فمينيسم، فراز يا فرود-قسمت اول

بى‏گمان ستم به زنان يكى از سياه‏ترين نقطه‏هاى تمدن بشرى است؛ چه آن زمان كه زن، انسان شناخته نمى‏شد و مانند حيوانات اهلى به شمار مى‏آمد و هنگام قحطى براى استفاده از گوشتش به قتل مى‏رسيد؛1 و چه همين اواخر كه قوانين اروپا زن را از اغلب و اهمّ حقوق محروم مى‏ساخت. هر گونه تلاش در بهبود اين روند موجّه و معقول مى‏نمايد. يكى از جريان‏هاى مدّعى انحصار در دفاع از حقوق زنان، رويكرد فمينيستى است.«
شنبه، 11 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فمينيسم، فراز يا فرود-قسمت اول
فمينيسم، فراز يا فرود؟
فمينيسم، فراز يا فرود-قسمت اول
نويسنده:سيد ابراهيم حسيني
منبع:مجله پرسمان 

تاريخچه و برداشت‏ها

بى‏گمان ستم به زنان يكى از سياه‏ترين نقطه‏هاى تمدن بشرى است؛ چه آن زمان كه زن، انسان شناخته نمى‏شد و مانند حيوانات اهلى به شمار مى‏آمد و هنگام قحطى براى استفاده از گوشتش به قتل مى‏رسيد؛1 و چه همين اواخر كه قوانين اروپا زن را از اغلب و اهمّ حقوق محروم مى‏ساخت. هر گونه تلاش در بهبود اين روند موجّه و معقول مى‏نمايد. يكى از جريان‏هاى مدّعى انحصار در دفاع از حقوق زنان، رويكرد فمينيستى است.«فمينيسم» (feminism) واژه‏اى فرانسوى است كه در قرن نوزدهم به «جنبش زنان» اطلاق مى‏شد و امروزه به «دفاع از حقوق اساسى زنان بر اساس آرمان برابرى‏طلبى» اطلاق مى‏شود. جنبش‏هاى دفاع از حقوق زنان در آغاز براى اعتراض به برخى نابرابرى‏هاى اجتماعى شكل گرفتند، اما با گذشت زمان به جريانى فرهنگى و سياسى تبديل شدند؛ جريانى كه بر اساس انگاره‏هاى مشخص ايدئولوژيكى به تحليل نابرابرى‏هاى زنان و آرمان‏هاى زنانه (feminine) مى‏پرداخت و راهبردهايى خاص مطرح مى‏كرد. نهضت برابرى‏طلبى زنان كه به صورت جنبش سياسى سازمان يافته و منسجم از سابقه‏اى كم‏تر از دو قرن برخوردار است‏2، در ذات خود گرايش‏هاى مختلف سياسى، اجتماعى و ايدئولوژيك تا آنجا كه مبتكرى چون «ريك ويلفورد» تصريح مى‏كند، بهتر است به جاى واژه «فمينيسم» از واژه «فمينيسم‏ها» استفاده كرد.3 با وجود اين مهم‏ترين دغدغه آنان ارتقاى موقعيت زنان در جامعه و ايجاد برابرى و همسانى بين زن و مرد است.4
«البته اين نكته حائز اهميت است كه بدانيم همه كسانى كه صادقانه مى‏گويند براى منافع زنان اهميت قائل هستند، فمينيست نيستند. مسأله مهم نحوه تفسير اين منافع است. كسى كه منافع زنان را بر اساس نگرش سنتى به زن تفسير مى‏كند، فمينيست نيست. چنين شخصى ممكن است واقعاً به حمايت از منافع زنان بپردازد، اما از ديدگاه يك فمينيست اساساً در شناخت اين منافع دچار خطا شده است.5... از نظر فمينيست‏ها، جامعه تحت حاكميت مردان، به نفع مردان و عليه منافع زنان و در يك كلمه «مرد سالار» بوده است»...6 و فمينيسم در اصل شورشى است عليه نگرش سنتى به زنان و نقش آنان در جامعه؛ با اين باور كه استناد به عوامل بيولوژيكى يا روان‏شناختى در تقسيم وظايف و تفكيك برخى كاركردها به زنانه و مردانه، توجيهى ساختگى براى موقعيت پايين‏تر زنان در جامعه است».7
در غرب پنج تلقى مهم از فمينيسم وجود دارد:
1- ليبرال فمينيسم: اوليه كه از فردگرايى ليبرالى‏8 متأثر بودند، در قرن هيجدهم معتقد بودند سرشت زنانه و مردانه كاملاً يك‏سان است و نقش جنسيّت را، به رغم علوم زيست شناختى و تجربى، به كلّى و به نحوى متعصّبانه انكار مى‏كردند.9 تأكيد فمينيست‏هاى ليبرال بر برابرى زنان با مردان از نظر قانونى و سياسى است.
