سازمان و مدیریت حوزه علمیه

حوزه علمیه، به عنوان خاستگاه تعلیم و تربیت روحانیت، از اهمیت ویژه ای در نظام اسلامی برخوردار است. تربیت روحانیون با صلاحیتی که شایستگی انجام وظائف خطیر محوله در صحنه های مختلف فرهنگی، سیاسی و اجرایی را
چهارشنبه، 20 خرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سازمان و مدیریت حوزه علمیه
 سازمان و مدیریت حوزه علمیه

 

نویسنده: بنیاد فرهنگی باقرالعلوم (علیه السلام) - قم




 

پیشگفتار

حوزه علمیه، به عنوان خاستگاه تعلیم و تربیت روحانیت، از اهمیت ویژه ای در نظام اسلامی برخوردار است. تربیت روحانیون با صلاحیتی که شایستگی انجام وظائف خطیر محوله در صحنه های مختلف فرهنگی، سیاسی و اجرایی را واجد باشند و برنامه ریزی امور مختلف مربوط به طلاب و روحانیون از بدو ورود به حوزه علمیه تا هنگامه فراغت از تحصیل و سپس هدایت و کنترل امور مربوط به اشتغال آنان در پست های حساس و مهم تبلیغی و اجرایی و همچنین سازماندهی و هدایت نیروهای دست اندرکار در نظام روحانیت و حوزه علمیه، یک سازمان مدیریت قوی و پیشرفته را می طلبد که واجد تمام ویژگیهای مثبت سیستم مدیریت نوین بوده با ساختار نظام روحانیت نیز هماهنگ باشد.
با توجه به این ضرورت و در پی تشریف فرمایی حضرت آیت الله خامنه ای دام ظله الوارف در تاریخ 70/10/30 به قم و رهنمودهای ارزشمندی که در نشست با فضلا و اساتید پیرامون مسائل مهم مربوط به حوزه علمیه بالخصوص نظام مدیریت آن ارائه فرمودند، بنیاد فرهنگی باقر العلوم (علیه السلام) با نظر و عنایت ویژه سرپرستی محترم حضرت استاد مصباح دام ظله، اقدام به تشکیل کمیسیون هائی متشکل از دانش پژوهان شاغل نمود تا به مطالعه و تحقیق پیرامون چگونگی تحقق آرمان های بلند رهبری و سایر دلسوزان بهبود امور حوزه علمیه، بپردازند.
آنچه در پی می آید حاصل کار یکی از این کمیسیون های بنام کمیسیون «سازمان و مدیریت حوزه علمیه» می باشد که براساس یک طرح تحقیقی زمان بندی شده، با انجام ده ها ساعت مطالعه و بحث های گروهی متعدد و مشورت با اساتید صاحب نظر، آماده شده است که شامل دو بخش می باشد: بخش اول پیرامون ارزیابی نظام مدیریت موجود حوزه علمیه و ضرورت تحول آن می باشد و بخش دوم نظام مدیریت مطلوب برای اداره امور حوزه علمیه را ارائه می دهد. در این قسمت، طرح تشکیل «سازمان مدیریت حوزه علمیه» همچنین مشخصات کلی این سازمان، نمودار سازمانی و شرح وظایف واحدهای مختلف صف و ستاد و پست های سازمانی به شکل کامل تبیین گردیده است.
امید است این تلاش علمی بتواند زمینه های لازم جهت انجام مسئولیت خطیر زعمای بزرگوار حوزه در انتظام بخشیدن به امور مربوط به روحانیت و حوزه علمیه را فراهم نمود و رضایت خاطر مبارک حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه را جلب نماید.

فهرست مندرجات:

فصل اول: ارزیابی نظام مدیریت موجود در حوزه علمیه و ضرورت تحول آن

-مقدمه
- فلسفه وجودی روحانیت و حوزه علمیه و جایگاه این دو در نظام اسلامی
- ضرورت وجود یک سازمان مدیریت برای اداره امور حوزه علمیه و روحانیت
- اشاره ای گذرا به سابقه مدیریت حوزه های علمیه
- ارزیابی نظام مدیریت موجود در حوزه علمیه
- ضرورت ایجاد تحول در سیستم مدیریت حوزه علمیه

فصل دوم: سامان و مدیریت مطلوب حوزه علمیه

-مشخصات کلی سازمان مدیریت حوزه علمیه
- مقدمه
- اهداف
- ارکان تشکیلاتی
1- شورای عالی حوزه علمیه
2- مدیر حوزه علمیه
3- شوراها، مراکز و موسسات وابسته
4- دفاتر حوزه مدیریت
5- معاونت های سازمان مدیریت حوزه علمیه
شرح وظایف و روش ها

فصل اول:

ارزیابی نظام مدیریت موجود در حوزه علمیه و ضرورت تحول آن

«سازمان مدیریت حوزه علمیه»

مقدمه

با حمد و سپاس به درگاه خداوند متعال که توفیق بهره مندی از نعمت هدایت و زیستن در عصر درخشش مجدد اسلام را به ما ارزانی نمود و با اهداء خالصانه ترین سلام ها به محضر مبارک حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به ویژه حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه و (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و آرزوی طول عمر و توفیق روزافزون برای رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای دام ظله الشریف.
در ارتباط با مشخصات کلی «سازمان مدیریت حوزه علمیه» و ارائه یک طرح تشکیلاتی مطلوب که مدیریت حوزه علمیه می بایست براساس آن اعمال گردد. و امور مربوطه در قالب واحدها و پست های سازمانی آن انجام پذیرد، قبلاً موضوعاتی را مورد بحث و گفتگو قرار می دهیم.

1-فلسفه وجودی روحانیت و حوزه علمیه و جایگاه این دو در نظام اسلام:

دین مقدس اسلام آخریت و کامل ترین دین الهی است که از جانب خداوند متعال برای هدایت بشر نازل گردید. رسالت حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) «علت محدثه» این دین به حساب می آید که تمام محتوای اسلام از کانال آن به بشریت ابلاغ شده است. «امامت» نیز به عنوان تداوم رسالت در نظام عقیدتی اسلام مطرح است و وظیفه آن تبیین و تکمیل داده های وحی بوده نقش حراست از آئین مبین احمدی را پس از عصر رسالت به عهده داشته است. و اینک در عصر غیبت این روحانیت معظم اسلام که خطیرترین مسئولیت را در تداوم راه رسالت و امامت به دوش کشیده وظیفه سنگین و دشوار شناخت اسلام، شناساندن اسلام و اجراء و تطبیق آن در جامعه را عهده دار می باشد و به حق می توان آن را به عنوان «علت مبقیه» اسلام معرفی نمود.
روحانیت همچنان که مسئولیت شناخت و تبلیغ تمامیّت دین حق را در گستره وسیع زمان و مکان در عصر غیبت به دوش دارد، رسالت دفاع از این آئین الهی در مقابل تهاجمات نیروهای اهریمنی و شیطانی را نیز عهده دار می باشد و از این رو همزمان در دو سنگر مشغول آفند و پدافند و مبارزه و دفاع برای حراست و نگهبانی از دین خدا و تبلیغ و نشر آن می باشد.
روحانیت اسلام علاوه بر مسئولیت رهبری سیاسی و مذهبی جامعه اسلامی در عالی ترین سطوح در عصر غیبت، وظیفه خطیر و حساس تربیت اخلاقی و معنوی جامعه اسلامی را در کنار ارائه معارف اسلامی برای اقشار مختلف مردم عهده دار است. و این همه جایگاهی بس مهم و منزلتی بسیار رفیع به روحانیت در نظام اسلامی بخشیده است.
با توجه به مسئولیت ها و وظائف خطیری که برای روحانیت به صورت گذرا اشاره نمودیم روشن می شود حوزه علمیه که مهد تربیت روحانیون و خاستگاه رشد و پرورش عالمان و مبلغان و مجتهدین دینی است نیز از جایگاه رفیعی در نظام اسلامی برخوردار است. حوزه علمیه در حقیقت قلب تپنده نظام اسلامی است و وظیفه روشنگری و هدایت جامعه و نظام را در پیمودن صراط مستقیم الهی به عهده دارد.
و با مجموعه امکاناتی که در اختیار دارد می تواند امکان بهره مندی و عمل به معارف و ارزش های اسلامی را در زمینه های گوناگون برای دستگاههای اجرائی، مسئولین نظام و جامعه در سطوح مختلف فراهم نماید.
حوزه علمیه مرکز آموزش علوم و معارف اسلامی است و کانون پرورش فرزانگانی است که با کاردانی خود، باید در تداوم خط رسالت و امامت، نقش تبیین معارف دینی برای جامعه و ابلاغ پیام رهائی بخش اسلام به مردم و کمک در اجرای مجموعه دین را به بهترین نحو عملی سازند.

