سياست گذاري در سينما

سياست ها و برنامه ريزي هاي كلان فرهنگي به دو گروه سلبي و ايجابي طبقه بندي مي شوند. سياست هاي سلبي مواردي است كه نوع خاصي از فيلم يا موضوعات ويژه يا تصاوير معيني را نفي مي كنند و براي جلوگيري از ظهور آنها در
دوشنبه، 21 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سياست گذاري در سينما
 سياست گذاري در سينما

 

نويسنده: اعظم راودراد




 

سياست ها و برنامه ريزي هاي كلان فرهنگي به دو گروه سلبي و ايجابي طبقه بندي مي شوند. سياست هاي سلبي مواردي است كه نوع خاصي از فيلم يا موضوعات ويژه يا تصاوير معيني را نفي مي كنند و براي جلوگيري از ظهور آنها در عرصه ي هنر در قالب قانون و مقررات اجتماعي عرضه مي شوند. از آنجا كه هنر تا وقتي به دست مخاطب خود نرسيده و توسط وي ادراك نشده است، در حقيقت ناتمام است، سياست هاي سلبي در تغيير ساختار هنري جامعه، مؤثر واقع مي شوند.
اين سياست ها حتي شايد موجب حذف برخي از اشكال هنري از عرصه ي اجتماع شوند و از طرف ديگر راه را براي گسترش هرچه بيشتر برخي ديگر بگشايند. از همين جنبه است كه سياست هاي ايجابي مطرح مي شوند. در سياست هاي ايجابي برخي از انواع فيلم، موضوعات خاص و حتي تصاوير معيني، تشويق و ترويج مي شوند و فيلم هاي مورد قبول از جهات مختلف حمايت مي شوند. عمده ترين اين نوع حمايت نيز حمايت اقتصادي و مالي است كه خود موجب مي شود فيلم سازان، سرمايه و وسايل و امكانات كافي براي پرداختن به نوع فيلم هاي مورد نظر سياستگذاران و برنامه ريزان فرهنگي يك جامعه داشته باشند. همين مسئله سبب مي شود كه در ساختار هنري يك جامعه و به ويژه در فيلم و سينما، وزن برخي از موضوعات و مضامين بسيار سنگين تر از برخي ديگر باشد، برخي سبك ها مجال ظهور پيدا نكنند يا برخي در عرصه ي سينما يكه تازي كنند. بنابراين شيوع و غلبه ي سبك خاصي در فيلم سازي و رواج موضوعات و مضامين خاص، همه و همه متأثر از سياست هاي كلان فرهنگي جامعه است و مشاهده مي شود كه از اين مسير نيز چگونه هنر تأثيرات اجتماعي را مي پذيرد و به حيات خود ادامه مي دهد.
نكته ي قابل ذكر اين است كه در عرصه ي آشكار اجتماع، آنچه از آثار هنري قابل مشاهده و به سختي متأثر از سياست هاي فرهنگي است در واقع، همه ي آن چيزي نيست كه وجود دارد. همان طور كه در مورد همه ي هنرها نيز صادق است، در مورد فيلم هم فيلم سازاني وجود دارند كه برخلاف جريان آب شنا مي كنند و با استفاده از سرمايه هاي خصوصي و فردي به ساختن فيلم هايي با معيارهاي مورد قبول خود اقدام مي كنند. اگرچه شايد در حوزه ي دريافت هنري مجال ظهور نيابند، ولي به صورت امكان هايي در برابر وضعيت موجود، همواره وجود دارند و در صورت هرگونه تغيير موافق در شرايط اجتماعي معاصرشان، نقش خود را ايفا مي كنند و از لايه هاي زيرين ساخت هنري جامعه به لايه هاي بالايي و آشكار تغيير مكان مي دهند.
آنچه از ديدگاه جامعه شناسي سينما مهم محسوب مي شود اين است كه چنين مثالي نشان مي دهد سياست هاي فرهنگي، نه تنها در توليد هنر، بلكه همچنين در مرحله ي دريافت آثار هنري نقش اساسي بازي مي كنند. سياست هاي فرهنگي، مانع دريافت بعضي آثار هنري مي شوند و بعضي را تسريع مي كنند، اما جامعه شناسي سينما نشان مي دهد كه چگونه در يك وضعيت هنري، حضور و وجود انواع و اقسام سبك ها و مضامين هنري در كنار يكديگر قابل تصور و عملي است و در عين حال غلبه ي برخي از آنها به دلايل مختلف، سرنخي براي تبيين شرايط اجتماعي و سياست هاي فرهنگي موجود در جامعه است.