2- فمينيسم ماركسيستى: از نظر ماركسيسم، مفهوم «طبقه» كليد درك تمام پديده‏هاى اجتماعى از جمله ستم بر زنان است. جامعه مطلوب ماركسيسم جامعه بدون طبقه‏10 است. برخورد ماركسيسم با مسأله زن طبيعتاً با روش ماترياليسم تاريخى پيوند دارد. از اين رو، سرشت زن را از رابطه متقابل ديالكتيكى عمل (Praxis) و ساختمان زيستى و شرايط اجتماعى او متشكل مى‏داند. انگلس مى‏گويد: «تابعيت زن شكلى از ستم است كه از نهاد جامعه طبقاتى سرچشمه گرفته و چون در خدمت منافع سرمايه قرار دارد، تا امروز دوام آورده است».11
ماركسيسم پايه مادى ستم زنان را در تقسيم جنسيتى «كار» مى‏جويد و نخستين شرط رهايى زن خانه‏دار را در آن مى‏بيند كه جنس مؤنث خانه را ترك كند؛ ولى روشن نمى‏سازد چرا از زمان‏هاى اوليه تقسيم كار «طبيعى» مردان را به توليد لوازم كار و معاش و زنان را بيش‏تر به كار خانگى مشغول كرد. ماركسيست‏ها، فمينيسم ليبرال و فمينيسم راديكال را اشكال نادرست آگاهى مى‏دانند كه زنان خارج از طبقه كارگر خلق كرده‏اند.
3- فمينيسم راديكال‏12:اين گرايش براى از بين بردن ساختار هر گونه تمايزات و تفاوت‏هاى جنس گونگى (Gender) مى‏كوشد و قصد دارد تفاوت دو جنس را، افزون بر عرصه‏هاى قانون و اشتغال در روابط شخصى، خانه و حتى تصوّرات درونى مورد تعرّض قرار دهد. اين نظريه جنس گونگى را مسأله اصلى مى‏داند و هدف خود را محو آن، تثبيت وضعيت (Androgyny) و نفى هرگونه خصوصيت، رفتار و نقش استوار بر جنسيت اعلام مى‏كند و براى تفاوت‏هاى طبيعى و غير تحميلى زن و مرد هيچ توضيحى ندارد.13
4- سوسيال‏14 فمينيسم:اين جريان مى‏كوشد با استفاده از روش ماترياليسم تاريخى، مسائل مورد توجه راديكال فمينيسم را بررسى كند. به گفته ژوليت ميچل، «اين گرايش، روايتى فمينيستى از روش ماركسيستى است براى آن‏كه بتواند به سؤالات فمنيستى پاسخ‏هاى سوسياليستى بدهد.»15 از ديدگاه آنان، تازمانى كه زنان «برابرى اجتماعى» به دست نياورده‏اند، كسب حقوق برابر بى معناست.در اين نظريه كه تلفيقى از ديدگاه‏هاى دو نظريه اخير است، سوسياليست‏ها معتقدند هم نظام جنسيّتى و هم نظام اقتصادى در ستم بر فمينيسم زنان نقش دارد. آن‏ها بسيارى از عوامل عينى ديگر را انكار مى‏كنند يا نمى‏بينند.16
5. فمينيسم پست مدرن:از دهه هفتاد به بعد، گروهى متأثر از ديدگاه‏هاى پست مدرنيستى با تكيه بر روان‏شناسى رفتار گرايانه بر حفظ ويژگى‏هاى زنانگى تأكيد ورزيدند. آنان باورهاى فمينيست‏هاى راديكال را قابل دسترسى مى‏دانند؛ اما به نحوى كه خود مى‏تواند اشكال جديدى از ستم را بيافريند. اينان معتقدند زن نيازمند خانواده، همسر و فرزند است. نوع روابطى كه از بدو تولد ميان دختر و پسر وجود دارد، ايجاد كننده تفاوت و تفارق و سلطه بر زنان است نه نقش ازدواج و نقش مادرى. اين گروه نظريه «مردان و زنان با تعاريف جديد» را پيشنهاد مى‏كند، از تشابه صددرصد حقوق زن و مرد در خانواده و محيط اجتماعى سخن مى‏گويد و حتى بر حذف نمادهاى جنسى از كتب درسى اصرار مى‏ورزد.17
بنيان‏هاى فكرى فمينيسم و نمودهاى آن
پس از آشنايى اجمالى با مفهوم فمينيسم و تلقى‏هاى مختلف از آن، اشاره به ريشه‏ها و زيرساخت‏هاى فكرى فمينيسم و نمودها و پيامدهاى آن سودمند مى‏نمايد. فمينيسم در امور زير ريشه دارد:

الف) سكولاريسم:

سكولاريسم يعنى «نظريه‏اى كه بر اين باور است قوانين و مقررات حقوقى، آموزش و پرورش، تعليم و تربيت و... بايد به جاى مذهب، بر حقايق و علم مبتنى باشد».18 ويژگى‏هاى سكولاريسم عبارت است از:
1. دنيازدگى‏
2. لامذهبى‏
3. دين‏زدايى از اخلاق و علم‏
4. نفى حكومت بر اساس دكترين دينى‏19. فمينيست‏هاى افراطى نمى‏توانند به ارزش‏هاى دينى معتقد باشند؛ زيرا مسائل حقوقى و سياسى - اجتماعى مربوط به زنان را از قلمرو هر دينى بيرون مى‏دانند. بنابراين، احكامى مانند حجاب، ممنوعيت سقط جنين، ضابطه‏مند شدن روابط جنسى و احكام مربوط به خانواده و اخلاق و ارزشهاى دينى را مصداق ستم به زنان معرفى كرده، در جهت نابودى آن مى‏كوشند. بدين لحاظ، در كنوانسيون رفع تبعيض، هر گونه قيد در روابط زن و مرد با عنوان تبعيض عليه زنان محكوم شده است. كنوانسيون فوق در مواردى، با ضوابط اسلام موافق است اما با حدود 50 اصل مسلّم اسلامى تعارض دارد. اين كنوانسيون سقط جنين و ازدواج با همجنس را آزاد و مشروع مى‏خواند، همان‏گونه كه امروزه در كشورهايى چون نروژ، سوئد و هلند و... جنبه رسمى و قانونى پيدا كرده است.
نمونه ديگر، كنفرانس‏هاى جهانى زن است. مفاد كنفرانس پكن (چهارم) با شديدترين واكنش جناح‏هاى دينى جهان مواجه شد. شايد تلاش اخير جوامع غربى در علمى جلوه‏دادن و طبيعى شناختن همجنس بازى - به نحوى كه اين مسأله حتى در كتاب‏هاى درسى مانند Diagnostic and Statistical Manual 1990 منعكس شده است‏20 در همين راستا باشد.