2-ضرورت وجود یک سازمان مدیریت برای اداره امور حوزه علمیه و روحانیت:

از آنجا که حوزه علمیه دارای جایگاهی بس بلند در نظام اسلامی بوده و وظایف بسیار مهم، حساس و دشواری را عهده دار می باشد، چنان چه در جامعه اسلامی شأن خاص به خود را به عنوان مرکز آموزش های علوم اسلامی بازیابد، می تواند با بهره وری از توان علمی و اخلاقی خود نقش منحصر به فردی را در هدایت جامعه به آرمان های اسلامی و تحقق هر چه بیشتر احکام و ارزش های اسلامی ایفا نماید و در اصلاح امور دینی مردم و حل مشکلات جامعه، راهبر و راهگشا باشد.
در این راستا تربیت و پرورش افراد متعهد و متخصصی که برای انجام وظایف خطیر روحانیت در زمینه های مختلف توانمند باشند، از مسائل بسیار مهم می باشد. و بدون نظارت و کنترل امور مربوط به حوزه علمیه قابل حصول نیست و به عبارت بهتر حوزه علمیه برای نیل به اهداف بلند خود در یک کلمه نیاز به «مدیریت» داشته بدون مدیریت نمی توان انتظار تحقق آرمان های روحانیت را داشت. این موضوع از اولین روزی که حوزه های علوم دینی شکل گرفته است تا به حال از طرف زعمای حوزه ها مورد توجه بوده است و هر کدام به نحوی در مسند مدیریت حوزه منشأ خدمات فراوانی به عالم اسلام و روحانیت بوده اند.
بنابرانی، اصل وجود یک سازمان مدیریت برای اداره امور مربوط به حوزه علمیه بدیهی بوده و جای هیچ ابهام و تردیدی در آن نمی باشد. سخن در مشخصات کلی «سازمان مدیریت حوزه علمیه» است که در ادامه این نوشتار به شکل مبسوط به آن خواهیم پرداخت.

3- اشاره ای گذرا به سابقه مدیریت حوزه های علمیه

پس از هجرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه و در پس گسترش ندای رهایی بخش اسلام به سراسر جزیرة العرب و نیاز به تربیت مبلغین و عالمان دینی برای نشر معارف، با نازل شدن آیه کریمه «فر» «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ.» اساس تشکیل نهادی در اسلام بنیاد نهاده شد که بعدها به نام «روحانیت» نام گرفت.
چنان که از این آیه شریفه مستفاد می گردد اسلام برای فهم عمیق دین و انتقال معارف مذهبی به مردم در قالب انذار و تبشیر، هجرت به مراکزی که برای تعلیم و تعلم علوم اسلامی بنا نهاده شده است را واجب دانستند در قالب تحذیر می فرماید:
چرا گروهی از شما برای شناخت جدی اسلام و تفقه در دین مبین به سوی مراکز آموزشی اسلامی کوچ نمی کنید تا پس از کسب معارف و شناخت عمیق از مذهب، به سوی قوم خود برگشت نموده و آنان را انذار نمائید؟
بدین سان در اسلام بنیاد مقدس مراکز آموزش دینی بنا نهاده شد و ما در طول تاریخ اسلام چه در زمان صدر اسلام و عصر حضور رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و چه در دوران امامت امامان بزرگوار تشیع صلوات الله علیهم اجمعین و چه در عصر غیبت که به علت کوتاه شدن دست شیعه از استفاده مستقیم از علوم اهل بیت، نیاز بیشتری برای تفقه در دین احساس می شد، شاهد تأسیس مدارس علوم دینی و شکل گیری حوزه های علمیه می باشیم و چه بسیار فرزانگانی که در این مدارس و در این حوزه ها تربیت شده و آماده انجام مسئولیت تبلیغ و تدریس و نشر معارف شدند و ما امروزه اسلام عزیز را در پرتو مجاهدات و از جان گذشتگی های آنان در اختیار داریم و امید است خداوند متعال توفیق حراست و نگهبانی صحیح از آن را به همه ما مرحمت نماید تا ما نیز مجموعه دین خدا را به نسل های آینده منتقل نمائیم.
بهر صورت در ادامه شکل گیری مراکز علوم دینی در عصر رسالت و امامت، در عصر غیبت نیز مراکز بسیار بزرگ و پر رونقی برای ارائه ی آموزش های اسلامی تشکیل گردیده که هر یک دهها اسلام شناس راستین که همه از فقهاء بزرگ و عالمان دینی برجسته به حساب می آیند به جامعه اسلامی تحویل نموده است.
فقهاء اسلام و صاحب نظران در معارف اسلامی در عصر غیبت و براساس دستور ائمه هدی (علیهم السلام) که فرمودند «علینا القاء الاصول و علیکم التفریغ» دست به کاوش و تحقیق در معارف دینی زدند و براساس تأکیدات شدید اسلام مبنی بر اهتمام به دانش و ضرورت نشر معارف در بین توده های مردم، درصدد پاسخگویی به نیازهای فرهنگی جامعه برآمدند. و همه این مسائل باعث شد که مراکز علوم دینی و حوزه های علمیه به عنوان مهد تربیت روحانیون و مرکز ارائه آموزش های اسلامی سامان یافته و به عنوان انجام یک تکلیف به وظائف خطیر خود در جامعه اسلامی عمل نماید.
مهم ترین حوزه هائی که در این ارتباط می توان نام برد عبارتند از:
1-حوزه قم
2- حوزه نجف
3- حوزه اصفهان
4- حوزه جبل عامل
از آنجا که بنای این مقاله بر اختصار است در این قسمت با بیان کوتاهی از تاریخچه ی تشکیل بعضی از حوزه ها، به شیوه مدیریت در آنها اشاره می نمائیم و قبلاً این نکته را یادآور می شویم که تاریخ در این زمینه بسیار مبهم و زوایای این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

