بررسي ديدگاه سيد احمدخان هندي درباره ي وحي

سيد احمد خان از مفسّرين مشهور شبه قاره ي هند است که انديشه ي نو گرايانه اي پيرامون وحي ارائه مي دهد. تلاش او، نوعي آشتي ميان رهيافت هاي غرب و اعتقادات اسلامي است. هدف از اين نوشته، نگاهي دوباره به انديشه ي سيد
يکشنبه، 16 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي ديدگاه سيد احمدخان هندي درباره ي وحي
 بررسي ديدگاه سيد احمدخان هندي درباره ي وحي

 

نويسنده: دکتر حسين خاکپور*




 

چکيده

سيد احمد خان از مفسّرين مشهور شبه قاره ي هند است که انديشه ي نو گرايانه اي پيرامون وحي ارائه مي دهد. تلاش او، نوعي آشتي ميان رهيافت هاي غرب و اعتقادات اسلامي است. هدف از اين نوشته، نگاهي دوباره به انديشه ي سيد احمدخان درباره ي وحي، نقد و آسيب شناسي آن است که به روش توصيفي - تحليلي با رويکردي قرآني ارائه مي شود. سيد احمد خان وحي را از يک سو تجربه گرايانه و از ديگر سو، قرآن را عين کلام الهي دانسته که هيچ گونه خطايي در آن رخ نداده است. اعتقاد به نزول قرآن بر قلب پيامبر از روي ناموس فطرت، انکار فرشته وحي، در کنار ساير ديدگاه هاي او، انديشه ي نوگرايانه ي دو سويه اي را طرح مي نمايد که به زعم وي، ساحت جديدي را پيش روي انديشمندان فرا نهاده؛ اما آسيب هايي را نيز به همراه دارد.

مقدمه

وحي، پايه و قوام بعثت انبيا و مرز تمايز اديان ابراهيمي و مکاتب بشري است. از ديدگاه اسلام وحي، پديده اي قدسي. فرا تجربي، فرا تاريخي و از امور غيبي است که از طرف خداوند براي هدايت بشر به پيامبر القا شده و در حقيقت قرآن تبلور وحي الهي است که لفظ، صورت کلمات و زبان آن. کلام الهي است. در مورد سرشت وحي دو ديدگاه اصلي وجود دارد.
1- سرشت زباني: در اين ديدگاه، وحي گونه اي انتقادي اطلاعات است. خدا حقايقي را به پيامبر انتقال مي دهد که مجموعه ي اين حقايق، اساس وحي را تشکيل مي دهد. اين نظر به « ديدگاه گزاره اي » هم مشهور است. ( قائمي نيا، 1381: 35؛ عباسي، 1383: 84 )
2- ديدگاه تجربي ديني يا وحي تجربي: که بر اساس ان، وحي نه انتقال گزاره و حقايق وحياني؛ بلکه مواجهه ي پيامبر با خدا و تفسير تجربه ديني و سرشت ان، عاطفي و احساسي است. ( باربور، 1362: 62؛ شلاير ماخر، 1376: 74 )
در ميان نوانديشان مسلمان، گروه اندکي از جمله اقبال لاهوري ( 1346 : 143 ) سر سيد احمد خان هندي، ديدگاه دوم را بر گزيده تلاش نموده اند بين اين دو نظر، تلفيق ايجاد نمايند. او براي نخستين بار، پرچم تجدد گرايي و نوسازي افراطي در دين و شريعت را در هند برافراشت. وي اين ندا را سر داد که بايد تحوّلي همه جانبه در علم و دانش سنتي اسلامي صورت گيرد؛ به شکلي که با دستاوردها و رهيافت هاي نوين دانش غربي سازگار باشد و در يک فرآيند معين، به آشتي بين علم جديد و شريعت بينجامد. ( بزرگزاده، 1390: 38 ) مهم ترين اثر سيد احمد خان هندي، تفسير او به نام « تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان » که شامل 16 سوره ي اول قرآن است. تفسير وي، نمونه ي بارز رويکردي است که مي توان ان را « تفسير مادي » ناميد. در اين گرايش، وي بر ان است تا آيات، بر اساس ذهنيت بر گرفته از واقعيت هاي مادي - که گاهي لباس علم بر تن کرده اند- توضيح داده شوند و هيچ گاه معيار قرآني و امور مسلم در تفسير، جزو ديدگاه هاي شخصي مفسّر از مفاهيم مادي و اجتماعي، مورد توجه قرار نمي گيرد. ( سيد احمد خان، 1332، 2: 60؛ خرمشاهي، 1364: 69؛ ندوي، 1400: 71؛ عزيز احمد، 1367: 21 ) يکي از مفاهيم بنيادين که از طرف سيد احمد خان، جنبه ي تجربي به خود گرفت، وحي است. او تمام تلاشش بر اين است که وحي را از عرش به فرش آورده، جامه ي شخصي برتن کند و در عين حال مي کوشد تا وانمود نمايد بر همان باوري است که عموم مسلمانان درست انديش، بران باورند. نگارنده مي کوشد تا ديدگاه ايشان را به درستي تقرير نموده، ضمن بيان نقاط قوت - آسيب ها و چالش هاي پيش روي، اين انديشه را تبيين نمايد.

پيشينه ي تحقيق

در مورد خاستگاه انديشه هاي سر سيد احمد خان و نقد کلي تفکرات او، مطالبي در ميان کتاب هاي گوناگون ( مطهري، 1356: 19؛ باقري اصل ، 1384: 108 ) مشاهده مي شود که در پاره اي موارد، تأويلات او پيرامون ملائکه و معجزات انبيا به نقد کشيده شده است ( ساجدي، 1385: 397-383 ) و در جايي ديگر، از او به عنوان قرآن گراي افراطي ياد شده که سعي داشت همه چيز را از طريق قرآن استنباط نمايد. ( اسعدي، 1389: 374-373 ) اما در مورد ديدگاه ايشان وحي و آسيب شناسي ان ، تاکنون کتاب يا مقاله ي مستقلي نوشته نشده است.
لازم به ذکر است با توجه به مؤلفه هايي که سراحمد خان از وحي ارائه مي دهد، روشن مي گردد که وي تا حدّ بسيار زيادي، اعتقاد به همسان انگاري وحي با تجربه ي ديني دارد و نگارنده هم بر همين اساس، به نقد ديدگاه او پرداخته و تفسيرهاي روان شناسانه، جامعه شناسانه و ... از وحي و نقد آن، مورد نظر نيست.

