مناسبات دو سويه امام رضا (ع) و جريان هاي زيديه

از گزارش هاي تاريخي و روايي برمي آيد که در زمان حيات علي بن موسي رضا عليه السلام و حتي پيش از آن، فرقه ي زيديه به يکي از مذاهب پرنفوذ شيعي درآمده بود، هر چند بسياري از مباني ديني آنها در آن دوران ساخت يافته نبود.
يکشنبه، 14 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مناسبات دو سويه امام رضا (ع) و جريان هاي زيديه
 مناسبات دو سويه امام رضا (ع) و جريان هاي زيديه

 

نويسنده: يحيي ميرحسيني (1)




 

1. مقدمه

از گزارش هاي تاريخي و روايي برمي آيد که در زمان حيات علي بن موسي رضا عليه السلام و حتي پيش از آن، فرقه ي زيديه به يکي از مذاهب پرنفوذ شيعي درآمده بود، هر چند بسياري از مباني ديني آنها در آن دوران ساخت يافته نبود. به عنوان نمونه هشام بن سالم و صاحب الطاق پس از درگذشت جعفر بن محمد الصادق عليه السلام و در شرايطي که امام بعدي را نمي شناختند، مذاهب موجود براي گرايش به آنها را مرجئه، قدريه،‌ معتزله، خوارج و زيديه برشمردند (کليني، 1365 ش، ج 1، ص 351؛ مفيد، 1413 ق، ج 2، ص 221) که امام کاظم عليه السلام هيچ کدام از آنها را بر طريق صواب ندانستند: لا إلي المُرجئة و لا إلي القَدَرية و لا إلي الزَّيدية و لا إلي المعتزلة (کشي، 1348 ش، ص 283؛ نيز براي مشاهده ي مواجهه ي امام کاظم عليه السلام با يک زيدي و اقدام موفق امام در هدايت وي ر.ک: طبري آملي، 1413 ق، ص 335-337). حتي گزارش هايي وجود دارد که نشان مي دهد زيديه بر امامان خرده مي گرفتند. به عنوان نمونه سلمه بن محرز نزد امام صادق عليه السلام آمده و از سخن کنايه آميز فردي از عجليه (2) گفت که عمر آن حضرت را يک يا دو سال پيش بيني، و شيعيان را پس از آن بي سرپرست مي دانست. امام صادق عليه السلام در جواب، با يادکرد حضور فرزندشان کاظم عليه السلام، به تولد نواده اي فقيه در آينده اي نزديک به نام علي بن موسي الرضا عليه السلام اشاره کردند تا مذهب اماميه را پس از خود ادامه دار معرفي کنند (ر.ک: ابن بابويه، 1378 ق، ج 1، ص 29-30). علاوه بر اين، حتي مي توان ادعا کرد که به حبس افتادن و شهادت امام کاظم عليه السلام ناشي از سعايت يکي از زيديان بوده است؛ در برخي منابع آمده است محمد بن جعفر (3) نزد هارون رفت و ادعا کرد موسي کاظم عليه السلام در عرض وي ادعاي خلافت کرده است (4) (ابن بابويه، 1378 ق، ج 1، ص 73). همچنين ابن بابويه از فردي زيدي مذهب به نام يعقوب بن داود ياد مي کند که عليه امام کاظم عليه السلام فعاليت هايي انجام مي داده است (همانجا).
در اين مقاله ابتدا به موضع گيري هاي امام رضا عليه السلام در قبال فرقه ي زيديه اشاره خواهد شد که در آن ميان، ديدگاه حضرت در مورد سران زيديه و موضع ايشان درباره قيام هايي با گرايش هاي زيدي، نمود بيشتري پيدا کرده است. سپس با اشاره به تعامل زيديان با حضرت رضا عليه السلام، آن را با تقسيم زماني به پيش و پس از ولايت عهدي به بحث گذاشته ايم.

2. تعامل امام رضا عليه السلام با پيروان فرقه ي زيديه

رواياتي در جوامع اماميه وجود دارد که پدر و فرزند امام رضا عليه السلام سخناني را در نکوهش فرقه ي زيديه بر زبان جاري نموده اند (به ترتيب ر.ک: کشي، 1348 ش، ص 283 و 460) اما از حضرت رضا عليه السلام سخن مستقيمي درباره ي کليت اين مذهب ثبت نشده است. (5) تنها يک روايت وجود دارد که حضرت رضا عليه السلام دو زيدي را به مذهب اماميه رهنمون ساختند. در دو کتاب الثاقب في المناقب و الخرائج و الجرائح آمده است عبدالله بن سوقه و تميم بن يعقوب سراج از اهالي رَقه [بَرقه] امامت حضرت رضا عليه السلام را قبول نداشته، و به اعتقادات زيديه گرايش پيدا کرده بودند که امام رضا عليه السلام با نشان دادن يک کرامت به صورت فراخواندن آهويي در صحرا و سخن گفتن با وي حقانيت خود را اثبات نمودند (ابن حمزه، 1419 ق، ص 176؛ قطب الدين راوندي، 1409 ق، ج 1، ص 364-365). در ادامه به دو مورد از اصلي ترين ديدگاه هاي حضرت رضا عليه السلام پيرامون اين مذهب اشاره خواهد شد.

3. ديدگاه حضرت رضا عليه السلام درباره ي زيد بن علي و بزرگان زيديه

امام رضا عليه السلام پيشواي اصلي زيديان يعني زيد بن علي را فردي عالم خواندند. بافت صدور اين روايت قابل توجه است. در روايتي آمده است پس از آن که برادر امام به نام زيد بن موسي معروف به زيدالنار در بصره خروج کرده و خانه هاي بني العباس را به آتش کشيد، در بند شد و براي مجازات نزد مأمون برده شد. اما خليفه ي عباسي از مجازات وي به حرمت برادرش علي بن موسي عليه السلام صرف نظر کرد. در اين هنگام مأمون، خروج زيد بن علي و سرنوشت او را يادآور شد و به حضرت رضا عليه السلام گفت: اگر مقام و منزلت شما نبود، او را به مرگ محکوم مي کردم، چرا که وي مرتکب اشتباه کوچکي نشده است. در مقابل، حضرت رضا عليه السلام قياس اين دو زيد را ناروا شمرده، زيد بن علي را از علماي آل محمد دانستند؛ کسي که براي خداوند به خشم آمد و جهاد نمود. آن حضرت سپس با نقل روايتي از جدشان، امام صادق عليه السلام، زيد را داعي به رضاي آل محمد خوانده که در صورت پيروزي به وعده ي خويش وفا مي نمود. سخنان امام رضا عليه السلام ادامه داشت تا آنجا که مأمون ديدگاه خود را در قالب سؤالي چنين مطرح کرد: مگر زيد بن علي به ناحق ادعاي امامت نکرد؟ که امام رضا عليه السلام ضمن رد اين ديدگاه، او را متقي و داعي به الرضا من آل محمد و مصداق آيه وَجاهِدوُا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ (الحج، 78/22) معرفي نمودند (6) (ابن بابويه، 1378 ق، ج 1، ص 248-249؛ براي مشاهده روايتي مشابه از امام صادق عليه السلام ر.ک: کليني، 1365 ش، ج 8، ص 264) (7). در روايتي ديگر، حضرت رضا عليه السلام در اثناء تبيين نحوه ي نمازگزاردن بر مصلوب، به انجام آن توسط امام صادق عليه السلام بر زيد بن علي اشاره نمودند که نشان از منزلت رفيع وي دارد (کليني، 1365 ش، ج 3، ص 215؛ طوسي، 1365 ش، ج 3، ص 327). همچنين امام رضا عليه السلام در روايتي، با اشاره به اسباط دوازده گانه ي بني اسرائيل، در مقام ارائه اسباط رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم برمي آيند و در اين ميان زيد بن علي را يکي از دوازه سبط بازمانده از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم معرفي مي کنند (مؤيدي، بي تا، ص 192-193؛ المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 185-186). (8)
همچنين آمده است که حضرت رضا عليه السلام در نيشابور به زيارت مقبره ي نواده ي زيد بن علي به نام محمد محروق رفته و وي را مخدوم خود خواندند (حاکم نيشابوري، 1375 ش، ص 211). همچنين دعبل خزاعي که در خراسان به محضر امام رسيده و قصيده ي مشهور خود به نام مدارس آيات الله (9) را سرود، در اثناء آن به سه امام زيدي (10) اشاره کرد که حضرت در رثاي آنان گريستند که از ديد برخي، نشان دهنده ي مأجور بودن تلاش ها و قيام هاي آنان است (فقيه بحرالعلوم، 1385 ش، ص 138). (11)