الف) حوزه قم

بعضی از شهرهای ایران از زمان ائمه هدی (علیهم السلام) تاکنون کانون محبت و عشق به اسلام و اهل بیت (علیه السلام) بوده اند. از مهم ترین این شهر شهر مقدس قم می باشد که روایات فراوانی در مدح آن و ستایش از شهروندانش وارد شده است.
در این مورد دو روایت جالب توجه است:
از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده است که فرموده اند: «سلام الله علی اهل قم و رحمة الله علی اهل قم. سقی الله بلادهم الغیث و تنزل علیهم البرکات. هم اهل رکوع و خشوع و سجود و قیام و صیام هم الفقهاء العلماء، اهل الدین و الولایه»
در روایت دیگری از معصومین می خوانیم: «ان البلایا مدفوعه عن قم و اهلها و سیاتی زمن تکون بلده قم و اهلها حجه علی الخلائق و ذلک فی زمان غیبه قائمنا الی ظهوره و لولا ذلک ساخت الارض باهلها»
قم از قرن چهارم هجری مرکز بزرگان راوی حدیث و فقهاء بوده است. حسن بن محمد بن الحسن القمی متوفای سال 387 هجری قمری در توصیف اهل قم از ائمه هدی (علیهم السلام) نقل نموده است که «لولا القمیون لضاع الدین».
هم ایشان نام بسیاری از علماء ساکن قم را در کتاب خود بیان نموده است. بعضی از آنها عبارتند از:
1-علی بن ابراهیم استاد شیخ کلینی
2- محمد بن یعقوب کلینی
3- ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن قولویه
4- آل بابویه
از آثار جاودانه ای که افتخار تشیع است و در این عصر در قم نگاشته شده می توان به دو کتاب که از کتب اربعه شیعه می باشد، اشاره نمود. یکی کتاب بسیار ارزشمند و مهم «کافی» است که جناب شیخ کلینی آن را جمع آوری و تألیف نموده است. دیگری کتاب گرانقدر «من لا یحضره الفقیه» است که مرحوم ابن بابویه قمی آن را به رشته تحریر درآورده است. آوازه این دو کتاب گران سنگ ما را از تعریف آنها بی نیاز می نماید. جناب شیخ طوسی در کتاب «الغیبه» می نویسد: حسین بن روح «رضی الله عنه» کتاب «التادیب» را به قم فرستاد و از جماعتی از فقهاء درخواست نمود تا به مطالب این کتاب بنگرند و در آن دقت کنند که آیا چیزی مخالف آنان در آن وجود دارد یا نه؟
این قضیه دلالت می کند که فقهاء ساکن قم از عظمت علمی بسیار بالایی برخوردار بوده اند چرا که شخصیتی همانند «حسین بن روح» که یکی از نواب اربعه امام زمان ((عجل الله تعالی فرجه الشریف)) در عصر غیبت صغری می باشد، کتابش را برای بررسی به علماء قم تحویل داده است.
همه این مطالب ما را به این موضوع راهنمایی می نماید که در قرن چهارم هجری، قم کانون بزرگی برای تربیت علماء دین و مرکز بسیار پررونقی برای ارائه علوم اهلبیت (علیهم السلام) بوده است. ما در این زمان که حوزه علمیه قم در اوج شکوه و رونق خود بسر می برد از نظر مدیریت این مرکز بزرگ اسلامی می توانیم به زعامت جناب «احمد بن عیسی اشعری» اشاره نمائیم که ایشان در حالی که ریاست و فرمانروایی شهر قم را نیز به عهده داشت با اقتدار کامل امور مربوط به حوزه علمیه را تدبیر می نمود و به علت اهتمام به نقل احادیث صحیح، دستور اخراج و تبعید بعضی از افراد که به گمان ایشان در نقل روایات اهلبیت (علیه السلام) ضعیف بودند و یا احادیث مجعول نقل می کردند را از قم صادر کرد. و در این رابطه سعی در تصفیه مرکز علوم اسلامی از وجود عناصر ناباب داشت.
حوزه قم در روند زمان با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. تا آن جا که به واسطه سلطه حکومت های خودکامه در بعضی از زمان ها به کلی از فعالیت های علمی باز ایستاده است. اما هیچ گاه از عالمان دینی و مبلغین مذهبی خالی نبوده است. در عصر حاضر، حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری که از حوزه کربلا و نجف به ایران هجرت نموده بودند ابتدا در اراک رحل اقامت گزیده و در آنجا به تدریس و تربیت مشغول شدند. سپس در سال 1340 شمسی به قم مشرف شده و حوزه علمیه قم را تجدید سازمان نمودند. و بدین صورت این حوزه شریفه که سالیان زیادی از رونق علمی برخوردار نبود مجدداً به عنوان یکی از حوزه های علوم دینی شیعه شروع به فعالیت نمود.
ایشان خود مدیریت و زعامت حوزه که در ابتدا از تعداد اندکی از طلاب و روحانیون تشکیل می شد را به عهده گرفت و کم کم شروع به توسعه آن نمودند. در این ارتباط برای طلاب مقرری محدودی که گاهاً آن را از راه قرض فراهم می کردند، تعیین نمودند. در مکتب علمی و تربیتی ایشان فرزانگانی تربیت یافتند که باعث افتخار اسلام گردیدند.
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره) از این نمونه می باشند که با انقلاب اسلامی خود مجد و عظمت اسلامی را تجدید نموده باعث احیای ارزشهای اسلامی شدند. پس از رحلت مرحوم حائری به پیشنهاد و پی گیری مرحوم امام خمینی (قدس سره) جناب آیت الله العظمی بروجردی به قم تشریف آورده و زعامت حوزه را تقبل نمودند.
ایشان با برقرار نمودن ترتیباتی در حوزه علمیه موجبات نظم و تنسیق امور را فراهم ساختند. از آن جمله برقراری امتحانات و پرداخت های ماهیانه به طلاب (شهریه) بود که بر اساس رتبه های علمی آنان که در اثر امتحان با تحقیق و استنباط احکام شرعی، موجب تحول چشم گیری در مباحث فقهی شدند و آثار ارزشمندی از خود به جا گذاشته اند.

ب: حوزه علمیه نجف اشرف:

یکی دیگر از حوزه های بزرگ علوم دینی که تا چند سال قبل با رونق بسیار زیاد، مرکز اصلی فقاهت و اجتهاد و مهد تربیت مجتهدین و عالمان دینی بوده است، حوزه نجف اشرف می باشد.
این حوزه توسط مرحوم شیح طوسی بنیان گذاشته شد. جناب شیخ طوسی پس از دوران شیخ مفید و سید مرتضی علم الهدی به عنوان زعیم اول شیعه مطرح و از آن چنان قدرت علمی برخوردار بودند که از طرف خلیفه وقت کرسی کلام اسلامی به ایشان اختصاص یافته بود.
به علت نابسامانی های سیاسی که در بغداد بوجود آمد و حمله ای که از طرف اهل تسنن به منزل و کتابخانه ایشان انجام گرفت و باعث سوخته شدن کتاب هایشان گردید ایشان به نجف اشرف آمده و در آن جا حوزه نجف را تأسیس نمودند.
نجف اشرف در آن زمان حتی از نعمت آب آشامیدنی نیز بی بهره بود، اما در اثر مجاهدت های این فقیه بزرگوار کم کم حوزه گسترش یافت و شاگردان زیادی در مکتب اسلام و تشیع تربیت گردید.
روضات الجنات از قول محروم میرداماد نقل می نماید جناب شیخ طوسی که ایشان را «شیخ الطائفه» می نامیدند، مرجع فضلاء زمانش بود و بیش از سیصد تن از بزرگان خاصه و عامه که همه در حد اجتهاد بودند در درس ایشان شرکت می جستند.
مرحوم شیخ طوسی (رحمه الله) علاوه بر زعامت و رهبری شیعه مسئولیت مدیریت حوزه علمیه را عهده دار بودند و در این راستا شاگردانی تربیت نمودند که هر کدامشان خود رئیس حوزه ای شدند و به اسلام و تشیع خدمت نمودند. بهر تقدیر حوزه نجف اشرف مرتب در حال توسعه بوده است و در یک مقطعی بزرگ ترین مرکز بحث و بررسی مسائل فقهی و اصولی بوده که هزاران مجتهد عالی مقام در دامن آن پرورده شده اند و بدین صورت منشأ خدمات و برکات فراوانی برای عالم اسلام شده اند. این حوزه پس از وفات جناب شیخ طوسی در هر زمان از زعامت یک یا چند نفر از بزرگ ترین فقهای زمان بهره مند بوده است. اما متأسفانه نسبت به شیوه مدیریت آنان به شکل تفصیلی مطالب قابل توجهی در دست نیست.
از کتاب رجال بحر العلوم بدست می آید در هر زمانی نظم خاصی که مناسب شرایط آن زمان بوده است در حوزه حاکم بوده است. به عنوان مثال در این کتاب می خوانیم که پس از علامه وحید بهبهانی که برچیننده بساط اخباری گری در میان حوزه های علمیه شیعه است شاگرد نامدارش علامه سید مهدی بحرالعلوم زعامت حوزه علمیه و مقام مرجعیت شیعه را عهده دار می گردد. ایشان در حوزه علمیه نجف اشرف مقیم بوده است و پس از استقرار اوضاع و مشاهده حضور شخصیت های برجسته علمی و دینی در حوزه، تدبیری می اندیشد که همه آنها در زعامت حوزه و مدیریت امور مربوط به آن شرکت دهد. از این رو خود مسئولیت تدوین فقه و اصول و سایر معارف اسلام را به عهده می گیرد و مسئولیت افتاء و مقام مرجعیت را به مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء که از اساطین علماء بوده است واگذار نموده، امامت محراب را به عهده شیخ زاهد «مرحوم شیخ حسین آل نجف» می گذارد. تشکیل محکمه قضا و حل و فصل خصومات مردم را نیز به عهده شیخ شریعت محی الدین واگذار می نماید و بدین صورت تحولی در نظام مدیریت حوزه علمیه ایجاد می گردد.

