امر نائل آمده است: از دادن مجوز راهنماي توريستي به فلسطينيان كرانه غربي امتناع مي ورزد، در حالي كه بيش از سه هزار راهنماي اسرائيلي را آموزش داده است؛ از توسعه يا بازسازي هتل هاي فلسطيني در شرق بيت المقدس جلوگيري مي كند و حال آن كه از هتل هاي يهوديان در غرب بيت المقدس پشتيباني مي كند؛ بر پيشه وران، بازرگانان و هتل داران فلسطيني ماليات هاي سنگين وضع مي كند اما به آژانس هاي مسافرتي حامي اسرائيل كمك مالي مي كند. هاگوپ ساركيسيان، (141) اسقف آمريكايي در بيت المقدس روشن ساخته است كه چگونه اين تعصب بر داد و ستد مسيحيان تأثير گذاشته است.
ما به مدت 1600 سال در اينجا بوده ايم، ولي در عين حال نمي توانيم مطمئن باشيم كه فردا چه رخ خواهد داد. اسرائيلي ها مدعي اند كه آنان قهرمان آزادي ديني اند، اما در وراي اين سرپوش، آنان از ترقي جامعه ما جلوگيري مي كنند. آنان براي خارج كردن پيشه وران ما از صحنه داد و ستد، از نظام مالياتي استفاده مي كنند و به صورت كاملاً دلبخواهي از آنان ماليات مطالبه مي كنند. در 1967، ما در اورشليم هشتاد يا نود مغازه داشتيم، اما حالا چه؟ - شايد ده مغازه يا احتمالاً كمتر باقي مانده است. مسئولان مالياتي كه از پذيرش حساب هاي اعتباري همه ي افراد ديگر خودداري مي كنند، آنان را ورشكست كرده اند. در برخي موارد مغازه داران با مطالباتي مواجه مي شوند كه از كل ارزش فعاليت هاي تجارتي شان افزون تر است. (142)
اما بزرگ ترين موفقيت اسرائيل آن بوده است كه حمايت رهبران پروتستان انجيلي آمريكا را به عنوان هم پيمان در پيشبرد سياحت ها و زيارت هاي همبستگي حامي اسرائيل جلب كند. شابتاي شاي (143)، مدير بازاريابي گردشگري در وزارت جهانگردي اسرائيل، كه به بررسي داد و ستد در ايالات متحده پرداخته است، بدين نكته پي برد كه:
كليساهاي باپتيست جنوب داراي بيشترين پتانسيل براي افزايش آمد و شد هستند. ما تلاش هاي خود را در 12 ايالت متمركز كرده ايم كه « كمربند كتاب مقدس » (144) را تشكيل مي دهند، و در آنجا سخت و جدي در حال داير كردن دفاتري هستيم. ما در آن منطقه به تبليغ اشتغال داريم و از رسانه هاي عمومي، كه خوانندگان و بينندگان آن ها به طور خاص جمعيت باپتيست جنوب است، بيشترين بهره ي ممكن را برده ايم. ظرف دو سال گذشته، پَت بون و ساير شخصيت هاي « خبرساز » (145) با ما همكاري كرده اند تا به اسرائيل از طريق رسانه هاي مناسب كمك كنند. (146)
تور دوستي (147) جري فال ول از اسرائيل نمونه ي آن نوع توري است كه ديگر رهبران صهيونيست مسيحي ساماندهي مي كنند. جزئيات سفر فال ول كه گاه در يك وهله به 600 مسافر بالغ مي شود، از گذشته شامل برنامه ي ديدارهاي زير بوده است:
1. ضيافت دوستي اسرائيل و آمريكا در اورشليم با جري فال ول و نخست وزير مناخيم بگين.
2. ديدار با مقامات عالي رتبه دولتي اسرائيل و اعضاي كِنِست.
3. صرف ناهار با سرگرد سعد حداد، فرمانده نيروهاي مسيحي در جنوب لبنان.
4. شركت در يك برنامه ي زنده ماهواره اي تلويزيون، در آن سوي اقيانوس اطلس (به ويژه براي طفداري از كشيشان و افراد عادي مسيحي).
5. تور نبردهاي جديد اسرائيل در محل وقوع (توجه شود كه متخصصان نظامي، آن نبردها و چگونگي تصميم گيري در آن ها را توضيح مي دهند).