4. رويکرد امام رضا عليه السلام نسبت به قيام هاي زيديه

زيديان اعتقاد بسيار زيادي به قيام و مبارزه داشته اند، به همين دليل برخي آن را در کنار امر به معروف و نهي از منکر نهاده، به عنوان يکي از اصول پنج گانه مذهب زيديه معرفي نموده اند (رسي، 1421 ق، ج 1، ص 24 مقدمه مصحح). بازتاب اين عقيده را مي توان در شروط امامت نيز مشاهده کرد، جايي که زيديان آن را يکي از شروط اساسي امام معرفي نموده اند (المنصور بالله، 1422 ق، ج 1، ص 164؛ ابن صلاح شرفي، 1411 ق، ج 1، ص 75) (12). در نتيجه قابل پيش بيني خواهد بود که بيشترين مواجهه ي امام رضا عليه السلام با زيديان، مرتبط با قيام ها و شورش هاي آنان باشد. حضرت رضا عليه السلام در برابر اين قيام ها، رفتارهاي متفاوتي از جمله بي اعتنايي، مخالفت و نکوهش شديد از خود بروز دادند که هر کدام نياز به تحليل خاص خود دارد.
مهم ترين قيام هاي علويان از زمان ولادت حضرت رضا عليه السلام تا پيش از آغاز امامت ايشان (148-183 ق)، دو قيام شهيد فخ (وفات 169 ق) و يحيي بن عبدالله حسني (به سال 176 ق) بود. اما پس از امامت حضرت رضا عليه السلام تعداد اين قيام ها فزوني يافت. در روز اول جمادي الثاني سال 199 بزرگ ترين و وسيع ترين قيام علويان آغاز گرديد. رهبري اين جريان در اختيار محمد بن ابراهيم طباطبا، يکي از امامان زيديه بود که در کوفه با شعار الرضا من آل محمد و عمل به کتاب و سنت حرکت خود را آغاز کرد (ابن اثير، 1385 ق، ج 6، ص 302). (13) فرماندهي نظامي اين قيام بر عهده ي سري بن منصور معروف به ابوالسرايا بود که گاه قيام به نام وي به ثبت رسيده است (درباره وي و چگونگي پيوستن به ابن طباطبا ر.ک: همان اثر، ص 302-306). (14) از مواجهه ي امام رضا عليه السلام با اين مقام، تنها يک گزارش به ثبت رسيده است. هنگامي که مردم مدينه نزد فرماندار آن شهر محمد بن سليمان علوي گرد آمده و بيعت کردند، به او پيشنهاد دادند تا پيکي نزد ابوالحسن الرضا عليه السلام بفرستد و براي همراه کردن ايشان با قيام دعوت نمايد. پيک سليمان دعوت از امام را ابلاغ مي کند اما حضرت هر گونه فعاليتي را موکول به گذشت بيست روز مي کند (ابن بابويه، 1378 ق، ج 2، ص 207-208). اما دو روز مانده به موعد مقرر، سپاهيان جلودي وارد مدينه شده و قيام را سرکوب کردند. أثرم پيک قيام کنندگان گويد: در حال فرار از مدينه بودم که امام فرمودند: بيست روز گذشت يا نه؟ (همان اثر، ص 208). نکته ي قابل توجه آنکه در اين قيام سه تن از برادران امام رضا عليه السلام به نام هاي زيد، اسماعيل و ابراهيم (15) به امارت شهرهاي اهواز، فارس و يمن درآمدند (ابن خلدون، 1408 ق، ج 3، ص 304) اما امام رضا عليه السلام ورودي پيدا نکردند. درباره ي اين که چرا امام رضا عليه السلام به مانند قيام هاي ديگر شکست آنها را پيش بيني و گوشزد نکردند بايد به گستردگي اين قيام، پيش بني عدم حرف شنوي و توهين احتمالي (16) آنان اشاره کرد.
قيام مهم بعدي خروج محمد بن جعفر معروف به ديباج در شهر مکه بود که عده زيادي از سپاه او را زيديان جارودي تشکيل مي دادند (17) (مفيد، 1413 ق، ج 2، ص 212؛ درباره علت تحريک به قيام ر.ک: ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 439). صرف نظر از حمايت زيديان جارودي از محمد بن جعفر، دعوت به خود، خروج بالسيف و ادعاي خلافت از ديگر نشانه هاي ماهيت زيدي اين قيام است (همانجا؛ ابن بابويه، 1378 ق، ج 2، ص 207). به همين دليل شيخ مفيد به صراحت ديباج را زيدي مي داند: يَري رأي الزَّيديه في الخُروجِ بالسيف (مفيد، 1413 ق، ج 2، ص 212). محمد ديباج در ابتدا پيروزي هايي به دست آورد، تا آنجا که نزديک بود عامل مأمون به نام هارون بن مسيّب را به قتل برسانند. اما هارون پس از عقب نشيني، علي بن موسي الرضا عليه السلام را براي ميانجي گري نزد ديباج فرستاد اما وي بر ادامه جنگ اصرار ورزيد تا آنکه يارانش قلع و قمع شدند (ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 440-441). (18) در منابع اماميه آمده است که امام رضا عليه السلام پيش از خروج محمد بن جعفر، سخن پدر و برادرش را يادآور شده و شکست او را پيش بيني نمودند (ابن بابويه، 1378 ق، ج 2، ص 207؛ اربلي، 1381 ق، ج 2، ص 300) (19) اما ديباج به شورش خود ادامه داد تا آنکه شکست خورده، مجبور شد لباس سياه بپوشد، بر فراز منبر رفته و خود را خلع نمايد (همانجاها). به غير از مواجهه ي امام رضا عليه السلام با قيام محمد بن جعفر روايتي وجود دارد که نشان مي دهد آن حضرت اعتماد چنداني به وي نداشته اند چرا که حضرت رضا عليه السلام ابا داشتند در يک سقف با او هم صحبت شوند (صفار، 1404 ق، ج 1، ص 236).
قيام ديگري که غوغاي زيادي به پا کرد، خروج برادر امام رضا عليه السلام به نام زيد بود. او در شهر بصره حرکت خود را آغاز نمود و علاوه بر غارت اموال و به آتش کشيدن خانه هاي بني العباس و هم فکران آنها، هر آن کس لباس سياه بر تن داشت را در آتش مي افکند (طبري، 1387 ق، ج 8، ص 535). او به واسطه ي همين آتش افروزي هايش به زيدالنار ملقب گرديد (ابوعلي مسکويه، 1379 ش، ج 4، ص 118). هنگامي که زيد را دستگير کرده و به مرو بردند، مأمون قصد داشت او را مجازات کند که به حرمت امام رضا عليه السلام، بخشيده شد (ابن بابويه، 1378 ق، ج 2، ص 233). در منابع اماميه گفت و گويي ميان زيد و امام رضا عليه السلام وجود دارد که نشان مي دهد زيد گمان کرده بود هر آن کس از نسل فاطمه عليهاالسلام باشد، عذاب نخواهد شد و هر کاري بخواهد مي تواند انجام دهد که امام رضا عليه السلام به شدت اين تفکر را نقد نمودند (همان اثر، ج 2، ص 234). در روايتي آمده است که يونس [بن عبدالرحمان] نزد حضرت رضا عليه السلام آمده و از درخواست زيد براي همراهي با قيامش سخن گفت، درخواستي که اگر آن را اجابت نکند جانش در امان نخواهد بود. اين گفت و گو ظاهراً در حجاز صورت گرفته چرا که يونس از امام کسب تکليف مي کند به بصره برود و زيد را ياري کند؛ يا او را رها کند و به کوفه بازگردد؛ که امام راه کوفه را در پيش روي او قرار دادند (حميري، بي تا، ص 346).
علاوه بر مخالفت هاي صريح امام رضا عليه السلام با هرگونه قيام در آن دوران، توجه به مباني فکري دو گروه نيز راهگشا خواهد بود چرا که قيام و جهاد از جمله اصول اعتقادي هر زيدي است و در مقابل، در مذهب اماميه، تقيه (20) مي توانست در شرايطي جايگزين جهاد شود. (21) جمله لا دِينَ لِمَنْ لا وَرَعَ لَهُ وَ لا إيمانَ لِمَنْ لا تقيةَ لهُ، إنَّ أکرمَکُمْ عِنداللهِ أعمَلُکُمْ بِالتَّقية از امام رضا عليه السلام (ابن خزاز قمي، 1401 ق، ص 274) و تأکيد بر عدم قيام تا زمان قائم، که او را چهارمين نسل از فرزندان خود معرفي نمودند (ابن بابويه، 1395 ق، ج 2، ص 371-372) گواه ديگري بر عدم موافقتِ مبنايي امام رضا عليه السلام با قيام هاي زيديه است. از ديگر نشانه هاي مخالفت با قيام، شرعي نبودن جهاد با غير امام مفترض الطاعه است که مدت ها پيش از امامت حضرت رضا عليه السلام در ميان اماميه نهادينه شده بود (کليني، 1365 ش، ج 5، ص 23). به همين دليل امام رضا عليه السلام حتي شرکت در امور نظامي سرحدات را جايز ندانسته، انتظار فرج را از شيعيانشان درخواست نمودند (کليني، 1365 ش، ج 4، ص 260 و ج 5، ص 22). بنابراين بايد گفت آن حضرت گاه با مخالفت کلي و گاه با پيش بيني شکست قيام ها و در مواردي سرزنش قيام کننده اين نوع حرکت ها و قيام ها را بي نتيجه و نافرجام دانسته،‌ جايز نمي دانستند. (22)
محققان معاصر در مورد نحوه تعامل امام رضا عليه السلام با قيام هاي زيديه نظرات مختلفي ارائه نموده اند که مي توان آن ها را در سه دسته جاي داد: گروه اول معتقدند امام رضا عليه السلام با اين قيام ها مخالف بوده و از شکل گيري آنها نهي مي کردند (الهامي، 1372 ش، ص 40). دسته ي دوم برآنند که امام با کليت قيام و مبارزه مخالفتي نداشتند و تنها با قيام هايي که در شرعي بودن و يا اثربخش بودن آنها ترديد داشتند مخالفت مي کردند (براي اطلاع بيشتر به ترتيب ر.ک: ناصري، 1404 ق، ص 18-19؛ معروف حسني، 1406 ق، ج 2، ص 397-401). گروه سوم معتقدند حضرت رضا عليه السلام با فعاليت هاي مخفي و رعايت کامل تقيه، به صورت غير مستقيم رهبري قيام ها را برعهده داشتند و تنها رهبري ظاهري را به دست برادران و عموزادگان خويش سپرده بودند (23) (ثامن الائمه، 1385 ش، ص 165).