نقد مبناى سكولاريستى‏

اين نوشتار به نقد تفصيلى سكولاريزم نمى‏پردازد و با توجه به موضوع اصلى بحث اشاره اجمالى بدين مطلب را كافى مى‏داند.گذشته از مباحث فلسفى و كلامى و با قطع نظر از ساير اديان، بى‏ترديد اسلام با سكولاريزم قابل جمع نيست چه اين كه عقل پسندگى (راسيوناليسم)، علم محورى (سياانتيسم) و نسبيت ارزش‏ها و... كه از مؤلفه‏هاى فكرى سكولاريسم است با آموزه‏هاى اسلامى ناسازگار است. مسلمانان به جامعيت دين و جاى داشتن امور اجتماعى و مدنى در محدوده دين، پيوند دنيا و آخرت معتقدند. نظام حقوقى و فروع دين نيز از مسائل مدنى، حكومتى و سياسى آكنده است و اجراى برخى از ابواب فقهى بدون تشكيل حكومت ممكن نيست. همچنين اسلام، عقل را از منابع استنباط احكام شرعى مى‏داند و از تلازم حكم عقل و شرع، قانون شايسته، قانونى است كه بر مصالح و مفاسد واقعى مبتنى باشد و اين امر بر شناخت كامل تمام ابعاد جسمى و روحى، نيازها، غرائز و استعدادها، كمال لايق انسانى و راه رسيدن به آن متوقف است. حقيقتى كه با پيشرفت علم و تأملات فكرى روز به روز جهل بشر بيش‏تر در آن مكشوف مى‏گردد. از اين رو، قوانين بشرى همواره با تغيير و تحول روبه رو است. ويليام جيمز «معلومات انسان در مقابل مجهولاتش را مانند قطره در برابر دريا» مى‏دانست و «انيشتين» تصريح مى‏كرد، «انسان هنوز نتوانسته افسانه سرّ بزرگ (معماى خلقت) را حل كند و آنچه تا كنون از كتاب طبيعت خوانده، تازه به اصول زبان آشنا شده و در مقابل مجلّداتى كه خوانده و فهميده هنوز از حلّ و كشف كامل اين معمّا خيلى دور است»21. تنها خداوند مهربان عليم و حكيم مطلق است.22 احكام و معارف اسلامى مؤيّد عقل و يافته‏هاى علمى است و در ستيز با آن‏ها نيست؛ گرچه به دليل قصور علم و عقل، گاه احكام دينى از دسترس علم و دين فراتر است؛ زيرا انسان و مصالح و مفاسد در ماديات و تمنيات مادى منحصر نمى‏گردند. وظايف و حقوق بشر و از جمله زن با توجه به همه مصالح او در دنيا و آخرت طرّاحى شده و علمى بودن و معقول بودن احكام و حقوق، با ناظر بودن آن به دنيا و آخرت منافات ندارد. عقل به طور قطعى حكم مى‏كند تدبير زندگى اجتماعى و دنيوى را بر وحى مبتنى كنيم؛ زيرا انسان:
1. به صورت فردى يا جمعى، حتى «خود» را به دقت و كمال نمى‏شناسد و در انسان‏شناسى و جهان‏شناسى، مجهولات بسيار دارد.
2. نمى‏تواند در وضع قوانين كاملاً از انواع خود خواهى تهى باشد. از اين رو، براى وضع قوانين، صلاحيت تام اخلاقى‏اش محرز نبوده، معلوم نيست تا كجا عدالت را مى‏شناسد و آن را حتّى عليه خود رعايت مى‏كند.
3. از آفاتى چون غفلت، خطا و نسيان رنج مى‏برد.
با پذيرش خداوند حكيم، عليم، مهربان و بى نياز كه از تبيين كوچك‏ترين مسأله مورد نياز بشر دريغ نورزيده است، به نظام حقوقى، سياسى و اجتماعى شايسته، معقول و انسانى دست مى‏يابيم 23 قرآن كريم مى‏فرمايد: «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ».24
دستگاه «حق - تكليفِ» اسلامى به مصالح و مفاسد واقعى ناظر است و از آنجا كه برخى از اين واقعيات احياناً با اوضاع و شرايط تغيير مى‏يابند، احكام دينى نيز به دو دسته ثابت و متغير تقسيم مى‏شوند. شرع مقدس با مكانيسم‏هاى خاصى كه پيش بينى كرده، به ويژه احكام حكومتى، عقلانيت ابزارى را در چارچوب شورا، عقل جمعى، رجوع به خبرگان و در نهايت احكام حكومتى، قوانين مصوب نمايندگان مردم يا مجمع تشخيص مصلحت امضاء كرده است.