6. بازديد از مقر دفاعي اسرائيل توسط فرمانده عالي رتبه نظامي (148) ( اين تور به ندرت پيشنهاد مي شود). شما مواضع نظامي استراتژيك را خواهيد ديد و نبردي را كه اسرائيل با آن مواجه شده است، مستقيماً تجربه خواهيد كرد.
7. تور سرزمين كتاب مقدس كه از كليساهاي كهن بيزانسي (149) اجتناب مي ورزد اما بر بازديد از مكان هايي كه خود عيسي، موسي، ابراهيم و ديگر بزرگان كتاب مقدس (150) زندگي مي كردند و قدم مي زدند، تأكيد مي كند. (151)
ترتيب ديدارها مهم است: در ابتدا فال ول با بگين ملاقات مي كند و در پايان بازديد از مكان هاي زندگي عيسي و ديگر « بزرگان كتاب مقدس ». مركز بين المللي صهيونيسم مسيحي (ICZC) در اورشليم به طور خاص به « تورهاي همبستگي » كمك مي كند، تورهايي كه بدان منظور طراحي شده اند كه مسيحيان بتوانند نه تنها از مكان هاي گردشگري سنّتي بازديد كنند بلكه شهرك ها و مكان ها و افراد ديگري را ببينند كه به حمايت، دلداري و محبت ما نياز ويژه دارند ». (152) بنا به گفته ي كمال فرح، (153) از دفتر سفر زيارتي آنگليكان (154)، سياست دولت اسرائيل تضمين اين امر است كه همه ي جهانگردان و زائران از سه مكان كليدي ياد واشِم (155)، ديوار ندبه (156) و مصادا (157) ديدار كنند تا تصويري خوشايند از اسرائيل را زنده نگه دارند، از بروز انتقاد جلوگيري كنند و ادعاي خود را نسبت به سرزمين مقدس تقويت كنند:
موزه ي هولوكاست (158) به بازديدكنندگان يادآوري مي كند كه مسيحيان مسئول ارتكاب كشتار جمعي يهوديان هستند و اسرائيل يك قرباني است؛ ديوار ندبه، مكاني معنوي است كه در آن، يهوديان درباره ي انتظار ظهور مسيحا سخن مي گويند؛ و مصادا مظهر قومي است كه براي حيات و آزادي مبارزه مي كند. (159) كل ماجرا اين است كه مصادا نبايد هرگز بار ديگر سقوط كند. اين همان انديشه ي معروف آزاد بودن، مستقل بودن و آماده بودن براي مرگ در راه آزادي به جاي بردگي در كشور خود است. (160)
تورهاي صهيونيستي مسيحي، در بردارنده ي اين برنامه ي كار اسرائيل است. آن ها بر اهميت مذهبي و سياسي اسرائيل كنوني همراه با سخنگوياني از دولت اسرائيل و ديدارهايي از شهرك هاي يهودي براي تقويت ادعاي اسرائيل نسبت به سرزمين و مكان پيشگويي تأكيد دارند. آنان به ناچار در هتل هاي يا كيبوتس هاي (161) اسرائيل اقامت مي كنند، از اتوبوس ها و راهنماهاي اسرائيلي بهره مندند و مكرراً به مغازه ها و رستوران هاي گردشگري اسرائيل مي روند.