سينما به عنوان جامعه

در اين مقاله سينما به عنوان جامعه ي كوچكي در دل جامعه ي بزرگ تر در نظر گرفته مي شود. با اين ديدگاه به خود سينما و نه رابطه ي آن با جامعه توجه شده است. اگر بر مبناي مدل الماس فرهنگي الكساندر يا دنياي هنر هوارد بكر به سينما نگاه كنيم، سه حوزه ي مشخص در آن قابل مطالعه است كه عبارتند از حوزه ي توليد، توزيع و مصرف فيلم و سينما. در ادامه هر يك از حوزه هاي يادشده تشريح مي شوند.

حوزه ي توليد سينما

در توليد فيلم عوامل مختلفي نقش دارند كه در مرحله ي نهايي اثرات خود را بر فيلم هاي توليدشده به جاي مي گذارند. اگرچه به طور معمول فيلم ها را ساخته ي كارگردان ها مي شناسيم، ولي همواره عواملي در جامعه وجود دارند كه كارگردان ها را در ساخت فيلم، محدود مي كنند يا برعكس امكانات بهتري براي آنها فراهم مي آورند. برخي از اين عوامل عبارتند از ساير هنرمنداني كه با كارگردان در ساخت فيلم همكاري مي كنند، مانند بازيگران، فيلم نامه نويس، فيلم بردار، آهنگساز، صدابردار، نورپرداز، طراح صحنه و دكور، طراح لباس، تدوينگر و مانند آن. همچنين صاحبان حرفه هايي ديگر همچون نجاران، آهنگران، معماران، خياطان و مانند آن، اگرچه نقش هنري ندارند ولي در ساخته شدن فيلم نقش اساسي ايفا مي كنند. از طرف ديگر به غير از مجموعه ي افراد فوق كه در فرآيند توليد فيلم به طور مستقيم نقش ايفا مي كنند، افراد و نهادهاي اجتماعي وجود دارند كه از مرحله ي فيلم نامه به بعد با فيلم همراه مي شوند و بر آن نظارت مي كنند. اين افراد و نهادهاي اجتماعي به تناسب نوع جامعه با هم تفاوت دارند. در جوامعي كه كنترل و نظارت دولتي وجود دارد، اين افراد و نهادها اغلب دولتي هستند، اما در جوامع غربي كه مبتني بر نظام سرمايه داري و كسب حداكثر سود است، اين افراد و نهادها اغلب سرمايه گذاران و دفتري هايي هستند كه امور مالي فيلم و سينما را كنترل مي كنند. اين دو دسته از عوامل كه تأثيرات مستقيم و غيرمستقيم بر توليد فيلم دارند، موجب شكل گيري انواع متفاوتي از فيلم ها در شرايط مختلف مي شوند كه در ادامه با استفاده از مفهوم « انواع فيلم (1) » به توضيح آن مي پردازم.
هنرمندان سينما در نقش هاي متكثري فعاليت دارند كه از كارگرداني كه نقطه ي مركزي توليد فيلم است گرفته تا مسئوليت تدارك لوازم لازم براي توليد فيلم ( كه مي توان گفت از نظر هنري در حاشيه قرار مي گيرد ) را شامل مي شود. اين تنوع نقش در رابطه ي ميان هنرمندان و محصول نهايي اثر مي گذارد. اگر عوامل مختلف فيلم در ميزان توانمندي و خلاقيت هاي هنري، نگاه زيبايي شناختي، جهان بيني، اهداف ساخت فيلم و مانند آن در هماهنگي و يكدست كامل با هم باشند، اين يكدستي در فيلم ساخته شده نيز ديده خواهد شد. اما اگر در اين موارد ميان اين عوامل، كه گاه تعدادشان به ده ها نفر مي رسد، هماهنگي لازم وجود نداشته باشد، فيلم حاصل نيز آسيب خواهد ديد و اثرات منفي آن در مرحله ي اكران ديده خواهد شد.
