مصلح اجتماعى با خاستگاه دينى

مطهرى را به عنوان يك روحانى و اسلام شناس برجسته، به عنوان يك فيلسوف و متفكر ژرف انديش، به عنوان يك استاد و نويسنده نمونه و به عنوانهاى ديگرى از اين قبيل شناخته ايم. اما شناخت او به عنوان يك مصلح اجتماعى، نياز مغفولى است كه به دو دليل ضرورت مضاعفى يافته است؛ نخست آنكه مطهرى از معدود متفكرانى است كه مورد قبول و اقبال قشرهاى متفاوت اجتماعى و طيف هاى مختلف فكرى است و نظر صائب، نيت خالص و قدرت نظريه پردازى او را همگان پذيرفته و تحسين كرده اند.
چهارشنبه، 8 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مصلح اجتماعى با خاستگاه دينى
  استاد مطهرى؛ يك مصلح اجتماعى با خاستگاهى دينى 
مصلح اجتماعى با خاستگاه دينى
نويسنده:دکتر محسن اسماعیلی
منبع: روزنامه جوان
مطهرى را به عنوان يك روحانى و اسلام شناس برجسته، به عنوان يك فيلسوف و متفكر ژرف انديش، به عنوان يك استاد و نويسنده نمونه و به عنوانهاى ديگرى از اين قبيل شناخته ايم. اما شناخت او به عنوان يك مصلح اجتماعى، نياز مغفولى است كه به دو دليل ضرورت مضاعفى يافته است؛ نخست آنكه مطهرى از معدود متفكرانى است كه مورد قبول و اقبال قشرهاى متفاوت اجتماعى و طيف هاى مختلف فكرى است و نظر صائب، نيت خالص و قدرت نظريه پردازى او را همگان پذيرفته و تحسين كرده اند. ديگر آنكه با گذشت سه دهه از تجربه برپايى نظام سياسى بر مبناى تفكر دينى، نياز به بازانديشى در گذشته براى حركتى پرشتاب تر و صحيح تر در آينده جاى ترديد ندارد. نگاهى به آثار و كارنامه پربركت اين شهيد بزرگ نشان مى دهد كه مى توان او را به عنوان يك مصلح اجتماعى كه اتفاقا از خاستگاه دين به همه چيز نگريسته است، مورد مطالعه قرار داد و از آثار مكتوب و شفاهى و از مهم ترين سيره عملى و رفتار اجتماعى او الگوى مطمئنى براى خود ساخت.

مفهوم و اهداف كلى:

انقلاب به حركت هايى گفته مى شود كه خواستار تغيير اساسى و بنيادين در وضعيت اجتماع و نظام حاكم بر آن است، اما اصلاح به حركتهايى اطلاق مى گردد كه به رغم پذيرش بنيان هاى اساسى، به دنبال دگرگونى و تغيير از طريق روشهاى مسالمت آميز هستند. اما اين تفاوت در ادبيات دينى و ملى ما به رسميت شناخته نشده و از نگاه استاد مطهرى نيز اصلاح اجتماعى انقلاب را هم در بر مى گيرد. به همين جهت است كه امام حسين (ع) نيز انقلاب خونين خود را اصلاح طلبى در امت جد خود مى نامد، «انما خرجت لطلب الاصلاح فى امت جدى».
مقصود استاد مطهرى از اصلاحات نيز دقيقا چنين مفهوم وسيعى است و به همين جهت بارها و بارها از اصطلاح «نهضت اصلاحى» استفاده مى كند. به هر حال شهيد مطهرى اصلاح يعنى سامان بخشيدن را كه نقطه مقابل افساد است از ضرورتهاى مسلم دينى مى شمارد و ضمن تاكيد بر اصلاحات ميان فردى يا خانوادگى، بحث هاى مفصل و البته پراكنده اى در مورد اصلاح اجتماعى دارد و پرداختن به آن را «حساسيت مثبت و مباركى» مى شمارد. ايشان با اشاره به آيات متعدد قرآن كه همه پيامبران را مصلحان مى خواند اعتقاد دارد اصلاح طلبى يك روحيه اسلامى است. هر مسلمانى به حكم اينكه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبى است زيرا اصلاح طلبى از اركان تعاليم اجتماعى اسلام است.
البته به نظر استاد آنچه مهم است تشخيص درست اهداف اصلاحات اجتماعى، آسيبهاى آن و پرهيز از «افراط گرايى در اين باب است»، زيرا اصلاح اجتماعى يعنى دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب و طبيعى است كه شناخت جهت مطلوب و استمرار حركت به سوى جوهره اين حركت ارزشمند است. شهيد مطهرى در برداشتى عالمانه و زيبا از خطبه مشهور حضرت على (ع)، اهداف اصلاح طلبى دينى را در چهار محور خلاصه مى كند: ۱-پيرايه زدايى از دين و از ميان بردن بدعتها و در يك كلام «بازگشت به اسلام نخستين».
۲-تحول بنيادين در اوضاع زندگى خلق خدا به گونه اى كه نظر هر بيننده را جلب نمايد.
۳- بازسازى «روابط اجتماعى انسانها» تا بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان يابند و دست تطاول ستمگران از سر ستمديدگان كوتاه شود.
۴- دگرگون سازى نظامات مدنى و اجتماعى جامعه در سايه برپا داشتن مقررات تعطيل شده خدا و قانونهاى نقض شده اسلام.
ناگفته پيداست كه دست يافتن به اين آرمانهاى بلند نيازمند صلاحيت هايى است كه رهبران حركت هاى اجتماعى بايد از آن برخوردار باشند. همچنين طى اين راه طولانى همواره مواجه با دشواريهاى بسيار و آسيب پذيريهاى بى شمارى است كه بدون توجه به آنها هيچگاه نمى توان به مقصد رسيد. اينها همه نكته هايى است كه از نگاه نافذ استاد مغفول نمانده و به آنها اشاره خواهد شد.