به عنوان مثال، دوستان مسيحي جوامع اسرائيل (162) (CFOIC) با لِو هاآرتس (163)، كه گروه گردشگري شهرك هاي يهودي در كرانه ي غربي و غزه است، همكاري تنگاتنگي دارد تا تورهاي مسيحی را به مكان هاي ذكر شده در كتاب مقدس كه اينك در اختيار ساكنان آن است، ببرند. بسياري از مكان هاي مذكور در عهد قديم در اطراف نابلُس يا شكيم باستاني (164) و جود دارند، به عنوان مثال ]دو كوه در غرب رود اردن به نام هاي [ كوه جَرِزيم (165) و كوه عيبال (166)، كه بر روي آن دو، ] به ترتيب[ وعده بركت و لعنت به بني اسرائيل داده شد؛ سباستي، مركز قلمرو باستاني اسرائيل و سپس مركز سامره؛ ايلون موره (167)، مكاني كه خدا سرزمين مقدس را به ابراهيم وعده داد؛ و شيلوه (168)، مدت 369 سال جايگاه برپايي خيمه ي مقدس (169) و صندوق تورات (170). دوئينا چياكو (171) بيان مي كند كه چگونه ساكنان يهودي مدعي اند كه بر اساس كتاب مقدس، مالك مناطق اشغالي هستند و « ورقه ي صنعت گردشگري سالانه 3 بيليوني اسرائيل » همراه با هتل هاي جديد، مبارزات تبليغاتي و راهنمايان تورها را در اختيار دارند ». (172)
ساندرا باراس (173) عضو دوستان مسيحي جوامع اسرائيل (CFOIC) توضيح مي دهد كه چگونه آنان درصدد آن هستند كه جهانگردان مسيحي بيشتري را به سوي اين شهرك ها سرازير كنند. « ما مي گوييم، " اين ها مكان هايي هستند كه در آن ها مضامين كتاب مقدس به وقوع پيوست- آيا شما دوست نداريد كه از آن ها بازديد كنيد؟" » (174) صهيونيست هاي مسيحي داراي پيوندهاي نزديك با عهد عتيق به طور افزون تري از مكان هاي مرتبط با شهرك ها بازديد مي كنند. يگال ديلموني (175)، مدير جهانگردي شوراي منطقه اي سامره مدعي است كه سالانه 40000 جهانگرد مسيحي از اين منطقه بازديد مي كنند. در 1999 بيش از 20000 هزار جهانگرد كه بيش از 70 درصد آنان، پروتستان هاي انجيلي ايالات متحده و اروپا بودند، از تل شيلوه (176) بازديد كردند.
بنا به گفته شارْويت، (177) « پروتستان ها احساس مي كنند كه آنان پيوندي با اين مكان دارند... من هنگامي كه مي شنوم آنان درباره ي خيمه ي مقدس صحبت مي كنند، بسيار هيجان زده مي شوم. آنان آن را مي شناسند و احساس مي كنند. برخي افراد در مكان خيمه ي مقدس آواز سر مي دهند يا به نيايش مي پردازند، در حالي كه افراد ديگر به اندازه گيري آن مي پردازند تا دريابند كه آيا آن ها با اندازه هاي مذكور در باب 27 از سِفْر خروج مطابقت دارند ». باراس واكنش هاي مشابهي را تشريح مي كند. « آنان مسحور مي شوند. هيچ كلمه اي ابراز نمي شود... گروه هايي را ديده ام كه دعا و آواز مي خوانند. آن، تجربه كاملي است. آنان- به طور خودجوش- دست در دست يكديگر به نيايش مي پردازند زيرا از آنچه كه مي بينند، بسيار به هيجان مي آيند ». (178)
در بهار 2003، شهرك نشينان يهودي گوش اتزيون (179)، شهرك غير قانوني نزديك حبرون، شروع به سازماندهي « تورهاي ترور » كردند كه سير و سياحت چهار روزه را براي آمريكايي ها فراهم مي سازد و در بردارنده ي شبيه سازي جنگ تن به تن با تروريست ها، آموزش جنگ افزارهايي از قبيل تانك و اف- 16 توسط متخصصان نيروهاي دفاع اسرائيل و (IDF) تور هوايي از «جزاير هراس آفرين » و « شبيه سازي آتش سوزان حمله به يك شهرك ». (180) جِيْ گرينوالد (181)، مؤسس شركت راهكارهاي سرزمين مقدس و هماهنگ كننده ي منطقه اي گوش اتزيون ادعا مي كند كه، « عوامل " تحسين برانگيز" فراواني، مانند سوار شدن در هليكوپتر ارتش و شليك سلاح هاي خودكار را مي توان برشمرد اما گذشته از اين، هدف از آن آموزش افراد براي برخورد با موقعيت هاي هراسناك است ». گرينوالد ادعا مي كند كه رويداد جالب تور، نبرد در يك دهكده عربي شبيه سازي شده است، جايي كه « شركت كنندگان مي توانند به جستجوي خانه به خانه بپردازند و تروريست هاي عرب را پاكسازي كنند ». (182)
نگراني باراس در خصوص نفوذ فلسطينيان در اين صنعت گواه سياسي سازي گردشگري در كرانه ي غربي است. اين امر كاملاً فراتر از مسائل مشاركت و رقابت بازار است:
ما شاهد تمايلي رو به رشد در ميان مسيحيان براي استفاده از اتوبوس ها و راهنماهاي تور فلسطيني هستيم. گمان مي كنم اين امر مايه ي بسي تأسف براي اسرائيل است زيرا آنان پيام ضد اسرئيلي دريافت مي كنند. گردشگري تنها جنبه اقتصادي ندارد؛ گردشگري مايه ي شادماني و شادابي است. و راهنماي تور اسرائيلي مهم ترين سفير ماست. (183)
سي ام جِي (CMJ)، در حالي كه اساساً يك سازمان تبليغي مسيحي است، اداره كننده ي يك شركت سياحتي حامي صهيونيسم موسوم به تورهاي شُورش (184) و همچنين يك مهمانسرا براي گروه هاي زائر نيز است كه مركز هر دوي آن ها در كليساي مسيح در اورشليم است.