5. تعامل هاي زيديه با حضرت رضا عليه السلام

پيروان فرقه ي زيديه از زمان صادقين عليه السلام به بعد، راه خود را از ائمه ي شيعه اماميه جدا کرده بودند و تنها مرجعيت علمي و فکري - و نه سياسي و رهبري ديني - براي آنان قائل بودند. بدين سبب و با توجه به اين که محل زيست زيديان، فاصله قالب توجهي با مدينه و مرو داشت، نبايد توقع ارتباط و مراوده زيادي داشت. مطلب ديگر آن که به اين دليل که رخداد ولايت عهدي در زندگاني امام رضا عليه السلام به مثابه نقطه عطفي مي ماند که مي توان زندگاني آن حضرت را به پيش و پس از آن تقسيم نمود، مواجهات زيديه را نيز در دو دسته فوق جاي داده ايم.

5-1. تعامل هاي پيش از ولايت عهدي

حدود 17 سال از دوره ي امامت حضرت رضا عليه السلام در زمان پيش از ولايت عهدي قرار دارد. در اين دوران تعامل و ارتباط امام رضا عليه السلام و زيديه را در قالب مناظره مي توان مشاهده کرد. به عنوان نمونه مناظره اي در شهر بصره برگزار شد که حضرت رضا عليه السلام موضوع آن را آثار نبوت و علامات امامت تعيين نمودند (قطب الدين راوندي، 1409 ق، ج 1، ص 342؛ ابن حمزه، 1419 ق، ص 187). در اين مناظره از فردي زيدي به نام عمرو بن هذاب نام برده مي شود که درباره تسلط امام به تمامي زبان ها و علم به غيب شبهاتي را مطرح کرد،‌ شبهاتي که امام با تمسک به آيه قرآن و اظهار کراماتي به همه آن ها پاسخ گفته و او را قانع نمودند (عطاردي، 1406 ق، ج 2، ص 97). موضوع مناظره يعني علامات امامت و آغاز سؤالات از سوي عمرو بن هذاب نشان دهنده تفاوت مذهب زيديه با اماميه در مسأله امامت مي باشد. تأکيد امام بر نحن ذريه ذلک الرسول الذي أطلعه الله علي ما شاء في غيبه در تقابل آشکار با زيديه است (همانجا).
گاه در متون زيديه، امام رضا عليه السلام به عنوان شخصيتي همسو با افکار آنها معرفي مي شود. به عنوان نمونه احمد بن سليمان (وفات 566 ق)، علي بن موسي الرضا را يکي از شرکت کنندگان در گردهم آيي کوفه با حضور سران زيديه همچون قاسم بن ابراهيم، احمد بن عيسي بن زيد و موسي بن عبدالله بن حسن مي داند (المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 507). در آن جلسه، پس از آنکه از ستم هاي خلافت اموي و عباسي بر دين اسلام سخن گفته شد (همانجا)، محمد بن منصور مرادي از حاضران مي خواهد که با يک نفر براي قيام بيعت شود. سپس همه شرکت کنندگان از جمله امام رضا عليه السلام بر قاسم بن ابراهيم اجماع، و با او بيعت مي کنند (همان اثر، ص 508). (24) در نقد گزارش فوق بايد گفت منابع ديگري که از اين رويداد سخن به ميان آورده اند نامي از حضرت رضا عليه السلام نبرده اند، مضافاً اينکه اين اتفاق مربوط به سال 220 هجري بوده است، زماني که آن حضرت در قيد حيات نبوده اند (براي توضيحات بيشتر ر.ک: هاروني، 1417 ق، ص 122-123؛ ابوالعباس الحسني، بي تا، ص 497-500).