شرايط موفقيت مصلحان اجتماعى

استاد مطهرى، اصلاحات به اين معنى را «كار پيامبرانه» و هدف تمام انبياء و امامان دانسته و در عين حال اين سوال اساسى و سرنوشت ساز را مطرح مى كند كه «آيا هر فردى در هر شرايط روحى و اخلاقى و با هر نوع شخصيت معنوى موفق به برداشتن چنين گام پيامبرانه اى مى شود؟»
ايشان با استناد به حكمت ۱۰۷ نهج البلاغه به اين پرسش پاسخ منفى داده و تاكيد مى كنند فقط كسى چنين توفيقى حاصل مى كند كه سه صفت بزرگ در او راه نيافته باشد: مصانعه، مضارعه، طمع. با توضيحات استاد، مى توان گفت كه شرايط موفقيت اصلاح طلبان از ديدگاه على (ع) به شرح زير است:

۱- عدم مصانعه

مصانعه را به سازشكارى، يا ملاحظه كارى يا معامله گرى هم معنى كرده اند ولى استاد معتقد است كه نه، همه اينها مصانعه هستند، ولى مصانعه بيش از اينهاست و تاكيد مى كند كه هنوز نتوانسته ام يك معادل فارسى دقيق براى آن پيدا كنم.
ايشان تلاش مى كند با ارائه مثالهايى از كاربرد اين واژه در كلمات امام على (ع) معناى روشنترى از آن ارائه كند و از جمله مصلحت سنجى ها، از آن نوع مصلحتهايى كه سياستمداران خود را با آنها تطبيق مى دهند!، ترويج برخوردهاى چاپلوسانه و تملق آميز، رودربايستى در اجراى امر خدا داشتن و ملاحظه دوست و رفيق و فرزند و خويشاوند و مريد را در كارها دخالت دادن را مصداق صفتى مى داند كه با شعار اصلاح طلبى تناقض دارد. ماست مالى خطاهاى خود و اطرافيان و شيره مالى بر سر مردم نيز مصداق ديگرى است كه اين شهيد بزرگوار براى مصانعه ذكر مى كند.

۲- مضارعه

مضارعه يعنى مشابهت و به عقيده استاد آن كس كه مى خواهد جامعه اى را اصلاح كند و تغيير دهد خودش نبايد همرنگ همان مردم باشد و همان نقاط ضعف كه در مردم هست در خودش وجود داشته باشد، كسى موفق به اصلاح نقاط ضعف مى شود كه خود از آنها مبرا باشد. ايشان به عنوان نمونه، على (ع) را مصداق يك مصلح دينى مى داند كه فرمود: به خدا سوگند من شما را به هيچ كارى فرمان ندادم مگر آنكه پيش از آن كه فرمان دهم، خودم به كار بستم و از هيچ چيز شما را منع نكردم، مگر آنكه پيش از آنكه شما را منع كنم، خودم از آن دورى كردم.

