ما و دنياى فرارو

در نوشتار پيشين از «دنياى جديد و ضرورت‏هايش» صحبت كرديم و اين بار مى‏خواهيم در قالب ايستگاه‏هاى انديشه و در تداوم مطلع پيشين بحث را به «ما و دنياى فرارو» اختصاص دهيم. اين بحث زاييده شده از قالب پيرامون‏شناسى است كه خود جزئى از معرفت است. بايد بيدار بود، ديد، شنيد،
شنبه، 11 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما و دنياى فرارو
ما و دنياى فرارو
ما و دنياى فرارو
نويسنده:حسين خنيفر
منبع:مجله پرسمان 
در نوشتار پيشين از «دنياى جديد و ضرورت‏هايش» صحبت كرديم و اين بار مى‏خواهيم در قالب ايستگاه‏هاى انديشه و در تداوم مطلع پيشين بحث را به «ما و دنياى فرارو» اختصاص دهيم. اين بحث زاييده شده از قالب پيرامون‏شناسى است كه خود جزئى از معرفت است. بايد بيدار بود، ديد، شنيد، شناخت، يافت و حركت كرد؛ هر گونه توقف در هزاره سوم؛ بوى كهنگى و مرگ را به متصاعد خواهد نمود. زيرا هر گونه حركت بايد با حفظ اصول و مبانى انسانى باشد كه آن نيز بحثى جدى است و در عين حال در عصر موج‏آفرين كنونى در حال فراموشى است.
  • (1)همان طور كه اشاره كرديم، دنيا، دنياى موجى است و فوجى از تحولات هر روز به آن اضافه مى‏شود. در آغاز سال 2003 م. يعنى در آغاز دهه اول هزاره سوم اعلام شد كه زمانى خواهد رسيد كه دانش بشر هر چهل روز؛ دو برابر خواهد شد و عظمت درياها و اقيانوس‏هاى موجود در برابر درياهاى اطلاعات و امواج سهمگين داده‏ها و دانش،حقير و كوچك مى‏نمايند.
  • (2)دنياى امروز دنياى همراه يا به تعبيرى هر جا و همه جا يا دنياى مجازى مى‏نامند. در اين دنيا، مؤلفه‏ها و ادبيات متفاوت شده است و غفلت، نابخشودنى است. قرن‏ها پيش نيز حضرت على(علیه السلام) فرمودند: لا تَنَمْ فَلا يُنَمْ عَنْكَ؛ تو را خواب فرا نگيرد؛ زيرا(نيروهاى) مقابل تو نمى‏خوابند.
  • (3)در دنياى جديد و در كتاب‏هاى توسعه، تعريف‏هاى مختلفى براى توسعه يافتگى ذكر مى‏كنند و معمولاً پارامترهايى مثل درآمد ملت‏ها، توليدات صنعتى، تراز تجارت خارجى و مهم‏تر از همه نيروى متخصص و ماهر را براى آن بيان مى‏كنند؛ يعنى تعداد متخصصين، پژوهشگران و صاحب‏نظران و خبرگان يك كشور بسيار مهم و تعيين كننده هستند. غرب براى رسيدن به اين امور، دو راهكار اتخاذ نمود و موفق شد طى پنجاه سال اخير اوج گيرد و در اوج بماند. آن دو راهكار عبارتند از: 1. هميشه سعى نمودند جست و جوگر نخست، نياز آفرين، سرمايه ساز و سرمايه‏گذار باشند. 2. تلاش كردند تا زمينه لازم را براى تخليه دنياى غير از خود، به سمت خود را با جذب متخصصين و خبرگان فراهم سازند.
  • (4)دانشگاه، محل بالندگى و زايندگى انديشه است و دانشگاه‏ها، نهادهايى هستند كه در توسعه كشور بسيار مؤثرند و سابقه دوره نوين آنها كوتاه است. واژه دانشگاه، به عنوان محلى براى آموزش و پرورش در سطح عالى، قدمتى حدود شصت تا هفتاد ساله دارد و البته قدمت نهادهاى آموزشى در سطح عالى در ايران، به دوران قبل از اسلام بر مى‏گردد.1 اگر در طى دهه‏هاى اخير، منابع انسانى كشور ما چپاول مى‏شد، قبل از آن نيز به خاطر وجود آكادمى‏هاى عمده علمى در اين مرز و بوم، اين اتفاق بارها و بارها روى داد.