از طرف ديگر فيلم ها را مي توان به دو دسته ي فيلم هاي مخاطب عام و مخاطب خاص تقسيم كرد. هر يك از اين دو نوع فيلم، با هدف قراردادن مخاطب معيني، از قراردادها و سبك زيبايي شناختي خاصي استفاده مي كنند تا بهتر بتوانند با مخاطب مورد نظر خود ارتباط برقرار كنند. هر دو دسته از فيلم هاي مخاطب عام يا به عبارت ديگر مردم پسند و مخاطب خاص نيز به دو دسته ي فيلم هاي با كيفيت و فيلم هاي ضعيف تقسيم مي شوند. بنابراين با توجه به نقش عوامل فيلم سازي در توليد انواع فيلم ها با چهار نوع فيلم، شامل فيلم مخاطب خاص با كيفيت، فيلم مخاطب خاص ضعيف، فيلم مردم پسند با كيفيت و فيلم مردم پسند ضعيف مواجه خواهيم بود. اين تقسيم بندي نشان مي دهد كه هر فيلمي به صرف مخاطب عام داشتن ضرورتاً فيلم ضعيفي نيست و برعكس هر فيلم مخاطب خاصي هم ضرورتاً فيلمي قوي و قابل تأمل محسوب نمي شود. به عبارت ديگر ويژگي هاي گروه فيلم سازي بر انواع فيلم هاي ساخته شده و در مجموع بر توليد فيلم تأثير مي گذارد.
در مورد نقش عوامل کنترل کننده که تأثيرات آنها بر توليدات فيلم، غيرمستقيم تلقي مي شود نيز مي توان به اين ترتيب سخن گفت که در دو دسته از جوامع يادشده، نتايج متفاوتي را به دنبال خواهد داشت. در برخي از جوامع با وجود تفاوت چگونگي نظارت بر فيلم و سينما به تناسب دوره هاي مختلف و شرايط زماني متفاوت و نيز سياست هاي متغير دولت حاکم، مي توان گفت همواره نوعي از نظارت دولتي وجود داشته است. همين امر سبب سياست هاي متغير دولت هاي حاکم، مي توان گفت همواره نوعي از نظارت دولتي وجود داشته است. همين امر سبب شکل گيري دو نوع سانسور و خودسانسوري در توليد فيلم هايي با سبک ها و مضامين مختلف شده است. سانسور به زماني مربوط مي شود که خواست فيلم ساز براي ساخت فيلمي با سبک و موضوع موردنظرش در برابر قانون ها و سياست هاي فرهنگي قرار مي گيرد و ناچار به تغيير مي شود. خودسانسوري زماني اتفاق مي افتد که فيلم ساز براي گريز از فشارهاي سانسور مستقيم و طولاني شدن فرآيند توليد و نمايش فيلمش، از پيش، سبک ها و موضوعاتي را برمي گزيند که تصور مي کند که با عرف حاکم هماهنگي داشته باشد و نيز آنها را به گونه اي مي سازد که قابل نمايش دادن در سينماهاي داخلي باشد. يکي از انواع اين گونه خودسانسوري ها، پرداختن به موضوعات و کارکردن در سبک هايي است که يکسره دور و بي ارتباط با مسائل روز جامعه به نظر مي آيند، اگرچه درباره ي همين جامعه و مسائل مختلف فرهنگي آن سخن مي گويند.