5-2. تعامل هاي پس از ولايت عهدي

بيشترين تعامل زيديه با حضرت رضا عليه السلام مرتبط با دوران پس از ولايت عهدي ايشان است و از آنجا که زيديان در قبال پذيرش ولايت عهدي امام رضا عليه السلام به سه گروه تقسيم شدند، آنها را جداگانه به بحث گذاشته ايم.

1-2-5. گرايش به امام رضا عليه السلام از سوي برخي از زيديه

زيديان تا پيش از جريان ولايت عهدي، به امام رضا عليه السلام تنها به عنوان يکي از اهل بيت و از نوادگان امام حسين عليه السلام مي نگريستند و مرجعيت ديني و مذهبي هم شأن يک امام براي ايشان قائل نبودند. دليل اين مسأله را مي توان در سخن منسوب به زيد بن علي پي جويي نمود: امام از ما کسي است که با شمشير خروج کند و به کتاب خدا و سنت پيامبرش دعوت نمايد... اما امامي که طاعتش بر ما و جميع مسلمانان واجب بوده، در خانه اش بنشيند و حجتش را تأخير انداخته و درها را به رويش بسته و احکام ستمکران بر او جاري باشد، او را نمي پذيريم (فرات کوفي، 1410 ق، ص 475). اما گروهي از زيديه پس از بيعت ولايت عهدي به امامت حضرت علي بن موسي عليه السلام قايل گشتند اما هنگامي که آن حضرت به شهادت رسيدند، آنان نيز از اعتقاد خود دست شستند (سعد...، 1360 ش، ص 94؛ نوبختي، 1404 ق، ص 86). (25) در منابع مذکور اشاره مستقيمي به طيف فکري اين گروه نشده است و تنها وصف الاقوياء منهم و البصراء آمده است که در کتب فرقه شناختي چهار گروه اصحاب ابوالجارود (26)، اصحاب ابوخالد واسطي (27)، اصحاب فضيل الرسان (28) و منصور بن ابي الاسود به عنوان اقوياي زيديه معرفي شده اند (29) (سعد...، 1360 ش، ص 74) که منظور از آن تقابل با گروه هايي مانند عجليه و بتريه است که ولايت ابوبکر را با اعتراف به افضل بودن اميرالمؤمنين عليه السلام - پذيرفته بودند (همان اثر، ص 73). (30) درباره ي تحليل اين رخداد بايد گفت زيديان، هر فاطمي که قيام به سيف کرده و مردم را فرابخواند، امام مفترض الطاعه خود مي دانند (ر.ک: شهرستاني، 1364 ش، ج 1، ص 179-180؛ تفتازاني، 1409 ق، ج 5، ص 254) بنابراين احتمالاً به دليل آن که برخي از زيديان، پذيرش ولايت عهدي را نوعي قيام براي رسيدن به حکومت و / يا زمينه سازي در راستاي آن تفسير مي کردند به امامت حضرت رضا عليه السلام ايمان آوردند. (31) شاهدي که اين تحليل را تأييد مي کند، بازگشتن به مذهب خود پس از شهادت حضرت است چرا که ديگر امکان قيام منتفي شده بود.
شاهد تعليل فوق را مي توان در کتب تراجم زيديه مشاهده کرد، آنجا که امامت تمام شيعيان را در دوره ي ولايت عهدي منحصر به حضرت رضا عليه السلام مي دانند (محمد بن ابراهيم، بي تا، ص 63). (32) صاحب بلوغ الارب نيز علي بن موسي الرضا عليه السلام را در مدت زمان ولايت عهدي، امام دانسته و دليل خود را بيعت همگاني و اجماعي با ايشان عنوان مي کند (شهاري صنهاني، 1423 ق، ص 263). همچنين در کتاب ائمة اهل البيت الزيدية نام امام رضا عليه السلام به عنوان امام شانزدهم فرقه ي زيديه آمده است (عباس محمد زيد، 1422 ق، ص 53). (33)
البته ناگفته نماند بيشتر زيديه حضرت رضا عليه السلام را به عنوان امام نپذيرفتند. (34) رد اين مسأله را مي توان در فهرستي که آنان از ائمه ي خود ارائه کرده اند مشاهده نمود. ائمه ي اين فرقه پس از زيد بن علي چنين آمده است: يحيي بن زيد؛ محمد بن عبدالله نفس زکيه؛ ابراهيم بن عبدالله بن الحسن؛ حسين بن علي الفخي؛ يحيي بن عبدالله (وفات 193 ق)؛ محمد بن ابراهيم ابن طباطبا (وفات 199 ق)؛ قاسم بن ابراهيم رسّي (35) (وفات 242 ق) (هاروني، 1417 ق، 97-114؛ عبدالفتاح شايف، بي تا، ص 28-30؛ نيز ر.ک: جرافي صنعاني، بي تا، ص 472). (36) نويسنده کتاب محاسن الازهار پس از اشاره به پيش بيني حضرت رضا عليه السلام در اين باره که مأمون در حال حفر قبر آن حضرت، با آب و ماهي روبرو خواهد شد (محلي، بي تا، ص 81؛ نيز ر.ک: ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 460) (37)، از اين مطلب در راستاي اثبات امامت آن حضرت استفاده کرده و به کساني که امامت عترت پيامبر را ترک گفته و به افرادي چون مأمون گرايش پيدا نمودند (38) انتقاد مي کند (محلي، بي تا، ص 81).

2-2-5. زيديان موافق ولايت عهدي

در کنار زيدياني که به ولايت عهدي امام رضا عليه السلام چنان خوش بين بودند که امامت ايشان را پذيرفتند، بايد به قاطبه ي پيروان اين فرقه اشاره کرد که با ولايت عهدي امام رضا عليه السلام مخالفتي نداشتند. مهم ترين شاهد اين مسأله را مي توان در فروکش کردن قيام هايي با بن مايه هاي تفکر زيدي مشاهده نمود (براي مشاهده اثرگذاري ولايت عهدي بر قيام ها ر.ک: نقوي، 1388 ش، ص 128-159). شاهد ديگر، حضور برخي از سران زيديه در مجلس واگذاري ولايت عهدي به علي بن موسي الرضا عليه السلام و بيعت با ايشان است (ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 455؛ مفيد، 1413 ق، ج 2، ص 262).
در اينجا تحليل يکي از نويسندگان زيدي در باب ولايت عهدي حضرت رضا عليه السلام راهگشا خواهد بود. عباس محمد زيد امامت علي بن موسي الرضا عليه السلام را مورد اتفاق و اجماع چهار گروه زيديه، اثناعشريه، عباسيان (39) و اهل سنت مي داند، هرچند چگونگي ثبوت آن را در اين مذاهب متفاوت برمي شمرد. وي طريق ثبوت نزد اماميه را به نص، و از ديدگاه زيديه به دليل دعوت به بيعت به امامت مي داند. نيز باور عباسيان و اهل سنت به امامت آن حضرت را به دليل پذيرش ولايت عهدي تبيين مي کند (عباس محمد زيد، 1422 ق، ص 53-54) (40).