  • (5)نمونه‏ها و شواهد نشان مى‏دهد كه كشور ما خواسته يا ناخواسته در صدور انديشمندان و ذخاير فكرى(مغزافزارها) پيشتاز و تا مرحله برخوردارى و مهاجرت معكوس در اين بازى جهانى؛ فاصله بسيارى دارد؛ اما نبايد شرايط فعلى را دائمى و ثابت انگاشت و نبايد كبك وار واقعيت را نيز ناديده انگاشت و لازم است با درك درست واقعيت، براى رسيدن به توانايى جهت دنياى نقش مناسب برنامه‏ريزى كرد؛ زيرا اساس رسيدن‏ها، پنج مؤلفه بيش نيست كه عبارتند از: 1. اراده محكم و عزم ملى.
    2. شناخت خود و پيرامون.
    3. برنامه ريزى.
    4. حركت و ارزيابى مداوم.
    5. تداوم و پايبندى به برنامه.
  • (6)تحولات اخير دنيا، كشورهاى صنعتى و همچنين جوامع در حال رشد را به تأمل و بازنگرى در نظام آموزشى عالى خود واداشته است. اين تحولات تا بدان حدّ عميق است كه يكى از سياست‏مداران ايالات متحده آمريكا، جهان را آبستن چهار انقلاب جديد مى‏داند؛ انقلاب سياسى، انقلاب اقتصادى، انقلاب فرهنگى و انقلاب فن‏آورى كه مهم‏ترين آنها انقلاب چهارم است. از اين رو شاهد روى آوردن جهان به آن هستيم؛ به ويژه بعد از به هم خوردن معادلات سياسى و انقلاب جديد تجارت و تحولات عميق فرهنگى.
    (7)در دنياى فن‏آورى نوين، چهار مؤلفه مهم داريم كه مجاورت و همراهى آنها با هم در بالندگى و سازندگى يك كشور مؤثر است و عبارتند از: الف) سخت‏افزار ب) نرم‏افزار ج) مغزافزار د) دل‏افزار.سخت‏افزار و نرم‏افزار چيزى است كه متخصص آن بايد تربيت شود و در حقيقت، مغز لازم دارد و اين مغز، زمانى مى‏تواند موفق باشد كه با عشق و علاقه عجين باشد و اين در حقيقت دل‏افزار است.
  • (8)«ميجى» خطاب به جوانان ژاپنى كه مغز انديشمند جامعه هستند، مى‏گويد:
    «اى جوانان ژاپن! دنيا، كتاب باز است؛ برويد، بياموزيد، بجوييد، بازگرديد، بسازيد و بمانيد»؛ يعنى در حقيقت، غنى سازى خويشتن و رجعت و ساختن و ماندن و خدمت كردن؛ نه اين كه هر كسى در آغاز جاده الفباى شدن باشد و از همان آغاز، هواى آن طرف آب‏ها را در سر بپروراند و جايگاه خدمت و زيستن خود را در آن جا آرزو كند. براى پختگى، كسى مخالف مهاجرت و آموختن نيست؛ ولى بهتر آن است كه تجارت و دانش به ميهن در ميهن و براى ميهن باشد و در تكميل آن نيز مى‏توان هجرت نمود.
  • (9)خواجه ابوسعيد ابى‏الخير را مرام اين بود كه خدمت در مردم ببايد و ادعاى ديگر نشايد و اين مكرمتى است كه از هر كسى در هر سطح و دانش و علم و سواد و توانگرى كه باشد، بايد صادر گردد. وقتى به او گفتند: چه كسى نيك است يا شيخ! گفت: آن كس كه با مردم، در مردم و براى مردم باشد.