اما در مورد جوامعي که بحث سانسور در فيلم هاي سينمايي خيلي جدي نيست و سياست هاي کلاني براي مسائل فرهنگي جامعه وجود دارد که شامل سينما مي شود، عوامل ديگري دخالت مي کنند تا انواع متفاوتي از فيلم ساخته شود. اين عوامل اغلب از مباحث مالي و اقتصادي ريشه مي گيرند. به عنوان مثال درآمد آمريکا از صادرات فيلم از نظر رتبه دومين درآمد اين جامعه است. ملاحظات اقتصادي تعيين مي کنند که فيلم ها چه خصوصياتي داشته باشند تا به فروش بالا، يعني اقبال بسيار زياد مخاطب، دست يابند، مخاطبي که هم در آمريکا و هم در سطح جهاني فيلم ها را مي بيند و با پرداخت هزينه ي بليط آنها، هزينه ي ساخت، به اضافه ي سود سرشار شرکت هاي فيلم سازي را به آنها برمي گرداند. به همين دليل مشاهده مي شود که هدف اولي و ابتدايي فيلم ها در اين کشورها، ساخت فيلم هاي سرگرم کننده و جذاب است تا بتواند مخاطب را راضي و خشنود نگه دارد. اگر امروز در فيلم هاي سينمايي ساخته شده در هاليوود، جلوه هاي ويژه ي کامپيوتري حرف اول را مي زند و قصه و داستان را به حاشيه مي راند، به همين دليل است.
بنابراين مشاهده مي شود که به تناسب نوع جامعه، انواع فيلم، امکان بروز و ظهور مي يابند؛ فيلم هاي متمرکز بر موضوعات عام انساني و فرهنگي در کنار فيلم هاي مردم پسند ديگر در ايران و فيلم هاي حادثه اي، تخيلي سرشار از جلوه هاي ويژه ي کامپيوتري در کنار ساير انواع فيلم هاي سرگرم کننده و مردم پسند در هاليوود. فيلم هاي دسته ي اول از ايران در جشنواره هاي خارجي و اغلب غربي جايزه مي گيرند. چون در آن جوامع کمياب هستند و فيلم هاي هاليوودي سرگرم کننده در ايران به شدت مخاطب دارند چون در سينماي داخلي کمياب هستند. به اين ترتيب نوع جامعه و شرايط اجتماعي از يک طرف در شکل گيري و توسعه ي انواع خاصي از فيلم ها نقش بازي مي کنند و از طرف ديگر موجب عدم تمايل فيلم سازان يا محدوديت آنها در ساخت نوع ديگري از فيلم ها مي شود.
در مجموع مي توان گفت دو دسته از عوامل دروني فيلم و سينما ( شامل هنرمندان در عرصه هاي مختلف هنري و روابط ميان آنها ) و عوامل بيروني فيلم و سينما ( شامل شرايط و ويژگي هاي جامعه ) در شکل گيري حوزه ي توليد سينما نقش بازي مي کنند و بر محصول نهايي آن يعني فيلم و انواع آن تأثير دارند.