3-2-5. زيديان مخالف ولايت عهدي

برخلاف دو گروه فوق که آرزوهاي قيام و تشکيل حکومت مورد نظر خويش را در ولايت عهدي امام رضا عليه السلام مي ديدند، برخي از زيديان بيعت به ولايت عهدي امام رضا عليه السلام را نپذيرفتند. مهم ترين شاهد اين مسأله را مي توان در عدم همراهي آنان با حکمران شهر کوفه (41) در بيعت به خلافت مأمون و ولايت عهدي امام رضا عليه السلام مشاهده نمود. توضيح آن که جمعي از شيعيان پس از فراخوان بيعت از سوي عباس بن جعفر (42) براي خلافت مأمون و جانشيني علي بن موسي الرضا عليه السلام، مخالفت خود را چنين اعلام کردند: اگر براي مأمون دعوت مي کني و از پي او براي خويش، ما به دعوت تو نياز نداريم و اگر براي برادرت يا يکي از مردم خاندانت يا خودت دعوت مي کني از تو مي پذيريم (طبري، 1387 ق، ج 8، ص 560؛ ابوعلي مسکويه، 1379 ش، ج 4، ص 135). اما هنگامي که موسي بر تصميم اوليه خود پافشاري کرد، رافضيان افراطي و بيشتر شيعيان از او بازماندند (همانجاها). هرچند در اين منابع از زيدي بودن مخالفان، سخني به ميان نيامده، اما خواسته آنها يعني قيام از سوي يک فاطمي، نشان دهنده ي گرايش هاي زيدي آنان است. (43)
در اين ميان موضع يکي از برادران آن حضرت به نام ابراهيم در هاله اي از ابهام قرار داد. ابن خلدون در کتاب خود آورده است هنگامي که مأمون، علي بن موسي الرضا را به ولايت عهدي منصوب کرد، او در يمن اظهار امامت کرد (ابن خلدون، 1408 ق، ج 4، ص 148). چنانچه اين گزارش مبناي کار قرار گيرد بايد وي را نيز يکي از مخالفان ولايت عهدي به شمار آورد. اما در مقابل گزارش هاي ديگري وجود دارد که نشان مي دهد او در سال 202 ق اميرالحاج بود و مردم را به ولايت عهدي برادرش پس از مأمون فرامي خواند (ابن جوزي، 1412 ق، ج 10، ص 110؛ ابن اثير، 1385 ق، ج 6، ص 350). چنانچه بخواهيم هر دو گزارش را به نوعي جمع نماييم بايد گفت وي در ابتداي ولايت عهدي امام رضا عليه السلام مردم را به امامت خويش فرامي خواند اما پس از آن که عامل مأمون وي را شکست دادند و مأمون او را بر امارت حج منصوب کرد، تغيير عقيده داد و براي مأمون و امام رضا عليه السلام بيعت مي گرفت.
نکته ي جالب توجه آن است که مأمون پس از شهادت امام رضا عليه السلام، نامه اي به عبدالله بن موسي بن عبدالله (44) نوشت تا او را جانشين حضرت رضا عليه السلام کرده و با او به ولايت عهدي بيعت کند (ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 498) که عبدالله در پاسخ، به شهادت رساندن علي بن موسي الرضا عليه السلام را يادآور شد و ضمن خطرناک کردن وجود مأمون براي اسلام، اشاره کرد نمي تواند او را بفريبد (همان اثر، ص 499؛ مويدي، بي تا، ص 55) (45). شايد بتوان اين گفته را از نخستين تحليل ها در زمينه ي چرايي واگذاري ولايت عهدي به يک علوي قلمداد کرد.

پي‌نوشت‌ها:

1. دانشجوي دوره دکتري دانشگاه امام صادق عليه السلام Y.Mirhoseini@gmail.com
2. منسوبان به هارون بن سعيد عجلي از ضعفاي زيديه که امامت اميرالمؤمنين عليه السلام را در کنار ابوبکر پذيرفته بودند (براي اطلاع بيشتر ر.ک: نوبختي، 1404 ق، ص 57).
3. وي گرايش هاي زيدي داشته است (ر.ک: مفيد، 1413 ق، ج 2، ص 211).
4. البته در برخي منابع، اين جريان به محمد بن اسماعيل بن جعفر نسبت داده مي شود (علي بن جعفر، 1409 ق، ص 315؛ ابن عنبه، 1380 ق، ص 234).
5. فخرالدين طريحي، شبيري زنجاني و علي اکبر غفاري به اشتباه روايت إنّ الزّيدية و الواقفه و النّصاب بمنزلة واحدة را از حضرت رضا عليه السلام دانسته است (طريحي، 1375 ش، ج 4، ص 321 و ج 5، ص 131؛ شبيري زنجاني، 1429 ق، ج 2، ص 387؛ ابن بابويه، 1413 ق، ج 4، پاورقي ص 543) حال آن که اين روايت در منابع معتبر از امام جواد عليه السلام و امام هادي عليه السلام نقل شده است (به ترتيب ر.ک: کشي، 1348 ش، ص 460، 229).
6. عالمان امامي نيز به تبعيت از سخن پيشواي خود چنين عقيده اي داشته اند. به عنوان نمونه شيخ مفيد، زيد بن علي را در علم، زهد و امر به معروف و نهي از منکر امام دانستند، البته امامي که نص، عصمت و معجزه ندارد (سيد مرتضي، 1413 ق، ص 340).
7. شايد به دليل همين موضع گيري ها باشد که مسوري، سه نسل از اولاد امام صادق عليه السلام را، که بالطبع علي بن موسي الرضا نيز در آن جاي مي گيرد، معتقد به باورهاي زيد بن علي مي داند (مسوري، بي تا، ص 261).
8. اسباط دوازده گانه چنان براي زيديان اهميت داشته که آنها را به نگاشتن کتابي مستقل واداشته است: مسوري، شمس الدين احمد بن محمد، ذکر الاسباط الاثني عشر من ولد الحسنين، نسخه خطي کتابخانه آکادمي لينچي رم.
9. قصيده مدارس آيات الله نزد زيديه مشهور است، ر.ک: محمد بن ابراهيم، بي تا، ص 54.
10. ابيات دعبل از اين قرار است:
قُبورٌ بکوفانَ و أخري بطيبةَ *** و أخري بفخ نالها صلوات
و أخري بأرض الجوزجان محلُّها *** و قبر بباخمري لدي الغربات
آرامگاه هاي فخ، جوزجان و باخمري به ترتيب اشاره دارد به: حسين بن علي بن حسن، يحيي بن زيد بن علي و ابراهيم بن عبدالله بن حسن بن حسن (به ترتيب ر.ک: ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 364، 150 و 326).
11. در پايان بايد به اين مسأله اشاره کرد که هميشه تبيين قيام زيد بن علي و موضع گيري در قبال مذهب او براي شيعه اماميه مهم بوده است. اين مسأله چنان ضرورت داشته که شيخ صدوق را وادار به نگاشتن اثري به نام کتاب في زيد بن علي کرده بود (نجاشي، 1407 ق، ص 390).
12. براي مشاهده طعنه ها و شبهات زيديه در مورد چرايي عدم جهاد و پاسخ آنها از سوي اماميه ر.ک: ابن بابويه، 1395 ق، ج 1، ص 117-125؛ نيز قزويني، 1358 ش، ص 375).
13. فارغ از اين که ابن طباطبا يکي از ائمه زيديه به شمار آمده است، در منابع تاريخي آمده که گاه لشکريان ابن طباطبا به معشر الزيديه ياد مي شدند (ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 430). پس مي توان اين قيام را يک قيام زيدي به شمار آورد.
14. نکته جالب توجه آن که مهم ترين خطابه ابوالسرايا براي تشويق زيديان در همراهي با قيام ابن طباطبا در حرم امام حسين عليه السلام برگزار شد (ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 427).
15. گاه قيام مجزايي به ابراهيم نسبت داده مي شود که در يمن رخ داد (مقدسي، بي تا، ج 6، ص 110). او چنان کشتاري در آنجا به راه انداخت که به ابراهيم جزار [به معناي قصاب] معروف شد (تاريخنامه طبري، 1373 ش، ج 4، ص 1234؛ ابن خلدون، 1408 ق، ج 4، ص 148).
16. به عنوان نمونه هنگامي که حضرت صادق عليه السلام، قيام محمد بن عبدالله بن حسن معروف به نفس زکيه را نافرجام پيش بيني کردند (ابن طقطقي، 1418 ق، ص 162) به حسادت متهم شدند (ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 186).
17. گزارش هاي ديگر نيز نشان مي دهد جاروديان تعامل خوبي با محمد بن جعفر داشته و او را به عنوان رهبر خود پذيرفته بودند (ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 439).
18. شايد از انتخاب شدن امام رضا عليه السلام به عنوان ميانجي و واسطه، بتوان چنين برداشت کرد که آن حضرت به عنوان چهره اي ميانه ور و مخالف قيام شناخته مي شدند.
19. در گزارشي ديگر آمده است امام رضا عليه السلام به هارون بن مسيب - که قصد مبارزه با محمد بن جعفر داشت - فرمودند نزد او برو و بگو فردا قيام نکند وگرنه شکست خورده و يارانش کشته مي شود (کليني، 1365 ش، ج 1، ص 491؛ ابن شهرآشوب، 1379 ق، ج 4، ص 339).
20. عبارت التَّقية ديني و دِينُ آبائي و لا دينَ لِمَنْ لا تقيهَ لهُ از امام صادق عليه السلام نشان دهنده اهميت اين آموزه نزد اماميه دارد (برقي، 1371 ق، ج 1، ص 255؛ براي مشاهده روايات ديگر ر.ک: کليني، 1365 ش، ج 2، ص 217-221).
21. به عنوان نمونه زيديان تمام معتقدات خود را همسان امام جعفر صادق عليه السلام مي دانستند و تنها تفاوت را در مسائل مربوط به جهاد معرفي مي کردند (ر.ک: کليني، 1365 ش، ج 5، ص 14؛ طوسي، 1365 ش، ج 6، ص 127).
22. در اينجا بايد به اين نکته اشاره کرد که شکست قيام هاي زيدي، حقانيت و درستي بينش سياسي و فرهنگي امام عليه السلام را ثابت کرد و اين نکته را به همگان نماياند که هنوز زمينه هاي لازم براي به دست گيري حکومت توسط علويان فراهم نيست.
23. براي نقد ديدگاه اخير ر.ک: صفري و بختياري، 1391 ش، ص 96-97.
24. مؤلف کتاب اين گزارش را به جهت اثبات عدم وجود نص بر امامت - برخلاف ديدگاه اماميه - و عدم برتري بني الحسين بر بني الحسن و امکان قيام از سوي هر دو گروه نقل مي کند.