  • (10)در دنياى جديد جدايى و تفرقه مايه اضحلال است؛ زيرا مرزهاى جغرافيايى، به خوبى درنورديده مى‏شوند و انسان‏هاى دنياى مجازى، بسيار سريع به هم دست‏رسى دارند و هيچ چيز مانع نفوذ افكار و انديشه‏ها نيست؛ از اين رو جايگاه و پايگاه ملت‏ها زمانى درست تعريف مى‏شود كه در سايه سار وحدت ملى و اتفاق و تفاهم اجتماعى، ملى، خدماتى، علمى و پژوهشى باشند و هر فرد منافع جامعه را در خود جست و جو كند؛ نه تنها منافع خود را در جامعه.
  • (11)شرايط كمى و كيفى علوم و فنون در ايران، عوامل متعدد و متنوع اجتماعى و تاريخى، همگى دست به دست هم داده‏اند و كشور ما را در آستانه يك تحول عميق فرهنگى و علمى قرار داده‏اند. منشأ اين تحولات نيز منابع انسانى است و قلب تپنده منابع انسانى نيز آن دسته از منابعى است كه در حال شدن هستند و در حقيقت، در دانشگاه‏ها به سر مى‏برند.
  • (12)ما نبايد چون پيرزنى خسته،سال‏هاى سال‏بر روى هر پله توقف كنيم.4روزگار شتابان، عجول و فرصت‏ها زودگذر است؛ پس بايد حركت كرد.
  • (13)يكى از بزرگان دانش مديريت و برنامه‏ريزى مى‏نويسد:
    وقتى كه صبح دميد و آفتاب طلوع كرد، آهو به خود مى‏گويد: فردا بايد آن قدر تند بدوم كه از تندترين شيرها هم تندتر باشم و گرنه طعمه ديگر شيرها اگر نشوم، بالاخره تندترين شير مرا خواهد بلعيد و وقتى كه صبح دميد و آفتاب طلوع كرد شير به خود مى‏گويد: فردا بايد آنقدر تند بدوم كه از كندترين آهوها نيز تندتر باشم وگرنه طعمه‏اى نخواهم يافت؛ اگر كندترين آهو هم از من تندتر باشد.
    حال مهم نيست كه ما شير باشيم يا آهو ؛ مهم آن است كه وقتى صبح دميد بايد دويد.
  • (14)دنياى توسعه نيافته، بايد براى اين امور چاره انديشى كند: دفع نيروهاى متخصص، ناتوانى در جذب نيروهاى كيفى متخصص، ناتوانى در پرورش استعدادهاى جوان و درخشان، ضعف مديريت نهادهاى علمى، جولان ميان‏مايگى و كم مايگى، كمبود بودجه تحقيق و توسعه، تهاجم و غلبه فرهنگ كشورهاى پيشرو؛ توجه به ابزار و بى توجهى به مغزها و انديشه‏ها، تأكيد بيش از حد به خريد خارجى و كم توجهى به توليدات داخلى، قهرمان‏پرورى داخلى، قهرمان پرورى و بى‏توجهى به كوشش‏هاى جدى، ناتوانى در مديريت سيستمهاى بزرگ و مغلوب بودن در مقابل سوانح طبيعى‏5... . اينها همه و همه مانع تكامل و شدن است و بايد چاره‏انديشى جامع و جدى در خصوص آنها صورت گيرد.
  • (15) يكى از راه‏هايى كه ژاپنى‏ها و در رأس آن‏ها «ماتسوشيتا» جهت غلبه بر مشكلات برگزيدند و اعتقاد كاملى براى پديدار كردن و ريشه‏دار كردن آرمان‏ها و فلسفه جهانى‏اش داشتند، از حرف به عمل درآوردن عوامل بالندگى از طريق برنامه‏ريزى بود.6
  • (16)ژاپنى‏ها، تنها به اعلام اين مأموريت، يعنى با برنامه در برنامه و براى ميهن كفايت نكردند، بلكه «ماتسوشيتا» 250 سال آينده را براى اجراى كامل آن پيش‏بينى كرد. 250 سالى كه بايد به ده بخش 25 ساله تقسيم شود. او ده سال اول هر دوره را روزگار ساختن؛ده سال دوم را روزگار به كاربستن؛و 5 سال پايانى را زمان به كمال رسانيدن ناميد.و در راستاى همين نگرش است كه به رهبر آينده و رهبران آينده مى‏انديشد. از همين رو در سپتامبر 1978م.«دانشكده حكومت و مديريت ماتسوشيتا» را بنيان گذارد.
