تفسير عرفانى آيات قرآن

تفسير عرفانى که گاهى در روش تفسير رمزى و حتى اشارى مورد پژوهش قرار مى‌گيرد به همراه تفسير فلسفى دو رويکردى از تلاش مفسران اسلامى در فهم متون وحيانى محسوب مى‌شوند که در بيرون از حلقه رسمى تفسير شکل گرفت و اين کاستى تفسير محسوب نمى‌شود اما راهبردى متفاوت از مواجهه با متن قرآن، خوانش آن و فهم معناى آيات را عرضه مى‌کند. در تعبيرى عرفا و فيلسوفان آغازگران تفسير روحانى يا تفسير غيررسمى از قرآن قلمداد مى‌گردند.
پنجشنبه، 2 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفسير عرفانى آيات قرآن
ير عرفانى آيات قرآن 
تفسير عرفانى آيات قرآن
نويسنده:آزيتا بيگلري
منبع:روزنامه رسالت
تفسير عرفانى که گاهى در روش تفسير رمزى و حتى اشارى مورد پژوهش قرار مى‌گيرد به همراه تفسير فلسفى دو رويکردى از تلاش مفسران اسلامى در فهم متون وحيانى محسوب مى‌شوند که در بيرون از حلقه رسمى تفسير شکل گرفت و اين کاستى تفسير محسوب نمى‌شود اما راهبردى متفاوت از مواجهه با متن قرآن، خوانش آن و فهم معناى آيات را عرضه مى‌کند. در تعبيرى عرفا و فيلسوفان آغازگران تفسير روحانى يا تفسير غيررسمى از قرآن قلمداد مى‌گردند.
ابن عربى و ملاصدرا منبع دوم شناخت متن قدسى را شهود باطنى و دريافت‌هاى قلبى (الواردات القلبيه) مى‌دانند.جرجانى در تعريف تفسير در اثرش “التعريفات” مى‌نويسد: تفسير در اصل به معناى کشف و اظهار است و در خصوص قرآن به توضيح لغت و بيان شان نزول و قصد و سببى است که آيه در آن باب نازل شده به لفظى که دلالت آن دلالت آشکار باشد.تفسير علم به احوال الفاظ سخن خدا و معناى لغات و آيات است و خداوند از آن آيه مرادش اين معناست و در مقابل تاويل را به ساحت معناشناسى و حتى عرفانى نزديک ساختند. آلوسى بغدادى که تفسيرش موردنقد بسيار علامه طباطبايى در الميزان واقع شده در تفسير خود “روح المعاني”‌تاکيد دارد که تاويل اشاره‌اى قدسى و معارفى سبحانى است که سالکان را از خلال عبارات منکشف مى‌شود و تاکيد عارفان را از ابرهاى غيب سيراب مى‌کند.
حقيقت آن است که بنيانگذاران و پيروان تفسير عرفانى قائل به تفاوت و حتى مباينت رويکردى ميان تفسير و تاويل هستند. ذهبى باور دارد که تفسير بيان معانى مستفاد از لغت و ظاهر آيه است اما تاويل بيان باطن و معانى مستفاد از طريق رمز و اشاره آيات است و لذا نسبت تفسير و تاويل تباين است. وى تاکيد مى‌ورزد اين ديدگاه متاخرين و اکثر انديشمندان اسلامى است.

پيشينه شناسي

دو رويکرد در پيشينه تاويل عرفانى در حوزه تمدن اسلامى به چشم مى‌خورد.
رويکرد نخست:‌عدم جواز، منع و حتى بدعت دانستن اين رويکرد تفسيرى است. ملاصدرا در تفسير القرآن خود ضعف اين شيوه (يعنى رويکرد محض عرفانى در تفسير) را متذکر شده است.
وى اين روش را خروج از ملاک و ضابطه فهم و تفسير بر مى شمارد. ‌زرکشى در البرهان نيز طرفدار همين رويکرد است.
اما بسيارى همچون سيوطي، تفتازاني، شعرانى وابن‌عربى از رويکرد دوم يعنى مجاز و ضرورى بودن اين روش سخن مى‌گويند.
سيوطى نه تنها اين روش را خالى از اشکال مى‌بيند بلکه اعتقاد دارد که در صورت رعايت و اعتنا به ملاک و قواعد تفسير، تاويل عرفانى لازم است. وى البته شروط ديگرى را هم محفوظ مى‌دارد و آن فهم باطن و درون آيات با حفظ ظاهر و معناى زبانى الفاظ است. البته راى سيوطى تفاوتى با نظر ملاصدرا نداشته و قواعد تفسير و حفظ ظاهر را همچون آخوند دو شرط ضرورى بر مى‌شمارد. اما شعرانى تاويل عرفانى را ستوده و دريافت باطن را تفسير حقيقى و فهم راستين مى‌داند.برخى باور دارند که آيات خاصى از قرآن بستر نخستين رويکرد عرفانى را فراهم ساخته است. آياتى که به نوعى مجازگويى در وحى را مشروعيت داده و به آن زيبايى نيز بخشيده است و اين آيات برخلاف تصور بسيارى نه تنها از کاستى زبانى يا ابهام معنايى برخوردار نيست، بلکه داراى غناى واژگانى و معنا بوده و اعجاز آيات را مودى شده‌اند. سيوطي، ابواسحاق شاطي، فقيد برجسته اندلسى در کتاب بسيار مهم “الموافقات” و مستشرق معروف قرآنى گلد زيهر، اين ديدگاه را تقويت و تاکيد مى‌کنند. آيات سوره بقره:22‌- 29-60-74-102-115-187، آل عمران: 7-18-12-985، نساء 1-8، انعام:321‌-13276، اعراف: 40- 15143، رعد: 17، مريم:4‌، طلاق: 12 و بسيارى ديگر اساس توجه مفسران عرفانى را فراهم ساخت. نخستين تاويل عرفانى را به امام صادق(ع) نسبت داده‌اند اين اثر امروزه در ضميمه تفسير حقايق التفسير سلمى (سده چهارم، سال 325 ق) موجود است. البته حقايق التفسير آثار تفسيرى برخى از مفسران عرفانى در قرون اول اسلام است که از اين مجموعه تاکنون فقط چهار اثر يعنى “تفسير عرفاني”‌ منسوب به امام صادق(ع) تفسير نوري، تفسير ابن عطا و تفسير حلاج نشر يافت. در سده سوم روايات چندى که گرايش و صبغه عربى و عرفانى داشته و صوفيان متداول گشته و مورداستفاده شايان قرار گرفت. اين احاديث که 350 عدد بود به تاويل عرفانى و معنوى 310 آيه از قرآن کريم مربوط مى‌باشد. اين روايات به نحو پراکنده‌اى در ميانشان شايع بود اما در پايان سده چهارم، ابوعبدالرحمان سلمى آنها را مرتب و مدون نموده و ضميمه حقايق التفسير مجموعه آثار برخى از عارفان سده‌هاى اول اسلام است. ذهبى از حقائق التفسير اثرى با آرا‌ء و تاويلات باطنيه ياد مى‌کند در حالى که ابن جوزى آن را مجموعه‌اى از آثار انديشه‌هاى بى‌بنياد و سست صوفيان بر مى‌شمارد و اين در حالى است که سيوطى به شدت به اين تفسير حمله کرده و آن را از تفاسير اهل بدعت تلقى مى‌کند.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.