پژوهش در خصوص سفر زيارتي نشان داده است كه تقريباً 95% گروه هاي سياحتي غربي كه از سرزمين مقدس بازديد مي كنند، قادر نيستند با اقليت مسيحي بومي هيچ گونه ارتباطي برقرار كنند. (185) در حالي كه گروه هاي سفر زيارتي سنّتي با زندگي اقليت مسيحي بومي عمدتاً يكسان هستند و بر محور مكان هاي ذكر شده در كتاب مقدس مي گردد، گروه هاي حامي اسرائيل كه بيشتر از كليساهاي بنيادگراي آمريكا نشأت مي گيرند، با برنامه ي كار آخرالزمان از سرزمين مقدس ديدار مي كنند. آنان خود را شركت كنندگان فعال در امور « آخرالزمان » مي دانند، و همبستگي خود را با اسرائيل ابراز مي كنند. كِنيت كراگ، (186) واعظ سابق كليساي بيت المقدس اظهار داشته است:
مسيحيان بومي تا حدّ موزه سازي در نظر گرفته مي شوند. آنان مي دانند كه گردشگراني كه به تعداد فراوان از غرب مي آيند تا از مكان هاي مقدس لذت ببرند، عمدتاً بدون دغدغه به افراد ساكن در آن مكان ها علاقه اي ندارند. درد بي علاقگي تسكين نمي يابد تا آن جا كه خود گردشگري به طور هوشمندانه ترتيب داده مي شود تا وضعيت را به نفع مشروعيت تام كشور كه مايه ي نظم آن است، جمع و جور سازد. (187)
پيامدها براي اقليت هاي مسيحي بومي كاملاً زيان آور است. نمودار زير تأثيرات ويرانگر جمعي بر اين تورهاي صهيونيست را روشن مي سازد.

رد حضور مسيحيان بومي

جزئيات سفر به
مكان هاي عهديْني و يهودي

انتظار سناريوي پيشگويانه آرماگدون

اظهار مشروعيت اشغال اسرائيل

 

فدا كردن مسيحيان بومي

تشديد مشكلات
مسيحيان بومي

تقويت ارتباط با
صهيونيست ها
ÿ

افزايش بدگماني ميان
يهوديان، مسيحيان و
مسلمانان


نمودار 1: تأثير جمعي سفرهاي زيارتي صهيونيست هاي مسيحي (188)
انگيزه ي اصلي صهيونيست هاي مسيحي بازديدكننده از سرزمين مقدس عمدتاً حمايت از يهوديان، به ويژه مهاجران مقيم (189) است كه بار ديگر يهوديه و سامره را احيا كرده اند. آنان درصدد آنند كه همبستگي خود را با كشور اسرائيل نشان دهند و گواه تحقق حقيقي پيشگويي كتاب مقدس باشند. حضور اقليت مسيحي بومي فلسطين گرفتاري ناخوشايندي است كه يا مانند بنيادگرايان مسلمان (190) چهره ي ديوآسايي به خود گرفته است يا نقشي مانند مهاجران اقتصادي اخير، كه مجذوب ثروت اسرائيل شده اند. با برقراري رابطه ي بيشتر ميان مسيحيان غربي و كشور اسرائيل، صهيونيست هاي مسيحي به وطن خود باز مي گردند، كه در جنب و جوش حمايت از سازمان هايي است كه يهوديان را به مهاجرت و ادعاي ميراث خود ترغيب مي كنند.

ادامه دارد...