  • (17) در اين جامعه، افراد از خود شروع مى‏كنند و براى جامعه ختم مى‏كنند و به اصطلاح جامعه را در خود جست و جو مى‏كنند كه چه كارى مى‏تانم براى جامعه انجام دهم و چون از خويش شروع مى‏كنند، به معرفت خويش هم مى‏رسند.
  • (18)وقتى در شهر كوبه ژاپن زلزله‏اى روى داد، شهردار تعهد كرد كه در مدت سه ماه، گاز، آب و برق شهر را تأمين كند. كار سخت آغاز شد؛ اما به جاى مدت سه ماه، كار چهار ماه طول كشيد. وقتى كه در روز موعود، مسئولينى جمع شدند و با شادمانى و بدون در نظر گرفتن سى روز تفاوت با زمان تعهده، گل و هديه به شهردار دادند، او ناراحت و غمگين بود و چهره‏اى افسرده داشت و تا روز بعد سر كار حاضر نشد. وقتى به منزلش رفتند، او مراسم «هاراگيرى»(انتحار خود خواسته) برگزار كرده بود و روى يك تكه كاغذ نوشته بود:
    من لياقت اين جامعه را ندارم؛ زيرا 90 روز تعهد كردم و در مدت 120 روز كار را تمام كردم.
    ما مى‏توانيم دنيا را عوض كنيم؛ اما شرط اصلى و اساسى اين است كه بايستى خودمان را عوض كنيم. هر چيزى از انسان شروع مى‏شود و به انسان ختم مى‏شود و در انسان و موجوديت او معنا مى‏شود.
  • (20)مركز تعميرات، خود انسان است و به تعبيرى پايتخت رقم زدن فرداها، خويشتن خويش است. هر تغييرى كه از هر جاى ديگر آغاز شود؛ ضريب موفقيت آن كمتر است؛ پس بايد از خويش شروع كرد؛ عليكم بانفسكم. بايد طلسم‏ها را شكست. مهم نيست كه ديگران نيز بدانند كه شما كاستى‏هايى هم داريد.با همين حال، مى‏توان دست به كار شد و براى شروع كار، يك جو همت، آغاز حركت و توسل به قرآن كريم كافى است.
  • (21) دنياى فردا، دنياى تصميم و عمل مبتنى بر پژوهش است و اقتصاد هزاراه سوم نيز اقتصاد، دانش و دانشورى است. براى رسيدن به يك زندگى بهتر نيز پژوهش قسمتى از زندگى افراد است.
  • (22)در هزاره سوم، چهار عامل اساسى در نوسازى بنياد جامعه كه رقم زننده رشد و تحول كمى و كيفى يك جامعه‏اند، عبارتند از:
    الف) انسانى كيفى.
    ب) سازمان
    ج) انگيزش
    د) خود راهبرى‏
  • (23)رابطه بين ما و دنياى فرارو، مانند كسى است كه بخواهد از يك نهر بپرد؛ اگر يك گام به پس بگذاريم، دو گام به پيش خواهيم جهيد؛ يعنى بايد موقعيت اطراف خودرا بشناسيم و با شناخت جهش كنيم تا در وسط راه، معلق بين زمين و آسمان نمانيم.
