شبهات جبر گرايان

يكي از مراتب توحيد، توحيد در خالقيت است كه دلايل عقلي و نقلي بر آن دلالت دارد، به مقتضاي اين اصل عقلي و ديني، افعال انسان مخلوق خداوند است. به اعتقاد جبرگرايان فرض اين كه انسان فاعل و پديد آورندة افعال ارادي خود باشد، با اصل ياد شده منافات دارد. بنابراين، دفاع از اصل توحيد درخالقيت ايجاب مي‎كند كه فاعليت و تأثير انسان را در افعال ارادي وي نفي كرده و او را مجبور بدانيم.
يکشنبه، 5 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شبهات جبر گرايان
شبهات جبر گرايان
شبهات جبر گرايان
منبع:سايت انديشه قم

شبهه سوم: توحيد در خالقيت و شبهه جبر

يكي از مراتب توحيد، توحيد در خالقيت است كه دلايل عقلي و نقلي بر آن دلالت دارد، به مقتضاي اين اصل عقلي و ديني، افعال انسان مخلوق خداوند است. به اعتقاد جبرگرايان فرض اين كه انسان فاعل و پديد آورندة افعال ارادي خود باشد، با اصل ياد شده منافات دارد. بنابراين، دفاع از اصل توحيد درخالقيت ايجاب مي‎كند كه فاعليت و تأثير انسان را در افعال ارادي وي نفي كرده و او را مجبور بدانيم.
پاسخ:
حصر خالقيت در خداوند دو تفسير دارد:
1. در عالم هستي هيچ خالق و مؤثري ـ خواه مستقل و خواه غير مستقل،‌ جز خداوند وجود ندارد. اين فرض مستلزم انكار اصل عليت و معلوليت است، و در نتيجه، همة پديده‎هاي آفرينش بدون واسطه مخلوق خدا بوده و او علت مباشري آنهاست، چنان كه اشاعره معتقد به آن مي‎باشند.[1]
2. خالق و مؤثر مستقل و قائم به ذات، جز خداوند نيست، و اگر چه نظام آفرينش، نظام اسباب و مسببات است و برخي از موجودات فاعل و برخي فعل، برخي مؤثر و برخي اثر مي‎باشند، ولي فاعلها و مؤثرها همان گونه كه در هستي خود وابسته و نيازمند خداوند مي‎باشند، در فعل و تأثير خود نيز وابسته و نيازمندند، بنابراين فرض، انسان، فاعل افعال خويش است، و قدرت او تأثيرگذار است، ولي نه به صورت مستقل، بلكه به صورت وابسته به قدرت خداوند و در طول آن.

شبهه چهارم: عموميت قدرت الهي و اختيار انسان

اصل ديگري كه طرفداران جبر به آن استناد كرده‎اند عموميت قدرت خداوند است، به زعم آنان اعتقاد به اين كه قدرت انسان در تحقق افعال او مؤثر است با اصل ياد شده منافات دارد، زيرا به حكم اين كه اجتماع دو قدرت مؤثر در ايجاد يك چيز ممكن نيست، هر گاه قدرت انسان در پيدايش فعل او مؤثر باشد، فعل مزبور از قلمرو قدرت الهي بيرون خواهد بود.[2]
اين شبهه از مستقل انگاشتن قدرت انسان در تأثير گذاري ناشي گرديده است، زيرا با اين تصور، قدرت انسان رقيب و در عرض قدرت خداوند خواهد بود، و بديهي است اجتماع دو قدرت مستقل بر انجام يك فعل ممكن نيست و در نتيجه، دفاع از اصل عموميت قدرت الهي و مؤثر دانستن آن در تحقق فعل انسان ايجاب مي‎كند كه قدرت انسان را فاقد تأثير بدانيم.
چنين برداشت و تفسيري در مورد قدرت انسان غفلت از فقر و وابستگي ذاتي انسان در وجود و صفات خود به خداوند مي‎باشد، اين خطا مخصوص متكلمان اشعري نيست، بلكه معتزله نيز همين برداشت ناصواب را از قدرت انسان نموده و به انگيزه دفاع از عدل الهي و اثبات اختيار انسان به «تفويض» گرائيده‎اند، چنان كه در گذشته بيان گرديد، و حال آن كه حقيقت اين است كه قدرت انسان در طول قدرت خداوند است، و اجتماع دو قدرت، يكي مستقل و ديگري وابسته، بر يك فعل به هيچ وجه محال نيست، به عبارت ديگر، به حكم اين كه ويژگي «قدرت» تأثيرگذاري است، بايد دقت انسان را مؤثر در فعل او دانست (بطلان رأي اشاعره) و به حكم اينكه انسان در وجود و صفات خود غير مستقل و وابسته است. نبايد قدرت او را مستقل در تأثير پنداشت (بطلان قول معتزله). و اين همان امر بين الامرين است كه قبلاً توضيح داده شد.