1- مفهوم شناسي

1-1- وحي

وحي در لغت، پيامي پنهان و اشارت گونه است که با سرعت انجام مي گيرد. ( فراهيدي، 1414، 3: 32؛ راغب اصفهاني، 1416: 858؛ ابن منظور، 1405: 15 و 379 ) اما در استعمال قرآن، گاه در همان معناي لغوي، هدايت غريزي و الهام و گاهي به معني وحي رسالي است. ( راميار، 1389: 86؛ معرفت، 1387: 9 ) مطابق قرآن، وحي رسالي به انبياي الهي به سه شکل صورت مي گيرد: مستقيم، خلق صوت، به وسيله ي فرشته وحي. ( شوري: 51 و 52 )

2-1- تعريف « تجربه » و « تجربه نبوي »

واژه ي Experence به معناي تجربه، اثبات، آزمايش و ... به کار مي رود که در زبان انگليسي جديد، به هر احساس دروني که انسان واجد آن باشد، اطلاق مي شود؛ گر چه آزمايش و تکرار در آن وجود نداشته باشد. در ترجمه ي فارسي اين واژه ، معمولاً استعمال قديم ان مورد لحاظ قرار گرفته و اين در حالي است که عمده توجه فيلسوفان دين در بحث « تجربه ي ديني » به همين معناي متأخر است. تجربه در اين تعريف، به معناي مصطلح در علوم تجربي، ( آزمون مکرر ) نيست؛ بلکه به معناي احساس دروني است. احساسي نه از طريق حواسّ پنجگانه، به عبارت ديگر معرفت شهودي به موجود متعالي يا ماوراي عالم مادي را « تجربه ديني » مي گويند. اين مواجهه ي قلبي و شهودي گاه به خود خدا تعلق مي گيرد و گاه به حقايقي از ان جهان. ( يزداني، 1381: 17 )

2-ديدگاه سر سيد احمد خان درباره وي

براي رسيدن به درک درستي از انديشه ي اين مفسّر، ابتدا بايد مؤلفه هاي ديدگاه او پيرامون وحي، تقسيم بندي و سپس نقد و بررسي شود، رهيافت سر احمد خان بر مؤلفه هاي زير استوار است:

1-2- فرشته ي وحي

سيد احمد خان، فرشته وحي را به قلب پيامبر (ص) تعبير نموده مي نويسد: « بايد دانست که رابطه ي بين خدا و شخص نبي، همين ملکه ي قدسي نبوت است که ان را ناموس اکبر و به اصطلاح شرع، جبرئيل مي نامند. آري! قلب پاک نبي است که آينه ي سراپانماي حق و مظهر تجليات رباني و همان قلب نوراني او، ايلچي يا قاصدي است که پيغام نزد خداي برده و پيغام از خدا گرفته، بر مي گردد. » ( سيد احمد خان هندي، 1332، 1: 35 )
سيد تفسير مکانيکي نحوه ي آمدن وحي به پيامبر را رد مي کند. به عقيده ي او، هيچ واسطه اي ميان خدا و پيامبر نيست. پيامبر، وحي را مستقيماً از خدا مي گيرد. جبرئيل، در حقيقت معرّف نمادين قوِّه ي پيامبري است. دل او، آينه اي است که اشراقات الهي را باز مي تاباند. دل اوست که پيامش را به خدا مي برد و سپس با پيام الهي باز مي گردد. او موجودي است که کلام الهي از او صادر مي شود، گوشي است که سخن بي لفظ و بي آواي خدا را مي شنود. وحي از دل او مانند چشمه اي مي جوشد و سپس به سوي او، روان مي شود. تجارب روحاني او، همه دستاورد طبيعت انساني است. او کلام نفسي خود را با گوش جسماني خود مي شنود؛ چنان که گويي ديگري با او سخن مي گويد. خود را با چشم جسماني خود مي بيند؛ چنان که گويي شخص ديگري در برابر او ايستاده است. ( همان، 1332، 1: 32 )
سيد احمد خان وي را روح الهي مي داند که در وجدان انسان کار مي کند. شدت احساسي که تا عمق شخصيّت انسان را به لرزه در مي آورد، سبب مي شود که او چنين احساس کند که گويي دارد چيزي خارج از خود دريافت مي کند؛ در حقيقت وحي، برون فکني آگاهي دروني است. سيد تأييد مدّعاي خود را از اين معني مي گيرد که قرآن خُرد خُرد بر طبق اقتضا به پيامبر نازل شد، نه يکجا. همه ي توانايي هاي آدمي فقط وقتي به فعل در مي آيد که بعضي موقعيّت ها و نيازها، عمل ان را ايجاب کند. ذهن انسان مخزني است از افکار متعدّد و اشعار از بر شده و وقايع به خاطر سپرده که البته در وضع عادي گويي خفته اند؛ ولي وقتي که موقعيّت اقتضا کند، به فعل در مي آيد. ( همان، 1332، 1: 35-39؛ 3: 57-49 )
اعتقاد به فردي بودن وحي که چون چشمه اي از درون پيامبر مي جوشد، نفي وساطت بين خدا و پيامبر را به دنبال دارد. او معتقد است که اين وساطت وجود ندارد و جبرئيل، جلوه ي مجازي و کنايي قوّه ي پيامبري است.

2-2-عدم تفاوت ميان وحي و عقل

به عقيده ي سيد احمد خان هيچ اختلاف کيفي، ميان وحي و عقل وجود ندارد. به نظر او وحي چيزي نيست که از بيرون به پيامبر برسد؛ بلکه همانا فعاليت عقل الوهي در نفس و عقل قدسي بشري اوست. در واقع وحي را بازتاب ژرفاي درون انسان مي داند به هنگام تماس با حق، حقيقتي است که با ان رشد مي کند، مي جنبد و به کمک ان موجوديّت مي يابد. ( سيد احمد خان، 1332، 1: 32 و 33 و نيز خرمشاهي، 1364: 60، معرفت، 1380، 2: 512 و 513؛ و 1387: 227؛ رفيعي محمدي، 1379: 30؛ نصيري، 1387: 208 )
به نظر مي رسد سيد، الهام را نوعي تکامل طبيعي توانايي هاي غريزي و عقلاني انسان مي داند، ايشان از تعبير وحي براي غريزه ي حيوانات استفاده نموده و ان را هم رديف عقل و وحي و از يک مقوله به شمار مي آورد؛ البته با تفاوت در درجه و مراتب وجودي.

3-2- عدم تفاوت ميان پيامبران و ديگر مردم

چنين به نظر مي رسد که سيد، هيچ تفاوتي ميان پيامبران و ديگر آدميان قايل نيست. ان هايي که عقل بالاتري دارند، رهبران و پيشوايان مردمند. پيشوايان در همه ي ساحت هاي زندگي انسان، اعم از ديني و غير ديني ظهور مي کنند و همه ي ان ها بي هيچ تمايزي، قابل الهام و يا وحي روحاني اند. به عقيده ي او، تفاوت ميان پيامبران و نوابغ، نه به خاطر تفويض پيامبري به آن هاست؛ بلکه موارد تفاوت ميان ساحت هايي است که در ان ها کار و زندگي مي کنند.
سيد، رابطه ي پيامبر و پيروانش را چون چوپان و گوسفندان مي داند که هر دو متعلق به مقوله ي حيوانيّت اند و برخورداري از عقل، چوپان را از گوسفندان متمايز مي کند. ( سيد احمد خان، 1332، 1: 34-36 )

2-4- تلقي قوّه ي نبوت به قوّه ي طبيعي خاص

به عقيده ي ي سيد احمد خان، پيامبري قوّه ي طبيعي خاصي- مانند ديگر قوا و قابليّت هاي آدمي است که در وقت مناسب، شکوفا مي شود؛ هم چنان که در زمان معين، گل مي شکفد و ميوه مي رسد. گاهي اتفاق مي افتد که يک فرد خاص از قوّه و قابليّتي چنان کامل برخوردار مي شود که مردم او را در ان رشته ي خاص از هنر يا حرفه، نابغه مي شناسند. يک شاعر يا يک پزشک يا يک آهنگر مي تواند در هنر و حرفه ي خود استاد شود. کسي که از توانايي هاي طبيعي خارق العاده اي برخوردار است و به اين وسيله مي تواند روح جديدي در حيات اخلاقي بشر بدمد، پيامبر ناميده مي شود. هنگامي که ميوه ي اين قابليت هاي طبيعي، در وقت مناسب رسيد، او احساس مي کند که فرا خوانده شده است تا رسالت تازه ي تهذيب اخلاقي و روحاني خود را به مردم اعلام کند. ( سيد احمد خان، 1332، 1: 54؛ ميان محمد شريف ، 1370، 4: 206 )