ج) حوزه های علوم دینی در ایران عصر صفویه

با توجه به گرایش سلاطین عصر صفوی به مذهب تشیع و احترامی که در این راستا برای مجتهدین و علماء دینی قائل بودند ما شاهد رونق حوزه های علمیه در شهرهای مختلف ایران و حاکمیت یک نظام مدیریت خاص بر آنها می باشیم. در این خصوص مطالب ارزشمندی در سفرنامه «کمپفر» منعکس است که به بازگوئی گوشه هایی از آن می پردازیم. کمپفر تحت عنوان حوزه های علمیه می نویسد:
«در جوار مساجد اغلب، مدرسه های دینی وجود دارد. ارتباط موضوع باعث می شود که ما بدین مطلب نیز بپردازیم. زیرا شناختن درست وضع دربار ایران بدون وقوف به تأسیساتی که قسمت قابل توجهی از عواید دربار صرف آنها می شود، یعنی مساجد و ... و بیش از همه مدارس دینی و همچنین نمایندگان علوم و هنر امکان ندارد... به این دلیل اغلب شهرهای ایران پر است از مدرسه و موقوفه، تنها در اصفهان که پایتخت است و شهری با شکوه و بزرگ، در حدود یک صد موقوفه قابل ملاحظه وجود دارد. از موقوفه های کوچک تر صحبت نمی کنیم. این دارالعلم های دینی تشکیل می شوند از مُدرس و طلبه، از نظر شکوه و جلال و طرز ساختمان مدارس ایرانی سخت بر مدارس عالیه ما برتری دارند....... با مقیاس ما «مدرسه» را می توان با جامعه دانشکده ما قیاس کرد. مدرس تنها کسی است در مدرسه که بر کارها نظارت دارد. و درس می دهد، به ندرت می شود که فاضل دیگری در کار تدریس بلاوی شرکت کند.»
کمپفر در مورد درس و بحث می نویسد:
«پیش می آید که یک معلم تک و تنها زبان عربی، صرف و نحو و شعر، فلسفه ارسطو، حدیث و گاهی حتی ریاضیات و هیات نیز تدریس می کند....... کار تدریس نزد ایرانیان احترام بسیار دارد و کسانی که تعداد بیشتری از طلاب را به گرد خود جمع کنند به سرعت شهرت و حیثیت بسیاری کسب می کنند.
... نصب مُدرس و استاد از طرف شاه و با توافق «صدر» عملی می گردد و این در صورتی است که مدرسه از موقوفات شخصی شاه باشد. در سایر موارد صدر با توافق شخص واقف مدرس تعیین می کند... حقوق مدرس کاملاً مکفی است و سالانه پرداخت می شود. در مدارسی که از طرف شاه وقف شده است حقوق مدرس به یکصد تومان بالغ می شود. در سایر مدارس این حقوق کمتر و غالباً در حدود پنجاه تومان است. ولی باید دانست که این حقوق کمتر و غالباً در حدود پنجاه تومان است. ولی باید دانست که این حقوق درست در روز مقرر و بدون کم و کاست تأدیه می شود.»
کمپفر در مورد طلاب می نویسد:
«طلاب در مدارس زندگی می کنند، غذاها در آن جا به صورت عمومی و دسته جمعی صرف نمی شود. اما به هر یک از آنها مبلغی جزئی برای گذراندن زندگی پرداخت می شود. در مدارس منتسب به شاه این کمک روزانه به یک عباسی یا دو درهم نقره بالغ می گردد. در سایر مدارس به طلاب روزانه یک محمودی یا یک شاهی می پردازند.
... رئیس مدرسه درباره پذیرفتن طلاب به مدرس تصمیم می گیرد، اما وی می تواند در صورتی که از طلبه رفتار ناشایسته بروز کرده باشد تصمیم خود را لغو کند.
... این روسای مدرسه از طرف «صدر» به این سمت انتخاب می شوند تا زندگی و رفتار و کردار محصلین را دقیقاً تحت نظر بگیرند. روسا باید به طلاب تنبل یا سبکسر اخطار کنند، افراد ناشایسته را از مدرسه بیرون کنند و مستمعین کوشا و مستعد را تمجید کنند و با کمک های سالانه پاداش دهند. این کمک از محل عوائد املاکی است که وقف بر چهارده معصوم شده است... از کسانی که در مدارس مقیم هستند آنها که از دیگران کوشاتر هستند به مناصب عالی دینی می رسند بعضی بعدها قاضی، شیخ الاسلام، پیش نماز می شوند یا حتی به صدارت می رسند.»
از اطلاعاتی که کمپفر در اختیار می گذارد مشخص می شود که در زمان صفویه یک نوع سازمان دهی خاص حاکم بر مدارس و حوزه های علمیه بوده است.
و پر واضح است این نظمی که در مدارس وجود دارد به خاطر نفوذ زیادی است که جامعه روحانیت آن زمان در دربار صفویه داشته است.
«صدر» که تمام شئون مدارس و حوزه را در اختیاردار خود از روحانیون بلندمرتبه است. کمپفر در مورد مقام صدر می نویسد:
«صدر که مهم ترین مرجع برای تفسیر فقه شیعی است در راس روحانیون ایران قرار دارد... صدر عالی ترین مقام صلاحیت داری است که به اعتقاد مردم تمام دعاوی مطروحه در حضور را خالی از هیچ اشتباهی طبق موازین عدل فیصله می دهد... او بر مساجد، موقوفات و اماکن متبرکه ریاست فائقه دارد و محق است که شهریه و حقوق برای متولیان کارکنان، و خدام مدرسین، طلاب، وعاظ و روحانیون از هر درجه و مرتبه به تشخیص خود و بر حسب کفایت آنها تعیین کند، بر آن بیفزاید یا از آن بکاهد و یا به کلی قطع کند» باید توجه داشت اگر چه صدر بر تمام این امور نظارت دارد ولی خود صدر مشروعیتش را از مجتهد جامع الشرایط وقت می گیرد. از این رو می توان چنین استنباط نمود که تمام نظام مدیریتی که تا به حال بیان شد تحت نظارت عالیه مجتهد جامع الشرایط زمان بوده است.
کمپفر در مورد مقام مجتهد می نویسد:
«تمام صاحبان عالیه دینی که از آنها ذکر شد (و صدر نیز جزء آنهاست)» از نظر حیثیت و احترام در درجه ای بعد از کسی قرار دارند که عالم به کتاب است و مجتهد لقب دارد. این لقب حاکی از حد اعلای روحانیت و پیشوائی بی چون و چند بر مومنین است. نه عنایت خاص شاه و نه همراهی و همدلی روحانیون یا بزرگان هیچ یک در رسیدن به این مقام مؤثر نیست. تنها کسی که بر مبنای طرز زندگی زاهدانه و دانش و بینش متفوق خود در طول زمان و متدرجاً طرف توجه خاص همه مردم قرار گرفته باشد، می تواند به این مقام نائل گردد.»
از اظهارات کمپفر در مورد مقام مجتهد، صدر، مدارس و ... بدست می آید او سخت تحت تأثیر قدرت و عظمت جامعه روحانیت آن زمان قرار داشته است و لذا سعی کرده است تمام ابعاد زندگی جامعه روحانیت را شناسایی کرده و بازگو نماید.
در طول تاریخ غیبت کبری به جز حوزه های بزرگی که برشمردیم حوزه های علوم دینی دیگری نیز در جای جای بلاد اسلامی شکل گرفته و هر یک به نوبه خود، خدمات شایان توجهی به پیشبرد اهداف و مقاصد عالیه فرهنگ اسلامی نموده است.
به عنوان مثال حوزه حلّه را می توان نام برد که در عصر علامه حلی (رحمه الله)یکی از پویاترین و زنده ترین مراکز علوم اسلامی به شمار می رفته است. و این مسئله مرهون مدیریت و درایت علامه حلی می باشد که ایشان همیشه جلوتر از زمان خود حرکت نموده و سعی می کرده است تمام خلاء های موجود در عصر خود را پوشش داده به همه نیازها پاسخگو باشد. خدماتی که این مرد بزرگ به اسلام و شیعه نمود بسیار فراوان و با ارزش است و تفصیل پیرامون آن نیازمند نگارش کتابی مستقل می باشد.
به هر تقدیر به نظام مدیریت حاکم بر حوزه های علوم دینی در عصر غیبت تاکنون به شکل کلی می توان چنین اظهارنظر نمود که: اولاً تمامی حوزه ها به نحوی از یک مدیریت در خور توجه برخوردار بوده اند. این مدیریت به شکل غالب در قالب زعامت حوزه که منحصر به مقام مرجعیت تقلید بوده است، خلاصه می شود و چنین مقامی مسئولیت تدبیر امور مربوط به حوزه از قبیل آموزش، امور مالی و موضع گیری در جریانات سیاسی و اجتماعی روز را به عهده داشته است.
بنابراین همه چیز در دست مرجعیت شیعه و بیت او متمرکز بوده است ثانیاً به اقتضای اقتدار و صلاحیت های شخصی مقام مرجعیت، در طول زمان شاهد نمودهای متفاوتی از انتظام در امور حوزه های علمیه می باشیم.
از این رو هر چقدر زعیم حوزه جدی تر با مسائل مربوطه برخورد داشته است امور حوزه نیز بهتر تدبیر می شده و نقش آن در جامعه قوی تر بوده است. و در روند زمان نیز زعمای حوزه هر یک تدابیر بدیع و جدیدی برای انجام مسئولیت مدیریت خود در حوزه اتخاذ می نموده اند.
اما به شکل کلی یک حالت بسیط و غیر پیچیده ای در ارتباط با مدیریت حوزه ها و امور مربوط به آن در طول تاریخ به چشم می خورد. این موضوع تا قبل از عصر جدید که روابط اجتماعی به شدت متفاوت و پیچیده شده و موقعیت جدیدی را برای نهاد روحانیت در جامعه ایجاد کرده است، شاید چیز ممدوح و پسندیده ای بوده است». اکنون دیگر بسیار واضح و بدیهی می نماید که با گسترده شدن میدان فعالیت روحانیون و عوض شدن بافت جوامع و احساس نیاز به حضور جدی تر روحانیت در صحنه ای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، دیگر فاقد بدون حوزه ها از یک تشکیلات فراگیر برای مدیریت مسائل مربوطه به صلاح جامعه روحانیت نباشد.
این موضوعی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که با دست با کفایت یک روحانی عالی مقام و یک مرجع تقلید که از حوزه علمیه قم برخواسته بود و بر ضدّ یکی از مقتدرترین سلطه های حکومتی، قیامی را رهبری نمود که به پیروزی اسلام و ملت منجر شد، اذهان زعمای حوزه علمیه را به خود مشغول نمود و در این ارتباط در سال 1360 شورائی مرکب از نه نفر از فضلای ارشد حوزه از جانب حضرت امام خمینی (قدس سره)، آیت الله العظمی گلپایگانی دام ظله و جامعه محترم مدرسین، مدیریت حوزه علمیه را عهده دار گردید.
این بزرگواران طی مدت مدیریت خود تلاش های فراوانی در راستای ایجاد انتظام در امور حوزه نموده و خدمات شایان توجهی نیز انجام دادند در این زمینه با تهیه یک نمودار تشکیلاتی سعی نمودند امور مربوط به حوزه علمیه را براساس آن تدبیر نمایند. این نمودار از یک شورای مدیریت، معاون شورا و شورای اجرایی تشکیل می گردد و هفت بخش تحت عناوین بخش علمی، بخش اخلاقی و تزکیه، بخش مدیریت داخلی حوزه، بخش تبلیغات و مبلغین، بخش آمار و اطلاعات، بخش نیازمندی های طلاب و تدارکات بخش حوزه های شهرستانها، زیرنظر شورای اجرایی وجود دارد. در نمودار مسئولیت های چندگانه هر یک از بخش ها نیز در خانه های مستطیل شکلی ذکر شده است.
در این قسمت به ارزیابی نظام مدیریت حاکم بر حوزه علمیه که از این نمودار تشکیلاتی تغذیه می نماید، می پردازیم به این امید که توانسته باشیم ضمن اجرگذاری به زحمات طاقت فرسائی که مسئولیت حوزه متحمل شده اند، به کمبودها و کاستی ها نیز اشاره ای داشته باشیم.