حوزه ي توزيع سينما

شايد بتوان گفت حوزه ي توزيع سينما در دنياي اين هنر بيشترين نقش را در موفقيت يا شکست آن دارد. توزيع به عنوان حوزه ي مستقلي که خود بر توليد و مصرف اثر مي گذارد، از يک طرف نقش تعيين کننده اي در توليدات سينمايي ايفا مي کند و از طرف ديگر با ساخت سليقه و ذائقه ي زيبايي شناختي مخاطب مصرف فيلم ها را افزايش يا در صورت عدم موفقيت، کاهش مي دهد. عناصر و عوامل زيادي در حوزه ي توزيع قابل ملاحظه و مطالعه هستند که از ميان آنها مي توان به نظام هاي زيبايي شناختي سينمايي، معيارهاي شرکت هاي سينمايي براي توليد فيلم، حمايت هاي سرمايه گذاران در کشورهاي سرمايه داري و سياستگذاران فرهنگي در کشوري مانند ايران اشاره کرد. از ميان اين عوامل در اين قسمت به توضيح نقش « عوامل ميانجي (2) » در نظام توزيع مي پردازم.
يکي از عناصر مؤثر در نظام توزيع در جوامع مختلف، برگزاري جشنواره هاي سينمايي است. علاقه ي سينماگران به شرکت در اين جشنواره ها و بردن جوايز آنها، خود به نوعي به جهت دهي به سبک ها و موضوعات فيلم سازي منجر مي شود. فيلم هايي که جايزه مي گيرند به دنبال آن در اکران سينمايي و با استفاده از تبليغات مرتبط، موفقيت بيشتري کسب مي کنند و آنهايي که جايزه نمي گيرند، سينماگران را به سمت سبک ها و موضوعات ديگر سوق مي دهند.
البته جشنواره تنها عنصر تأثيرگذار در نظام توزيع نيست. ميزان فروش فيلم ها در هر سال که خود به عواملي مانند اکران در زمان مناسب، توجه منتقدان سينمايي به آنها و طرح آنها در رسانه ها، نوع و محل سينماي نمايش دهنده و عوامل مشابه بستگي دارد نيز، نقش مهمي در توزيع فيلم ها دارد به نحوي که موفقيت آنها را تضمين مي کند. چگونگي قرارگيري فيلم ها در برنامه ي اکران هر سال، به عنوان يکي از عناصر نظام توزيع، نقش مهمي در ميزان فروش آن خواهد داشت.
يکي ديگر از عوامل ميانجي در نظام توزيع سينما منتقدان سينمايي هستند. منتقدان سينمايي در کشورهاي مختلف نقش هاي متعددي در رابطه با معرفي، تحليل، نقد و ارزشيابي فيلم ها ايفا مي کنند و با اين کار موجب ارتقاي ذائقه ي زيبايي شناختي مخاطب سينما مي شوند. علاوه بر آن نوع خاصي از ذائقه را نيز در ميان مخاطب ترويج مي کنند. منتقدان سينمايي فقط شامل افرادي نيستند که در مجلات سينمايي، بخش سينمايي روزنامه ها يا برنامه هاي تحليلي رسانه هاي سمعي و بصري درباره ي فيلم ها سخن مي گويند. اين ساده ترين تعريف منتقد سينمايي است. اما تعريف منتقد سينمايي شايد بسيار تخصصي تر و پيچيده تر از اين باشد. متخصصان نظريه ي فيلم که فيلم ها را با ارجاع به مباحث نظري تجزيه و تحليل مي کنند و به آنها از ديدگاه مختلف روانشناختي، روانکاوي، جامعه شناختي، مردم شناختي، نشانه شناختي و مانند آن نگاه مي کنند، در حقيقت منتقدان متفاوتي هستند که سخنان خود را نه در مجلات و روزنامه ها، که در کتاب ها و مقالات علمي درباره ي سينما مطرح مي کنند و به ساير متخصصان اجازه مي دهند که ديدگاه هاي آنها را به چالش بکشند و به اين ترتيب به توسعه ي نظريه ي فيلم کمک کنند. نظريه ي مونتاژ آيزنشتاين، نظريه ي روانکاوانه ي لورا مالوي، نظريه ي همنشيني بزرگ کريستين متز، نظريه ي روايت بوردول و نظريه هايي مانند اين ها نشان مي دهند که سينماي جهان، علاوه بر منتقدان سينمايي که در حد فن و تکنيک قادر به نقد و ارزيابي فيلم ها هستند، منتقدان انديشمند ديگري دارد که در اين زمينه نظريه پردازي مي کنند و سينماگران و فيلم سازان را قادر خواهند کرد با به کارگيري اين نظريه ها در ساخت فيلم هاي خود به سبک ها و مضامين نوين دست يابند و امکان خلاقيت بيشتري برايشان فراهم شود.