  • (24)حركت با جريان زمان، اصطلاح جديدى است و به معناى شناخت زمان حال و پيش بينى و حدس نسبتاً درستى از آينده است؛ اما چگونه مى‏توانيم آينده را پيش بينى كنيم؟ براى اين مقوله، سه راهكار ارائه مى‏شود:
    1. حريت
    2. شناخت و آگاهى‏
    3. جهانى انديشيدن و بومى عمل كردن‏
  • (25)شناخت و آگاهى ما از وضعيت جامعه علمى چقدر است؟ بررسى علم سنجى ايران و مقايسه آن با كشورهاى پيشرفته نشان مى‏دهد كه علوم و تكنولوژى ما به لحاظ كميت، پنج تا ده درصد از نظر كيفيت يك تا پنج درصد كشورهاى پيشرفته است.9 در مسير توسعه، مرزى بحران وجود دارد كه با گذر از آن، توسعه يافتگى ممكن مى‏شود و از آن پس، نيروى داخلى و توان موجود، كفاف توسعه سريع را مى‏دهد. اين مرز كجاست؟
  • (26)اين مرز براى كميت، حدود 25درصد و براى كيفيت حدود 10 درصد است. اما رسيدن به اين مرز بحرانى، در يك مدت معقول، كارى بسيار دشوار است كه صرفاً با تكيه بر نيروهاى داخلى امكان‏پذير است و كمتر كشور توسعه نيافته‏اى موفق شده است مرز بحرانى را پشت سر بگذارد؛ اما شكستن آن غير ممكن نيست.
  • (27)اين مرز براى فيزيك ايران، معادل است با يك هزار فيزيكدان و حدود يك‏صد مقاله پژوهشى در سطح بين المللى در سال است.10ساير علوم نيز مؤلفه‏ها و ارقام خود را دارند و همان طورى كه قبلاً نيز اشاره كرديم، بايد حركت كرد؛ زيرا توقف در اين عصر، مساوى با قبول ناتوانى است و جوانان در اين عرصه، قافله سالارند.
  • (28)كشورهايى كه از مرز توسعه نيافتگى عبور كرده‏اند و در مسير توسعه قرار گرفته‏اند، مانند كره جنوبى، آرژانتين، هندوستان و در دهه‏هاى اخير مالزى ،سنگاپور و تايوان، مشتركات فراوانى دارند. در اين كشورها، بودجه تحقيق و توسعه، درصد قابل توجهى از درآمد ناخالص ملى را تشكيل مى‏دهد و علاوه بر اين، نشان‏گرهاى علوم‏11 در آن‏ها، رشد فزاينده‏اى دارد و مهم‏تر اين كه مراكز تحققاتى زبده‏اى تأسيس كرده‏اند و توانسته‏اند برخى از نخبگان علوم و تكنولوژى بومى را در كشور خود حفظ كنند و يا به كشور خود بازگردانند. آن‏ها اختيارات ويژه‏اى به محققان برجسته خودداده‏اند و فرهنگ تمايز ميان پرمايگان و كم‏مايگان را پذيرفته‏اند و توانسته‏اند ميان علوم و صنايع خود، يك ارتباط قوى - ارتباط كالبدى - برقرار كنند. همچنين توانسته‏اند انديشه‏هاى بومى را به مجراى توليد رهبرى كنند؛ هنجارهاى بين المللى ارزيابى علمى را پذيرفته و از نظر ارتباط علمى بين المللى، قوى مى‏باشند.
  • (29)چرا بعضى از كشورها قادر شدند تا توسعه نيافتگى را بشكنند و به سرعت به جرگه كشورها پيشرفته بپيوندند و برخى از كشورها در جاى خود و در عقب‏ماندگى باقى مانده‏اند؟
  • (30)بحث توسعه و رشد و بالندگى كشورها، مرتبط به نسل بالنده و جوان آنهاست و عبور از كوير توسعه نيافتگى دعوت به ميهمانى نيست؛ بلكه دعوت به عبور از يك بحران است.
  • (31)همه كشورهاى توسعه نيافته مايلند تا عقب‏ماندگى و توسعه نيافتگى را از خود بزدايند؛ ولى رسيدن به توسعه، امر پيچيده و دشوارى است و راه حل‏هاى انفجارى و كليشه‏اى، مشكل گشا نيست.
  • (32)تحقيقات نشان مى‏دهدكه چيرگى و تفوق بر توسعه نيافتگى، احتياج به برنامه‏ريزى و جسارت در اجراى آن دارد و براى اين كار، افراد جامعه بايد با برنامه باشند و به سمت جبران گذشته و ترسيم آينده‏اى مطلوب، جهت رسيد به شايستگى‏هاى موعود قدم بردارند.