25. سعد بن عبدالله اشعري اعطاي ولايت عهدي را تصنعي و در جهت فرونشاندن مقطعي قيام ها و اعتراض ها دانسته است: [فرقة] کانت من الزيدية الأقوياء منهم و البصراء فدخلوا في إمامة علي بن موسي عليه السلام عند ما أظهر المأمون فضله و عقد بيعته تصنعاً للدنيا و استکانوا الناس بذلک دهراً؛ اما برخي به اشتباه اين قيد را مربوط به زيديان دانسته اند يعني علت تغيير عقيده، تظاهر و دنياطلبي آنان معرفي شده است! (حسيني شاهرودي، بي تا، ص 118؛ صفري فروشاني، 1388 ش، ص 73).
26. ابوالجارود زياد بن منذر (د مابين 150-160 ق)، بنيان گذار فرقه جاروديه و از اصحاب صادقين عليهماالسلام (بهرامين، 1372 ش، ج 5، ص 289).
27. ابوخالد واسطي، عمرو بن خالد قرشي (د پس از 45 ق / 762 م)، از اصحاب خاص زيد بن علي و گردآورنده کهن ترين مجاميع فقهي و حديثي در مذهب زيدي (پاکتچي، 1372 ش، ج 5، ص 425).
28. ابوخالد واسطي و فضيل [در برخي منابع فضل] الرسان از اصحاب ابوالجارود به شمار آمده اند که در بعضي مسائل جزئي اختلاف عقيده داشته اند (شهرستاني، 1364 ش، ج 1، ص 185).
29. در منابع فرقه شناختي نام اين چهار تن به عنوان رهبران و متکلمان زيدي آمده (ابن نديم، بي تا، ص 226-227) که قائل به نص و نزديک به اماميه بوده اند (منسوب به ناشيء اکبر، 1386 ش، ص 200).
30. شايد به همين دليل کامل مصطفي شيبي مي نويسد: علي بن موسي الرضا پس از ولايت عهدي ديگر تنها نبود، بلکه مورد توجه تمام فرقه هاي اسلامي قرار گرفت (شيبي، 2011 م، ج 2، ص 31).
31. ويلفرد مادلونگ نيز معتقد است هرچند زيديه به مانند اماميه، مقام خلافت را از مقام امامت مجزا مي دانند اما به دليل آنکه نگاه دنيوي تري به امامت دارند، ولايت عهدي علي بن موسي عليه السلام را يک نوع حرکت سياسي پنداشته که مي توانست در راستاي يک انقلاب عليه خلافت عباسي تحليل شود (Madelung, 1965, p 78).
32. زيديان به مانند ديگر فرقه نگاران، پيروان امامي مذهب علي بن موسي الرضا عليه السلام را قطعيه معرفي مي کنند (قاسم رسي، 1421 ق، ج 1، ص 538؛ المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 160) هرچند برخي از آن ها به اشتباه، قطعيه را گروهي مي دانند که دوازده امام را قبول داشته باشند (ابن صلاح شرفي، 1411 ق، ج 2، ص 27-28).
33. در اين اثر محمد بن قاسم طالقاني (د 232 ق) به عنوان امام هفدهم زيديه معرفي شده است اما دانسته نيست به چه دليل نام امام قبل از حضرت رضا عليه السلام، قاسم بن ابراهيم رسي (د 246 ق) آمده است.
34. به نظر مي رسد در آن زمان اکثر زيديان به امامت قاسم بن ابراهيم اعتقاد داشتند و به همين دليل به قاسميه مشهور شدند (ابن نديم، بي تا، ص 244؛ سبحاني، بي تا، ج 7، ص 165).
35. قاسم رسي همان فردي است که به امامت رسيدن حضرت هادي عليه السلام در سن طفوليت را با مباني اماميه ناسازگار دانست (قاسم رسّي، 1421 ق، ج 1، ص 549) و در رساله اي به نام الرد علي الرافضة - که به وي منتسب است: ويلفرد مادلونگ در اين انتساب خدشه وارد کرده است ر.ک: Madelung, 1965, pp 98-99؛ از امام هادي عليه السلام به واسطه دريافت خمس از درآمد سالانه شيعيان انتقاد کرده بود (قاسم رسي، بي تا، برگ 106، پاورقي 108).
36. در توجيه عدم ذکر نام امام رضا عليه السلام در کتاب الاحکام آمده است که الهادي الي الحق تنها به دنبال يادگرد اماماني از اهل بيت بوده است که در راه مجاهده، خون داده باشند (عباس محمد زيد، 1422 ق، ص 53).
37. شيخ عباس قمي با تمسک به کيفيت هلاکت مأمون در کتاب مروج الذهب - که در آنجا نيز يک ماهي وجود دارد (مسعودي، 1409 ق، ج 3، ص 456-457) - مواجه شدن مأمون با آب و ماهي در حفر قبر حضرت رضا عليه السلام را نشان دهنده غضب و انتقام الهي مي داند (قمي، 1417 ق، ص 238).
38. به عيده برخي مأمون ديدگاه شيعيان درباره امامت را اقتباس کرده و به مقام خلافت تعميم داد، تا خليفه به مقام برگزيده الهي ارتقا يافته و بتواند عقيده ديني و فقه اسلامي را تبيين و تشريح کند (لاپيدوس، 1376 ش، ج 1، ص 187). به همين دليل مشاهده مي کنيم مأمون خود را امام الهدي خواند (Cooperson, 2000, 67؛ براي مشاهده بازتاب شعري اين لقب مأمون ر.ک: ابوهلال عسکري، 1419 ق، ص 119؛ ابن عبدربه، 1404 ق، ج 6، ص 214).
39. مقصود شيعيان عباسي است (براي توضيحات بيشتر ر.ک: Van Ess, 1991, V3, p17).
40. همچنين باور به امامت حضرت موجب شد برخي از زيديان، فصلي از کتاب خويش را به امامت علي بن موسي الرضا اختصاص دهند (براي گزارش اين مطلب ر.ک: المؤيد بالله، 1421 ق، ج 1، ص 604).
41. در قرن دوم هجري، جمعيت بسياري از مردم کوفه را زيديان تشکيل مي داد و از اين رو مرکز قيام هاي زيديه بود (فضيلت شامي، 1367 ش، ص 228). براي اطلاع از گرايش هاي مختلف زيدي در کوفه قرن دوم هجري ر.ک: Van Ess, 1991, V1, p239-272
42. وي يکي از فرزندان امام موسي کاظم عليه السلام است که پس از شهادت آن حضرت، اختلافاتي با امام رضا عليه السلام داشته است، براي اطلاع بيشتر ر.ک: کليني، 1365 ش، ج 1، ص 316-317.
43. گويا آنان هدف اصلي مأمون در واگذاري ولايت عهدي به يک فاطمي را خدعه اي در راستاي فروکش کردن قيام هاي علويان دانسته و از اين جهت با آن مخالف بودند.
44. از نوادگان امام مجتبي عليه السلام با گرايش هاي زيدي.
45. احتمالاً نامه نگاري هاي رد و بدل شده ميان مأمون و عبدالله به صورت رساله اي درآمده بود چراکه شيخ طوسي در الفهرست خود و در ذيل معرفي عبدالله بن موسي از آن ياد مي کند (طوسي، 1420 ق، ص 299؛ آيه الله خويي امامي بودن عبدالله را ثابت ندانسته و به همين دليل دليل از شيخ الطائفه بابت درج نام وي در کتاب الفهرست انتقاد مي کند! ر.ک: خويي، 1410 ق، ج 10، ص 353-354).

