انواع خانواده و مفاهیم آن

واژه‌ی family ریشه‌ای یونانی (familia) دارد که به معنای همه‌ی کسانی است که در یک خانه تحت تسلط رئیس خانوار یا پدرسالار زندگی می‌کردند، از جمله زن یا زنان او، فرزندان و بردگانش. امروز در ادبیات علوم اجتماعی، دو
پنجشنبه، 12 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انواع خانواده و مفاهیم آن
 انواع خانواده و مفاهیم آن

 

نویسنده: ناصر فکوهی




 

واژه‌ی family ریشه‌ای یونانی (familia) دارد که به معنای همه‌ی کسانی است که در یک خانه تحت تسلط رئیس خانوار یا پدرسالار زندگی می‌کردند، از جمله زن یا زنان او، فرزندان و بردگانش. امروز در ادبیات علوم اجتماعی، دو واژه‌ی «خانواده» و «خانوار» از یکدیگر تفکیک شده اند. واژه‌ی «خانوار» به معنای کلاسیک نزدیک تر است، یعنی کسانی که زیر یک سقف و با هم زندگی می‌کنند.
نخستین تقسیم بندی در حوزه‌ی خانواده بر اساس حجم آن است. طبق این تقسیم بندی «خانواده‌ی هسته ای» (1) کوچک ترین شکل خانواده است که عموماً شامل یک مرد، یک زن و فرزند یا فرزندان آن‌ها می‌شود (این رایج ترین شکل خانواده در جهان پس از انقلاب صنعتی است). این شکل، همان گونه که خواهیم گفت، در جهان مدرن کوچک تر هم شده و گاه صورت خانواده‌ی تک سرپرست (2) به خود می‌گیرد.
خانواده‌ی گسترده (3) صورت دیگری است که نه فقط افراد یک نسل در قالب یک گروه اصلی، بلکه نسل‌های پیش یا پس و حتی احتمالاً گروه‌های هم عرض و افقی را نیز دربرمی گیرد، مانند یک خانواده‌ی هسته‌ای که همراه پدر و مادربزرگ پدری یا مادری و یاهر دو زوج، و همچنین عروس و دامادها، دایی‌ها و عموها و غیره زندگی می‌کنند. وجه تمایز خانواده‌ی گسترده از خانواده‌ی هسته ای، وحدت مکانی اعضای خانواده (یعنی زندگی در یک خانه)، روابط نزدیک آن‌ها با هم و وجود فردی قدرتمند و مسلط در رأس این مجموعه است که «بزرگ خانواده» به حساب می‌آید. این شکل کلاسیک خانواده‌ی گسترده تا پیش از انقلاب صنعتی و حتی پس از آن در روستاها وجود داشته است.
با این وصف، گروهی از انسان شناسان معتقدند که در جهان امروز وحدت مکانی را لزوماً نباید به منزله‌ی مؤلفه‌ای اساسی و قطعی برای تداوم یا عدم تداوم خانواده‌ی گسترده در نظر گرفت، زیرا ممکن است یک خانواده دارای روابطی بسیار تنگاتنگ، فراتر از خانواده‌ی هسته‌ای بوده و زیر اقتدار یک رئیس باشند، اما در یک مکان زندگی نکنند. برای مثال در موقعیت‌های شهری، مکان زندگی اعضای یک خانواده‌ی گسترده ممکن است به هم نزدیک و یا از هم دور باشد. بنابراین معیار اصلی روابط و میزان تأثیرگذاری زندگی افراد بر یکدیگر است.