  • (33)ژاپنى‏ها اولين بار حدود سال 1860م.(1260ش.) يعنى حدود 142 سال پيش، يك فيزيك‏دان انگليسى و يك فيزيك‏دان فرانسوى را به كشورشان دعوت كردند تا علوى جديد را به آن‏ها بياموزند و همزمان نيز چند سامورايى را براى تحصيل به خارج فرستادند. يادداشت‏هاى اين دانشجويان اعزامى نشان مى‏دهد كه آن‏ها در عين حال كه به مفاخر خود بسيار اهميت مى‏دادند، منكر پيشرفت غرب در علم هم نبوده‏اند.12 آنها باوجود تحصيل در غرب، در دل خويش شوق وطن، حب مفاخر ملى و آب و خاك خويش را زنده نگه داشته بودند.
  • (35)ده سال قبل از اين، امير كبير دار الفنون را تأسيس كرد و عده‏اى را براى آموختن فيزيك و شيمى، طب و سواره نظام به اروپا فرستاد.13 كشورهاى مختلف و حتى ايران، در دهه‏هاى قبل اين گونه خود را براى دنياى فراروى آماده ساختند.
    گرچه انقلاب شكوهمند اسلامى ما باجنگ تحميلى و دوران هشت سال دفاع مقدس روبه رو شد، ولى ما در طول تاريخ نشان داده‏ايم كه ملتى با اراده هستيم و اراده‏هاى علمى، عملى، عينى، ذاتى و متعالى ما از دل جوانان ما طلوع مى‏كند. ما كشور غروب خالى نبوديم و طلوع‏هاى ما در شرق و غرب معروف است. خورشيد ما باعزم مردانى بى‏ادعا، اما اهل عمل، هماره درخشان و پاينده است. اين فصل، فصلِ شكفتن است و براى شكستنىِ اين انجامد سخت، بايد جهيد و سكوت شب تاريك را در هم شكست؛ بايد طلوع را دوباره نيايش كرد؛ حى على خير العمل.
  • (36)كره جنوبى پس از پايان جنگ با كره شمالى در اوايل سال 1950م. داراى اقتصادى كشاورزى بود. منابع طبيعى اين كشور، اندك و مبناى اقتصادى آن بسيار ضعيف بود و امكانات بسيار كمى براى تحقيق و توسعه داشت؛ در حالى كه اكنون بعد از پنج دهه با كوشش‏هاى همه جانبه دولت و سرمايه گذارى در تحقيق و توسعه و اجراى هفت برنامه اقتصادى، اين كشور به چنان رشدى رسيده است كه توليد ناخالص ملى آن در سال 1996م. به حدود 15300 ميليون دلار رسيد و اتومبيل‏هاى آن اكنون به كشورهاى صنعتى نيز صادر مى‏شود. يكى از ويژگى‏هاى اين كشور، بهره‏گيرى از نيروهاى جوان و متخصص و پايبندى به اصل آموزش مداوم است.
  • (37)نمونه‏هاى ياد شده براى اين بود تا بدانيم كه براى گام زدن پيشرفت و ساختن، هيچ گاه دير نيست؛ زيرا بعضى معتقدند:
    كيفيت = عشق به ميهن و كار + علم روز
    و سازمان موفق = قلب تپنده + مغز بالنده‏
    جايگاه واقعى و رفيع ملى = همت عالى + جوانان برومند
  • (38)سازمان‏ها و مراكز حساس يك كشور؛ زمانى كامياب و موفق مى‏شوند كه انسان‏هاى سازنده، آينده‏نگر، برنامه‏ريز و مسلح به علم و تكنولوژى روز را در مصدر امور قرار دهند و قلب تپنده سازمان و سيستم را با مغزهاى بالنده گره بزنند و همت عالى را با اوج شعله و بالا بردن فتيله روشن نمايند و براى طى اين مسير، ناگزير بايد از جوانان كه از سرمايه‏هاى ملى هستند؛ بهره برد.