4- ارزیابی نظام مدیریت موجود در حوزه علمیه:

قبل از ورود به این بحث تذکر چند نکته لازم می نماید.
1-هدف از بررسی نظام مدیریت موجود، تعرض به اشخاص و یا نادیده گرفتن خدمات فراوانی که در طی ده سال گذشته انجام شده است، نمی باشد.
2- منظور از نظام مدیریت حوزه تنها شورای محترم نیست بلکه منظور مطلق و نحوه اداره حوزه علمیه است و اگر نکته ای پیرامون مدیریت موجود بیان می گردد به معنای اشکال بر اشخاص نمی باشد. به عبارت دیگر سخن در شیوه مدیریت و چگونگی سازماندهی تشکیلات مدیریت حوزه است نه از مدیران.
3- نقش گروه های فشار و کمبودهای فراوان در زمینه امور مالی، پرسنلی، و تدارکاتی در ارزیابی عملکرد نظام مدیریت موجود، به هیچ وجه فراموش نشده، ما نیز اعتراف داریم که اگر افراد دیگری نیز متصدی امر می بودند با این مشکلات توانایی انجام خدمات بیش از آنچه تاکنون انجام شده است را نداشته و حقاً باید اقرار نمود بزرگانی که در این ده سال مسئول اداره حوزه بوده اند با وجود این مشکلات، زحمات فراوانی کشیده و خدمات زیادی نیز انجام داده اند. «جزاهم الله عن الاسلام و اهله خیر الجزاء».
حال با توجه به این نکات، از آن جا که قضاوت پیرامون هر امری نیاز به معیار داشته باید بر اساس یک «میزان» قابل قبول به ارزیابی مسائل پرداخت و بوسیله آن خوب و بد را از هم تفکیک نمود، ما در راستای ارزیای نظام مدیریت حوزه ی علمیه در عصر حاضر به اصولی که در مدیریت تقریباً مورد قبول همه اهل فن بوده مراعات آن از ضروریات و از ارکان اداره یک سازمان و یا یک مجتمع و نهاد می باشد، تمسک نموده عملکرد این نظام را با آن می سنجیم، تا ببینیم آیا مدیریت موجود در حوزه واجد این اصول و ارکان می باشد یا نه؟ و آیا اهداف اعلان شده از طرف این نظام مدیریتی که بخشی از آن در نمودار تشکیلاتی و شرح وظایف پیوست آن مندرج است، تحقق یافته است یا نه؟ این اصول عبارتند از:

الف) برنامه ریزی:

یکی از اصول مدیریت برنامه ریزی است که دارای اجزائی می باشد از قبیل تعیین اهداف، تعیین مقررات، و روش های انجام کار، تهیه برنامه، پیش بینی و طرح ریزی برای آینده. اگر این اصل در نظام تشکیلاتی روحانیت و حوزه بخواهد پیاده شود باید مدیریت حوزه اولاً اهداف یک روحانی و جامعه روحانیت را دقیقاً مشخص نماید ثانیاً برای رسیدن به این اهداف، برنامه تعیین نماید و برای عمل آن را به طلاب ابلاغ نموده شیوه های انجام آن را به همراه مقرراتی که لازم است وضع کند و تبیین نماید و وضعیت آینده روحانیت را براساس عمل به برنامه ی موجود پیش بینی کند و برای آن نیز طرح و برنامه داشته باشد. از سوی دیگر با انجام کارهای توجیهی و تبلیغاتی، وظائف روحانیت را برای جامعه نیز تبیین کند و شرایط کاری او را تعیین نماید. در این صورت است که روحانی هم برای خودش معنی پیدا می کند و هم برای دیگران. و دیگر به او به عنوان یک انسان بیکاره و سربار نگاه نخواهد شد. آری در این صورت است که درس خواندن، تبلیغ کردن و انجام سائر وظائف و مسئولیت ها معنای واقعی خود را پیدا خواهد کرد.
نظام مدیریت کنونی حوزه به علت فقدان پست های سازمانی لازم در انجام این اصل و تحقق این رکن به مقدار قابل توجهی موفق نبوده است.
چرا که در ارتباط با تبیین اهداف و نظائف روحانیت جز یک کلیاتی که تقریباً همه آن را می دانند یک کار مدرن برنامه ریزی شده در این ارتباط انجام نشده است و ما اکنون حتی یک جزوه کوچک که جایگاه روحانیت را در جامعه و نظام اسلامی تبیین کند و اهداف و مسئولیت های آن را به دقت برشمارد، در اختیار نداریم. چرا باید در جامعه هدف وظیفه و جایگاه یک پزشک یا گروه اطباء با توجه به تخصص های آنان، روشن باشد اما جایگاه روحانیت و وظائف او مشخص نباشد.
در ارتباط با تعیین برنامه باز مسئله از همین قرار است. برنامه ریزی در بعد امور آموزشی، تحقیقی، تربیتی و تبلیغی و ارتباطی مربوط به حوزه یا به کلی انجام نشده و یا قریب به صفر می باشد.
در زمینه آموزش گام هایی از سوی مدیریت حوزه برداشته شده است این گام ها عبارتند از اضافه نمودن دروس جنبی به سیستم آموزشی حوزه، دائر نمودن امتحانات کتبی، و راه اندازی چند رشته تخصصی، اما باید اذعان نمود هرگز در یک نظام برنامه ریزی جامع و فراگیر مسائل مربوط به آموزش حوزه مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته و مراحل آموزش و مقاطع تحصیلی و ضوابط آموزشی دقیق و مشخص برای آن وضع نگردیده است.
حوزه اکنون فاقد برنامه های درسی و مدون برای مقاطع تحصیلی خود می باشد. و یک طلبه چنان چه به شکل آزاد وارد سیستم آموزشی حوزه شده باشد، دارای اختیارات بی حد و حصر در ارتباط با امور آموزشی خود می باشد.
دروس جنبی به شکل آزاد و بدون اعمال کنترل ارائه می گردد و استقبال طلاب از آن بسیار ضعیف برآورد شده است – رشته های تخصصی اعلان شده علاوه بر محدود بودن فاقد برنامه درسی مدون و مصوب می باشند. اصولاً یک طلبه از بعد آموزش، در تحت کنترل نظام مدیریت حوزه نیست و این موضوع نسبت به طلابی که دروس سطح عالی را می گذرانند بیشتر مشهود است. به عبارت دیگر مدیریت حوزه نمی تواند وضع تحصیلی و آموزشی طلاب حوزه را به صورت دقیق کنترل نموده بر پیشرفت آن اشراف داشته باشد.
این موضوعات و ده ها مسئله دیگر از این قبیل ناشی از عدم وجود ارگانهای مسئول برای مدیریت امور آموزش در نظام مدیریت حوزه و فقدان برنامه ریزی آموزشی و درسی حوزه است که متاسفانه باعث اتلاف وقت طلاب، ایجاد زندگی و عدم کارائی در سیستم آموزشی حوزه شده است.
سخن در باب کمبودهای آموزشی حوزه بسیار گسترده تر از این است که در این مختصر بتوان به همه جوانب آن پرداخت. گوشه هایی از کاستی ها، در ارزیابی نظام آموزشی حوزه در جزوه ای دیگر مورد بررسی قرار گرفته است.
اما در بعد تربیت و تحقیق، به دقت می توان گفت کوچک ترین اقدامی در راستای برنامه ریزی امور مربوط به این دو بعد بسیار مهم انجام نگرفته است. با کمال تأسف باید اعتراف کرد تربیت که زمانی از مهم ترین ابعاد حوزه های علمیه به حساب می آمده اکنون در حوزه علمیه بسیار کم رنگ از کنار آن عبور می شود. و جز ارائه چند درس محدود اخلاق، برای قریب 25 هزار طلبه و روحانی حوزه علمیه، کار دیگری انجام نمی گیرد.
در زمینه تحقیقات هرگز مدیریت حوزه اولویت های تحقیقاتی علوم اسلامی را برای دانش پژوهان حوزوی مشخص نکرده و اصولاً نظام تحقیقاتی مشخصی را ارائه ننموده است. و در این موقعیت شاهد بی پاسخ ماندن سوالات عقیدتی و فرهنگی مردم، عدم ارائه جواب به نهادهای حکومتی در زمینه های مورد نیاز و هجوم گسترده شبهات به کیان فرهنگی جامعه از سوی منحرفین می باشیم. دانشگاه ما هنوز نتوانسته است از اسلام بهره خود را برگیرد و بخش قابل توجهی از این موضوع به نبود متون آموزشی مناسب و نیروهای تربیت شده با صلاحیت بر می گردد که از سوی حوزه مامور ارائه اسلام در محیط های فرهنگی باشند.
آیا حوزه نظام سیاسی اسلام، نظام اقتصادی اسلام، نظام اجتماعی اسلام، و حتی نظام حقوقی اسلام را تبیین نموده است؟ و آیا این امور بدون انجام تحقیقات برنامه ریزی شده قابل حصول می باشد؟ در زمینه تبلیغات نیز امور مربوطه با مدیریت چندین مرکز و به صورت غیر برنامه ریزی شده در حال جریان است و هرگز حوزه علمیه در یکی از اصلی ترین وظائف خود که تبلیغ اسلام و معارف دینی در جامعه است، با برنامه مشخص وارد میدان عمل نشده است. چنین استنباط می شود که در شرایط فعلی نظام اسلامی، روند توسعه و تعالی معارف و فرهنگ دینی خصوصاً از دیدگاه تبلیغاتی، مطلوبِ حوزه و روحانیت نیست. عناصر دیگری از این خلاء سوء استفاده نموده و جو فرهنگی جامعه را آلوده می سازند. و این موضوع باعث شده است مرتب شاهد رشد ارزش های غیر اسلامی و کمرنگ شدن باورهای دینی در سطح گسترده ای در جامعه باشیم. آمار و اطلاعات مندرج در بولتن های فرهنگی، این موضع را به خوبی مدلل می نماید.
حوزه برای تبلیغات نوین و مدرن و استفاده از ابزارها و شیوه های جدید تبلیغی کوچک ترین حرکتی از خود نشان نداده و هرگز به فکر استخدام آنها نبوده است و همه این مسائل به علت عدم محاسبه نیازهای فرهنگی کشور و عدم برنامه ریزی و تربیت نیروهای مناسب در این زمینه است. آری! این واقعیت غیرقابل انکار است که درخواست های فزاینده داخل و خارج کشور برای اعزام نیروهای تبلیغی، از حوزه بی پاسخ مانده است. و آیا این مسئله جز با آنچه ما بیان نمودیم تعلیل و تحلیل می گردد؟ فقدان برنامه ریزی در سیستم مدیریت حوزه ابعاد وسیع دیگری را نیز در بر می گیرد که از مهمترین آنها مسائل معیشتی و اقتصادی طلاب است. به علت مراعات اختصار از توضیح این بعد صرف نظر می کنیم. اما باید توجه داشت مسائلی در این زمینه وجود دارد که بیان آن تأسف انگیز و ذکر آن شرم آور است. و متاسفانه فکر اساسی برای رفع ان انجام نگرفته است.
به هر تقدیر نظام مدیریت موجود در حوزه علمیه در بعد برنامه ریزی از آنچه که باید باشد، بسیار فاصله داشته و این مسئله موجب افت ها و ضایعات جبران ناپذیری برای حوزه و روحانیت شده است.