3-نقد و بررسي ديدگاه سراحمد خان درباره ي وحي

لازم به ذکر است گروهي از محققين، نظرات سيد احمد خان را بر گرفته از تفکر غربي دانسته، آن را کاملاً طبيعت گرا و ديدگاه او را همان تجربه ي نبوي دانسته اند. ( علوي مهر، 1381: 190-191؛ رفيعي محمدي، 1379، 2: 27؛ ندوي، 1400: 88-89؛ اسعدي، 1389: 375-373 )
اما نگارنده بر اين اعتقاد است که در نظر سيد احمد خان، نقاط قوت و انديشه هاي مثبتي مشاهده مي شود که قدري، ديدگاه او را از انديشه هاي غربي متمايز مي کند. گر چه مؤلفه هايي که سيد احمد خان بيان مي کند، به روشني اين نظر را تاييد مي کند؛ اما مي توان نظر او را درباره ي وحي آميخته اي از ديدگاه همسان انگاري وحي با تجربه ي ديني و ديدگاه عموم مسلمانان دانست؛ لذا ابتدا نقاط قوّت اين ديدگاه را بيان و سپس به آسيب شناسي ان مي پردازيم.

1-3-نقاط قوّت

در انديشه ي نوگرايانه ي سيد به وحي، اگر چه نقاط قابل تأمل بسياري مشاهده مي شود؛ اما برخي نکات مثبت هم وجود دارد که بايد پژوهشگران محترم ان ها را مدّ نظر داشته باشند.
الف: سيد، قرآن مجيد را محققا و به طور قطع، کلام الهي مي داند، « نزل علي قلب محمد او يوحي اليه و انه عليه الصلوه و السلام، ما ينطق عن الهوي، ان هو الا وحي يوحي ». بر قلب پيامبر نازل شده يا به او وحي گرديده و پيامبر (ص) از پيش خود هيچ نمي گويد و ان، فقط وحي است.
ب: سيد احمد خان مي پذيرد که قرآن به زبان عربي نازل شده و پيامبر در صورت دهي ان، هيچ نقشي نداشته است.
ج- کوچکترين خطايي در قران راه نيافته است. حتي حرفي نادرست و خلاف واقع در آن، يافت نمي شود تا خدشه اي بر جنبه ي قدوسيّت و کلام الهي بودن ان وارد کند.
د: سيد، خاتميّت پيامبري را مي پذيرد و مي گويد:
زماني بود مردم، بلوغ عقلي نداشتند و به هدايت پيامبران نيازمند بودند؛ ولي با گذشت زمان و تکامل عقل بشري، اين هدايت قطع شد و ارزش هاي معنوي و روحاني اي که اسلام آورده است، به عنوان آخرين نعمت خداوند، به حدّ کمال انتشار يافت. بنابراين، او ( يعني محمّد (ص)) آخرين نشر دهنده نعمت هاي الهي است. نه تنها به اين سبب که در آخرين دوره آمده است و نه تنها به اين سبب که ديگر پيامبري پس از او براي نشر نعمت هاي الهي نخواهد آمد،- و اين معني مفهوم ضمني خاتمّيت را تشکيل مي دهد- بلکه همچنين به اين سبب که با او اين نعمت ها انتشار کامل يافته و ديگر چيزي براي نشر يافتن باقي نمانده است. چون اسلام ارزشمندترين نعمت الهي است، لاجرم نشر دهنده ي او را نيز بايد بلند پايه ترين نشر دهنده به شمار آورد و چون نعمت هاي الهي در مراحل مختلف نشر يافته و محمد (ص) آخرين پيامبري است که ان ها را نشر داده است، بنابراين پيامبري او آخرين پيامبري است. ( سيد احمد خان، 1332، 1: 29-57 ) سيد احمد خان با اين مباني که مورد قبول تمام مسلمانان است، تلاش مي کند ديدگاه خودش را از تجربه گرايان غربي متمايز سازد.
سيد از سويي وحي را حاصل تجربه هاي دروني پيامبر (ص) ( ناموس فطرت ) مي داند که بر اثر عوامل خارجي يا تجربه هاي بيروني، ظهور پيدا مي کند. فرستنده و گيرنده ي وحي را قلب پيامبر قرار مي دهد و از ديگر سو تلاش مي کند با آوردن جمله ي « ما ينطق عن الهوي » ديدگاه خودش را مورد قبول مسلمانان قلمداد کند. اگر با ديد خوش بينانه نگاه کنيم، مي توانيم ديدگاه او را درباره ي وحي، اين گونه تفسير نماييم.
خداوند به پيامبر، يک ملکه و روح قدسي داده تا از درون او، وحي هاي خطاناپذير بجوشد. آيات قرآن هم از درون پيامبر، مطابق با اراده ي الهي به زبان عربي و عاري از کوچکترين خطا مي جوشد و پيامبر نيز هيچ گونه نقشي - نه در محتوا و نه در صورت دهي به ان - نداشته است.
در واقع خداوند به پيامبر قوّه ي خاصي داده که هر وقت شرايط اقتضا کند، به فعليّت در آيد؛ يعني آگاهي هاي دروني او که نهفته اند، در مواجهه با حوادث و موقعيّت هاي خاص شکوفا شود. با توجه به اين تفسير، ديگر نمي توان قوّه ي پيامبري را مربوط به همه ي افراد دانست و ادعا کرد که هر فردي مرتبه اي از ان را واجد است؛ بلکه بايد پذيرفت که خداوند، افراد خاصي را برگزيده و اين قوّه ي عاري از خطا را فقط به ان ها عطا کرده است؛ يعني قوّه ي پيامبري در فطرت همه انسان ها نيست؛ بلکه موهبتي براي انسان هاي خاص است. بين اين ديدگاه و نظر فيلسوفان و عارفان نزديکي وجود دارد؛ اما پرداختن به ان مجالي ديگر مي طلبد. ( قدردان قراملکي، 1381: 51-65 ) لازم به ذکر است اين مباني داراي تهافت ها، تناقض ها و اشکالاتي است که بيان مي شود.

2-3-آسيب شناسي

آسيب ها و ضعف هاي ديدگاه تلفيقي سيد احمد خان درباره ي وحي را مي توان در چند حوزه بيان کرد.

1-2-3- آسيب ها و اشکالات مبنايي

منظور تهافت ها و آسيبهايي است که به اصول و پشتوانه هاي فکري اين جريان در فهم قرآن و هستي- با چنين اعتقادي درباره ي وحي - ناظر است.