مکان اسکان یا زیستگاه

مکان اسکان، به هر حال، مؤلفه‌ای اساسی برای تقسیم بندی دیگر خانواده‌هاست:
خانواده‌ی نومکان (4) یا نومکانی (5) به معنای جدایی کامل زوج از خانواده است. این جدایی تقریباً همواره وجود داشته، چنان که عدم جدایی از اشکال آسیب شناسی جدید خانواده است.
پس از جدایی معمولاً دو موقعیت به وجود می‌آید. در حال اول زوج جدید زندگی مشترک را در محل زندگی پدر و مادر شوهر یا نزدیک آن آغاز می‌کنند. و در حالت دوم، محل زندگی زوج خانه‌ی پدر و مادر عروس یا نزدیک به آن است. حالت اول را پدرمکانی (6) و دومی را مادرمکانی (7) می‌نامند. نومکانی ممکن است کاملاً مستقل از این دو یا واجد یکی از آن‌ها باشد.
خانواده‌ی توأم مکان (8) به زوجی اطلاق می‌شود که مدتی را در موقعیت پدر یا مادر مکانی می‌گذرانند و مدتی را در موقعیت دیگر. هر یک از این دو موقعیت می‌تواند تکرار شود و یا فقط یک بار اتفاق بیفتد. خانواده‌ی دایی مکان (9) نیز نوع دیگری از خانواده است که نزد یا نزدیک دایی زن زندگی می‌کند.
عموماً در جوامع پدرسالار و پدرتبار قاعده‌ی اصلی پدرمکانی است، و در جوامع پدر سالار، دایی سالار و مادرتبار مادرمکانی و یا دایی مکانی.

پدرسالاری یا پدرتباری

خانواده را عموماً بر اساس قدرت رئیس خانوار و تباری که فرزندان خانواده خود را به آن منسوب می‌کنند و جامعه به رسمیت می‌شناسد به چند گروه تقسیم می‌کنند. ما برای نام گذاری این گروه‌ها از پسوندهای سالاری (10) و تباری (11) استفاده می‌کنیم.

خانواده‌ی پدرسالار (12)

(مردسالار) به خانواده‌ای اطلاق می‌شود که در آن قدرت در دست شوهر یا پدر و تبار پدری است. عنوان پدرسالار و پدرسالاری گاه به یک جامعه یا گروه اجتماعی نیز تعمیم می‌یابد. پدرسالاری قالب اصلی خانواده و جوامع انسانی، از ابتدا تا امروز، بوده است. خانواده‌ی مادرسالار (13) (زن سالار) به خانواده، گروه یا جامعه‌ای اطلاق می‌شود که در آن قدرت در دست زنان است و مردان تحت تسلط آنان اند. خانواده‌ی مادرسالار شکل مفروضی است که در قرن نوزدهم از سوی گروهی از مردم شناسان و در قرن بیستم از سوی فمنیست‌ها- معمولاً با گروهی از مردم شناسان و در قرن بیستم از سوی فمینیست‌ها- معمولاً به گرایش مارکسیستی- مطرح شد، اما عملاً هرگز مشاهده نشده است. آن‌ها خانواده‌ی «مادرسالار» را گاه شکل اولیه‌ی خانواده فرض کرده اند که بعدها به «خانواده‌ی پدرسالار» تبدیل شده است و گاه نوعی از خانواده در کنار خانواده‌ی مردسالار. مسئله‌ی اصلی درباره‌ی وجود چنین جوامعی یا اساطیری همچون «آمازون»‌ها، (یعنی افسانه‌ی جوامع زنانه‌ی قدرتمندِ دوران باستان که در آن‌ها قدرت منحصراً در دست زنان بوده)، و یا اسطوره‌های مشابه در نظام چند خدایی یونان باستان با روابط خویشاوندی مادرتبار آن است که همه‌ی این‌ها بر پایه‌ی اساطیر قرار دارند و پژوهش‌های میدانی وجود چنین جوامعی را ثابت نکرده اند و بنابراین چنین نظریه‌ای را رد می‌کند.

خانواده‌ی پدر تبار (14)

خانواده‌ای است که نسبت و تبار اعضایش، چه از نظر خود آن‌ها و چه از نظر اجتماعی، به تبار پدری، یعنی پدر پدر و الی آخر می‌رسد. در جوامع انسانی اغلب خانواده‌ها پدر تبار بوده اند، کما این که در اغلب فرهنگ‌ها نسب افراد با نام خانوادگی پدر شناخته می‌شود. نام خانوادگی در برخی زبان‌ها خود به معنای فرزند است مثل نام‌های خانوادگی تقی زاده و علی زاده در زبان فارسی، یا Richardson و Robertson، در زبان انگلیسی. بنابراین می‌توان میان پدرسالاری و پدرتباری رابطه‌ای منطقی یافت که البته خود به خودی و همیشگی نیست.