  • (39)بايزيد مى‏گويد: حيات در علم است و راحت در معرفت و شناخت و رزق در ذكر حق است‏15براى كسب علم، جوانى بهتر است و براى كسب معرفت، جوانان پاكدل شايسته‏ترند و بهترين خالصانه‏ترين ذكر نيز؛ ذكرى است كه از دل جوان بتراود.
    فصل جوانى، فصلِ شدن. فصل ساختن و سرزندگى و آفرينش است.
  • (40)جوان مركز دنياست و كشورى كه جوان دارد و رشد را تجربه نكند، مركز خود را گم كرده است. جوانى كه بداند پايتخت و قلب يك كشور است، اگر بالنده نشود و دود چراغ را تجربه نكند و در دوران تحصيل و مهارت‏ورزى، سوخت‏گيرى علمى نكند، دست به خوردن جام پيرى زودرس زده است. جوانانى كه وقت خودرا بيهوده و با نااميدى به بطالت مى‏گذرانند، شاهد تحليل زمان و فرسايش فرصت‏ها هستند و در نهايت ساكن سرزمين سوخته آرزوها مى‏شوند. يكى از مهم‏ترين و خطرناك‏ترين سرگرمى ملى تمام نشدنى و تخديرى، رسانه‏هاى تصويرى و بازى‏ها و وقت كشى‏هاى هيجانى است(البته به جز ورزش كه جايگاه ويژه‏اى دارد و مفيد است و مقصود ما وسايلى مانند تلويزيون است كه قاتل زمان مى‏باشند.
    كانى رابرتسون به نقل از باب ويبرو مى‏نويسد:
    تلويزيون يك جور آدامس بادكنكى براى چشم است؛ وقت پر كن و بى‏فايده.16
    حال مائيم و دنياى فرا رو كه از آن به دنياى موجى، عصر بدون كاغذ17 و دنياى مجازى و... ياد مى‏كند و انتظارات فراوانى كه از من و شما مى‏رود؛ به ويژه از شما جوانان و دانشجويان كه قافله سالا بارهاى انديشه و مركز دنيا هستيد.

    پى‏نوشت:

    1. محمدرضا كرمى‏پور، مديريت آموزشى در عصر اطلاعات، تهران، تكنولوژى آموزشى شماره 2، آبان 88، ص‏44.
    2. رضا منصورى، ايران 1427، عزم ملى براى توسعه علمى و فرهنگى، تهران، انتشارات طرح نو، سال 1377، ص‏119.
    Philip H.Abelson science267, 155, 1995 .3،به نقل از ایران 1427 – ص 120 - 121
    4. خاطره حجازى، از مكاشفه حوا، انتشارات روشنگران، تهران، 1371.
    5. رضاى منصورى، توسعه علمى ايران، تهران، مركز انتشارات كميسيون ملى يونسكو در ايران، 1373.
    6. مجتبى كاشانى، نقش دل در مديريت، تهران، سازمان مديريت صنعتى، 1382، ص‏68.
    7. همان، ص‏68.
    8. صادقپور، دانش مديريت، نرم‏افزار پيشرفت، تهران، مجله مديريت دولتى، شماره 12، بهار 1370، ص‏1.
    9. رضا منصورى، توسعه علمى ايران، ص‏31.
    10. همان، ص 31.
    , :E.segre.from X-Rays to Quarkl modern physicists and their Dis convenes .11
    1980 P 243 ,san Francisco ,Freeman
    )به نقل از توسعه علمى ايران منصورى(
    12. حسين محبوبى اردكانى، تاريخ مؤسسات تمدنى جديد در ايران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1354.
    .1991,p176 .21 Nov .354 .Vol ,Nature ,David swinbanks .13
    .Ihdian Acakemg of sciences Bangalore ,gourney Into light ,G.venkataraman .14
    .1988
    15. شاهرخ شاه پرويزى، كتاب كوچك از عارفان بزرگ تهران، انتشارات فراروان، 1381، ص‏30.
    16. كانى رابرتسون، نشان حماقت پنجم، تهران، انتشارات جامعه ايرانيان، بهار1379. ص‏8.
    .Paper les world .17





  • ارسال نظر
    با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
    متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.