الف: مشکل هستي شناختي

مشکل هستي شناختي اين ديدگاه اين است که طرفداران ان - از جمله سر احمد خان - بر مواجهه ي پيامبر با خدا تأکيد مي ورزند و سرشت وحي را همين مواجهه مي دانند. به ديگر سخن، وحي در اين نگرش به اين معنا نيست که خدا پيامي را به پيامبر القا کرده؛ بلکه پيامبر با خدا مواجهه داشته است و از اين مواجهه و تجربه، تفسيري دارد که « وحي » نام دارد. طبق اين بيان، خدا که نقش اصلي را در « وحي » داشت ( طبق ديدگاه عموم مسلمانان و سنتي غرب ) حالا نقش اصلي به عهده پيامبر است. خداي ترسيمي در ديدگاه سيد احمد خان، نقش چنداني در شکل دهي وحي ندارد؛ زيرا ان بر گرفته از ناموس اکبر ( فطرت ) و قلب پيامبر بوده و خدا تنها موظف به پاسباني از ان است؛ يعني نقش خداوند، حفاظتي است تا ايجاد وحي و القاي ان به پيامبر. لذا در اين ديدگاه، باور به خداي عيني و غيبي تبديل به خداي غير عيني، انسان محوري ( اُمانيوم ) جايگزين خدا محوري مي شود.

ب: نفي سرشت زباني وحي

طرفداران اين ديدگاه و سراحمد خان، وحي را فقط « مواجهه »- با خدا- تلقي کرده و سرشت ان را همين « مواجهه » مي دانند؛ لذا وحي در اين ديدگاه با تجربه ي پيامبر و حالات دروني او يکي است و گرفتن حقايق نيست؛ بلکه همان « مواجهه » است. بر اين مبنا هر ان چه پيامبر در کسوت الفاظ و کلمات مي گويند، بيانگر تجربه دروني او بوده و در حقيقت وحي عاري از سرشت زباني است؛ چرا که پيامبر خود بايد تجربه ي ديني خويش را در قالب الفاظ ارائه دهد.
نکته ي مهمي که بايد به ان توجه کرد، اين است که چنين تحليلي ناسوتي از وحي ( تحويل ان به تجربه )، در واقع به « نفي وحي » مي انجامد. به تعبير بهتر، در اين تصوير از وحي « تجارب پيامبر (ص) » به صحنه آمده، خود « متن وحي » به حاشيه رفته و از صحنه خارج مي شود. حال ان که وحياني بودن ساختار قرآن و داشتن سرشت زباني، بر پايه ادله اي استوار است که به برخي از ان ها اشاره مي کنيم:
نخستين دليل بر وحياني بودن الفاظ قرآن، معجزه ي خالد بودن ان است که با قاطعيّت تمام اعلام داشته، هيچ کس حتي اگر تمامي آدميان و جنيان با يکديگر همکاري کنند، قدرت چنين کاري را نخواهد داشت. ( اسراء / 88 )
دليل دوم : تعبير « قول » و « قرائت » درباره وحي که در چندين آيه، بر قرآن اطلاق شده است: « إنه لقول فصل » ( طارق / 13 )، « انا سنلقي عليک قولا ثقيلا » ( مزمل/5 ).
دليل سوم : قرآن کريم در آيات متعددي تصريح مي کند که خداوند، کتابش را به زبان عربي بر پيامبر نازل کرده است: « انا انزلنا قرآنا عربيا » ( يوسف/2 )
البته دلايل بسياري بر سرشت زباني بودن « وحي » وجود دارد که پرداختن به ان ها، مجالي ديگر مي طلبد.
علاوه بر مطالب گفته شده، اين ديدگاه با واقعيّت تاريخي اديان نيز همخوان نيست؛ علاوه بر اين در متون ديني بر گزارش هاي پيامبران تأکيد شده است نه بر تجارب ان ها. در تاريخ هم مي بينيم که پيامبران وقتي ادّعاي پيامبري مي کردند، بر گزارش هاي خود از وحي تأکيد داشتند؛ يعني ديگران را دعوت مي کردند که به پيام وحي گوش دهند و اوامر و نواهي ان را اطاعت کنند. پيامبران هيچ گاه ديگران را دعوت نمي کردند که تجاربي مانند تجارت ان ها داشته باشند.

ج: خطا پذيري قرآن

مطابق نگرش تجربي سيد احمد خان به وحي، خداوند در صدر نبوده کتابي خطا ناپذير املا و يا محتواي ان را به پيامبر القا نمايد؛ بلکه وحي به معناي انکشاف خداوند است. همچنان که کتاب مقدس ( يهود و نصاري ) مکتوب بشري است و به وسيله انسان جايز الخطا به رشته تحرير در آمده و داراي تهافت ها و تناقض هايي است که بايد به روش هاي تحقيق تاريخي و ادبي، نقد و ارزيابي شود، قرآن هم ان گونه خواهد بود؛ حال ان که به مقتضاي دليل عقلي، لزوم نزول قرآن براي هدايت بشر، فرستادن کتابي خطاناپذير به واسطه ي فردي معصوم است و وجوه اعجازي و تحدّي قرآن هم، برخي از زواياي اين امر را روشن مي سازد.
علاوه بر اين صدور وحي هم از منبعي مطمئن و خطاناپذير است. اين ويژگي نه تنها متکي بر دليل برون ديني بوده؛ بلکه شاهد درون ديني نيز دارد. چنانکه خداوند مي فرمايد: « ما کان هذا القرآن ان يفتري من دون الله و لکن تصديق الذي بين يديه و تفصيل الکتاب لا ريب فيه من رب العالمين، ام يقولون افترا قل فأتوا بسوره مثله ... ( يونس: 37-38 ) در اين آيات، خدا به صراحت قرآن را از جانب خدا، از منبع لا يزال و خطا ناپذير الهي که هيچ ترديدي براي ان نيست، دانسته و بر صحّت ان، ادّعاي تحدّي مي کند.

د: انکار معرفت بخشي

تحليل ناسوتي از وحي در حقيقت به انکار بُعد معرفت بخشي گزاره هاي قرآني مي انجامد؛ زيرا بر اين اساس، آيات قرآن، کلماتي خطا ناپذير از طرف خداوند تلقي نمي شوند تا محتواي آن قطعي و واقع نما باشد؛ بلکه به آيات قرآن به صورت محصول ذهن، فکر و احساسات انسان، نگريسته مي شود که به نوعي، زاده ي تجربه ي ديني و عرفاني پيامبر در مواقع خاص بوده و هيچ دليلي بر ضرورت معرفت بخشي گزاره هاي ان وجود ندارد. بر اين اساس زبان وحي، زبان ابراز و آشکار سازي احساسات دروني فرد متديّن است. اين نزديکي و هم سويي بين نگاه تجربه ي ديني به وحي و غير معرفت بخشي بودن آن، به حدّي است که حتي تعدادي از دين پژوهان غربي هم به ان اذعان نموده اند؛ به عنوان نمونه، نفسي مورفي، برجسته ترين بُعدي از دين را که تحت تأثير اين ديدگاه قرار مي گيرد، فهمي جديد از زبان دين دانسته که بر اساس ان گزاره، ديني غير واقعي و غير معرفت بخشي بوده و صرفاً بيانگر آگاهي فرد متديّن از وابستگي همه اشيا به خداوند است. ( Murphy,1996,p.46 )

ه: نفي عصمت پيامبر

با پذيرش اين ديدگاه، عصمت در پيکره ي وحي نفي مي شود؛ زيرا که پيامبر مواجهه اي با خدا داشته که در مرحله ي بعد، تفسير و ترجمه ي مواجهه را در اختيار مردم قرار مي دهد و تفسير تجربه ي ديني، ناگزير تحت تأثير باورها، انتظارات و فرهنگ پيامبر ( تجربه گر ) است. بنابراين نمي توان گفت: تفسير و تعبير پيامبر از مواجهه اش صحيح است و در تفسير او، خطا راه ندارد.
در نقد اين ديدگاه بايد گفت: عصمت انبيا در تلقي، نگهداري و تبليغ، يکي از اصول مشترک همه ي اديان و از ويژگي هاي برجسته ي تمامي پيامبران است. ( جوادي آملي، 1387: 60 ) خداوند هر گونه عيب و نقصي را از انبيا سلب کرده و به صورت اصلي کلي در قرآن مي فرمايد: « و ما کان النبي ان يَغلّ » ( ال عمران: 161 ) از ان جا که پيامبران، پيام هايي را از جانب خداوند متعال براي سعادت انسان ها به ان ها ابلاغ مي کنند، اگر در فرا گرفتن، نگهداشتن و رساندن وحي خطايي کنند، نقض غرض پيش آمده و با هدايت الهي منافات دارد.