حوزه ي مصرف سينما

اگرچه فيلم ساز معاني مورد نظر خود را در فيلم وارد مي کند، مصرف سينما نيز سبب توليد معاني توسط مخاطب است که ممکن است به معاني مورد نظر فيلم نزديک يا از آن دور باشد. شيوه هاي مصرف فيلم در سينما خود به نوعي نشان دهنده ي چگونگي توليد معاني متفاوت به هنگام حضور در سينما در جوامع مختلف است. پرسش اصلي در اين قسمت اين است که مردم چرا و به چه منظور به سينما مي روند. پاسخ به اين پرسش نشان دهنده ي دلايل متفاوت حضور در سينما و به تبع آن شيوه هاي مختلف توليد معنا به ميانجي سينما در ميان گروه هاي مختلف جامعه و در مقايسه ي جوامع مختلف با همديگر خواهد بود. در ادامه با استفاده از مفهوم « مصرف توليدي (3) » به توضيح اين بحث مي پردازم.
منظور از مصرف توليدي آن نوع از مصرف است که در مرحله ي بعد به نوبه ي خود به توليد معاني و رفتارهاي اجتماعي منجر مي شود. شکل مرسوم و معمول مصرف سينما، حضور در سالن سينما و تماشاي فيلم به منظور سرگرم شدن و کسب لذت است، حال اين سرگرمي و کسب لذت شايد به عنوان امري هنري تلقي شود يا تنها امري فراغتي. در اين نوع نگاه آنچه اهميت پيدا مي کند خود فيلم و عناصر آن همچون کارگردان، بازيگران، فيلم نامه، موضوع و ژانر فيلم و سرانجام نظرات منتقدان درباره ي فيلم است و مخاطب به دليل جاذبه هاي هر يک از عوامل فوق، به سالن سينما مراجعه مي کند. اما در نگاه مصرف توليدي، علت مراجعه ي مخاطب به سينما شامل عوامل ديگري نيز مي شود که به طور مستقيم به خود فيلم مربوط نمي شود. عواملي مانند در کنار هم بودن براي کساني که جايي دنج تر و راحت تر از محيط سينما پيدا نمي کنند، همراهي اعضاي خانواده به بهانه ي تماشاي فيلم و مناسک پس از آن که اغلب با صرف نهار يا شام در خارج از منزل همراه است، نشان دادن آگاهي به وضعيت سينما و توانايي نقد فيلم، استفاده از سبک زندگي و مدل هاي مختلف طراحي منزل، آرايش مو و مد و لباس نمايش داده شده در فيلم، از جمله عواملي هستند که در اين رابطه مي توان مثال زد.
براي مثال در سينماي هند همراهي با دوستان و آشنايان بهترين دليل مراجعه به سينما محسوب مي شود، به حدي که فردي شايد يک فيلم را به همراه افراد و گروه هاي مختلفي به دفعات ببيند و هربار تجربه ي تازه اي داشته باشد. به عبارت ديگر براي اين فرد مهم نيست که فيلم چيست، مهم آن است که با چه کساني براي ديدن فيلم همراه شده است. اين نوع مصرف سبب مي شود که معاني تازه اي توسط مخاطب توليد شود که به طور مستقيم به محتواي فيلم ها وابسته نباشد. مخاطب با انتخاب شيوه ي سينما رفتن خود، به سينما در کليت خود و حتي به فيلم هاي ديده شده در سينما معاني تازه اي نسبت مي دهد. به اين ترتيب معناي سينما رفتن، ديگر مانند هدف ابتدايي آن تنها سرگرم شدن نيست، بلکه نوعي از فعاليت اجتماعي است که اهداف ديگري چون برگزاري مناسک اجتماعي انسجام بخش يا نمايش نوعي مقاومت در برابر نظام حاکم را دنبال مي کند.

پي‌نوشت‌ها:

1. Film types.
2. Meditation factors.
3. productive consuption.

منبع مقاله :
راودراد، اعظم؛ ( 1391 )، جامعه شناسي سينما و سينماي ايران، تهران: مؤسسه ي انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.