۳- عدم طمع ورزى

استاد طمع را «بردگى جاويد» انسان معنى كرده و معتقد است آنكه در بند خودخواهى، فزون طلبى و هواپرستى گرفتار است نمى تواند ديگران را از اين مشكلات رها سازد. پس «حريت و آزادى معنوى شرط توفيق مصلح دينى است. همچنانكه يك زبون ملاحظه كار توفيق اصلاح خدايى نمى يابد، و همچنانكه يك گرفتار بيمار موفق به مداواى جامعه خود نمى گردد، يك اسير و بنده مطامع نفسانى نيز موفق نخواهد شد ديگران را از اسارتهاى اجتماعى يا معنوى باز دارد.»
ايشان در جاى ديگر مى گويد: اولين شرط اصلاح طلبى فارغ بودن از تعصبات افراطى نسبت به فرقه خاص، عليه فرقه ديگر است و اين را پيش شرط شناخت درست اجتماع و يافتن درمان دردهاى آن مى داند.

نقش دين در اصلاح جامعه

دين در فرهنگ خودى از منظر شهيد مطهرى اساسى ترين نقش را در فرآيند اصلاح جامعه دارد. شهيد مطهرى نخستين هدف كلى اصلاحات را اين مى داند كه نشانه هاى محو شده راه خدا كه جز همان اصول واقعى اسلام نيست را بازگردانيم. يعنى بازگشت به اسلام نخستين و راستين. بدعتها را از ميان بردن و سنتهاى اصيل را جايگزين كردن. يعنى اصلاح در فكرها و انديشه ها و تحولى در روحها و ضميرها و قضاوتها در زمينه خود اسلام. او اين اصلاح فكرى را مقدم بر آبادسازى شهرها، اصلاح روابط اجتماعى و تغيير نظامهاى مدنى و اجتماعى مى داند و معتقد است كه «خودباختگى در برابر غرب» و مجذوب يك سلسله نظريات و انديشه هاى بيگانه شدن آفت يك جنبش اصلاحى و نقطه آغاز انحراف آن است.
او امتياز اصلاح طلبانى نظير سيد جمال الدين اسدآبادى و اقبال لاهورى را در اصول گرايى آنان مى داند. سيد جمال را به آن دليل كه «نه مجذوب تمدن غرب بود و نه مرعوب» مى ستود و از اقبال به اين دليل ستايش مى كرد كه معتقد است شرق اسلامى هويت واقعى خود را كه هويت اسلامى است از دست داده و بايد آن را باز يابد.
استاد با اشاره با اينكه نظريه اصلاحى اقبال را چيزى به نام فلسفه خودى تشكيل مى دهد، تاكيد مى كند كه نخستين كار لازمى كه مصلحان بايد انجام دهند بازگرداندن ايمان و اعتقاد اين جامعه به خود واقعى، يعنى فرهنگ و معنويت اسلامى است و اين است فلسفه خودى. از همين جاست كه طرح جدايى دين وسياست (سكولاريسم) را نقشه عمال استعمار دانسته و سيد جمال را در شناخت اين توطئه بزرگ پيشقدم مى داند و مى گويد: اعلام همبستگى دين و سياست و اعلام ضرورت شرعى آگاهى سياسى براى فرد مسلمان و ضرورت دخالت او در سرنوشت سياسى كشور خودش و جامعه اسلامى يكى از طرحهاى سيد براى چاره جويى دردهاى موجود بود.