منابع تحقيق:
1. قرآن کريم.
2. ابن اثير، عزالدين علي (1385 ق)، الکامل في التاريخ، بيروت: دار صادر.
3. ابن بابويه، محمد بن علي (1378 ق)، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران: انتشارات جهان.
4. همو (1395 ق)، کمال الدين، قم: دار الکتب الإسلاميه.
5. همو (1413 ق)، من لايحضره الفقيه، به کوشش علي اکبر غفاري، قم: دفتر انتشارات اسلامي.
6. ابن جوزي، عبدالرحمان (1412 ق)، المنتظم في تاريخ الأمم و الملوک، بيروت: دارالکتب العلميه.
7. ابن حمزه طوسي، محمد بن علي (1419 ق)، الثاقب في المناقب، قم: انصاريان.
8. ابن خزاز قمي، علي بن محمد (1401 ق)، کفاية الأثر في النص علي الأئمة الإثني عشر، قم: بيدار.
9. ابن خلدون،‌ عبدالرحمان (1408 ق)، تاريخ، به کوشش خليل شحاده، بيروت: دارالفکر.
10. ابن شهرآشوب مازندراني (1379 ق)، مناقب آل أبي طالب عليه السلام، قم: مؤسسه انتشارات علامه.
11. ابن صلاح شرفي، احمد (1411 ق)، شرح الأساس الکبير، به کوشش احمد عارف، صنعاء: دارالحکمة اليمانية.
12. ابن طقطقي، محمد بن علي (1418 ق)، الفخري في الآداب السلطانية و الدول الاسلامية، بيروت: دارالقلم العربي.
13. ابن عنبه (1380 ق)، عمدة الطالب، به کوشش محمدحسن آل طالقاني، نجف: مطبعه الحيدريه.
14. ابن نديم، محمد بن اسحاق (بي تا)، الفهرست، به کوشش رضا تجدد، بي جا: بي نا.
15. ابوالعباس الحسني، احمد بن إبراهيم (بي تا)، المصابيح في السيرة، نسخه نرم افزاري مکتبه الشامله.
16. ابوالفرج اصفهاني (بي تا)، مقاتل الطالبيين، به کوشش احمد صقر، بيروت: دارالمعرفه.
17. ابوعلي مسکويه رازي (1379 ش)، تجارب الأمم، به کوشش ابوالقاسم امامي، تهران: سروش.
18. ابوهلال عسکري (1419)، الصناعتين. بيروت: مکتبه عنصريه.
19. اربلي، علي بن عيسي (1381 ق)، کشف الغمة، تبريز: مکتبه بني هاشمي.
20. الهامي، داود (1372 ش)، "امام رضا عليه السلام در دوره خلافت امين"، مکتب اسلام، شماره 4.
21. برقي، احمد بن محمد بن خالد (1371 ق)، المحاسن، قم: دارالکتب الإسلاميه.
22. بهراميان علي (1372 ش)، "ابوالجارود"، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران: انتشارات مرکز دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
23. پاکتچي، احمد (1372 ش)، "ابوخالد واسطي"، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران: انتشارات مرکز دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
24. تاريخنامه طبري (1373 ش)، منسوب به بلعمي، به کوشش محمد روشن، تهران: البرز.
25. تفتازاني، سعدالدين (1409)، شرح المقاصد، قم: الشريف الرضي.
26. ثامن الائمه حضرت امام رضا عليه السلام، گروه مؤلفان (1385 ش)، ترجمه سيد حسين اسلامي، قم: مجمع جهاني اهل بيت.
27. جرافي صنعاني، قاضي محمد بن علي (بي تا)، شفاء العليل في الرد علي من أجاز للهاشميين أکل زکاه حاشد و بکيل، نسخه عکسي دايره المعارف بزرگ اسلامي.
28. حاکم نيشابوري (1375 ش)، تاريخ نيشابور، ترجمه و تلخيص خليفه نيشابوري، تهران: نشر آگه.
29. حسيني شاهرودي، محمد (بي تا)، تاريخ زندگاني امام جواد عليه السلام، تهران: اداره آموزش هاي عقيدتي سياسي سپاه.
30. حميري قمي، عبدالله بن جعفر (بي تا)، قرب الإسناد، تهران: انتشارات کتابخانه نينوي.
31. خويي، ابوالقاسم (1410 ق)، معجم رجال الحديث، قم: مرکز نشر آثار شيعه.
32. سبحاني، جعفر (بي تا)، بحوث في الملل و النحل، قم: مؤسسه النشر الإسلامي.
33. سعد بن عبدالله اشعري (1360 ش)، المقالات و الفرق، تهران: مرکز انتشارات علمي و فرهنگي.
34. سيد مرتضي (1413 ق)، الفصول المختاره، قم: المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
35. شبيري زنجاني، محمدجواد (1429 ق)، توضيح الأسناد المشکلة في الکتب الأربعة، قم: دارالحديث للطباعة و النشر.
36. شهاري صنعاني، علي بن عبدالله (1423 ق)، بلوغ الأرب و کنوز الذهب في معرفة المذهب، عمان: مؤسسة الإمام زيد بن علي.
37. شهرستاني، محمد بن عبدالکريم (1364 ش)، الملل و النحل، به کوشش محمد بدران، قم: منشورات الرضي.
38. شيبي، کامل مصطفي (2011 م)، الصلة بين التصوف و التشيع، بيروت: منشورات الجمل.
39. صفار، محمد بن حسن بن فروخ (1404 ق)، بصائر الدرجات، قم: انتشارات کتابخانه آيت الله مرعشي.
40. صفري فروشاني، نعمت الله (1388 ش)، "تحليلي بر قيام هاي علويان در دوران امام رضا عليه السلام و ارتباط آن با ولايت عهدي"، شيعه شناسي، شماره 26.
41. صفري فروشاني، نعمت الله و بختياري، زهرا (1391 ش)، "تعامل امام رضا عليه السلام با فرقه ي زيديه"، تاريخ اسلام، شماره 50.
42. طبري، ابوجعفر محمد بن جرير (1387 ق)، تاريخ الأمم و الملوک، بيروت: دارالتراث.
43. طبري آملي، محمد بن جرير بن رستم (1413 ق)، دلائل الإمامة، قم: بعثت.
44. طريحي، فخرالدين (1375 ش)، مجمع البحرين، تهران: مرتضوي.
45. طوسي، محمد بن حسن (1365 ش)، التهذيب، تهران: دارالکتب الإسلاميه.
46. همو (1420 ق)، فهرست کتب الشيعة و أصولهم، قم: مکتبه الطباطبائي.
47. عباس محمد زيد (1422 ق)، ائمة اهل البيت عليهم السلام، صنعاء: مکتبه الامام زيد بن علي الثقافيه.
48. عبدالفتاح شايف نعمان (بي تا)، الامام الهادي يحيي بن الحسين بن القاسم الرسي و اليا و فقيها و مجاهدا، بي جا، بي نا.
49. عطاردي، عزيزالله (1406 ق)، مسندالرضا عليه السلام، مشهد: المؤتمر العالمي الامام الرضا عليه السلام.
50. علي بن جعفر (1409 ق)، مسائل علي بن جعفر، قم: مؤسسه آل البيت عليهم السلام.
51. فرات بن ابراهيم کوفي (1410 ق)، تفسير: تهران: مؤسسه ي چاپ و نشر وزارت ارشاد.
52. فضيلت شامي (1367 ش)، تاريخ زيديه در قرن دوم و سوم هجري، ترجمه ثقفي و مهدي پور، شيراز: انتشارات دانشگاه شيراز.
53. فقيه بحرالعلوم، محمدمهدي (1385 ش)، قيام يحيي بن زيد، بي جا: انتشارات وثوق.
54. قاسم رسّي، قاسم بن ابراهيم (1421 ق)، مجموع کتب و رسائل القاسم بن إبراهيم الرسي، به کوشش مجدالدين مويدي، صنعاء: مؤسسه ي الإمام زيد بن علي.
55. همو (بي تا)، الرد علي الروافض، نسخه خطي ش 101 گلاسر در کتابخانه دولتي برلين، برگ 104 ر - 110 پ.
56. قزويني، عبدالجليل (1358 ش)، نقض، تهران: انتشارات انجمن آثار ملي.
57. قطب الدين راوندي (1409 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدي.
58. قمي، شيخ عباس (1417 ق)، الانوار البهية، قم: مؤسسه النشر الاسلامي.
59. کشي، محمد بن عمر (1348 ش)، رجال، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
60. کليني، محمد بن يعقوب (1365 ش)، الکافي، تهران: دارالکتب الإسلاميه.
61. لاپيدوس، آيراماروين (1376 ش)، تاريخ جوامع اسلامي از آغاز تا قرن هجدهم، ترجمه محمود رمضان زاده، مشهد: بنياد پژوهش هاي اسلامي.
62. المتوکل علي الله، احمد بن سليمان (1424 ق)، حقائق المعرفة في علم الکلام، صنعاء: مؤسسه الإمام زيد بن علي.
63. محلي، ابوعبدالله حميد بن احمد (بي تا)، محاسن الازهار في تفصيل مناقب العترة الاطهار، نسخه عکسي دايره المعارف بزرگ اسلامي.
64. محمد بن ابراهيم (بي تا)، ارشاد الطالب الي معرفة بعض وفاة ابي طالب و غيرهم، نسخه عکسي دايره المعارف بزرگ اسلامي.
65. مسعودي، علي بن الحسين (1409 ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، قم: دارالهجرة.
66. مسوري، احمد بن سعدالدين (بي تا)، اجازات الائمة الزيدية، نسخه خطي مؤسسه الامام زيد بن علي الثقافيه.
67. معروف حسني، هاشم (1406 ق)، سيرة الائمة الاثني عشر، بيروت: منشورات الشريف الرضي.
68. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان (1413 ق)، الإرشاد، قم: کنگره جهاني شيخ مفيد.
69. مقدسي، مطهر بن طاهر (بي تا)، البدء و التاريخ، بور سعيد: مکتبة الثقافة الدينية.
70. المنصور بالله (1422 ق)، مجموع رسائل الإمام المنصور بالله، صنعاء: مؤسسه ي الإمامام زيد بن علي.
71. المؤيد بالله، ابراهيم بن قاسم (1421 ق)، طبقات الزيدية الکبري [بلوغ المراد الي معرفة الاسناد]، عمان: مؤسسه الامام زيد بن علي.
72. مؤيدي، مجدالدين بن محمد (بي تا)، التحف شرح الزلف [التحف الفاطمية علي الزلف الاماميه]، بي جا: بي نا.
73. ناشي اکبر / منسوب (1386 ش)، مسائل الإمامة، قم: مرکز مطالعات اديان و مذاهب.
74. ناصري، محمدباقر (1404)، قراءه في فکر الامام الرضا عليه السلام، مشهد: لجنه الثقافيه للمؤتمر العالمي للامام الرضا عليه السلام.
75. نجاشي، احمد بن علي (1407 ق)، رجال، قم: انتشارات جامعه مدرسين.
76. نقوي، سيد اذکار (1388)، "تأثير ولايت عهدي امام رضا عليه السلام بر قيام هاي علويان "، سخن تاريخ، ش 5.
77. نوبختي، حسن بن موسي (1404 ق)، فرق الشيعة، بيروت: دارالاضواء.
78. هاروني، يحيي بن حسين بن هارون (1417 ق)، الافادة في تاريخ ائمة الزيدية، به کوشش محمد يحيي سالم عزان، صنعاء: دارالحکمه اليمانيه.
79. Cooperson, Michael (2000), Classical Arabic Biography: The Heirs of Prophets in the Age of al-Mamun, Los Angeles: Cambridge University Press.
80. Madelung, Wilferd (1965), Der Imam Al-Qasim ibn Ibrahim und die Glaubenslehre der Zaiditen, Berlin: Walter De Gruyter & Co.
81. Van Ess, Josef (1991), Theologie und Gesellschaft im 2 und 3 Jahrhundert Hidschra, Berlin/New York: Walter de Gruyter.

منبع مقاله :
هوشنگي، حسين؛ (1392)، ابعاد شخصيت و زندگي حضرت امام رضا (عليه السلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.