پي‌نوشت‌ها:

1. Christianity Today
2. Cited in Prior, op.cit., p143.
3. anti-zionism
4. Melanie Philips, "Christians who hate the Jews’, The Spectator, February (2002).
فیلیپس بر اساس نقل سخنانی از این رساله، مؤلف را به یهودستیزی متهم کرده است. مستند وی اثر ذیل است:
Justifying Apartheid in the Name of God’, Churchman. Summer (2001), pp
5. دوستان مسیحی اسرائیل و سفارت بین المللی مسیحیان در اورشلیم، در حمایت از اسرائیل، به عنوان مثال، از طریق برگزاری نمایشگاه سالانه ی منابع مسیحی در سَندوان پارک به اعمال فشار می پردازد.
6. solidarity tours
7. racial discrimination
8. http://www.state.gov
http://www/globalAiuman_rights/1999_hrp_report/Israel.html
The United Nations World Conference Against Racism. Racial Discrimination. Xenophobia and Related Intolerance Declaration adopted on 8 September (2001), section 1, 62 & 64.
9. کنفرانس جهاني سازمان ملل درباره ي نژادپرستي، که در اوت 2001 در دوربان برگزار شد، قطعنامه ي زير را اتخاذ کرد:
با توجه به هدف قطعنامه و برنامه عمل کنوني، قربانيان نژادپرستي، تبعيض نژادي، بيگانه ستيزي و عدم تسامح مربوطه، افراد يا گروه هايي از افراد هستند که به طرزي منفي متأثر، در معرض، يا مورد هدف اين آزارها هستند يا بوده اند... ما درباره ي وضع مصيبت بار فلسطينيان تحت حاکميت بيگانه نگران هستيم. ما حق غيرقابل انتقال مسيحيان براي خودگرداني و ايجاد دولت مستقل را به رسميت مي شناسيم... ما حق پناهندگان براي بازگشت اختياري به خانه ها و املاک خود توأم با کرامت و امنيت را به رسميت مي شناسم و مصرانه از همه ي کشورها دعوت مي کنيم که در تسهيل اين بازگشت بکوشند.
10. ANC Statement: World cannot ignore the plight of the Palestinian people, 25
August 2001.
http://www.badil.org/Resources/WCAR/ANC_Stalement.htm
11. Jeff Halper, "The 94 Percent Solution, A Matrix of Control Losing Ground?
The Politics of Environment and Space" Middle East Report, 216. Fall (2000),
http://www.merip.org/mer/mer216/216_halper.html.
12.institutional racism
13. Dutch Africaans
14.inhabitants of European descent
15. The Shorter Oxford English Dictionary, (Oxford. Oxford University Press, 1983).
16. The UN International Convention on the Suppresion and Punishment of the Crime of Apartheid (1973)
http://www.unhchr.ch/html/intlinst.htm
17. ethnic exclusivism
18. Resolution of the UN General Assembly on the report of the Third Committee (A/10320) 3379 (XXX). Elimination of all forms of racial discrimination, http://domino.un.org/unispal.nsf
19. US State Department Country Reports
20. Israel"s Arab citizens
21. citizenship and residence rights
22. Israel"s status law
23. Jewish nationality
24. Shaw .1. Dallal, "Israel is Not Comparable to “advanced Western Democracies’”, Washington Report May (1990), p14.
http://www.geocities.com/capitolHill/senate/7891/dallal_isrl_dmcr.html (2000).
25. http://www.slate.gov. http:/Avww/global/human_righls/1999_hrp_report/israel.html
26. Population Registration Act
27. Land Act
28. Group Areas Act
29. Population Registry Act
30. Law of Return
31. Jewish National Fund
32. exclusive Jewish residence
33. Archbishop Desmond Tutu
34. Desmond Tutu, ‘Ending the Occupation’ Unpublished Paper delivered at the Friens of Sabeel North America Conference, Boston 13 April, (2002); See also in Elias Chacour, We Belong to the Land, (New York, Harper Collins, 1990), p177.