در خانواده‌ی مادرتبار (15)

نسب و تبار افراد به مادر و تبار مادری منسوب می‌شود. خانواده‌های مادرتبار در بسیاری از جوامع وجود داشته اند و همین سبب شکل گیری این فرض شده که این‌ها قاعدتاً خانواده‌های مادرسالاری بوده اند که بعدها پدرسالار شده اند. با این وصف، تحقیقات میدانی نشان داده اند که اگرچه در جوامع مادرتبار عموماً، و نه همیشه، موقعیت اجتماعی زنان بهتر است، قدرت در دست آن‌ها نیست. در برخی از جوامع قدرت در دست نسل یا فرزند مذکر مادری است، موقعیتی که از آن با عنوان دایی سالاری (16) یاد می‌شود و در آن قدرت دایی بر فرزندان خواهرش از قدرت پدر بر فرزندان خود بیش تر است. وجود نظام دایی سالاری در جوامع مادرتبار (یعنی قدرت مردانه‌ی برادر زن بر فرزندان او) خود گویای نبود مادرسالاری حتی در چنین جوامعی است.
مادرتباری امروز رو به زوال است و در جوامع کنونی اصل بر پدرتباری است. با این همه، در جوامع پیشرفته‌ی صنعتی امروز، افزایش حقوق و امتیازات زنان به فرزندان این اختیار را داده که پس از ازدواج یا رسیدن به سن بلوغ نام خانوادگی اصلی خود را حفظ کنند و یا نام مادر خود یا هر نام دیگری را برگزینند.

اشکال جدید خانواده

جوامع مدرن بستر ظهور اشکال جدیدی از خانواده و روابط خانوادگی شده اند. مطابق با برخی از فرهنگ‌ها برخی از این اشکال «آسیب» یا «انحراف اجتماعی» اند، ولی در برخی فرهنگ‌های دیگر این تلقی وجود ندارد.
نخستین شکل خانواده‌ی تک سرپرست است. یعنی خانواده‌ای است متشکل از پدر یا مادر به همراه فرزند یا فرزندانش. در گذشته چنین خانواده‌هایی به دلیل فوت سرپرست خانواده و ندرتاً به دلیل طلاق ایجاد می‌شدند، زیرا طلاق پدیده‌ای نادر بود. اما در جامعه‌ی صنعتی طلاق به شدت گسترش یافته. در عین حال روابط پیرازناشویی به تولد فرزندان خارج از چارچوب رسمی ازدواج منجر شده است. در نتیجه امروز تعداد زیادی از خانواده‌ها، به خصوص در کشورهای غربی تک سرپرست اند.
خانواده‌ی تک سرپرست، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، یک موقعیت آسیب زاست. این خانواده‌ها معمولاً فقیرتر از حد متوسط اند. اما در کشورهای توسعه‌ی یافته‌ی صنعتی این شکل از خانواده در حال گسترش است و کمبودهای مالی از آن نیز عمدتاً با کمک‌های دولتی جبران می‌شود.
تجرد (17) موقعیتی است که افراد اصولاً ازدواج نمی کنند و یا پس از شکست در یک ازدواج دیگر ازدواج نمی کنند. این موقعیت در جوامع پیشاصنعتی و سنتی به خصوص برای جوانان و زنان، موقعیتی نامتعارف تلقی و از آن جلوگیری می‌شد. اما رواج «فردگرایی»، آزادی روابط جنسی و شرایط دشوار دستیابی به رفاه و توانایی مالی برای تولد و تربیت فرزندان سبب شده که تجرد از شکل یک پدیده‌ی غیرمتعارف خارج شود و در برخی جوامع شامل قشر بزرگی از افراد می‌شود که بر آن‌ها مطالعه‌ی اجتماعی نیز شده و امروز خود به یک بازار بالقوه برای بعضی از فرآورده‌های فرهنگی نیز تبدیل شده اند.