و: قرآن گرايي افراطي و سنت گريزي

يکي از آسيب هاي مهم اين عقيده، نگاه افراطي به قرآن و فرو کاستن از نقش سنت است. سيد احمد خان تلاش مي کند ديدگاه خود درباره ي وحي را صرفاً بر اساس قرآن استنباط نمايد؛ اما در روش پياده نمودن اين مبنا يا دچار رأي گروي و يا تأويل گرايي باطل گرديده است.
از ميان چهار منبع شرعي، بنا بر فقه تسنن، سيد احمد خان تقريباً به طور کلي بر قرآن تکيه داشت. او و معاشرش، چراغعلي، اعتبار بيشتر احاديث حتي احاديث کهن را محل ترديد دانسته، آن ها را منابعي مشکوک قلمداد کردند.( اسعدي، 1389، 1: 384؛ الهي بخش، 1421 : 106-100 )
به عنوان نمونه ، او به صرفِ اين که وحي در قرآن به الهام عريزي حيوانات هم اطلاق شده، تمام اقساط وحي را از يک سنخ و حاصل انتقال احساسات دروني دانسته و ان را ساخته و پرداخته ي دست پيامبر مي داند. غافل از ان که آيات و روايات بسياري بر نوع خاصي از وحي که همان وحي رسالي است، تأکيد نموده و بيان مي دارد: مقصود از وحي بر پيامبران، اين قسم است. همه ي مسلمانان بر اين نظر اتفاق دارند که گزينش و ساختار الفاظ، ترکيب و عبارات قرآن وحي الهي است و پيامبر هيچ نقشي در ان نداشته است « قرآنا فرقناه لتقراه علي الناس ... » ( اسراء: 106 )
سيد احمد خان براي دو سويه نشان دادن اين تفکر، راه بسيار پرسنگلاخي را براي رسيدن به مقصد خود؛ يعني رازگشايي و ماوراء الطبيعه زدايي از وحي، انتخاب کرده است. معجون او آميزه اي از اصطلاحات هضم شده ي عرفاني و دليل تراشي هاي مستشرق پسندانه است ( خرمشاهي، 1372: 227 ) اين ديدگاه تلفيقي باعث ايجاد تناقض در مبنا و گفتار گرديده است. او از يک طرف، مبناي خود را بر تجربه استوار مي سازد که ساختاري انسان گرايانه دارد و در ان « وحي » از سنخ تجربه است و سرشت احساسي دارد، ذاتاً خطا پذير بوده و از انساني به انسان ديگر متفاوت است. از طرف ديگر، براي « وحي » منشا الهي قائل است؛ اما بدون واسطه ي « فرشته وحي »، اين تناقضي آشکار است؛ زيرا خدايي که هيچ نقشي در شکل دهي وحي ندارد، چطور « وحي » الهي است ؟! چگونه مي شود قرآن، خطاناپذير باشد؛ حال ان که در تجربه هاي مختلف پيامبر، صورت دهي شده است ؟!

2-2-3- آسيب هاي روشي

تفسير به مثابه ي دانش فهم متن، روشمند و قاعده پذير است و چون در جستجوي مراد الهي بوده و برداشت هاي خود را به خداوند نسبت مي دهد، راه پر مخاطره اي است؛ لذا شايسته و بايسته است که روشمند و ضابطه مند انجام شود و بر پشتوانه هاي معتبر علمي، عقلي و روايي استوار گردد. سيد احمد خان در انتخاب روش خود بر اساس مباني بيان شده، در عمل دچار انحرافاتي گرديده که بيان مي شود.

الف: رأي گروي

در روش استوار و ضابطه مند تفسير، فهم تفاصيل ناگفته ي قرآن با محوريت اصول و راهنمايي هاي قرآني و در پرتو تبيين هاي سنت کشف مي شود؛ اما جريان حاضر از ان رو که نقش سنت را ناديده مي انگارد، به ناچار رأي گروي را در استخراج تفاصيل شرعي به روي خود مي گشايد.
با نگاهي به اين ديدگاه در مي يابيم که آراي آن ها - بر خلاف ادّعاي خودشان - تنها به استناد آيات قرآن ابراز نشده و پشتوانه هاي رأي گرايانه در ان ها دخالت جدّي دارد. در واقع استخراج تفاصيل احکام و بُعد انفسي دادن به مسائل ماوراء الطبيعه ي مطرح شده در قرآن، جز با ضميمه ي رأي ميسر نبوده است. به عنوان نمونه سر احمد خان در تفسير وحي قرآني، دچار « رأي گرايي » شده، آن را هم رديف تجربه ي نبوي مي داند. غافل از ان که وحي در قرآن معاني متعددي مثل: هدايت تکويني يا عريزي ( فصلت: 12 ) الهام الهي ( قصص: 7 ) القاي شيطاني ( انعام: 121 ) اشاره ( مريم: 11 ) القاي معنا به فرشتگان ( انفال: 12 ) ارتباط ويژه ي خدا با پيامبران ( نساء: 163، شوري: 3 ) و تکلم مستقيم و بي واسطه ي خدا با پيامبر ( شوري: 51 ) به کار رفته است. بيشترين مورد آن ( 60 مورد )، اختصاص به ارتباط ويژه ي خدا با پيامبران دارد که به معني ابلاغ و القاي پيام از طرف خدا به پيامبر برگزيده ي اوست. معناي مورد نظر در علم کلام و علوم قرآني نيز، ابلاغ تفهيم و القاي پيام از طرف خداوند به پيامبر برگزيده ي اوست که سراحمد خان از اين مبنا غفلت کرده و ان را هم سان با تجربه ي نبوي دانسته است.
« وحي » از سنخ علم حضوري، و کامل ترين مراتب ان است که انسان با جان و دل ان را مي بيند. وحي، عبارت است از مشاهده ي حقيقي که ان حقيقت، مقوّم هستي انسان است و انسان با علم حضوري ناب، مقوّم هستي خود را که خدا و کلام خداست، مي يابد؛ چنانکه خود را مي يابد. وحي، يافتن است و پيامبر، وقتي وحي را مي يابد، يقين دارد که يافته ي او وحي است. از اين رو، وحي از سنخ تجربه ي ديني نيست تا اولا نياز به مشاهده ي مکرر داشته باشد و ثانياً در ابتدا همراه با شک باشد. بنابراين تجربه، زماني يقين اور است که انسان با تکرار، چيز معيني را درک کند؛ اما وحي نياز به تکرار ندارد؛ بلکه نخستين بار که جرقه مي زند، با يقين علمي و شهودي همراه است. ( جوادي آملي، 1387 : 242- 241 ) لازم به ذکر است بين وحي و تجربه ي نبوي فرق هاي بسياري است که پرداختن به ان از حوصله ي بحث خارج است. ( ساجدي، 1385: 275-266 )