35. sullen humiliation
36. Vicious Apartheid regime
37. Tutu, Ibid.
38. Durban
39. Afrikaaner nationalism
40. « کنگره ی ملی آفریفا (ANC) همبستگی دائمی خود را با مردم فلسطین قاطعانه اظهار می دارد و از دولت اسرائیل می خواهد که فوراً و بدون قید و شرط به امور زیر پایان دهد: اقدام به کشتار و ترور بر علیه فعالان و رهبران فلسطینی؛ استفاده از مهمات قابل انفجار بر علیه غیرنظامیان، و به کارگیری تاکتیک های نظامی و سلاح های جنگی بر علیه جمعیت های غیرنظامی؛ بازداشت بدون محاکمه؛ نقض فزاینده و آشکار حقوق بشر و انواع مختلف مجازات های جمعی تحمیلی نسبت به فلسطینیان؛ برنامه ی غیرقانونی و تحریک آمیز فعالیت های شهرک سازی. در اسرائیل کنونی، حکومت، شهروندان خود را به یهودی و غیریهودی طبقه بندی می کند. این طبقه بندی در کارت های شناسایی مندرج است. حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و اموال بر اساس این طبقه بندی توزیع می شوند. چنین برخوردی شبیه به وضعیت آفریقای جنوبی سیاه پوستان است. این کار نژادپرستی است ».
ANC Statement: ‘World cannot ignore the plight of the Palestinian People,’ 25August (2001).
41. Association for Civil Rights
42. http://www.geocities.com/CapitolHill/Senate/7891/dscrmnt.html (2000).
43. Lod
44. Yvonne Haddad
45. Yvonne Haddad, ‘American Muslims and the Question of Identity’ Jhe Muslims of America, (New York, Oxford University Press, 1991), p224.
46. Uri Davis
47. Israel, An Apartheid State
48. Uri Davis, Israel: An Apartheid State, (London, Zed, 1987).
49. Israeli zoning plans
50. Sir Yehudi Menuhin
51. wasteful governing
52. steady asphyxiation
53. ‘Wolf Prize Winner raps government’ Jerusalem Post, May 6, (1991).
54. Noam Chomsky
55. Noam Chomsky, ‘The lsrael_Arafat Agreement’ Z Magazine, October (1993), http://www.zmag.org/chomsky/articles/z9310-israel-arafat.html
56. scattered cantons
57. Bantustan policy
58. Noam Chomsky. ‘Israel, Lebanon and the Peace Process’z Magazine, April (196).
http://www.zmag.org/chomsky/other/9604_israel.html
59. Jeff Halper
60. Halper, op.cit.
61.Jenin refugee camp
62. Gerald Kaufman
63. war criminal
64. Ewan MacAskill & Nicholas Watt, "Israel faces rage over massacre", Guardian Unlimited, 17 April, 2002.
http://www.guardian.co.Uk/osrael/story/0,2763,685701,OO.html
65. CM.I, Always be Prepared to Give an Answer Resource Pack (St Albans, CMJ, 1996).
66. CMJ, ‘The State of Israel: Why should we support it?’ Always, op.cit.
67. UN’s resolutions
68. Hal Lindsey, ‘The UN & Israel’ International Intelligence Briefing, 29th October (1998): http://www.iib-report.com/pages/transcripts/10.29.98/oct29.htm Emphasis in the original.
69. Haram Al- Sharif
حرم الشريف، در شهر بيت المقدس، مجموعه عبادي بزرگي به شكل يك سكوي ذوزنقه اي است كه يهوديان و مسيحيان به آن كوه معبد مي گويند و در برگيرنده ي مسجدالاقصي و مسجد الصخره است كه غالباً با يكديگر اشتباه گرفته مي شوند. مسجدالاقصي نخستين قبله ي مسلمانان و همان مكاني است كه خاتم الانبياء از آنجا به افق اعلي عروج كردند اما مسجد الصخره به يادبود معراج پيامبر بنا شد و داراي قاعده اي هشت وجهي است.
70. در ژوئیه 2001 شورای خاخامی یهودیه، سامره و غزه از همه ی خاخام ها خواست که جوامع خود را به بازدید از کوه معبد بیاورند. این نخستین بار بود که گروهی از خاخام ها که نماینده بخش مهمی از جامعه ی مذهبی یهودی بودند، حکم کردند که برای یهودیان صعود به کوه معبد جایز است. سابقاً این عمل برای یهودیان راست کیش ممنوع بود. خاخام ها از شورای شهرک های یهودی یشع (= کرانه غربی و نوار غزه ) نیز خواستند که در شهرک هایی که یهودیان مذهبی آن بیشتر به جناح راست گرایش دارند، بازدیدهایی جمعی از کوه معبد را ساماندهی کنند. نک:
N. Shragai, ‘Rabbis call for mass visits to Temple Mount,’Ha’aretz, 19 July (2001).
71. ‘Open Letter to Evangelical Christians from Jews for Jesus: Now is the Time to Stand with Israel." The New York Times, 23 October (2000).