و باز همين جاست كه نقص كار برخى رهبران دلسوز نهضت هاى اسلامى در سده اخير را آن مى داند كه با فرهنگ اسلامى عميقا آشنا نيست و از بعضى ديگر از دوستان گله مند است كه مجذوب يك سلسله نظريه ها و انديشه هاى بيگانه مى گردند و آگاهانه يا نا آگاهانه آن نظريات را رنگ مكتب مى دهند و عرضه مى نمايند. و فرياد برمى آورند كه: من به عنوان يك فرد مسئول به مسئوليت الهى به رهبر عظيم الشان نهضت اسلامى هشدار مى دهم و بين خود و خداى متعال اتمام حجت مى كنم كه نفوذ و نشر انديشه هاى بيگانه به نام انديشه اسلامى و با مارك اسلامى، اعم از آنكه از روى سوء نيت و يا عدم سوء نيت صورت گيرد، خطرى است كه كيان اسلام را تهديد مى كند.
از نظر مطهرى اين صحيح نيست كه يك فرد غير وارد كه اگر يك كتاب فقه و يا فلسفه را به دستش بدهند نمى داند از راست بگيرد يا از چپ، پيشنهاد رد يا طرد را بدهد و درباره اسلام و به نام آن بنويسد و تبليغ كند. ايشان با همين برداشت است كه نهضت اصلاحات را ضرورى مى داند ولى اصرار دارد كه اين فرهنگ غنى و عظيم اسلامى است كه مى تواند و بايد پشتوانه نهضت واقع شود و هم علماى اسلامى متخصص در اين فرهنگ عظيم و آگاه به زمان هستند و هم بايد نهضت را رهبرى كنند.
ايشان درباره بزرگترين جنبش اصلاحى در قرن اخير، يعنى حركت امام خمينى ( ره )، نيز معتقد است انقلاب ايران اگر در آينده بخواهد به نتيجه برسد و همچنان پيروزمندانه به پيش برود، مى بايد باز هم روى دوش روحانيون و روحانيت قرار داشته باشد. اگر اين پرچمدارى از دست روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكران بيفتد، يك قرن كه هيچ، يك نسل كه بگذرد، اسلام به كلى مسخ مى شود زيرا حامل فرهنگ اصيل اسلامى، باز هم همين گروه روحانيون متعهد هستند. البته بر اين نكته نيز اصرار مى ورزد كه خود اين نهاد هم آفت زده است و بايد آن را اصلاح و پاسخگوى نياز زمانه كرد. از نظر او روحانيون بزرگ ما بايد به اين نكته توجه كنند كه بقا و دوام روحانيت و موجوديت اسلام به اين است كه زعماى دين ابتكار اصلاحات عميقى كه امروز ضرورى تشخيص داده مى شود را در دست بگيرند. امروز اين ملت تشنه اصلاحات نابسامانى ها است و فردا تشنه تر خواهد شد. از طرفى مدعيان اصلاح طلبى كه بسيارى از آنها علاقه اى به ديانت ندارند بسيار هستند و در كمين احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانيت به حاجتها و خواسته ها و احساسات بلند اين ملت پاسخ مثبت ندهند، به سوى آن قبله هاى نوظهور متوجه خواهند شد. فكر كنيد آيا اگر سنگر اصلاحات را اين افراد اشغال كنند، موجوديت اسلام و روحانيت به خطر نخواهد افتاد؟!