ب.تأويل گرايي

در روش معتبر فهم قرآن، تأويل به معناي توجيه آيات بر خلاف ظواهر عُقلايي و متعارف آن، همواره رويکردي استثنايي و اضطراري به حساب مي آيد؛ بدان معنا که ظواهر متعارف و عقلايي آيات اعتبار و حجيّت دارد. مگر ان که دليلي قاطع، ضرورت توجيه و تأويل را سبب شود.
بر خلاف تأويل هاي صوفيانه که بر اساس ذوقيّات عرفاني، انديشه هاف تخيلات و حالات دروني و شهودي ارائه مي شود، تأويلات پوزيتيويستي از فرهنگ ماديگرايي پس از رنسانس متأثر است. اين نگرش در صدد توجيه تجربي و محسوس آيات قرآن در دايره ي علوم تجربي است و هر آيه اي که مضمون ان قابل تجربه ي حسي، عيني و آزمايشگاهي نباشد، به گونه اي در مقام توجيه و تأويل معناي ان بر مي آيد. ( ساجدي، 1385: 393 ؛ سعيدي روشن، 1383: 274 )
از جمله شخصيّت هايي که به تأثير از فرهنگ و تمدن غربي، گرايش بسيار شديدي به علوم جديد و روش تجربي ان نشان مي دهد و دستي گشاده در تأويل قرآن و غالب مفاهيم ان دارد، سر احمد خان هندي است. با مطالعه ي تفسير وحي، به وضوح روشن مي شود که نگرش پوزيتيويستي او، در جاي جاي تفسيرش انعکاس يافته و رويکرد اصلي او را رويگرداني از قوانين وضع و دلالت زبان شناسي ساخته است. ( ساجدي، 1385؛ 383؛ سعيدي روشن، 1383: 274 )
سر احمد خان ذيل آيه ي « اذ قال ربک للملائکه اني جاعل في الارض خليفه » ( بقره: 30 ) هنگامي که پروردگار تو به فرشتگان گفت من در روي زمين جانشيني قرار خواهم داد، مي گويد:
« بعد از غور در اين مطالب دقيق و رقيق و بعد از پي بردن به اين نکته که خداوند، عظمت و جلال و آثار و اطوار قدرت خود را عموماً به فرشتگان منسوب مي دارد، بلاشک به فرشتگاني که ذکر آن ها در قرآن مجيد آمده است، نمي توان کسوت وجود شخصي واقعي پوشانيد؛ بلکه خداوند آثار قدرت بي پايان خود و انواع و اقسام قوايي را که در تمام کائنات ايجاد کرده، همان ها را تعبير به ملک يا ملائکه فرموده است که از ميان ان ها، يکي هم شيطان يا ابليس است. ( سيد احمد خان، 1332، ج 1 : 66 )
لازم به ذکر است سر احمد خان در تأويلات خود به همين بسنده نمي کند، او ابليس را قواي بهيمه ( 1 : 66 ) ادم را نه وجود شخصي که نوعي ( 1: 66 ) خودداري ابليس از سجده را سرکشي قواي وجودي انسان ( 1: 78 و 79 ) عبور موسي از دريا را جذر و مد و نه معجزه ( 1: 110-113 ) « فاضرب بعصاک الحجر » ( بقره/ 60 ) در جريان خواهي موسي براي قوم خود را، به کمک عصاي خودت از کوه بالا برو، تأويل نموده ( 1 : 131 ) کار را به جايي رسانده که غالب مفسّرين و دانشمندان علوم قرآني بر مادي گرايي وي صحّه گذاشته اند. ( ساجدي، 1385: 391-382؛ سعيدي روشن، 1383: 274 )
گسترش طبيعت گرايي در شبه قاره ي هند به جايي رسيد که سيد جمال الدين اسد آبادي به در خواست محمد واصل، رساله اي با عنوان « نيچريه » در ردّ اين تفکر مي نويسد. سيد جمال الدين اگر چه در رساله ي خود نامي از سر احمد خان نمي برد؛ اما در نوشته هايش به انديشه ي سر احمد خان توجه ويژه داشته و با مقايسه ي اين ديدگاه با « ناتوراليسم يا طبيعت گرايي » در فلسفه مي گويد: تفکر فلسفي آن - در قديم - ماده گرايي، لذت جويي و هر گونه دين گريزي را در بر مي گرفت و طبيعت گرايي جديد گر چه با رشد حيرت انگيز علوم طبيعي، رابطه اش با « الحاد لذت جويي » سست گرديد؛ اما هم چنان افت هاي بسياري مثل دين گريزي را به همراه دارد. ( اسد آبادي، 1359: 11-14 )

3-2-3-آسيب هاي غايي

الف: پلوراليسم ديني

آسيب هاي غايي تفکر ناسوتي به وحي در حوزه هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي قابل جستجوست. آثار و نتايج بر آمده از اين تفکر به قبول پلوراليسم ديني، غرب زدگي و رواج انديشه هاي نوگرايانه مي انجامد که به اختصار بيان مي شود. کساني که وحي را به تجربه ي ديني فرو کاهش داده اند، تلاش مي کنند تا بر اساس آن، تکثر اديان را نيز توجيه کنند. اين ديدگاه بيشتر از همه در آثار جان هيک، پرورش يافته است. ( حسيني، 1382 : 5 ) روشنفکراني که از همسان انگاري وحي و تجربه ي ديني دفاع مي کنند، عموما ان را يکي از مهم ترين مباني پلوراليسم ديني مي دانند. مهمترين مبناي کثرت گرايي ديني، تجربه ي ديني است. کثرت گرايان با استناد به تجربه ي ديني و تفکيک تفسير از معتقدند که انسان ها در مواجهه با واقعيت غايي، تجربه ها را از سر مي گذرانند که وقتي ان را در قالب ذهن و زبان خويش مي ريزند، اختلافات پديد مي آيد. لازمه ي نظر کثرت گرايان ان است که به نوعي شکاکيّت تن داده و مرزي ميان دينداري و الحاد قائل نشوند؛ چرا که مؤمن و ملحد، هيچ کدام تصوري روشن از واقعيّت مطلق ندارند. همچنين اين نظريه، به ديدگاه « اهل تعطيل » در سنت اسلامي شباهت دارد که بر اساس آن، معرفت به ذات ربوبي ناممکن است. طبق اين نظريه، « وحي » که قرار است خود راه گشا باشد، در حدّ ديدگاه هاي شخصي فرو کاسته شده هيچ ارزش حقيقت جويي و حقيقت بخشي ندارد و اين خلاف مقصود خداوند از هدايت بشر است.

ب: غرب زدگي

از شعارهاي اساسي سيد احمد خان در حوزه ي سياسي - اجتماعي، شعار عزت طلبي و مقابله با انحطاط و عقب ماندگي جامعه ي اسلامي بود.
سيد پس از مسافرت به انگليس و مواجهه با افکار ان ها، بي ان که محتوا و باطن غرب را بشناسد، دچار نوعي خودباختگي در برابر ظواهر فريبنده ي اين تمدن شد؛ به حدي که لقب « سر » طرف ملکه ي انگليس به او عطا گرديد. سيد پس از مراجعه، کوشيد علوم جديد را با آيات قرآن سازگار نمايد؛ از جمله مسائلي که به تقليد از غرب، جنبه ي تجربي - نه به معناي مصطلح در علوم تجربي؛ بلکه به معناي احساس دروني - به خود گرفت، مقوله ي وحي بود و سيد احمد خان تلاش نمود آميخته اي از تفکرات حس گرايانه غرب را با اعتقادات عقلاني مسلمانان - در اين مسأله - ايجاد نمايد.