72.International Christian Zionist Centre
73. Feast of Tabernacles
74. International Christian Zionist Centre, ‘About Us-lsrael My Beloved’ http://www.israelmybeloved.com
75. Ellen Margarete Van der Hoeven
76. International Christian Zionist Centre, ‘About Us-lsrael My Beloved’ http://www.israelmybeloved.com., ‘about the ICZC Directors.
77. Israel Economic & Trade Centre Besloten Vennootschap
78. International Media & Trade Organisation
79. International Christian Zionist Centre, ‘About Us-lsrael My Beloved’ http://www.israelmybeloved.com.
80. International Christian Zionist Centre, ‘About Us-lsrael My Beloved’ http://www.israelmybeloved.com.
81. International Christian Zionist Centre, ‘About Us-lsrael My Beloved’ http://www.israelmybeloved.com.
82. Dick Armey
83. Republican Majority Leader
84. House of Representatives
85. Dick Armey, quoted in "Republican Party Leader calls for ethnic cleansing of Palestinians on Prime Time Talk Show.’ The Electronic Intifada, 3 May (2002)
httjp://electronicintifada.net/actionitems/020202dicka rmey.html
86. Michael Lind
87. dual containment
88. Michael Lind, ‘The Israel Lobby’, Prospect, April (2002).
89. Attorney General
90. Ed Meese
91.Casper Weinberger
92. James Watt
93. Donald Wagner, ‘Beyond Armageddon," The Link, New York: Americans for Middle East Understanding; October-November, (1992), p5.
94. Wagner, Anxious., op.cit., p107.
95. Ibid., p108.
96. National Prayer Breakfast
97. Religious Rundtable
98. Christian Israel Public Affairs Committee
99. American Israel Public Affair Committee
100. Wagner, Anxious., op.cit., p 108.
101. Tom Dine
102. Herbert Zweilbon
103. Americans for a Safe Israel
104. Richard Hellman
105 . پيشاهزاره گرايي تاريخي يا عهدنگر بر اين عقيده بود كه قوم يهود در كليسا ادغام خواهد شد و ملتي نوكيش در كنار ملت هاي مسيحي به فلسطين باز خواهد گشت.
اما پيشاهزاره گرايي تدبيرنگر معتقد بود كه قوم يهود خواه قبل از ايمان به مسيح، خواه بعد از ايمان به مسيح، به فلسطين بر مي گردند ولي به طرز بارزي جدا از كليسا باقي خواهد ماند.
106. loan guarantees
107. Jerusalem Post, 11 October (1991), cited in Wagner, op.cit., p108.
108. National Unity Coalition for Israel
109. Esther Levens
110. http://www.israelunitycoalition.com
111. Ha"aretz
112. Aluf Ben
113. Shimon Peres
114. Israel Shahak, “Ability of US Jewish Groups to set Clinton Agenda Depends on Media.” Washington Report, June 1995, pp10,94.
115. The Washington Report on Middle East Affairs
116. pro- Israel fund- raisers
117. Publisher"s Page, Washington Report, June 1995, pp122.
118. Lind, op.cit.
119. Mark Rich
120. fugitive billionaire
121. high-ranking Israeli officials
122. Lind, op.cit.
123. Lind, op.cit.
124. Andrew Killgore
125. Us Foreign Service
126. Kaplan, op.cit., p 158.
127. master criminal
128. Kaplan, op.cit..
129. Bethany
130. shepherds Fields of Beit Sahour
131. Sebaste
132. Jericho
133.Caesarea Philippi
134. Banias
135. touristic gold mine
136. Shirley Eber, "Getting Stoned on Holiday: Tourism on the Front Line", In Focus: Tourism Concern. 2, Autumn (1991), pp4-5.