تهديدهايى فراروى انقلاب

شهيد مطهرى پس از بررسى و مقايسه چندين نهضت اسلامى هشدار مى دهد كه نهضت ها هم مانند همه پديده هاى ديگر ممكن است دچار آفت زدگى شوند و اين وظيفه رهبرى نهضت است كه پيشگيرى كند و اگر احيانا آفت نفوذ كرد، با وسايلى كه در اختيار دارد و يا بايد در اختيار بگيرد آفت زدايى نمايد. در غير اين صورت آن نهضت عقيم و يا تبديل به ضد خود خواهد شد برخى از مهمترين تهديدهاى بيرونى يا آسيب پذير هاى درونى براى هر حركت اجتماعى از ديدگاه اين استاد فرزانه عبارت از موارد زير است:
۱- عقب نشينى از اصول - با تحليلى كه شهيد مطهرى از جايگاه و نقش دين در اصلاحات ارائه مى كند، طبيعى است كه نفوذ انديشه هاى بيگانه، خودباختگى در برابر غرب و تن دادن به فكر استعمارى جدايى دين و سياست (سكولاريسم) را بزرگترين و نخستين آفت حركتهاى اصلاح طلبانه بداند. ايشان معتقدند انديشه هاى بيگانه از دو طريق نفوذ مى كنند: يكى از طريق دشمنان و ديگر از طريق دوستان و پيروان مكتب كه به علت نا آشنايى درست با مكتب، مجذوب يك سلسله نظريات و انديشه هاى بيگانه مى گردند و آگاهانه يا نا آگاهانه آن نظريات را رنگ مكتب مى دهند.
او يكى از توطئه هاى خطرناك دشمن را تضعيف باورهاى دينى مردم و وادار كردن آنان به عقب نشينى از ارزشها و اصول به نام مبارزه با تعصب و ترويج تساهل و بردبارى مى داند. استاد، مرحوم سيد جمال را به دليل تشخيص دقيق اين توطئه تحسين مى كند و مى گويد: «سيد به مسلمانان هشدار مى داد كه غرب با وجود اينكه با ماسك آزاد منشى، تعصب را نكوهش مى كند، خود در دام تعصب، خصوصا تعصب مذهبى عليه مسلمانان، سخت گرفتار است . سيد، به رغم آنكه فرنگى مآبان تعصب را نكوهش مى كنند، مدعى بود تعصب بد نيست. تعصب مانند هر چيز ديگر افراط و تفريط و اعتدال دارد، تعصب به معنى تصلب و غيرت حمايت از معتقدات معقول و منطقى نه تنها بد نيست، بسيار مستحسن است. سيد مى گفت: اروپائيان چون اعتقاد دينى مسلمانان را استوارترين پيوند ميان آنان مى بينند، مى كوشند تا با نام مخالفت با تعصب اين پيوند را سست كنند.»
۲- افراط گرايى - از نظر استاد «تجدد گراى افراطى» آفت ديگرى است كه بايد در نظر داشت. پرهيز از افراط و تفريط و گرايش به اعتدال در هر كارى خالى از دشوارى نيست ولى چاره اى جز تحمل اين دشوارى نيز وجود ندارد. ايشان ضمن گلايه از عوام زده هاى گذشته گرا به شدت از گروه ديگرى نيز انتقاد مى كند از آنان كه به مسائل روز توجه دارند و درباره آينده مى انديشند اما متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مايه مى گذارند و سليقه روز را معيار قرار مى دهند و به نام اجتهاد آزاد به جاى آنكه اسلام را معيار حق و باطل زمان قرار دهند، سليقه و روح حاكم بر زمان را معيار اسلام قرار مى دهند و به منظور رنگ زمان زده و باب طبع زمان كردن دين، از ضروريات آن دست مى شويند.
اين همان دغدغه هميشگى استاد، يعنى جستجوى راه حلى براى مسئله هماهنگى احكام اسلام و مقتضيات زمان است كه از طرفى در اثر جمود فكرى و قشرى مآبى و از طرف ديگر به نام انطباق اسلام با علم، تفريط يا افراط صورت نپذيرد. ۳- رخنه فرصت طلبان - شهيد مطهرى با اشاره به تاريخ صدر اسلام و نيز تاريخ معاصر ايران مى گويد: هر نهضت مادام كه مراحل دشوار اوليه را طى مى كند، سنگينى اش بر دوش افراد مومن، مخلص و فداكار است. اما همين كه به بار نشست سر و كله افراد فرصت طلب پيدا مى شود و غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است كه فاجعه به بار مى آورد. به اعتقاد استاد: نهضت را اصلاح طلب آغاز مى كند نه فرصت طلب و همچنين آن را اصلاح طلب مومن به اهداف نهضت مى تواند ادامه دهد نه فرصت طلب كه در پى منافع خويش است.
بنابراين ساده لوحى است اگر جامعه سازان بخواهند در راه رسيدن به اهداف خود از كسانى استفاده كنند كه نه تنها پيشينه روشنى ندارند، بلكه هم اكنون نيز به صراحت سخن از كنار نهادن دين و شعارهاى آن سر مى گويند.۴- انحراف انگيزه ها - از نظر استاد اين آفت از نوع معنى است، از نوع تغيير جهت دادن انديشه ها و نيتها است. اگر مصلحان اجتماع در جريان اقدامات خود اخلاص و قصد خدمتگزارى را از دست دهند در حقيقت كار آنان ضد خود تبديل شده است. همه مى دانيم كه پاك نگهداشتن انديشه و نيت در مراحل نفى و انكار كه همه سرگرمى ها درگيرى با دشمن بيرونى است آسان تر است ( اما ) همين كه نهضت به ثمر رسيد و نوبت سازندگى و اثبات، كه ضمنا پاى تقسيم غنائم هم در ميان است، برسد حفظ اخلاص بسى مشكل تر است و اين سنت لايتغير خداست كه هر ملتى از درون و از جنبه اخلاقى تغيير كند و عوض شود، خداوند متعال سرنوشت آنان را تغيير دهد.
داستان غم انگيز دل بستن عناصر تاريخ صدر اسلام ( خواص ) به چرب و شيرين دنيا و برقرارى مسابقه در جمع آورى مال و تصاحب منصب ها براى هيچ كس پنهان نيست و همگان مى دانند كه اين آفت بزرگ چه فتنه ها به پا كرده، چه آتشها بر افروخته و چگونه اسلام را چون پوستى وارونه نمايش داد.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.