شبهه پنجم: هدايت‎ها و ضلالت‎هاي الهي و اختيار انسان

در برخي از آيات قرآني تصريح شده است كه خداوند هر كس را بخواهد هدايت مي‎كند و هركس را بخواهد گمراه مي‎نمايد. چنان كه مي‎فرمايد:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ».[3]
طرفداران جبر به مدلول ابتدائي اين گونه آيات بر اثبات مدعاي خود استدلال نموده‎اند. ليكن، چنين استدلالي كاملاً سست و بي‎پايه است، زيرا براي دست يافتن به مدلول حقيقي آيات قرآن لازم است از شيوة تفسير قرآن به قرآن استفاده نمود و مجموع آيات ناظر به يك موضوع را مورد مطالعه قرار داد، زيرا به فرموده امام علي ـ عليه السلام ـ برخي از آيات قرآن مفسر آيات ديگر مي‎باشد «ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض».[4]
با توجه به اصل مزبور، به تفسير آيات ياد شده، مي‎پردازيم تا حقيقت امر در مسأله هدايت‎ها و ضلالت‎هاي الهي و رابطة آن با مسأله اختيار روشن گردد.
اولاً: در برخي از آيات قرآن هدايت و ضلالت به مشيت و اختيار انسان واگذار شده است، چنان كه مي‎فرمايد: «قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ».[5]
و نيز مي‎فرمايد: «إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً».[6]
و نيز مي‎فرمايد: «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ».[7]
البته، براي آن كه توهم نشود كه مشيت و ارادة انسان به طور مستقل عمل مي‎كند و در نتيجه، خود وي فاعل مستقل افعال ارادي خود مي‎باشد يادآور شده است كه مشيت انسان جز با استناد به مشيت الهي صورت نخواهد پذيرفت:
«وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ».[8]
و ثانياً: در آيات ديگر قرآن هدايت يافتگان و گمراهان عوامل و گمراهي آنها، كه در توانايي و اختيار آنان مي‎باشد، بيان گرديده است.

عوامل هدايت

1. ايمان و اعتصام به خدا:

«فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقِيماً».[9]

2. عمل به آنچه خداوند به آن راضي است:

«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ».[10]

3. مجاهد در راه خدا:

«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الُْمحْسِنِينَ».[11]

4. إنا به و تضرع به سوي خدا:

«اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ».[12]

عوامل گمراهي

1. پيوند دوستي با دشمنان خدا:

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ... مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ».[13]

2. پيروي از سردمداران تباهي و استكبار:

«رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلاَ».[14]

3. محاسبات پنداري و موهوم:

«انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً».[15]

4. دلبستگي به زندگي مادي:

«الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ».[16]

5. هم نشيني با منحرفان:

«يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي».[17]
از مطالعة آيات ياد شده به روشني به دست مي‎آيد كه هدايت و ضلالت انسان در عين اين كه بدون مشيت و اذن تكويني خداوند ـ ليكن نه به صورت جبري و غير اختياري تحقق پذير نيست، از طريق اسباب و علل ويژه‎اي است كه انسان خود اختيار مي‎كند. و از اين جا، مي‎توان به مفاد حقيقي آيات «يَهدي من يشاء و يضل من يشاء» دست يافت، و به دست آورد كه مشيت خداوند به هدايت و ضلالت چه كساني تعلق گرفته است.

پی نوشت ها:

[1] . شرح المقاصد، ج 4، ص 105.
[2] . شرح المواقف، ج 8، ص 148.
[3] . ابراهيم/ 4. به همين مضمون است آيات ياد شده در زير:
«أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ» (فاطر/ 8)
«وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِ‏آياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (انعام/ 39)
«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/ 93)
[4] . نهج البلاغه، خطبة 133.
[5] . كهف/ 29.
[6] . به همين مضمون است آيات 29/ انسان، 55/مدثر، 12/ عبس.
[7] . تكوير/ 28.
[8] . تكوير/ 29.
[9] . نساء/ 175.
[10] . مائده/ 16ـ15.
[11] . عنكبوت/ 69.
[12] . شوري/ 13.
[13] . ممتحنه/ 1.
[14] . احزاب/ 267.
[15] . اسراء/ 48.
[16] . ابراهيم/ 3.
[17] . فرقان/ 29ـ28.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.