ازدواج همجنس گرا (18)

خانواده‌ای را شکل می‌دهد که در آن والدین از یک جنس اند و فرزندان یا نتیجه‌ی یک ازدواج دگرجنس گرای پیشین اند و یا از طریق فرایند فرزندپذیری (19) وارد خانواده شده اند. برخی از فرهنگ‌ها، از جمله فرهنگ اسلامی، روابط همجنس گرا را به شدت محکوم می‌کنند، آن را به رسمیت نمی شناسند و طرف‌های چنین رابطه‌ای را مجازات می‌کنند و بنابراین چنین شکلی از خانواده را نمی پذیرند. در ادیان ابراهیمی، مسیحی و یهودی نیز همجنس گرایی محکوم است، اما به دلیل جدایی کلیسا و دولت، برخی از جوامع مسیحی (از جمله برخی از ایالات امریکا) این نوع از ازدواج و خانواده را به رسمیت شمرده اند. اما در اکثر کشورها ازدواج و تشکیل خانواده‌ی همجنس گرا ممنوعیت قانونی دارد.

ترسیم یک نظام خانوادگی

پژوهش انسان شناختی عموماً به مطالعه‌ی نظام خویشاوندی نیاز دارد. برای روشن تر شدن نظام خویشاوندی و تسهیل درک آن برای خوانندگان یک شیوه‌ی ترسیم نمایش به صورت زیر نمایش داده می‌شود.
انواع خانواده و مفاهیم آن
معمولاً در هر طرح، «فرد» با «خود» (20) مشخص و موقعیت دیگران بر اساس رابطه شان با این فرد تعیین می‌شود. هر رده یا ردیف نمایانگر یک نسل است. طرح زیر یک نظام ساده‌ی خویشاوندی را نشان می‌دهد.
انواع خانواده و مفاهیم آن
در این نقشه، ردیف سوم نسلی است که فرد (ego)، یک زن، به همراه دو خواهر و همسرش در آن قرار گرفته اند. ما در نسل بالاتر از ego دو خواهر و سه برادر می‌بینیم که یکی از برادران، پدر ego است. (a) و (b) پدر و مادربزرگ مادری مادر ego هستند، (c) و (d) دایی‌هایش و (e) خاله اش، در حالی که (g) و (h) خواهرانش هستند، (i) همسرش، (j) و (k) پسرانش و (I) دخترش.
ترسیم طرح نظام خویشاوندی از ایام قدیم مرسوم بوده و به آن شجرة النسب یا درخت تبار می‌گفتند. وجه تسمیه‌ی آن شکل این طرح است که عموماً درختی با شاخه‌های مختلف بود. امروزه، نرم افزارهای متفاوتی برای ترسیم نظام‌های خویشاوندی پیچیده و تودرتو ساخته شده اند که کار را برای انسان شناسان بسیار ساده تر کرده اند.