137. Glen Owen, Tourists Warned to Avoid Flashpoints.’ The Times, 14 August(1997), p2.
138. tyrannical Middle East
139. ruthless Goliath
140. Eber, op.cit.
141.Hagop Sarkissian
142. Stephen Sizer, "The Future of Christianity in the Holy Land,’ Al Aqsa, 4.1 October (2001), p10.
143. Shabtai Shay
144. Bible Belt
145. high profile figures
146. Israel Travel News, Pilgrimage 1993: A Manual for Agents. Summer (1993),
147. Friendship Tour
148. top military leader
149. ancient Byzantine churches
150. Bible Greats
151. Wagner, "Beyond", op.cit., pp1-13.
152. International Christian Zionist Centre." About Us-Israel My Beloved’ http://www.israelmybeloved.com
153.Kamal Farah
154. Anglican Pilgrimage Office
155. Yad Vashem
156. Wailing Wall
157. Masada
158. Holocaust Museum
159. مصادا، قلعه اي نظامي در شرق اسرائيل و در ساحل جنوب غربي درياي سياه بود كه آخرين ايستادگي زيلوت ها در برابر سربازان رومي در طي شورش 66- 73 ، در اين نقطه رخ داد.
160. Wagner, op.cit.
161. Kibbutzim
«كيبوتسيم » شكل جمع واژه ي كيبوتس و به معناي « شهرك هاي اشتراكي » اسرائيل است كه در آن ها با هم تصميم مي گيرند، كار مي كنند و درآمد را تقسيم مي كنند.
162. Christian Friends of Israeli Communities
163. Lev Ha’Aretz
164. ancient Shechem
165. Mount Gerizim
166. Mount Ebal
167. Elon Moreh
168. Shiloh
169. Tabernacle
170. Ark of the Covenant
قوم يهود چيزهاي مقدسي مانند الواح اوليه، تورات و عصاي موسي را در ميان صندوقي مي نهادند. اين صندوق مقدس را در داخل صندوق بزرگ تري به نام صندوق تورات يا تابوت عهد نگهداري مي كردند. صندوق عهد در زمان چادرنشيني و قبل از ساختن معبد بزرگ اورشليم، در « خيمه ي اجتماع » كه معبد سيّار بود، نگهداري مي شد؛ اما از قرن دهم پيش از ميلاد به بعد، در محراب معبد سليمان نگهداري مي شد. از آنجا كه صندوق عهد، سمبل مذهبي و مظهر يگانگي و پيروزي شمرده مي شد، در جنگ ها با تشريفات خاصي در پيشاپيش اردو حمل مي شد. صندوق عهد با محتوياتش در حمله ي بختنصر به اورشليم، از ميان رفت.
171. Doina Chiacu
172. Diona Chiacu, "Courting the Christians,’ Jerusalem Post, 24 March (2000).
173. Sondra Baras
174. Diona Chiacu, "Courting the Christians,’ Jerusalem Post, 24 March (2000).
175.Yigal Dilmoni
176. Tel Shiloh
177. Sharvit
178. Diona Chiacu, "Courting the Christians,’ Jerusalem Post, 24 March (2000).
179. Gush Etzion
180. Ed O’Loughlin. "Hebom sells itself on terror tourism." 8 March (2003)http://www.theage.com.au/articles/2003/03/07/1046826527588.html
181. Jay Greenwald
182. "Settlers offer West Bank terror tours’ http://news.bbc.co.Uk/l/hi/world/middle-east/2821391.htm
183. Ibid.
184. Shoresh Tours
185. Stephen Sizer, VIsitin the Living Stones, Pilgrimages to the Un-Holy Land.
این اثر به بررسی نظرات مسیحیان بریتانیایی و فلسطینی درباره ی مسئله سفرهای زیارتی به سرزمین مقدس می پردازد، و به طور خاص به مجموعه اندیشه های کلیسای بومی آنگلیکان در اسرائیل و مناطق اشغالی اشاره می کند. رساله ی چاپ نشده برای احراز ناقص شرایط درجه ی کارشناسی ارشد الاهیات، در الاهیات کاربردی، دانشگاه آکسفورد، (1994) ارائه شد.
186. Kenneth Gragg
187. Kenneth Cragg, The Arab Christian, (London, Mowbary, 1992
188. Stephen Sizer. Render to Caesar - the politics of pilgrimage tourism to the Holy Land’ International Journal of Contemporary Hospitality Management, 10:1, (1998), pp39-40.
189. settlers
190. Muslim fundamentalists

منبع مقاله :
سايزر، استيون آر؛ (1386)، صهيونيسم مسيحي، ترجمه ي حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد، قم: نشر کتاب طه، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.