ب) سازماندهی:

یکی دیگر از اصول مدیریت سازماندهی است که عبارت است از ایجاد واحدها و پست های سازمان مناسب در درون تشکیلات و تعیین وظائف برای آنها و تقسیم کار و ایجاد ارتباط و هماهنگی بین آنها.
در این قسمت ما در تمام تشکیلات شورای مدیریت، شاهد چند پست سازمانی محدود می باشیم که حتی کفاف کارهای رسمی اعلان شده از طرف شورا را نمی دهد. به این معنی که در نمودار سازمانی مدیریت حوزه وظائف فراوانی برای بخش های اجرایی مدیریت حوزه ذکر شده است که واحدهای موجود هرگز توان انجام آنها را نداشته و شاید هرگز در صدد انجام آن نیز برنیامده باشند.
از سوی دیگر به علت عدم فراگیر بودن نمودار تشکیلاتی موجود برای پوشش دادن تمام حوزه ها و موسسات و نهادهای آن، ما شاهد حضور دهها مرکز و نهاد و بنیاد و موسسه در درون حوزه هستیم که مدیریت حوزه کوچکترین اشرافی بر امور آنها نداشته و از هیچ نوع رابطه سازمانی با آنها برخوردار نیست.
بررسی اشکالات علمی نمودار سازمانی موجود، بحث های مبسوطی را می طلبد که از آن صرف نظر می کنیم اما این نکته را تذکر می دهیم که به علت عدم سازماندهی لازم در حوزه علمیه، نیروهای بسیاری ناشناخته مانده و وظایف بزرگی روی زمین به جا مانده اند و حوزه علمیه نتوانسته است نقش واقعی خود را به عنوان قلب تپنده نظام اسلامی ایفا نماید.
مدیریت اصول و ارکان دیگری نیز دارد که عبارتند از:

«تجهیز نیروی انسانی»

که به معنای تعیین نوع افراد برای جذب در سازمان، گزینش نیروهای انسانی مناسب برای سازمان مربوطه، برقراری معیارهای انجام کار، ارزشیابی و آموزش و توسعه تخصص ها می باشد.

«رهبری و هدایت»

که به معنای ترغیب افراد به انجام وظیفه، حفظ روحیه، ایجاد انگیزش در افراد و ایجاد جوّ روانی سالم می باشد.

«نظارت و کنترل»

که عبارت است از بررسی وضع موجود و انطباق آن با وظائف و معیارهای اصلی و تصحیح انحرافات.
در ارتباط با این اصول به شکل کلی باید اذعان نمود که اساساً مدیریت موجود مسئولیتی را تقبل ننموده، هیچ نقشی برای خود نسبت به آنها قائل نمی باشد. البته در بعضی موارد به صورت بسیار جزئی و ناقص این اصول اعمال می شده که طبیعتاً فاقد کارائی بوده است و هرگز در قالب یک نظام مدیریتی پیشرفته نمی توان با مسائل سازمان این چنین برخورد نمود.
با عرض پوزش از اساتید والا مقامی که مسئولیت اداره حوزه را تقبل نموده و در این ارتباط با دلسوزی کامل صرف وقت نموده و زحمات زیادی کشیده اند، در جمع بندی نسبت به موضوع این قسمت از بحث می توانیم ادعا داشته باشیم که هیچ یک از اصول مدیریت در نظام مدیریت موجود به شکل کامل مورد توجه و عمل نبوده است و چنان که در ابتدای این بحث بیان داشتیم این نه اشکال به مدیران که بزرگ ترین اشکال به سیستم مدیریت موجود حوزه است که با بافت خود نتوانسته است نقش یک «نظام مدیریت» را در ابعاد مورد نظر آن ایفا نماید.
در کنار خدماتی که مدیریت موجود حوزه در طول مدت ده سال حاکمیت خود به انجام رسانیده که این خدمات کم نیستند و جای تقدیر و تشکر فراوان دارد، نواقص و کاستی های انبوه و هنگفتی نیز وجود دارد که برای جبران آنها نیز باید فکری کرد و درصدد تدارک بود.
کاستی ها را در ضعف اطلاعات، فقدان برنامه ریزی و سازماندهی و نبود پست های سازمانی لازم می توان خلاصه کرد و از همه مهم تر عدم حاکمیت ایده ی انجام امور حوزه بر اساس ویژگی های یک سیستم مدیریت پیشرفته است که این موضوعات نواقص و ضایعاتی را به این شرح به دنبال داشته است.
1-عدم اطلاع دقیق از وضعیت علمی، اخلاقی و معیشتی طلاب و نیروهای شاغل در حوزه که این موضوع ناشی از ضعف سیستم اطلاعات و ضعف سازمانی نهادهای مربوط به آموزش و تربیت و عدم وجود طرح و برنامه در ارتباط با مسائل مالی حوزه می باشد.
2- عدم برآورد نیازهای فرهنگی کشور و نبود برنامه ریزی برای پاسخگویی آن
3- عدم وجود کنترل برای ورود افراد به سیستم آموزشی حوزه و ناقص بودن سیستم گزینش
4- عدم توان جذب افراد شایسته و مستعد به درون نظام روحانیت و حوزه
5- ایجاد جاذبه های منفی برای طلاب که به خروج تعداد بی شماری از آنها از حوزه انجامیده است.
6- ناقص بودن پرونده های تحصیلی که به هیچ وجه گویای وضعیت علمی طلاب به شکل دقیق نمی باشد علاوه بر عدم فراگیر بودن نسبت به همه طلاب.
7- غلط بودن سیستم امتحانات کتبی و حتی شفاهی
8- عقب افتادن حوزه از جریانات فکری و فرهنگی کشور به جای در دست داشتن نبض تفکر اجتماع.
9- بی پاسخ ماندن خواستهای افزاینده داخل و خارج کشور برای اعزام مبلغ
10- عدم برآورده شدن توقعات دستگاه های حکومتی نظام اسلامی در زمینه ارائه اسلام ناب و معرفی الگوی اجرائی منطبق بر موازین شرعی.
11- ناشناخته ماندن ابعاد گسترده فرهنگ اسلامی در زمینه های مختلف برای صاحب نظران و فرهنگیان و متفکران داخل و خارج کشور.
12- عدم تأمین نیروی انسانی مورد نیاز دستگاههای قضائی و فرهنگی کشور