پى نوشت‏ها:

1. رساله نوين، امام خمينى(ره)، ترجمه عبدالكريم بى‏آزار شيرازى، ج 3.
2. نظريه جامعه‏شناسى در دوران معاصر، ريتزرجورج، ترجمه محسن ثلاثى، ص 459 - 464.
3. فمينيسم اسلامى، مجموعه مقالات هم انديشى بررسى مسايل و مشكلات زنان، رضا متمسك، ج 1، ص 459.
.P.180 ;1996 ,Wadsworth :U.S.A ;Arguing about law ;Andrew ,Altman .4
.Ibid;p.179 .5
.Ibid;p.779 .6
.P.179 ;I bdi .7
8. ليبراليسم متخذ از واژه (liberty) به معناى آزادى در انتخاب، آن گونه كه شما مى‏خواهيد زندگى كنيد، بدون مداخله ديگران.
(ر.ك: P.644 ,1the Ed 1993 ,London .Harpercollins Publisher ,English Dictionary ,B.B.C)
;Nancy ,Mandel ;1992And ,Routledge .london .An Introduction to socilogy Feminist Prespectives ,Abott and Wallace .9
,York University ;CLass and Sexuality ,Race ,Feminist Issues
و نيز ر.ك: آليسون جگر،همان، به نقل از مجله زنان شماره 28، ص 51.
10. درباره ماترياليسم و ماترياليسم تاريخى ر.ك: سير حكمت در اروپا، محمد على فروغى، ج 3، ص 34 - 59؛ نقدى بر ماركسيسم، شهيد مرتضى مطهرى.
11. مجله زنان، شماره 28، ص 51.
12. اين كلمه از واژه (radix) در زبان لاتينى اخذ شده به معناى گرايش به نظريه‏هاى سياسى تندرو، كه خواهان دگرگونى بنيادى و فورى در نهادهاى اجتماعى و سياسى موجود هستند و غالباً در مورد كسانى اطلاق مى‏شود كه از مؤسسات سياسى و اجتماعى موجود ناراضى و حتى عصبانى هستند.(مكتب‏هاى سياسى، بهاءالدين پازارگاد، ص 93 و 94)
13. مجله زنان، سال پنجم، شماره 31، ص 41.
14. اين واژه متخذ از كلمه (Social) فرانسوى و به معناى اصالت اجتماع يا جامعه است و معمولاً به معناى «تئورى يا سياستى است كه هدف آن مالكيت يانظارت جامعه بر وسايل توليد - سرمايه، زمين، اموال و... و اداره آن ها به سود همگان است و مهم‏ترين عنصر مشترك نظريه‏هاى سوسياليستى، تأكيد بر برترى جامعه و منافع فردى است. (مكتب‏هاى سياسى ص 110 - 118).
15. مجله زنان، شماره 31، ص 43.
16. نگاهى به فمنيسم، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامى (نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‏ها) نگاهى به فمنيسم، ص 18 و 19.
17. همان، ص 20.
.rathar than religion ,science ,should be based on facts ,education ,The belif that laws :Secularism .18
19. همان، ص 12.
20. ر.ك: مجله فرزانه، دوره دوم، ص 131 - 137.
21. ر.ك: اسلام و حقوق بشر، زين العابدين قربانى، ص 28 و 29.
22. سبأ(34):3.
23. ر.ك: فلسفه حقوق، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره)، ص 31 - 33 و 77 - 85.
24. مائده(5):50.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.