ج: رواج انديشه هاي نوگرايانه

جنبش نوگرايي در هند با سيد احمد خان ( م . 1316/1898 ) آغاز شد. عقيده ي وي بر اين اصل بنا شده بود که ميان قول خدا ( قرآن ) و فعل او ( طبيعت ) هيچ تناقضي نيست و يکي بايد در پرتوي ديگري، تعبير و تفسير شود. به اعتقاد وي، قدرت مطلق پروردگار با رسالت محمد صلي الله عليه و آله و سلم و ديگر پيامبران و اعتبار وحي مورد تأييد قرار مي گيرد؛ ديگر اهميتي ندارد که کلام وحي از طرف فرشته ي مقربي به محمد (ص) رسيده يا دريافت اين احساس و همين طور خود کلمات مستقيما از طريق اشراق پيامبري بوده است. نظريّات سيد احمد خان و گروه نوگرا، با مخالفت سختي، به خصوص از ناحيه ي متکلمين سني ديوبند و ساير مدارس، روبرو شد. ( عزيز احمد، 1367: 22 )

د: پيدايش مذاهب انحرافي

اين گونه اعتقادات در حوزه ي دين و به ويژه مقوله ي وحي، اندک اندک زمينه ي پيدايش مذهب انحرافي جديدي را در شبه قاره به وجود اورد. ادعاي سيد احمد خان به نام اصلاح و ترقي خواهي، مقدمه اي براي پيدايش مذهب « قادياني » بوده ، عقيده اي که بعدها از ان، مذهب معروف « احمديّه » منشعب شد. ( بهّي، 1377: 33 )
اقبال لاهوري ضمن حمله ي شديد به قادياني ها از جهت اسلامي و ملي، کتاب احياي فکر ديني در اسلام را مي نويسد و به بيان تلاش خود در تبيين کلامي اسلام به صورت جديد، و برتري و مزيت هاي تعاليم اسلامي در خلق و جماعتي زنده و قوي مي پردازد.