خانواده در دوران معاصر

دولت‌های توسعه‌ی یافته‌ی اروپایی، امریکا و نیز ژاپن و استرالیا طی سال‌های دهه‌ی 1950 تا 1980 که به «دوران طلایی» و سال‌های اوج «دولت رفاه» معروف اند، به چنان قدرت و ثروتی دست یافتند که توانستند بخش بزرگی از خدماتی را که پیش از آن تنها بر دوش خانواده بود، از جمله تقریباً کل خدمات آموزشی و بخشی از خدمات فراغتی و بهداشتی را برعهده بگیرند. این تغییرات، به خصوص در اواخر دهه‌ی 1970 مسئله‌ای اساسی را پیش کشید: خانواده دیگر چه مصرفی دارد؟ اغلب این کشورها به کلی زیرو رو شد، چنان که این تحول را «انقلاب جنسی» نام دادند. کاهش ازدواج‌های رسمی، بالارفتن نرخ طلاق، کاهش شدید نرخ باروری، بالا رفتن سن ازدواج، آزادشدن روابط پیرازناشویی و تفکیک کارکرد تولیدمثلی و کارکرد ارضای جنسی در روابط بین جنسیتی در کنار رشد و توسعه‌ی دولت رفاه، این توهم را ایجاد می‌کرد که خانواده رو به اضمحلال است. حتی برخی از جامعه شناسان پیش بینی می‌کردند که در کم تر از چند دهه اثری از خانواده باقی نماند و جای روابط خانوادگی را سایر روابط نزدیک اجتماعی، نظیر روابط دوستی، حرفه ای، اشتراک منافع، علاقه مندی‌های مشترک و غیره بگیرند.
اما عملاً چنین نشد. و در عین حال که انواع و اقسام جماعت‌های غیرخانوادگی پا گرفتند و رشد کردند، نوعی بازگشت به خانواده نیز به وقوع پیوست. از سال‌های دهه‌ی 1980 میلادی به بعد، یعنی زمانی که بحران‌های اقتصادی و اجتماعی پدید آمدند، خانواده به مهم ترین پناه افراد تبدیل شد. این نکته قابل توجه است که نوزایی خانواده در دهه‌ی 1980 با ظهور دوباره‌ی معنویت گرایی و گسترش باورهای دینی و نقش آن‌ها در زندگی روزمره، در موقعیتی همراه شد که جوامع انسانی به دلیل انقلاب اطلاعاتی در بحرانی بزرگ فرو می‌رفت.
امروز، دیدگاه بسیار انعطاف پذیری نسبت به خانواده وجود دارد. بحث‌های سطحی مبنی بر از میان رفتن خانواده دیگر چندان مطرح نمی شوند، اما این نیز یک واقعیت است که جماعت‌های مدنی، گروه‌های دارای علاقه مندی‌های مشترک فرهنگی، سیاسی و غیره هر روز نقشی پررنگ تر در زندگی افراد می‌یابند. بنابراین شاید بتوان گفت اگرچه نهاد خانواده همچنان باقی است و ارزش‌هایش احیا شده، ناگزیر در شکل و محتوا دچار دگرگونی‌های اساسی شده است.
برخی از این تغییرات به روابط بیرونی خانواده مربوط می‌شوند و برخی دیگر به مفهوم خانه و فضاهای درونی که آن‌ها هم به شدت رو به تحول اند. فردگرایی که با پیشرفت فناوری‌های اطلاعاتی دائماً گسترش می‌یابد، در برابر نیاز به جمع گرایی برای حفظ انسجام اجتماعی و سلامت روانی کنشگران جامعه، چاره‌ای جز همسازی با نظام‌های جمعی ندارد. این در همه‌ی جوامع عادت بوده و البته در هر جامعه‌ای نسبت به جامعه‌ی دیگر متفاوت است.
مطالعات انسان شناسی در عین حال نشان داده اند این تصور که میان رشد و توسعه‌ی جامعه و نفوذ روابط و نظام خویشاوندی رابطه‌ای معکوس وجود دارد، نادرست است. به عبارت دیگر، در پیشرفته ترین جوامع امروز از لحاظ فناوری، هنوز هم می‌توان نظام‌های خویشاوندی را با سنتی ترین شکل روابط (مانند خانواده‌ی گسترده) یافت و با تأثیر آن‌ها بر روابط مدرن روبه رو شد. از این رو بازنگری در مقوله‌ی خانواده در نظام‌های جدید فرهنگی، برای فهم جوامع و فرهنگ آن‌ها ضروری است.

پی‌نوشت‌ها:

1. nuclear family.
2. monoparental family.
3. extended family.
4. neolocal.
5. neolocality.
6. partilocality.
7. matrilocality.
8. ambilocal.
9. avunculocal.
10. archy.
11. linear.
12. patriarchy.
13. matriarchy.
14. partilineal.
15. matrilineal family.
16. avunculate.
17. cilibate.
18. homesexual marriage.
19. adoption.
20. ego.

منبع مقاله :
فکوهی، ناصر؛ (1391)، مبانی انسان شناسی، تهران: نشر نی، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.