5- ضرورت ایجاد تحول در سیستم مدیریت حوزه علمیه

حوزه علمیه به عنوان مرکز ارائه آموزش های علوم اسلامی و مهد تربیت روحانیون و عالمان دینی اهداف وظائف و مسئولیت های سنگین، و بلندی بر دوش دارد که در ابتدای این نوشتار به گوشه ای از آنها اشاره گردید. حال سوال اساسی این است که آیا اهداف گسترده حوزه علمیه بدون یک تشکیلات منظم و قوی امکان تحقق دارد؟ آیا می توان ماموریت های سنگین را بدون چنین تشکیلاتی به انجام رساند؟
اگر جواب منفی است، آیا بهترین زمان برای تکمیل و تأسیس یک سازمان تشکیلاتی برای حوزه علمیه که توان جبران ضعف های موجود و تحقق آرمان های بجامانده را واجد باشد، زمان حاضر نیست که از صدر تا ذیل نظام اسلامی، انتظار پویاشدن و فعال شدن روحانیت و حوزه را داشته همه آماده هرگونه کمک و مساعدت می باشند.
در قسمت قبل با ارزیابی نظام مدیریت موجود حوزه علمیه به این نتیجه رسیدیم که بافت فعلی مدیریت حوزه توان انجام رسالت های یک «سازمان مدیریت» را برای اداره حوزه ندارد و علامت آن کاستی های فراوانی است که به بعضی از آنها اشاره گردید.
ملاحظه این موضوع، برای افرادی که با دیده انصاف و با دلسوزی به مسائل جاری حوزه علمیه می نگرند جای هیچ شکی باقی نمی گذارد که بقاء عزت و آبروی روحانیت و تداوم سربلندی این نهاد مقدس در گرو یک تحول اساسی در سازمان مدیریت حوزه است که در عین حفظ استقلال کامل برای این سازمان، آن را از حالت رکود فعلی خارج نماید و باعث گردد که مسائل حوزه و روحانیت به گونه ای بهتر سازمان یابد.
اگر توجهی گذرا به وضعیت فعلی حوزه بیندازیم در می یابیم حوزه با در اختیار داشتن دهها مدرسه و موسسه آموزشی و صدها استاد و محقق که درگیر تدوین و تألیف اند و هزاران طلبه که در سطوح مختلف آموزشی مشغول فراگیری علوم اسلامی هستند و با برخورداری از امکانات فراوان و بی نظیر دیگری که موجود است، می تواند نقش بسیار فعال تری در ارتباط با اهداف بلند روحانیت ایفا نماید.
اگر افراد هر خانواده روحانی ساکن در حوزه را به طور متوسط پنج نفر برآورد نمائیم راجع به جامعه ای صحبت می کنیم که تعدادشان چیزی در حدود 150 هزار نفر می باشد و با توجه به امکاناتی که برای توسعه آموزش های علوم اسلامی و تأمین کادرهای تبلیغی و اجرائی برای کشور اسلامی و سایر کشورهای نیازمند که مستمراً از حوزه علمیه استفسار نموده و کمک می طلبند وجود دارد، طی ده سال آینده ما با رقمی حدود 800 هزار نفر در خانواده بزرگ حوزه علمیه مواجه خواهیم بود.
و همه این موضوعات و مطالب غیر قابل انکار، می طلبد که ما سازمانی را برای مدیریت حوزه علمیه ایجاد نمائیم که با برنامه های دقیق از پیش تعیین شده، برای اهداف معین از پیش مشخص شده، مسئولیت تدبیر امور حوزه را با برخورداری از بهترین کادرهای ورزیده روحانی به عهده گیرد. و به سه سوال عمده ما کجا هستیم؟ به کجا می رویم؟ و چگونه خواهیم رفت؟ در قالب تشکیلات مدون و تحت برنامه ریزی مطلع ترین شخصیت های موجود پاسخ دهد.
باید سازمانی بنا نهیم که در امور مربوط به 1- آموزش 2- پژوهش 3- تربیت و تهذیب 4- تبلیغات 5- مبادلات فرهنگی داخلی و بین المللی 6- معیشت و اقتصاد 7- نظارت و ارزشیابی و سایر ابعاد مربوطه حوزه علمیه، سنجیده و هماهنگ و به شکل پوینده و قوی به فعالیت بپردازند. و با تعیین موفقیت و شکست هر از چند گاهی از درون، سیستم فوق را ارزشیابی نموده و در صورت لزوم خود را تصحیح نماید.
در همین زمینه است که رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیة الله خامنه ای دام ظله الوارف در بیانات خردمندانه خود که در نشست با اساتید و فضلای حوزه ایراد فرمودند، یادآور شدند.
«حوزه... اولین چیزی که هر موسسه علمی با این عظمت باید داشته باشد، یعنی یک دستگاه مدیریت مشخص و منظم و منسجم، ندارد، آیا آقایان (شورای مدیریت) خیلی کار کردند، منتهی مشکل کار این است که برای اداره این واحد به این عظمت، شورای مدیریت امکان ندارد بتواند کاری ازش بیابد. این آقایان خیلی تلاش کردند. مساله مسئله شورای مدیریت نیست. بلکه یک مجموعه مدیریت قوی می خواهد، یک مدیر کارآمد می خواهد، یک مجموعه اداری پرسنلی می خواهد یک بودجه منظم می خواهد ده معاونت می خواهد تا بتواند این مجموعه عظیم را درست کند.
... اداره یک چنین تشکیلاتی به این عظمت، یک نظام مدیریتی می خواهد. علاجش این است آقایان!...این جوری حوزه درست خواهد شد. بدون اینها آقایان! حوزه در قیامت از ما شکایت خواهد کرد. چون یک استعداد عظیمی وجود دارد که به قدر خود این استعداد از آن استفاده نشده است.»
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1371)، کاستی ها و بایسته‌ها، قم: روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.