نتيجه

کالبد شکافي ديدگاه تلفيقي سيد احمد خان هندي نشان مي دهد که « وحي » و تجربه هايي از اين قبيل، اموري نفساني هستند و سخنان خداوند، همان سخنان پيامبر است، در نتيجه وحي، تابع پيامبر و زايده ي فکر و نفس اوست. سيد گر چه تلاش مي کند با عبارات « ما ينطق عن الهوي » به ان ساختار الهي بدهد؛ اما اين تجربه ي الهام گونه، خود داراي اشکالات فراواني است.
آسيب هاي مبنايي اين نگره، علاوه بر تناقض در ديدگاه، مشکل هستي شناختي است که در آن خدا، نقش چنداني در شکل دهي وحي ندارد. سرشت وحي به جاي زباني، احساسي است و جنبه ي معرفت بخشي نداشته، عاري از خطا و اشتباه نيست.
اين ديدگاه به لحاظ روش دچار، رأي گروي، تأويل گرايي گرديده که سعي مي کند وحي را با جنبه ي طبيعي توجيه نمايد و جنبه ي ناسوتي دادن به وحي، باعث پذيرش تکثرگرايي ديني گرديده که نوعي غرب زدگي در افکار را به همراه دارد و به رواج انديشه هاي نوگرايانه و پيدايش مذاهب انحرافي انجاميده که آسيب هاي جدي بر پيکره ي اسلام در شبه قاره، وارد ساخته است.
منابع تحقيق:
1- قرآن کريم
2- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم: آداب الحوزه، 1405.
3- اسد آبادي، سيد جمال الدين، مقالات جماليه، به کوشش ابوالحسن جمالي، تهران: انتشارات اسلامي، 1358.
4- اسد آبادي، سيد جمال الدين، نيچريه يا ناتوراليسم، قم: مؤسسه دارالکتاب، 1359.
5- اسعدي، محمد، و همکاران، آسيب شناسي جريان هاي تفسيري، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، انتشارات اسوه، 1389.
6- اقبال لاهوري، محمد احياي فکر ديني در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران: نشر پژوهش، هاي اسلامي، 1346.
7- الهي بخش، خادم، القرآنيون و شبهاتهم حول السنه، طائف: مکه الصديق، 1421.
8- باربور، ايان، علم و دين، ترجمه بهاء الدين خرمشاهي، تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1362.
9- باقري اصل، حيدر، نقد و بررسي نظريه هاي وحي، تبريز: انتشارات ياس نبي، 1384.
10- بزرگزاده، محمد انور، جايگاه سنت و حجيت آن در اسلام، مجله نداي اسلام، شماره 46، صص 38-42، 1390.
11- بهّي، محمد، انديشه نوين اسلامي در رويارويي با استعمار غرب، ترجمه سيد حسين سيّدي، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي، 1377.
12- ثبوت، علي اکبر، نگاهي به تفسير سير سيد احمدخان، مجله نامه فرهنگ، سال 3: شماره 2، صص 74-87، 1372.
13- جوادي آملي، عبدالله، دين شناسي، قم: مرکز نشر اسراء، 1387.
14- حسيني، سيد حسن، پلوراليزم ديني يا پلوراليزم در دين، تهران، انتشارات سروش، 1382.
15- خرمشاهي، بهاء الدين، قرآن پژوهي، تهران: مرکز نشر فرهنگي مشرق، 1372.
16- ــــــــــــ، تفسير و تفاسير جديد، تهران: سازمان انتشارات کيهان، 1364.
17- راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودي، بيروت: دار الشاميه، 1416.
18- راميار، محمد، تاريخ قرآن، تهران: انتشارات امير کبير، 1389.
19- رفيعي محمدي، ناصر، تفسير علمي قرآن، تهران: فرهنگ گستر، 1379.
20- ساجدي، ابوالفضل، زبان دين و قرآن، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشي امام خميني، 1385.
21- سعيدي روشن، محمد باقر، تحليل زبان قرآن و روش شناسي فهم آن، قم: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1383.
22- ـــــــــــ، زبان قرآن و مسائل آن، پژوهشگاه حوزه و سمت و مرکز تحقيق و توسعه علوم انساني، 1389.
23- ـــــــــــ، تحليل وحي از ديدگاه اسلام و مسيحيت، قم: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1375.
24- سيد احمد خان هندي، تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان، ترجمه محمد تقي فخر داعي گيلاني، تهران: شرکت تضامني محمد حسن علمي و ديگران، 1332.
25- شلاير ماخر فردريک، استون سايکس، ترجمه استون سايکس، ترجمه منوچهر صانعي، چاپ اول، تهران: انتشارات گروسي، 1376.
26- عباسي، ولي الله، نقد همسان انگاري وحي با تجربه ديني، مجله رواق انديشه، شماره 34، صص 82-96، 1383.
27- عزيز، احمد، تاريخ تفکر اسلامي در هند، ترجمه نقي لطفي و محمد جعفر ياحقي، تهران: انتشارات علمي فرهنگي، 1367.
28- علوي مهر، حسين، روش ها و گرايش هاي تفسيري، قم: انتشارات اسوه، 1381.
29- فراهيدي، خليل بن احمد، کتاب العين، قم: انتشارات اسوه، 1414.
30- قائمي نيا، عليرضا، وحي و افعال گفتاري، تهران: انتشارات انديشه، 1381.
31- قدردان قراملکي، محمد حسن، حقيقت وحي، تجربه ديني يا عرفاني، مجله قبسات، شماره 26، صص 51-65، 1381.
32- مطهري، مرتضي، بررسي اجمالي نهضت هاي اسلامي در صد سال اخير، تهران: انتشارات صدرا، 1356.
33- معرفت، محمد هادي، تفسير و مفسران، قم: مؤسسه فرهنگي تمهيد، 1380.
34- ـــــــــــ، تاريخ قرآن، تهران: انتشارات سمت، 1387.
35- ميان محمد شريف، تاريخ فلسفه در اسلام، ترجمه نصرالله پورجوادي، تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1370.
36- ندوي، ابوالحسن، الصراع بين الفکره الاسلاميه و الفکر العربيه، کويت، دار القلم، 1400.
37- نصري، عبدالله، کلام خدا ( تحليل و نقد ديدگاه روشنفکران ديني درباره وحي و تجربه ديني ) تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1387.
38- يزداني، عباس، تجربه ديني، تهران: انتشارات انديشه، 1381.
39- Murphy, Nancy, Beyond liberalism and fundamentalism,How Modern and postmodern philosophy set the theological Agenda. Pennsylvania: Trinity press international, 1995
References
1. Quran
2. Abbassi,valiyoallah.Naghd Hasan enghariy Vahy ba Tajrobeye Dini.Journal porch ideas,No.34,pp82-96,2004
3. Alavi Mehr,Hosain.Raveshha va gerayeshhaye Tafsiri.Qum: Osvah Publication,2002
4. Asad abadi,sayed jamal aldin.maghalat Jamaliyah.Efforts Abo alhassan Jamali,Publication Islami, 1358
5. Asad abadi,sayed jamal aldin.Nichriye ya Naturalism.Qum: Institute Dar Alkotob, 1359
6. Asadi,Mohammad and coworkers."Asib shenasi Jaryanhaye Tafsiri. Qum, Research institute of hauzah and university, Osvah Publications, 2010
7. Aziz, Ahmad.Tarikh tafakor Islami dar hend.Translated by: Nghi,Lotfi and Mohammad jafar,Yahaghi,Tehran: Cultural and Scientific Publications,1988
8. Farahidi,Khalil Ibn Ahmad.Ketab Al- eyn. Qum: Osvah Publication,1993.
9. Bahhi,Mohammad.Andisheh novin Islami dar ruyaruyi ba Estemar gharb.Translated by:SAYED Hosain Sayedi, Mashhad: Astan GHods Razavi Publications,1998.
10. Bagheri Asl,Heidar. Naghde va barresi nazariyehay vahy. Tabriz: Nabi despair Publications, 2005
11. Barbur,Aban,Elm va Din.Translation: Baha aldin khoramshahi, Tehran:Center for Academic Publication, 1983
12. Bozorgzadeh,Mahammad.Jayegahe Sonnat va Hojiyat an dar Islam. the journal of Call to Islam, Twelve years,Nom.46,pp38-42,2011
13. Eghbal Lahuri.Ehyaye fekre Dini dar Islam. Translation: Ahmad Aram,Tehran: Publication of Islamic Studies, 1967
14.Hosseyni,Seyed Hassan.pluralism Dini ya pluralism dar din,Tehran:Printing Sorush.2003
15. Ibn Manzour,Mohammad ibn Mokarram.Lesan Al-Arab.Qum: Adab AL-Hauzah,1984
16. Elahi Bakhsh,Khadem.Al-Quraniun va SHobahatehem Houl Al-Senah.Taif.Mecca Al-Seddigh,2000
17. Javadi Amoli,Abdollah.Din Shenasi. Qum: Center of Esra Publications, 2008
18. KHorramshahi,Baha Al-Din,Tafsir va Tafasire Jadid,Tehran: Universe Publications Organization, 1985
19. Quran Pazhuhi,(Seventy discussion and study of Quran),Tehran: Center for Cultural Publication of East, 1993
20. Ma,rafat,Mohammad Hadi.Tarikh Quran.Tehran: Samt Publication,2008
21. Tafsir va Mofasseran.Qum,Tamhid cultural institution,2001
22. Miyan Mohammad Sharif.Tarikh falsafeh dar Islam.Translated by:Nasrollah Pur Javadi,Tehran:center for university Publications, 1991
23. Motahari,Morteza.Barresi ,Ejmali Nehzathaye Islami dar Sad Sale Akhir.Tehran:Sadra Publication,1977
24. Murphy,Nancy,Beyond liberalism and fundamentalism.How Modern and postmodern philosophy set the theological Agenda. Pennsylvania: Trinity press international, 1995
25. Nadvi,Abolhasan.Al-Sera Bain Al-Fekr Al-Islamiyah va Al-Fekr Al-Arabiah.Kuwait: Dar Al-Qalam,1980
26. Nasri,Abdollah.Kalam Khoda (Tahlil va naghd Didghah Roshanfekran Dinin Darbareh Vahy va Tajrobeh Dini),Tehran: center for Islamic Culture Publications.
27. Qadrdan Qaramaki.Mohammad Hassan.Haghighat Vahy. religious or mystical experience,Journal Qabasat,Nom.36,pp51-65,2002
28. Qa,emi niya,Alireza.Vahy va Afa,ale Gdftari,Tehran:Board of Education, 2001
29. Rafi,i Mohammadi,Naser.Tafsir Elmi Quran (Barresi seyr Tadvin va Tatavor),Tehran,Farhang Gostar, 2000
30. Ragheb Isfahani.Mofradat Alfaz Al-Quran,researched by: Safvan Adnan Davoudi,Beyrout: Dar Al-Shamieh, 1995
31. Ramyar,Mohammad. Tarikh-e- Quran. Tehran: Amir Kbir Publications, 2010
32. Sa,idi-Roahan, Mohammad Bagher.Tahlil Vahy az Didghah Islam va Masihiyat.Qum,Publication of Institute of Islamic Thought and Culture,1996
33. Tahlil Zaban Quran va Ravesh shenasi Fahm,an. Qum,Publication of Institute of Islamic Thought and Culture, 2006
34. Zaban Quran va Masael an.Research Institute and Samt and center for research and development of the Humanities, 2010
35. Sajedi,AbouAl-Fazl. Zabane Din va Quran. Qum,Center for publication of Imam Khomeini Institute for Training and Research,2006
36. Sayed Ahmad khan Hendy.Tafsir Al-Quran Va Hova Al-Hoda va Al-Forghan. translated by: Mohammad Taghi Fakhr Daee Gilani.Tehran: Partnership Company of Mohammad Hasan Elmi and the others 1953.
37. Shelayer makher.FredrikEston sayks.Translation:Manuchehr Saneei,Printing first,Tehran:Groosi publisher,1997
38. Sobut,Ali Akbar.Negahi be Tafsir Ser Seyyed Ahmad Khan. Nameh Farhang Magazine,Year 3,number 2,pp 74-87,1993
39. Yazdani,Abbass.Tajrobeh ye Dini. Tehran: Board of Education, 2002

پي‌نوشت‌:

* استاديار گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه سيستان و بلوچستان

منبع مقاله :
فصلنامه ي مطالعات شبه قاره دانشگاه سيستان و بلوچستان سال پنجم، شماره هفدهم، زمستان 1392 ( ص 73-94 )



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.